#مناجات_با_امام_حسین سلاماللهعلیه
#زبان_حال_امام_حسین سلاماللهعلیه
#مرثیه_حضرت_علی_اصغر سلاماللهعلیه
باز هم در حرمت میل گدایی دارم
شب جمعه هوس کرببلایی دارم
به امیدی که خبر از تو بگیرم هر صبح
چشم دل بر گذر باد صبایی دارم
محشری از اثر ذکر تو در جان بر پاست
که چنان صور به دل آه رسایی دارم
کعبه یک سنگ نشان است برای دگران
من به سوی حرمت قبله نمایی دارم
منزلم روضه تو مقصد من روضه توست
بین صحرای غمت سعی و صفایی دارم
بس که در روضه تو اشک نمک گیرم کرد
پرم از شور و در این پرده نوایی دارم
دل و جان و تن و روحم به فدای تو حسین
به هوا خواهی خونت شهدایی دارم
جانم ارزانی این داغ گران روضه بخوان
پای سودای غمت پیش بهایی دارم
پیر هرگز نشوم بر سر خان تو حسین
من که در کاسه چشم آب بقایی دارم
گر مسلمانم و گر کافر و گر ترسایم
قبله ام روی حسین است خدایی دارم
جای تلقین به لحد روضه بخوانند ای کاش
چون رسد نام تو گوش شنوایی دارم
گفتی و هلهله کردند به تو خندیدند
که من ای قوم بگو که چه خطایی دارم
تا که طفلم ندهد جان ز عطش در این دشت
منت آب ز هر بی سر پایی دارم
#موسی_علیمرادی
@poem_ahl
#زبان_حال_حضرت_رقیه سلاماللهعلیها
#مرثیه_حضرت_رقیه سلاماللهعلیها
گفته بودم که تورا یک روز پیدا میکنم
باز می آیی و رویت را تماشا میکنم
میشود نازم کنی؟یک ذره نازم را بکش
بعد در آغوش تو آرام لالا میکنم
من اگر خلخال پایم نیست آن را برده اند
تو برایم هدیه خلخالی بخر پا میکنم
این همه این ها مرا هرروز دعوا میکنند
تو که هستی شمر را امروز دعوا میکنم
دست های زبرشان آنقدر خورده بر رخم
پلکهایم را به زحمت پیش تو وا میکنم
زجر گفته گریه کردی قید جانت را بزن
بیخیال زجر،من کار خودم را میکنم!
آنقدر با مشت میکوبم به لبهای خودم
تا خودم را آخرِ سر مثل بابا میکنم
گریه ام را ریختم بر صورتت پاکش کنم
صورتت را باز مثل قبل زیبا میکنم
از یزید و دوستانش بگذر و حرفی نزن
درد میگیرد سرم تا یاد آنها میکنم
به عموجانم بگو حرف کنیزی شایعه ست
هرچه مردم پشت من گفتند حاشا میکنم
#سید_پوریا_هاشمی
@poem_ahl
#مرثیه_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
شنیده ام خبر از کوچه بنی هاشم
که سوخته جگر از کوچه بنی هاشم
اگر که کوچه معشوقه سر شکستن داشت
شکسته شد کمر از کوچه بنی هاشم
اعوذ بالله اگر بین روضه زهرا
درآوریم سر از کوچه بنی هاشم
ستاره ای به روی خاک کوچه افتاد و
کبود شد قمر از کوچه بنی هاشم
مسیر رفتن تا خانه را دو چندان کرد
مصیبت گذر از کوچه بنی هاشم
فقط نه حرمت مادر شکسته شد آنجا
شکسته شد پسر از کوچه بنی هاشم
حسن گرفته به زحمت دو بال زخمی را
و جمع کرده پر از کوچه بنی هاشم
ببین که فاطمه چشمش دگر نمی بیند
چه دیده او مگر از کوچه بنی هاشم
سه ماه، پیش علی روی خود نمی پوشاند
نرفته بود اگر از کوچه بنی هاشم
گمان کنم که برای دل علی داغی
نبوده بیشتر از کوچه بنی هاشم
به کربلاست همان آتش در و دیوار
به نیزه رفته سر از کوچه بنی هاشم
#محمد_رسولی
@poem_ahl
#مولودی_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#مدح_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
از فاطمه گفتن همان خیرالعمل بود
میلاد او امروز نه، روز ازل بود
نور است او، در لازمان و لامکان است
هرجا که میبینیم هست و بینشان است
بیفاطمه جبریل هم نازل نمیشد
قرآن بدون کوثرش کامل نمیشد
سر در نیاوردیم هرگز از مقامش
میایستاد احمد برای احترامش
جان پیمبر، جان مولا بود زهرا
تفسیر پیوند دو دریا بود زهرا
تعریف ما از عشق در یک جمله این است
زهرا فقط کفو امیرالمومنین است
تلفیق عقلانیت و احساس زهراست
خیرالنسا تنها نه، خیر الناس زهراست
در خانهای کوچک هزاران راز دیدیم
از وصلههای چادرش اعجاز دیدیدم
اذن شفاعت روز محشر در کف اوست
تقدیر عالم لا به لای مصحف اوست
باید برای بردن نامش وضو داشت
دیدهست نابینا حجابی را که او داشت
خیر کثیرش میرسد از آیههایش
غرق دعایش خانۀ همسایههایش
ما که فقیریم و یتیمیم و اسیرم
باید فقط از دست او روزی بگیریم
یک زن بزرگِ جمله مردان زمین است
دنیا تماشا کن حقوق زن همین است
زن را چنین چشم و چراغ خانه گفتند
در شأن او «اَلمَراَةُ ریحانه» گفتند
عفت پر پرواز او باشد، قفس نیست
زن گوهر عشق است، ابزار هوس نیست
زن نیست آنکه فطرتش تاراج رفته
زن کیست؟ مرد از دامنش معراج رفته
جز راه دین رفتن برایش بینتیجه است
دنبال الگویید آیا؟ زن خدیجه است
آنکه خدا یک روز دنیا را به او داد
دنیاش را بخشید، زهرا را به او داد
زن را ز مردان هم فراتر میشناسند
عیسی بن مریم را به مادر میشناسند
زن جلوهاش در بطن عاشوراست آری
نور حسین از زینب کبراست آری
او که جهان شد زیر و رو با انقلابش
محدود بوده زینب آیا با حجابش؟
زینب به جای مردها هم امتحان داد
آزاد بودن در اسیری را نشان داد
حالا کمی در بیتهای آخرینم
باید بگویم از زنان سرزمینم
نامآور گمنام، نور در حجاباند
در اصل آنها صاحبان انقلاباند
آنها که فردای قیامت روسپیدند
جمعاند دور فاطمه، اُم الشهیدند
آن مادران که تا همیشه سرفرازند
با خون فرزندانشان تاریخ سازند
دنیا نمانده بیولیالله مردم
فرزند زهرا میرسد از راه مردم
تقویم ما عطری دگر دارد بهارش
زهراست بیش از هر کسی چشم انتظارش
از غربتش یک روز بیرون خواهد آمد
با لشکری از فاطمیون خواهد آمد
#محمد_رسولی
@poem_ahl
#مدح_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#مرثیه_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
چه غصه ها که نخوردی برای همسایه
هنوز هم که تو داری هوای همسایه
کمی به فکر خودت باش در قنوت شبت
بزرگ هست عزیزم خدای همسایه
تو ناله کردی و همسایه را دعا کردی
ز گریه ی تو در آمد صدای همسایه
دعای توست که مرگت سریعتر برسد
همین شده است دقیقاً دعای همسایه
کمر به قتل تو بستند، باز هم بانو
به فکر نان شبی و غذای همسایه؟!
به زخم دست تو پاشید آن نمک را که
گرفته بود ز دستت گدای همسایه
به خانه ریخته اند و گمان نمی کردم
به خانه وا شود اینگونه پای همسایه
نخواستیم جواب سلام ها را، کاش
سلاممان ندهد با کنایه همسایه
چه غربتی است که همسایه بی خبر باشد
ز داغ مرگ عزیز و عزای همسایه
قسم به سرخی خونهای چادرت دیگر
برام رنگ ندارد حنای همسایه
#محمد_رسولی
#مناجات_با_امام_صادق سلاماللهعلیه
#مدح_امام_صادق سلاماللهعلیه
#مرثیه_امام_صادق سلاماللهعلیه
#مرثیه_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
ما بی وجود لطف تو مذهب نداشتیم
در دین و علم این همه منصب نداشتیم
نورت اگر نبود به جز شب نداشتیم
ذکر حسین جان به روی لب نداشتیم
آری اگر که شیعه به پا هست و عاشق است
از فيض قال باقر و از قال صادق است
با گوشه نگاه تو زائر درست شد
با روضه خوانی تو شعائر درست شد
از ذوق توست این همه شاعر درست شد
از قطره ای ز علم تو جابر درست شد
هرکس بدون توست به محشر معطل است
توحید ما طفیلی درس مفضل است
درهاي شهر علم به دست تو باز شد
اسلام پاي مكتب تو سرفراز شد
از شرق و غرب با تو جهان بي نياز شد
اصلي ترين وصيت تو بر نماز شد
در فكر شيعه بود هميشه دل شما
ماييم از اضافه آب و گل شما
شاگرد تو اگرچه که چندین هزار بود
از آنهمه چقدر برای تو یار بود؟
دردت یکی نبود، غمت بیشمار بود
مثل علی همیشه به چشم تو خار بود
پس چاره ای به غیر صبوری نداشتی
بیش از سه چار شیعه تنوری نداشتی
خفاش هاي نمیه شب تار آمدند
تو در نماز، در پی پیکار آمدند
مانند دزد از سر دیوار آمدند
اینگونه در مدینه همه بار آمدند
بر روی خاک از نفس افتاده می کشند
اینها ز زیر پای تو سجاده می کشند
در کوچه نیست پوشش و عمامه بر سرت
آتش گرفته است دري در برابرت
اما نبود پشت در خانه همسرت
پیچیده است ناله "ای وای مادر"ت
این حال و روز و صحنه برای تو آشناست
در کوچه پابرهنه... برای تو آشناست
در کوچه دست بسته... علی بود و فاطمه
تنها ، غریب، خسته... علی بود و فاطمه
در بین خون نشسته... علی بود و فاطمه
با پهلویی شکسته... علی بود و فاطمه
آنكه فرشته بود پي هم نشيني اش
آمد به گوش ناله فضه خذینی اش
رحمي اگرچه هيچ به تو دشمنت نداشت
يا نيتي اگرچه به جز كشتنت نداشت
اما ز سنگ و نيزه نشاني تنت نداشت
اما طمع به غارت پيراهنت نداشت
يك دشت زخم داشت به روي بدن حسين
جان همه فداي تو اي بي كفن حسين
#محمد_رسولی
@poem_ahl
#زبان_حال_حضرت_رقیه سلاماللهعلیها
#مرثیه_حضرت_رقیه سلاماللهعلیها
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
دلم می خواست معراجت ببینم
چه معراجی عجب رنگین کمانی
نرو دیگر، تو رفتی سنگ خوردم
بیا قولی بده دیگر بمانی
تو را با زخم صورت می شناسم
مرا بشناس با قد کمانی
نمی دانم چرا این زجر نامرد
بدش می آید از شیرین زبانی
عبایت روی دوش نیزه داری
عقیق تو به دست ساربانی
چه مویی داشتی بابا زمانی
چه مویی داشتم بابا زمانی
اگر مال منی پس پیش من باش
چرا دائم به دست این و آنی ؟!
نشد غارت پدر جان، چادرم را
خودم دادم به آن دختر، امانی
نفهمد هیچ کس بازار رفتم
بماند بین ما راز نهانی
رخت را سیر دیدم سیر گشتم
تو بودی آن غذای آسمانی
سرت خاکی شده در این خرابه
شدم شرمنده از این میزبانی
#سید_پوریا_هاشمی
@poem_ahl
#زبان_حال_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
#مرثیه_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#اسارت
#مجلس_شام
اندر سریر ناز، تو خوش آرمیده ای
شادی از آنکه رأس حسین را بریده ای
مسرور و شاد و خّرم و خندان به روی تخت
بنشین کنون که خوب به مطلب رسیده ای
جا داده ای به پرده زنان خود، ای لعین
خرّم دلی که پرده ایمان دریده ای
من ایستاده بر سر پا و کسی نگفت
بنشین که روی خار مغیلان دویده ای
گه بر فروش حکم کنی، گه به قتل ما
ظالم مگر تو آل علی را خریده ای
با عترت نبی ز چه بنموده ای ستم
با اینکه زو، سفارش ما را شنیده ای
زینب کجا و تاب اسیری؟ نه این ستم
باشد روا به یک زن ماتم رسیده ای
شادی ز دیدن رخ اکبر، ولی خوشست
بینی دمی که سبزه ی از نو دمیده ای
جودی اگر که روز تو زین غم، نگشته شب
چون صبح سینه از چه به ناخن دریده ای؟
#جودی_خراسانی
@poem_ahl
#زبان_حال_حضرت_رسول صلیاللهعلیهوآله
#مرثیه_حضرت_رسول صلیاللهعلیهوآله
#مرثیه_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
در پیش من آتش مزن بال و پرت را
خونین مکن جان پدر چشم ترت را
فردا همینکه جمع کردی بسترم را
آماده کن کمکم عزیزم بسترت را
آماده کن از آن کفنها دومین را
بیرون بیاور یادگار مادرت را
بگذار روی سینهام باشد حسینت
بگذار بر قلبم حسن را، دخترت را
بگذار با طفلان تو قدری بسوزم
حالا بگویم حرفهای آخرت را
زاری مکن بر حال من با حال و روزت
خاکی مکن دنبال بابا معجرت را
تو بار شیشه داری و میترسم از تو
خیلی مواظب باش طفل دیگرت را
وقتی که میریزند هیزم روی هیزم
وقتی که میسوزاند آتش، سنگرت را
بابا حواست باشد آنجا محسنت را
بابا مواظب باش پشت در، سرت را
ای کاش میشد روضۀ باز و نمیشد
وقتی علی میشوید آهسته پرت را
این جملۀ آخر عزیزم با حسین است:
«با خود مبر در قتلگه انگشترت را»
#حسن_لطفی
@poem_ahl
#زبان_حال_حضرت_رسول صلیاللهعلیهوآله
#مرثیه_حضرت_رسول صلیاللهعلیهوآله
#مرثیه_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
بس کن عزیز تا سحر بیدار، بس کن
کشتی مرا از گریۀ بسیار، بس کن
ای چند شب بیدار مانده، آب رفتی
ای چند شب گریان من، این بار بس کن
بس کن! کنار بسترم خیس است زهرا
آتش نزن بر این تن تبدار! بس کن
رویت ندارد طاقت این اشکها را
طاقت ندارد اینهمه آزار، بس کن
باید ببینی روزهای بعد از این را
باید بمانی با غمی دشوار، بس کن
باید بگویم روضههای بعد خود را
باید بسوزی بعد از این دیدار، بس کن
ای کاش بعد از من کسی جایت بگوید
با هیزم و با آتش و دیوار بس کن
ای کاش میگفتند خانم بچه دارد
ای کاش میگفتند با مسمار، بس کن
در کوچه میافتی، کسی غیر از حسن نیست
با گریه میگوید که در انظار بس کن
در کوچه میافتی و میگوید به قنفذ
افتاد دست مادرم از کار، بس کن
دستت مغیره بشکند حالا که افتاد
از چادر او پای خود بردار، بس کن
بگذار یک جمله هم از گودال گویم
خون گریهات را کربلا بگذار، بس کن
وقت هزار و نهصد و پنجاه زخم است
ای نیزۀ خونبار، این اصرار بس کن
این نالههای دخترت پیش حرامی است
با شمر میگوید نزن، نشمار، بس کن
#حسن_لطفی
@poem_ahl
#زبان_حال_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#مرثیه_حضرت_رسول صلیاللهعلیهوآله
#مرثیه_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
مرو رسول خدا بر دلم قدم مگذار
مرو و دختر خود را به دست غم مسپار
مرو که بعد تو این شهر جای ماندن نیست
مرو که بی تو دگر نیست بخت با من یار
مرو که بی تو به این شهر اعتمادی نیست
علی غریبه شود با مهاجر و انصار
مرو که بی تو عوض میشود مدینۀ تو
مرو که رحم ندارند این در و دیوار
بیا و حداقل قبل رفتنت بنما
سفارش من و جسم مرا به این مسمار
کنار بستر تو یاد مادر افتادم
یتیم گشتن من باز میشود تکرار
به وقت دیدن بغض حسین و اشک حسن
تمام غصۀ دنیاست بر سرم آوار
#مهدی_مقیمی
@poem_ahl
#مرثیه_حضرت_رسول صلیاللهعلیهوآله
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
در حسینیۀ جبین روضه است
خط به خط گریه، چین به چین روضه است
آسمان گریه کرده بالاخره
هرشبی را که در زمین روضه است
به کجا میروی؟ در عالم اگر
خبری هست در همین روضه است
سند ادعای من محشر
که بفهمیتمام دین روضه است
هدیۀ ما به ساکنان بهشت
باز در روز واپسین روضه است
در میان اهالی گریه
اولین روضه، آخرین روضه است
اینکه بعد از غدیر، پیغمبر
از علی گفت و گفت، این روضه است
زهر کم کم بر او اثر میکرد
زردی چهره هم یقین روضه است
لفظ ارْجع فانّۀهْجر
تا قلم خواست، بدترین روضه است
با گریزش شکستن دندان
وسط کوچه، اولین روضه است
با دلیل شهادت زهرا
لفظ پیغمبر امین روضه است
شتر سرخ در جمل فتنه است
اسب اما بدون زین روضه است
روضه از این به بعد رفت به دشت
روضه دنبال خواهرش میگشت
روضه شد عاطفی، دمی که حسین
یک قدم رفت یک قدم برگشت
با غدیر و کریم و بزم شراب
روضه میزد گریز هی بر تشت
کاش بودم پس از دوماه عزا
پشت باب الجواد، ساعت هشت
#مهدی_رحیمی
@poem_ahl