eitaa logo
پرتو اشراق
741 دنبال‌کننده
24.6هزار عکس
12.9هزار ویدیو
52 فایل
🔮 کانال جامع با مطالب متنوع 🏮شاید جواب سئوال شما اینجا باشد! 📮ارتباط با مدیر: @omidsafaei 📲 کپی برداری مطالب جهت نشر معارف اهل بیت(ع) موجب خوشحالی است! 🔰 کانال سروش پلاس: 🆔 sapp.ir/partoweshraq
مشاهده در ایتا
دانلود
🌟 کراماتی از حضرت (علیه السلام) - {۴} 🎻 خشک شدن دست نوازنده! ⚜ نقل میكند: 🔥 برای رسیدن به هدفش (بد نام كردن حضرت امام جواد (علیه السلام) همه نوع نیرنگی را در خصوص امام جواد (علیه السلام) به كار برد اما هیچ كدام از آنها برای وی سودی نداشت! 👠 به عنوان نمونه پس از به عقد درآوردن دخترش با امام جواد (علیه السلام)، صد كنیز زیبا را انتخاب كرد كه هر یك جامی پر از گوهر درخشان در دست داشتند. 👈 مأمون به كنیزان دستور داد تا پس از نشستن حضرت در جایگاه دامادی به استقبال وی رفته و به او خوشامد گویند!! 👠 كنیزكان به سوی حضرت شتافتند و خوشامد گفتند ولی امام هیچ التفاتی به آنها نکرد. 👳 در دربار مأمون مردی به نام كه ریشی بلند و صوتی خوش داشت و عود مینواخت وجود داشت. وی به مامون گفت من توان آن را دارم كه نقشهات را - وادار كردن حضرت به لهو و لعب - عملی سازم! 🎻 از این رو در مقابل امام جواد (علیه السلام) نشست و شروع به خواندن آواز كرد!! 👏👏 كسانی كه در آنجا حضور داشتند گرد مخارق حلقه زدند. 🎻 هنگامی كه مخارق شروع به نواختن عود و آواز خوانی كرد، امام جواد (علیهالسلام) سر مبارك خود را متوجه او كرد و بر وی نهیب زد و فرمود: 🔅«اتق الله یا ذالعثنون»؛ 🔅از خدا بترس ای ریش بلند. 🤙 دست مخارق از حركت ایستاد، عود از دستش افتاد و دیگر هرگز نتوانست عود بنوازد. 🏰 روزی مامون از بلایی كه بر سر مخارق آمده بود از وی سئوال كرد. 👳 مخارق پاسخ داد چون امام جواد (علیهالسلام) بر من نهیب زد چنان ترسی از هیبت او بر من مستولی شد كه دستم فلج شد و هرگز بهبود نیافت .(١) 📚 پی نوشت ها: ١- الكافی، ج ١، ص ۴٩۴ - اثبات الهداة، ج ٣، ص ٣٣٢ - مدینة المعاجز، ج ٧، ص ٣٠٣ - حلیة الابرار، ج ۴، ص ۵۶۵ - الوافی، ج ٣، ص ٨٢٨ - المناقب، ج ۴، ص ٣٩۶ - البحارالانوار، ج ۵٠، ص ۶١. 📗 کتاب سیره پیشوایان، مهدی پیشوائی. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
🌌 خواب عجیب ام الفضل! 🧕🏻 لبابه بنت حارث زوجه عباس عموی (صلی الله علیه و آله و سلم) در خواب دید که قطعه ای از گوشت بدن رسول خدا از بدن شریفش جدا شد و در دامن ام الفضل افتاد! 🌴 خدمت رسول خدا عرض کرد: 🧕🏻 خواب دیده ام! 🌹 رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: چه خواب دیده ای؟ 🧕🏻ام الفضل خواب خود را تعریف کرد. 🌹 پیامبر فرمود: رؤیای صادق است بزودی - زهرا - صاحب پسری خواهد شد که تو او را در دامن خود پرورش می دهی... 🧕🏻وقتی متولد گشت و ام الفضل نگهداری او را به عهده گرفت روزی حسین را خدمت پیامبر برد و رسول خدا او را بغل گرفته و چشمانش پر از اشک شد! 🧕🏻ام الفضل گفت پدر و مادرم به فدایت چرا شما را گریان می بینم؟ 🌹رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: 🏴 نزد من آمد و مرا آگاه ساخت که امتم بزودی این فرزندم را خواهند کشت. (۱) 📚 پی نوشت: ۱. ارشاد مفید ص ۲۵۰ - بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۲۴۶ - حیات الامام الحسین، ج ۱، ص ۹۷ - طبقات، ج ۸، ص ۲۰۴. 📗 آنچه در کربلا گذشت «از مدینه تا کربلا»، آیت الله محمد علی عالمی‏.