#بازنشر
🔻تأملی در سقوط دولت افغانستان و برآمدن دوباره طالبان با تئوری ابن خلدون | #بخش_اول
✍ یحیی حمدی
▫️ جامعه افغانستان _ گر چه به باور برخی جامعه شناسان افغانستان هنوز جامعه (Society) نیست و در توصیف آن از مفهوم جماعت (community)بهره می برند_ از گروههای قومی مختلف تشکیل شده است که به ترتیب جمعیت عبارت اند از: پشتون ها ( ۴۲ درصد)، تاجیک ها (۲۷ درصد )، هزاره ها (۹ درصد) ، ازبک ها (۹ درصد)، ایماق ها(۴ درصد)، ترکمن ها(۳ درصد)، بلوچ ها(۲درصد) و ۴ درصد باقی جمعیت را نیز اقوام دیگر تشکیل داده اند.
با وجود پراکندگی مذهبی ( تشیع و تسنن) در افغانستان، بر خلاف باور عمومی مسأله افغانستان مساله مذهب نیست بلکه قومی و زبانی است!
در جامعه افغانستان رقابتی تمامیت خواهانه میان زبان فارسی و پشتو برقرار است تا جایی که پشتون ها که به نوعی در اکثریت قرار دارند ( زبان رسمی در افغانستان پشتو است) حاضر نشدند و تحمل نکردند حتی تابلو مراکز اداری نظیر دانشگاه در شهری مثل هرات که فارسی زبان است علاوه بر پشتو به زبان فارسی هم باشد و دولت اشرف غنی و شخص او از این نظر بسیار حساس بود به طوری که برخی مخالفان در توصیف او از مفهوم فاشیست استفاده می کردند.
خاستگاه طالبان، پشتون ها هستند و قالب نیروهای آن نیز از همین قوم هستند گر چه در خیزش اخیرشان تلاش داشته اند از میان اقوام دیگر جذب کنند اما تعداد آنها ناچیز است و البته این تلاش هنوز هم ادامه دارد. بنابراین از نظر قومی یک نیروی بومی در افغانستان به شمار می رود درباره خاستگاه مذهبی آنها هم که نیاز به توضیح ندارد که از مدارس دینی اهل سنت در پاکستان است.
طالبان که در سال ۲۰۰۱ توسط آمریکا و متحدینش ساقط شده بود بعد از بیست سال دوباره به عرصه رسمی بازگشتند، در حالی که آمریکا بعد از صرف هزینه سنگین ( هشت تریلیون دلار در افغانستان و عراق) تصمیم به ترک افغانستان و پایان اشغال آن گرفته بود و طالب ها در کمتر از ده روز پس از تصرف یک به یک شهرها، استان ها بدون کمترین مقاومت ارتش برساخته آمریکا، نیروهای دولتی و مردم به کابل رسیدند و برخی در توصیف این سقوط شهرها از عبارت دانلود استفاده کردند یعنی طالبان شهرها را یک به یک و با سرعت بالا دانلود می کردند
موضوعی که در ابتدا عجیب می نماید سقوط شهرهایی مثل هرات و مزار شریف که پایگاه مخالفان طالبان محسوب می شد و محل استقرار مجاهدان قدیمی و یاران احمدشاه مسعود مثل اسماعیل خان و ژنرال دوستم و... بود. این شهرها هیچ مقاومتی، از خود نشان ندادند و این دومینو تا سقوط کابل و فرار اشرف غنی رئیس جمهور ادامه یافت.
طالبان با کمترین امکانات ( سلاح های سبک فردی، موتور سیکلت ) با دمپایی و گاه پای برهنه بر ارتش دارای پیشرفته ترین تجهیزات جنگی غلبه کرد و تقریبا بر همه افغانستان سیطره یافت.
اما چرا اینگونه شد؟!
ادامه دارد...
📖 جامعه شناسی مردم
✅ @Popular_Sociology
#بازنشر
🔻 تاملی در سقوط دولت افغانستان و برآمدن دوباره طالبان با تئوری ابن خلدون | #بخش_دوم
✍ یحیی حمدی
▫️شهرها یک به یک و با سرعت در کمتر از ده روز سقوط کردند و این دومینو تا سقوط کابل ادامه یافت بدون اینکه کمترین مقاومتی در برابر طالبان صورت گیرد و این اتفاق حتی در شهرهایی مثل هرات و مزار شریف که خاستگاه اصلی مخالفان طالبان ( مجاهدان سابق) نیز رخ داد! شهرهایی که ساکنان آن پیش از این بارها مقابل طالبان جنگیده بودند و انتظار مقاومت از آنها می رفت.
برای تبیین چرایی این اتفاق به نظر می رسد بسته به شرایط خاص جامعه افغانستان پیش از رجوع به تئوری های مدرن، تئوری های کلاسیک پاسخ بهتری می توانند ارائه دهند که در اینجا کوشش ما بر این است که با بهره گیری از تئوری عصبیت ابن خلدون به اختصار این رویداد تبیین شود.
ابن خلدون در تئوری اش دو نوع جامعه ( بادیه نشینی و شهر نشینی) را مطرح می کند و برای هر کدام ویژگی هایی بر می شمارد که نقش جغرافیا در آن بی بدیل است از جمله اینکه بادیه نشین ها به حداقل زندگی رضایت دارد یعنی به مقتضای نوع زندگی خود از تجملات و رفاه دورند و دارای حیاتی با سختی فراوان؛ اما شهر نشینی عبارت است از تفنن جویی در تجملات و بهتر کردن کیفیات آن ...
به اعتقاد ابن خلدون، هدف بادیه نشینی دست یابی به قدرت کشورداری است که آنان را به شهر نشینی سوق می دهد.
او در تبیین تحول اجتماعی به نحوه تبدیل بادیه به شهر، بادیه نشینی به شهر نشینی و رشد کمی و کیفی جامعه می پردازد و شهر نشینی را موقعیت خاص اجتماعی-فرهنگی می داند که بادیه نشینان را در برخورد با شهر نشینی دچار تغییر می کند.
ابن خلدون روند این تحول اجتماعی را با #تئوری_عصبیت تبیین می کند؛ او معتقد است که عصبیت صفت خاص مردم بادیه نشین است و جز در بادیه به وجود نمی آید و جز در آن نمی تواند زنده بماند. او سنگ بنای عصبیت را رابطه خویشاوندی ( نژاد و قومیت)، هم پیمانی و هم سوگندی می داند که اتحاد و همبستگی می آفریند.
عصبیت از نظر او حسب و نسب، افتخار آباء و اجدادی، اتحاد و همبستگی بین خویشان و اقربا ( پیوستگی های خونی)، است و افراد دارای عصبیت دارای ویژگی هایی چون فطرتی سالم، بی باکی، غیرت و خشونت، قبیله گری، توانایی و نیرومندی، روح نژادی و جماعت و دیگر ابعادی است بسته به موضوع در خلال رویدادها ظاهر می گردد.
بنابر نظر ابن خلدون عصبیت که عامل تغییر و تحول اجتماعی است « پیوند اجتماعی تکامل گرا و فرا رونده ای است مبتنی بر روابط خویشاوندی یا مشابه آن که در شبکه ای از روابط اجتماعی شکل می گیرد و در نتیجه، وحدت و انسجامی بین افراد گروه پدید می آورد و نیرویی جهت ایجاد تحولات و تغییرات ژرف سیاسی-اجتماعی، در اختیار آنان قرار می دهد»
تصویری که ابن خلدون از عصبیت ارائه می دهد تصویری دیالکتیکی است عصبیت مسیری را طی می کند که نتیجه اش زوال و نفی آن است یعنی بادیه نشینان در فرایندی با نیروی عصبیت بر شهر غلبه می کنند و حاکم می شوند اما بدان بسنده نمی کنند و هر چه پیش تر می روند ناز و نعمتی بیشتر به دست می آورند؛ رفاه و تجمل گرایی موجب افزایش هزینه و نابرابری می شود، برای جبران سنگینی هزینه ها، خراج ستانی بیشتر و نیز دست به تقلیل نیروهای نظامی می زنند بدین ترتیب هم همبستگی کاهش و نیروی دفاعی تحلیل می رود و چاره ای نیز بر این تجمل گرایی نمی یابند.
بنابراین او عوامل زوال عصبیت را رفاه زدگی، تجملات و خودکامگی می داند که مقدمات ظهور عصبیتی دیگر بر این عصبیت فرسوده می شود و این امری جبری و اجتناب ناپذیر است.
ادامه دارد...
📖 جامعه شناسی مردم
✅ @Popular_Sociology
#بازنشر
🔻تاملی در سقوط دولت افغانستان و برآمدن دوباره طالبان با تئوری ابن خلدون | #بخش_سوم
✍ یحیی حمدی
▫️افغانستان کشوری است که دارای جمعیتی سی و پنج میلیونی که قالب آنها در روستا زندگی می کنند (هشتاد درصد) و تنها بیست درصد از جمعیت آن دارای سواد هستند و بافت جمعیتی آن دارای ساختاری قبیله ای و به شدت قومی است که پشتون ها با ۴۲ درصد اکثریت آن را تشکیل می دهند و بعد از آنها تاجیک ها، ازبک ها، هزاره ها و... قرار دارند که در بخش اول این نوشتار به آن پرداخته شد. از نظر مذهبی نیز فقط ده درصد جمعیت آن (هزاره ها) شیعه هستند و باقی جمعیت را مسلمانان اهل سنت تشکیل می دهند.
بافت فرهنگی افغانستان به تبع بافت جمعیتی آن سنتی است و بافت شبه مدرن آن نیز در مراحل اول شکل گیری قرار دارد
همان طور که پیش از این نیز گفته شد در تحولات اجتماعی آن نه مذهب که اقوام نقش اساسی ایفا می کنند و طالبان متعلق به پشتون هایی هستند که بزرگترین گروه قومی جامعه افغانستان را شامل می شوند.
طالبان پس از سقوط در سال ۲۰۰۱ در روستاها، کوهها و اطراف افغانستان به حیات خود ادامه دادند و گاه با ایجاد ناامنی و انفجار های انتحاری خودی نشان می دادند تا جایی که گاه مقامات دولتی افغانستان از ترس و رعبی که از آنها در دل داشتند از اظهار نظر علیه طالبان امتناع می کردند و از دو سال پیش نیز تلاش داشتند آنها را در قدرت شریک کنند و برای این منظور مذاکرات خود را با این گروه در دوحه آغاز کرده بودند غافل از اینکه این گروه نه به شراکت در قدرت بلکه تمام آن را می خواست.
آنها در تمام این سالها میان پشتون ها پایگاه اجتماعی خود را حفظ کرده بودند، از نظر سبک زندگی آنها به شدت از زیست ساده ای برخوردارند و از امکانات مادی کمترین بهره را داشتند و قوت قالب شان بامیه ( غذای گیاهی ارزان و محلی افغانستان) است، دارای خلقی جسور و متهور هستند و رفتارشان نیز همراه با خشونت
نقطه مقابل طالبان از دو گروه تشکیل شده بود :
الف) مجاهدان قدیمی و جبهه مقاومت افغانستان (ائتلاف شمال) که سالها مقابل طالبان جنگیده و نیروی سلحشور محسوب می شدند فرماندهان اصلی این ائتلاف را تاجیک ها تشکیل می دادند که نماد و قهرمان ملی آنها احمد شاه مسعود است و افرادی مثل عبدالله عبدالله، ژنرال فهیم، یونس قانونی، اسماعیل خان، ژنرال دوستم... و در ردیف دوم آنها افرادی مثل امرالله خان ( معاون اشرف غنی) قرار داشتند.
ب) گروه دوم شامل طیف گسترده ای از وابستگان به ظاهرشاه آخرین شاه افغانستان، وابستگان گروههای کمونیستی مورد حمایت روسیه و غرب، لیبرالها و سکولارهای قوم گرا مورد حمایت آمریکا که سالها ساکن غرب بودند و در آنجا تحصیل کرده، گاه همه عمرشان را در آنجا گذرانده و حتی فرزندان آنها از نزدیک افغانستان را ندیده بودند و تابعیت کشورهای دیگر داشتند که معروف ترین آنها حامد کرزی و اشرف غنی بودند.
این دو گروه ناهمگن پس از حمله آمریکا و ساقط کردن طالبان با تشکیل دولت انتقالی در کنفرانس بن زمام امور را بدست گرفتند و ریاست دولت نیز به حامد کرزی پشتون و تحصیل کرده هند که صاحب فروشگاههای زنجیره ای بود رسید و تا سیزده سال قدرت را در دست داشت و در دولت او همه گروهها که ذکر آن رفت سهمی داشتند.
ادامه دارد...
📖 جامعه شناسی مردم
✅ @Popular_Sociology
#بازنشر
🔻تاملی در سقوط دولت افغانستان و برآمدن دوباره طالبان با تئوری ابن خلدون | #بخش_چهارم
✍ یحیی حمدی
▫️در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۴ اشرف غنی با خاستگاهی پشتون و به شدت قوم گرا در رقابت با عبدالله عبدالله از تاجیک ها پیروز شد اما عبدالله مدعی تقلب شد، بعد از کشمکش پنج ماهه با پادرمیانی بین المللی در قدرت شریک شد و ریاست اجرایی دولت افغانستان را بر عهده گرفت.
این اتفاق دوباره در ۲۰۱۸ تکرار شد و دوباره غنی پشتون با نهصد و بیست هزار رای پیروز اعلام شد و عبدالله تاجیک دوباره مدعی تقلب شد و هر دو مراسم تحلیف ریاست جمهوری برگزار کردند این بار هم دوباره با توافقی دیگر، قدرت میان او و غنی تقسیم شد.
در پی این بحران در ساختار قدرت در افغانستان و تضعیف آن، طالبان قدرت بیشتری در اطراف و روستاها به دست آوردند و ناامنیهای متعددی در این کشور به وجود آمد تا جایی که در افغانستان رایج شده بود که : « روزهای زوج قدرت در دست اشرف غنی است، روزهای فرد عبدالله عبدالله و شب ها نیز طالبان »
این وضعیت در افغانستان از سه سال پیش از سقوط دولت غنی ادامه داشت از سوی دیگر فساد در ساختار دولت غرب گرای غنی به شدت مردم را آزار می داد و این فقط مختص غرب گرایانی که تابعیت کشورهای دیگر را داشتند نبود بلکه نیروهای جهادی مثل اسماعیل خان، دوستم و... که روزگاری پناه مردم بودند را نیز شامل می شد.
روی آوردن به تجملات و رفاه طلبی و فساد به تعبیر ابن خلدونی اش در این کشور و میان مسئولان دولتی بیداد می کرد.
در کشوری که بیش از پنجاه سال درگیر جنگ است و اقتصاد آن متکی بود به کمک های بین المللی ( بیش از هفتاد درصد) که در قالب کمک های نظامی، توسعه ای و... پرداخت می شد و باقی آن را تجارت مواد مخدر شامل می شود.
در چنین اقتصادی مجلل ترین کاخ ها و خانه ها ساخته می شد که برخی مستند سازها ( مثل محسن اسلام زاده و محمدحسین جعفریان) که سالها در آن کشور زندگی کرده اند می گویند نظیر آن را در ایران و حتی کشورهای حاشیه خلیج فارس ندیده اند این علاوه بر املاکی است که در خارج از افغانستان و خاصه غرب فرزندان و خانواده آنها ساکن بودند.
بعد از سقوط دولت افغانستان برخی فیلم ها و تصاویر که از محل زندگی دولتمردان و نیروهای جهادی مثل ژنرال دوستم منتشر شد که به وضوح این موضوع را عیان می کرد.
به عنوان نمونه بزرگترین خانه (کاخ) هرات متعلق بود به اسماعیل خان ( وزیر انرژی دولت کرزی) و از نیروهای سابق جهادی که بسیار مجلل بود به طوری که مستند سازانی مثل اسلام زاده از دیدن آن حیرت کرده بودند.
از سوی دیگر از نظر فرهنگی مردم افغانستان پایبند به سنت بودند در حالی که رسانه های رسمی و غیر رسمی در پی ترویج شبه مدرنیته در آنجا بودند به عنوان نمونه نگاه کنید به برگزاری مراسم سالانه انتخاب دختر شایسته افغانستان
به اینها اضافه کنید اشغال کشور توسط نظامیان آمریکا و متحدانش را
ادامه دارد...
📖 جامعه شناسی مردم
✅ @Popular_Socioligy
#بازنشر
🔻تاملی در سقوط دولت افغانستان و برآمدن دوباره طالبان با تئوری ابن خلدون | #بخش_پنجم
✍ یحیی حمدی
▫️بر اساس آنچه که در بخش پیش تشریح شد در جامعه افغانستان مردمی حضور دارند خسته از جنگ و ناامنی، پایبند به سنت که هشتاد درصد در روستاها ( بدون هیچ امکان و تاسیسات)زندگی می کنند و دارای ساختاری به شدت قومی و قبیله ای؛ مردمی که برای زنده ماندن جان می کنند اما مقابل دیدگانشان زندگی های مجللی را می بینند که هوش از سر هر انسانی می برد و اشغال گرانی که دولت را برساخته اند.
در طرف دیگر طالبانی که دارای پایگاه قومی پشتون ( اکثریت جامعه) و برعکس دولتی ها به شدت ساده و با زندگی سخت و رفتاری همراه با تهور و ضد اشغال که ویژگی آنها پیش از این تشریح شد قرار دارند.
به نظر می رسد در این جامعه تضاد روستا-شهر و سنت-شبه مدرنیته کاملا برقرار است.
بدین ترتیب آنچه که ابن خلدون از آن به عصبیت تعبیر می کند و آن را نیروی محرک تحولات اجتماعی نام می برد در طالبان وجود دارد و آنها مصداق بادیه نشین ها و دولت افغانستان که فاقد عصبیت بود مصداق جامعه شهری است که ابن خلدون از آن نام می برد. بر این اساس با کمترین مقاومت شهرها را یک به یک و با سرعت در کمتر از ده روز تسخیر کردند و به پایتخت رسیدند.
تصویر ابن خلدون از عصبیت؛ تصویری دیالکتیکی است عصبیت مسیری را طی می کند که نتیجه اش زوال و نفی آن است یعنی بادیه نشینان در فرایندی با نیروی عصبیت بر شهر غلبه می کنند و حاکم می شوند اما بدان بسنده نمی کنند و هر چه پیش تر می روند ناز و نعمتی بیشتر به دست می آورند؛ رفاه و تجمل گرایی موجب افزایش هزینه و نابرابری می شود، برای جبران سنگینی هزینه ها، خراج ستانی بیشتر و نیز دست به تقلیل نیروهای نظامی می زنند بدین ترتیب هم همبستگی کاهش و نیروی دفاعی تحلیل می رود و چاره ای نیز بر این تجمل گرایی نمی یابند بنابراین او عوامل زوال عصبیت را رفاه زدگی، تجملات و خودکامگی می داند که مقدمات ظهور عصبیتی دیگر بر این عصبیت فرسوده می شود و این امری جبری و اجتناب ناپذیر است.
برای نتیجه گیری این تامل جامعه شناختی که با رویکرد ابن خلدون انجام شد روایت عبدالله کاظمی استاد دانشگاه هرات که از لحظات تصرف هرات شهر دومیلیون نفری ( خاستگاه تاجیک ها و بسیاری از نیروهای مقاومت احمد شاه مسعود )؛ توسط طالبان را می آورم :
« مردم در لحظه تصرف هرات سه گروه بودند؛ اول کسانی که دم از مقاومت می زدند و از اسماعیل خان حمایت می کردند که البته تعداد زیادی نبودند. دوم کسانی که از طالبان حمایت می کردند اینها هم زیاد نبودند. سوم کسانی که طرفدار مصالحه و آتش بس بودند اینها اکثریت جامعه را تشکیل می دادند، گروه سوم هم دو دسته بودند:
الف) برائت از هر دو یا بی طرفی منفی
ب) وساطت میان هر دو یا بی طرفی مثبت؛
من از جمله بند ب دسته سوم بودم، در لحظات تصرف شهر که نصف روز بیشتر طول نکشید ما نگران خرابی و جنگ شدید و تلفات زیاد و احیانا خلاء قدرت، جور و چپاول فرصت طلبان بودم که الحمدلله هیچ کدام اتفاق نیفتاد در آن موقع سرمان داخل گوشی ها و تعقیب اخبار، گوشمان نگران شلیک گلوله و ذهن ما متوجه چگونگی تعامل آینده طالبان با مردم به خصوص شیعیان بود، این را مطمئن بودیم که در لحظات اولیه طالبان نه با مردم و نه شیعیان کاری نخواهند داشت... راستش را بخواهید به خاطر فساد دولت غنی، امنیت طالبان را ترجیح می دهم»
پایان
برای مطالعه بخش های پیشین این مطلب روی بخش مربوط کلیک کنید: بخش اول ؛ بخش دوم ؛ بخش سوم ؛ بخش چهارم
📖 جامعه شناسی مردم
✅ @Popular_Socioligy
🔻 آیا انقلاب اسلامی پدیده ای مدرن است ؟|
بخش اول: جنبش مشروطه
✍ یحیی حمدی
▫️ ایران در دوره ولایت عهدی #عباس_میرزا در دو #جنگ نابرابر از روسها شکست می خورد و بخش هایی از ایران در دو عهدنامه گلستان و ترکمانچای از وطن جدا می شود
این شکست و هزیمت چنان بر ایرانیان سنگین آمد که موجی از افسردگی همه را فرا می گیرد و نخبگان بویژه از نوع حکومتی را به تامل وا می دارد که: چرا شکست خوردیم؟ پاسخ اما یکی است؛ آنها سلاح مدرن دارند و ما فاقد آن هستیم و ما نیز باید مدرن شویم که مقابل بیگانگان بایستیم و #پایداری کنیم
بنابراین اولین نوسازی در دوره قاجار و توسط عباس میرزا انجام می شود : دانشجویان برای یادگیری به اروپا اعزام می شوند و کارخانه های تجهیزات نظامی ایجاد می شود و... همه اینها در قالب نظام جدید رخ داد ، پس از عباس میرزا ، #امیرکبیر روند نوسازی را با ایجاد نهاد آموزشی ( #دارالفنون ) و روزنامه (کاغذ اخبار ) و... ادامه داد .
دانشجویان اعزامی به اروپا با مدرنیته و حکومت های منبعث از آن آشنا شدند و برای اولین بار مفاهیمی همچون #قانون و #مشروطه به گوششان خورد و در ذهن شان آن را با جامعه خود مقایسه کردند.
یکی از آنها ( میرزا صالح شیرازی) در بازگشت به میهن #دستگاه_چاپ را وارد ایران کرد و خاطرات دوره دانشجویی اش را منتشر کرد و اولین روزنامه نیز پس از آن منتشر شد. این دانشجویان به عنوان حاملان مدرنیته نقش ایفا کردند.
پس از آن ناصرالدین شاه هم به ترجمه کتب اروپایی علاقمند شد و با تاسیس دارالترجمه؛ اصلاحات ناصری آغاز شد اما این روند منجر به مقایسه حکومت و وضعیت اروپا با ایران توسط مردم شد و آنها متوجه مشروعیت حکومت مبتنی بر قانون شدند. در پی آن #مشروعیت سلطانی قاجار زیر سوال رفت و این مقدمه ای بود بر جنبش مشروطه که در نهایت اتفاق افتاد.
در جنبش مشروطه برای اولین بار مفاهیمی چون #وطن در اعتراضات شنیده شد و #روشنفکران در مجلات و روزنامه هایشان حکومتی مبتنی بر قانون را خواستار شدند و بدین ترتیب مفهوم دولت-ملت را برای اولین بار مطرح شد که دارای شاخص هایی بود.
با پیروزی مشروطه، مجلس شورا تاسیس شد و قانون اساسی را به تصویب رساند، اما آن گونه که بانیان آن در ذهن داشتند پیش نرفت و به تضعیف #دولت_مرکزی و ایجاد آشفتگی اجتماعی و #آنومی منجر شد تا جایی که مشروطه مترادف با هرج و مرج تلقی شد و نا امنی اقصی نقاط کشور را فرا گرفت. از هر گوشه ای از کشور صدایی نا متوازن با دولت مرکزی برخاست (در هر گوشه کشور کسی حکومت می کرد) تا جایی که دولت عملا خارج از تهران وجود نداشت .
بر این التهاب؛ جنگ جهانی اول نیز افزود و روسها از شمال هجوم آوردند و انگلیسی ها از جنوب و کشور در اشغال بیگانگان قرار گرفت.
ادامه دارد...
#بازنشر
#مشروطه
📖 جامعه شناسی مردم
✅ @Popular_Sociology
🔻آیا انقلاب اسلامی پدیده ای مدرن است؟|
بخش دوم: از کودتای رضاخان تا شهریور ۱۳۲۰
✍ یحیی حمدی
▫️پس از مشروطه، کشور از #آنومی اجتماعی رنج می برد دولت خارج از تهران عملا وجود ندارد، نا امنی بیداد می کند از سوی دیگر در پی جنگ جهانی اول و هجوم روسها از شمال و انگلیس از جنوب ؛ ایران در اشغال بیگانگان قرار دارد.
شرایط #ساختاری جامعه به گونه ای است که استقرار یک #دولت_مرکزی قدرتمند را طلب می کند که پیش از این روشنفکران در مجلات( #رسانه ها) آن را نهادینه کرده اند از دیگر سو قدرت های بزرگ نیز که از دو طرف کشور را به اشغال درآورده اند وجود دولتی قدرتمند را به نفع خود می دانند در چنین شرایطی است که یک نیروی نظامی (#قزاق) به سرکردگی رضا خان با #کودتا به قدرت می رسد و پس از سردار سپهی و نخست وزیری و نشان دادن اقتدار و سرکوب حاکمان محلی و ایجاد امنیت نسبی ؛ تاجگذاری و پادشاهی پهلوی را در ۱۳۰۴ اعلام می کند.
رضا خان با انتخاب نام خانوادگی #پهلوی در صدد ایجاد ارتباط میان خود و شاهان #باستانی ایران است و این یعنی #مشروعیت حکومت را بر پایه همانها ( فره ایزدی) قرار داده است. از دیگر سو در صدد مدرنیزاسیون بیش از پیش ایران نیز هست بنابراین بازتعریف او از ایران یک قدم به پیش و دو قدم به پس است ( #تجدد و #باستانگرایی)
نوسازی رضاشاه از بالا به پایین یا #آمرانه است و حاصل آن یک دولت مرکزی قدرتمند که توانست #ارتش شکل دهد و با آن تمام حاکمان محلی ، #ایلات و عشایر را سرکوب کند ، با سیطره بر همه کشور تنها قدرتی باشد که می تواند #مالیات ستانی کند، #نظام_آموزشی ایجاد کند، #تاریخ ایران را مبتنی بر نگاه شرق شناسان بازتعریف کند سپس با استفاده از آن مشروعیت خویش را بازنمایی کند و اقداماتی دیگر که هر دولت مدرنی باید آن را به انجام رساند .
پهلوی اول با پشتیبانی روشنفکران در تعریف #هویت اجتماعی ایرانیان #تقلیل_گرایانه عمل می کند و عناصری چند را بر می گزیند که با مشروعیت خود هماهنگ باشد و نیروهای اجتماعی رقیب (گروههای قومی ، روحانیت و...) تضعیف شوند بدین ترتیب: #هویت_قومی اقوام ایرانی و مهمتر از آن #هویت_دینی ایرانیان ( اسلام ) نه تنها نادیده انگاشته می شود بلکه #انکار می شود.
این هویت تقلیل گرایانه منجر به واکنش گروههای اجتماعی که در بالا ذکر آن رفت، شد اما مشت آهنین رضا شاه مانع از بروز آن می شود و چون آتشی زیر خاکستر می ماند تا وقتی دیگر که زمان آن فرا رسد.
در شهریور ۱۳۲۰ ؛ و در هجوم نیروهای متفقین به ایران ، ارتش رضا شاه که تا آن زمان کارکرد داخلی در سرکوب ایلات و عشایر داشت در عرض چند ساعت #تسلیم می شود و کشور دوباره اشغال می شود و اکنون موعد رفتن رضاخان است او گر چه نتوانست خود را حفظ کند اما سلطنت را در خانواده پهلوی حفظ کرد و خود به #تنهایی به جزیره موریس رفت بدون آنکه گروه یا طبقه یا قشری در ایران او را همراهی کند و مردم حتی در رفتنش شادی کردند و سقوط #دیکتاتور را جشن گرفتند و پسرش محمدرضا بر تخت نشست و دوره #پهلوی_دوم آغاز شد اما کشور هنوز هم در اشغال بیگانگان بود.
ادامه دارد...
#بازنشر
#پهلوی_اول
#دولت_ملت
📖 جامعه شناسی مردم
✅ @Popular_Sociology