کتابهایی امثال صعود ۴۰ سالۀ ۱ و ۲ نشان میدهند که ما با وجود حفظ عبادت و انسانیت خود توانستیم حرکتی رو به جلو داشته باشیم.
به این معنی که #جمهوری_اسلامی ثابت کردهاست برای حرکت بهسوی رفاهِ نسبیِ این دنیایی، نیاز نیست تا از توحید و اخلاق دست بکشیم. برای رسیدن به چند کشور نخست جهان، آن چیزی که ضروری است، تلاش و کوشش است و نه مسخ شدن و مبدل شدن به انسانی اقتصادی.
#اقتصاد #سیاست #دین #فرهنگ
#سیاست #دموکراسی #بحران #جهل
اندر مصائب دموکراسی (۳)
جهل اکثریت
این روزها عدهای جارچی در خیابانهای مجازی راه افتادهاند و فریاد میزنند:
ایهاالناس! مگر تا به حال نفهمیدید که لیستی رأی دادن خطاست!
آهای! آهای! بیایید لیست را کنار بزنید و با شناخت و تشخیص خودتان رأی دهید!
یکی نیست بگوید که برادر جان! آن بیچاره که لیستی رأی میداد و به تعبیر درست شما بارها خطا کردهاست، به خاطر این نبوده که میتوانسته از هزار توی اقتصاد و سیاست و فرهنگ راه را پیدا کند ولی از این کار دست کشید و به لیستی خاص رأی داد.
نه! او از درد جهل نسبت به پشت پردهها دست به دامان کسانی شد که میتوانستند به آنها اعتماد کنند. یعنی در اصل آنها را با تشخیص خود به عنوان نمایندۀ قابل اعتماد انتخاب کرد و باز هم به خطا افتاد!
ضمن اینکه مگر راه شما برای عموم مردم جز این است که به حرف این و آن، از جمله خود شما گوش دهند؟ یعنی راهی جز این برایشان گذاشتهاید که به لیست شما رأی دهند؟!
درکنار این مشکلات، آیا غیر از این است که چند لیستی باعث میشود آن طرفی که لیست واحد میدهد پیروز میدان شود؟!
تف بر این دموکراسی گمراهکننده!
- با آهنگ تند میرقصند؛ آیا گناه دارد؟
+ خیر؛ زیرا اولا در حسینۀ معلی است، ثانیاً به اسم اهلبیت علیهمالسلام است و از همه مهمتر اینکه اسمش یزله است!
#موسیقی #اهل_بیت #شادی
پن: اولین بار که یزله را دیدم در سفر اولم به عتبات بود. از شدت ابتذال چشمانم از حدقه درآمد؛ بعد فهمیدم مشکلی نداشته، یزله بوده :))
بسم الله الرحمن الرحیم
#زن #جنگ #اسلام #غرب #بیماری
آیین تعادل
دین اسلام، آنطور که من فهمیدم، به دلیل ظرفیت بدنی و روانی زن، نفقه را از دوش زن برداشته و مسئولیت آن را برعهدۀ مرد نهادهاست. باز به احتمال زیاد به همین دلیل که اگر مرد آسیب ببیند، مسئولیت نفقهدادن از دوشش برداشته نمیشود، دیۀ بالاتری نسبت به زن به او اختصاص یافتهاست. همینطور در مسئلۀ ارث.
لکن اعمال این منطق، تنها به همین امور ختم نمیشود و در رفتارها و وظایف دیگر نیز بسط یافتهاست. یکی از امور بسیار حیاتی و سرنوشت ساز مسئلۀ جهاد است. جهاد، به معنای سخت آن، یعنی استفاده از جنگافزار، در دین مبین اسلام بهطور کلی از دوش زن برداشته شدهاست. یعنی هیچ موقع، نه از رسولالله، نه از اهل بیت و نه از جانشینان آنان، فقهای عظیم الشأن، فتوایی مبنی بر وجوب جهاد زن صادر نشدهاست؛ حتی در جایی که تعداد مردان به آن اندازه کم میشود که شاید فرماندهان به این فکر بیفتند که بایستی زنان وارد معرکه شوند؛ مانند حادثۀ کربلا.
البته همانطور که این بار سنگین جانبازی، از دوش زن برداشته شدهاست، افراد بیمار هم در قلمرو جنگ و دفاع، مسئولیتی ندارد.
حال این رفتار سرشار از نرمی و لطافت با زن در عرصۀ خشن جنگ را با رفتار داعیان حقوق زن مقایسه کنید. رژیم صهیونیستی که امروز درگیر جبهۀ غزه است، زنان را ازطریق قانون سربازی اجباری، راهی میدان نبرد با مجاهدان غزه نمودهاست.
گزارشاتِ رسیده از جبهۀ اوکراین-روسیه نشان میدهد که مقامات اوکراینی نیز با حیل گوناگونی زنان را به نبردگاه جنگ گسیل کردهاند. شاید از این بدتر و زشتتر، روانهکردن افرادی است که از بیماری و اختلالات روانی رنج میبرند؛ مانند مبتلایان به سندروم داون.
البته این رفتارشان مطابق با تمام آزادیهایی است که برای زن روا داشتند؛ با توجه به این آزادیها و حقوق، حکومت حق دارد از زن بپرسد که چرا هنگامی که کار میکردی و به اندازۀ مرد حقوق میگرفتی، شرکت تأسیس میکردی، حق طلاق داشتی و ... خود را همپایۀ مردان قدرتمند میدیدی اما الان که جنگ است میخواهی عقب بکشی؟! همانطور که حقوقت را تضمین میکردم، اکنون از اجبار به انجام وظیفه عقبنشینی نخواهم کرد!
بههرحال اگرچه غربیها نیز منطق خود را بهدرستی بسط میدهند اما مسئله این است که منطقشان با واقعیت انسان بهطورکلی و زن بهطور خاص، سازگاری ندارد و این آیین تعادل، اسلام عزیز است که باتوجهبه ظرفیتهای وجودی زن و مرد، از حقوقشان دفاع میکند.
الحمد لله رب العالمین
بسم الله الرحمن الرحیم
#علم #فلسفه #شناخت #نهاد_علم
مسئولیت دانشمندان در آشفتهبازار علم
در روزهایی که آلودگی هوا خیلی کمتر میشد و عزم دانشگاهمان را میکردم، از دهها کیلومتری تهران بهراحتی میتوانستم قلۀ دماوند را ببنیم؛ آن کوه با شکوه و زیبایی که ملک الشعرا در توصیفش اینگونه سرود که ای دیو سپید پای در بند/ ای گنبد گیتی ای دماوند و ... .
ولی شاید بتوانم بگویم که در بسیاری از ایام سال امکان مشاهدۀ این صحنۀ زیبا، حتی در خود تهران نیز فراهم نیست؛ یعنی نه میتوانید کوه دماوند را ببینید و نه کوههای دیگری که تهران در پای آنها زاده شدهاست.
برای اینکه مردم از نعمت مشاهدۀ این زیبایی محروم نشوند دو راهکار جلوی ما قرار دارد: ۱- اینکه کمک کنیم، هرطور شده، با دور کردن کارخانهها و نیروگاهها، با تغییر خودروها، با کمتر مصرف کردن گاز و ... هوا تمیزتر شود ۲- آلودگی هوا را گسترش دهیم تا مردم از نزدیکتر و بیشتر بتوانند به این نعمت دستیابند. یعنی نه تنها آلودگی هوا را کاهش ندهیم، بلکه تلاش کنیم تا این آلودگی بیشتر شود! اما چطور ممکن است که با افزایش آلودگی، مردم از کوهها و زیباییها بیشتر استفاده کنند؟ یک پاسخ میتواند اینگونه ارائه شود که مگر کوه چیست؟ کوه جسمی خاکستری است که طرف دیگر آن ناپیداست؛ با آلودگی بیشتر هوا دقیقاً میتوانیم جسم خاکستریای که آنورش ناپیداست گسترش مییابد و همه جا را فرا میگیرد!
حالا صبر کنید تا ببنید که اساساً چرا سراغ این مثال رفتم؟
ما برای اینکه به شناخت واقعی از نائل شویم نیز دقیقاً همین دو راه را در پیش داریم: ۱- یا اینکه عوامل نامعتبری که مانع دیده شدن دین هستند را بزداییم و نگذاریم امور شبه دین مانع دینشناسی و مشاهدۀ دین (همانطور که در یادداشت چقدر میدانیم، در دو بخش توضیح دادم) شوند ۲- یا اینکه بگوییم بابا مگر دین چیست؟ روایت است و تفسیر؛ پس هر روایتی که دیدیم «شبیه» روایات معتبر و متواتر و آیات قرآن بود، به سلیقۀ خودمان منتشر کنیم! و هر تفسیر و استحسانی هم که به نظرمان رسید پای منبر بگوییم! تازه اینطور مردم به دینداری هم نزدیکتر میشوند!
حالا فهمیدید که بخش دوم مثال چقدر حقیقی است؟
از برخی از دوستان میپرسیم که چرا بخشی از قرآن را جدا میکنید برداشتی ارائه میکنید که با سیاق سازگار نیست؟ یا میگوییم چرا از روایات بیسند اینقدر با آب و تاب صحبت میکنید؟ میگوید مضامین این روایات، یا این برداشت از قرآن، متواتر لفظی یا معنوی است. ولی وقتی دوباره میگوییم این روایات را برایمان بشمارید یا آیاتی که چنین مضمونی را صریحاً مطرح میکنند بفریایید! باز ما را به روایاتی ارجاع میدهد که در بیاعتباری همان اوضاع را دارد و یا سر از برداشتهایی از قرآن در میآوریم که وضع بهتری از قبلی ندارند.
برخی از بزرگواران هم پاسخشان این است این روایات را نمیتوانیم کنار بگذاریم؛ زیرا ظن ما را قویتر میکند!
۱- علاوهبر اینکه این پاسخ اساساً محکم نیست، چرا که ظن، امری روانشناختی است و اصلا معلوم نیست از جنبۀ شناختی چیزی افزون بر شک داشته باشد، ۲- ما دنبال شناخت دین هستیم یا تقویت ظن؟! اگر ظن اهمیت دارد، چرا به ضد انقلاب و شبکههای بیگانه حق نمیدهیم در حالی که قطعاً به این ظنی که شما میگویید رسیدهاند؟ یا چرا اهل سنت را محق نمیدانید؟
وقت آن نشده که پایمان را جای محکمی بگذاریم به روشی کاملا منطقی به شناخت برسیم (روش را هم در همان یادداشت معرفی کردم).
خلاصه اینکه دانشمندان در هر علم و شناختی، اعم از علوم اسلامی، فلسفه و علم، علاوهبر تحقیق برای کشف، وظیفهای بس سترگ بر عهده دارند و آن هم چیزی نیست جز پالایش مداونم علم و دانشی که در آن متخصصاند؛ تا اینگونه، راه رسیدن به واقعیت (واقعیت دین یا جامعه یا انسان یا ... ) هموارتر گردد، نه اینکه هر چه دیگر دانشمندان تلاش کردهاند، نابود شود.
معیار ما برای شناخت واقعیت، شناخت است، شناخت! نه حجت، نه ظن، نه شک، نه کار راهاندازی. برای شناخت باید شناخت!
الحمد لله رب العالمین
#فمنیسم #زن #قدرت #علم #مرد
بسم الله الرحمن الرحیم
فمنیسم و مسئلۀ قدرتِ برابر
در گذشته هم شنیده بودم، این روزها هم میشنویم که علم اثبات کردهاست که زن و مرد از جهت قدرتِ بدنی برابرند.
من همیشه بر این تأکید دارم که وقتی مسئلهای علمی با امری بدیهی سازگار نبود، هر چه هم بگویند آزمایش کردهاند و ... برای من علمی نیست. آخر آنْ چه علمی است که با که با بدیهیات و امور روشن نمیسازد؟!
بیایید خودتان با چشمان خودتان ببنید که چند درصد از کارگران ساختمانی زن هستند؟ اصلاً لازم نیست که به فرنگ ارجاع دهید و فکر کنید آنجا شاید چنین متفاوت از اینجا باشد؛ چون اگر امکان حضور زنان در این شغل سخت بود در همین کشور خودمان هم اتفاق میافتاد. خُب چند درصد از کارگران ساختمانی را زنان به خودشان اختصاص می دهند؟ تقریباً هیچ. چرا؟ چون کارگری ساختمان نیازمند قدرت بدنی بالایی است. حالا من از کار در معادن زغال سنگ فاکتور گرفتم!
مثال دیگر، مسابقات ورزشی است؛ چرا در مسابقات ورزشی بین زن و مرد تفکیک کردهاند؟ با اینکه در مسابقات ورزشی جهانی، قویترین زنها شرکت میکنند، برای همه از جمله خودش زنان ورزشکار بدیهی است که تاب تقابل با مردان را ندارند. فکر میکنم که در مسابقات جهانی پارسال بود که مردی که در رتبههای جهانی ۳۲ام بود، با تغییر اسمی جنسیت خود، وارد مسابقات زنان شد و به همین راحتی رتبۀ نخست را به خود اختصاص داد! اوج قدرت زنان بسیار پایینتر از اوج قدرت مردان است و این نشاندهندۀ آن است که میانگین نسبت میان این دو قشر هم به همین صورت است.
اینها اموری بدیهی و آنچنان روشنی هستند که اگر کسی آن را نفی کند، اساساً دیگر نمیتوان در این مسئله با او گفتگو کرد.
ولی باز هم میتوانیم ادامه دهیم. چند درصد از نیروهای مسلح کشورهای جهان را زنان تصاحب کردهاند؟ و در ادامه چند درصد از زنان فرماندهان نیروهای مسلحاند؟ میدانیم که تعداد بسیار پایین است. چرا؟ با وجود اینکه زنان در بسیاری از کشورها آزادند که وارد ارتش شوند، ولی از سویی خود زنان، حتی زنانی که بیکارند و به خاطر استقلال (!) جویای کار، کمتر تمایل دارند که وارد ارتش شوند و از سوی دیگر شاید دولتمردان خودْ مانع حضور پرتراکم زنان در ارتش هستند؛ زیرا میدانند دشمنشان مرد است و اگر نسبت مردان در طرف خودشان کمتر شود ... .
اساساً هرجا که مسئلۀ رقابت با مردان، و اعمال قدرت مطرح است، کمتر میبینید که زنان بیشاز مردان حضور داشته باشند. مثلاً جستجو کنید که میان ثروتمندان جهان، مدیران، اصحاب سیاست و ... تعداد زنان چه نسبتی با تعداد مردان دارند؛ میدانم که خواهید گفت: بسیار کمتر هستند. اما دلیلش چیست؟ غیر از این است که در میان خشونت و اِعمال قدرت مردان، پایداریشان را از دست میدهند و تاب این همه فشار مردانه را ندارند؟! یعنی حتی تاب فشارهای روانی را نیز نخواهند داشت، چرا که روان زنانه، بهتبع بدن زنانه، چنین تحملی را ندارد.
بههرحال باز هم به همان دو مورد نخست ارجاعتان میدهم و اینکه در چند خانواده مییابید که شوهر ضعیفتر از زن خود باشد؟!
البته که مردان در این زمینه زیاد فریب نمیخورند؛ اما از خانمهای محترم خواهش میکنم که فریب نخورند و با شناختی اشتباه وارد رقابتهای مردانه نشوند. مردان اجازۀ حضور شما در مراتب بالا را نمیدهند؟!
راستی، اگر هم سندی پیدا کردید از پژوهشگاهی که شما نتیجۀ پژوهشهایشان این بود که زن و مرد قدرتی برابر دارند، آن پژوهش سفارشی است!
الحمد لله الخالق العلیم
#سیاست #انتخابات #شناخت #نامزد
بسم الله الرحمن الرحیم
توان ما در شناخت نامزدهای انتخابات
سال ۱۳۸۴، در انتخابات ریاست جمهوری، حق انتخاب نداشتم؛ اما بسیار به دنبال این بودم که احمدینژاد رأی بیاورد. سال ۱۳۸۸ هم همینطور. ولی شاید هیچ کس مثل احمدینژاد، با دلاری کردن پتروشیمیها، از نظر اقتصادی مردم را به فلاکت نکشاند؛ همچنین شاید هیچ کس مانند احمدینژاد، با ستیزهجویی در برابر رهبری، ما انقلابیها را سرخورده نکرد.
در انتخابات مجلس هم به همین صورت؛ در مشهد تلاش داشتیم که آقای الف رأی بیاورد، به خاطر تقوایش، به خاطر دغدغهاش و ... ولی الان دنبال آنیم که دیگر رأی نیاورد!
میخواهم بگویم در انتخاب افراد برای رساندن آن ها به ریاست جمهوری یا مجلس، تنها میتوانیم به خطوطی کلی اکتفا کنیم، خطوطی که بارها رهبری آنها را گوشزد کردهاند؛ البته باز هم همۀ آن خطوط را نمیتوانیم در بسیاری از افراد بیابیم و در نتیجه میتوانیم برخی از آنها را اولویت بندی کنیم و ببینیم چه کسی این خصوصیات را در خود پرورش دادهاست.
این تنها بهایندلیل نیست که ممکن نیست آنچنان که باید بشناسیم؛ طرف دیگر آن است که نماینده وارد محیطی میشود که انگار بهکلی دنیای دیگری است؛ امکانات بهقدری فراوان و اعمال قدرت به آن اندازه شدید است که خصوصیاتی که نامزد انتخابات، در دنیای قبلی داشت (!) نمیتواند او را در حفظ خود و آرمانهایش در دنیای جدید کمک کند.
یاد این قول علامه طباطبایی در نهایه افتادم که دلیل بحث نکردن از افراد واقعیت در فلسفه را اینگونه تبیین میکنند: «و لكن البحث عن الجزئيات خارج من وسعنا على أن البرهان لا يجري في الجزئي بما هو متغير زائل و لذلك بعينه ننعطف في هذا النوع من البحث إلى البحث عن حال الموجود على وجه كلي»؛ ایشان در فلسفه دنبال خطوط کلیاند به این دلیل که افراد را به دو جهت به صورت یقینی نمیتوانیم بشناسیم: ۱. بسیار زیادند ۲. در حال تغییر و تحولاند.[باز بگویید فلسفۀ اسلامی نه به درد میخورد و نه امتداد دارد 😊]
ولی غالباً، این خطوط کلی حفظ شدهاند؛ یعنی اگر انقلابی بودهاند، سعی کردهاند که برای حفظ جمهوری اسلامی تلاش کنند، در مقابل اوامر رهبری کمابیش عصیان نکنند و ... آن وقت هم که خطشان مخالفت با جمهوری اسلامی و رهبری بود، مثل مجلس ششم و دولت روحانی، در آسیب زدن به جمهوری اسلامی از هیچ زحمتی دریغ نکردند.
بههرحال، حفظ این خطوط، تنها دلیل و امید ما برای رأی دادن است و بنابراین برای پیدا کردن نامزد آرمانی، زیاد خود را اذیت نکنید!
میخواهم بگویم بیش از این هم خدا از شما نمیخواهد.
نُمود | جواد محمدنیا
بابت انتشار این تصویر رنجآور متأسفم.
#عقل #رسانه #شناخت #مطالعه #گفتگو
بسم الله الرحمن الرحیم
رسانه و عقل ما!
امروز، در یکی از شبکههای اجتماعی، این تصویر را بهعنوان پاسخ به پرسشی با این مضمون که «چرا اولویت اصلی کشور و جهان اسلام، فلسطین است؟» بارگذاری کردم و با استقبال کمابیش فراوانی مواجه شد؛ حال آنکه همین پاسخ را در قالب الفاظ، بارها تکرار کرده بودم، مفصلتر، ولی استقبالی از آن صورت نمیگرفت.
قطعاً رسانه، یک فرصت است؛ البته اگر دقیق و بهجا عمل شود.
ولی، درون این تجربه و اتفاق، حقیقتی تلخ و ترسناک هم وجود دارد و آن هم اینکه ما از عقل خود کمتر استفاده میکنیم! یعنی برای عملکردنمان، بایستی علم و شناخت ما کافی باشد تا ضرر نکنیم و آسیب نبینیم، نه اینکه برای اجناب از ضررها و آسیبها نیازمند فیلم و تصویر باشیم!
اصلاً همینکه عقلمان را خیلی کمتر بهکار میگیریم، باعث شده هر جریانی که رسانۀ قویتری داشته باشد، روی ما بیشتر تأثیر بگذارد و این یعنی دشمن ما که سرمایهدار است و بهتبع، رسانۀ جریان اصلی در دست اوست، ما را به آن سو کشد که میخواهد: بهاختلاف داخلی، بیحس شدن نسبت به ظلم، اسراف و عدم تعادل در زندگی و ... .
اما پرسش این است که برای تقویت عقل خودمان چه کنیم؟ عقل هم مانند سایر قوای ما، با کار و تمرین قویتر میشود: ۱. با مطالعۀ کتابهایی که عقل ما را بیش از خیال ما به کار میگیرند، مانند تاریخ، سیاست و ... ۲. گفتگوی صادقانه برای فهم و نه برای جدال ۳. ارزیابی گفتگو و مطالعه.
البته باید توجه داشته باشیم که همانطور که قوای ما پس از مدتی تمرین به قوت قابل اعتنایی میرسد و پس از کنار گذاشتن تمرین، دوباره به ضعف خود باز میگردد، برای باقی ماندن عقل در حالت استحکام، تمرینات عقلانی باید استمرار یابند.
الحمد لله رب العالمین
#امر_به_معروف #قرآن #پیامبر #شناخت #جامعه #روش
بسم الله الرحمن الرحیم
سنجشِ روش (بخش نخست)
داشتم، بازخوردها نسبت به امر به معروفِ طلبۀ قمی در درمانگاه قرآن و عترت را میدیدم که ناگهان نقل قولی از برخی علما را دیدم که مرا به فکر وا داشت؛
برخی از این علماء اینگونه فرمودهاند که: «اگر به هر دلیلی، ولو سوگمندانهْ ناموجه، نهی از منکر نه تنها«پیشگیری»نکند بلکه«عوارض»دیگری ایجاد کند؛مثل اینکه عدهای را روی «دنده لج»بیندازد یا احساس کنند که باید«مخالفت»کنند، لذا خود این حرکت باعث «ترویج عدم حجاب»و برهنگی شود. اینجا جایی است که فقهای ما میفرمایند ما دیگر نهی از منکر نداریم»
و برخی دیگر اینگونه فرمودند که: «از دیدن ویدیوی درمانگاه قم متاثر شدم/ اینها نهی از منکر نیست؛ تسبیب به منکر و موجب نفرت است/ نباید به بهانۀ نهی از منکر، مرتکب حرامی شد یا به نامحرمی نگاه کرد»
پرسش بنده از این بزرگواران این است که از کجا به این نتیجه رسیدید که در اینگونه موارد، مخاطب به دندۀ لج میافتد یا احساس میکند باید مخالفت کند یا موجب نفرت است؟ پر واضح است؛ از رفتار سراسر خشم یا خشمگینانهای که مخاطب ابراز میکند: فحاشی میکند، نزاع راه میاندازد، چیزی از آمر را میقاپد و ... .
پرسش دیگر اینکه اگر مخاطب اینگونه رفتار کرد که معنایش این است که به دندۀ لج افتاده و ... آیا نباید نهی از منکر کرد؟ ظاهر کلام این بزرگواران این است که: خیر، نباید نهی از منکر کرد.
با وجود این دو پاسخ، پرسش اساسی من این است که آیا دعوت انبیاء، به توحید و پس از آن، نهی از امور منکری چون همجنسبازی (قوم لوط) و گرانفروشی (قوم شعیب) و ربا و ... آن ها را روی دندۀ لج نمیانداخت؟ احساس نمیکردند باید مخالفت کنند؟ تسبیب در منکر نبود؟ اگر بفرمایند اینطور نبود، پس چطور ایشان را به سخره میگرفتند، سنگباران میکردن و از شهرشان اخراج میکردند؟ آیا رفتارهای ستیزه جویانۀ مخاطبان، نتیجۀ علاقۀ شدیدشان نسبت به پیامبران بود؟! آیا پیامبران متوجه نبودند که باید با مشاهدۀ اینگونه رفتارها دست از تبلیغ دین بردارند؟ یا اینکه نه، رفتار مخاطب، وقتی پای حق در میان است، از اهمیتی برخوردار نیست؟
بهنظر میرسد مخاطبان امر به معروف و دستورات الهی، هرچند در ابتدا، به دلیل امر شدن به کاری خلافِ میل، ازطریق این گونه رفتارها، مخالفت میکنند و حتی پیامبران در نهایت هم با این روش موفق نشوند، اما راه دیگری در میان نیست و در موارد دیگری چون قوم حضرت موسی، حضرت عیسی و حضرت ختمی مرتبت علیهم السلام، میتوانند مخاطبین خود را از کجراهه به در آورند.
اینکه ملاک ما لج کردن، نفرت مخاطب یا ... باشد، حاصل نگاهی منفردانه به مخاطب است، در حالی که در ادبیات قرآنی، اوامر به معروف پشت سر هم، هر چند در تخاطب با یک یا چند فرد انجام میشوند، ولی مخاطب اصلی، اجتماع و در مدت زمان طولانی است و نه فرد، آن هم در مدت چند ساعت یا چند روز.
انتهای بخش نخست (برای مطالعۀ بخش دوم که ضروری است ضربه بزنید)
سنجش روش (بخش دوم) (برای مطالعۀ بخش نخست، ضربه بزنید)
اما پرسش اساسی دیگر این است که معیار ما (بهعنوان شهروند و نه حاکمیت) در انتخاب روش چیست؟ آیا هر روشی را میتوان پیاده کرد؟
پاسخ معلوم است! این گونه اقدامات بیدرو پیکر نیست و چارچوب خاص خود را میطلبد. اما آن چارچوب چیست؟ علم ما!
یعنی مثلا در همین مورد که خانمی، پوشش خود را رها کردهاست، معلوم است که نباید به دنبال لینچ کردن او باشیم؛ روشن است که نباید او را شکنجه دهیم تا به خلاف خود اعتراف کند؛ پر واضح است که نباید با یک چاقو رگی از او را بزنیم یا چشمش را از حدقه دربیاوریم یا دستش را بشکنیم(۱). برای ما که هنوز مشاعرمان فعال است، این گونه رفتارها با یک اباحهگر، خط قرمز است.
اما از آن طرف نیز میدانیم که برخی از واکنشها، حداقل کاری است که میتوان آن را به عنوان واکنش شناخت؛ مانند تذکر لسانی یا تصویر برداری از عملی خلاف قانون برای ارجاع به دستگاه قضایی. کمتر از اینها، اصلا یا بیعملی صرف است یا مسخرهبازی! برخی میگویند تذکر زبانی، از تصویر برداری بسیار عاقلانهتر است؛ آیا منظورشان این است که تصویر برداری بسیار نزدیک به آن موارد بالاست؟!
البته میان این حداقل و آن حداکثر موارد بسیاری وجود دارد که هرچند نمیتوانیم بگوییم روش صحیحی است، اما از خط قرمز بودن آنها هم عاجزیم اینکه شخص را در هنگام راه رفتن هل دهیم و ... .
کوتاه آنکه، ما میتوانیم موارد قطعی، در مقایسه با موارد متعدد شیوههای برخورد بشناسیم، هرچند، در موارد هم ارز، دیگر شناخت امکان ندارد و تنها اختیار ما میتواند ما را به مرحلۀ عمل برساند، همانند مقایسۀ میان تصویر برداری یا تذکر زبانی.
الحمد لله رب العالمین
ــــــ
۱. کار اول را طرفداران برهنگی با شهید روح الله انجام دادند که مشغول بازرسی برای امنیت بود، کار دوم را با شهید آرمان انجام دادند که صرفا از خیابان میگذشت و کار سوم و چهارم و پنجم را با برخی از دوستان ما انجام دادند. هیچ یک از این جنایات و اقدامات خشن از جانب این جریان محکوم نشد، چه رسد به اینکه به عنوان معلوم است، روشن است، پر واضح است که خلاف است، شناخته شود.
CamScanner ۲۰۲۴-۰۳-۱۳ ۱۶.۳۳.pdf
2.56M
#امام_حسین #کربلا #کوفه #قیام
یک تحلیل خوب از رسول جعفریان دربارۀ فلسفۀ قیام امام حسین علیهالسلام
تاریخ خلفا (تاریخ سیاسی اسلام، ج ۲)، ص ۵۵۱-۵۵۸.