🔵 يادداشتهاي قرآني و روايي
🖌 موضوع: تحلیلی بر جدید بودن دین، بعد از ظهور حضرت مهدی
🔶در احادیث مرویه از ائمه علیهم السلام، از سویی وارد شده است که هنگام #ظهور حضرت مهدی (عج)، آن حضرت آئین و #سنت_جدیدی را به مردم ارائه میکنند چنانکه از امام صادق (ع) روایت شده که فرموند:
🍀«إِذَا قَامَ الْقَائِمُ (عج) جَاءَ بِأَمْرٍ جَدِيدٍ كَمَا دَعَا رَسُولُ اللَّهِ فِي بُدُوِّ الْإِسْلَامِ إِلَى أَمْرٍ جَدِيد» (ارشاد مفید ج 2 ص 384)
یعنی وقتی قائم (عج) قیام کند امر جدیدی را میآورند همانگونه که رسول خدا صلوات الله علیه در ابتدای اسلام، مردم را به آئین جدیدی دعوت نموند🍀.
🔷ولی از سوی دیگر روایاتی نیز از جانب ائمه علیهم السلام نقل شده که آن حضرت به همان سیره و آئین پیامبر اکرم (ص) عمل میکنند
☘️«...يَسِيرَ فِيهِمْ بِسِيرَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ يَعْمَلَ فِيهِمْ بِعَمَلِه..» (ارشاد مفید ج 2 ص 383)☘️؛
❓ جمع این دو مساله چگونه است؟
چگونه ممکن است آئینی که حضرت مهدی (عج) به مردم ارائه میکنند همان آئین و سیره پیامبر اسلام (ص) باشد و در عین حال این سنت و سیره، جدید باشد؟
✅ در پاسخ لازم است به چند نکته توجه کنیم.
1️⃣: پیامبر اکرم میفرمایند: «إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ أُمِرْنَا أَنْ نُكَلِّمَ النَّاسَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ» (کافی ج1 ص 23)
🔸بر اساس این حدیث، دینی که از جانب پیامبران به مخاطبانِ متفاوت ارائه شده، متفاوت بوده است؛ زیرا طبق آیات قرآن، اکثریت مخاطبان پیامبران فاقد درک و #عقلانیت لازم برای فهم حقائق دینی بودهاند به گونهای که جمله «أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُون» مکررا در مورد مخاطبان انبیاء بکار رفته است و از جمله در مورد مخاطبان زمان پیامبر اسلام چنین آمده است که «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشيراً وَ نَذيراً وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُون» (28 سبأ)؛ و نیز تعبیر «لا يَعْقِلُون» مکررا برای اکثر مخاطبان انبیاء و از جمله مخاطبان پیامبر اسلام بکار رفته است؛
🔹بنابراین دینی که به این اکثریت مخاطبان ضعیف الفکر، از جانب انبیاء ارائه شده در حد ظرفیت عقلی و فکری ضعیف آنها بوده است؛
🔸اما از سوی دیگر در بین مخاطبان انبیاء و از جمله مخاطبان پیامبر اسلام افراد بسیار فهیمی مثل #سلمان بودهاند که قطعا طبق حدیث «.. نُكَلِّمَ النَّاسَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ» حقائق دینی در سطح عالی به آنها ارائه و ابلاغ شده است؛ ولی تفاوت دانستههای این دو دسته تا جایی است که در مورد سلمان وارد شده است «لَوْ عَلِمَ أَبُوذَرٍّ مَا فِي قَلْبِ سَلْمَانَ لَقَتَلَه» (کافی ج2 ص 332) اگر ابوذر چیزهایی را که در قلب سلمان بود میدانست او را میکشت؛
🔹پس حقائق دینی در زمان پیامبر به هر دو دسته ارائه و ابلاغ شدهاند، هم به عامه مردم و هم به خواصی مثل سلمان، منتهی چون دسته فهیمان، اقلیت کمتعدادی بودهاند حقائق دینی که به آنها ابلاغ شده در بین عموم مردم مخفی بوده است تا جایی که حتی امثال ابوذر هم که از برجستگان دسته اول است، از دانستن چنین حقائقی محروم بوده است.
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
ادامه👇👇
.
ادامه از بالا
2️⃣: طبق روایات ظهور، در زمان ظهور حضرت مهدی (عج) علم و دانایی مردم بسیار افرایش مییابد؛ در روایتی آمده است
«إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ اللَّهُ يَدَهُ عَلَى رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وَ كَمَلَتْ بِهِ أَحْلَامُهُم» (کافی ج1 ص 25)
وقتی قائم آل محمد (عج) قیام میکند خداوند دست قدرتش را بر سر مردم قرار میدهد و این منجر به این میشود که عقول مردم به هم پیوسته و جمع گردند و فهم همه آنان کامل شود؛
🔸یعنی مردم، از نظر فکری و عقلانی، مثل زمان پیامبر دو گروه یا چند گروه نیستند؛ بلکه همه مردم در سطح انسانهای کاملی مثل حضرت سلمان خواهند بود لذا چون فهمها کامل میشوند همه مردم شایسته دریافت حقائقی خواهند بود که امثال حضرت سلمان در زمان پیامبر دریافت میکردند؛
🔹بنابراین همه آن حقائق دینی که در زمان خود پیامبر، عامه مردم از دریافت آن محروم بودند و به آنها ابلاغ نشده بود، اینک در زمان ظهور به مردم ارائه و ابلاغ میشوند؛ و چون این حقائق در قبل از ظهور به اغلب مردم ارائه و ابلاغ نمیشوند پس اغلب مردم در زمان ظهور حضرت مهدی با آئین جدیدی روبرو خواهند بود؛
🔸در عین حال که مطالب دریافتی جدید، در زمان پیامبر هم موجود بودهاند و جدید نیستند، و به امثال سلمان ابلاغ شده و به آنها عمل میشد؛ پس آئین الهی در زمان ظهور، هم آئین جدیدی است چون چنین آئینی قبل از ظهور، به اغلب مردم ابلاغ نشده نبود و هم جدید نیست چون همین مطالب عالیه در زمان پیامبر اسلام هم ابلاغ شده بود و به آنها توسط افرادی مثل سلمان عمل میشده است؛ ولی برای اغلب مردم قابل دریافت نبود و اینک که عقول مردم توسط تبیینهای مهدوی همه کامل شدهاند ابلاغ شده و به آنها عمل میگردند.
🔹این تحلیلی است که در روایتی، به آن اشاره شده و چنین بیان گشته است که «إِذَا قَامَ سَارَ بِسِيرَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص إِلَّا أَنَّهُ يُبَيِّنُ آثَارَ مُحَمَّدٍ» (غیبت نعمانی، ص 164)؛ یعنی وقتی حضرت مهدی قیام کرد به سیره رسول خدا و به آثار محمدی عمل میکند؛ جز این که ظهور آن حضرت است که زمینههای بیان سیره پیامبر را فراهم میکند و او است که با کاملسازی عقول، مبیّن آثار محمدی است «إِلَّا أَنَّهُ يُبَيِّنُ آثَارَ مُحَمَّدٍ» یعنی شرایط تبیین قبل از ظهور برای اغلب مردم فراهم نبوده و با ظهور آن حضرت است که شرایط تبیین حاصل میگردد.
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
🔵 يادداشتهاي قرآني و روايي
🖌 موضوع: سجده سایهها، تفسیری از آیه 48 نحل
🍀أ وَ لَمْ يَرَوْا إِلى ما خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَيْءٍ يَتَفَيَّؤُا ظِلالُهُ عَنِ الْيَمينِ وَ الشَّمائِلِ سُجَّداً لِلَّهِ وَ هُمْ داخِرُونَ (48 نحل)🍀
🔶 عموم مفسران #ظلال در این آیه را به همان ظلال با معنای سایه حاصل از برخورد نور به جسم، تفسیر کردهاند؛ ولی دقت در آیه نشان میدهد ظل در اینجا را نباید به معنای سایه متعارفی که مثلا از نور آفتاب شکل میگیرد تفسیر کرد؛
🔸 زیرا در این آیه ضمیر «هُمْ» که برای ذوی العقول بکار میرود به «ظِلالُ» رجوع میکند؛ حال آن که ظلال به معنای سایههای متعارف از مصادیق #ذوی_العقول نیستند؛ همچنین «سُجَّداً» و «داخِرُونَ» از صیغ جمع مذکرند که مخصوص به ذوی العقول هستند و نباید برای موضوعی که از ذوی العقول نیستند بکار روند؛
🔹بنابراین مراد از «ظِلالُ» در این آیه سایههای متعارفی که از برخورد نور آفتاب یا غیر آن به جسم غیر قابل عبور از آن، شکل میگیرد نیستند؛ بلکه این ظلال موجوداتی از ذوی العقول هستند که بر اساس دلالت کلمه #سُجَّداً، آگاهانه در پیشگاه خدا سجده میکنند و بر اساس دلالت کلمه #داخِرُونَ ، مختارانه در قبال حضرت حق خضوع و فروتنی میکنند.
🔸 به بیان دیگر در معنای کلمه «ظل»، نوعی #توسعه_مفهومی شکل گرفته است؛ توضیح این که سایه متعارف:
📌 اولا در جایی شکل میگیرد که نوری هست و شیئی و موجودی در پرتو تابش آن نور به منصه ظهور و پیدایی برسد و در پشت آن شیء بخاطر کمرسیدن نور به آنجا یک نحوه تاریکی شکل گیرد.
📌 ثانیا تاریکی مذکور، بگونهای شکل و شمایل آن شیء را نشان میدهد و ازینرو آن تاریکی نسبتا، خود نموداری از آن شیء، و بیانگر حالات و خصوصیات آن شیء است.
📌 ثالثا او در حرکت و سکون تابع آن شیء و مستند به رفتار آن شیء است؛
🔸این حالات سهگانه که در فضای نور و تاریکی مألوف، سایه متعارف را بوجود میآورند در نور و تاریکی وجودی نیز بهگونهای شکل گرفته و سایه وجودی را شکل میدهند؛ زیرا از اشراق و تابش منبع نور وجود، حقائق اشیاء به منصه ظهور و پیدایی میرسند ولی حقیقت حاصله، هر چه از منبع نور وجود دورتر باشد؛ از نور کمتری برخوردار است؛ و نسبت به همین حقیقت در مراتب نزدیکتر، تاریک و گرفتار ظلمت وجودی است؛ و در عین حال، مرتبه پایینتر نیز دارای همان حقیقت بالایی است؛
🔹و لذا از سویی بهگونهای، بیانگر حقیقت آن مرتبه بالاتر است و از سویی تحقق آن، به مرتبه بالاتر که در طول علل وجودی آن است وابسته و در حرکات و سکنات خود تابع آن است؛
🔸بنابراین مرتبه نازل هر حقیقتی سایه وجودی مرتبه بالاتر است؛ و لذا مرتبه مادی هر حقیقت وجودی، که مرتبه نازل آن حقیقت است سایه مرتبه مجرده آن حقیقت است؛
🔷 بنابراین ظاهر این است که در آیه مورد بحث، تعبیر «ما خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَيْءٍ» به همان مرتبه مجرد حقائق عالم، و تعبیر «ظِلالُهُ» به مرتبه مادی آن حقائق اشاره دارد؛ ازینرو تا اینجا روشن شد که معنای آیه اجمالا اینست که آیا انسانها توجه نمیکنند به مخلوقات مجرد تا ببینند مراتب مادی آنها (که همان ظلال و سایههای آن مجرداتند) از راست و چپ، سجده کنان و خاضعانه به سوی خدا باز میگردند.
🔶 (اشکال و جواب)
🔹اگر گفته شود که مرتبه مادی هر حقیقتی، فاقد شعورند و ضمیر «هُمْ» و نیز «سُجَّداً» و «داخِرُونَ» (که از صیغ جمع مذکرند) مخصوص به ذوی العقول هستند؛ بنابراین ظلال با این تفسیر هم با همان اشکال تفسیر عموم مفسران مواجه است؛
🔸پاسخ این است مراتب مادی دو گونهاند برخی تحت اشراف مستقیم حقیقتی مجرد اداره میشوند مثل ابدان حیوانات که تحت اشراف مستقیم نفساند؛ و برخی تحت اشراف مستقیم حقیقتی مجرد نیستند؛
🔻دسته اول بخاطر اشراف مسقیم نفس و یا ارواحی بالاتر بر آنها موجوداتی مادیاند ولی در عین حال ذی شعور نیز هستند مثل حقائق مادی عالم آخرت که طبق آیه «إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوان» (64 عنکبوت) مثل حیوان دارای شعور است؛
🔻دسته دوم فاقد شعور متعارفاند مثل موجودات مادی عالم دنیا؛ و بر این اساس ظاهر این است که مراد از «ظِلالُهُ» در آیه مورد بحث همان اجسام زنده و ذیشعور عالم آخرتند که سجده کنان و خاضعانه به سوی خدا باز میگردند.
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
🔵 يادداشتهاي قرآني و روايي
🖌 موضوع: بی أثری مخلوقات در افزایش #دارایی خدا
(يَا مَنْ لَا يَزِيدُ فِي مُلْكِهِ شَيْء)
🔹یکی از فرازهای دعای #جوشن_کبیر که در مراسم شبهای قدر خوانده میشود این جمله است که دعا کننده، در خطاب به خداوند میگوید: «يَا مَنْ لَا يَزِيدُ فِي مُلْكِهِ شَيْء» یعنی ای خدایی که در دارایی تو، وجود هیچ چیزی فزونی نمیآورد؛
🔸این مضمون در برخی ادعیه دیگر با این عبارت آمده که «يَا مَنْ لَا يَزِيدُ مُلْكَهُ أَهْلُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ» یعنی ای خدایی که موجودیت اهل آسمانها و زمین بر #دارایی تو نمیافزایند؛
🔆 حاصل سخن این است که با آفرینش مخلوقات گسترشی در دارائی خداوند شکل نمیگیرد و با خلقت آسمانها و زمین و اهل آنها افزایشی در #ملک_هستی رخ نمیدهد.
❓در اینجا این پرسش به وجود میآید که این ادعا چه #توجیه_عقلی دارد و چگونه ممکن است این همه موجودات آسمانی و زمینی هیچ افزایشی را در ملک هستی موجب نگردند؛
♻️ پاسخ این است که در باره این بحث باید روشن شود که نسبت بین #حق و #خلق چیست؟ آیا نسبت بین حق و خلق، نسبت بین شیء و شیء است یا نسبت بین شیء و شیءنما است؟
🔻زیرا اگر نسبت بین حق و خلق نسبت بین شیء و شیء باشد، روشن است که با آفریدن هر شیئی و افزوده شدن هر موردی از مخلوقات، گستره ملک هستی فزونی مییابد؛ اما اگر نسبت بین این دو، نسبت بین شیء و شیءنما باشد با آفریدن هر موضوعی و افزوده شدن هر موردی از مخلوقات، در گستره ملک هستی هیچ فزونی شکل نمیگیرد؛ زیرا اموری که شیءنما هستند؛ موجودیت مجازی دارند نه موجودیت واقعی؛ و با افزایش #موجود_مجازی ، در گستره موجود حقیقی، افزایشی شکل نمیگیرد.
از سویی براهین کثیری دلالت دارند که نسبت بین حق و خلق نسبت بین #شیء و #شیءنما است؛ نه نسبت بین شیء و شیء؛ در ادامه یکی از #براهین آن را میآوریم.
🔶 برهان:
🔹مقدمه اول: اگر خداوند چیزی را ایجاد کند باید گفت که #ايجاد خداوند، #فرع بر وجود او است؛ زيرا بديهي است كه هر حقیقتی تا موجود نباشد، معدوم است؛ و حقیقت معدوم، ممكن نيست موجد موجودي شود؛ پس مرتبة تحقق ايجاد ذات حق، وابسته و متأخر از تحقق وجود او است؛ و بنابراين ایجاد بخاطر #فرعیتش نسبت به وجود حق، بگونهاي با وجود خداوند متفاوت است؛
🔸 مقدمه دوم: این #ایجاد يا خود «واجب الوجود بالذات» است يا نقيض «واجب الوجود بالذات»؛ زيرا ارتفاع نقيضين از هر موضوع مفروض، محال و باطل است؛
🔻اگر حقيقت ايجاد، «واجب الوجود بالذات» باشد لازم ميآيد تعدد واجب بالذات؛ زيرا چنين حقيقتي هم طبق فرض، «واجب الوجود بالذات» است و هم بگونهاي متفاوت با ذات حق است كه خود واجب بالذات است، ولی تعدد واجب، محال است.
🔻اگر ايجاد، نقيض «واجب الوجود بالذات» باشد، چنين حقيقتي ممتنع الوجود بالذات خواهد بود؛ زيرا نقيض «واجب الوجود بالذات»، ممتنع الوجود بالذات است؛ و حقيقت ممتنع الوجود ممكن نيست كه تحقق يابد؛
🔷نتیجه:
بنابراين ثبوت ايجاد براي خداوند، محال و باطل است؛ و وقتی ایجادی نبود هیچ ممکنی هم حقیقتا موجود نمیگردد و بنابراین نسبت بین حق و خلق نسبت بین #شیء و #شیءنما است؛ نه نسبت بین شیء و شیء؛ و لذا افزایش مخلوقات با وجود مجازی، موجب افزایشی در ملک هستی نمیشود.
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
🔵 يادداشتهاي قرآني و روايي
🖌 موضوع: فناء در #حقيقت_محمدي ، راه وصول به قرقگاه حريم محمد و آل محمد (علیهم السلام)
✨(به مناسبت عيد فطر) :
🔹جمله 🌺اللهم أدخلني في كل خير أدخلتَ فيه محمدا و آل محمد و أخرجني من كل سوء أخرجتَ منه محمدا و آل محمد🌺 هم، بخشي از دعاي قنوت نماز #عيد_فطر است و هم بخشي از ادعيه ماه مبارك رمضان (مقنعة شيخ مفيد ص 172).
🔸معناي اين فراز از دعا اين است كه خدايا (در سلوك معنوي) مرا داخل كن به هر خيري كه محمد و آل محمد (ص) را داخل كردي، و نيز مرا خارج كن از هر بدي كه محمد و آلش را از آن خارج كردي.
🔎 در اينجا اين پرسش به نظر ميآيد كه برخي خيراتي كه محمد و آل محمد در آن داخل شدند، مختص به آنان است و براي سايرين، دستنايافتني است؛ زيرا نياز به ورود به مرحله #ولايت و مقام #عصمت دارد؛ درين صورت چگونه ما در اين ادعيه، همه مراتب كمال آنها را براي خود از خدا درخواست ميكنيم!؟ آيا اين يك دعاي ناشدني نيست؟ آيا ميتوان هم حريم قرقگاه مقامات محمد و آلش را حفظ كرد و هم طمع به رسيدن آن مقامات را داشت؟
📌 به نظر نگارنده پاسخ مثبت، و جمع بين دو سوي مسئله جايز و شدني است؛ يعني هم از سوئي، برخي مقامات عاليه محمد و آلش براي ديگران دستنايافتني است و هم از سوي ديگر درخواست از خدا براي رسيدن به چنين مقاماتي، بلكه رسيدن به چنين مراتبي، جايز و شدني است؛ اما البته بايد توجه داشت رسيدن و ورود به حريم قرقگاه مقامات آنها، تنها با #فناي_انانيت انسان در حقيقت محمد و آل محمد ممكن ميگردد؛ و در حقيقت، بازگشت معناي چنين دعائي اين است كه خدايا مرا در #حقيقت_محمد_وآل_محمد، فاني كن تا هر آنچه به محمد و آل محمد انتساب دارد به من هم كه بعد از فناء، چيزي جز حقيقت آنها نيستم، انتساب يابد.
🔶 توضيح مطلب
🔹همانگونه كه در #قوس_نزول، و به مقتضاي «اول ما خلق الله نوري»، صادر نخستين، #حقيقت_محمديه (ص) است كه جامع همه مراتب تفصيلي تجليات حق در قوس نزول است؛ و سپس اين حقيقت يگانه، بسط و نشر يافته و به صورت حقائق متكثر و موضوعات متفرق ظاهر شده و تجلي مييابد؛ در #قوس_صعود نيز و در مسير بازگشت كثرات به حضرت حق به مقتضاي « أَلا إِلَى اللَّهِ تَصيرُ الْأُمُور» (53 شورى) همه كثرات بواسطه رجوع به صادر نخستين، و از طريق او به صيرورت الى الله نائل ميگردند؛
🔸چون به مقتضاي «كَما بَدَأَكُمْ تَعُودُون» (29 اعراف) مسير #بازگشت همان مسير #صدور است؛ و طريق حشر، همان طريق نشر است؛ بنابراين همه كثرات و از جمله انسانها از طريق فناي انانيتشان در صادر نخستين كه همان حقيقت محمديه است به صيرورت الي الله كارشان پايان مييابد؛
🔹از اينرو همه سالكان إلى الله كه باختيار و انتخاب خود و با دستورات سلوكي با سرعت بيشتري به صيرورت الی الله نائل ميگردند ابتدا بايد در حقيقت محمديه #فاني گردند و در اينجاست كه سالكان الی الله داخل در هر خيري ميگردند كه محمد و آلش در آن داخل شدهاند و از هر بدي كه محمد و آلش از آن خارج شدهاند خارج ميگردند؛ و اين در حالي است هيچ #غيريّتي از آن سالكان باقي نمانده تا گفته شود اين خيرات مخصوص محمد و آل است و براي ديگران دستناپافتني است؛
🔸بنابراين بعد از فناي سالك در حقيقت محمديه، هم سالك به همهي #خيرات محمد و آلش رسيده و هم مقام اختصاصي محمد و آلش به غير نرسيده و #حريم_قرقگاه مقامات محمد و آلش محفوظ مانده است. لذا روزهداران سالك در ادعيه ماه رمضان و در نماز عيد فطر از خدا ميخواهند
🌸«اللهم أدخلني في كل خير أدخلتَ فيه محمدا و آل محمد و أخرجني من كل سوء أخرجتَ منه محمدا و آل محمد🌸».
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
🔵 يادداشتهاي قرآني و روايي
🖌 موضوع: دلالت آیه 148 نساء بر رستگاری همه انسانها
🌸 «وَ لِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيها فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَميعاً إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدير»؛🌸
🔸این آیه به خاطر این که در بین آیات مربوط به تغییر قبله است، عموم مفسران آن را در همین فضای مربوط به قبله تفسیر کردهاند؛ و در معنایش چنین گفتهاند که برای هر امتی قبلهای هست كه به آن رو ميكنند پس به سوی خوبیها بشتابيد؛ هر كجا باشيد خداوند همه شما را ميآورد همانا خدا بر همه چيز تواناست.
✨ اما برخی دیگر از جمله مرحوم علامه #طباطبائی این آیه را در فضای #تکوینی هم تفسیر کردهاند؛ به نظر میرسد به قرینه این که تتمه آیه به امور تکوینی ارتباط دارد باید گفت حد اقل این تفسیر دوم کمتر از تفسیر اول نیست و نیز تفسیر دوم، نافی تفسیر اول نیست؛ زیرا مسئله قبله نیز مصداقی از معنای عام تفسیر دوم است؛ به هر جهت بر مبنای تفسیر دوم نتیجه مهمی که از آیه گرفته میشود این است که همه انسانها دیر یا زود #رستگار خواهند شد.
🔶توضیح این که «وجهه»، همان «ما یتوجه إلیه الشیء» است؛ یعنی چیزی که شیء به سوی آن رو کرده و به عنوان یک هدف به آن توجه میکند؛ پس جمله «وَ لِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيها» بدین معنی است که هر کس بهگونه #تکوینی رو بسوی غایتی دارد که خداوند او را بسوی آن غایت توجه داده و در رسیدن به آن، او را سرپرستی میکند.
🔹در ادامه آیه، خداوند با جمله «فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ» فرمان به سبقت به خیرات میدهد؛ زیرا وقتی خداوند ما را در راستای غایت مذکور سرپرستی و #هدایت_تکوینی میکند؛ مناسب است که با #هدایت_تشریعی هم تذکر دهد که شما هم با انتخاب خوبیها همان غایت را تعقیب کنید تا تکوین و تشریع هماهنگ باشند و کار با سهولت بیشتری پیشرود.
🔸در دنبال آیه، تذکر داده شده که شما در هر موقعیتی باشید خداوند همگی شما را خواهد آورد «أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَميعاً»؛ اما پرسش این است که او همه ما را به کجا خواهد آورد؟
🔹پاسخ این است که ابتدای آیه دلالت دارد که آنجا، همانجایی است که #وجهه ما قرار دارد، یعنی همان غایتی که خدا از ابتدا آفرینش، ما را در راستای رسیدن به آن هدایت کرده و سرپرستی میکند که به آنجا برسیم «وَ لِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيها»؛
🔸از طرفی، در آیه (56 الذاریات) مشخص گردیده است این وجهه و غایتی که خداوند از ابتدای آفرینش، ما را در راستای رسیدن به آن هدایت و سرپرستی میکند که به آنجا برسیم، همان مقام #عبودیت و منزل #بندگی ما نسبت به خداوند است؛ زیرا در این آیه آمده: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ» من جن و انس را جز به غایت عبادت خلق نکردم؛
🔹پس عبادت خدا همان غایتی است که جن و انس برای رسیدن به آن آفریده شدهاند؛ و این غایت طبق آنچه در آیه (93 مریم) آمده قطعا تحقق مییابد؛ زیرا آنجا میگوید «إِنْ كُلُّ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِلاَّ آتِي الرَّحْمنِ عَبْداً»؛ هیچ کس در آسمانها و زمین نیست جز این که #بندهوار به پیشگاه خداوند رحمان خواهد آمد؛
🔸بنابراین همه انسانها در دنیا یا آخرت، زود یا دیر، به مقام #عبودیت و منزل #بندگی خداوند نائل خواهند شد؛ و با تحقق این بندگی نهایتا شایستگی ورود به جمع #عباد_الله و دخول در #جنت_ذات_حق راه پیدا میکنند
🔹و لذا نهایتا به آنان خطاب میشود که: «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ؛ ارْجِعي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً؛ فَادْخُلي في عِبادي؛ وَ ادْخُلي جَنَّتي»؛ این غایت سعادتآفرین، دیر یا زود، سرنوشت محتوم همه انسانها است؛ لذا است که در آیات زیادی آمده است «إِنَّا إِلى رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ» (50 شعراء) .
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
🔵 يادداشتهاي قرآني و روايي
🖌 موضوع: اسماء و صفات خداوند از دیدگاه حضرت ثامن الائمه
🔸صدوق در کتاب «التوحيد» حدیثی را از حضرت امام علي بن موسي الرضا (ع) روايت كرده است كه آن حضرت در باره چیستی صفات خداوند و نسبت آنها با ذات خداوند این چنین فرمود:
🌸«وَ أَصْلُ مَعْرِفَةِ اللَّهِ تَوْحِيدُهُ وَ نِظَامُ تَوْحِيدِ اللَّهِ نَفْيُ الصِّفَاتِ عَنْهُ لِشَهَادَةِ الْعُقُولِ أَنَّ كُلَّ صِفَةٍ وَ مَوْصُوفٍ مَخْلُوقٌ وَ شَهَادَةِ كُلِّ مَخْلُوقٍ أَنَّ لَهُ خَالِقاً لَيْسَ بِصِفَةٍ وَ لَا مَوْصُوفٍ وَ شَهَادَةِ كُلِّ صِفَةٍ وَ مَوْصُوفٍ بِالاقْتِرَانِ وَ شَهَادَةِ الِاقْتِرَانِ بِالْحَدَثِ وَ شَهَادَةِ الْحَدَثِ بِالامْتِنَاعِ مِنَ الْأَزَلِ الْمُمْتَنِعِ مِنَ الْحَدَث»🌸 (صدوق، التوحيد، ص 34).
🔹بر اساس مفاد اين حديث شريف، اصل شناخت خداوند به #توحيد او است «أَصْلُ مَعْرِفَةِ اللَّهِ تَوْحِيدُهُ»؛ ولي #نظام_توحيدي بر اساس نفي صفات از ذات حق تحقق مييابد «وَ نِظَامُ تَوْحِيدِ اللَّهِ نَفْيُ الصِّفَاتِ عَنْهُ»؛ آن حضرت در ادامه، اين ادعا را با اقامه برهان اثبات ميكند؛ ميفرمايد اين كه هر صفتي را بايد از ذات حق نفي و سلب كرد برهانش اين است كه عقلها دلالت دارند و شهادت میدهند كه هر صفتی و هر موصوفی، مخلوق و معلول علتی است، «لِشَهَادَةِ الْعُقُولِ أَنَّ كُلَّ صِفَةٍ وَ مَوْصُوفٍ مَخْلُوقٌ»؛ توضیح این بخش از فرمایش حضرت این است كه هر صفت و موصوفي به گونهای با هم متغایرند و امکان ندارد صفت و موصوف عینیت و همسانی صد در صدی داشته باشند؛ زيرا عينيت صد در صدي صفت و موصوف، لازمهاش اين است كه صفت بودن صفت، مرجحی نداشته باشد و نیز موصوف بودن موصوف هيچ يك مرجحي نداشته باشد؛ چون طبق فرض این دو هيچ فرقي ندارد و صد در صد عين همديگرند؛ پس هر ملاکی موجب میگردد که مثلا «الف» موصوف باشد، در «ب» که صفت آن است، هم هست؛ و هر ملاکی موجب میگردد که «ب» صفت باشد در «الف» که موصوف آن است، هم هست؛ لذا موصوف بودن «الف»، نه «ب» به ترجح بلا مرجح منجر میگردد و نیز صفت بودن «ب»، نه «الف» به ترجح بلا مرجح منجر شود؛ و اين ناممكن است؛ پس امكان ندارد صفت و موصوف صد در صد عين هم باشند و محال است که هیچ اختلافی نداشته باشند؛ پس صفت و موصوف به گونهای با هم متغايرند؛ از سویی هر يك از متغايرين براي امتياز از ديگري، محدود به حدي است و برای جدائی از دیگری در مرزی، پایان مییابد؛ پس هر چه موصوف به صفتی باشد محدود است و مرز پایانی دارد؛ و نیز هر چه صفتی برای موصوفی باشد محدود است، و برای جدائی از دیگری در مرزی پایان مییابد؛ و بدیهی است هر حقیقت محدودی، مخلوق است؛ و امکان ندارد همان خدای نامحدود و نامخلوق باشد؛ و هر مخلوقي از مخلوقات، در نهایت علتي و آفرینندهای دارد، که خود نه صفتِ موصوفي است، و نه موصوف به صفتي است (زیرا تسلسل محال است) لذا آن حضرت فرمود: «وَ شَهَادَةِ كُلِّ مَخْلُوقٍ أَنَّ لَهُ خَالِقاً لَيْسَ بِصِفَةٍ وَ لَا مَوْصُوفٍ» یعنی هر مخلوقی دلالت میکند بر این که آفرینندهای دارد که او نه صفت موصوفی است و نه موصوف صفتی است (و گرنه طبق بیان مذکور، خود مخلوق میشود).
🔸در ادامه، آن حضرت اصل ادعاي صفت نداشتن خداوند را با بیان ديگري تبیین ميكند؛ ميفرمايد صفت نداشتن خداوند بخاطر اين است كه هر صفت و موصوفي باید در كنار ديگري قرار گيرد «وَ شَهَادَةِ كُلِّ صِفَةٍ وَ مَوْصُوفٍ بِالاقْتِرَانِ»؛ زیرا طبق مقدمات یادشده هر یک، مرز پایانی دارد تا از دیگری متمایز گردد؛ ولي كنار چيزي بودن، خود دلالت بر حادث بودن آنها دارد «وَ شَهَادَةِ الِاقْتِرَانِ بِالْحَدَثِ»؛ زيرا هر موجود محدودی، مخلوق و بالتبع حادث است؛ ولي حادث بودن چيزي، از ازلي بودن امتناع ميكند؛ همانگونه كه ازليت هم از حدوث، امتناع ميكند «وَ شَهَادَةِ الْحَدَثِ بِالامْتِنَاعِ مِنَ الْأَزَلِ الْمُمْتَنِعِ مِنَ الْحَدَث»؛ بنابراين طبق اين حديث شريف هر صفتي را بايد از مرتبه ذات حق سلب و نفی كرد.
🔹نظیر فرمایش یادشده، از حضرت امیرالمؤمنین نیز نقل شده که فرمود «وَ كَمَالُ الْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْيُ الصِّفَاتِ عَنْهُ لِشَهَادَةِ كُلِّ صِفَةٍ أَنَّهَا غَيْرُ الْمَوْصُوفِ وَ شَهَادَةِ كُلِّ مَوْصُوفٍ أَنَّهُ غَيْرُ الصِّفَةِ فَمَنْ وَصَفَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ...» (نهج البلاغة ص 39) توافق محتوای دو حدیث مروی از دو امام همام نشان دهنده این نکته است که این دو حدیث و دعاوی مذکور در آن از وثاقت و اعتبار خوبی برخوردارند.
🔸لازم به ذکر است این که خداوند در مرتبه ذاتش صفتی ندارد معنیاش این نیست که گزارههایی مثل «خداوند قادر است» یا «خداوند عالم است» یا «خداوند حیّ است» باطل باشند زیرا اولا آنچه در این حدیث نفی شده، این است که حقائقی مثل #علم و #قدرت و #حیات ... صفت حضرت حق باشند؛ اما مثلا علمی که هیچ تمایزی حتی تمایز مفهومی با ذات حق نداشته باشد نفی نشده است؛ پس حضرت حق همان حقیقت علم است نه این که دارای صفت علم باشد و نیز همان قدرت است نه این که دارای صفت قدرت باشد؛ و ثانیا در بسیاری از متون دینی چنین گزارههایی ناظر به تجلیات خداوند است که در مراتب متأخر از ذات حق رخ داده و شرع و عقل، هر دو آنها را میپذیرند.
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
هدایت شده از پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
◽️ کرسی علمی- ترویجی بررسی و تحلیل جواز یا عدم جواز توبه در قیامت
🔰 توسط قطب علمی فلسفه دین اسلامی پژوهشگاه برگزار میشود:
🎙 با حضور:
#حسین_عشاقی
#محمدحسن_قدردان_قراملکی
#محمد_عابدی
✍️ دبیرعلمی: #قاسم_بابایی
📅 شنبه ۵ خرداد ماه ۱۴۰۳، ساعت ۱۳
🏢 قم، سالن جلسات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
📡 حضور مجازی از طریق:
🌐 skyroom.online/ch/iict/qotb
🔍 مشروح خبر👇
🌐 iict.ac.ir/toobeh
#کرسی
🆔 @iictchannel
بررسی و تحلیل جواز یا عدم جواز توبه در قیامت.mp3
28.77M
💯🔊 #بشنوید
🔸 صوت کامل کرسی بررسی و تحلیل جواز یا عدم جواز توبه در قیامت
🎙 با حضور:
#حسین_عشاقی
#محمدحسن_قدردان_قراملکی
#محمد_عابدی
✍️ دبیرعلمی: #قاسم_بابایی
📅 شنبه ۵ خرداد ماه ۱۴۰۳
🏢 قم، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
#صوت
#کرسی
🆔 @iictchannel
الاقدام التالیه فی الحکمة المتعالیه جزء 2.xps
957.5K
جزء دوم از مجموعه الأقدام التالیة فی الحکمة المتعالیة
امروز 1403/3/13 تدریس جلد دوم از مجموعه «الأقدام التالیة فی الحکمة المتعالیة» پایان یافت این مجموعه، فلسفهی نوینی است که بر مبنای «وحدت شخصیه وجود» تبیین و تقریر یافته است؛ جزء اول آن قبلا تدریس شده است و بقیه مجلدات آن در سالهای آتی مورد بحث و در منظر نظر همراهان گرامی قرار خواهد گرفت؛ امید است مورد قبول حضرت حق و أولیاء گرامش واقع گردد.
نشر آثار استاد حسین عشاقی
جزء دوم از مجموعه الأقدام التالیة فی الحکمة المتعالیة
این نسخه بروزه شده است و در هنگام تدریس اصلاحاتی اعمال شده است اگر دوستان از قبل نسخه ای داشته اند، لطفا این نسخه فعلی را ملاک قرار دهند.
🟢 یادداشتهای قرآنی و روایی
موضوع: اثبات #مقام شهادت برای کشتهشدگان در راه خدا
🖌مقام معظم رهبری در مراسم سالروز ارتحال امام خمینی در سال 1403 نکتهای را در مورد آیه 154 بقره و در مقایسه با آیه 169 آل عمران ارائه فرمودند؛ که بلحاظ تفسیری، جالب و شایسته تدبر و اذعان است؛ زیرا در باب #شهادت و #شهید این پرسش مطرح است که آیا به لحاظ قرآنی مقامات شهید و شهادت که در آیات قرآنی به آن تذکر داده شده، فقط مربوط به کسانی است که توسط اقدامات دشمنان دین کشته میشوند؟ یا این مقامات شامل حال همه کسانی است که در راه خدا کشته گردند گرچه قتل آنان مستند به اقدامات دشمنان دین نباشد؟
🔷 پاسخ بدوی به این پرسش این است که بر اساس مفاد آیه «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُون » (169 آل عمران) این مقامات مربوط به کسانی است که در راه خدا و توسط اقدامات دشمنان دین کشته شوند نه کسانی که قتل آنها مستند به اقدامات دشمنان دین نباشد (گرچه در راه خدا کشته شده باشند)؛
🔸 زیرا این آیه یعنی (169 آل عمران) در ضمن آیات جهاد با کفار است که به قرینه فضای جهادی این آیات، نکات مطرح شده در آیه، مربوط به جهاد با دشمن میشوند؛ پس مراد از «الَّذينَ قُتِلُوا في سَبيلِ اللَّهِ» در این آیه کشتهشدگانی هستند که در راه خدا و با اقدامات دشمنان دین کشته شوند؛ و لذا نمیتوان سایر افراد را تحت شمول این عنوان قرار داد و بالتبع نمیتوان #مقامات_معنوی ذکر شده در این آیه را برای دیگر #کشتهشدگان راه خدا که قتل آنان مستند به اقدمات دشمنان دین نیست قائل بود.
🔶 این، مقتضای اولیه مفاد آیه (169 آل عمران) است؛ اما در آیه (154 بقره) تقریبا همین مقامات و با همین تعبیرات چنین آمده «وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ في سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْياءٌ وَ لكِنْ لا تَشْعُرُون» با این تفاوت که این آیه در ضمن آیات جهاد نیست و قبل و بعد آن از مسئله جهاد با دشمنان دین سخنی به میان نیامده است بلکه یک دستور کلی است مربوط به کسانی که در راه خدا کشته میشوند «مَنْ يُقْتَلُ في سَبيلِ اللَّهِ»، بدون این که این تعبیر، قید مقالی یا مقامی خاصی داشته باشد، که بالتبع مفاد آیه این میشود که مقامات مذکور در این آیه مربوط به کسانی است که در راه خدا کشته شوند (خواه قتل آنان مستند به اقدامات کفار باشد یا نباشد).
🔷 در اینجا این #پرسش شکل میگیرد که بالأخره این مقامات معنوی، موضوعش چه کسانی هستند؟
🔻«کشتهشدگان در راه خدا» که مقتضای 154 بقره است
🔻یا «کشتهگان در راه خدا که قتلشان توسط دشمنان خدا باشد» که مقتضای 169 آل عمران است؟
🔶 پاسخ این است که جمع بین دو آیه اقتضا میکند که افرادی که #یقینی_الخروج از مفاد دو آیه هستند را استثناء کنیم و بقیه افراد را (چه یقینی الدخول باشند چه مشکوک الدخول) تحت شمول نهی باقی گذاریم
🔹زیرا در شک در تعداد افراد خارج شده از حکم نهی بین اقل و اکثر باید به مقدار اقل اکتفاء کرد و چون عنوان «کشتهشدگان در راه خدا» از عنوان «کشتهشدگان در راه خدا که قتلشان توسط دشمنان خدا باشد» اعم است، پس افراد خارج شده از عنوان اول (که اعم است) کمتر از افراد خارج شده از عنوان دوم هستند؛
🔸و بنابراین طبق مفاد این قانون اصولی، بکارگیری عنوان #مرده برای همه افرادی که در راه خدا کشته شوند (خواه قتل آنان مستند به اقدامات کفار باشد یا نباشد) ممنوع و منهی است و نباید آنان را مرده پنداشت بلکه باید به #شهادت و زنده بودن آنان اعتقاد داشت.
🔷 این نتیجه در صورتی است که حکم مطرح شده در هر دو آیه را یکسان بدانیم ولی دقت در آیه نشان میدهد که گرچه هر دو آیه با توجه به ثبوت عنوان «کشتهشدگان در راه خدا» در موضوع، حکم مشترکی دارند و آن این است که چنین افرادی را نباید مرده پنداشت بلکه آنان شهید و زنده هستند؛ اما در عین حال آیه (169 آل عمران) بلحاظ این که قتل، در شرایط جنگ با دشمنان خدا رخ داده، کشتهشدگان در این آیه، یک حکم اختصاصی هم دارند، و آن این که این گروه از «کشتهشدگان در راه خدا» بخاطر حضور در میدان جهاد، به مقام #ارتزاق_عندالله نیز واصل میشوند؛
▪️ و در این صورت دو آیه دو موضوع متفاوت داشته و لذا دو حکم متفاوت هم دارند گرچه بخاطر ثبوت قدر مشترک در موضوع، در حکم هم، قدر مشترک حکمی نیز دارند.
🔶 به هر جهت هر دو آیه دلالت بر ثبوت #مقام_شهادت برای #کشتهشدگان در راه خدا» دارند چه در جنگ با کفار کشته شوند چه در سایر حوادثی که برای خدا صورت میگیرند.
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
🏴 يا أَبا جَعْفَرٍ، يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ، أَيُّهَا الْباقِرُ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حَاجَاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ
◾️شهادت پنجمین پیشوای شیعیان، حضرت امام محمد باقر علیه السلام تسلیت باد.🖤
🔵 يادداشتهاي قرآني و روايي
🖌 موضوع: بحثی درباره بخش پایانی #دعای_عرفه
🔶 دعای عرفه كه سرشار از مضامين معنوي است و از مواريث گرانبهاي اهلبيت براي امت اسلامي است يك بخش پاياني دارد، كه آموزههاي #توحيد_عرفاني در آن موج ميزند؛ اما عدهاي اين بخش را، از مجموعه دعاي عرفه محسوب نکرده و ادعا ميكنند كه از تصرفات و افزودههاي #متصوفه در دعاي حضرت أباعبدالله الحسين است؛
🔸عمده سخنان متأخرین در انکار این بخش، مستند به اظهارات علامه #مجلسي رحمت الله عليه در كتاب شريف بحار الأنوار است؛ ایشان براي انکار جزء بودن این بخش، دو دليل آورده است؛ در يادداشت حاضر به طرح و بررسي اين دو دليل ايشان ميپردازيم.
🔹دلیل اول مرحوم مجلسی: اين بخش در برخي نسخ قديمي كتاب اقبال سيد بن طاووس نيست؛ همچنين در كتاب مصباح الزائر كه كتاب ديگر سيدبن طاووس است، و نيز در كتاب بلد الامين كفعمي اين بخش از دعا وجود ندارد.
🔹دلیل دوم مرحوم مجلسی: عبارات اين بخش از دعا، با سياق ادعيه معصومين سازگاري ندارد و فقط با مذاق #صوفيان هماهنگ است. (بحار ج 95 ص 227)
🟢 پاسخ دلایل مرحوم مجلسی
دقت در بیانات ایشان روشن میکند هر دو دلیل ایشان مردود بوده و پذيرفتني نیست؛
🔷 بررسي دليل اول: عبارت مرحوم مجلسي این است: «لم يوجد هذه الورقة في بعض النسخ العتيقة من الإقبال» این عبارت دلالت دارد كه اكثر نسخ قديمه اقبال واجد اين بخش اخير بوده است؛ زيرا مرحوم مجلسي مايل به جزء نبودن آن در دعاي عرفه بوده است؛ و اگر نسخ قديمه زمان مجلسی كه ايشان ديده، اكثرا فاقد اين جزء ميبود يا لااقل تعداد قابل توجهي از نسخ قديمه فاقد اين جزء ميبود او به فقدان اكثر نسخها يا به تعداد قابل توجه نسخههاي فاقد براي اثبات ديدگاه خود استناد و استدلال ميكرد؛ اما ایشان چنين كاري را نكرده است و فقط ادعا كرده که برخي نسخ قديمه، فاقد جزء اخير است؛
🔻بنابراين تعبير #بعض_النسخ_العتيقة در عبارت مرحوم مجلسي، به طور ضمني شهادت است كه به اين كه اكثر نسخ قديمة زمان مجلسي واجد اين بخش بوده است؛ و وقتي اكثر نسخ قديمه زمان مجلسي واجد جزء اخير بوده ادعاي جزء نبودن خلاف تحقيق است.
🔻اما ادعاي ايشان مبني بر اين كه اين بخش در كتاب ديگر سيد بن طاووس يعني كتاب «مصباح الزائر و زاد المسافر» نيست؛ گرچه درست است اما بايد توجه داشت شيوه سيد بن طاووس در كتاب «مصباح الزائر و زاد المسافر» بر #اختصار بوده است؛ او در اين كتاب ميخواسته زائران مسافر، كتاب مختصري را هنگام سفر براي ادعيه و زيارات، داشته باشند لذا نبودن اين بخش در كتابی که بنا بر اختصار بوده، دليل بر نبودن آن، در اصل دعا نيست.
🔻همچنين نبودن اين جزء در كتاب بلد الامين #كفعمي كه تقريبا دو قرن و نيم متأخر از سيد بن طاووس است با توجه به اين كه قبلا روشن كرديم كه كلام مجلسي شهادت ضمني است بر اين كه اكثر نسخ قديمه داراي اين بخش بوده، ضرري نميرساند؛ زيرا ترجيح، با نسخ قديمه است كه كلام مجلسي خود #شهادت ضمني است بر ثبوت آن.
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
ادامه👇👇
.
ادامه از بالا
🔷 بررسي دليل دوم: ادعاي ديگر مرحوم مجلسي مبنی بر این كه مطالب اين بخش با سياق ادعيه معصومين سازگاري ندارد (عبارات هذه الورقة، لا تلائم سياق أدعية السادة المعصومين) و فقط با مذاق صوفيان هماهنگ است، نیز صحیح نیست. زیرا:
1️⃣: اولا نمونههايي از اين گونه دعاهاي عرفاني در ساير ادعيه یا زیارات ائمه علیهم السلام وجود دارد مثل:
🔻جمله «إِلَهِي وَ أَلْحِقْنِي بِنُورِ عِزِّكَ الْأَبْهَجِ☘️» در #مناجات_شعبانیه،
🔻جمله «اطْمَأَنَّتْ بِالرُّجُوعِ إِلَى رَبِ الْأَرْبَابِ أَنْفُسُهُم☘️در مناجاتهاي #خمسة_عشر که هر دو به مقام فنای عارف در حضرت حق دلالت دارند؛
🔻جمله «لَا فَرْقَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهَا إِلَّا أَنَّهُمْ عِبَادُكَ☘️ در زیارت #رجبیه که بر انحصار وجود حقیقی در وجود خداوند دلالت دارد؛
🔻جمله «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِکم☘️در زیارت جامعه كه با توجه به آیه «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها☘️ به تجلی حضرت رب الأرباب در ذوات نوری ائمه اشاره دارد؛
🔹بنابراین با استناد به وجود تعابیر عرفانی در این بخش از دعای عرفه، نمیتوان جزء بودن این بخش را انکار کرد؛ زیرا چنین تعابیری در سایر کلمات معصومین فراواناند.
2️⃣ : ثانيا ادعای عدم سازگاری قابل اثبات نیست؛ زیرا عبارات منقول از معصومین علیهم السلام چنان متفاوت و با #سطوح متخالفاند که در روایتی وارد شده اگر اباذر چیزهایی را که در دل سلمان است میدانست او را میکشت 🌸و اللَّهِ، لَوْ عَلِمَ أَبُوذَرٍّ مَا فِي قَلْبِ سَلْمَانَ لَقَتَلَه🌸،
🔸این بدین معنی است که تفاوتها در تعلیمات معصومین در حدی است که برخی این تعلیمات در نظر بسیاری از مباشران بیواسطه با معصومین مثل ابوذر به عنوان مطالب #کفرآمیز تلقی میشده است با این که این تعلیمات هم از ناحیه معصومین به قلب امثال سلمان القاء شده است؛ بنابراین ادعای این که عبارات این بخش با سياق ادعيه معصومين سازگاري ندارد، مجازف و غیر قابل اثبات است.
3️⃣ : ثالثا همه انسانهاي گوناگون مخاطب تعليمات ائمهاند؛ و بنابراين در ادعيه اهلبيت علیهم السلام متناسب با اهل معني و اهل عرفان حتما بايد ادعيهاي وارد شده باشد بنابراين هماهنگي برخي #ادعيه_مأثورة با #حقائق_عرفاني نه تنها امر باطلی نيست بلكه يك ضرورت تعليمات ديني است.
4️⃣ : رابعا نكته ديگري كه به عنوان اشكال به بيان مرحوم مجلسي وارد است اين است كه احاديث زيادي از ناحيه ائمه علیهم السلام وارد شده است و خود مرحوم مجلسي نيز اين احاديث را در باب مفصلي در بحار (ج 2 ص 182) به بعد جمعآوري كرده است؛
🔸حاصل محتواي اين احاديث اين است كه ما نبايد احاديثي را كه به ائمه نسبت داده ميشود #تكذيب كرده و رد كنيم؛ گرچه اين احاديث يا بلحاظ سند ضعيفاند و يا بلحاظ محتوا بگونهاي هستند كه قبول آنها #ثقيل و اذعان به آنها سخت است؛ بلكه بايد در مورد آن احاديث بدون رد و اثبات، #توقف كنيم تا وضعيت آنها روشن شود؛ به عنوان نمونه دو مورد از اين احاديث را از بحار ميآوريم:
🔷 الف : ابوبصير از امام باقر يا امام صادق علیهما السلام روايت ميكند كه امام فرمود «لَا تُكَذِّبُوا بِحَدِيثٍ آتَاكُمْ مُرْجِئِي وَ لَا قَدَرِيٌ وَ لَا خَارِجِيٌ نَسَبَهُ إِلَيْنَا فَإِنَّكُمْ لَا تَدْرُونَ لَعَلَّهُ شَيْءٌ مِنَ الْحَقِّ فَتُكَذِّبُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَوْق عَرْشِه🥀 يعني حديثي را كه كسي از فرقههاي #مرجئه يا #قدريه يا #خوارج به ما نسبت ميدهد تكذيب نكنيد زيرا شما (واقع امر) را نميدانيد شايد مطلب حقي باشد در اين صورت شما با تكذيبتان خدا را در بالاي عرشش تكذيب كردهايد. (بحار ج 2 ص 187).
🔷 ب: سفيان بن سمط ميگويد به امام صادق علیه السلام عرض كردم مردي از ناحيه شما ميآيد و از جانب شما #خبري_عظيم را نقل ميكند كه موجب تنگي سينه ميشود بگونهاي كه ما او را #تكذيب ميكنيم؛ امام فرمود آيا نه اين است كه او خبري از من گزارش ميكند؟ گفتم بلي؛ امام فرمود آيا اين خبر (در بعيد بودن) مثل اين است كه شب، روز؛ و روز، شب گردد؟ گفتم نه؛ امام فرمود پس #امر_حديث را به ما واگذار و آن را رد نكن زيرا اگر آن را رد و تكذيب كني در حقيقت ما را تكذيب كردهاي. (بحار ج 2 ص 187).
🔸 با توجه به اين گونه احاديث كه تعدادش نيز فراوان و برخی آنها صحیح است؛ اشكال به مجلسي اين است كه چرا در مورد جزء اخير دعاي عرفه طبق اين احاديث عمل نكرده و در مورد اين بخش #توقف نكرده بلكه بجاي توقف، صريحا آن را انكار كرده و آن را به غير ائمه نسبت ميدهد؛ به نظر ميرسد اين انكار، شايسته مقام علمي علامه مجلسي نيست؛ غفر الله له و لنا.
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
✨✨ بررسی شبهه #متاخرین نسبت به بخش پایانی دعای عرفه
⚡️ در سالهای أخیر منکران جزئیت با استناد به این که این بخش از دعا در کتاب #الحکم_العطائیة ابن عطاء اسکندری تحت عنوان «مناجات» موجود است گفتهاند اصل این بخش از دعا از ابداعات او بوده و بعد به کتاب اقبال سید بن طاووس و برخی کتب دیگر ملحق شده است.
💥 پاسخ شهبه: این پندار باطل است؛ زیرا
⭐️ اولا: #ابن_عطاء بلحاظ زمانی تقریبا نیم قرن از سید بن طاووس متأخر است؛ و الحاق آثار مؤلفان متأخر به آثار مؤلفان متقدم، بعید است؛
⭐️ ثانیا مکتوباتی که او در بخش حکم کتابش آورده نشان میدهد که او بلحاظ علمی در سطح یک #نصیحتگر_اخلاقی است نه در سطح یک فیلسوف و عارف عالی مقام؛ حال آن که این بخش از دعای عرفه سرشار از مضامین عالی عرفانی و فلسفی است و چنین مضامینی ممکن نیست از ابداعات چنین شخصی با چنین سطحی از معلومات باشد؛
🌟 مثلا از مضامین عالی فلسفی این بخش این جمله است که میفرماید 🌸كيْفَ يُسْتَدَلُّ عَلَيْكَ بِمَا هُوَ فِي وُجُودِهِ مُفْتَقِرٌ إِلَيْك🌸که به #برهانهای_صدیقین اشاره دارد، برهان هایی که سخن گفتن در مورد آنها فقط از فیلسوفان بزرگ انتظار میرود؛ بنابراین آنچه معقول است این است که او چنین دعایی را در جایی مشاهد کرده و اجمالا آن را با حال وهوای #سلوک_عرفانی مناسب دیده و لذا آن را به آخر کتابش افزوده است؛
🌟چنانکه در بخش حکم نیز مسئله به همین صورت بوده است او جملات برجستهای را در راستای تهذیب و سلوک عرفانی جمعآوری کرده برخی را خود ابداع کرده و برخی را از دیگران گرفته و با تصرفاتی، آنها را در کتابش آورده است
مثلا در حکمت 37 جمله معروف 🌺کان الله و لا شیء معه و هو الآن علی ما علیه کان🌺را آورده که روشن است این حکمت از خود او نیست بلکه در روایات ائمه شیعه آمده
و نیز در حکمت 64 جمله «من لم یشکر النعم فقد تعرض لزوالها» منسوب به امیرالمؤمنین است که در کتاب عیون الحکم و المواعظ لیثی با کمی تفاوت بدین صورت آمده است که 🌸منْ لَمْ يَشْكُرِ النِّعَمَ عُوقِبَ بِزَوَالِهَا🌸؛
🔥 بنابراین درست این است که گفته شود همانگونه که ابنعطاء جملاتی را از منابع روایی شیعه گرفته و بدون این که از منبع اصلی یادی بکند، در بخش حکم آورده است؛ بخشی از دعای عرفه را نیز از منابع روایی شیعه گرفته و بدون این که از منبع اصلی یادی بکند در بخش مناجات آورده است.
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
🔵 يادداشتهاي قرآني و روايي
🖌 موضوع: حدیث غدیر و استنتاج #مولویت_علوی از #مولویت_نبوی
🔶 در حدیث معروف غدیر، پیامبر اکرم از جمله «هر کس من مولای اویم» نتیجه گرفته است که «علیّ مولای او است» "من کنت مولاه، فعلیّ مولاه"
🔸پرسش این است که به لحاظ عقلانی، چگونه مولویت علی از مولویت پیامبر اکرم استنتاج میشود؟ و بین مولویت نبی و مولویت علیّ چه ملازمه وجودی هست که اولی بدون ضمیمه چیز دیگری، به دومی منجر میگردد؟
🔷 پاسخ این است که روح و نفس امیرالمؤمنین همان روح و نفس پیامبر اکرم است در جلوهای دیگر. بنابراین #مولویت_علوی نیز همان #مولویت_نبوی است در جلوهای دیگر؛
🔹در حقیقت پیامبر در حدیث غدیر به مردم تذکر میدهد که علی همان شخص محمدی است در جلوهای دیگر و لذا مولویت او همان مولویت حقیقت محمدی است و نه مولویتی جدید و متفاوت با مولویت حقیقت محمدی که به وضع و جعل جدیدی نیاز باشد.
✨ در اینجا باید توجه داشت این که روح و نفس امیرالمؤمنین همان روح و نفس پیامبر در جلوهای دیگر است اشارهای به یک اتحاد صرفا مجازی و یگانگی اعتباری نیست که مثلا دو دوست صمیمی به هم ابراز میکنند بلکه چنین اتحاد و یگانگی، یک #رابطه_تکوینی و #اتحاد_وجودی حقیقی است که بین روح و نفس نبوی و علوی برقرار است، اتحادی که هم در قرآن در آیه #مباهله با تعبیر «انفسنا» به آن اشاره شده است و هم در روایات متعدد شیعه و سنی آمده و با تعابیر و جملات مختلفی بیان گردیده است؛
⭐️مثل حدیثی که از پیامبر روایت شده که فرمود: «خُلِقْتُ أَنَا وَ عَلِيٌ مِنْ نُورٍ وَاحِدٍ» من و علی از نور واحدی آفریده شدیم؛ و نیز فرمود: «خُلِقْتُ أَنَا وَ عَلِيٌ مِنْ شَجَرَةٍ وَاحِدَةٍ، فَأَنَا أَصْلُهَا وَ عَلِيٌّ فَرْعُهَا» من و علی از درخت یگانهای آفرینش یافتهایم، من اصل آن درختم و علی فرع آن؛ یا فرمود: «أَنَا وَ عَلِيٌّ مِنْ شَجَرَةٍ واحِدَةٍ وَ سائِرُ النّاسِ مِنْ شَجَرٍ شَتّى» من و علی از یک درخت یگانهایم و سایر مردم از درختان مختلف.
❓: در اینجا این پرسش به نظر میرسد که آیا یک روح و نفس یگانه امکان دارد به دو بدن متفاوت تعلق بگیرد یا نه چنین چیزی شدنی نیست؟
✳️ پاسخ این است که چنین ادعایی #امتناع_عقلی ندارد بلکه مواردی از این قبیل وجود دارند که آنها بر امکان چنین ادعایی بلکه بر وقوع آن دلالت دارند؛ گرچه ادعای ما این نیست که این موارد عینا از قبیل اتحاد مورد نظر در باره پیامبر و امیرالمؤمنین باشد؛ ولی وقوع چنین مواردی نشان میدهد که اتحاد دو بدن در یک نفس و روح امکان وقوعی دارد گرچه این موارد یکسان نیستند؛ این موارد عبارتند از:
1️⃣ : جنین و مادر دارای دو بدن مادی هستند ولی روح و نفس مدبر و اداره کننده این دو بدن مادی یکی بیش نیست که همان روح مادر است؛ مخصوصا جنینی که هنوز روح به آن القاء نشده است؛ و حتی بعد از القاء روح به بدن جنین نیز روح جنین تحت اشراف روح مادر و تحت تدبیر و اداره روح مادر است؛ زیرا روح در دوره جنینی هنوز ادراکی به ابزار آلات مادی و بدنی خود ندارد که بر اساس آن ادراک و آگاهی، کار تدبیر و اداره بدن خود را انجام دهد؛ چنانکه در آیه «وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَيْئا» به این عدم آگاهی اشاره شده است.
2️⃣ : نفس در هنگام رؤیا هم #بدن_مادی را اداره و تدبیر میکند و هم #بدن_مثالی و رؤیایی خود را؛ زیرا در حال رؤیا هم کارهای طبیعی بدن، تحت اشراف نفس صورت میگیرند مثل هضم غذا، تنفس هوا، و یا غلطیدن و پهلو به پهلو شدن در رختخواب با احساس خستگی از وضعیت قبل؛ و هم در رؤیا با بدن مثالی و برزخی با کسی سخنی میگوید یا منظرهای را مشاهده میکند یا حرکتی را انجام میدهد؛ پس در حالت رؤیا، نفس واحد دو بدن مثالی و بدنی را تحت تدبیر و اداره خود دارد.
3️⃣ : بنا بر نظر حق در باب #معاد، انسان در عین این که با بدن جسمانی مادی محشور میگردد دارای بدن مثالی و برزخی نیز هست که هر دو تحت تدبیر و اداره نفس قرار میگیرند.
بنابراین این که یک نفس بر دو بدن مادی یا بر یک بدن مادی و یک بدن مثالی اشراف داشته و آنها را اداره و تدبیر کند چیز محالی نیست و لذا این که روح پیامبر و امیرالمؤمنین نور واحد باشد در دو جلوه متفاوت #نبوی و #ولوی، و شجره واحدی باشد با دو میوه محمدی و علوی، بدون هیچ اشکالی پذیرفتنی و قابل قبول است.
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
در ایام محرم برخی مطالب عرفانی به صورت گزینشی از دعای عرفه امام حسین استخراج شده و به عنوان «وقایع کربلا، تجسم دعای عرفانی عرفه» در سامانه قدس آنلاین منتشر میشود، پیوند آن را در کانال به اشتراک می گذاریم بخش اول را در زیر ملاحظه کنید.
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram