#مناجات_با_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#مدح_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#مرثیه_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
طعم شیرین ذکر شور حسین!
زینب! ای خواهر غیور حسین
عالمه، صابره، عقیله تویی
شاه بانوی این قبیله تویی
قبله گاه امیر علقمه ای
تو علیِ به شکل فاطمه ای
نَفَس تو رقیه پرور بود
خطبه هایت شبیه حیدر بود
صاحب شوکت و وقار علی
ای زبان تو ذوالفقار علی
نور بر روی ناقه ای بانو!
خودِ نهج البلاغه ای بانو!
چادر توست خیمه ی توحید
سایه ی معجر تو شد خورشید
پای داغ تو نوح کم آورد
ایستادی و کوه کم آورد
باورم نیست روضه ها، هیهات!
کوچه! بازار! عمه ی سادات!
هیبت تو شکسته شد؟! هرگز
دست های تو بسته شد؟! هرگز
حرف مقتل دروغ بود اصلاً
دور محمل شلوغ بود؟ اصلاً
نظری سمت آفتاب نرفت
عمه ام مجلس شراب نرفت
#محسن_حنیفی
@poem_ahl
#زبان_حال_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#مناجات_با_امام_علی سلاماللهعلیه
#مرثیه_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
#مناجات_با_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
طی شد زمان دیدار، علی خدا نگهدار
خانه نشینِ بی یار، علی خدا نگهدار
در موسم جوانی، سیرم ز زندگانی
از بس که دیدم آزار، علی خدا نگهدار
من می شوم ز دستِ اهلِ مدینه راحت
تو می شوی گرفتار، علی خدا نگهدار
شانه زدم به مویِ حسین و زینبینم
برای آخرین بار، علی خدا نگهدار
چرا تو سر به زیری، زانو بغل نگیری
منم به تو بدهکار، علی خدا نگهدار
حلال کن نمودم، در این سه ماهِ آخر
من زحمت تو بسیار، علی خدا نگهدار
ببخش اگر به کوچه دست تو وا نکردم
افتاد دستم از کار، علی خدا نگهدار
فکر دل تو بودم، اگر نگفته بودم
از ماجرای مسمار، علی خدا نگهدار
امشب که خورد دستت به جای تازیانه
بگذار سر به دیوار، علی خدا نگهدار
تابوت یار خود را، مانند بار شیشه
با احتیاط بردار، علی خدا نگهدار
تا چشم تو نیفتد، بر صورتم، شبانه
تنم به خاک بسپار، علی خدا نگهدار
شبها به جای مادر، بالاسرِ حسینم
یک ظرف آب بگذار، زینب خدا نگهدار
قرار بعدی ما باشد میان گودال
کنار جسم خونبار، زینب خدا نگهدار
سربسته با تو گویم در کربلا که رفتی
معجر اضافه بردار، زینب خدا نگهدار
#عبدالحسن_رضایی
@poem_ahl
#مناجات_با_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#مدح_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#مرثیه_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
دوست دارم که ترک لاف کنم
خلوتی رفته اعتکاف کنم
تا شوم مْحرم حریم دمشق
کعبهی عشق را طواف کنم
سخن از کاف و ها و یا گویم
صحبت از عین و شین و قاف کنم
حرف از معنی حجاب زنم
یاد از بانوی عفاف کنم
اولین حرف و آخرین مطلب
السلام علیک یا زینب
السلام ای ملیکه الدنیا
السلام ای شفیعة العقبا
السلام ای نبیره ی یاسین
السلام ای نتیجه ی طاها
السلام ای سلالة الحیدر
السلام ای سلیلة الزهرا
السلام ای حسن ز پا تا سر
السلام ای حسین سر تا پا
برده ای نور عین و عین نور
تو از این پنج نور فیض حضور
ای تو ناموس ایزد متعال
مایهی افتخار احمد وآل
فاطمه عصمت و علی خصلت
مجتبی سیرت و حسین کمال
ای حریم تو احسن المأمن
وی مدیح تو افضل الاعمال
دم ز تو می زنیم در همه دم
یاد تو می کنیم در همه حال
ای که یادت نمی رود از یاد
پدر و مادرم فدای تو باد
فاطمه زاده و علی حسبی
علوی زاد و فاطمی نسبی
کرمت شامل رجال و نساء
حرمت مستجار شیخ و نبی
ای ملقب به زین أب زینب
تو سزاوار اینچنین این لقبی
زینبت خوانده است گرچه خدا
به خدا زین جد و ام وابی
ای تو آئینهی صفات حق
عفت تام، عصمت مطلق
خطبه هایت مبلغ مکتب
گریه هایت مروج مذهب
از تو باید سرود در هر روز
بر تو باید گریست در هر شب
چه بگویم که در رسالهی عشق
عشق فتوا دهد بر این مطلب
با ادب با وضو بباید برد
نام علیا مخدره زینب
وه که نامت به وحی تمثیل است
زانکه نام آور تو جبریل است
ای خداوند عشق یا زینب
عبد در بند عشق یا زینب
گر نبود عشق تو جدا می گشت
بند از بند عشق یا زینب
زیر و رو کرده ایم کون و مکان
نیست مانند عشق یا زینب
عشق اگر عشق توست ما همه ائیم
آرزومند عشق یا زینب
کیستی ای به عشق سنگ محک
عشق را با تو هست حق نمک
عقل، مجنون توست سیدتی
عشق مفتون توست سیدتی
ماندگار است تا ابد اسلام
لیک مدیون توست سیدتی
حج و صوم و صلاة وخمس و زکات
همه مرهون توست سیدتی
نه فقط کربلا و کوفه و شام
کعبه ممنون توست سیدتی
همه هستی خود فدا کردی
دِین خود را به دین ادا کردی
محو صبر تو حضرت ایوب
مات اشک تو یوسف و یعقوب
یاد تو در ضمیر جان محفوظ
نام تو در کتاب دل مکتوب
گرد و خاک حریم پاک تو را
حور با گیسویش کند جاروب
توئی آنکس که بس مصیبت دید
شد به ام المصائبی منصوب
چه مصائب که پیر کرده تو را
بلکه از عمر سیر کرده تو را
آنکه از بار غم خمیده توئی
داغ بر روی داغ دیده توئی
آنکه هم بوده مادر دو شهید
هم شده مادرش شهیده توئی
آنکه از خیمه گاه تا گودال
همهی راه را دویده توئی
آنکه فریاد وا حسینایش
از زمین بر فلک رسیده توئی
توئی آن زن که رفت مردانه
کوفه زندان و شام ویرانه
توئی آن بانوئی که فاضله بود
بری از نقص بود و کامله بود
توئی آن بانوئی که در دل شب
گرم راز و نیاز و نافله بود
توئی آن بانوئی که بر لب او
نه گلایه نه شکوه نه گله بود
توئی آن بانوئی که چل منزل
در اسیری، امیر قافله بود
راه را با حسین کردی طی
تو به محمل، حسین بر سر نی
چون که می رفتی ای علی رفتار
به سوی قبر احمد مختار
تا حریم رسول اکرم بود
پیشگاه تو حیدر کرار
هم حسن همرمت بدی ز یمین
هم حسین از پیت شدی ز یسار
تو کجا روی ناقهی عریان
تو کجا بین کوچه و بازار
خاطر عاطر تو آزردند
بزم نامحرمان تو را بردند
ای مهین جلوهی دلارائی
وی بهین اسوهی شکیبائی
ما همه ذره و تو خورشیدی
ما همه قطره و تو دریائی
ای وجودت مطاف درد وغم
در لقب کعبه الرزایائی
آنهمه داغ دیدی و گفتی
من ندیدم به غیر زیبائی
همه مبهوت و مات بینش تو
آفرین ها بر آفرینش تو
گر شود صبر با تو رو در رو
پیش پای تو می زند زانو
صابران را تو برترین اسوه
شاکران را تو بهترین الگو
درد جان را محبتت درمان
زخم دل را ولایتت دارو
ما فقیر تو و تو مستغنی
ما گدای تو، تو شهبانو
هر چه هستیم خوب یا که بدیم
چنگ بر تار معجر تو زدیم
من کجا مدح دخت دخت رسول
ناز پروردهی علی و بتول
ای عقیله میان هاشمیان
عاجز از درک تو تمام عقول
تا بیایم به آستان بوسی کی
به من می دهی تو اذن دخول
به سر آمد مدیحه و پایش
بزن از راه مهر، مْهر قبول
«تربتم» لیک کمترم از خاک
باد ارواح العالمین فداک
#جواد_هاشمی_تربت
@poem_ahl
#مناجات_با_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#مدح_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
تا که افتاد به این کوچه گذارش محتاج
پر شد از لطف کسی کولهی بارش محتاج
جمع کرد آبروی ریخته ای را با لطف
آبرو داد سر داد و هوارش محتاج
شرط بستم سر این دل که بیاید ببرد
عاشق آنست که باشد به قمارش محتاج
پوزه مالیدن من رزق برایم دارد
هرکسی هست به هر حال به کارش محتاج
من خودم میبرمش سمت جهنم فردا
صورتی را که نباشد به غبارش محتاج
انبیا هم به نماز شب او محتاجند
خانوم نافله ها هست هزارش محتاج
سر بازار مرا متهم عشق کنید
کس به اندازه ی من نیست به دارش محتاج
دستگیری تمامی عوالم با اوست
عرش هم برود هست کنارش محتاج
شانه اش کوه رشیدی است که حتی میشد
شیر سرخ عربستان به وقارش محتاج
تا قیامت به پریشانی مویش سوگند
کربلا هست به الطاف مزارش محتاج
متوسل شده یکدگرند این دو حرم
نشده که نشود یار به یارش محتاج
#علی_اکبر_لطیفیان
@poem_ahl
#مناجات_با_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#مدح_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
#مرثیه_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#مجلس_شام
#اسارت
#مدافعان_حرم
#شهات
ایزد زُلال دیده ی تر آفریده است
بُنیان گذار اشک سحر آفریده است
یک قبله ای برای بشر آفریده است
این کعبه را شبیه پدر آفریده است
تو انعکاس چشمه ی نورِ پیمبری
آئینه ی تمام قدِ شیر خیبری
شب پُشت کوه روشنِ مشرق نزول کرد
خورشید از آسمان طلبش را وصول کرد
نور خدا به قالب یک زن حلول کرد
دنیا دوباره بار امانت قبول کرد...
...تا که تو روی فرش زمین پا گذاشتی
پا روی دیدگان تر ما گذاشتی
ما با گدایی در تو خو گرفته ایم
از چشمه های کوثر تو جو گرفته ایم
از هرکسی به غیر شما رو گرفته ایم
با ذکر نامِ تو دمِ "یا هو" گرفته ایم
آیات مستجاب دعا نام زینب است
ذکر علی علیِ خدا نام زینب است
ما را گدای سیّده زینب نوشته اند
ما را برای سیّده زینب نوشته اند
تحت لوای سیّده زینب نوشته اند
اصلاً فدای سیّده زنیب نوشته اند
پروانه های اهل جنون پرپر تواند
ایل و تبار من همگی نوکر تواند
با تو دمِ حسین لب ما درست شد
ذکر همیشه پُر طرب ما درست شد
باران اشک نیمه شب ما درست شد
با نوکریمان لقب ما درست شد
بانو برای ما نم چشم تری بس است
بانو برای ما لقب نوکری بس است
ای مُحکمات سوره ی مادر..،مدد بده
ای سومین تلألو کوثر..،مدد بده
ای دلخوشی فاتح خیبر..،مدد بده
ای ذوالفقار حضرت حیدر..،مدد بده
بانو!مدد بده که خریدار غم شوم
در این مسیر عشق شهید حرم شوم
ما را جنون سوریه عاقل نموده است
محکومِ حُکمِ محکمه یِ دل نموده است
از این جهان شبزده غافل نموده است
پُشت درِ حریم تو سائل نموده است
ما را غلام حلقه به گوشِ خودت بخوان
ما را مدافعان حریم خودت بدان
دریای علم، سمت وجودت گُسیل شد
یک قطره از علوم تو صد سلسبیل شد
جهل از وقار علمِ تو بانو، ذلیل شد
شاگرد ابتدائیتان، جبرئیل شد
سرمشق خضر و حضرت عیسی تو بوده ای
آموزگار عالم بالا تو بوده ای
دنیا سیاه می شود از دودِ آه تو
صد مرده زنده می شود از یک نگاه تو
راه خدایِ عَزَّوَجَل است راه تو
پشت و پناه هردو جهان شد پناه تو
عالم فدای آنکه پناه تو می شود
شب ها چراغ روشن راه تو می شود
گل های سرخ باغچه ی عشق چیدنی است
تصویر باغ سبز بهاری کشیدنی است
این حالت جنون ملائک چه دیدنی است
ذکر حسین جان تو از بس شنیدنی است
هفت آسمان به خاطر ذکرت سکوت کرد
عشق برادر تو به دل ها هُبوط کرد
کم کم شروع تلخ ترین اتفاق شد
کم کم گذشت و نوبت روز فراق شد
در کربلا تنور جدایی که داغ شد
با سینه های ما غمتان هم اتاق شد
آنجا که نیزه بر بدن آسمان نشست
آنجا که خصم روی تن کهکشان نشست
وای از دمی که شاه ز پیکار خسته شد
راه نفس نفس زدنش نیز بسته شد
سرنیزه ها به روی تن او شکسته شد
شیرازه ی کتاب امامت گسسته شد
او را به ضرب نیزه ای از حال بُرده اند
او را کِشان کِشان تهِ گودال برده اند
برگشت سمت خیمه اطفال..،ذوالجناح
جانی نمانده در بدن ناتوان شاه
آه از نگاه مادر پهلو شکسته..،آه
دارد صدای چکمه می آید ز قتلگاه
لعنت به شمر..،سنگ و عصا در تَحَیُّرَند
با خنجری که کُند شده سر نمی بُردند
آتش به جان لانه ی پروانه ها زدند
با تازیانه دخترکی را صدا زدند
با سیلی و لگد همه را بی هوا زدند
پیش نگاه شاه سر از تن جدا زدند
وقتی طنابِ حرمله سهم رباب شد
بالای نیزه ها سرعباس آب شد
دارد کبودی پرتان سنگ می خورد
در کوچه ها به معجرتان سنگ می خورد
از پُشت بام ها سرتان سنگ می خورد
راس علی اصغرتان سنگ می خورد
ای کاشکی بگویم عدو حرف بد نزد
در ازحادم کوچه تو را با لگد نزد
هرگز دلی شبیه دل تو کباب نیست
ولله در عرب،زدن زن ثواب نیست
آهی شبیه آه مُدام رباب نیست
جای مخدّرات که بزم شراب نیست
ناموس شاه بود و نگاه حرامیان
دندان شاه بود و لگدهای خیزران
یک سال و نیم،درهمه جا گریه کرده است
هرشب به یاد خاطره ها گریه کرده است
با یاد زجر کرببلا گریه کرده است
با داغ سیدالشهدا گریه کرده است
وقتش رسیده..،پیرهنش را بیاورید
آن یادگارِ بی کفنش را بیاورید
#بردیا_محمدی
@poem_ahl
#مناجات_با_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#مولودی_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#مدح_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#مرثیه_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
عاشق شدیم و عاشق حیران ما شدند
قومی اسیر زلف پریشان ما شدند
آنقدر عاشقیم که عشاق روزگار
مبهوت اشتیاق گریبان ما شدند
روح القدس شدیم و تمامی شاعران
گرم غزل سرایی دیوان ما شدند
یوسف شدیم و بهر تماشای حال ما
صدها عزیز راهی زندان ما شدند
آنقدر آمدیم و مسلمان او شدیم
آنقدر آمدند و مسلمان ما شدند
ما عاشقیم عاشق حیران زینبیم
تکفیرمان کنید مسلمان زینبیم
مارا نوشته اند برای گدا شدن
سائل شدن، اسیر شدن، مبتلا شدن
از آنطرف خلاصه دری باز میشود
می ارزد انتظار به این آشنا شدن
عشاق سنگ خورده ی دیوار زینبیم
پس واجب است غرق تماشای ما شدن
وقتی مسیر جای قدمهای زینب است
میلی نمیکنیم به جز خاک پا شدن
اول طواف بعد منا پس چه بهتر است
بعد از دمشق راهی کرب و بلا شدن
"مارا برای راز و نیاز آفریده اند
این کعبه را برای نماز آفریده اند"
این کیست که فرشته گلیم آورش شده
بال و پر فرشته نخ معجرش شده
دیگر نیاز نیست به گهواره بردنش
دست حسین بالش زیر سرش شده
از این به بعد خانه ی مولا چه دیدنی است
با زینبی که فاطمه ی دیگرش شده
زهرا همان که ام ابیهاش گفته اند
زهرا همان که مادرش پیغمبرش شده
دیروز دختر وجنات خدیجه بود
حالا خدیجه آمده و دخترش شده
اینگونه بود فاطمه شد ریشه بقا
اینگونه بود فاطمه شد ام امها
زینب طلوع بود ولی ابتدا نداشت
زینب غروب بود ولی انتها نداشت
زینب رسول بود ولی مصطفی نشد
شهر نزول بود اگرچه حرا نداشت
زینب اگر نبود کسی فاطمی نبود
زینب اگر نبود کسی مرتضی نداشت
زینب اگر نبود حسینی نمیشدیم
زینب اگر نبود زمین کربلا نداشت
زینب هر آنچه گفت تماما حسین بود
اصلا به غیر نام حسین اعتنا نداشت
زینب اگر نبود مسلمان نداشتیم
باور کنید ذکر حسین جان نداشتیم
جایی پریده است که پیدا نمی شود
حتی عروج اینهمه بالا نمی شود
دیدند صبح آمده اما در آسمان
خورشید شهر فاطمه پیدا نمی شود
یا ایها الرسول چرا آفتاب صبح
در آسمان شهر تماشا نمی شود
فرمود: زینب آینه ی روی دخترم
آنکه مقام بی حدش املا نمی شود
چون بی نقاب آمده بیرون حجره اش
امروز آفتاب هویدا نمی شود
حقش نبود کعبه نیلوفرش کنند
حقش نبود سر زده بی معجرش کنند
لبهاش تشنه بود ولی رود نیل بود
بالش شکسته بود ولی جبرئیل بود
زینب فرشته آینه حوریه عاطفه
از جنس خانواده ای از این قبیل بود
گودال هم که رفت فقط سر به زیر بود
شرمنده بود از اینکه قتیلش قلیل بود
کوچه به کوچه لشگر کوفه شکست خورد
از دست خانمی که تماما اصیل بود
ویرانه کرد کاخ بلند یزید را
زینب تبر نداشت ولیکن خلیل بود
#علی_اکبر_لطیفیان
@poem_ahl
#مدح_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#مناجات_با_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#زبان_حال_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
تا که لبریز شد از عشق تو پیمانه دل
شده چون عرش خدا منزل ویرانه دل
باده عشق بود ورنه کجا تا به ابد
رسد امروز چنین نالهی مستانه دل
دل اگر هست دل زینب کبری باشد
آفرین باد بر این همت مردانه دل
ز آشنا تا که به گوش دلش آواز رسید
شد خموش از سخن مردم بیگانه دل
گفت ای همسفر از خواهر خود رنجیدی
تو چه دیدی ز من ای گوهر یکدانه دل
دست کوتاه بود تا که سر پاک تو را
از سر نیزه کشانم به سوی خانه دل
#عبدالحسین_رضایی
@poem_ahl
#مناجات_با_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#مدح_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#مرثیه_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
دیشب برای تو کمی ماتم نوشتم
مرثیهای با رنگهای غم نوشتم
در انتهای آسمان هفتگانه
نام تو و پرواز را با هم نوشتم
نام تو را وقتی رسالت میکشیدی
همسایهی پیغمبر اکرم نوشتم
وقتی نگاهم بر نجیبی تو افتاد
مریم نوشتم باز هم مریم نوشتم
آن تکههای زندگی معجرت را
باور نمیکردم اگر مبهم نوشتم
وقتی نگاه زخمیات را میشمردم
از پلکهایت چند تا را کم نوشتم
همشیره خورشید ای خانم ببخشید
نامِ تو را با خطّ نامحرم نوشتم
#علی_اکبر_لطیفیان
@poem_ahl
#مولودی_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#مدح_حضرت_زینب سلاماللهعلیه
#مناجات_با_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#گریز_امام_حسین سلاماللهعلیه
#مرثیه_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
ای دختر جلالت و ای خواهر وقار
بانویمُلکِعصمتو ناموسِ کردگار
ایماندهدرتو هیبت حیدر بهیادگار
ایانعکاسِ فاطمه در چشمِ روزگار
پیشت چراغها همه بی استفادهاند
از سایهی تو نور به خورشید دادهاند
تو آمدی که مظهر اهل کسا شوی
تا جلوهگاه آیهی قالوا بلی شوی
در قامت زنان شرف "لافتی" شوی
زینبشدیکه زینتِ شیرخدا شوی
هر چند گفتهاند که امّ المصائبی
با جوشن حجاب اسدُاللهِ غالبی
جایی که امر نامگذاریت با خداست
اسم تو مثل اسم علی فوق کیمیاست
آری حسابِفهم تو از دیگران جداست
علم لَدُنّی تو همان علم انبیاست
باآنزبان کهگفتهای"یک" "دو"نگفتهای
ای سِرّ اَعظمی که کماکان نهفتهای
کوهاز صلابتِ تو در عالم اشارتیست
هفتآسمان؛زِ وُسعتِقلبت کنایتیست
نقل روایت تو چه نیکو عبادتیست
اینکه غلام کوی تو باشم سعادتیست
منّت خُدای را که همین است مذهبم
من شیعهی حسینیِ اسلامِ زینبم
از هردو سمت؛نسبتِتو میرسد به نور
خورشیددرحضورتو چونمیکند ظهور
از ظِلّ سایه ات به ادب میکند عبور
فَخر المُخدّراتِ حرم؛ زینب الصّبور
اُختُالحسین،درعظمتکیستمثلتو؟
اقرار میکنم احدی نیست مثلتو
ازتو بهوقتحادثهطوفانشکستخورد
اولاد عاهه در دل میدان شکستخورد
از زخم پات خار مُغیلان شکستخورد
کوفهدُرستلحظهیطُغیانشکستخورد
این شهر مثل صید اسیر کمند شد
فریاد اُسکُتوی تو وقتی بلند شد
دیدی هلال را به سرِ نِی بهوقتظُهر
دیدی خمیده شد کمرِ نِی بهوقتظُهر
آتش نشست بر جگرِ نِی بهوقتظُهر
جا ماند بر تنت اثرِ نِی بهوقتظُهر
آنهاکهمَست؛دور و برت نعرهمیزدند
باخُطبه خواندن تو به زانو در آمدند
با اینکه مثل فاطمه بیبال و پر شدی
تو یک تنه حریف هزاران نفر شدی
هشتاد و چند کودک و زن را سِپَر شدی
هرجا که شعله بود تو پروانهتر شدی
آه دلِ شکستهات از عرش هم گذشت
وقتیکه ریخت دُرّ حسینی میان طشت
#محمد_قاسمی
@poem_ahl
#مولودی_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#مناجات_با_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#مدح_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
گفتم از کوه بگویم، قدمم میلرزد
از تو دم میزنم اما قلمم میلرزد
هیبت نام تو یک عمر تکانم داده است
رسم مردانگیات راه نشانم داده است
پی نبردیم به یکتایی نامت زینب
کار ما نیست شناسایی نامت زینب
من در ادراک شکوه تو سرم میسوزد
جبرئیلم، همۀ بال و پرم میسوزد
من در اعماق خیالم ... چه بگویم از تو
من در این مرحله لالم، چه بگویم از تو
چه بگویم؟ به خدا از تو سرودن سخت است
هم علی بودن و هم فاطمه بودن سخت است
چه بگویم که خداوند روایتگر توست
تار و پود همه افلاک، نخ معجر توست
روبروی تو که قرآن خدا وا میشد
لب آیات به تفسیر شما وا میشد
آمدی تا که فقط زینت مولا باشی
تا پس از فاطمه، صدیقۀ صغری باشی
آمدی شمس و قمر پیش تو سو سو بزنند
تا که مردان جهان پیش تو زانو بزنند
چشم وا کردی و دنیای علی زیبا شد
باز تکرار همان سورۀ «اعطینا» شد
عشق عالم به تو از بوسه مکرر میگفت
به گمانم به تو آرام پیمبر می گفت:
بی تو دنیای من از شور و شرر خالی بود
جای تو زیر عبایم چقدر خالی بود
#سید_حمیدرضا_برقعی
@poem_ahl
#مولودی_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#مناجات_با_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#مدح_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#مرثیه_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
ای دختر جلالت و ای خواهر وقار
بانوی مُلکِ عصمت و ناموسِ کردگار
ای مانده در تو هیبت حیدر به یادگار
ای انعکاسِ فاطمه در چشمِ روزگار
پیشت چراغها همه بی استفادهاند
از سایهی تو نور به خورشید دادهاند
تو آمدی که مظهر اهل کسا شوی
تا جلوهگاه آیهی قالوا بَلی شوی
در قامت زنان شرف"لافتی" شوی
زینب شدی که زینتِ شیرخدا شوی
هر چند گفتهاند که امّ المصائبی
با جُوشنِ حجاب، اسدُاللهِ غالبی
جایی که امر نامگذاریت با خداست
اسم تو مثل اسم علی فوق کیمیاست
آری حسابِ فهم تو از دیگران جداست
علم لَدُنّی تو همان علم انبیاست
با آن زبان که گفتهای "یک"، "دو" نگفتهای
ای سِرّ اَعظمی که کماکان نَهفتهای
کوه از صلابتِ تو در عالم اشارتیست
هفتآسمان، زِ وُسعتِ قلبت کنایتیست
نقل روایت تو چه نیکو عبادتیست
اینکه غلام کوی تو باشم سعادتیست
منّت خُدای را که همین است مذهبم
من شیعهی حسینیِ اسلامِ زینبم
از هردو سمت، نسبتِ تو میرسد به نور
خورشید در حضور تو چونمیکند ظهور
از ظِلّ سایه ات به ادب میکند عبور
فَخر المُخدّراتِ حرم، زینب الصّبور
اُختُالحسین، در عظمت کیست مثل تو؟
اقرار میکنم احدی نیست مثلتو
از تو به وقت حادثه طوفان شکست خورد
اولاد عاهه در دل میدان شکستخورد
از زخم پات خار مُغیلان شکستخورد
کوفه دُرست لحظهی طُغیان شکست خورد
این شهر مثل صید اسیر کمند شد
فریاد اُسکُتوی تو وقتی بلند شد
دیدی هلال را به سرِ نِی به وقت ظُهر
دیدی خمیده شد کمرِ نِی به وقت ظُهر
آتش نشست بر جگرِ نِی به وقت ظُهر
جا ماند بر تنت اثرِ نِی به وقت ظُهر
آنها که مَست، دور و برت نعره میزدند
با خُطبه خواندن تو به زانو در آمدند
با اینکه مثل فاطمه بی بال و پر شدی
تو یک تنه حریف هزاران نفر شدی
هشتاد و چند کودک و زن را سِپَر شدی
هرجا که شعله بود تو پروانهتر شدی
آه دلِ شکستهات از عرش هم گذشت
وقتیکه ریخت دُرّ حسینی میان طشت
#محمد_قاسمی
@poem_ahl