#مناجات_با_امام_رضا سلاماللهعلیه
#مدح_امام_رضا سلاماللهعلیه
#مناجات_با_حضرت_معصومه سلاماللهعلیها
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
#مشهد
#قم
از کریمان سنگ میخواهیم ما، زر میرسد
در حرم از آنچه میخواهیم بهتر میرسد
لطف و احسان کریمان را شمردن مشکل است
وقت احسان، پشت آن احسان دیگر میرسد
ای که دستت میرسد کاری کنی، کاری بکن
عمر دارد میرود، دارد اجل سر میرسد
در طلب خوب است حاجات مکرر داشتن
وقتی از این ناحیه دارد مکرر میرسد
شب به شب در میزنم، چون در زدن مال من است
دست سائلها فقط تا حلقهی در میرسد
گر به ما کم میرسد از خصلت کم بینی است
ورنه دارد ده برابر، ده برابر میرسد
من فقط یک نوکرم، کار خودم را میکنم
او خودش هر وقت لازم شد به نوکر میرسد
خادمان آنقدر بی اصل و نسب هم نیستند
نسبت ما یا به فضّه یا به قنبر میرسد
فقر آمد میرود ایمان، ولی پیش شما
میشود ایمان من فقری که از در میرسد
رزق در بین الطلوعین است، بین طوس و قم
رزق از دو سفرهی موسى بن جعفر میرسد
هم به زیر دین قم، هم زیر دین مشهدم
گاه به دادم برادر، گاه خواهر میرسد
فاطمه را خواستم معصومه را زائر شدم
فیض قبر مادری از قبر دختر میرسد
نیستند این دو براى من، فقط پیش منند
سر به سرور میرسد، دل هم به دلبر میرسد
پیش تو محتاجها در حال رفت و آمدند
تا که آهو میرود پشتش کبوتر میرسد
آب پاى میوه اى که ریختم بهتر رسید
میوهی ما هم فقط با گریه بهتر میرسد
پابرهنه میدوید و میدوید و میدوید
زودتر از شمر آیا به برادر میرسد
#علی_اکبر_لطیفیان
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_رضا سلاماللهعلیه
#مدح_امام_رضا سلاماللهعلیه
#مدح_حضرت_معصومه سلاماللهعلیها
#گریز_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#مشهد
#قم
خانه های آن کسانی می خورد در بیشتر
که به سائل می دهند از هر چه بهتر بیشتر
عرض حاجت می کنم آن جا که صاحبخانه اش
پاسخ یک می دهد با ده برابر بیشتر
گاه گاهی که به درگاه کریمی می روم
راه می پویم نه با پا بلکه با سر بیشتر
زیر دِین چارده معصومم اما گردنم
زیر دِین حضرت موسی بن جعفر بیشتر
گردنم در زیر دینِ آن امامی هست که
داده در ایران ما طوبای او بر، بیشتر
آن امامی که «فداکِ» گفتنش رو به قم است
با سلامش می کند قم را منوّر، بیشتر
قم، همان شهری که هم یک ماه دارد بر زمین
همچنین از آسمان دارد «چِل اختر» بیشتر
قصد این بارِ قصیده از برادر گفتن است
ور نه می گفتم از این معصومه خواهر بیشتر
در مقامش مصرعی می گویم و رد می شوم
لطف باباهاست معمولاً به دختر بیشتر
عازم مشهد شدم تا با تو درد دل کنم
بودنت را می کنم این گونه باور بیشتر
مرقدت ضرب المثل های مرا تغییر داد
هر که بامش بیش برفش؟ نه! کبوتر بیشتر
چار فصل مشهد از عطر گلاب آکنده است
این چنین یعنی سه فصل از شهر قمصر بیشتر
پیش تو شاه و گدا یکسان تر اند از هر کجا
این حرم دیگر ندارد حرفِ کمتر، بیشتر
از غلامان شما هم می شود دنیا گرفت
من نیازت دارم آقا روز محشر بیشتر
ای که راه انداختی امروز و فردای مرا
چشم در راه تو هستم روز آخر بیشتر
بر تمام اهل بیت خویش حساسی ولی
جان زهرا، چون شنیدم که به مادر بیشتر
دوستت دارم نمی دانم که باور می کنی
راست می گویم به ولله از ابوذر بیشتر
#حسین_رستمی
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_رضا سلاماللهعلیه
#مشهد
#دو_بیتی
ما را به کسی جز تو نظر عیب بود
کوبیم اگر در دگر عیب بود
با دست تهی آمدنم عیبی نیست
با دست تهی روم اگر عیب بود
#علی_انسانی
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_رضا سلاماللهعلیه
#مشهد
هنوز حال و هوايي كه داشتم دارم
هنوز طبع گدايي كه داشتم دارم
براي گمشدگان يك چراغ روشن كن
نياز به راهنمايي كه داشتم دارم
بساط شاه و گدا در كنار هم پهن است
كنار جايِ تو جايي كه داشتم دارم
همان گداي قديمي كه داشتي داري
همان امام رضايي كه داشتم دارم
حرم نگو، عتبات است، تو حسين مني
هنوز كرب و بلايي كه داشتم دارم
#علی_اکبر_لطیفیان
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_رضا سلاماللهعلیه
#مدح_امام_رضا سلاماللهعلیه
#گریز_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#مشهد
عشق رسوایی محض است که حاشا نشود
عاشقی با اگر و شاید و اما نشود
شرط اول قدم آن است که مجنون باشیم
هر کسی دربهدر خانه ی لیلا نشود
دیر اگر راه بیوفتیم، به یوسف نرسیم
سرِ بازار که او منتظر ما نشود
لذت عشق به این حسِّ بلاتکلیفی ست
لطف تو شاملم آیا بشود؟ یا نشود؟
من فقط روبه روی گنبد تو خم شده ام
کمرم غیر درِ خانه ی تو تا نشود
هرقدر باشد اگر دورِ ضریح تو شلوغ
من ندیدم که بیاید کسی و جا نشود
بین زوّار که باشم کرمت بیشتر است
قطره هیچ است اگر وصل به دریا نشود
مُرده را زنده کُنَد خوابِ نسیم حرمت
کار اعجاز شما با دَمِ عیسا نشود
امن تر از حرمت نیست، همان بهتر که
کودکِ گمشده در صحن تو پیدا نشود
بهتر از این؟! که کسی لحظه ی پابوسیِ تو
نفس آخر خود را بکِشد پا نشود
دردهایم به تو نزدیک ترم کرده، طبیب
حرفم این است که یک وقت مداوا نشود!
من دخیلِ دلِ خود را به تو طوری بستم
که به این راحتی آقا گره اش وا نشود
بارها حاجتی آورده ام و هر بارش
پاسخی آمده از سمت تو، الّا نشود
امتحان کرده ام این را حرمت، دیدم که
هیچ چیزی قسم حضرت زهرا نشود
آخرش بی برو برگرد مرا خواهی کُشت
عاشقی با اگر و شاید و اما نشود
#محمد_رسولی
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_رضا سلاماللهعلیه
#گریز_امام_حسین سلاماللهعلیه
#مشهد
گريه غوغا مي كند، دل هاي ويران بيشتر
صحن را پر كرده امشب بوي باران بيشتر
يا تو داري مي كشي شعر مرا سمت جنون
يا دل من مي زند خود را به طوفان بيشتر
خوب جايي آمدي زائر مگر نشنيده اي
می شود هر مشکل آسان با كريمان بيشتر
از شما پنهان نباشد از خدا پنهان كه نيست
من خدا را ديده ام سمت خراسان بيشتر
بسته هركس جايي از جغرافيا دل را و من
بسته ام سمت شمال شرق ايران بيشتر
شب میان پنج صحن و هفت ایوان طلا
ماه جولان می دهد در این شبستان بیشتر
پنجره فولاد يعني بارش يكريز نور
هرچه اينجا درد مي بينيد، درمان بيشتر
علّتش را من نمي دانم ولي در اين حرم
بوي عطر كربلا جاري است در جان بيشتر
دارم امشب مي روم اما دلم پيش شماست
اي گرفتار تو دل هاي پريشان بيشتر
هرچه كردم تا ضريحت را ببوسم لحظه اي
بست بر من راه را اين بيشتر، آن بيشتر
اين كه ما را دوست مي داريد يا نه با شماست
ما شما را دوست مي داريم از جان بيشتر
#عباس_شاه_زیدی
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_رضا سلاماللهعلیه
#مدح_امام_رضا سلاماللهعلیه
#مرثیه_امام_رضا سلاماللهعلیه
#گریز_امام_حسین سلاماللهعلیه
#مشهد
ای بـه تولای تـو کمال ایمان رضا!
مهر تو در جسم دین خوبتر از جان رضا!
زائـر قبـرت بَـرَد فخـر بـه بیتالحـرام
سائل کویت کند ناز به سلطان رضا!
مـور اگــر خرمـن بـذل تــو را بنگـرد
دانه نمیگیرد از دست سلیمان رضا!
اگــر بخوانـی مــرا وگــر برانــی مـرا
نمیروم از درت قسـم به قرآن رضا!
عـالـم امکـان بــود نگیــن انگشتـری
مـزار تـو خاتـم عالـم امکان رضـا!
مؤمن اگر آورد طاعت سلمان بـه حشر
بدون مهر شما نیست مسلمان رضا!
به عرش کرد افتخار به فرش داد اعتبار
رسید تا پای تو به خاک ایران رضا!
رواسـت روحالامیـن فشـاند از آسمــان
به پـای زوار تـو لالـه و ریحان رضا!
عجـب نـدارم اگـر نـاز بـه جنـت کنـد
اگر تو چشم افکنی به روی شیطان رضا!
حـرام دانـم اگــر در حـرم قـدس تــو
به لب برم نامی از روضۀ رضوان رضا!
جمال حق دیدنی نیست ولی دیدنیست
به روی تو طلعت خدای منـان رضا!
بـدون مهـر تـو گـر نـام خــدا را بـرم
قسم به ذات خدا ندارم ایمان رضـا!
هـر آن کـه یکبـار شـد زائـر درگـاه تو
تو میکنی بازدید سه بار از آن رضا!
زائـر قبـرت اگـر پـای نهـد در جحیـم
جحیم را میکند روضۀ رضوان رضا!
دُر ز دهـن سفتـهام مـدح تو را گفتهام
کز نفسم ریخته لؤلؤ و مرجان رضا!
زائـر خــود را کنــی بدرقــه تـا کربــلا
بلکه شوی زائـرش از ره احسان رضا!
نیـست تعجــب اگــر در قــدم زائــرت
خار شود لاله و خـاک گلستـان رضا!
بـاز شـود بـر رویش هشـت در بـاغ خلد
کافر اگر رو کنـد سوی خراسان رضا!
گر تو پنـاهش دهـی ور تـو نگاهش کنی
نـاز به یـوسف کند گرگ بیابان رضا!
در حـرم قـدس تـو ای پسـر فاطمه
جـای گـل آوردهام نامـۀ عصیان رضا!
گریـه کنـم زار زار بلکـه نصیبــم شـود
در حرمت جان دهم با لب خندان رضا!
نالـه و آهــم ببیـن درد گنــاهم ببیـن
نیست مرا بهتر از عفو تو درمان رضا!
روز قیامت کجا دامـن و دستم تهیست؟
من که شما را شدم دست به دامان رضا!
با همه جرم و گنـه گر تـو شفیعـم شوی
روز قیـامت کنـم نـاز بـه غفران رضا!
آه کـه زد قاتلـت شعلـه بـه جـان و دلت
آب شـدی همچنان شمع فروزان رضا!
دیده بـه در دوختـی، سوختـی و سوختـی
شد نفست در جگر آتش سوزان رضـا!
گـرچـه نشـد پیکـرت طعمـۀ شمشیـرها
در جگـرت داشتـی زخم فراوان رضـا!
گرچه تنت آب شد در تب و در تـاب شد
وقت شهادت نبود کام تو عطشان رضا!
کشـت تــو را میزبــان آه کـه عبـاسیان
خوب نگه داشتند حرمت مهمان رضا!
رفـت فــرو بارهــا در جگــرت خـارهــا
یافت به خون جگر عمر تو پایان رضا!
ای همه را دستگیر چشم ز «میثم» مگیر
کآمـده این بینـوا بـر تو نواخان رضا!
#غلامرضا_سازگار
@poem_ahl
#زبان_حال_امام_علی سلاماللهعلیه
#مرثیه_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
داغت که با سکوت سبک تر نمی شود
حرفی بزن جواب که با سر نمی شود
تعریف کن از اول تنهایی ات بگو
از هیچ کس برای تو مادر نمی شود!
از آفتاب آن طرف شهر، از اُحد
از اشک زیر سایه که دیگر نمی شود!
از مردم، از عیادتشان، راستی بگو:
کی گفته بود «فاطمه بهتر نمی شود»؟
با آیه آیه آیه ی عمرت نوشته ای
بیخود مقام فاطمه کوثر نمی شود
می خواهم از غمت نخورم بر زمین ولی
هر بار می رسم جلوی در، نمی شود
در بسترت به چشم من انگار زینبی ست
آدم سه ماهه این همه لاغر نمی شود
من هیچ، محض خاطر این بچه ها بمان
باشد!؟ دوباره فاطمه با سر: نمی شود
#حسین_رستمی
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_حسین سلاماللهعلیه
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
کوه صفا کنار صفای شما کم است
ذبح منا به پای منای شما کم است
من از تو پادشاهی عالم نخواستم
این چیزها برای گدای شما کم است
آماده ام که دعبل دربارتان شوم
بر شانه ام هنوز عبای شما کم است
در ثبت اسم نوکریم گیر کرده ام
وقتی که مهر کرب و بلای شما کم است
دیگر نمی شود نفس راحتی کشید
این جا چقدر حال و هوای شما کم است
ماها کجا و دست علمدارتان کجا
سرها به خیر مقدم پای شما کم است
زخم شما که خوب نشد خاک بر سرم
این گریه ها چقدر برای شما کم است
در قتلگاه لحظه ی تقطیع جسمتان
معلوم شد که چند هجای شما کم است
#حسین_رستمی
@poem_ahl
#مدح_امام_رضا سلاماللهعلیه
#مناجات_با_امام_رضا سلاماللهعلیه
ای روضه ای که دهر ز بویت معطّرست
آبت ز کوثر و گلت از مشک و عنبرست
در طینت تو چشمه خورشید مضمرست
بوی تو چون نسیم جنان روح پرورست
خاکی و نه فلک به وجودت منوّرست
تا در تو نور دیده زهرا و حیدرست
خورشید کو یگانه رو هفت کشورست
بهر شرف ز خاک نشینان این درست
ای کشور فلک شرف کعبه احترام
دارالسلام گفته جناب تو را سلام
بر آستان روضه تو مهر و مه غلام
در گنبد مرصّع تو هر صباح و شام
از قرص آفتاب وز جرم مه تمام
تصویر می کند به سر تربتت امام
صندوق زر پخته و قندیل سیم خام
قبر تو خاک نیست که روح مصوّرست
آن بقعه ای که کعبه صدق و صفا در اوست
و آن روضه ای که مسکن آل عبا در اوست
و آن خطه ای که مخزن گنج بقا در اوست
و آن مرقدی که مشهد شمع رضا در اوست
از نکهتی که رایحه مصطفا در اوست
وز طینتی که نکهت شیر خدا در اوست
وز تربتی که خاصیت کیمیا در اوست
هر صبح و شام کار مه و مهر چون زر است
ای روضه ای که همچو جنان خرم آمدی
چون کعبه قبله گاه بنی آدم آمدی
چون بیت مقدس از فلک اعظم آمدی
با صحن جنتی که در این عالم آمدی
چون صحن زرنگار فلک محکم آمدی
از بهر ریش خسته دلان مرهم آمدی
تا مرقد خلیفه عیسی دم آمدی
خاک درت به تارک جمشید افسر است
هر صبحدم ز خون شهیدان کربلا
خورشید می کشد علم آل مصطفا
می سازد از مصیبت اولاد مرتضا
برقد صبح پیرهن خون چکان قبا
اجزای روح می شود از این غم ز هم جدا
بهر دوای این الم آمد به شهر ما
سلطان هشتمین علی موسی رضا
کاندر بر زمانه تنش روح دیگر است
روز جزا که نوبت ملک قدم زنند
ارواح انبیا همه از قرب دم زنند
اهل صفا به روضه جنت علم زنند
ارباب معصیت چو نفیر ندم زنند
آل علی نخست به میدان قدم زنند
وز پیشگاه عفو صلای کرم زنند
وز مغفرت به نامه هر کس رقم زنند
مقبل کسی که بنده اولاد حیدر است
ای شاهباز، جمله شکار تو آمدیم
پر سوخته به راهگذار تو آمدیم
در بارگاه کعبه شعار تو آمدیم
چون حاجیان به طوف مزار تو آمدیم
از هر دیار سوی دیار تو آمدیم
جان برکف از برای نثار تو آمدیم
مجروح و خسته بر درِ بار تو آمدیم
رحمی کن آن قدر که ز عفو تو در خور است
طوطی گلشن انا افصح زبان تست
حلاّل مشکلات سلونی بیان توست
کشّاف لو کُشِف دل بسیار دادن توست
مفتاح علم خانه گوهر فشان توست
چون کعبه مراد همه آستان توست
عصمت که در ریاض سخن مدح خوان است
نَظّام در منقبت خاندان تست
کاندر ریاض مدح تو دایم سخنور است
دلگرمی و قبول سخن ده به عالمش
در نظم و نثر بیش مکن لال و ابکمش
ده آب روی دنیی و عقبی به یک دمش
آسوده دار تا به ابد شاد و خرمش
وز مکر و کین اهل حسد دار بی غمش
بخشش درون جمع و بزن بیش برهماش
صد سال زنده دار و مساز از جهان کماش
وانگاه هر که را که هوای تو در سر است
در کار بسته همه یارب گشاد ده
مجموع را به کنج هدایت مراد ده
درماندگان جرم و گنه را تو داد ده
اسرار ذکر خود همه کس را به یاد ده
با اهل دل مدام صلاح و رشاد ده
توفیق ترک غفلت و فسق و فساد ده
در هر دلی که درد تو نبود به یاد ده
کان است کوبه عالم تحقیق رهبرست
#عصمت_الله_بخارایی
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_هادی سلاماللهعلیه
#مرثیه_امام_هادی سلاماللهعلیه
#مرثیه_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
#مجلس_شام
#سامرا
از تو گفتن همیشه شیرین است
درک ما از تو گرچه پایین است
می نویسم به قصد شیدایی
من فقیرم بضاعتم این است
واژه هایی که نیست در شانت
و زبانی که الکن است هنوز
من کجا وصف خیر بی پایان
وصف آیینه کار آیینه است
امرکم رشد، ما تهی دستیم
فعلکم خیر، ما گدا هستیم
نه فقط ما که آسمان و زمین
پیش پایت فقیر و مسکین است
و بکم یمسک السما مولا
رزق و روزی شعر دست شماست
بموالتکم، ولای شما
اصل و فرع و تمامی دین است
تو کریمی و عادتت احسان
چند بیتی بگویم از غمتان
نور مطلق کجا و بزم شراب
دلت تنگت دوباره غمگین است
باز هم روضه های تکراری
باز اشک و ناله و زاری
یاد غم های عمه افتادی
غم زینب همیشه سنگین است
زینب و مجلس حرامی ها
زینب طعنه های شامی ها
زینب و چوب و قاری قرآن
و لبی که دوباره خونین است
کربلا گرچه قسمت ماشد
حسرت سامرا به دل مانده
دعوتم کن برای پابوسی
از تو گفتن همیشه شیرین است
دست بر سینه این دم آخر
با لب خشک، رو به کرب و بلا
"السلام علیک یا عطشان"
تشنگی ارث آل یاسین است
رحمت واسعه نگاه شماست
سامرایت بهشت دیگر ماست
دعوتم کن برای پابوسی
از تو گفتن همیشه شیرین است
#محمدصادق_ابراهیمی
@poem_ahl
#زبان_حال_امام_حسین سلاماللهعلیه
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
#مجلس_شام
یا مزن چوب جفا را بر لب و دندان من
یا بگو بیرون روند از مجلست طفلان من
یا نزن شرمی نما از روی زهرا مادرم
یا بزن مخفی ز چشم خواهر گریان من
من پی ترویج قرآن آمدم این جا که گشت
چوب خزران تو مزد خواندن قرآن من
ای ستمگر هر چه می خواهی بزن اما بدان
بوسه گاه مصطفی باشد لب عطشان من
در احد جد تو دندان پیمبر را شکست
باید از چوب تو اکنون بشکند دندان من
بارها و بارها پیوسته دید آزارها
هم سر خونین من، هم پیکر عریان من
سخت تر از چوب تو بر من نگاه زینب است
چوب تو نه، اشک او آتش زند بر جان من
خواندن آیات قرآن زیر چوب خیزران
با خدا این بوده از روز ازل پیمان من
من شدم در زیر چوب خیزران مهمان تو
مادرم در پای طشت زر بود مهمان من
دست "میثم" را از آن گیرم که پیش از بودنش
همچنان دست توسل داشت بر دامان من
#غلامرضا_سازگار
@poem_ahl