eitaa logo
اشعار اهل‌بیت علیهم‌السلام
274 دنبال‌کننده
11 عکس
2 ویدیو
0 فایل
🔰اَلسَّلاٰمُ عَلَیْکُمْ یٰا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ 💠 اگر شعر خوبی روزیتون شد و ازش خوشتون اومد بفرستید: @abes80
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه از آن شکوه به زیر آمدم؛ خمیدم من کنار پیکر تو، ناسزا شنیدم من برای جرعه‌ی آبی که تشنه جان ندهی کنار مادرمان دشت را دویدم من تنت حصاری صد تیر و تیغ و نیزه شده خلاصه هرچه که کردم، تورا ندیدم من آهای یوسف مدفون زیر دشنه و سنگ! برای دیدن تو، دست خود بریدم من برای بوسه‌ی آخر، برای عرض ادب چقدر نیزه ز جسمت برون کشیدم من @poem_ahl
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه اسیر رحمت خود کرده‌ای کرامت را به دست‌گیری خود، وعده ده قیامت را ز دامن تو یقین دست صبر کوتاه است خیال وصل شما، کشته استقامت را پیمبران اولوالعزم در نزول بلا به اقتدای شما بسته‌اند قامت را به‌غیر حضرت زهرا و تو، کدامین زن به‌روی شانه‌ی خود می‌کشد امامت را تو ظلم را به مذلّت کشانده‌ای یعنی خودت گرفته‌ای از شام، انتقامت را امام کرب‌وبلا، تشنه‌ی سلام تو بود غروب روز دهم، اوّل قیام تو بود همه بساط شما، نور عشق محضر توست تمام پرده‌ی عصمت، نخی ز معجر توست حسین در همه عمرش به خویش می‌بالید که زیر گنبد این آسمان، برادر توست جهان، حیات خودش را ز فاطمه دارد همان‌که فخر نموده‌ست از این‌که مادر توست به ذوالفقارِ زبانِ تو فتح شد کوفه بگو که حیدر کرّار، نام دیگر توست امام را سر ذوق آوری به هرحالت حسینِ بر سر نی رفته، پای منبر توست امید بسته دو عالم به دست بسته‌ی تو شکوه دین‌ پیمبر، سر شکسته‌ی تو تو در میان بلا، قد کشیده‌ای زینب هرآن‌چه می‌شنوم را تو دیده‌ای زینب تو تشنه‌تر ز همه بوده‌ای و دم نزدی تو در مسیر سواران، دویده‌ای زینب مشخّص است ز عمر کم تو بعد حسین زمان ذبح برادر، رسیده‌ای زینب غلاف و کعب نی و تازیانه، بارش سنگ تو طعم یک‌به‌یکش را چشیده‌ای زینب هنوز سر به فلک می‌زند جراحاتت تو لحظه‌لحظه، پیاپی شهیده‌ای زینب گریستی همه را با دو چشم یعقوبی برای یوسف گم‌گشته، سینه می‌کوبی برای آه نمانده به سینه‌ات نایی صدای بی‌کسی تو نمی‌رسد جایی نفس بکش؛ نفست را کسی نمی‌بُرّد حریم‌ خلوتتان را نمی‌درد پایی ز صبح، پیرهنی را به سینه چسباندی هزار مرتبه گفتی: چرا نمی‌آیی تو رو به قبله‌ای و هیچ‌کس کنارت نیست عزیزکرده‌ی حیدر! چقدر تنهایی کسی نمانده بیاید به زیر تابوتت کسی نمانده بگرید، رباب، لیلایی چقدر بی‌کسی و انتهای غم این‌جاست که لحظه‌لحظه‌ی عمرت، غروب عاشوراست برای صحن بهارت، رسید فصل خزان نداشت قلب جهان بعد از آن زمان، ضربان برای امر مهمّی وضو گرفت کسی نشست قبل اذان، روی سینه‌ی قرآن دوید خنجر و عالم فتاد از حرکت بریده شد سر ارباب عالم امکان کسی بدون جسارت نرفت از گودال چه سفره‌ای است! همه رزق می‌برند از آن خدا به داد دل دختران شاه رسد عبای غارتی‌اش را به دوش کرده سنان چه ظلم‌ها دم آخر به شاه می‌کردند تمام دخترکانش نگاه می‌کردند @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه روی نیازم کجاست، سوی حسین است و بس قبله قلبم کجاست کوی حسین است و بس سلسله عشق را سلسله جنبان خداست سلسله عشق چیست موی حسین است و بس دیدن وجه خدا گر که تو را آرزوست وجه خدا ای عزیز روی حسین است و بس بوی بهشت خدا از حرمش می وزد بوی بهشت خدا بوی حسین است و بس رحمت و لطف و کرم مهر و وفا و صفا بخشش و جود و عطا خوی حسین است و بس هر که امانش دهند روز جزا از عذاب از برکات دم و هوی حسین است و بس کوثر و حوض بهشت زمزم و هم سلسبیل اندکی از قطره جوی حسین است و بس آنکه بود طالب دیدن وجه خدا گو که مرادت چو من روی حسین است و بس می طلبد هر کسی امن و امان از عذاب حصن امان خدا کوی حسین است و بس حسن خدا را عیان کس نتوانست دید آینه حسن حق روی حسین است و بس @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه منظر دل های ماست، کرب و بلای حسین مرغ دل ما زند، پر به هوای حسین یک نگه کربلا بِه بود از صد بهشت جنت اهل دل است، صحن و سرای حسین دیدن باغ بهشت، مژده به زاهد دهید زاهد و حور و قصور، ما و لقای حسین تربت پاکش بود داروی هر دردمند دار شفای خداست، کرب و بلای حسین ملک سلیمان بود در نظرش بی بها آن که گدایی کند پیش گدای حسین هرکه رود کربلا بوسه به خاکش زند بشنود از قدسیان، بانگ و نوای حسین چون به عزاخانه اش پا نهی آهسته نه بال ملایک بود، فرش عزای حسین خنده کنان می رود، روز جزا در بهشت هرکه به دنیا کند، گریه برای حسین غم نخورد بعد از این، بهر سرای دگر آن که «شکوهی!» شود، نوحه سرای حسین @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها به هنگام پیری مرانم ز پیش که صرف تو کردم جوانی خویش الا ای جگر گوشه فاطمه که بردی دل اهل دل را همه کی ام من؟ که باشم هوادار تو هوادار تو هست دادار تو من از کودکی عاشقت بوده ام قبولم نما گرچه آلوده ام به عشق تو هرکس که منسوب شد اگر بد بود عاقبت خوب شد غمت حاصل زندگانی من به راه تو طی شد جوانی من من از ریزه خواران خوان تو ام اگر چه بدم میهمان توام به عشقت از آن دم که خو دادی ام به چشم همه آبرو دادی ام ز در راندگانت حسابم مکن گدایم، کرم کن جوابم مکن به کوی وفا آشیانم بده سگ خانه ام، استخوانم بده ازین رو سپیدم بر داورم که من هم سیاهی این لشگرم مبادا برانی مرا از درت به بازوی بشکسته مادرت @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه آن قدَر زير نعلها پا خورد مثل پيراهنش تنش "تا" خورد روزه‌اش را سنان شکست آخر نیزه ای را به جای خرما خورد تشنه بود آب خواست، اما شمر آب را پیش چشم آقا خورد یاد پهلوی مادرش افتاد پهلویش ضربه بی هوا تا خورد این صدای شکستن سینه است زیر مرکب شد استخوان ها خُرد پشت و روی تنش یکی شده بود زینب از دیدن تنش جا خورد چقَدَر هتک حرمتش کردند غارت پیکرش بفرما خورد در نمی آمد از تنش، بسکه پنجه بر دستباف زهرا خورد پیش چشمان نیمه بازش آه چشم نامحرمی به زن ها خورد چشمهای حسین درد گرفت تیر وقتی به چشم سقا خورد @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه بی جانم و جان می شود موسی بن جعفر در جانم ایمان می شود موسی بن جعفر تا بر لبم گل می کند "باب الحوائج" بانی احسان می شود موسی بن جعفر مشهد، رضا... قم، فاطمه ... با این کریمان والی ایران می شود موسی بن جعفر یک قطره از دریای آقایی اش این است یار فقیران می شود موسی بن جعفر فهمیده ام از ماجرای بُشر حافی کهفِ هراسان می شود موسی بن جعفر باید که با پای برهنه رفت سویش وقتی که رضوان می شود موسی بن جعفر خشکیده ام باید بیافتم در مسیرش بر تشنه باران می شود موسی بن جعفر جانم به لب آمد از این ماتم، ز بس که زندان به زندان می شود موسی بن جعفر وقتی غل و زنجیر بر ساقش می افتد دردش فراوان می شود موسی بن جعفر وقتی که می افتد میان سجده انگار در جامه پنهان می شود موسی بن جعفر حالا که زندان بان غرورش را شکسته داغش دو چندان می شود موسی بن جعفر کارش فقط گریه است بر جد غریبش وقتی که عطشان می شود موسی بن جعفر جسم نحیفش می رود زیر سم اسب؟! یا سنگ باران می شود موسی بن جعفر؟! یا در تنور و تشت و روی نیزه آخر قاری قرآن می شود موسی بن جعفر؟! واللهِ نه این روضه ها سهم حسین است حتی کفن نه... بوریا سهم حسین است @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه تجلی داده‌ای با هر دعایت، روح عرفان را فضیلت داده القابت، تجلی‌گاه انسان را تورا باب الحوائج! کاظم آل عبا خواندم عبا بر سر کشیدی جان ببخشی جسم بی جان را؟ رسول الله را وقتی در آن لحظه پدر خواندی کشیدی بر فضیلت‌های هارون، خط بطلان را پر و بال قنوتت را شکنجه داد با زنجیر ولی نفرین نکردی در دعای خود نگهبان را تو با این بردباری‌ها به اصحابت نشان دادی، برای کظم غیظ خود مصادیقی فراوان را "شترها هم نباید خدمت ظالم کنند"، آری تو روشن‌کرده‌ای با این سخن، تکلیف صفوان را "أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّار" و "کظم غیظ" را با هم نشان دادی چنین توصیه‌های ناب قرآن را اگر چه ماه محبوسی و "فِی قَعْرِ السُّجُون" بودی ولی روشن کند نامت در و دیوار زندان را @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه نه اینکه سوره ابوطالب است و آیه علی ست چنانکه قبل علی بوده مبتدای علی ست همین که لب به سخن باز می کند انگار هِجا هِجای نبی و صدا صدای علی ست به استناد حدیث، او‌ پدربزرگ همه است فقط به خاطر این که پدر برای علی ست به استناد به اصلاب شامخه، انگار دلیل پاکی او نیز در ازای علی ست پدر که جای خودش، جنتش شده تضمین به روز حشر هر آنکس که آشنای علی ست بریده باد زبانش کسی که مُشرک گفت؛ به آنکه حد پرستیدنش خدای علی ست رضایت پسرش در رضایت پدر است رضای حضرت حق هم که در رضای علی ست چنانکه بردن نامش گره گشای همه ست دعا به حق پدر هم گره گشای علی ست شب مَبیت به بستر، غدیر بر منبر علی به جای نبی و نبی به جای علی ست نگو بهشت که عرش است زیر نعلینش به روی دوش نبی چون که رد پای علی ست @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه پر از مدح محمد بود دیوان ابوطالب که غیر از او نبوده در در دل و جان ابوطالب اگر حتی تمام مکه با او دشمنی می‌کرد شبیه کوه محکم بود پیمان ابوطالب چنان دین زیر دِین جان‌فشانی های او مانده که می‌نامند ما را هم مسلمان ابوطالب کسی حتی اگر فکر جسارت بر نبی می‌کرد طرف می‌شد به برق تیغ برّان ابوطالب به دستان خودش پروردگار عشق پرورده‌ست گلی مثل علی را در گلستان ابوطالب بنی‌هاشم مسیر رستگاری را نمی‌پیمود اگر سکّان نمی‌شد تحت فرمان ابوطالب بدون شک بدل می‌شد به ویرانه تمام شهر نمی‌افتاد اگر در دست عمران ابوطالب پیام آورده جبریل امین از حق به پیغمبر که "آتش دور باد از حول دامان ابوطالب" کرامت نسل اندر نسل ارث خانه‌اش می‌شد اگر می‌شد کسی یک‌بار مهمان ابوطالب پیمبر سفره‌ی او را نمک‌گیر خودش کرده چه بنویسیم ما از برکت نان ابوطالب تمام روزی یکسال خود را با خودش می‌برد اگر یک وعده می‌آمد سر خوان ابوطالب به یُمن مقدم پاک رسول مهربانی‌هاست که حتی شعب شد ملک سلیمان ابوطالب محمد جای خود را داشت، اما در همان دیدار بحیرا بعد از او مانده‌ست حیران ابوطالب علی سرّ نهانش بود و باید پرده برمی‌داشت شکاف کعبه از این راز پنهان ابوطالب اگر آن سال را پیغمبر "عام‌الحزن" نامیدند سبب این شد که سنگین بود هجران ابوطالب نه بویی برده از ایمان، نه بویی برده از اسلام مسلمانی که شک دارد به ایمان ابوطالب @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین روی دل با کاروان کربلا دارد حسین از حریم کعبه جدش به اشکی شست دست مروه پشت سر نهاد اما صفا دارد حسین می برد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم بیش از اینها حرمت کوی منا دارد حسین پیش رو راه دیار نیستی کافیش نیست اشک و آه عالمی هم در قفا دارد حسین بس که محمل ها رود منزل به منزل با شتاب کس نمیداند عروسی یا عزا دارد حسین رخت دیباج حرم چون گل به تاراجش برند تا به جائی که کفن از بوریا دارد حسین بردن اهل حرم دستور بود و سر غیب ورنه این بی حرمتی ها کی روا دارد حسین سروران پروانگان شمع رخسارش ولی چون سحر روشن که سر از تن جدا دارد حسین سر بقاچ زین نهاده راه پیمای عراق مینماید خود که عهدی باخدا دارد حسین او وفای عهد را با سر کند سودا ولی خون به دل از کوفیان بی وفا دارد حسین دشمنانش بی امان و دوستانش بی‌وفا با کدامین سر کند، مشکل دوتا دارد حسین سیرت آل علی با سرنوشت کربلاست هر زمان از ما، یکی صورت نما دارد حسین آب خود با دشمنان تشنه قسمت میکند عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین دشمنش هم آب میبندد به روی اهل بیت داوری بین با چه قومی بی حیا دارد حسین بعد از اینش صحنه ها و پرده ها اشکست و خون دل تماشا کن چه رنگین پرده ها دارد حسین ساز عشق است و به دل هر زخم پیکان زخمه ای گوش کن عالم پر از شور و نوا دارد حسین دست آخر کز همه بیگانه شد دیدم هنوز با دم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین شمر گوید گوش کردم تا چه خواهد از خدا جای نفرین زیر لب دیدم دعا دارد حسین اشک خونین گو بیا بنشین به چشم شهریار کاندرین گوشه عزائی بی ریا دارد حسین «شهریار» @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها دستم گرفت و مثل پدر تا حرم کشید گفتم سلام، دست به روی سرم کشید با گوشهٔ عباش به چشم ترم کشید نازِ مرا رئوف تر از مادرم کشید تلخم ولی شبیه عسل می کند مرا مثل همیشه زود بغل می کند مرا آقای مهربان به دلم تا نگاه کرد گمراه را به سوی حرم سر به راه کرد آلوده را مسافر این بارگاه کرد رحمی به حال دربه‌دری بی پناه کرد دلشوره های من همگی برطرف شده حالم شبیه حال گدای نجف شده افتاده سوی ما نظر مرتضی علی سلطان مان شده پسر مرتضی علی کهف الوراست زیرِ پرِ مرتضی علی با آبروست کلب در مرتضی علی سلطان کرم به روی کرم می کند حراج دیدم شفا گرفتنِ بیمارِ لاعلاج دل‌مرده ام، مسیح منی ثامن الحجج بر سینه دست رد نزنی ثامن الحجج کردی محال را شدنی ثامن الحجج مثل علی ابالحسنی ثامن الحجج بیمار آمدم که مداوا کنی مرا مانند طفل گمشده پیدا کنی مرا با بندگی به طعم عبادات می رسم از خاک بوسی ات به سماوات می رسم با گریه تا به اوج مقامات می رسم آخر شبی به فیض ملاقات می رسم دستور داده ای که بدانند عالمین راهِ رسیدنِ به خدا گریه بر حسین عیداست، در مدینه ولی غم به پا کنید زینب مسافر است برایش دعا کنید سادات با ادب همگی کوچه واکنید او را به گریه راهی کرببلا کنید ام البنین بیا که عقیله مسافر است در پای ناقه با ادب عباس حاضر است این کاروان رسید به گودال قتلگاه زینب به سر زنان وسط این‌همه سپاه با چادرِ لگد شده تنها و بی پناه می کرد سر بریدن آقای خود نگاه او پای بوسه‌ای ز گلو تازیانه خورد تا دست زیر آن بدن پاره پاره برد فریاد زد حسین چرا نا مرتبی شک دارم ای عزیز، تو سالار زینبی؟! از چه هلال هلال چنان ماه، در شبی شُخمَت زدند با کف هر نعل مرکبی رنگ تنت عوض شده در زیر آفتاب همرنگ پیکر تو شده صورت رباب @poem_ahl