eitaa logo
༅࿇༅🇮🇷نوای ذاکرین🇮🇷 ༅࿇༅
16.5هزار دنبال‌کننده
32 عکس
33 ویدیو
162 فایل
گلچین تخصصی و بروز اشعارونواهای مذهبی روضه،غزل مرثیه،نوحه وگریز،دودمه،ختم خوانی باحضورمداحان وشعرای آئینی👌آرامش راه اندازی کانال درتلگرام سال ۱۳۹۴ خادم و بانی و مداح چه فرقی دارد من فقط حاجتم این است که نوکرباشم Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹امام نامه ای به ابن صرد خزاعی ، و و جمعی دیگر از کوفیان نوشته و نامه را به سفیر خود داد و او را روانه کرد. 🔸نزدیک کوفه گماشتگان ابن زیاد او را نگهداشتند تا تفتیش کنند ، قیس که خود را در خطر دید نامه امام را تکه تکه نمود. او را دستگیر کردند و نزد ابن زیاد بردند. 🔹ابن زیاد پرسید تو کیستی؟ 🔸گفت یکی از شیعیان امیرالمومنین علی ابن ابی طالب و فرزندش می باشم. 🔹چرا نامه را تکه تکه کردی؟ 🔸گفت برای اینکه تو از محتوای آم مطلع نشوی. 🔹نامه از چه کسی و برای چه کسانی بود؟ 🔸گفت نامه از حسین ابن علی برای عده ای از کوفیان بود که من نام آنها را نمیدانم. 🔹ابن زیاد خشمگین شد و گفت بخدا رهایت نمیکنم تا نام آنها را بگویی یا اینکه بر بالای منبر بروی و حسین ابن علی و پدر و برادرش را لعن نمایی ؛ والا تو را قطعه قطعه خواهم کرد. 🔸گفت من هرگز نام آن افراد را به تو نخواهم گفت اما نفرین بر حسین و پدر و برادرش را انجام می دهم.!!! 🔸قیس بر بالای منبر رفته و پس از سلام و درود بر علی و حسن و حسین علیهم السلام بر عبیدالله ابن زیاد و پدرش لعنت فرستاد و سپس گفت: ✳️ای مردم! من سفیر امام حسین علیه السلام به سوی شما هستم و در فلان منزل از او جدا شدم، پس او را اجابت کنید. 🔹بعد از این اقدام ابن زیاد دستور داد قیس را از بالای قصر حکومتی به زمین انداختند و او را به شهادت رساندند. -------------------------------------------------- 📘 ع علیه السلام ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ 🌐📚 - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐 🌹 🌹 💠💠
🔹هنگامی که خبر شهادت قیس به امام رسید ، 😭 به شدت گریسته و فرمودند: ✳️خداوندا! برای ما و شیعیانمان جایگاه نیکی را مقرر ساز و بین ما و آنان را پیوند ده که تو بر هر چیز قادری. -------------------------------------------------- 📘 ع علیه السلام ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ 🌐📚 - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام 🌹 🌹 💠💠
🔹آن حضرت براي خواندن نماز مغرب وارد مسجد كوفه شد، ودر حال نماز بود كه 😭آن ده نفر نيز از فشار فضاي ترور و وحشتي كه دگر باره در حال تحميل بود، پراكنده شدند؛ و 😭سفير حسين عليه‌السلام پس از نماز و نيايش، خود را تنهاي تنها يافت! 🔸او پس از اين كه خود را تنها يافت، گام به كوچه‌هاي كوفه نهاد و آمد تا به در سراي بانويي آزاده و آگاه رسيد، در آن جا درنگ نمود و از صاحب خانه كه نامش «» بود آب خوردن خواست.آن شير زن آگاه و نوانديش به درون خانه رفت و آب آورد و به آن حضرت داد، اما او پس از نوشيدن آب، گرفتاري خود را باز گفت، و ؛ و او نيز آن حضرت را به سراي خويش دعوت كرد، و به او پناه داد.آن زن پروا پيشه و شجاع ، پسري داشت كه از حضور «مسلم» در خانه آگاه شد، و با به جان خريدن ننگ جاسوسي، جريان را به هواداران استبداد گزارش كرد. ---------------------------------------------- 📘 ع علیه السلام ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ 🌐📚 - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐 🌹 🌹 💠💠
🔸آن چه پس از پژوهش‌هاي بسيار در مورد رويداد تاريخ ساز عاشورا، و ديگاه و عملكرد امام حسين عليه‌السلام بر نويسنده‌ي اين كتاب (سيد بن طاووس) روشن شد، اين نكته‌ي ظريف و دقيق است كه 🔹آن حضرت از سرانجام كار بزرگ خويش آگاه بود، و رسالت تاريخي او همان بود كه خيرخواهانه و روشنگرانه راه دفاع از دين و دفتر و حقوق و آزادي مردم را در برابر استبداد خشن وسياهكار روزگارش در پيش گرفت؛ و با قوت قلب و ايمان استوار و اراده‌ي تزلزل ناپذير در آن راه گام سپرد. 🔸اين ديدگاه را دلايل بسياري از آن جمله روايات رسيده - كه شمار آن‌ها بسيار است - تأييد مي‌كند؛ براي نمونه: 🔸مرحوم «صدوق» در كتاب «امالي» از شاگردان امام صادق عليه‌السلام، و آنان از آن حضرت و پدران گرانقدرش آورده‌اند كه: در واپسين روزهاي زندگي ظاهري حضرت مجتبي، روزي برادرش حسين - كه درود خدا بر آنان باد - بر كنار بستر او نشست، و با ديدن چهره‌ي برادر، نشانه‌هاي جدايي را خواند، و اشك از ديدگان فرو باريد. امام حسن عليه‌السلام دليل گريه‌ي او را پرسيد؟ ما يبكيك؟ فرمود: گريه‌ام به خاطر رويدادهايي است كه براي شما پيش آورده‌اند. «ابكي لما يصنع بك.» امام مجتبي عليه‌السلام فرمود: آن چه بر من وارد مي‌گردد، بر اثر سم خيانتي است كه آن را به من مي‌خورانند، و با آن جهان را بدرود مي‌گويم؛ ✳️اما هيچ روزي بسان روز شهادت جانسوز تو نيست؛ چرا كه آن روز سي هزار نفر از سپاه مسخ شده‌ي استبداد ✳️در حالي كه نام خدا بر لب دارند، و ادعاي اسلام و ايمان و پيروي از نياي گرانقدرمان محمد صلي الله عليه و آله و سلم را مي‌كنند، بر ريختن خون پاك تو، و به خاك و خون نشاندن ياران فداكارت، و براي پايمال ساختن حرمت و حقوق و امنيت تو و خاندانت، و به بند اسارت كشيدن فرزندان خردسال و زنان و دختران تو، و تاراج خيمه‌هايت همدست و همداستان مي‌گردند! در آن شرايط است كه خداي دادگر لعنت و نفرين هماره و پاينده‌اش را بر استبدادگران اموي فرو مي‌فرستد، و آسمان بر زمينيان خون و خاكستر مي‌باراند، و هر پديده‌اي از پديده‌هاي هستي حتي حيوانات وحشي در جنگل‌ها و ماهيان درياها و اقيانوس‌ها در سوگ سهمگين ات به گريه مي‌افتند. ▪️«و لكن لا يوم كيومك يا أبا عبدالله، يزدلف اليك ثلاثون الف رجل يدعون انهم من امة جدنا محمد صلي الله عليه و آله و سلم و ينتحلون الاسلام، فيجتمعون علي قتلك و سفك دمك و انتهاك حرمتك، و سبي ذاريك و نسائك و انتهاب ثقلك، فعندها يحل الله ببني امية اللعنة و تمطر السماء دما و رمادا، و يبكي عليك كلي شي‌ء حتي الوحوش و الحتان في البحار.» -------------------------------------------------- 📘 ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ 🌐📚 - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐
✅استبداد ستيزي نهضت حسين 🔸آن شب به پايان رسيد و بامداد آن شب بود كه حسين عليه‌السلام براي آگاهي از روند رخدادها از خانه بيرون آمد، بر سر راه خويش مروان را ديد. او به آن حضرت گفت:هان اي حسين! من در انديشه‌ي خيرخواهي هستم، بنابراين سخن مرا بشنو تا در امان بماني و رستگار گردي!فرمود: خيرخواهي‌ات چيست؟ بگو تا بشنوم. 🔸او گفت: من خير و صلاح تو را در اين مي‌نگرم كه با امير امت - يزيد - بيعت نمايي؛ چرا كه اين كار براي دين و دنياي تو بهتر خواهد بود. 🔸پيشواي آزادي در پاسخ او، به ترسيم بعد ديگري از مخالفت منطقي و مبارزه‌ي مسالمت آميز و عادلانه‌ي خويش با قدرت فاسد و استبداد پيشه‌ي اموي پرداخت و فرمود: ▪️«انا لله و انا اليه راجعون، و علي الاسلام السلام اذ قد بليت الامة براع مثل يزيد، و لقد سمعت جدي رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم يقول: الخلافة محرمة علي آل أبي سفيان.» ▪️آن گاه كه عنصر آلوده‌اي بسان يزيد زمام امور جامعه را به كف گيرد و جامعه‌ي اسلامي به زمامداري چون او گرفتار آيد، بايد فاتحه‌ي اسلام را خواند.سپس افزود: من از نياي گرانقدرم پيامبر خدا شنيدم كه مي‌فرمود: 🔸هان اي مردم! به هوش باشيد كه زمامداري جامعه‌ي اسلامي‌بر خاندان ننگين ابوسفيان حرام است... 🔹سخن ميان حسين عليه‌السلام و سياست باز كهنه كار استبداد به طول انجاميد و سرانجام مروان از استبداد ستيزي و آزادي خواهي آن حضرت سخت در خشم شد، و از او جدا گرديد و رفت. -------------------------------------------------- 📘 ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ 🌐📚 - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐
🔹هنگامی که خبر شهادت حضرت مسلم به کاروان رسید ، فضای بیابان آکنده از صدای شیون و گریه شده و سیل اشک بود که از دیدگان جاری گشت. ✳️ اما امام همچنان به سوی مقصود و هدفی که خداوند او را بدان فراخوانده بود میرفت. #پ.ن: 😭اینجا بود که امام دختر مسلم را صدا زد و دست نوازش یتیمی بر سرش کشید... 😭رقیه سلام الله هم شاهد این صحنه بود... -------------------------------------------------- 📘 ع
🔹«عبيد» به عنصر حقيري به نام «بكير بن حمران» فرمان داد كه آن حضرت را بر بام كاخ استانداري ببرد و گردنش را بزند!و آن جنايتكار، «مسلم» را - كه بسان شيري در بند و زنجير بود و از شدت زخم‌ها و خونريزي بسيار، مشعل وجودش آخرين امواج نور و روشنايي را بر آن جامعه و دنياي تاريك انديش و تيره و تار مي‌پراكند و خيرخواهانه هديه مي‌كرد - بر بالاي بام برد، در حالي كه نام خدا را بر لب، و ياد او را بر كران تا كران دل و گستره‌ي قلب داشت، و ستايش خدا را مي‌گفت، و آمرزش او را جويا بود و بر پيامبرش درود مي فرستاد، گردنش را زد، و آن گاه خود لرزان و وحشت زده از بام كاخ بيداد فرود آمد. 🤔«عبيد» كه آثار ترس و لرزه را در چهره‌ي منحوس او ديد، پرسيد: چرا دستخوش هراس شده است؟ 😒پاسخ داد:هان اي امير! هنگام زدن گردن او، هيولاي سياه رو و زشت منظري را ديدم كه در برابرم انگشت بر دندان مي‌گزيد و يا لب خود را گاز مي‌گرفت! به همين جهت من به گونه‌اي ترسيدم كه هيچ گاه اين گونه دستخوش هراس نشده بودم.«ابن زياد» گفت: گويي ترس و خيال بر تو چيره شده است. 📘 ع
🔹هنگامی که خبر شهادت قیس به امام رسید ، 😭 به شدت گریسته و فرمودند: ✳️خداوندا! برای ما و شیعیانمان جایگاه نیکی را مقرر ساز و بین ما و آنان را پیوند ده که تو بر هر چیز قادری. -------------------------------------------------- 📘 ع ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ 🌐📚 - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐 ✅ @hosenih_maghtal http://hosenih2.mihanblog.com
🔹آن حضرت براي خواندن نماز مغرب وارد مسجد كوفه شد، ودر حال نماز بود كه 😭آن ده نفر نيز از فشار فضاي ترور و وحشتي كه دگر باره در حال تحميل بود، پراكنده شدند؛ و 😭سفير حسين عليه‌السلام پس از نماز و نيايش، خود را تنهاي تنها يافت! 🔸او پس از اين كه خود را تنها يافت، گام به كوچه‌هاي كوفه نهاد و آمد تا به در سراي بانويي آزاده و آگاه رسيد، در آن جا درنگ نمود و از صاحب خانه كه نامش «» بود آب خوردن خواست.آن شير زن آگاه و نوانديش به درون خانه رفت و آب آورد و به آن حضرت داد، اما او پس از نوشيدن آب، گرفتاري خود را باز گفت، و ؛ و او نيز آن حضرت را به سراي خويش دعوت كرد، و به او پناه داد.آن زن پروا پيشه و شجاع ، پسري داشت كه از حضور «مسلم» در خانه آگاه شد، و با به جان خريدن ننگ جاسوسي، جريان را به هواداران استبداد گزارش كرد. 📘 ع
🔹مسلم روز ۸ ذیحجه خروج کرد و روز ۹ ذیحجه ( ) به شهادت رسید. 🔸ظاهرا خروج مسلم و حرکت امام از مکه ارتباط داشته ؛ خروج مسلم در کوفه و شورش بر حکومت یزید به عنوان نماینده امام به کلی امنیت امام را مختل کرده بود و امام ناگزیر از حرکت بود. 📘 علیه السلام ⏬⏬⏬⏬ ✅ علیه السلام فدایی ولایت 🔻طبق نقل های مختلفی که پیش تر مطرح شد جناب همه چیزش را در راه امام اش فدا کرد و میتوان او را مصداقی برای این کلمات دانست: ▪️بِأبى أنْتُمْ وَ اُمّى وَ نَفْسى وَ أهْلى وَ مالى! 🔻پسرانش در راه امام حسین علیه السلام شهید شدند 🔺دخترش زیر دست و پای دشمن شهیده شد... 🔺همسرش در کاروان اسرا ، اسارت کشید و طبق مطلب استاد انصاریان ، در آخر از غصه دق کرد و مرد... 🔺خانه اش را خراب کردند و خانه خراب امام حسین ع شد... 🔺خودش هم فدایی امام شد... 👆🏻اللهم رزقنا... ⏬⏬⏬⏬ 🔹امام شب را در منزگاه ثعلبیه سپری کرد ، صبح مردی که از سمت کوفه می آمد خدمت امام رسید. 🔸سلام کرد و گفت : ⁉️ای پسر پیامبر چرا از حرم خدا و از حرم جدت رسول خدا بیرون آمدی؟ ✳️امام فرمود : 😭 ، صبر کردم 😭مرا و ، باز هم صبر کردم 😭تا اینکه ، من . ✳️به خدا سوگند این مردم مرا خواهند کشت ، اما خداوند 1⃣لباس بر تن آنها میکند 2⃣ را بر آنها مسلط میکند 3⃣حکومت ایشان را به کسی خواهد داد که آنان را از قوم سباء که زنی بر ایشان حکومت میکرد ، پست تر و ذلیل تر خواهد کرد. 📘 ⏬⏬⏬ ✅ 🔹امام نامه ای به ابن صرد خزاعی ، و و جمعی دیگر از کوفیان نوشته و نامه را به سفیر خود داد و او را روانه کرد. 🔸نزدیک کوفه گماشتگان ابن زیاد او را نگهداشتند تا تفتیش کنند ، قیس که خود را در خطر دید نامه امام را تکه تکه نمود. او را دستگیر کردند و نزد ابن زیاد بردند. 🔹ابن زیاد پرسید تو کیستی؟ 🔸گفت یکی از شیعیان امیرالمومنین علی ابن ابی طالب و فرزندش می باشم. 🔹چرا نامه را تکه تکه کردی؟ 🔸گفت برای اینکه تو از محتوای آم مطلع نشوی. 🔹نامه از چه کسی و برای چه کسانی بود؟ 🔸گفت نامه از حسین ابن علی برای عده ای از کوفیان بود که من نام آنها را نمیدانم. 🔹ابن زیاد خشمگین شد و گفت بخدا رهایت نمیکنم تا نام آنها را بگویی یا اینکه بر بالای منبر بروی و حسین ابن علی و پدر و برادرش را لعن نمایی ؛ والا تو را قطعه قطعه خواهم کرد. 🔸گفت من هرگز نام آن افراد را به تو نخواهم گفت اما نفرین بر حسین و پدر و برادرش را انجام می دهم.!!! 🔸قیس بر بالای منبر رفته و پس از سلام و درود بر علی و حسن و حسین علیهم السلام بر عبیدالله ابن زیاد و پدرش لعنت فرستاد و سپس گفت: ✳️ای مردم! من سفیر امام حسین علیه السلام به سوی شما هستم و در فلان منزل از او جدا شدم، پس او را اجابت کنید. 🔹بعد از این اقدام ابن زیاد دستور داد قیس را از بالای قصر حکومتی به زمین انداختند و او را به شهادت رساندند. 📘 ⏬⏬⏬ ✅ دختر جناب 🔻لازم به ذکر است نقل های مختلفی در تاریخ درباره ایشان موجود است... 🔺در برخی نقل ها دختر حضرت مسلم از رقیه بنت امیرالمومنین علیه السلام آورده شده است... 🔹حمیده دختر مسلم از  س دختر امام علی علیه السلام می ‌باشد. 🔸وی در سفر کربلا در کاروان امام حسین علیه السلام بود و یازده سال داشت. ✳️ البته برخى مى‌ گویند نامش عاتكه و نام مادرش رقیه بنت على و هفت ساله بود.(۱)(۲) 🔻خبر شهادت مسلم به حمیده 🔹در بین راه آن‌ گاه که خبر شهادت مسلم به امام علیه السلام رسید، آن حضرت او را بر زانوی خود نشاند و دست نوازش بر سر او کشید. حمیده عرض کرد: 👆🏻با من مانند یتیمان رفتار می ‌کنی؟ 🔸پیش از این چنین رفتاری با من نداشتی، گمان می‌ کنم پدرم شهید شده است! 😭 امام حسین علیه السلام شروع کرد به گریه کردن و فرمود: من پدرت هستم و دخترانم خواهرت هستند. 😭در این لحظه صدای گریه حمیده بلند شد، به طوری که دیگر فرزندان مسلم متوجّه شهادت او شدند؛ همگی گریستند و فریاد وامسلما و واابن‌ عقیلا سردادند. 🔻شهادت حمیده 🔹روز عاشورا پس از شهادت امام حسین علیه السلام زمانی که لشکریان عمرسعد به خیمه ‌ها حمله کردند. 😭این دختر در زیر دست و پای مهاجمین(اسب سواران و مردان جنگی) به درجه رفیع شهادت نایل آمد. (۳) 📚منابع: ۱)حائری، محمدمهدی، معالی السّبطین، ج۱، ص۲۶۶.۲. ۲)موسوی زنجانی، وسیلة الدّارین، ج۱، ص۲۹۷.۳. ۳)حائری، محمدمهدی، معالى السّبطین، ج۱، ص۲۶۶. ع
🔹از سوي ديگر جلاد خون آشام اموي، «محمد بن اشعث» را فراخواند و با برگزيدن او به سركردگي گروهي از اوباش و مردم ناآگاه كه خود را مسلمان هم مي‌پنداشتند! به او دستور داد تا «مسلم» را دستگير و احضار كند. 🔹هنگامي‌كه سپاه «عبيد» به در سراي آن شير زن رسيد، و «مسلم» صداي سم مركب‌هاي آنان را شنيد، زره‌ي خود را بر تن كرد و بر مركب نشست و براي دفاع از حق حيات و آزادي و امنيت خويش به تجاوزكاران اموي مسلك تاخت. 🔹او با شهامت و شجاعتي وصف ناپذير گروهي از تاريك انديشان را به خاك هلاك افكنده بود كه فرمانده آنان فرياد برآورد كه: ▪️«يا مسلم! لك الأمان.»هان اي جوانمرد! تو در امان هستي و ما ديگر با تو نمي‌جنگيم. 🔸او فرمود: امان و پيمان مكاران و بدكاران چه ارزشي دارد؟ و چگونه مي‌توان به امنيت دادن آنان اعتماد كرد؟ «و اي امان للغدرة الفجرة؟» 🔸و آن گاه به پيكار دليرانه‌ي خويش ادامه داد. 🔸سپاهيان استبداد فرياد بر آوردند كه:هان اي «مسلم»! فرمانده ما دروغ نمي‌گويد و فريبي در كار نيست. ما نمي‌خواهيم به تو دروغ بگوييم، و تو را فريب دهيم؛ بلكه اگر به راستي دست از پيكار بكشي در امنيت خواهي بود؛ اما آن آزاد مرد حق طلب، بدون توجه به وعده‌هاي پوچ دشمن به پيكار دليرانه‌ي خويش ادامه داد تا سرانجام بر اثر زخم‌هاي بسياري كه بر پيكرش وارد آمد و بر اثر خونريزي شديد ضعف بر او چيره شد، مورد يورش سخت قرار گرفت 😭و يكي از سپاهيان شوم استبداد از پشت سر با نيزه‌اش ضربتي سخت بر او وارد آورد، و آن شيرمرد از اسب بر زمين افتاد، و به بند اسارت كشيده شد. 📘 ع
علیه السلام 🔹۹ ذیحجه سال ۶۰ هجری به شهادت رسید. ابن زیاد دستور داد تن مسلم را به دار آویختند و سرش را به دمشق فرستاد. ✳️ و این اولین تنی بود از بنی هاشم که به دار آویزان شد و اول سر بود از آنان که به دمشق فرستاده شد.😭 🔸در مناقب گفته : یزید سر مسلم و هانی را بر دروازه دمشق آویخت. 🔹مقتل شیخ فخرالدین : تن مسلم و هانی را در بازارها میکشیدند که خبر به قبیله بنی مذحج رسید آنها بر اسب ها سوار شدند ، با آنها جنگیدند و تنها را گرفتند و غسل دادند و به خاک سپردند. 📘 ⏬⏬⏬ ✅ علیه السلام 🔹امام از منزلگاه ثعلبیه خارج شده و حرکت نمود تا به منزلگاه زباله رسید... 🔸در اینجا بود که امام از خبر شهادت مسلم ابن عقیل مطلع گردید و این خبر را به همراهان خویش داد... ✳️😭 عده ای که به طمع دنیا همراه امام آمده بودند و یقینشان کامل نبود ، از اطراف حضرت جدا شدند. 🔸ولی اهل بیت امام و عده ای از یاران باوفای آن حضرت با او ماندند. #پ.ن: 1⃣مظلومیت کاروان حسینی از شهادت حضرت مسلم علنی شد. 2⃣اظطراب کودکان و زن های حرم شروع شد. 3⃣کسانی که اینجا امام را رها کردند کسانی هستند که چند ماه در کاروان حسینی مهمان بوده اند و اصحاب امام چند وقتی است از آنها پذیرایی کرده اند ، اینها نمک خوردند و ... 4⃣صدای گریه های یتیمان از اینجا در کاروان آغاز شد. 5⃣باتوجه به نامه های کوفیان ، کاروان حسینی به سمت شهری میرفت که همه منتظر قدومشان بودند اما از اینجا بود زمزمه های شهادت و اسرات و.... در کاروان پیچید... ✳️😭و در همه ی این اوضاع امان از دل زینب سلام الله علیها... 📘 ع