بسماللهالرحمنالرحیم
سلام علیکم
السلام علیک یا #امیرالمومنین علیه السلام
«#طبرى» مورخ معروف در #حوادث سال 37 هجرى اين #خطبه را با شأن صدور مشروحى بيان كرده كه فشرده آن، چنين است :
اين سخن را امام (عليه السلام) زمانى بيان فرمود كه به سراغ «#خوارج» آمد در حالى كه آنها با «ابن #عباس» مشغول #بحث و محاجه بودند.
امام (عليه السلام) به «ابن عباس» فرمود : «تو ساكت باش»،
سپس شروع به سخن كرد و بعد از #حمد و ثناى الهى فرمود :
«پيشواى شما #كيست ؟».
گفتند : «ابن #كوّاء»،
فرمود : «چرا شما به مخالفت با ما برخاسته ايد ؟»
عرض كردند :
«به خاطر پذيرش «#حكميّت» در #جنگ «#صفّين»».
امام (عليه السلام) فرمود :
«شما را به خدا سوگند !
مگر شما نبوديد كه هنگام بالا بردن #قرآن ها بر سر #نيزه ها، #اصرار داشتيد كه #دست از جنگ بكشم
و من به شما گفتم اين گروه را من بهتر از شما مى شناسم
آنها نه اهل #دين هستند
و نه اهل #قرآن
ولى شما گوش نداديد
و بر مسأله #حكميّت اصرار نموديد من به ناچار پذيرفتم
ولى با حكمين شرط كردم كه بر طبق قرآن #قضاوت كنند وإلاّ ما از #حكم آنان برى و بيزار خواهيم بود ؟»
#خوارج گفتند :
«آيا #عدالت است كه افراد را در مسأله خون مسلمين حكم قرار دهيم ؟»
امام (عليه السلام) فرمود :
«ما مردان را حكم قرار نداديم بلكه قرآن را حكم قرار داديم».
(انا لم نحكم الرجال وإنما حكمنا القرآن).
سپس «#طبرى» بخشى از اين خطبه را آورده است.
«سبط بن #جوزى» در «#تذكره الخواس»
ومرحوم «#مفيد» در «ارشاد» و«#طبرسى» در «احتجاج» اين خطبه را با تفاوت هايى نقل كرده اند.
الحمدللهربالعالمین
کانالنشرخوبیها🌹
@nashrekhobyhakashan
#نشر_خوبیها_محمدمهدی
https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
#روضه_اربعین_حسینی
رسیده ام که بگویم #سلام یاورِ عطشان
سلام #شاه_شهیدان، سلام #سرور و سلطان
رسیده ام که پس از اینهمه مراحلِ دوری
دوباره سر بگذارم به آستانِ تو جانان
سلام کشته ی #بی_سر، سلام زاده ی #کوثر
سلام میوه ی جانِ #علی و ختمِ رسولان
رسیده ام که بگویم، به اقتدار و سلامت
رسیده اند به کویت، دوباره جمعِ #غریبان
نه خسته است دلی، نه شکسته حرمتی از ما
نه بی تو هیچکسی، ناسزا شنیده ز عدوان
نه چادری شده پامالِ این و آن، تَهِ #گودال
نه معجری شده غارت ز #بانوان و صغیران
نه صورتی شده #نیلی، نه #حرمله زده #سیلی
نه #تازیانه کسی زد، به کودکان و یتیمان
نه کودکی به #خرابه، کنار راسِ تو دِق کرد
نه دختری ز سفیری، شنیده لفظِ کنیزان
به #اقتدار و سلامت رسیده ام ز #قیامت
رسانده ایم پیامت، #قسم به #خون_شهیدان
فقط بسنده به یک جمله میکنم ز #فراقت
که کاش بود #علمدار در کنار اسیران
□ □ □
تو هم بگو سخنی از خودت ز ساعتِ آخر
چها گذشت به جسمت، بزیرِ سمِ ستوران
چه شد که تکیه زدی تو، به #نیزه های غریبی
نشد بجای تو #خواهر، شود روانه ی #میدان
به غیرِ طفلِ صغیرت که روی #دست تو جان داد
کسی جواب نمیداد، بر ندای تو مهمان
اگرچه پیش پدر، #روضه_پسر نشود خواند
مرا اشاره ای از دل، تراست ناله ای از جان
به پیشِ چشمِ تو پرپر، که گشت #شبهِ_پیمبر
گرفت جانِ مرا هم شبیهِ جانِ تو جانان
مگو که یار نمانده، هنوز #خواهر تو هست
که جانِ خسته چو موری است، هدیه نزد #سلیمان
#روضه_اربعین_حسینی