eitaa logo
موزه مجازی حمام قلعه اسیق سو
252 دنبال‌کننده
467 عکس
348 ویدیو
14 فایل
هدف این کانال حفظ داشته های فرهنگی،هنری،دانش بومی، فولکلور، معرفی دیدنی های طبیعی،تاریخی و گردشگری کلات بخصوص حمام قلعه
مشاهده در ایتا
دانلود
با اجازه مادران گرامی. خواهشا بخونید؛ الحق که خیلی قشنگه ﺑﺎﺑﺎ ﭘﻮﻝ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ! ﺑﺎﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ! ﺑﺎﺑﺎ ﮐﺘﺎﺏ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ! ﺑﺎﺑﺎ ﻣﻮﺗﻮﺭ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ! ﺑﺎﺑﺎ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ! ﺑﺎﺑﺎ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺑﺮﻡ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ، ﭘﻮﻝ ﺑﺪﻩ ! ﺑﺎﺑﺎ ﭘﻮﻝ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻬﺮﯾﻪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ! ﺑﺎﺑﺎ برای من کار پیدا کن! ﺑﺎﺑﺎ برای من سرمایه بده! ﺑﺎﺑﺎ من .................... *ﻭﻟﯽ ﯾﮏ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﻫﻢ ﻧﮕﻔﺘﻢ*: ﺑﺎﺑﺎ! ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﭘﯿﺸﻢ ﻫﺴﺘﯽ ﺑﺮﺍﻡ ﮐﺎﻓﯿﻪ... ﺑﺎﺑﺎ! ﺑﻮﺩﻥ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺗﻮ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﯾﮏ ﺩﻧﯿﺎﺳﺖ ! ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﺯ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﻫﺎﻡ ﻭ ﺍﺯ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﻟﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ داشته باشم ﺑﻬﺶ (به بابام) ﻧﻖ ﺯﺩﻡ! ﻭﻟﯽ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺍﺯ بابام ﻧﭙﺮﺳﯿﺪﻡ: ﺑﺎﺑﺎ! ﺗﻮ ﺍﺯ ﻣﻦ ﭼﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ؟؟؟ ﺑﭽﻪ ﮐﻪ ﺑﻮﺩیم ﺍَﺯِمون ﻣﯿﭙــﺮﺳﯿﺪﻥ : ﺑــﺎﺑــﺎﺗﻮ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺩﻭست ﺩﺍﺭﯼ ﯾﺎ ﻣـﺎﻣــﺎﻧﺘﻮ؟ ! می گفتیم : ﻫﺮ ﺩﻭ ﺗﺎ ﺷﻮﻧﻮ !! ﺍﺻﺮﺍﺭ ﻣﯿﮑﺮﺩﻥ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺘﻦ ﻧﻪ! ﯾﮑﯽ ﺭﻭ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ !!! ﺍﻭﻥ ﯾﮑﯽ ﮐﺪﻭﻣﻪ؟؟؟ ما ﻫﻢ ﺑﺎ ﺷﺮﻡ ﻭ ﺯﯾﺮ ﻟﺒﯽ می گفتیم : ﻣﺎﻣﺎﻧــﻮ !!! ﺑﯿــﭽﺎﺭﻩ ﭘﺪﺭ! ﻟﺒــﺨﻨﺪ تلخی ﻣﯿﺰﺩ ﻭ ... ﺷﺎﯾﺪ ﻫﻢ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﻣﻴﻜﺸﻴﺪ ﺟﻠــﻮﯼ ﻫﻤﻪ !!! ﺍﻣﺎ ﺍﻻﻥ ﻣﯿﻔﻬــﻤﯿﻢ ﭘــﺪﺭ ﭼﻘﺪﺭ ﺯﺣﻤﺖ ﻣﯿﮑﺸﯿﺪ ﻭ ﺧﺴﺘﻪ ﻣﻴﺸﺪ ﺗــﺎ ﺯﻥ ﻭ بچه ش ﺯﻧﺪﮔــﯽ ﺧﻮﺑﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷــﻦ ...   ﮔﺎﻫﯽ ﺩﻟﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﻪ ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﺑﮕﻮﯾﻢ: ﺑﺎﺵ! ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﻣﻦ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﺒﺎﺷﻢ. ﭘﺴﺮﯼ ﭘﺪﺭﺵ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ شام ﺑﻪ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍنی ﺑﺮﺩ ... ﭘﺪﺭ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﭘﯿﺮ ﻭ ﺿﻌﯿﻒ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﻏﺬﺍﯾﺶ ﺭﺍ ﺩﺭﺳﺖ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﺴﺖ ﺑﺨﻮﺭﺩ ﻭ ﺑﺮ رﻭﯼﻟﺒﺎﺳﺶ ﻣﯿﺮﯾﺨﺖ.. ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺭ ﺭﺳﺘﻮﺍﺭﻥ ﺑﺎ ديده ﺣﻘﺎﺭﺕ ﺑﺴﻮﯼ ﻣﺮﺩ ﭘﯿﺮ ﻣﯿ ﻨﮕﺮﯾﺴﺘﻨﺪ، ﻭ ﭘﺴﺮ ﻫﻢ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﺑﻮﺩ و درعوض غذا را به دهان پدر میگذاشت ... ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ پدر ﻏﺬﺍﯾﺸﺎﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ، ﭘﺴﺮ ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﯽ ﭘﺪﺭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﺑﺮﺩ، ﻟﺒﺎﺳﺶ ﺭﺍ ﺗﻤﯿﺰ ﮐﺮﺩ، ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺷﺎﻧﻪ ﺯﺩ ﻭ ﻋﯿﻨﮏﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ تميز و ﺗﻨﻈﯿﻢ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻭﺭﺩ ... ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺭ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺁﻥ ﺩﻭ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﻭ ﺑﺎ ﺣﻘﺎﺭﺕ ﺑﺴﻮﯼ ﻫﺮ ﺩﻭی آنان ﻣﯿ ﻨﮕﺮﯾﺴﺘﻨﺪ!! ﭘﺴﺮ ﭘﻮﻝ ﻏﺬﺍ ﺭﺍ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﻭ ﺑﺎ ﭘﺪﺭ ﺭﺍﻫﯽ ﺩﺭب ﺧﺮﻭﺟﯽ ﺷﺪ. ﺩﺭ این هنگام ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺍﺯ ﺟﻤﻊ ﺣﺎﺿﺮﯾﻦ بلند شد و ﺻﺪﺍ ﮐﺮﺩ: ﭘﺴﺮ... ﺁﯾﺎ ﻓﮑﺮ نمیکنی ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ باقی ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﯼ؟! ﭘﺴﺮ ﭘﺎﺳﺦ داﺩ؛ خیر ﺟﻨﺎﺏ... فكر نميكنم ﭼﯿﺰﯼ باقی گذاشته باشم! ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﭘﯿﺮ ﮔﻔﺖ : خیر ﭘﺴﺮم. اشتباه میکنی. ﺑﺎﻗﯽ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﯼ! پسر با تعجب پرسید: چه چیزی را؟! آن مرد پیر گفت: تو ﺩﺭﺳﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﭘﺴﺮﺍﻥ ... ﻭ ﺍﻣﯿﺪﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﻪ ﭘﺪﺭﺍﻥ باقی گذاشته ای... و ﺧﺎﻣﻮﺷﯽ ﻣﻄﻠﻖ ﺑﺮ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﺣﺎﮐﻢ ﺷﺪ..!! کاش سوره ای به نام "پدر" بود که این گونه آغاز میشد: قسم بر پینه ی دستانت، که بوی نان میدهد و قسم بر چشمان همیشه نگرانت... قسم بر بغض فرو خورده ات که شانه ی کوه را لرزاند و قسم بر غربتت، ..... وقتی هیچ بهشتی زیر پایت نیست ...😔 به ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻫﺮ ﭼﯽ ﺳﺎﻻﺭﻩ، ﻫﺮ ﭼﯽ ﻓﺮﺷﺘﻪ، ﺑﻨﺎم ﭘـــــــﺪﺭ زنده باد همه ی پدران در قید حیات و شاد باد روح تمامی پدران عزیز سفر کرده.. من به  افتخار پدرم پخش کردم... شما هم؛ اگه دوست داری به افتخار⚘ ( مقام پدر)⚘ چه در قید حیات باشند برای سلامتی پدران و چه به رحمت خدا رفته اند صلوات ارسالی خانم عاطفه کوهستانی موزه مجازی حمام قلعه ۱۴۰۲/۱۱/۵ https://t.me/hammamghaleh https://eitaa.com/moozehmajazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نانی را گویند که خمیر آن را، عامل ورآورنده نزده باشند و بر نیامده و نرسیده باشد.این نان بافت خاصی داشته و حالت بیات شده دارد. در واقع خمیر این نان مانند نان های دیگر نرسیده است.                                  " ویکی پدیا " یا فتیرمسکه،نانی بودکه عشایر، درفصل بهار،همزمان با تولیدکره گوسفندی، در شهرستان کلات نادری از جمله حمام قلعه می پختند کره را، در لابلای نانهای داغ می گذاشتند تا ذوب شود آنگاه به همراه آیران(دوغ تلمی) تازه سرو می کردند. فتیردراصل نان تخمیرنشده بود به همین جهت از قدیم به صورت می گفتند که پئتیردی(بی مایه فتیر است)امابه جهت دیرهضم بودن آن،به مرورقتلمه که نانی تخمیرشده بودجایگزین آن شد لذا امروزه در اصل به ، فتیرمسکه می گویند و فتیرفقط نامش را،یدک می کشد. علی کوهستانی اسیق سو🌹 موزه مجازی حمام قلعه ۱۴۰۲/۱۱/۷ https://t.me/hammamghaleh https://eitaa.com/moozehmajazi
،ائل بیلیمی،دانش عامه دهقانی وچوپانی قبلاً درباره برخی از غذاهای مورد استفاده دهقانان و چوپانان ازقبیل جونممه،قاتیق اشکنه،مولام علی و اججیتمه(کورماست)سخن به میان آورده ویادآور شده ایم که دهقانان و چوپانان به دلیل ضیق وقت، اقدام به تهیه ی غذاهایی می نمودند که اولآً درکمترین زمان ممکن قابل پخت باشد ثانیاً دارای انرژی کافی برای کاری سخت و مداوم را،ایجاد نماید لذا کربوهیدراتها نقشی پررنگ در غذاهای مصرفی آنان داشت. یکی دیگر از غذاهای مخصوص دهقانان در زمان نسق بود این غذا بسیار ساده چیزی جز قدری روغن و نان نبود که البته در وهله اول و پس از آن مناسب ترین روغن برای تهیه ی این غدا بود بدیهی است و نیز، در گروه همین غذاها قرار می گیرند بخصوص چوپانان که در مراسم از آن بهره مند می شدند اما هیچ یک از این غذاها توسط خود آنها تهیه نمی شدند بلکه بانوان در منزل تهیه می کردند آنگاه به مراسم می آوردند لذا منظور ما از غذاهای دهقانی و چوپانی آن دسته از غذاهایی هستند که توسط خود دهقانان یا چوپانان دربیابان تهیه می شد. برای تهیه ی چنگلی فقط کافی بوددهقان قدری روغن و نان در اختیار داشته باشد تا یک غذای پرکالری در اسرع وقت مهیا کند و پس از صرف آن بلافاصله مشغول کار شود. برای تهیه ی چنگلی ابتدا روغن را،در داخل ظرفی از قبیل (ماهیتابه) (پاتیل کوچک) (قابلمه کوچک) (تاس،کاسه فلزی) و ... ذوب می کردند آنگاه نان محلی، دست پخت بانوان حمام قلعه را،از هر نوع آن که بود در داخل روغن خورد می کردند و به روغن می آلودند برخی شکر یا نمک هم می افزودند قبل از آن که روغن سرد و جامد شود صرف می کردند. درنبود روغن زرد و روغن دنبه روغن های نباتی جامد هم سالار بود اما معمولاًبرای غنی سازی غذا، ماده ای دیگر نیز، بر روغن های نباتی می افزودند اگر قورمه داشتند که فبهاالمراد و اگرنه ماده دیگری همچون چوکلی یا پنیر و ... اضافه می کردند که در آن صورت به غذا نام دیگری مانند اطلاق می شد. بانوان حمام قلعه نیز، گاهی چنگلی را به عنوان غذای سر دستی در منزل تهیه می کردند و به خوراک کودکان و اعضای خانواده می رساندند که البته آنها نیز، جهت ایجاد تنوع غذایی یا وقتی که با محدودیت زمان روبرو می شدند اقدام به تهیه ی چنگلی می نمودند با این تفاوت که ملات چنگلی های خانگی از مواد مختلفی مانند مغزگردو،تخم مرغ،قورمه ریزه،پنیر و ... تشکیل می شد که صدالبته به ذوق و هنر آشپزی مادران هم آراسته شده بودلذا تفاوت فاحشی با چنگلی دهقانان داشت. غذاهای دهقانی و چوپانی علاوه بر سادگی در نوع و پختشان،همچنین پرکالری بودنشان، از مشخصه ی جالب توجه دیگری که سالم بودن آنها بود برخوردار بودند زیراکه از مواد اولیه ی سالم تهیه می شدند همین ویژگیهای غذایی و در کنارآنها فعالیتهای جسمانی به همراه هوایی پاک در طبیعت، کافی بود که دهقانان از سلامتی جسمانی نسبی برخوردار باشند تا بتوانند از پس کارهای سخت و توانفرسای کشاورزی برآیند آن هم در نبود تکنولوژی پیشرفته با وسایل ابتدایی،محصولات خود را،جمع آوری نمایند. ✍علی کوهستانی اسیق سو🌹 موزه مجازی حمام قلعه ۱۴۰۲/۱۱/۷ https://t.me/hammamghaleh https://eitaa.com/moozehmajazi
ای دیو سپید پای دربند! ای گنبد گیتی، ای دماوند! ازسیم به سر یکی کُلَه خُود ز آهن به میان، یکی کمربند "ملک الشعرای بهار" تصویری زیبا از گنبد گیتی، عروس قله های ایران، دماوند سفیدپوش، با کلاهی از ابر بر سر. موزه مجازی حمام قلعه ۱۴۰۲/۱۱/۸ https://t.me/hammamghaleh https://eitaa.com/moozehmajazi
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 حضور میهمانانی از شهرستان کلات ، روستای خشت : آقای علیرضا فانی خشتی فرزند اسماعیل و همسرشان به عنوان میهمان اصلی برنامه ، همراه با حدود ۳۰ نفر از افراد خانواده های گرامی شان ، ساکن در استان تهران ، در برنامه خودمونی شبکه ۳ سیما ، ضمن معرفی مختصر از شهرستان کلات . - نکته قابل توجه ، شناخت مجری برنامه آقای مهران رجبی از روستای خشت نادری بود . @kalatnader
،ائل بیلیمی،دانش عامه محلی (چوب پا) یادش بخیر! (چوب پا) یکی از بازیهای پسرانه گروهی بچه ها در حمام قلعه قدیم بود و آن عبارت بود از یک جفت چوب به طول دو الی دو نیم متر و به قطر قدری ضخیم تر از دسته بیل که در ارتفاع پنجاه الی هشتاد سانتی متری هر کدام از آنها تخته ای به عنوان جای پا تعبیه شده بود که ارتفاع چوب پاهای هر یک از کودکان با توجه به سنشان،متفاوت بودپاهای خود را،در جا پاها قرار می دادند و بر چوب پاهای خود سوار می شدند سپس به حرکت در می آمدند. چوب پاها را معمولاً پدرانی که سر رشته ای داشتند برای کودکان خود درست می کردند اما پدرانی که توانایی یا وسیله ساخت را،نداشتند چوبها را به پیش نجار روستا شادروان استا می بردند ایشان هم به صورت رایگان و با سلیقه خاصی در اسرع وقت آماده می کرد وبه دست کودک می داد تا خوشحال شود خداوند بیامرزاد! بچه ها به صورت گروهی سوار بر چوب پا می شدند و به حرکت در آمده به بلندیهای اطراف روستا می رفتند و ساعتها مشغول بازی می شدند.انجام این بازی مفرّح نه تنها موجب سرگرمیشان بود بلکه سلامتی جسم و روان کودکان را نیز، تقویت و تضمین می کرد. درفصل بهار و زمستان، بیش از هر زمان دیگری این بازی سرگرم کننده تر بود زیرا کودکان از درون آب و برف و یخ می گذشتند و توانایی خود به رخ دیگران می کشیدند. معمولاً برای بازی کردن در روی یخ به زیر هرکدام از چوبها، میخی را که به نعل اسبان می زدند، می کوبیدند تا از سر خوردن در روی یخ جلوگیری کند. :البته گاهی نیز، برخی از کودکان به سبب عدم مهارت در چوب پا بازی زمین می خوردند و جراحتی نصیبشان می شد که از قدیم گفتند"بازی اشگنک دارد سر شکستنک دارد"با این حال با بهبودی نسبی واقعه به طور کلی به فراموشی سپرده می شد که مصداق "روز از نو و روزی از نو" بود.یادش بخیر! ✍ علی کوهستانی اسیق سو🌹 موزه مجازی حمام قلعه ۱۴۰۲/۱۱/۹ https://t.me/hammamghaleh
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آهنگ آخ بنازم خنده ها و گریه های بچگی خواننده:غلامحسین غفاری موزه مجازی حمام قلعه ۱۴۰۲/۱۱/۹ https://t.me/hammamghaleh https://eitaa.com/moozehmajazi
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روستای پلگرد از توابع بخش لطف آباد شهرستان درگز آذرماه سال ۱۳۷۴ موزه مجازی حمام قلعه ۱۴۰۲/۱۱/۱۰ https://t.me/hammamghaleh https://eitaa.com/moozehmajazi
،ائل بیلیمی،دانش عامه حمام قلعه قبلاً در باره شاباش دادن به روش به عروس و دامادها در حمام قلعه مطالبی را به حضور شما گرامیان ارائه نموده ایم اما در همین راستا رسم دیگری نیز،وجود داشت که گفته می شد. در این رسم شاباشی به جای عروس به دیگر خانم های در حال داده می شد. این خانم ها دو گروه بودند اول خانم های جوانی که نو عروس بودند و به همراه عروس حرکات آیینی انجام می دادند. دوم مادران و خانم های مسنی که با ساز آشیقها،به بازی مشغول می شدند وبه حرکات آئینی می پرداختند.برای دلخوشی وابراز ارادت هر دو گروه کسانی بودند که دوست داشتند به آنان شاباشی بدهند.منتها روش شاباشی دادن قدری متفاوت بود. برای گروه اول یعنی که همراه عروس درحال بازی آئینی بودند. شاباش کشها مانند شاباشی عروس هوادار می گفتند و  مبلغ پول، نام شاباش دهنده و شاباش گیرنده را،اعلام می کردند.مثلاً می گفتند شاباش دهنده فلانی بولسون، اوینایانی فلان گلین بولسون، بئش تومن شبوش! که همگی شبوش می گفتند. برای گروه دوم که معمولآً خانم های بودند شاباش دهنده ها هم که از محارم و اقوام نزدیک بودند خود شخصاً اقدام به دادن شاباشی می کردند لذا نیازی به شاباش کش و هوادار گویی نبود بلکه خودشان مبلغی را، به گوشه یاغلیق خانم ها می بستند بنا بر این اصطلاح وجه تسمیه خود را، از همین رفتار شاباش دهنده ها دارد. :شاباش دهنده ها لزوماً مردان نبودند بلکه گاهی خانم هایی که ارادتی به عروس خانواده خود داشتند مانند مادر شوهرها و خواهر شوهرها به گوشه یاغلیق عروسشان پول می بستند یا دخترانی که به مادرشان یا خواهرانی که به خواهرشان شاباشی می دادند اقدام به بستن پول به گوشه یاغلیقشان می نمودند. کلیپ بالا نمونه ای از عروسیهای روستای پلگرد از توابع بخش لطف آباد شهرستان درگز در آذرماه سال ۱۳۷۴، تقریباً سه دهه پیش می باشد به طور مشخص پول بستن ارادتمندان به گوشه یاغلیق خانم ها، قابل مشاهده است.این رسم در حمام قلعه نیز، رایج بود به همین جهت به "پول باغلاماق" نیز،گفته می شود.البته اجرا درکلیپ با اجرا درحمام قلعه قدری متفاوت است. درحمام قلعه پولی که شاباش کشها،هوادار می گفتند را،به امین عروس می دادند و دیگر به یاغلیق شاباش گیرنده نمی بستند. ✍موزه مجازی حمام قلعه ۱۴۰۲/۱۱/۱۰ https://t.me/hammamghaleh https://eitaa.com/moozehmajazi
،ائل بیلیمی،دانش عامه (دروگر) اوراقچی به کسانی گفته می شد که کارشان، دروکردن زراعت اعم از گندم،جو،شالی و دیگر محصولات کشاورزی بود.اوراقچی ها مردانی تلاشگر،پرکار و با آمادگی جسمانی نسبتاً بالا بودند. دروگرهای حرفه ای معمولاً به وسایل درو مناسب از قبیل لباس، کفش و کلاه منگال،کمربند،چارانگشت(چرنگیش)،ریسمان و ... مجهز بودند آنها از اول صبح شروع به درو می نمودند تا چاشت که جهت تجدید قوا باصرف چایی وصبحانه به اتراقگاه خود که عمدتاً سایه سار درختان، سایه خرمن، سایه دیواره کال یا بود می آمدند چاتمه به آلاچیق سیاری گفته می شد که اوراقچی ها، با استفاده از چوب و پلاس یا بوته گیاهان و خار و خاشاک می ساختند تا سایه ایجاد کند. دروگرها به طور معمول در تمام طول روز در گرمای هوا و زیر آفتاب مشغول درو می شدند جز هنگام چاشت و ناهار که باصرف چای وناهار دمی می آسودند. از خوردن آب سرد اجتناب می کردند در عوض چایی مصرف می کردند همچنین غذای سبک تناول می نمودند از جمله غذاهای رایج بود که نان را،به آب دوغی که ازمخلوط ماست شیرین و آب و دیگر مخلفات همچون خیار،پیازچه و ... بود ریز می کردند تلیت حاصل شده را،می خوردند. پس از صرف ناهار دمی می آسودند آنگاه تاشب هنگام به درو کردن و کشیدن دسته ها به خرمنگاه مشغول می شدند با غروب خورشید به خانه می آمدند یا چنانچه مزرعه دور بود به اتراقگاه رفته پس از صرف شام می خوابیدند یکی از محل های خواب که جالب توجه بود خوابیدن در روی خرمن بود محلی که مانند تختخواب نرم و از زمین بالاتر بود. برخی از دروگرها از چنان مهارتی برخوردار بودند که حدود پنج من زمین که معادل نیم هکتار می شوددر یک روز درو می کردند به گونه ای که گاهی دیگران در باره آنها قضاوت می کردند که آنها افراد کمکی نامرئی دارند منطورشان جنیان تسخیر شده بود.حکایتی که ذیلاً می خوانیم از جمله این باورهاست. از دیگر حکایاتی که از زبان مردم حمام قلعه شنیده شده است,داستان شخصی به نام "فتحعلی" می باشد که در زمان قدیم,در روستای "ایسیق سو "می زیسته است.وی دارای نیرویی خارق العاده بوده که کارهایی فوق تصور انجام می داده است از جمله: گویند فتحعلی ساکن ایسیق سو بود وی در پیسره,چکه دره حدود شصت من زراعت جو داشت که زمان درو آن,فرارسیده بود وی صبحگاه وسایل درو,برداشته و از ایسیق سو به راه می افتد وبه پیسره آمده کل محصول را تا ظهر همان روز درو وجمع آوری کرده به خرمنگاه می کشد و به خانه بر می گردد به گونه ای که کسی باور نمی کند که درو زمینی که برای یک نفر,حداقل دو سه هفته, طول می کشد در عرض چند ساعت جمع آوری کرده باشد اما پس از دیدن واقعیت,همگان مات و مبهوت می مانند که این چه نیرویی است در این فرد,وجود دارد؟ حال کافی است یک نفر چند تا از این ربات ها را در اختیار داشته باشد و با به کارگیری آنها، به دور از چشم دیگران در مزرعه ای،حکایت فتحعلی را،عملاً به نمایش بگذارد. ✍علی کوهستانی اسیق سو🌹 موزه مجازی حمام قلعه ۱۴۰۲/۱۱/۱۱ https://t.me/hammamghaleh https://eitaa.com/moozehmajazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آهنگ گندما درو شد نیامد یارم خواننده عبدالبصیر احمدی موزه مجازی حمام قلعه ۱۴۰۲/۱۱/۱۱ https://t.me/hammamghaleh https://eitaa.com/moozehmajazi
هم اکنون برف در حمام قلعه ارسالی خانم فریده کوهستانی ۱۴۰۲/۱۱/۱۳ https://t.me/hammamghaleh https://eitaa.com/moozehmajazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. قدح چارچار با قدح چار و چار، مَی، دهد از جام نگار کاسه ز ساقی بگیر، ابرِ چو مرمر ببار بخشش  مردانه  کن، هدیه ی دردانه کن خمره تو یک جا بیار، بر همه  پیمانه  کن دانه خورت،داس وآس گربنوازی سپاس کار  خلایق  شده، دست به دعا، التماس سقف فلک،  پاره کن، بارش صد باره کن چشمه کند العطش، آب برسان، چاره کن حامل نعمت، تویی قاسم قسمت، تویی بر همه  یکسان ببار، عامل رحمت، تویی ابر سفید، سبزه خیز، بارش شاهانه، ریز دل  ز خلایق  ببر، کوله  رها  کن،  گریز شرح سفر، ساز بکن عقده ز دل، باز بکن گرچه تو  دیر  آمدی، غلغله   آغاز   بکن منتظرت هرکس ست تشنه و دل واپس ست سیم تو چنان بیز، بریز،تاکه بگویند بس ست از چه نداری قرار؟ نآمده زود الفرار غصّه ی با قصّه را، از دل "سودا" در آر علی کوهستانی اسیق سو(سودا)🌹 قدح:پیاله چارچار:چهار روز آخرچله بزرگ وچهار روز اول چله کوچک ابر چو مرمر:ابرسفید دُر:استعاره از باران آس:آسیاب،دست آس سیم:نقره،استعاره از برف بیز:ببیز،الک کن غصّه ی با قصّه:درد و غم های ناگفتنی موزه مجازی حمام قلعه ۱۴۰۲/۱۱/۱۳ https://t.me/hammamghaleh https://eitaa.com/moozehmajazi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
آهنگ " الله بده تو باران " خواننده عبدالعزیز احمدی موزه مجازی حمام قلعه ۱۴۰۲/۱۱/۱۳ https://t.me/hammamghaleh https://eitaa.com/moozehmajazi
ساخت آدم برفی توسط محمدصالح ومهرسا رشیدیان حمام قلعه بماند به یادگار موزه مجازی حمام قلعه ۱۴۰۲/۱۱/۱۴ https://t.me/hammamghaleh https://eitaa.com/moozehmajazi
ازدهه پنجاه درحمام قلعه مسلماً بسیاری از شما گرامیان که از متولدین دهه چهل وقبل از آن می باشید خاطرات زیادی از بارندگی های برفی دهه چهل وپنجاه به خاطر دارید بارش برف در این روزهای سال موجب شد مرغ خیال با پرواز به گذشته ما را،به سفری خاطره انگیز همراه خود سازد تا دمی از،مشغله های فکری رهایی یافته بتوانیم خاطرات آن زمان را،برای شما گرامیان نیز، یادآور شویم باشد که مقبول خاطر عزیزتان واقع گردد. آن روزها همه چیز، وبی آلایش بود از معماری ساده روستایی گرفته تا سبک زندگی تا وقایع طبیعی و ... طبیعتی که هیچگونه آلودگی زیست محیطی را،نداشت هیچ نوع مواد شمیایی آلوده کننده جز یک و دو مورد سمپاشی برای مبارزه با پشه آنوفل(مالاریا)که به سم د.د.ت معروف بود در طبیعت صورت نگرفته بود از دود و دم ماشین آلات،کودهای شیمیایی،سموم آفت کش و قارچ کش، موادپلاستیکی و ... اصلاً خبری نبود.زیست بوم ها،مناظر و مواهب طبیعی جز مواردی از جنگل ها که از چوب و بوته ها برای سوخت مورد بهره برداری قرار می گرفت دستکاری نشده بودند لذا مردم در محیطی کاملاًطبیعی و بدون آلودگی زندگی می کردند. البته آلوده نبودن محیط زیست به معنی آن نبود که مردم درسلامت کامل بودند بلکه حداقل از بیماریهای ،تاحد زیادی در امان بودند درهمان حال با بیماریهای ویروسی و میکروبی که گاهی به صورت اپیدمی و ایجاد عفونت های مرگبار،پدیدار می شدند دست و پنجه نرم می کردند. مع الوصف طبیعت هم ازلحاظ زیست محیطی،هم زیست بوم و هم چشم اندازهای های طبیعی کاملاً دست نحورده و بکر بود به همین جهت اکوسیستم طبق روال طبیعی خود عمل می کرد و چشمگیر،نبودلذا بارندگی های قابل ملاحظه ای اتفاق می افتاد.از جمله بارندگی های سال های آخر دهه چهل وسالهای آغازین دهه پنجاه مثال زدنی بودند. در آن سالها در حمام قلعه چنان برفی می بارید که گاهی درشبانه روز تا پشت بام ها را،برف روبی می کردند به گونه ای که بر اثر این برف روبی، در برخی از کوچه های حمام قلعه تا سطح بام ها،برف انباشته می شدکه بر اثر آن احشام درطویله ها محبوس می ماندند تا مردم با ذوب کردن برف،دامهای خود را،سیراب نمایند.بعضی اوقات برای عبورشیاری یا ایجاد می کردند تا بتوانند دامهایشان را،برای خوردن آب به کنار روخانه ببرندکه البته این کار نیز، با داستانهای خاص خودش روبرو می شد ترافیک در تردد احشام از آن حکایات بود به طوری که گاهی گروهی از دامهای در حال رفت و برگشت به یکدیگر برخورد می کردندوساعتها برای عبور،معطل می ماندند. مردم دراین فصل عمدتاً چکمه های پلاستیکی ساق بلند می پوشیدند با این حال وقتی که به رفت و آمد می کردند یا برای برف اندازی به پشت بام منازل یا خانه باغها می رفتند به سبب بالا بودن ارتفاع برف، چکمه ها پراز برف گردیده سرمازده می شدند. دراین سالها رودخانه حمام قلعه کاملاً یخ می زد تا محلی برای اسکی بازی کودکان تبدیل شود آن هم با پلاستیکی که در نوع خود بی نظیر بود.گاهی از ناودان خانه ها وکنگره کوه ها،قندیل های دومتری آویزان می شدند شاخه و سرشاخه های درختان و بوته ها کاملا یخ می بست از آنجاکه گاهی زمان بارندگی ها وسرمای زمستان طولانی می شد دامداران با مشکلات زیادی در تعلیف دامهایشان در یاتاقها و طویله ها روبرومی شدند زیرا،ذخیره علوفه هایشان به پایان می رسید لذا برای سیر کردن دامها وچهار پایان به باغات روی می آوردند وبا بریدن سرشاخه های نازک وپوست درختانی مانند بید و سپیدار به دامها علوفه تهیه می کردند.گاهی هم برای گاوهای بندی،بوته های را،می سوزاندند پس از سوختن خارهایش،ساقه اش را،به عنوان علوفه به مصرف گاوها می رساندند. درآن سال های پربرف که جاده کلات خاکی بود فقط خودروهایی مانندجیپ،کامانکارهای ژاندارمری،ماشین باریهای ماک و اتوبوسهای جمع وجوری که گفته می شد تردد می نمودند.اتوبوسها اغلب در آبریزها گیر می کردند ماشینهای باری نیز غالباً،درفصل بهار وزمستان در تخته اجرم بخصوص در که گل چسبناک داشت می ماندند زمانی یاتاقان می زدند زمانی دیگر سرپیستون ذوب می کردند،گاهی هم صفحه کلاچ صاف می نمودندو ... درمواقعی ماه ها جاده بسته می ماند قند و شکر که از مصرف بالایی در میان روستاییان برخوردار بود کمیاب می شد مردم روزگارشان به خرما،کشمش،سنجد و ... می ماند شاید شما هم خوردن چایی با ایده(سنجد)را،تجربه کرده باشید که یکی از به یاد ماندنی ترین دوران کودکیمان است زیرا کودکانی که تا دیروز چایی را با قند و آبنبات و که مادرانمان ازشکر درست می کردندو بسیار شیرین بود می خوردند حالا مجبور بودندبا اکراه تمام بخورند. ✍علی کوهستانی اسیق سو🌹 موزه مجازی حمام قلعه ۱۴۰۲/۱۱/۱۴ https://t.me/hammamghaleh https://eitaa.com/moozehmajazi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
آهنگ "برف" خواننده: محمد معتمدی موزه مجازی حمام قلعه ۱۴۰۲/۱۱/۱۴ https://t.me/hammamghaleh https://eitaa.com/moozehmajazi