eitaa logo
دروس استاد احدی حفظه الله تعالی
112 دنبال‌کننده
44 عکس
10 ویدیو
136 فایل
این کانال جهت نشر دروس خارج فقه و اصول استاد می باشد. ارتباط با ادمین sd1251356@
مشاهده در ایتا
دانلود
سعید دینی 📗📙📕📗📙📕📗📙📕📗📙 ⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵 🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴 @ostadahadi 🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃 🍃🌾🌷🍃 🌾🌷🍃 🌷🍃 /1/19 @ostadahadi : مرفوع رفع فعلیت حکم واقعی باشد حکم واقعی مجهول بر بندگان جاهل و شاک فعلیت ندارد پس ثبوت حکم واقعی را برای جاهل و شاک قبول داریم اما آن حکم واقعی برایشان فعلی نیست. علیت نبود تنجز هم نیست لازمه اش عدم مواخذه بر ترک آن حکم واقعی است این نظریه مرحوم آخوند در کفایه است. یعنی اصالة البرائت فعلیت حکم واقعی را بر میدارد مثلا حرمت واقعی بر من فعلیت و تنجز ندارد. 2 تا لایقال دارد: 1- لایقال_اول: مواخذه از آثار شرعیه نیست تا با اصالت البرائت برداشته شود بلکه از احکام عقلیه است و قابل رفع نیست. ایشان جواب میدهد مواخذه اگرچه از آثار شرعی نیست اما سبب و علت مواخذه شرعی است علت مواخذه وجوب احتیاط است شارع برای حفظ حکم واقعِ مجهول، احتیاط را واجب کرده رفع مواخذه به رفع وجوب احتیاط است . 2- لایقال_دوم: از نظر شما اینجا دو حکم داریم 1- حکم واقعی مجهول 2- وجوب احتیاط. در ظرف جهل به واقع، رفع مواخذه به رفع وجوب احتیاط است در حالیکه ما میخواهیم اثر حکم واقعی مجهول را به اصالة البرائة برداریم نه اثر وجوب احتیاط را. فإنه یقال: وجوب احتیاط وجوب طریقی است اما وجوب واقعی وجوب نفسی است و وجوب طریقی تابع وجوب نفسی است بنابر این مواخذه بر مخالفت وجوب نفسی است نه بر مخالفت وجوب احتیاط ؛ اما ترک احتیاط موجب میشود که وجوب نفسی واقعی ترک شودبدین جهت مواخذه میشود پس وجوب احتیاط واسطه دراستحقاق عقاب است و استحقاق عقاب اثر وجوب احتیاط نیست اثر حکم واقعی است . : مرحوم آخوند برای احکام 4 مرحله قائل است: 1- اقتضا و شانیت؛ برای احکام ملاکاتی بود ولی قبل از پیامبر (ص) نبودشان مانع از إنشاء آنها شد. 2- إنشاء؛ بعد از بعثت و نبوت پیامبر (ص) خداوند همان ملاکات احکام را تشریع کرد. 3- فعلیت؛ قبل این مرحله احکام در جان پیامبر قرار نگرفته بود بعث و زجر خداوند در وجود پیامبر نشست این مرحله انقداح اراده و کراهت در نفس نبوی است. 4- تنچجز؛ یعنی وصول احکام الهی به عبد. پس منظور آخوند از رفع فعلیت مرحله سوم است. 🌷🍃 🌾🌷🍂 🍃🌾🌷🍃 🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃 📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖 @ostadahadi 🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خارج اصول...برائت جلسه102.mp3
6.86M
خارج اصول...برائت...جلسه102...چهارشنبه21 فروردین
خارج اصول...برائت جلسه105.mp3
7.32M
خارج اصول برائت جلسه105 دوشنبه 26 فروردین
خارج فقه...مسکر جلسه101.mp3
7.2M
خارج فقه عصیر زبیبی دوشنبه26 فروردین جلسه101
اهمیت و جایگاه جوانان از نظر اسلام 🌴رسول اكرم صلي الله عليه و آله مى فرمايد:🌴 برترى جوانى كه در جوانى خدا را عبادت مى كند بر پيرى كه پس از پير شدن به عبادت مى پردازد، مانند برترى پيامبران الهى نسبت به ديگران است. 🌺🌺🌺 🌴حضرت علی علیه السلام:🌴 هنگامى كه در پيشامدى احتياج به مشورت داشتى ابتدا به جوانان مراجعه نما زيرا كه آنان ذهنى تيزتر و حدسى سريع تر دارند، سپس (نتيجه) آن را به نظر بزرگسالان و پيران برسان تا پيگيرى نموده، عاقبت آن را بسنجند و راه بهتر را انتخاب كنند زيرا تجربه آنان بيشتر است. 🌺🌺🌺 🌴رسول اكرم صلى الله عليه وآله:🌴 هر كس در جوانى اش بياموزد، آموخته اش مانند نقش بر سنگ است و هر كس در بزرگ سالى بياموزد، مانند نوشتن بر روى آب است. 🌺🌺🌺 🌴امام صادق عليه السلام :🌴 بِدان كه جوانِ خوش اخلاق، كليد خوبى ها و قفل بدى هاست و جوانِ بداخلاق، قفل خوبى ها و كليد بدى هاست. 🌺🌺🌺 🌴امام صادق عليه السلام:🌴 هر جوان مؤمنى كه در جوانى قرآن تلاوت كند، قرآن با گوشت و خونش مى آميزد و خداوند عزّوجلّ او را با فرشتگان بزرگوار و نيك قرار مى دهد و قرآن نگهبان او در روز قيامت، خواهد بود. 🌺🌺🌺 🌴پیامبر صلی الله علیه وآله: 🌴 هر که در راه اسلام مویی سفید کند، روز قیامت برای وی نوری خواهد بود. نوجوانان را دریاب زیرا که آنان سریع تر به کارهاى خیر روى مى آورند. 🌺🌺🌺 🌴پیامبر صلی الله علیه و آله:🌴 به شما درباره جوانان به نیکى سفارش مى کنم چرا که آنان نازکدل ترند، خداوند مرا امید دهنده و بیم دهنده مبعوث کرد جوانان با من هم پیمان شدند و پیر مردان به مخالفت با من برخاستند. 🌺🌺🌺 🌴رسول اکرم صلى الله علیه و آله:🌴 هر کس که در جوانى خوب بندگى خدا کند ، خداوند در پیرى به او حکمت مى آموزد . خداى متعال مى فرماید : «و چون به رشد و کمال خویش رسید ، به او حکمت و دانش عطا کردیم» و در ادامه آیه مى فرماید : «و نیکوکاران را چنین پاداش مى دهیم». 🌺🌺🌺 🌴رسول اكرم صلى الله عليه و آله :🌴 بهترين جوانانِ شما آنان اند كه خود را به سبك بزرگسالان بيارايند و بدترين بزرگسالان ، كسانى اند كه خود را شبيه جوانان كنند 📚 ارشاد القلوب الی الصواب (دیلمی) ج ۱ ص ۴۱📚قصص، آیه ۱۴ أعلام الدین ص ۲۹۶ 📚کافى، ج ۸ ص ۹۳ ح ۶۶ 📚سفینة البحار، ج ۲ ص ۱۷۶ 📚كافى(ط-الاسلامیه) ج ۲ ص ۶۰۳ ح ۴ 📚امالى (طوسى) ص ۳۰۲ ح ۵۹۸ 📚نوادر راوند ص ۱۸ 📚شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج ۲۰ ص ۳۳۷ ح ۸۶۶ ❤️ میلاد علیه السلام ❤️ 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
سعید دینی 📗📙📕📗📙📕📗📙📕📗📙 ⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵 🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴 @ostadahadi 🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃 🍃🌾🌷🍃 🌾🌷🍃 🌷🍃 /1/20 @ostadahadi درباره فعلیت حکم سه نظراست: 1- مرحوم آخوند و من تبع: 4 مرتبه برای احکام شرعیه قائل اند. اما بسیاری از علما اصول بعد ایشان مرتبه 1و 2 را خارج از احکام گرفتند و دو مرتبه انشاء و فعلیت را داخل کردند لذا بعد ایشان مرحوم نائینی و آقاضیا و امام خمینی و... مرتبه 2و 3 را قبول دارند دلیلشان این است که مرتبه اقتضا و ملاک قبل از انشاءحکم است و مرتبه وصول و تنجز هم بعد انشاء و فعلیت حکم است لذا چیزی که قبل و بعد از حکم است نمیتواند داخل در حکم شود. چرا؟ چون آنکه قبل حکم شرعی است علت حکم است و آنکه بعد فعلیت است نمیتواند حکم شرعی باشد چون مربوط به اثر حکم است اثر فعلی شدن این است که بنده با تنجز و عمل به حکم در محضر خدا معذور است. استحقاق عقاب و یا معذوریت از مراتب حکم نیست. 2- نظر مرحوم نایینی: ایشان قائل به دو مرتبه انشا و فعلیت است. تعریفشان از انشائات شرعیه؛ قضئیه حقیقیه است و قضئیه خارجیه و ذهنیه نیست قضئیه حقیقیه را هم موضوع هم قیود و شرایط موضوع را ملاحظه میکند آنگاه حکم را بر روی موضوع مفروض الوجود تشریع میکند مثل آیه وجوب حج یا کل نار سوزان است منظور مفروض الوجود است بر این اساس فعلیت حکم به محقق الوجود بودن موضوع است پس فعلیت حکم به وصول نیست بلکه به محقق الوجود بودن است یعنی از مفروض الوجود دراید و محققالوجود شود. 3- نظر مرحوم اصفهانی در نهایة الدرایة: ایشان فعلیت حکم را به وصول حکم میداند لذا ایشان فعلیت را تنجیز گرفت.دلیلشان این است که حقیقت حکم جعل داعی به داعی است یعنی حقیقت حکم امکان داعویت و زاجریت (اصطلاح اصولی) است داعی یعنی انگیزه و حقیقت حکم یعنی انسان را هل میدهد به سمت هل دیگری آن هل دیگر یا وجوب است یا حرمت لذا براساس این مبنا حقیقت فعلیت حکم به همان وصول است. استاد موافق نظر نائینی است برای فهم مبنا سه مقدمه لازم است: ‌أ- نسبت موضوع به حکم بمنزله نسبت علل به معلول است یعنی منشا حکم شرعی وجود موضوع و شرایطش است نه وصول حکم. ‌ب- فعلیت در مقابل قوه است هرگز قوه شیئ شیئ نیست یعنی مثلا نطفه، انسان نیست لذا احکام بر روی قوه نیست بلکه بر روی فعلیت است. مثلا نماز بر روی مکلف بالغ و عاقلی است در خارج موجود است. ‌ج- حقیقت حکم اعتباری است 🌷🍃 🌾🌷🍂 🍃🌾🌷🍃 🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃 📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖 @ostadahadi 🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
سعید دینی 📗📙📕📗📙📕📗📙📕📗📙 ⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵 🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴 @ostadahadi 🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃 🍃🌾🌷🍃 🌾🌷🍃 🌷🍃 /1/21 @ostadahadi مرحوم آقاضیا عراقی در نهایة الافکار ج3 میفرماید مرفوع در در مالایعلمون در حدیث رفع وجوب احتیاط است و فعلیت نیست و 5 مقدمه ارائه داده که عمده اش 3 دلیل است: ‌أ. دلیل اول: حدیث رفع امتنانی است و تکالیف ادیان گذشته را برداشته و هر حکمی برخلاف امتنان باشد آنرا برمیدارد براین اساس مرفوع فعلیت حکم واقعی نیست چون مکلف جاهل به حکم واقعی است اما اثر حکم واقعی باقی است اثرش وجوب احتیاط است. ص 212 و 214 ‌ب. دلیل دوم: رفع حکم واقعی یا رفع فعلیت حکم واقعی مخالف با وحدت سیاق حدیث رفع است چون اسناد به این 9 فقره اسناد حقیقی نیست بلکه اسناد مجازی یا تنزیلی است. ص 211 و 214 ‌ج. دلیل سوم: (که عقلی است) علت رفع تکلیف برای جاهل جهل اوستپس معلول خود رفع است و علتش جهل است رتبه معلول متاخر از رتبه علت است. سه مرتبه قائل شد ( 1- حکم واقعی 2- رفع آن حکم واقعی 3- جهل به آن حکم واقعی) باید دید رفع نقیض کدامیک است اینجا رفع نمیتواند حکم واقعی باشد چون رفع در رتبه حکم واقعی نیست بلکه متاخر از جهل به حکم واقعی است یعنی 1- حکم واقعی 2- جهل 3- رفع لذا رفع که در رتبه سوم است نمیتواند نقیض حکم واقعی که در رتبه اول است باشد چون لازم میآید ماهو المتاخر ماهو المتقدم را بردارد 🌷🍃 🌾🌷🍂 🍃🌾🌷🍃 🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃 📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖 @ostadahadi 🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
سعید دینی 📗📙📕📗📙📕📗📙📕📗📙 ⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵 🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴 @ostadahadi 🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃 🍃🌾🌷🍃 🌾🌷🍃 🌷🍃 /1/24 @ostadahadi مرحوم آقا ضیاء مثل شیخ انصاری فرمودند مرفوع در حدیث رفع وجوب احتیاط است نقد استاد احدی بر هر3مطلب آقا ضیاء اما برهان اول که فرمود حدیث رفع هروضعی که خلاف امتنان باشد برمی دارد و به لحاظ اینکه حکم واقعی برای جاهل واقعی نیست رفع حکم واقعی نیازی نیست چون خلاف منت نشد تا حدیث رفع بردارد کسی که جهل به حکم واقعی دارد حکم واقعی اورا شامل نمی شود تا حدیث رفع حکم واقعی را بردارد درحالی که حدیث رفع حکمی که خلاف امتنان بر عباد است را برمی دارد اشکال ما این است که حکم واقعی جاهل را شامل نمی شود اما ملاک حکم واقعی عام است هم عالم و هم جاهل به احکام را شامل می شود اینکه می گویند احکام الله تابع مصالح و مفاسد است عمومیت دارد هم عالم و هم جاهل را شامل می شود مثلا ملاک وجوب نماز ملاک وجوب یا حج و .. عام است کسی که مستطیع است ولی جاهل به وجوب حج است لله علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلا اورا شامل می شود حدیث رفع ملاک وجوب واقعی را از جاهل برمی دارد و می گوید مستطیع جاهل اگر حج نرفت استحقاق عقاب و مواخذه ندارد یا روزۀ ماه رمضان برکسی که جاهل به هلال ماه رمضان بود از باب ملاک، اورا شامل می شود ملاک وجوب رمضان صم للرویه و افطر للرویه است که عالم و جاهل در این ملاک مشترک اند لکن حدیث رفع فعلیت این حکم را از جاهل برمی دارد ملاک فعلی ندارد نه اینکه حکم واقعی برجاهل نیست. اما برهان دوم ایشان این بود که اگر مرفوع در حدیث رفع حکم واقعی باشد مخالف با وحدت سیاق است برای اینکه اسناد رفع به تک تک9فقره از حدیث اسناد مجازی است نه حقیقی مثلا در ما اضطر الیه رفع حقیقی نیست بلکه رفع مجازی است سیاق وحدت ایجاب می کند که در مالا یعلمون هم رفع مجازی باشد نه رفع حقیقی لازمۀ رفع مجازی این است که حقیقتا حکم واقعی رفع نشد وجوب احتیاط برداشته شد نقد: نقوض زیادی در ایات و روایات بر مبنای شماست از قبیل لا ضرر و لا ضرار فی الاسلام در اینجا ایا ضرر حقیقی برداشته شده یا مجازی؟ نفی ضرر، حقیقتا در اسلام نیست نه مجازا. یا مثل لا جناح علیکم حقیقتا به معنای این است که حرام نیست یا مثل ما جعل علیکم فی الدین من الحرج نفی حرج نفی حقیقی است نه مجازی. رفع مالا یعلمون هم رفع حقیقی است منتها منظورش رفع فعلیت حکم است مثل اینکه می گوئیم یدالله. یدالله قدرت خداست که مجازی نیست . ایشان بین رفع تکوینی و تشریعی خلط کرده حقیقت و مجاز در رفع تکوینی است نه تشریعی. برهان سوم ایشان یک برهان عقلی فلسفی بود که فرمود در باب نقیض گفته شد که نقیضین در رتبۀ واحده اند لا انسان نقیض انسان است هردو در یک رتبه اند بدین جهت رفع رفع نمی تواند نقیض حکم واقعی باشد بلکه رفع، نقیض وجوب احتیاط است چون رفع، در رتبۀ حکم واقعی نیست بلکه در دو رتبۀ بعد است دو رتبه متاخر است. رتبه اول حکم واقعی است و رتبه دوم جهل به حکم واقعی است و رتبه سوم رفع است. حال شما که رفع دو رتبه متاخر است نقیض قرار دادید در حالی که نقیض باید در یک رتبه باشد نه اینکه مثل اینجا دو رتبه متاخراست. نقد ما این است اولا : ملاک حکم واقعی عام است عمومیت ملاک حکم واقعی باعث می شود که حکم واقعی را در رتبه جهل می اورد وقتی ملاک توسعه داشت دامنه اش وسیع بود با رتبۀ جهل یکسان شد وحدت رتبه به هم نخورد لذا حدیث رفع فعلیت حکم واقعی را برمی دارد ثانیا: از یک طرف شما رفع را مجازی می دانید و از طرف دیگررفع را عدم، می گیرید چون می خواهید نقیض بگیرید اگر رفع، عدم است در عدم، حقیقت و مجاز و تقدم و تاخر نیست مسالۀ حقیقت و مجاز و تقدم و تاخر از احکام وجود است نه از احکام عدم لذا چطورعدم را در رتبه متاخر از جهل به حکم واقعی می دانید؟ در حالی که تاخروتقدم از احکام عدم نیست اما منظوراز اینکه نقیضان در یک رتبه اند تقدم و تاخرنیست بلکه منظورش این است که یا هردو قوه اند یا هردو بالفعل اند نمی شود یک نقیضی یک طرفش بالقوه باشد و یک طرفش بالفعل باشد مگر می شود نقیض نطفه، انسان باشد؟ نطفه بالقوه است و انسان بالفعل پس ایندو نقیض هم نمی شود. حتی در جایی که گفته می شود نقیض کل شیئ رفعه یا بدیله اینجاهم معنایش همین است که نقیض بالفعل باید بالفعل باشد نه اینکه بالقوه. علاوه براینکه این بحث از علوم اعتباری است و جایش اینجا نیست. 🌷🍃 🌾🌷🍂 🍃🌾🌷🍃 🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃 📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖 @ostadahadi 🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
2- در باب مجهول المال مثل اموال گمشده فقها می گویند اگراین مال را مصرف کردی بعد از چند روزی مالکش پیدا شد ضامنی چون رفع ضمانت در هردو مساله خلاف امتنان است در حالی که حدیث رفع امتنانی است با جریان حدیث رفع وادار به یک مخالفت عظیمی می شویم مسالۀ ضمانت را انکار می کنید اینکه خلاف امتنان است. ‌ه- رفع جمیع اثار ممکن نیست چون یکی از اثار احکام شرعیه اثر عقلی است وضع اثر عقلی به دست شارع نیست تا آنرا بردارد حدیث رفع مربوط به اثاری می شود که وضع و رفعش به ید شارع است بنابراین اگر مرفوع، جمیع الاثر شود فقط محدود به بعضی از اثار شرعیه می شود اما اگر مرفوع، فعلیت احکام باشد محدود به برخی از احکام نخواهد شد لذا حق با اخوند است و باید بگوئیم که مرفوع در حدیث رفع فعلیت احکام شرعیه است. 🌷🍃 🌾🌷🍂 🍃🌾🌷🍃 🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃 📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖 @ostadahadi 🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
سعید دینی 📗📙📕📗📙📕📗📙📕📗📙 ⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵 🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴 @ostadahadi 🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃 🍃🌾🌷🍃 🌾🌷🍃 🌷🍃 /1/25 @ostadahadi مرحوم حائری موسس حوزه می فرمایند مرفوع، در حدیث رفع جمیع الاثار است در دررالفوائد ص 442 تا 443 نظر خود را بیان می کند. ایشان مثل بقیۀ علما رفع را رفع حقیقی نمی داند بلکه رفع مسامحی می داند آنگاه 3 احتمال مطرح می کند: 1- مرفوع، مؤاخذه باشد. 2- مرفوع، اثر مناسب با هریک از این 9 فقره باشد. 3- مرفوع، جمیع الاثار باشد . هم در شبهه حکمیه و هم در شبهه موضوعیه مرفوع را جمیع الاثار می داند. دلیل خودش را با طرح یک مساله فقهی و یک صحیحه بیان می کند اما مسالۀ فقهی این است که اگر کسی مضطر به پوشیدن لباس حریر در نماز شد حدیث رفع می گوید رفع مااضطر الیه به مفاد این حدیث باید حکم کنیم به اینکه هم این نماز صحیح است چون پوشیدن لباس حریر برای مضطر حرمت نفسیه ندارد و هم این نماز خالی از موانع بطلان است یعنی لباس حریر برای مضطر ماهیت ندارد اما برای غیر مضطر ماهیت دارد و مبطل نمازش هست حال اگر کسی جاهل به حکم لباس حریر بود یعنی نمی داند که لباس حریر بر مردان در حال نماز حرام است و نیر مانع نماز است یا اینکه می داند پوشیدن لباس حریر حرام است ولی شبهه موضوعیه دارد یعنی نمی داند این لباس حریر است یا نه؟ رفع مالا یعلمون در تمامی این صور حکم به صحت نمازش می کند چون مرفوع، جمیع الاثاراست در همین فرع فقهی اگر مرفوع را مؤاخذه بگیرید قهرا نمازش باطل است فقط عقاب اخروی ندارد یا اگر اثر مناسب مرفوع باشد شامل غیر مؤاخذه نمی شود فقط اثر مناسب مالا یعلمون مراخذه است که مواخذه را برمی دارد اما بقیۀ اثار را بر نمی دارد کلیۀ اثار لباس حریر به حال خودش باقی است پس از نظر فقهی مرفوع در حدیث رفع باید جمیع الاثار باشد حدیث رفع فقط یک اثر را بر نمی دارد بلکه کلیۀ اثار را برمی دارد. اما منظور ایشان از صحیحه صحیحه بزنطی است که از امام رضا ع می پرسد مردی اکراه به طلاق وعتق و صدقۀ مایملک می شود یعنی به ایشان اجبار می کنند که شما سوگند بخور که زنم طلاق یا عبدم ازاد است یا مملوکم صدقه باشد. ایلزمه ذلک؟ ایا براین مرد واجب است که صدقه و قسم را اجرا کند؟ یعنی عبدش ازاد شود و مملوکش صدقه داده شود و زنش از او جدا شود.فقال ع لا فرمود نباید این امور اجرا شود به این دلیل که پیامبر ص فرمود وضع عن امتی ما اکره علیه و ما لم یطیعوا و ما اخطئوا. وسائل باب 12 من کتاب الایمان حدیث 12. پیامبرفرمود: از امت من احکام اکراهی برداشته شده است حکمی که در قردت و طاقتش نیست برداشته شده است و حکم خطائی هم برداشته شده است از ظاهر حدیث پیداست که امام رضا ع می خواهد جمیع الاثار را از قسم اکراهی بردارد و تنها مواخذه را نمی خواهد بردارد بلکه می خواهد بفرماید که طلاق و عتق و صدقه واقع نشده است پس می شود جمیع الاثار. اشکالاتی برایشان وارد است: ‌أ- ما دلالت حدیث بر نفی حمیع الاثر را قبول نداریم بلکه برعکس، حدیث، بر نفی فعلیت حکم قسم بر طلاق و عتق و صدقۀ مملوک دلالت دارد یعنی قسم در حال اکراه فعلی نمی شود شاهدش این است که بزنطی از امام رضا ع پرسید ایلزمه ذلک؟ یعنی ایا حکم قسم برایشان فعلی می شود؟ سوال از الزام و فعلیت است امام فرمود نه بعدهم به بیان پیغمبر ص استشهاد کرد. منظور امام از این استشهاد تقریر حکم عقل است چون عقل می گوید تکالیف الزامی برمُکره فعلیت ندارد کسی که در زندان غصبی محبوس است حرمت غصب برایشان فعلیت ندارد هم عقلا و هم نقلا یا کسی که الزام به شراب می شود نوشیدن شراب حرام است ولی این حرمت برایشان فعلیت ندارد لذا از این تعبیر ایلزمه ذلک فهمیده می شود که فعلیت ندارد. ‌ب- اضطرار به لباس حریر در نماز رفع حرمت واقعیه نیست بلکه رفع فعلیت حرمت است یعنی پوشیدن حریر برمردان واقعا حرام است اما ان حرمت بر مضطر فعلیت ندارد منجَّز نیست لذا اضطرار و جهل، اصل حرمت را بر نمی دارد بلکه جلو فعلیت را می گیرد شاهدش این است که اگردر داخل وقت اضطرارش برطرف شد مثلا لباس دیگری رسید فقها فتوای به اعادۀ نماز می دهند چون با امدن لباس دیگر حرمت لباس حریر فعلی شد ملاکش نمی گذارد نماز ایشان صحیح بماند لذا می گوید اعاده کن البته در قضا می گویند نه و قبول ندارند. ‌ج- اگر مرفوع در حدیث رفع جمیع الاثار باشد لغویت در مرتبۀ جعل لازم می اید چون جعل احکام به معنای اعتبار شرعی احکام است اگر مرفوع، جمیع اثار شرعیه باشد اعتبار شرعی لغو می شود. ‌د- مثالهای زیادی در فقه داریم که مرفوع، جمیع الاثر نیست از باب نمونه 1- در باب ضمان فقها می گویند اگر کسی مضطر به خوردن مال مردم شد این اضطرار فعلیت حرمت اکل مال غیر را برمی دارد ولی ضمانت را برنمی دارد چون قاعده من اتلف مال الغیرفهو له ضامن دامنه اش وسیع است حتی شامل مضطر هم می شود پس اضطرار، ضمانت را برنمی دارد.