eitaa logo
متوسطه دوم سما ( دهم _ یازدهم _ دوازدهم ) نمونه سؤالات نهایی، انجمن علمی
14.3هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
8.1هزار ویدیو
14.2هزار فایل
"دبیرستانی عزیز با مدرسه‌ مجازی‌ سما همیشه‌ "20" شو🧠🌱" هرچیزی‌ که‌ از‌ دوم‌ متوسطه‌‌ نیاز داری👇🏻 ✅کلیپ‌ آموزشی ✅جزوه ✅تست ✅رفع‌ اشکال‌ و.. 🌐 تبلیغات‌ نور: https://eitaa.com/joinchat/2777415767Cf7bf281843 🚫کپی‌ غیرمجاز انتشار(با لینک) بلامانع
مشاهده در ایتا
دانلود
(٤٢) ⭕️بَابِل: به كسر سوم، نام پايتخت آشوريان قديم در بين النهرين و اكنون ويرانه هايي از آن در عراق باقي است. ⭕️بابُل: به ضم سوم، از شهرهاي مازندران كنوني در شمال ايران
ربات حذف ✂️: (٤١) ⭕️مضمضه: واژه اي عربی به معناي «گرداندن آب در دهان برای شستن آن» (مثلا پس از مسواک زدن دندانها) ⭕️مزمزه: واژه اي فارسي است و مخفف آن مزمزه کردن به معناي «چشیدن یا نرم نرم خوردن»   امروزه مضمضه فقط مصطلح رساله های علمیه فقهی است ودر فارسی روزمره به کار نمي رود. ⭕️باتلاق: واژه اي تركي و در اصل باتّاق است، به معناي لجنزار . گاهي در فارسي ان را به شكل «باطلاق» مي نويسند. چون تركي مخرج «ط» ندارد، املاي درست آن «باتلاق» است، معادل فارسي اين واژه در فارسي، «مرداب» است.
در فيلم هاي دوبله شده از زبان انگليسي، وقتي كسي به ديگري كه ناراحت يا خشمگين است، مي گويد: «فراموشش كن»! اين جمله به ازاي forget it و بر اثر تنبلي فكري يا شتابزدگي مترجمان، لفظ به لفظ ترجمه شده است. ولي در فارسي درست آن، نسبت به موقعيت چنين است: 🔸در جواب تشكر از خدمت يا هديه: «چيزي نيست»، «قابلي ندارد» ... 🔸براي دلجويي يا چشم پوشي از سخن يا رفتار ناخوشايند: «مهم نيست»، «چيزي نيست»، «بگذريم» يا عاميانه ي آن «ولش كن» ... 🔸هنگام خشمگين شدن از يه پيامد نابجا: «به جهنم!»، «شد كه شد»، «فكرشو نكن» ... در انگليسي اصطلاح let's forget it نيز هست كه براي آن نيز بايد گفت: «مهم نيست»، «بگذريم» و ...
پيشوند نفي / ⭕️«نا» هم بر سر صفت درمي آيد و هم بر سر «اسم» و «اسم» را به صفت تبديل مي كند: 🔸بر سر صفت: ناپاك، ناآشنا، نادرست، نابالغ، نابخرد 🔸بر سر اسم: نااصل، نااميد، نااهل، ناچيز، نافرمان ⭕️«بي» معمولاً بر سر اسم مي آيد و آن را به صفت تبديل مي كند: 🔸بي ريا، بي پناه، بي خرد، بي سواد، بي كار با اين همه نبايد پنداشت اين دو پيشوند داراي ارزش برابرند و چون بر سر اسم درآيند، آن را با معناي يكسان تبديل به صفت مي كنند. تركيباتي مانند نااميد/ بي اميد، ناپروا/ بي پروا، نافرجام/ بي فرجام، تقريباً مرادف اند اما در موارد ديگر تفاوت دقيق معنايي ميان دو تركيب هست مانند ناچيز/ بي چيز، ناكس/بي كس، ناگاه/ بي گاه، ناخلف/ بي خلف و ... تفاوت ديگر اين است كه «بي» مي تواند بر سر هر اسمي درآيد ولي «نا» فقط بر سر بعضي از اسم ها درمي آيد و بنابراين كاربرد آن سماعي است.
⭕️فَربه: حرف آخر اين واژه، «ها»ي ملفوظ است. اگر پس از آن «ي» نكره يا مصدري بيايد پيوسته به آن نوشته مي شود: 🔸مردِ فربهي ديدم.✅ 🔸مردِ فربه اي ديدم.❌ 🔸پرخوري باعث فربهي مي شود.✅ 🔸پرخوري باعث فربگي مي شود. ❌ ⭕️حرف آخر اين واژه در حالت اضافه، همزه نمي گيرد. 🔸مردِ فربَهِ پرخور✅ 🔸مرد فربه ي پرخور❌
پارسي شِكـَر است: براي واژگان متداول در (٥٠) (ب) ⭕️بَشّاش (عربي): خندان، خوشرو، خنده رو،گشاده رو، خوش منش، تازه رو، شادمان ⭕️بَشاشت (عربي): خرسندي، خرمي، شادي، خوش منشي، تازه رويي، گشاده رويي، ابرو فراخي، (٤٣) ⭕️قُصور: مفرد و به معناي «كوتاهي، مسامحه، سهل انگاري» (غالباً ناآگاهانه) ⭕️قصور: جمع به معناي «قصرها»، خاصه «قصرهاي بهشتي» زاهد اگر به حور و قصور است اميدوار ما را شرابخانه قصور است و يار، حور ⭕️قصور: كوتاهي، مسامحه، سهل انگاري غالباً ناآگاهانه ⭕️تقصير: خطاي آگاهانه (١٠) ⭕️ اوپس: ماشین شیک و جدید 🔸عجب اوپسی سواره. ⭕️ایستگاه کردن: از دست کسی به بهانه ای رها شدن و او را بلاتکلیف گذاشتن، 🔸فلانی رو ایسگاش کردم و اومدم پیشت.
⭕️شرايين: جمع شريان، چه در عربي و چه در فارسي به همين صورت نوشته مي شود نه به صورت «شرائين» ⭕️شرايين ✅ ⭕️شرائين ❌
پارسي شِكـَر است: (٤٣) ⭕️صَديق: به فتح اول، به معناي «دوست، خاصه دوست يكرنگ» و جمع آن «اَصدقاء» ⭕️صِدّيق: به كسر اول و تشديد دوم، صفت كسي است كه انديشه و گفتارش يكي باشد و در همه احوال، راستگو و درست كردار باشد. (١١) ⭕️ اِن بار: علامت عدد طبیعی در ریاضی (n)، به دفعات بیشمار، 🔸اِن بار بهت گفتم سر به سرم نذار ⭕️اِن تا: به مقدار زیاد 🔸اِن تا دوسم داره.
پارسي شِكـَر است: (١٢) ⭕️ اند: از end انگلیسی و به معنی آخر ⭕️اند کاری بودن: در کاری سرآمد بودن، در کاری استاد بودن ⭕️اند چیزی بودن: در آن نوع چیز بهترین بودن 🔸این فیلمه اند فیلمه. ⭕️اند دفعه: ان + دفعه: به دفعات بیشمار 🔸ان دفعه هم که بگی فایده نداره. ⭕️محصل، واژه اي عربي و اسم فاعل تحصیل، معنای اصلی این کلمه "حاصل کننده، کسب کننده" است و اختصاصاً به "مامور اخذ خراج و مالیات "گفته می شده است. درمتون قدیم فارسی نیز به همین معنی به کار رفته است. گفت خود دادی به ما دل حافظا ما محصل بر کسی نگماشتیم      اما در دوران اخیر محصل به معنای "طالب علم " و به ویژه «دانش آموز دبستان و دبیرستان» به کار می رود واین معنی مختص فارسی زبانان است.
پارسي شِكـَر است: ⭕️آذوقه✅ ⭕️آزوقه❌ ⭕️اتاق✅ ⭕️اطاق❌ ⭕️اتریش✅ ⭕️اطريش❌ ⭕️اسماعیل✅ ⭕️اسمعيل❌ ⭕️اعلا✅ ⭕️اعليٰ❌ ⭕️امپراتریس✅ ⭕️امپراطريس❌ ⭕️باتری✅ ⭕️باطري❌ (٤٤) ⭕️قوس: کمان ⭕️غوث: فریاد ⭕️غوص: فرو رفتن در آب
پارسي شِكـَر است: ⭕️لَقوه: به فتح اول و سكون دوم، به معناي «بيحسّي و رعشه ي نيمي از چهره كه باعث كجي دهان و چانه شود» نوشتن اين واژه، به شكل لغوه نادرست است. ⭕️لقوه✅ ⭕️لغوه❌ (١٣) ⭕️ایستگاه گرفتن: ١)باعث از بین رفتن شور و شادی شدن 🔸بذار فیلممو ببینم، ایسگا نگیر. ٢) اذیت کردن 🔸میخوای برم ایسگاشو بگیرم (٤٥) ⭕️عرض: پهنا ⭕️ارض: زمین ⭕️ارز: پول خارجی ⭕️مُرَفّه: حرف آخر اين واژه ملفوظ است و به حرفي كه پس از آن بيايد پيوسته نوشته مي شود. 🔸زندگي مرفهي دارد. ✅ 🔸زندگي مرفه اي دارد.❌ و نيز در حالت اضافه، همزه و «ي» نمي گيرد. 🔸زندگي مُرَفَهِ او ✅ 🔸زندگي مُرَفّه ي او ❌ (١٤) ⭕️ایکی ثانیه: حداقل زمان ممکن 🔸توی ایکی ثانیه میرم و برمی گردم.
(٤٤) ⭕️مُعظَم: بر وزن «محکم» به معنای « بزرگ» است و معمولاً در وصف اشیا به کار می رود. 🔸ساختمان معظم، کتابخانه معظم ⭕️مُعَظَّم: بر وزن «مُنَظَّم» به معنای «مورد تعظیم، بزرگ داشته» و در وصف اشخاص به کار می رود. 🔸سلطان معظم ، خاندان معظم استثناء: در مورد مکه و ابنیه و اشیای مقدس نیز همین صفت اخیر را به کار می برند. 🔸مکه ي معظم
دعويٰ: بر وزن «صحرا»، در عربي و در فارسي قديم به چند معني به كار رفته كه رايجترين آن ها، «ادعا»ست. اما امروزه در فارسي اين واژه را با اين معني بر وزن «گَرمي» تلفظ مي كنند. از طرفي، در فارسي امروزي از اين واژه با تلفظ بر وزن «صحرا»، دو معناي ديگر نيز اراده مي شود يكي «دادخواهي»، اصطلاح مربوط به دادگستري و ديگري «مشاجره و كشمكش» در تعبير عاميانه و روزمره. براي پرهيز از اشتباه بهتر است اين واژگان را به گونه ي زير نوشته و تلفظ كنيم: ⭕️دعوي: بر وزن گرمي، به معناي «ادعا» ⭕️دعوا: بر وزن صحرا، به معناي «داد خواهي» و «مشاجره» 🔥🇬 🇦 🇲👽🇬 🇦 🇲 🔥 برنامه های تابستونی در کانال ابتدایی📚👇🏻🤖~ https://eitaa.com/joinchat/248971295C7e3e571a6d ☆برنامه های تابستونی در کانال متوسط اول📚👇🏻🤖~ https://eitaa.com/joinchat/1387986976Cd2f08c353b برنامه های تابستونی در کانال متوسط دوم📚👇🏻🤖~ https://eitaa.com/joinchat/2817458186Ca34dbcb33e
⭕️در جريان قرار دادن: نخستين مترجمان اخبار خارجي بخصوص پس از تأسيس راديو در ايران هنگام روبرو شدن با واژه ي فرانسوي mettre au courant آن را لفظ به لفظ به فارسي برگردانده و اصطلاح «در جريان گذاشتن» را ساختند. حال آن كه در فارسي برابرهاي فراواني براي اين اصطلاح وجود دارد كه در گذشته نيز به كار مي رفته اند و هنوز هم به كار مي روند، مانند اطلاع دادن، آگاه كردن، مطلع كردن، به آگاهي رساندن، به اطلاع رساندن و جز اينها. اكنون هر روزه بارها از راديو و تلويزيون اين جمله را مي شنويم: «اينك شما را در جريان اخبار امروز قرار مي دهيم» كاربرد اين جمله به اين معنا درست است كه اخبار را به آب رود و سيلاب تشبيه كنيم و شنوندگان را به جريان آن بسپاريم!!! حتي امروزه به جاي «مي دانم» غالباً گفته مي شود: «در جريان هستم» ⭕️در جريان قرار دادن (گذاشتن)❌ ⭕️اطلاع دادن، آگاه كردن، به آگاهي رساندن ✅ 🔥🇬 🇦 🇲👽🇬 🇦 🇲 🔥 برنامه های تابستونی در کانال ابتدایی📚👇🏻🤖~ https://eitaa.com/joinchat/248971295C7e3e571a6d ☆برنامه های تابستونی در کانال متوسط اول📚👇🏻🤖~ https://eitaa.com/joinchat/1387986976Cd2f08c353b برنامه های تابستونی در کانال متوسط دوم📚👇🏻🤖~ https://eitaa.com/joinchat/2817458186Ca34dbcb33e
پارسي شِكـَر است: براي واژگان متداول در (٥٣) (الف) ⭕️اَجَل (عربي): مرگ، زمان، گاه، هنگام ⭕️اَجَلّ (عربي): با تشديد حرف سوم، بزرگ تر، برتر، بزرگوارتر ⭕️ارائه: اين واژه به معنای «نشان دادن» و «به معرض دید گذاشتن» است و نه به معنای تحویل دادن یا تقدیم کردن. دربسیاری از نوشته های معاصر، «ارائه کردن» یا «ارائه دادن» را مترادف «عرضه کردن» به کار می برند و البته درست نیست. (١٨) ⭕️بوق ١) شخص یا شیئی که ظاهر آن سخت متفاوت با ديگر اشخاص یا اشیاء باشد. 🔸پیرهنت خیلی بوقه. ٢) گیج 🔸هر چی میگی هی نگات میکنه، خیلی بوقه طرف
پارسي شِكـَر است: ⭕️استعفا: درخواست كناره گرفتن از كار ⭕️استيفا: باز پس گرفتن به تمامي، درخواست بازپس گرفتن (مال با حق) 🔸كارگران براي استيفاي حقوق خود اعتصاب كردند. : گـُل / گـِل : کـُشتی / کِشتی : مَشک / مُشک : می بـَرَد / می بُرد : کِشت / کـُشت : سَحـَر / سِحر : تـَنگ / تـُنگ : کِـرم / کـَرَم / کِـرِم / کُـرُم : شِکـَر / شـُکر : سَم / سُم : چَـشم / چـِشم : نِشـَسته / نـَشـُسته : مِلک / مُلک / مَلِک / مَلَک : می کَنـَد / می کُنـَد براي واژگان متداول در (٥٤) (الف) ⭕️اجمال (عربي): فشرده كردن، كوتاه كردن، بريده كردن، نارسايي ⭕️اجمالاً (عربي): به كوتاهي (١٩) ⭕️بچه مثبت: بی دست و پا، مؤدب ⭕️بی ریخت: نامساعد
(٤٨) ⭕️خُـرد: به ضمّ اول و سكون دوم، به معناي «كوچك»، «ريز» و «اندك» ⭕️خورد: سوم شخص ماضي مطلق و از ماده ي فعل « خوردن» 🔸خردسال، خرد كردن، خرد شدن، پولِ خرد، و .... 🔸خورد و خوراك، خورد و خواب، و.... خُرده به همان معناي « خُـرد» است و نبايد به صورت خورده (صفت مفعولي از فعل خوردن) نوشته شود. 🔸خُرده فروشي، خُرده گيري، خُرده بيني، خُرده مالك، خُرده حساب، خُرده كاري،، خُرده ريز، خُرده خُرده، يك خُرده، و ..... 🔸سالخورد، سالخورده، و .... اصطلاح عاميانه «خورده برده» از خوردن و بردن گرفته شده و نبايد آن را «خُرده بُرده» نوشت. 🔸من از كسي خورده برده ندارم. ✅
(٤٨) ⭕️خُـرد: به ضمّ اول و سكون دوم، به معناي «كوچك»، «ريز» و «اندك» ⭕️خورد: سوم شخص ماضي مطلق و از ماده ي فعل « خوردن» 🔸خردسال، خرد كردن، خرد شدن، پولِ خرد، و .... 🔸خورد و خوراك، خورد و خواب، و.... خُرده به همان معناي « خُـرد» است و نبايد به صورت خورده (صفت مفعولي از فعل خوردن) نوشته شود. 🔸خُرده فروشي، خُرده گيري، خُرده بيني، خُرده مالك، خُرده حساب، خُرده كاري،، خُرده ريز، خُرده خُرده، يك خُرده، و ..... 🔸سالخورد، سالخورده، و .... اصطلاح عاميانه «خورده برده» از خوردن و بردن گرفته شده و نبايد آن را «خُرده بُرده» نوشت. 🔸من از كسي خورده برده ندارم. ✅
پارسي شِكـَر است: براي واژگان متداول در (٥٧) (ق) (غ) (٥٠) ⭕️غالب (عربي): چيره، برتر، پيش دست، توانا، زبردست ⭕️قالب (عربي): پيكر، تنديس، كالبد (٤٧) ⭕️ذُكا (به ضم اول): آفتاب، خورشيد، گرمي خوشخوارتر ز نعمت و شيرين تر از اميد سازنده تر ز دولت و روشن تر از ذُكا ⭕️ذَكا (به فتح اول): تيزهوشي، ژرف نگري نرود هيچ خطا بـر دل و انديشه ي تـو كز خطا دور تـو را ذهن و ذَكاي تـو كند ي گاه در ترجمه ها به اين تركيب برميخوريم كه البته نوع خاصي قهوه نيست، بلكه ترجمه ي لفظ به لفظ و نادرست از اصطلاح café noir فرانسوي و black coffee انگليسي است كه بايد قهوه ي ساده يا قهوه ي بي شير در مقابل شيرقهوه ترجمه شود. ⭕️قهوه ي سياه ❌ ⭕️قهوه ي ساده ، قهوه ي بدون شير ✅
نقش نمای اضافه (کسره ی اضافه) نوشتن نقش نمای اضافه همه جا الزامی نیست، گرچه رعایت آن به درست و سریع خواندن کمک می کند. با این حال، نوشتن نقش نمای اضافه در بعضی ترکیب ها الزامی است؛ چرا که اگر آن را ننویسیم، واژه به شکلی غیر از آن چه منظور ماست، خوانده و معنی می شود: ⭕️لبِ تشنه/ لب تشنه ⭕️اسبِ سواری/ اسب سواری ⭕️قدِ بلند / قدبلند ⭕️توپِ بازی / توپ بازی و نیز جمله هایی مانند: ⭕️پدر احمد را ديد./ پدرِ احمد را دید. ⭕️معلم بچه ها را شناخت./ معلمِ بچه ها را شناخت.
پارسي شِكـَر است: (٢) ⭕️آب از سر كسي گذراندن: كسي را به نهايت بيچارگي و بدبختي رساندن ⭕️آب از سر كسي گذشتن: به نهايت بيچارگي و بدبختي و نااميدي رسيدن (٢٥) ⭕️بوجور: از بوجور تركي، در بافتي به كار مي رود كه بخواهـــد مصداق را به مخاطب نشان دهند، اينجوري، به اين شكل 🔶خيلي چاق بود، هيكل بوجور ( و با دست اندازه ي بزرگي را نشان دهند) ⭕️بوجورتا: خيلي، زياد، بسيار 🔶طرف رو بوجورتا دوست دارم! ‌‏ (٤٩) ⭕️حُكم( به ضم اول و سكون دوم): فرمان، رأي محكمه يا داور ⭕️حَكَم( به فتح اول و دوم): داور ⭕️حِكَم( به كسر اول و فتح دوم): جمع حكمت، پندها و اندرزها، سخنان حميمانه
مُرداد/اَمرداد ماه پنجم سال شمسي در اوستايي "مرداد" به معناي " ميرا" ست و "اَمرداد" به معناي "ناميرا"ست. (پيشوند "اَ" در اوستايي دلالت بر نفي و سلب مي كند) امروزه بكارگيري مرداد به جاي اَمرداد اشكال ندارد. گـًَـرْمْ خونم چو آب در مرداد سرْد آهَم چو باد در آبان بسي برآيد و بي ما فرو رود خورشيد بهارگاه و خزان باشد و دي و مرداد
سؤال/ سئوال إملاي اين واژه به صورت "سؤال" يعني با علامت همزه روي كرسي "و" درست است و نبايد آن را به صورت "سئوال" نوشت.
خُـرد/خورد واژه ي خُـرد، به ضمّ اول و سكون دوم، به معناي "كوچك"، "ريز" و "اندك" را نبايد با "خورد"، سوم شخص ماضي مطلق و از ماده ي فعل " خوردن" اشتباه كرد. خردسال، خرد كردن، خرد شدن، پولِ خرد، و .... خورد و خوراك، خورد و خواب، و.... خُرده به همان معناي " خُـرد" است و نبايد به صورت "خورده (صفت مفعولي از فعل خوردن) نوشته شود. خُرده فروشي، خُرده گيري، خُرده بيني، خُرده مالك، خُرده حساب، خُرده كاري،، خُرده ريز، خُرده خُرده، يك خُرده، و ..... سالخورد، سالخورده، و .... اصطلاح عاميانه "خورده برده" از خوردن و بردن گرفته شده و نبايد آن را "خُرده بُرده" نوشت. "من از كسي خورده برده ندارم." ✅
همكلاسي/ همكلاس تركيب "همكلاسي" غلط است و به جاي آن بايد گفت: "همكلاس". همچنانكه "همـدرس" گفته مي شـود نه "همدرسي"