eitaa logo
پرتو اشراق
780 دنبال‌کننده
25.8هزار عکس
14.2هزار ویدیو
58 فایل
🔮 کانال جامع با مطالب متنوع 🏮شاید جواب سئوال شما اینجا باشد! 📮ارتباط با مدیر: @omidsafaei 📲 کپی برداری مطالب جهت نشر معارف اهل بیت(ع) موجب خوشحالی است! 🔰 کانال سروش پلاس: 🆔 sapp.ir/partoweshraq
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 #شنبہ_هاے_نبوے 🌺 ای نام تو جان بخش تر از آب حیات 💚 محتاج تو خلقی به حیات و به ممات 💚 از بعثت انبیا و ارسال رسل 🌺 مقصود تو بودی به جمالت صلوات 🌹 اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم 🌐 @partoweshraq #شعر
💠🕯💠 (علیهم السلام) 🌹 سه جمله پیامبر به حضرت زهرا (سلام الله علیها) ⚜ امام صادق (علیه السلام) فرمود: 👣 حضرت فاطمه (سلام الله علیها) برای شکایت از جریانی نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد. 📜 پس رسول خدا جزوه ای به او داد و فرمود آنچه در آن است بیاموز. ⚜ سه جمله موجود در آن جزوه، اینها بودند: 🔅۱. هر کس ایمان به خدا و روز قیامت دارد، باید همسایه را نیازارد. 🔅۲. هر کس ایمان به خدا و روز قیامت دارد، باید حرف خوب بگوید یا خموش باشد. 🔅۳. هر كس ایمان به خدا و روز قیامت دارد، مهمان خود را گرامى دارد. 📚 منبع: الكافی، جلد ‏۲، صفحه ۶۶۷. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
4_5785003888931243233.mp3
4.93M
🎧 | جدید و دلنشین 🎼 نوکریت آقا جون اعتبارم... 🎤 کربلایی 🏴 🌐 @partoweshraq
4_5764979849454159167.mp3
10.91M
🕥💠📢💠 ؛ رسـانـہ شیعـہ 🎧 | ▪اهمیت خوانی و گریه کردن برای (ع) ▪استاد بزرگ نعمت بسیار بالایی واسه شاگرد هست 🎙حجت الاسلام 🌐 @partoweshraq
🕓 💠🚻💠 #مشاوره_خانواده 🔇 تکنیک سکوت 🚻 گاهی اوقات سکوت بهترین پاسخه، همیشه قرار نیست در مقابل هم جبهه بگیریم و جدل کنیم. 🚻 قرار نیست هر وقت هر اتفاقی افتاد تلاش کنم که نشون بدم حق با منه! 🚻 گاهی باید سکوت کنم تا به آرامش برسیم و بعداً منطقی صحبت کنیم! 🚻 سکوت به موقع به شما محبوبیت خواهد بخشید. 🌐 @partoweshraq
🚨 ✌سپاه پاسداران با پنج فروند موشک زمین به زمین، مقر تروریست‌های حزب دموکرات کردستان را هدف قرار داد. 🔅دفتر سیاسی گروهک تروریستی حزب دموکرات کردستان واقع در شمال عراق هدف موشک‌های زمین‌به زمین ایران قرار گرفت. به‌نظر می‌رسد که موشک‌ها با دقت به اهداف خود اصابت کرده‌اند. 🔅این گروهک با صدور بیانیه‌ای گفته که نمی‌داند حمله هوایی بوده یا موشکی، اما تایید کرده‌اند که ٩ تن از اعضای این گروهک به هلاکت رسیده و ٣٠ نفر دیگر زخمی شده‌اند. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✌لحظه حمله موشکی پرقدرت انقلاب اسلامی به مواضع حزب منحله دموکرات در اقلیم شمال عراق. 🚀 این موشکها از آسمان اورمیه عبور کردند. 🌐 @partoweshraq
🔺کشته ها به ٩ نفر و زخمی ها به ۴٠ نفر رسیده است. 🌐 @partoweshraq #اقتدار_موشکی
🔺سهیلا قادری و هاشم عزیزی دو تن از بلند پایه ترین رهبران گروهک تروریستی حدکا در میان کشته شدگان هستند. ✌تیزی موشک های ایرانی به تن هر کس بخورد بزودی از یادش نخواهد رفت. 🌐 @partoweshraq #اقتدار_موشکی #تدبیر_انقلابی_نه_اعتدالی
🔺اینا یه تعداد نفله شده های حزب هستن که دارن انتقال میدن 🌐 @partoweshraq
🕠 📚 ؛ 💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان ✒ نویسنده: فاطمه ولی‌نژاد 🔗 قسمت دویست و بیست و یکم 🕖 ساعت از هفت گذشته بود که بلاخره انتظارم به سر رسید و مجید وارد خانه شد. 🍌 برای مراسم امشب دوغِ آماده و یک خوشه موز خریده بود تا جشن ساده و خودمانی‌ مان چیزی کم نداشته باشد و نمی‌دانستم که هدیه سالگرد ازدواج را در کیفش پنهان کرده و می‌خواهد در حضور امواج دریا تقدیمم کند که با این وضعیت نامساعد اقتصادی، اصلاً توقع نداشتم برایم هدیه‌ای خریده باشد. 🏝 نماز مغرب و عشاء را خواندیم و به استقبال یک شب خاطره‌انگیز، به میهمانی دامان دریا رفتیم. 🏻 دیگر نمی‌توانستم مثل گذشته پیاده به ساحل بروم و بخاطر سنگینی بدن و کمردرد شدیدی که هر روز بیشتر آزارم می‌داد، تاکسی گرفتیم و فقط چند قدم از انتهای خیابان منتهی به ساحل را پیاده پیمودیم. 🌃 جایی دور از ازدحام جمعیت، در روشنایی چراغ‌های لب دریا، روی ماسه‌های نرم و نمناک ساحل، زیراندازی پهن کرده و خودمان را به دل شب دریا سپردیم. 🏻🏻 نگاهمان به جادوی سایه سیاه دریا بود و در خلوت دونفری‌مان، به صدای سحر انگیز خزیدن امواج روی تن ساحل گوش می‌کردیم که شب‌های بندر در این هوای خوش بوی بهاری، بهشتی تماشایی بود تا سرانجام مجید درِ کیفش را باز کرد و همانطور که بسته کادو پیچ شده‌ای را از کیفش بیرون می‌آورد، با لحن گرم و گیرایش آغاز کرد: 🎁 شرمنده الهه جان! می‌خواستم اولین سالگرد ازدواجمون برات یه چیز حسابی بگیرم، ولی نشد. 🏻 سپس در برابر نگاه منتظر و مشتاقم، بسته را به دستم داد و با لبخندی لبریز حیا زمزمه کرد: 🏻اصلاً قابل تو رو نداره الهه جان! یه هدیه خیلی ناقابله! ان شاءالله جبران می‌کنم! 🎁 و دلم نیامد بیش از این شاهد شرمندگی‌اش باشم که بسته را در آغوش کشیدم و پیش از آنکه ببینم چه چیزی برایم خریده، پاسخش را به مهربانی دادم: 🏻مجید! اینجوری نگو! هر چی که تو برام بگیری، خیلی هم با ارزشه! 🎁 می‌دیدم نگاهش از اضطراب واکنشم به تپش افتاده که سریعتر کاغذ کادو را باز کردم تا خیالش راحت شود که دیدم برایم چادر بندری پوست پیازی رنگی با نقش و نگارهایی صورتی پسندیده است. 🏻دستم را که لای پارچه کردم، تن ظریف و خوش رنگ چادر روی انگشتانم رقصید تا زیبایی ملیحش را بیشتر به رخم بکشد که چشمانم از شادی درخشید و با صدایی که از هیجان پُر شده بود، پاسخ نگاه نگرانش را دادم: - وای مجید! خیلی قشنگه! 🏻 باورش نمی‌شد و خیال کرد می‌خواهم دلش را خوش کنم که گوشه‌ای از چادر را روی سرم انداختم تا ببیند چقدر زیبا می‌شوم و با خوشحالی ادامه دادم: 🏻 ببین چقدر قشنگه! 👌🏻و تازه از ترکیب صورت خندانم کنار پارچه چادری، خاطرش جمع شد و با لبخندی شیرین تأیید کرد: 🏻خیلی بهت میاد الهه جان! مبارکت باشه! 🎁 چادر را روی دستم مرتب کردم و دوباره داخل کاغذ کادو گذاشتم که با آهنگ دلنشین صدایش زمزمه کرد: 💞 الهه! خیلی دوستت دارم! 👁 سرم را بالا آوردم و دیدم با نگاهی که دست کمی از سینه خروشان خلیج فارس ندارد، محو صورتم مانده و در برابر این هیبت عاشقانه نتوانستم حرفی بزنم که خودش احساس دریایی‌اش را تعبیر کرد: 🏻 می‌دونم چی پیش خدا داشتم که تو رو بهم داد! فقط می‌دونم بهترین نعمت زندگی‌ام تویی! 👌🏻و شاید نتوانستم هجوم بی‌پروای احساسش را تحمل کنم که سر به شوخی گذاشتم: 🏻وای! چه نعمتی! حالا مگه چه تحفه‌ای هستم؟!!! 💞 و همین شیطنت زنانه هم واکنشی عاشقانه بود تا باز هم برایم بگوید که آسمان صورتش از درخشش عشق، ستاره باران شد و به رویم خندید: ⁉ تحفه؟!!! تو همه زندگی مَنی الهه! نمی‌تونم برات توضیح بدم که چقدر دوستت دارم، فقط همین قدر بگم که همه دنیای من تویی الهه! اگه بخاطر اینکه خدا تو رو بهم داده، روزی هزار بار ازش تشکر کنم، بازم کمه! 👌🏻و چه احساس گرم و دلچسبی بود که همسر مهربانم با همین کلمات ساده و صادقانه، اینچنین عاشقانه حمایتم می‌کرد و همین چند جمله کوتاه و صد البته رؤیایی، برای جشن اولین سالگرد ازدواج مان کافی بود. 🚨🔰 لینک برای دوستانی که تازه وارد کانال شدند: 🔗 eitaa.com/partoweshraq/8 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 برای خواندن داستان های دنباله دار، به ما بپیوندید... ▶🆔: @partoweshraq
🕠 📚 ؛ 💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان ✒ نویسنده: فاطمه ولی‌نژاد 🔗 قسمت دویست و بیست و دوم شام را که خوردیم، دیگر توان نشستن نداشتم که تخته کمرم از درد خشک شده و خجالت می‌کشیدم دراز بکشم. 🏝 هر چند این سمت ساحل به نسبت خلوت بود، ولی باز هم از بیم نگاه نامحرم، دلم نمی‌خواست بخوابم و دلم نمی‌آمد به این زودی از میهمانی با شکوه دریا دل بکنم که رو به مجید کردم و با لحنی لبریز ناز، گله کردم: 🏻 این دخترت خیلی اذیت می‌کنه! یه لحظه آروم نمی‌گیره! یا لگد می‌زنه یا میگه خسته شدم بریم خونه! 👁 و در برابر نگاه ناباورش، خندیدم و گفتم: 🏻مستقیم که نمی‌گه بریم خونه! ولی آنقدر کمرم درد می‌گیره که می‌فهمم باید برم خونه! 👌🏻از لحن شرارت بارم خودم خندیدم و مجید را نگران کردم که با قاطعیت پیشنهاد داد: 🏻 خُب بلند شو بریم. تو همینجا وایسا، من میرم ماشین می‌گیرم. 🌃 و من دلم نمی‌خواست این شب زیبا به آخر برسد که دستپاچه پاسخ دادم: 🏻نه! نمی‌خواد بری! حالا یخورده دیگه بشینیم، بعد میریم. 🏻از دستی که به کمر و پهلویم گرفته بودم، متوجه حالم شد و باز با دلواپسی اصرار کرد: 🏻 خیلی وقته نشستی، کمرت خشک شده. ای کاش دیگه بریم خونه استراحت کنی. 👁 نگاهش کردم و با لحنی کودکانه خواهش کردم: 🏻نمیشه یه کم دیگه بشینیم؟ 👌🏻و دیگر نتوانست مقاومت کند که خندید و گفت: 🏻چرا نمیشه الهه جان؟ تا هر وقت دوست داشته باشی، می‌شینیم. 👁 و من که خیالم برای ماندن راحت شده بود، نگاهش کردم و به نیت شیطنتی دیگر، شروع کردم: 🏻 فکر کنم حوریه به تو رفته که انقدر اذیت می‌کنه! 👁 چشمانش از تعجب به صورتم خیره ماند و فهمید می‌خواهم سر به سرش بگذارم که با خنده‌ای که صورتش را پُر کرده بود، منتظر شد تا نقشه‌ام را عملی کنم که برایش پشت چشم نازک کردم و گفتم: 🏻 مگه دروغ میگم؟ مگه تو منو کم اذیت می‌کنی؟ 👌🏻و نتوانستم شیطنتم را تمام کنم که حوریه خودش را در بدنم کشید و لگدی به سرِ دلم زد که خندیدم و با لحنی هیجان‌زده ادامه دادم: 🏻 بفرما! شاهد از غیب رسید! خودشم داره لگد می‌زنه که بگه به بابام رفتم! 🏻از جمله آخرم با صدای بلند خندید و میان خنده شادش پرسید: ⁉ مگه من لگد می‌زنم که لگد زدن این فسقلی به من بره؟ 👌🏻و تا خواستم پاسخی سرِ هم کنم، خودش با حاضر جوابی پیش دستی کرد: 🏻 داره لگد می‌زنه که بگه من به بابام نرفتم، به مامانم رفتم! 👁 و مسابقه داشت هیجانی می‌شد که مستقیم نگاهش کردم و گفتم: ☝🏻شرط می‌بندم به تو میره! حالا میگی نه، نگاه کن! 🏻 که باز خندید و با صدایی که از شدت خنده، بریده بالا می‌آمد، جواب شرط بندی‌ام را داد: 👌🏻اون دفعه هم شرط بستی که بچه پسره، ولی دختر شد! حالا هم داری شرط می‌بندی که به من میره، ولی به خودت میره، مطمئنم!» 🏻و درست دست روی نقطه‌ای گذاشت که کم آوردم و در برابر نگاه شکست خورده‌ام، چشمانش آیینه سیمای خودم شد و با مهربانی مژده داد: 🏻 من مطمئنم که حوریه به خودت میره! خوشگل و خواستنی! وقتی به دنیا اومد خودت می‌بینی! 🌊 و ترانه خنده شیرینش با امواج دریا در هم پیچید و در صحنه ساحل گم شد و دل من به جای دیگری رفت که ساکت شدم. 🏻 برای اولین بار دغدغه اعتقاد فرزندم در ذهنم جان گرفت و نگران در خودم فرو رفتم که همه چیز، ظاهر حوریه نبود و می‌ترسیدم قلبش به سمت قطب عقاید شیعه متمایل شود و سکوت سرد و سنگینم طول کشید که مجید به صورت گرفته‌ام خیره شد و دلواپس حالم، سؤال کرد: ⁉ چیزی شده الهه جان؟ حالت خوب نیس؟ 👌🏻و درد من چیز دیگری بود و حیا می‌کردم در برابر نگاه نجیبش به روی خودم بیاورم و دل مهربان او دست بردار نبود که باز پرسید: ⁉ می‌خوای بریم خونه؟ 🏻 نمی‌توانستم درد دلم را پیش محرم غم‌هایم رو نکنم و نمی‌خواستم نگاهم به چشمان مهربانش بیفتد که سرم را پایین انداختم و زیر لب زمزمه کردم: ⁉ مجید! برای تو مهمه که حوریه شیعه بشه؟ یعنی اگه دلش بخواد سُنی بشه، تو بهش ایراد می‌گیری؟ 🏻 که بی‌معطلی پاسخم را به صداقتی ساده داد: ⁉ مگه تا حالا به تو ایراد گرفتم الهه جان؟ 🏻همانطور که گوشه چادر بندری را با سرانگشتان عصبی‌ام به بازی گرفته بودم، سرم را بالا آوردم و با لحنی لبریز تردید، بازخواستش کردم: ⁉ یعنی واقعاً دلت نمی‌خواد حوریه شیعه بشه؟ 🚨🔰 لینک برای دوستانی که تازه وارد کانال شدند: 🔗 eitaa.com/partoweshraq/8 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 برای خواندن داستان های دنباله دار، به ما بپیوندید... ▶🆔: @partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕕 💠🌷💠 ⚜🇮🇷⚜🇮🇷⚜🇮🇷⚜🇮🇷⚜ 🌷 شهید عطایی درباره همراهےاش با شهید صدرزاده می گوید: 🎙 با شروع درگیری های سوریه تصمیم گرفتم برای دفاع از حرم عمه سادات به سوریه بروم. راه های مختلف را بررسی کردم تا از طریق یکی از دوستان با فاطمیون آشنا شدم و با مدارک جعلی به سوریه رفتم و در انجا عضو گردان عمار به فرماندهی سید ابراهیم شدم. 🌷 در کنار سید ابراهیم در عملیات های مختلفی در سوریه از جمله در ✓تل قرین، ✓تدمر و ✓جنوب حلب شرکت کردم و مدتی هم جانشین گردان عمار بودم و بعد از شهادت سید ابراهیم مدتی فرمانده گردان عمار بودم. 🌷 رشادت های ابوعلی در درگیری های ✓تل قرین، ✓تدمر، ✓دیرالعدس، ✓بصرالحریر، ✓القراصی و ✓خان‌طومان به عنوان جانشین تیپ عمار لشکر فاطمیون نام او را به کلمه ای رعب آفرین برای تکفیری ها تبدیل کرده بود. 🌷 در نهایت پس از رشادت های فراوان و چند بار مجروحیت های گوناگون، جانباز سرافراز مرتضی عطایی در ۲۱ شهریور ماه سال ۱۳۹۵ و همزمان با روز عرفه در منطقه لاذقیه به مقام رفیع شهادت نائل آمد و به یاران شهیدش پیوست. 🌷 (ابوعلی) 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
⚜ #نکات_ناب_استاد_انصاریان 🏴 #استقبال_از_محرم 🌹یکی از اهداف امام حسین(ع) این بود که مردم در غفلت نباشند و با بیدار نمودن ایشان نسبت به آخرت، آنان را به فرجام کار نیک و بدشان آگاه می‌کرد تا بتوانند زندگی خود را تنظیم کنند. 🌐 @partoweshraq
4_5972024924120809832.mp3
5.87M
🎧 | دلنشین و شنیدنی 🎼 از عشقت آواره ام... 🎤 🏴 🌐 @partoweshraq
🔥 می‌توان گفت نفرت، نفرت می‌آورد! 🌍 و جهانی که در آن بر نفرت دامن زنند، چنان آکنده از زد و خورد و مجادله خواهد شد که هیچکس نمی‌تواند از لذت یک زندگی خوب بهره‌مند گردد...! 🖋 برتراند راسل. 🌐 @partoweshraq #پندها
🌳 وارد بهشت شدم، ديدم بر در آن نوشته است (ثواب) صدقه ده برابر است و قرض هجده برابر. 🌹گفتم: اى جبرئيل چرا صدقه ده برابر و قرض هجده برابر است؟ 💚 گفت: زيرا صدقه به دست نيازمند و بى نياز مى رسد اما قرض جز به دست كسى كه به آن نياز دارد، نمى رسد. 📚 نهج الفصاحه، ص ۴٨٠، ح ١۵۵٧. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
🕥💠📢💠 ؛ رسـانـہ شیعـہ 🎧 | 💚 آداب نوکری (۱) 🔅فرق حسینیه با مسجد 🔅هر کی بیاد کربلا گرفتار میشه... 🎙حجت الاسلام 🌐 @partoweshraq
1_5044058980251336729.mp3
12.77M
🕥💠📢💠 ؛ رسـانـہ شیعـہ 🎧 | 💚 (۱) 🔅فرق حسینیه با مسجد 🔅هر کی بیاد کربلا گرفتار میشه... 🎙حجت الاسلام 🌐 @partoweshraq 📡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚜ امام على (عليه السلام): 🔅آنكه خردمند است، از خواب غفلت بيدار مى شود و براى سفر آخرت مهيّا مى گردد و خانه هميشگى خود را آباد مى كند. 📘غررالحكم، حدیث ٨٩١٨. 🌐 @partoweshraq #حدیث
🌹 🔍 هیچ وﻗﺖ ﻭﺍﺭﺩ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻫﻴﭻ آدمى ﻧﺸﻮ ﻭ ﺯﻳﺮ ﻭ ﺭﻭﺵ نکن ،حتى ﻋﺰﻳﺰﺗﺮﻳﻨﺖ! 🐛 ﺯﻳﺒﺎﺗﺮﻳﻦ ﺑﺎﻏﭽﻪ ﻫﻢ که ﺑﻴﻞ ﺑﺰنى ﺣﺪﺍﻗﻞ ﻳﻪ کرم ﺗﻮﺵ ﭘﻴﺪﺍ می کنی! ⛔ ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ کسی ﺣﺴﺎﺩﺕ نکن ﺑﺨﺎﻃﺮ نعمتی که خدا به ﺍﻭ ﺩﺍﺩﻩ... زیرا ﺗﻮ نمی دانی ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﭼﻪ چیزی ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ... 👌🏻ﻭ غمگین ﻣﺒﺎﺵ ﻭقتی ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ چیزی ﺭﺍ ﺍﺯ ﺗﻮ ﮔﺮﻓﺖ... 🎁 ﺯيرا ﺗﻮ نمى دانى ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﭼﻪ چيزى ﺭﺍ ﻋﻮﺽ ﺁﻥ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ. 📿 همیشه شاکر ﺑﺎﺵ... 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7