eitaa logo
نشر خوبی ها محمد مهدی
318 دنبال‌کننده
445 عکس
379 ویدیو
58 فایل
نشر خوبی ها
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم سلام علیکم السلام علیک یا علیه السلام «» مورخ معروف در سال 37 هجرى اين را با شأن صدور مشروحى بيان كرده كه فشرده آن، چنين است : اين سخن را امام (عليه السلام) زمانى بيان فرمود كه به سراغ «» آمد در حالى كه آنها با «ابن » مشغول و محاجه بودند. امام (عليه السلام) به «ابن عباس» فرمود : «تو ساكت باش»، سپس شروع به سخن كرد و بعد از و ثناى الهى فرمود : «پيشواى شما ؟». گفتند : «ابن »، فرمود : «چرا شما به مخالفت با ما برخاسته ايد ؟» عرض كردند : «به خاطر پذيرش «» در «»». امام (عليه السلام) فرمود : «شما را به خدا سوگند ! مگر شما نبوديد كه هنگام بالا بردن ها بر سر ها، داشتيد كه از جنگ بكشم و من به شما گفتم اين گروه را من بهتر از شما مى شناسم آنها نه اهل هستند و نه اهل ولى شما گوش نداديد و بر مسأله اصرار نموديد من به ناچار پذيرفتم ولى با حكمين شرط كردم كه بر طبق قرآن كنند وإلاّ ما از آنان برى و بيزار خواهيم بود ؟» گفتند : «آيا است كه افراد را در مسأله خون مسلمين حكم قرار دهيم ؟» امام (عليه السلام) فرمود : «ما مردان را حكم قرار نداديم بلكه قرآن را حكم قرار داديم». (انا لم نحكم الرجال وإنما حكمنا القرآن). سپس «» بخشى از اين خطبه را آورده است. «سبط بن » در « الخواس» ومرحوم «» در «ارشاد» و«» در «احتجاج» اين خطبه را با تفاوت هايى نقل كرده اند. الحمدلله‌رب‌العالمین کانال‌نشرخوبی‌ها🌹 @nashrekhobyhakashan https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
رسیده ام که بگویم یاورِ عطشان سلام ، سلام و سلطان رسیده ام که پس از اینهمه مراحلِ دوری دوباره سر بگذارم به آستانِ تو جانان سلام کشته ی ، سلام زاده ی سلام میوه ی جانِ و ختمِ رسولان رسیده ام که بگویم، به اقتدار و سلامت رسیده اند به کویت، دوباره جمعِ نه خسته است دلی، نه شکسته حرمتی از ما نه بی تو هیچکسی، ناسزا شنیده ز عدوان نه چادری شده پامالِ این و آن، تَهِ نه معجری شده غارت ز و صغیران نه صورتی شده ، نه زده نه کسی زد، به کودکان و یتیمان نه کودکی به ، کنار راسِ تو دِق کرد نه دختری ز سفیری، شنیده لفظِ کنیزان به و سلامت رسیده ام ز رسانده ایم پیامت، به فقط بسنده به یک جمله میکنم ز که کاش بود در کنار اسیران □ □ □ تو هم بگو سخنی از خودت ز ساعتِ آخر چها گذشت به جسمت، بزیرِ سمِ ستوران چه شد که تکیه زدی تو، به های غریبی نشد بجای تو ، شود روانه ی به غیرِ طفلِ صغیرت که روی تو جان داد کسی جواب نمیداد، بر ندای تو مهمان اگرچه پیش پدر، نشود خواند مرا اشاره ای از دل، تراست ناله ای از جان به پیشِ چشمِ تو پرپر، که گشت گرفت جانِ مرا هم شبیهِ جانِ تو جانان مگو که یار نمانده، هنوز تو هست که جانِ خسته چو موری است، هدیه نزد