eitaa logo
ققنوس
1.3هزار دنبال‌کننده
185 عکس
59 ویدیو
4 فایل
گاه‌نوشته‌های رحیم حسین‌آبفروش... نقدها و‌ نظرات‌تان به‌روی چشم: @qqoqnoos
مشاهده در ایتا
دانلود
حاشیه‌نگاری دیدار ستایش‌گران اهل‌بیت(ع) با رهبر معظم انقلاب؛ ۱۴۰۲ (قسمت دوازدهم/یک) «تغییر جغرافیای حسینیه امام» بعد از نوشته قبلی، آقا پیام داد: «ظاهراً شاعر شعر(مسمط) اقای بود.» گفتم: «اما جایی بیان نشد، درسته؟» نظر این نیست: «من توی ذهنم هست که گفت اسم شاعر رو... بیرون هم که اومدیم رو با دیدم و یه خوش‌وبشی کردیم و یکی از دوستان از بابت شعر، مخصوصاً اون قسمت دبستانی‌ها تشکر کرد...» 💠💠💠 با دو بیت که باز هم به گمانم از خودش باشد، به استقبال آخرین اجرا می‌رود: «با مهر پاک حضرت زهراء که کیمیاست دنیا بدان که این سخن از عمق جان ماست ما در کنار رهبر حق ایستاده‌ایم ای اهل کوفه دوره تنهایی شماست» بعد هم: «قراره سرود رو زمزمه کنیم و یواش‌یواش به انتها...» آری، به انتهای اجراها می‌رسیم... توضیح می‌دهد که شعر سرود از حجت‌الاسلام و نغمه‌پردازی آن کار و خود است... چندسالی هست که شعر سرود دیدار را حجت‌الاسلام می‌گوید... سال‌های قبل‌تر این زحمت بر عهده استاد بود... ظاهراً جایی برگه سرود، مثل سال‌های گذشته، پخش شده، اما من ندیده‌ام، برگه را از نفر مجاورم می‌گیرم... همین که می‌گوید: «بسم الله الرحمن الرحیم» یک نفر با صدای زمختی داد می‌زند: «سلامتی آقا صلوات!» هم همراه جمعیت صلوات می‌فرستد و آغاز می‌کند: «شب آیات سوره فردا شد باغ از جلوه صد چمن معنا شد هر ابری به برق ادراک خود بارانی به مقدم زهراء شد ای شکوه بی‌همتا! یا فاطمةالزهراء ای کران ناپیدا! یا فاطمةالزهراء ای فراتر از فردا! یا فاطمةالزهراء» ویژگی سرود امسال این بود که هوشمندانه به نحوی سروده شده بود که بخش‌هایی را مداح می‌توانست تک‌خوانی کند، اما بخش‌هایی هم بود که حتماً باید جمعیت هم‌خوانی می‌کردند، مانند همین «یا فاطمة‌الزهراء» پایان بند اخیر یا «بالروح، بالدم‌...»های پایان هر فراز... «ای... عطری که بهشت پیغمبر دارد قرآن، مدح تو به صد دفتر دارد «انا اعطیناک الکوثر» دارد هستی سرشار، از جام اعطینا بالروح بالدم لبیک یازهراء بالروح بالدم لبیک یازهراء» سرود در چهار فراز سروده شده و هر فراز با «بالروح، بالدم...» پایان می‌یابد... «قرآن، متن و فاطمه تشریحش خلقت چون قصیده او تلمیحش عالم چون کلاف سر در گم بود بی اعجاز رشته تسبیحش ای صبحِ به تن جوشن! یا فاطمةالزهراء ای مشرقِ جان روشن! یا فاطمةالزهراء ای باغ‌ترین گلشن! یا فاطمةالزهراء ای... شوقت بر لب حسین با یا اماه ای با مرتضی در این مقصد همراه یا «نعم العون علی طاعة الله» ای زن! از تو شأن زن شد معنا بالروح بالدم لبیک یازهراء بالروح بالدم لبیک یازهراء» جمعیت به نسبت خوب همراهی می‌کنند، هم با همان نازِ صدا سعی می‌کند نغمه را مدیریت کند، هرچند به نظرم یکی‌دوجا نغمه از دستش خارج شد، یا حداقل با آن‌چه در جلسه کارشناسی اجرا کرده بود، متفاوت شد... محجوب و مأخوذبه‌حیا است و برای اداره جلسه با همان نجابت، خیلی آرام، لابه‌لای جمع‌خوانی‌ها گاهی یک «ماشاءالله»ی به جمعیت می‌گوید... «باغ از لاله‌ها مواسم دارد با داغی به دل مراسم دارد...» واژه «مواسم» اگرچه جمع «موسم» است اما به نظرم واژه متعارفی نیست، به‌ویژه برای سرود که کلاً جنبه عمومی بیش‌تری دارد... «هر جا نامی از شهادت زنده‌است عطر یاد حاج قاسم دارد ای صلابت منظوم! قاسم سلیمانی! ای مقتدر مظلوم! قاسم سلیمانی! راز تا ابد مکتوم! قاسم سلیمانی!...» این «قاسم سلیمانی»ها را هم جمعیت با بغضی حماسی تکرار می‌کنند... «ای... جان تو فدای رهبر از آغاز شد عشق خمینی‌ات بال پرواز حک بر سنگ قبر تو نام «سرباز» یادت در جان هنگام هم عهدی بالروح بالدم لبیک یا مهدی بالروح بالدم لبیک یا مهدی» فراز آخر را که شروع می‌کند، جمعیت از انتها همه ایستاده‌اند... برخی هم در حال حرکت و راه‌یافتن به جلو... جغرافیای حسینیه برای آغاز صحبت‌های آقا، در حال تغییر است! «برپا شد دوباره محشرمحشر در میدان سواره لشکرلشکر ای قدس شریف! النصرالنصر ای صهیون دون! خیبرخیبر بر عهد نخستینم، من یار فلسطینم بر سنت دیرینم، من یار فلسطینم با جهاد تبیینم، من یار فلسطینم...» این «من یار فلسطینم...» را جمعیت با همه انرژی ادا می‌کنند... «ای... راه سربلند طوفان‌الاقصی می‌بینی رهایی خود را فردا از چنگال اسراییل و آمریکا آمد وقت فتح بدر و خیبر بالروح بالدم لبیک یا حیدر بالروح بالدم لبیک یا حیدر» ادامه دارد... ✍️ @qoqnoos2
یادداشت‌هایی درباره چهل‌ودومین جشنواره فیلم فجر؛ ۱۴۰۲ «بهشت تبهکاران؛ جهنم پلان‌های آشفته!» (یادداشت سوم/۱از۳) بین دو فیلم و ، نماز مغرب و عشاء را می‌خوانم و فرصتی می‌شود تا سری به بزنم... دارد تلفنی، با فردی صحبت می‌کند که گویی متخصص صوت است، از این‌که فیلم‌ها فاقد فناوری دالبی هستند گلایه می‌کند و می‌گوید این همه خرج کردیم برای تجهیز محل نمایش به دالبی، اما تا این‌جا فایده زیادی نداشته... تلفنش که تمام می‌شود توضیح می‌دهد فرد پشت خط، دالبی مجموعه را نصب کرده و در کارش خبره است... صوت خیلی از مجموعه‌های مهم را هم او پشتیبانی می‌کند... ظاهراً چند فیلم از جشنواره را برده‌اند، آقا دیده‌اند... و نکاتی هم گفته‌اند و... که چون نقل رسمی نیست، اسم فیلم‌ها و... را نمی‌آورم... 💠💠💠 گپ کوتاهی می‌زنیم، از کیفیت پایین فنی آثار در کلیت جشنواره، انتقاد دارد... از دو فیلم اثر و کار می‌گوید که مملو از صحنه‌های زننده و چندش‌آور هستند، از کشیدن و استنشاق ماری‌جوانا و گُل و هروئین تا بالاکشیدن زهرماری و... تا ردوبدل‌شدن سخیف‌ترین الفاظ و عبارات... تأکید می‌کند درباره حریم حجاب و پوشش حرفی نمی‌زنم چون اصلاً حریمی نمانده... می‌گوید فقط عباراتی در حد خفه‌شو، گم‌شو، بی‌شعور و عوضی و امثال این‌ها بیش از صدبار در دو فیلم تکرار شده‌اند... باقی فحش‌ها و الفاظ رکیک هم که بماند! درباره سطح نجابت این دو فیلم، همین بس که می‌گفت دیدن‌شان همراه خانواده که هیچ، حتی فقط همراه همسر، مایه خجالت و شرمگینی است! البته شاید هم زیادی خجالتی و نجیب است... درباره فیلم هم که قرار است ببینم، می‌گوید: «فیلم شل ساخته شده!» ابتدا فکرکردم منظورش این است که فیلم حریم تقیدات دینی و عرفی را نگه نداشته، اما توضیح می‌دهد که خیلی کند و خسته‌کننده و‌ یکنواخت ساخته شده... گاهی یک صحنه و گاه حتی یک نما(پلان)، کل سکانس را گرفته و منجر به سکانس‌پلان‌های کش‌دار و ممِلّ شده... «ظاهر» ساخته و تهیه‌کنندگی «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» است... فیلم اول کارگردانی که پیش از این با یک سریال تلویزیونی () و یک فیلم تلویزیونی () هنوز نامی در میان نام‌ها نیافته است... 💠💠💠 منتظر فیلم «ظاهر» هستیم که بر صفحه نمایش، نقش می‌بندد، یک لحظه احتمال می‌دهم تبلیغات باشد، اما در جشنواره که تبلیغات نداشتیم! نام «بنیاد سینمایی فارابی» و «جوزان فیلم»، شرکت خانوادگی جوزانی‌ها هم به‌عنوان صاحبان محصول، پشت‌بندش می‌آید و فیلم شروع می‌شود... بله! برنامه پخش تغییر کرده و البته مخاطب هم خبری نداشته... من که با توضیحات درباره «ظاهر» خوشحال شدم فیلم تغییر کرده! 💠💠💠 «کشوری که دادگستری مستقل ندارد، «بهشت تبهکاران» است» فیلم با این جمله شروع می‌شود... و به حضور و افتخار می‌کند... در ابتدا و انتهای فیلم اشاره‌ای به واقعی‌بودن قصه نمی‌شود، اما ظاهراً یک قصه واقعی دست‌مایه اصلی فیلم‌نامه قرار گرفته... در سکانس اول یک قتل در تهران اتفاق می‌افتد، فیلم به دو بخش کلی تقسیم می‌شود؛ شش‌ماه قبل از این سکانس و حدود یک‌ماه بعد از آن... قصه فیلم برمی‌گردد به نیمه دوم سال ۱۳۲۸ تا شهریور ۱۳۲۹... همان سالی که در پایان آن، صنعت نفت ملی می‌شود... وارد دفتر می‌شود، صدای گلوله‌ای می‌آید، اول پژمان بازغی که گلوله خورده و سپس آرمان اسلحه دردست از اتاق خارج می‌شود... جماعتی می‌ریزند و آرمان را زیر مشت و لگد می‌گیرند... فیلم برمی‌گردد به شش‌ماه قبل، آبادان و قصه را تا همان سکانس ابتدایی ادامه می‌دهد... ادامه دارد... @qoqnoos2
یادداشت‌هایی درباره چهل‌ودومین جشنواره فیلم فجر؛ ۱۴۰۲ «بهشت تبهکاران؛ جهنم پلان‌های آشفته!» (یادداشت سوم/۲از۳) ، در نقش ، همراه جمع دیگری از کارگران کمپانی نفت، دانشجویان و روزنامه‌نگاران محلی، در قالب جنبش کارگری برای ملی‌شدن صنعت نفت مشغول فعالیت هستند... معشوقه معلق فیلم است که هنوز تکلیفش بین ، با بازی و با بازی و یا شاید دیگران، مشخص نیست! ، نماینده دانشجویان و کارگران کمپانی نفت می‌شود و هم نماینده کارگران صابون‌پزخانه... خوبی کار این است که از دختر خودش مایه می‌گذارد! هم این‌گونه بود... این وسط هم در نقش به داستان اضافه می‌شود و نقش نسخه دهه سی یک «پرستو» را ایفا می‌کند... بانوی قرمزپوشی که نسبت را با تغییر می‌دهد! حجابِ بی‌حجاب ، بورژوای بزک‌کرده یا تاپاله، به قول ! با کلاه و احتمالاً کلاه‌گیس و سیگارکشیدن‌های پرعشوه مکرر او با چوب سیگار، یا برای تفاوت‌گذاشتن بین نسخه سینمایی و تلویزیونی فیلم است یا برای نهایتِ استفاده از فرصت‌هایی که در سینما هست و در تلویزیون نیست! 💠💠💠 اشتباهات ریزودرشت فنی و محتوایی فیلم آن‌قدر هست که بتواند به‌عنوان یک مورد مطالعاتی خوب برای کلاس‌های کارگردانی مورد استفاده قرار بگیرد و زحمت استاد را برای مراجعه به فیلم‌های متعدد کم‌تر کند!: - که علاوه بر روزنامه‌نگاری مترجم فرانسه هم هست، در حال ترجمه داستانی از آرتور شنیتسلر، نویسنده اتریشی آلمانی است! - اول ماه مه، روز کارگر، یازدهم اردیبهشت است، در میتینگ سیاسی دانشجویان و کارگران در دانشگاه آبادان، جماعت یادشان رفته که اردیبهشتِ آبادان چنان گرم است که گاهی همین تک‌پوش و شلوار را هم به سختی تحمل می‌کنند! - نقش‌های سرگردان و پرنام‌ونشانی که به فیلم اضافه می‌شوند، از برادر توده‌ای فراری ، تا و و حتی ، منتقد سینمایی و... که با فرغون به فیلم اضافه می‌شوند... تا و جماعتی که بازیگر تماشاخانه هستند علاوه بر حضور افتخاری و نه تنها نتوانسته‌اند بر قوام فیلم بیفزایند، بلکه شما را با مجموعه نماهای پراکنده و آشفته‌ای مواجه می‌کند که انسجام لازم را پیدا نکرده‌اند... - حجم اسامی چهره‌های واقعی و خیالی که در فیلم ریخته شده است، به‌قدری زیاد و پراکنده و غیرمنسجم و بدون پرداخت است که این آشفتگی را دوچندان می‌کند؛ ، مدیر تماشاخانه تهران، سردبیر تهران مصور و نماینده مجلس؛ ، نویسنده پاورقی «من جاسوس شوروی بودم» در «تهران مصور»؛ ، صاحب روزنامه «شاهد»، وکیل، مؤسس «حزب زحمت‌کشان ایران»، نماینده مجلس؛ ، صاحب و مدیر مجله «ترقی»، وکیل، نویسنده، پدر «گلی ترقی»؛ ، حقوق‌دان، وکیل و نماینده مجلس؛ ، نماینده مجلس و‌ جانشین احمد دهقان در «تهران مصور»؛ آیت‌الله ، از علمای به‌نام آن دوره؛ ، سرتیپ دوره پهلوی که بعد از کودتای ۲۸ مرداد درجه سرلشگری گرفت و بعد هم با درجه سپهبدی فرمانده نیروی هوایی شاهنشاهی شد؛ حضرت اجل! ، رییس ستاد ارتش آن روز که بعدتر نخست‌وزیر شد و...؛ سروان ، افسر سیاسی زندان قصر، دائی شکوه؛ این‌ها تعدادی بود که رسیدم و ثبت کردم و چه بسا بیش از این اسامی را درهم، ریخته است وسط فیلم‌نامه! ادامه دارد... @qoqnoos2
یادداشت‌هایی درباره چهل‌ودومین جشنواره فیلم فجر؛ ۱۴۰۲ «بهشت تبهکاران؛ جهنم پلان‌های آشفته!» (یادداشت سوم/۳از۳) سیگارکشیدن‌های مکرر شخصیت اول فیلم و نیز شخصیت‌های دیگر از زن و مرد، از تا ... مشروب‌خوردن شخصیت‌های مختلف از متصدی هتل اروپا تا باز هم و... دست‌مالی‌های مکرر و عبور از حدود شرعی استعمال الفاظ رکیک و فحش‌های چاله‌میدانی... و تکرار صحنه‌های این‌چنینی در فیلم‌های مختلف جشنواره، نمی‌دانم حکایت از حرکتی هماهنگ است یا نه، توهم توطئه نباید داشت، حالِ عمومی این جماعت همین است، حرکتِ هماهنگ هست، اما نه آگاهانه، ناخودآگاه این‌گونه است... 💠💠💠 اجازه حضور امثال و بسیاری دیگر از این دست و یا اجازه تکرار پخش آثاری که قبل‌تر، این افراد بازی کرده‌اند و بعد هر کدام به نحوی دهن‌کجی کرده‌اند و یا لگدی زده‌اند و... مانند در یوسف پیامبر، در دلنوازان و... می‌تواند رویکرد قابل تأملی باشد و آن این‌که توقع مردم از بازیگر و بازیگری باید تنظیم و تعدیل شود، او لزوماً یک اندیشمند، متفکر، صاحب‌نظر و‌ کارشناس نیست، او لزوماً الگوی خوب و‌ مناسبی برای مردم، به‌ویژه جوانان نیست، او شغلی دارد و‌ وظیفه‌ای که باید خوب انجام دهد، او باید بازی کند، نقشش را خوب دربیاورد، او باید تو را سرگرم کند و حالا که این وظیفه را به خوبی انجام می‌دهد، کاری با سایر نقش‌های او نداریم، یعنی نباید اعتباری به سایر نقش‌های فرعی، جعلی و تحمیلی بدهیم... فارغ از رد یا قبول، این رویکرد می‌تواند قابل تأمل و‌ بحث و گفت‌وگو باشد... هرچند حضور در این فیلم، آورده‌ای برای ندارد، با گریم خنده‌دار و بازی تصنعی، در نقش مادر احمد دهقان... 💠💠💠 نکته جالب توجه و قابل تأمل دیگر، پرهیز شدید فیلم از هرگونه انتساب و رنگ‌گرفتن از عناصر هویت دینی است... هیچ نماد و نمودی از دین و مذهب را در فیلم نمی‌بینی... به طوری که می‌توانی فضای اتفاقات فیلم را در تگزاس، پاریس یا لندن تصور کنی... یک فضای سکولار با تمام لوازمش! حتی تمام ارجاعات و نشانه‌ها بر این طبل می‌کوبند، از تا تا اول ، روز جهانی کارگر، از ، به جای تظاهرات تا تپانچه روسی تا شاه‌نشینِ تا روابط انسانی و‌ اجتماعی بینافردی تا هر آن‌چه که در میزانسن فیلم جای گرفته... در نهایت فیلم با صدای آهنگین به پایان می‌رسد: «هرگز ندیده بودم چشم تو را چنین ای مام رنج‌ها، ای میهنم... مثل اسیر جنگی یک عمر این‌گونه زیستی...» 💠💠💠 باید بگویم اگر «بهشت تبهکاران» فیلمی تاریخی است، هر قسمت ده حلقه فیلم تاریخی است! @qoqnoos2
«حملات موشکی مامان!» (دل‌نوشته برادر عزیزم آقا از راهپیمایی ۲۲بهمن۱۴۰۲) آقا از بچه‌های مخلص و باصفا و هنرمند هیأتی است... پای میز تدوین، آن‌قدر در کارش جدی است که با هیچ‌کس شوخی برنمی‌دارد... شلوار جین می‌پوشد، خوش‌تیپ و امروزی است... حرّیتی هم دارد که در نسبت با کسی تعارف‌بردار نیست... اگر نشناسی‌اش، در نگاه اول شاید گمان نکنی اهل راهپیمایی و این حرف‌ها باشد... وقتی متن قشنگش را که در گروه گذاشته بود، خواندم، حیفم آمد با شما به اشتراک نگذارم: «اصلاً یادم نمی‌ره، بچه‌تر که بودم وقتی راهپیمایی می‌شد، مخصوصاً ۲۲بهمن، مامان با چه اشتیاقی تو راهپیمایی‌ شرکت می‌کرد. وقتی از راهپیمایی برمی‌گشت خونه و متوجه می‌شد ما خواب بودیم و تو راهپیمایی شرکت نکردیم، باید خودمون رو آماده می‌کردیم برای حملات موشکی مامان! ما پتو رو مثل گنبد آهنینی درست می‌کردیم تا از دست موشک‌های مامان جان سالم به در ببریم، اما زهی خیال باطل! که تعداد موشک‌ها زیاد بود و نقطه‌زن و هیچ گنبد آهنینی جلودارش نبود و همیشه با کلی تلفات به صلح می‌رسیدیم. بعدها هم مامان را باید با موتور مثل یک مسئول رسمی مملکت، به اول مسیر راهپیمایی می‌رساندیم! خودمان هم در راهپیمایی شرکت می‌کردیم و گوش‌به‌زنگ مامان می‌ماندیم که: «فلان‌جا هستم، بیا دنبالم!» تا برویم دنبالش و برگردیم خونه. خلاصه، وقتی به خودمون اومدیم، متوجه شدیم که دیگه کار از کار گذشته و شده بودیم پای ثابت راهپیمایی‌ها. طبق فرمول مامان، ما یک وظیفه‌ای داریم و مسئولین هم وظیفه‌ای و هرکس باید وظیفه خودش را انجام بده. و آخر این‌که تصمیم گرفتم ثواب شرکت در این راهپیمایی‌‌ها رو تقدیم کنم به مادرم و همه مادرانی که هم‌چین باقیات صالحاتی رو از خودشون به یادگار گذاشتن... ان‌شاءالله که اگه در قید حیاتن خدا سلامتی و طول عمر باعزت بهشون بده، اگرم مثل مادر من اسیر خاکن، روحشون شاد بشه، به برکت صلوت بر محمد آل محمد. 🤲 مخلصیییم.» ✍🏻 با اندکی تغییر ✍ @qoqnoos2
حاشیه‌نگاری دیدار ستایش‌گران اهل‌بیت(ع) با رهبر معظم انقلاب؛ ۱۴۰۲ (قسمت دوازدهم/دو) «حیدر شمعه و منم پروانه...» سرود که تمام می‌شود، دو بیت هم خارج از سرود می‌خواند: «همه دستا بیاد بالا... همین یک خط از من بسه، همه دستا بالا: «حیدر شمعه و منم پروانه...» جمعیت به شوق آمده و چند نفری هم «به‌به» می‌گویند... «...مولانه علی، علی مولانه...» هرچند جمعیت «مولامه» می‌شنوند و «مولامه» می‌گویند، اما بر همان «مولانه» جنجالی تأکید دارد که البته قافیه هم همین اقتضاء را دارد... حالا ‌این‌که این واژه، عربی با لهجه عراقی است، هم‌چنان که قبل‌تر در «أنت یا مولا علی» خوانده یا خوانش پشتوی مولانا است یا تنگی قافیه بوده یا چیز دیگری، نمی‌دانم... و کاش فضا و فرصت نقد و گفت‌وگو برای پرداختن به امثال این کارها بیش از این بود... در هر صورت این بیت یادآور قطعه‌ای جنجالی «مست نجف» است که به گمانم سال گذشته منتشر شد: «مست نجف عاشق اینه، بره پیوسته نجف نمی‌شه از دست گدا، خسته نجف هر چی که بخوای‌رو علی تو مضیفش داره ماه نجف حال همه خوبه توی راه نجف همه می‌دونن که شهنشاهه نجف کلید آسمونارو توی کیفش داره پس مست بشید برید رو ابرا به روی عرش اعلی در خونه زهرا بالا بالا بالا پابست بشینید جلوی در مثل قند مکرر هی بگید با قنبر مولا مولا مولا...» [هله‌هله... هله‌هله...] «حیدر شمعه و منم پروانه مولانه علی، علی مولانه دُرّ نجف رفت توی دست هر کی، شد حُرّ نجف خوب نفَس شیطون‌رو می‌بُرّه نجف واسه همینه حلال‌زاده دور علیه کرده نجف مردم‌رو سرمست ابَرمرد نجف ای بخوره تو سرشون، درد نجف به کوری سه‌نفری‌شون، علی اولیه نهج‌البلاغه شد کلامش کل خلقه رامش وادی‌السلامش شروع یک تولد دوباره است سوره به سوره، کل قرآن اومده به ایران با دست حسن‌جان حقیقت اینه دومی چی‌کاره است رونق داد علی به این ویرانه مولانه علی، علی مولانه» این‌که شعرِ این کار چگونه است را باید اساتید فن سخن بگویند... و این‌که مضامین و واژه‌گزینی این کار چه‌قدر با سخنانی که در همین سال‌ها در همین حسینیه بیان شده است، چه‌قدر مطابقت دارد را هم خوانندگان و شنوندگان باید قضاوت کند... ولی احساس می‌کنم «کیف» حضرت، «مست‌شدن و رفتن رو ابرها»، «بخوره تو سرشون» و... امثال این تعابیر، با میراثی که از مداحی سراغ داریم، فاصله جدی گرفته... این «هله‌هله»گفتن مداحان و کِل‌کشیدن جمعیت هم از آن ابتکاراتی است که حقیقتاً بیش از ابداع، به بدعت می‌ماند... بماند... در هر صورت اجرای هر شعری، خارج از آن‌چه رفت‌وبرگشت شده و هماهنگ گردیده، خلاف قاعده است... آخرین جواب را هم از جمعیت می‌گیرد: «همه نگفتن، دوباره... حیدر شمعه و منم پروانه... مولانه علی، علی مولانه...» بعد هم دو بیت دیگر را دکلمه می‌کند و تمام: «شب دست به گیسوی علی می‌گیرد خورشید، رخ از روی علی می‌گیرد آن‌قدر زدم سنگ علی بر سینه سنگ لحدم بوی علی می‌گیرد» فریاد «به‌به» و «احسنت» جمعیت است که بالا می‌رود... ادامه دارد... ✍️ @qoqnoos2
یادداشت‌هایی درباره چهل‌ودومین جشنواره فیلم فجر؛ ۱۴۰۲ (یادداشت چهارم) «یک فیلم به رنگ آبی روشن» «آبی روشن» فیلمی است به رنگ آبی روشن... کارگردان فیلم، را خیلی نمی‌شناسم، حالا یا ، چه فرقی می‌کند؟ مهم این است هر آن‌که عهده‌دار قاب در سینمای ایران بوده، فرد نجیب و سالمی بوده... پشت آن سیبیل‌ها و موهای فرفر پرپشت، روح بزرگ و بلندی خانه گزیده که می‌تواند آرامشش را به شما نیز هدیه دهد... یک‌دهه‌شصتی کاربلد که پس از حدود یک‌دهه هم‌راهی و هم‌کاری با اساتیدی مانند و وقتی سال گذشته(۱۴۰۱) دست به اولین کارش زد، برای نگارش فیلم‌نامهٔ ، سیمرغ بلورین بهترین فیلم‌نامه را گرفت و برای کارگردانی همین فیلم دیپلم افتخار بهترین کارگردانی فیلم اول را... سال ۹۳ دستیار مجید مجیدی بود در ، سال ۹۷ برای رضا میرکریمی در بازی کرد، سال ۹۸ بازیگر بود، باز هم برای مجید مجیدی و سال ۱۴۰۱ با ، اولین فیلم خودش را در جشنواره تجربه کرد و امسال هم با ... اولین کار مشترک سازمان هنری‌رسانه‌ای و بنیاد سینمایی است... امید که به مصداق تعاونوا علی البر، چنین مشارکت‌هایی بیش‌تر باد... 💠💠💠 پر است از نماد و نمادِ آبی روشن هم فیروزه است... و‌ فیروزه نماد ارادت ایرانیان است به ساحت سلطان خراسان... آبی_روشن اگرچه سیمرغ بلورینی از جشنواره نگرفت، اما سیمرغ باید از روی نگین فیروزه‌اش برمی‌خاست... فیلمی است به رنگ فیروزه‌ای، آرام و آرامش‌بخش، سرشار از صحنه‌های سالم و گوارا، قاب‌های باز و باشکوه... آبی روشن در همه اجزای فیلم گسترده شده، از معدن فیروزه تا نگین فیروزه انگشتر ، از آبی روشن لباس نوزاد و پیراهن و روسری تا آبی روشن عطری که احتمالاً کول‌واتر باشد! تا رنگ آسمان و دریا... رنگ‌ها و نمادها در هم آمیخته شده‌اند و را خلق کرده‌اند... نمادها هم در سرتاسر فیلم گسترده‌اند، از قهوه‌خانه‌داری که دنبال شکار آهو است تا آهوی گرفتار در بند و چاقوی رسیده به تا ویار و تمشک‌های جنگلی، از رضایت گرفتن تا پرچم امام رضا(ع)، تا امام‌زاده حمزه که از فرزندان امام رضا(ع) است و... 💠💠💠 در تصویرپردازی‌ها هم نجابت به خرج می‌دهد، وقاحت ندارد، دریدگی نمی‌کند... حتی در خانه حریم مردانه و زنانه را رعایت می‌کند... در عین حال به قدر کفایت و نمک داستان، طنازی‌های ریز و سالمی دارد که گاه صدای خنده مخاطب را هم بالا می‌برد... حتی ریزه‌کاری‌هایی مثل چشمک‌زدن و خنده دختربچه‌های قاتل و مقتول به هم، بر حلاوت تماشای آن می‌افزاید... 💠💠💠 بازی خوب ، در نقش حاج یونس و ، در نقش ایوب را هم نباید نادیده گرفت... نکته جذاب دیگر فیلم آهنگ‌سازی است... فرزند مرحوم استاد مداح پیش‌کسوت یزد که از آخرین میراث‌داران نوحه‌های اصیل و سنتی یزد بود... این‌که گزیده‌کار است و مراقب حفظ حرمت و احترام نام و نشان خانوادگی و هنر آهنگ‌سازی خود را هرکجا خارج نمی‌کند، از مزایای ویژه‌ای است که حکایت از اصالت خاستگاه و اعتبار تبار دارد... 💠💠💠 اگرچه یک اتفاق ویژه در سینمای ایران نیست و هرچند شاهد یک فیلم پرهیجان یا دارای جاذبه‌های معمول حادثه‌ای، معمایی، کمدی یا شهوانی نیستیم، اما با فیلم سالم و صادقی مواجه هستی که با خیال آسوده می‌توانی دست خانواده را بگیری و در سینما قدری آرامش بنوشی! شاید جا داشته باشد مجموعه‌های امام رضایی کشور، از حضرت رضا(ع) یا (ع) یا بنیاد کرامت تا تا هر کجایی که نسبت و انتسابی به حضرت رضا(ع) دارند، بیایند پای کار، برای بهتر و بیش‌تر دیده‌شدن یک فیلم سالم و امام رضایی، یک فیلم به رنگ ! ادامه دارد... @qoqnoos2
حاشیه‌نگاری دیدار ستایش‌گران اهل‌بیت(ع) با رهبر معظم انقلاب؛ ۱۴۰۲ (قسمت سیزدهم) «من عاشق جنگ با توام، اسرائیل!» جمعیت انتهای حسینیه همه ایستاده‌اند، عده زیادی‌شان هم به سمت جلو حرکت می‌کنند... به جز من که سخت گرفتار کاغذهایم هستم و نگران این‌که برای فرمایشات آقا کم نیایند! امسال با این‌که بسیار بیش‌تر از سال قبل کاغذ آورده‌ام، اما به همان نسبت، قطار کلمات هم طولانی‌تر شد... با پایان‌یافتن اجراها و برخاستن افراد، جمعیت زیاد جدیدی از بیرون به داخل وارد می‌شوند، عده‌ای هم هستند که از همان درب انتهای حسینیه خارج می‌شوند... طبیعی است که برخی بعد از چندساعت نشستن، خسته شوند و یا خروج‌لازم! واقعاً نشستن روی این زیلوها اذیت‌کننده است... من که همان ابتدا کاپشنم را قشنگ پهن کردم و روی آن جاگیر شدم، خدا به داد پیرمردها برسد... 💠💠💠 شعری را که در دیدار سال گذشته، حضرت آقا خواندند، یادآوری می‌کند: «گرم است به هم پشت رقیبان پی قتلم ای عشق دل‌افروز دل من به تو گرم است» و خطاب به حضرت آقا، در جواب آن شعر، چند بیت را که خودش سروده، تقدیم می‌کند: «ای روشنی خانه، دل ما به تو گرم است نور دل کاشانه، دل ما به تو گرم است تو شمع دل‌افروز و چراغ دل مایی ما نیز چو پروانه، دل ما به تو گرم است پشت سرت، ای جان! همه جان بر کف یاریم در خدمت جانانه، دل ما به تو گرم است گفتی که دلت، گرم به عشقی است دل‌افروز ای رهبر فرزانه، دل ما به تو گرم است» جمعیت هم واکنش نشان می‌دهند و تشویق می‌کنند... ، می‌خواهد در آخرین فرصت، از این جمعیت یک «مرگ بر اسرائیل» دیگری بگیرد و شعر دیگری را می‌خواند که قبل‌تر از او شنیده‌ام... این شعر هم سروده خودش هست: «با تکیه بر الطاف خداوند جلیل در خط رسول‌الله، از نسل خلیل با عشق حسین‌بن‌علی، نور اصیل فریاد زنم بر سرت، ای خصم ذلیل من عاشق جنگ با توام اسرائیل» و فریاد «مرگ بر اسرائیل» جمعیت بلند می‌شود... بخش‌هایی از شعر اخیر را در جلسه نتوانسته بودم کامل بنویسم، از که درخواست می‌کنم تا نواقص را برایم کامل کند، لطف‌می‌کند و تصویر متن کامل دست‌نوشته‌های شعر را برایم ارسال می‌کند، من هم عکس‌ها را به متن تبدیل و تقدیم شما می‌کنم: «عمری است که از تو کینه دارم، آری من مهر علی به سینه دارم، آری در سینه خود دفینه دارم، آری توفنده‌تر از قلب فرات و دل نیل من عاشق جنگ با توام اسرائیل تاریخ بشر از تو شرارت دیده از نسل کثیف تو جسارت دیده سرنیزه قتل و خون و غارت دیده قابیلی و کشته‌ای هزاران هابیل من عاشق جنگ با توام اسرائیل القصه که صبر و دل مغموم بس است آشفتگی مردم محروم بس است کشتار زن و کودک مظلوم بس است با خیبر و زلزال و شهاب و سجیل من عاشق جنگ با توام اسرائیل دنیا همه از ظلم تو حیران شده‌است خون شهداء بحر خروشان شده‌است ابر آمده، باد آمده، طوفان شده‌است سوگند به قدس و کعبه و جبرائیل من عاشق جنگ با توام اسرائیل از هر طرفی برگ و نوا می‌گیریم سر بر روی کف ستاده پا می‌گیریم والله قسم، جان تو را می‌گیریم اینک بشنو ز هر طرف بانگ رحیل من عاشق جنگ با توام اسرائیل دل‌شوره اسلام و فلسطین تا کی؟ غم‌نامه داغ دیر یاسین تا کی؟ پرپرشده این همه ریاحین تا کی؟ لعنت به تو تا به نفخه اسرافیل من عاشق جنگ با توام اسرائیل ماییم و صلابت سلیمانی‌ها حزب‌الله دلیر لبنانی‌ها اهل یمن و عراق و افغانی‌ها پرشورتر از همیشه، بی‌باک و بدیل من عاشق جنگ با توام اسرائیل ما عاشق و سرزنده و پابرجائیم فرمان بدهد سید ما، می‌آئیم درهای جهنم به رُخت بگشائیم تا روز ظهور و غرق فرعون به نیل من عاشق جنگ با توام اسرائیل» شعر را که کامل نوشتم، قالب شعری‌اش برایم عجیب آمد، هرچه جست‌وجو کردم، چیزی نیافتم تا این‌که طبق معمول دست به دامان شدم: «این‌طور قالب‌ها اسم معینی ندارند و ما در عنوان‌گذاری در [وب‌گاه و کانال] از عبارت «سایر قالب‌ها» استفاده می‌کنیم. این قالب اگر مصراع پایانی رو که در همۀ بندها تکرار شده (من عاشق جنگ با توام اسرائیل) نداشت، قالب بود، ولی الآن اسم خاصی نمی‌شه براش گذاشت، معمولاً در آثار شعرا، چنین آثاری دیده می‌شه که در یک قالب دست‌کاری می‌کنند، اگر این قالب تازه‌ساخت فراگیر بشه و دیگران هم ازش استقبال کنند به مرور در ادبیات تثبیت می‌شه و اسم مستقلی پیدا می‌کنه، ولی در اکثر موارد این تغییر چندان ثبت و ضبط نمی‌شه و اقبال عمومی پیدا نمی‌کنه.» ما هم به امید این‌که شاید این قالب به نام ثبت و ضبط شد و مورد اقبال عمومی قرار گرفت، در این‌جا می‌آوریم... ادامه دارد... ✍️ @qoqnoos2
حاشیه‌نگاری دیدار ستایش‌گران اهل‌بیت(ع) با رهبر معظم انقلاب؛ ۱۴۰۲ (قسمت چهاردهم) «پیش‌روان جهاد تبیین» آقا که می‌خواهد شروع کند، یک‌نفر از جمعیت فریاد می‌زند: «این همه لشکر آمده...»، «به عشق رهبر آمده»‌اش را جمعیت هم‌صدا می‌شوند... امواج جابه‌جایی و حرکت جمعیت در حسینیه اوج می‌گیرد تا این‌که با نوای دل‌نشین حضرتش به ساحل آرامش می‌رسد... یک لحظه چشمم به سمت چپ می‌افتد، یکی از نیروی‌های خدماتی زحمت‌کش سازمان هیأت را می‌بینم که همراه فرزندش نشسته‌اند... لذت دیدار نوش جان‌شان، اما باز هم دلم برای همه مداحانی که عاشقانه به هر دری زدند تا این‌جا باشند و نتوانستند، می‌سوزد... 💠💠💠 آقا متواضعانه و البته حکیمانه شروع می‌کنند و همان ابتدای جلسه، حق تکریم و تجلیل را به اکمال می‌رسانند و یک مدال درخشان دیگر به جامعه ستایش‌گران می‌دهند: «به نظرم جلسه تا همین‌جا کافی است؛ واقعاً حدّاکثرِ استفاده را کردیم، از و و و و آقا سه مناسبت را یادآور می‌شوند: ۱. عید ولادت صدّیقه طاهره(س) را تبریک می‌گویند و در ضمن دعای ویژه‌ای، خداوند را قسم می‌دهند به (س) ما را نسبت به این بزرگوار روزبه‌روز بیش‌تر کند ۲. ولادت امام بزرگوار را که ایشان را هم به‌عنوان فرزند حضرت زهراء(س) و طی‌کننده راه معرفی می‌کنند. ۳. روز شهادت حاج که ایشان را با تعبیر و وصف می‌کند؛ یک دعا برای ایشان می‌کند و دو دعا برای ما: - خداوند متعال تفضّلاتی را که بر خاندان پیغمبر کرده است، بر روح او هم نازل کند. - ما را هم به او ملحق کند - ما را از شفاعتش برخوردار کند. همان ابتدا موضوع صحبت‌ها را مشخص و تأکید می‌کنند که همه بیانات حول یک مسأله است: چرا؟ خودشان پاسخ می‌دهند: «چون این جلسه متشکّل از کسانی است که می‌توانند باشند.» دقت کنید نه ... و البته این هم حکایت از دارد و این یعنی ! ادامه می‌دهند: «جلسه مادحان اهل‌بیت و ستایش‌گران مکتب اهل‌بیت(ع) جلسه است.» حضرت آقا در بخش معظمی از بحث به  پرداختند و آن را از زمان صدیقه کبری(س) تا انقلاب اسلامی و تا امروز ادامه دادند... بعد هم به خصوصیات و ویژگی‌ها و بایدونبایدهای امروز این امر و بعد هم رسالت مداحان و لوازم آن در این عرصه پرداختند... را یکی از خصوصیّات بسیار برجسته و ممتاز فاطمه‌زهراء(س) و دو و ایشان را مصداق ایشان در مدّت کوتاه بعد از رحلت پیغمبر دانستند... ۱. خطابه معروف حضرت در جمع صحابه: «اَلحَمدُ لِلَّهِ عَلىٰ‌ ما اَنعَمَ وَ لَهُ‌ الشُّکرُ عَلىٰ ما اَلهَم» ۲. خطبه حضرت خطاب به زنان مهاجر و انصار در مدینه: «اَصبَحتُ وَ اللَهِ عائِفَةً لِدُنیاکُنَّ، قَالِیَةً لِرِجالِکُنَّ» خطابه اول، همان معروف است... اما جالب است که آقا پرهیز دارند خطبه را به این نام بخوانند، علاوه بر این‌که این نام‌گذاری به خطبه فدکیه، منشأ روایی ندارد و در متون حدیثی فریقین هم با این نام نیامده، گمان می‌کنم وجه این دقت و تحفظ حضرت آقا عدم فروکاست مضامین بلند معرفتی این خطبه شریف به یک نزاع حقوقی بر سر فدک باشد...، فدک بهانه ایراد این خطبه بلندمضمون است... ادامه دارد... ✍️ @qoqnoos2
حاشیه‌نگاری دیدار ستایش‌گران اهل‌بیت(ع) با رهبر معظم انقلاب؛ ۱۴۰۲ (قسمت پانزدهم) «درس خارج فقه ستایش‌گران در حسینیه امام خمینی(ره)» در ادامه آقا جلسه را به‌سیاق کلاس درس خارج علما، جلو می‌برند، البته کمی رقیق‌تر... ابتدا بحث سندی خطبه و بعد هم بحث دلالی آن را مطرح می‌کنند؛ آری! درس خارج فقه ستایش‌گران در حسینیه امام خمینی(ره) شکل می‌گیرد! 💠💠💠 ابتدا «اسانید خطبه فدکیه» را اجمالاً بررسی می‌کنند: - مرحوم طرق متعدّدی را ذکر کرده - این خطبه را نه از کتب شیعه و علمای شیعه، که از طرق اهل‌سنّت نقل می‌کند، خصوصیات و وثاقت راویان را هم می‌آورد... آن کسانی که روایتِ این خطبه به آن‌ها نقل می‌شود چند نفرند: - یکی - یکی جناب (سلام‌الله‌علیه‌وعلی‌ابیه) از زیدبن‌علی نقل شده است که من دیدم بزرگان آل‌ابی‌طالب این خطبه را از پدران‌شان نقل می‌کردند، به فرزندان‌شان یاد می‌دادند، برای این‌که این خطبه در تاریخ بماند: «رَاَیتُ مَشایِخَ آلِ اَبی طالِبٍ یَروونَهُ عَن آبائِهِم وَ یُعَلِّمونَهُ اَبنائَهُم» و با ذکر این نقل، درجه اعتبار خطبه را به رخ می‌کشند. ادب خاص حضرت آقا و رعایت احترام جامعه اهل‌سنت و نیز زیدیه، در نقل از افراد مورد احترام آن‌ها درس‌ها دارد برای اهلش... 💠💠💠 سپس «وجه دلالی و محتوایی خطبه» را اجمالاً بررسی می‌کنند؛ قبل‌تر اشاره کرده بودند که: و ، این خطبه را در ردیف دانسته‌اند که مملو است از و . این‌جا هم علاوه بر به و ارائه و بیان محتوا هم می‌پردازند: « و از لحاظ مضمون، همراه شده با » بعد هم به این امر توجه می‌دهند که این محتوای غنی و بیان زیبا در چه شرایطی ایراد شده است: «تصوّرش را بکنید فاطمه زهراء(س)، بانوی هجده‌ساله، بیست‌ساله، حدّاکثر بیست‌وپنج‌ساله، با آن مصائب، خطبه‌ای بیان می‌کند که بزرگان اهل بلاغت این‌جور با حیرت آن را تلقّی می‌کنند و به آن نگاه می‌کنند.» اهمیت استراتژیک این خطبه را هم این‌گونه توضیح می‌دهند: «در یک ‌چنین خطبه‌ای با این و ، حقایقی را که: - در نظرها نبود - یا اگر بود، مورد غفلت بود بیان می‌کند و روشن می‌کند.» بعد هم فهرستی کلی از محتوای خطبه: «معارف زیادی در این خطبه هست: هست هست مسأله و هست مسأله هست.» ادامه دارد... ✍️ @qoqnoos2
حاشیه‌نگاری دیدار ستایش‌گران اهل‌بیت(ع) با رهبر معظم انقلاب؛ ۱۴۰۲ (قسمت شانزدهم) «جریان‌شناسی تاریخی جهاد تبیین» حضرت آقا، به جریان‌شناسی تاریخی جهاد تبیین می‌پردازند؛ بعد از آن‌که حضرت زهراء(س) را پایه‌گذار سنت خطبه‌خوانی و خطبه‌خوانی ایشان را ابزار اصلی جهاد تبیین معرفی کردند، فرزندان ایشان و خاندان پیغمبر را ادامه‌دهنده این سنت می‌دانند و موارد برجسته را در طول تاریخ، فهرست می‌کنند: «- ، - خطاب به علما که خطبه تکان‌دهنده فوق‌العاده‌ای است؛ اَنتُم اَیَّتُهَا العِصابَةُ، عِصابَةٌ بِالعِلمِ مَشهورَة... - در ، - در ، - در که «امامت» را معنا می‌کند؛ اَیُّهَا النّاسُ! اِنَّ رَسولَ اللَهِ کانَ هُوَ الاِمام... این‌ها همه دنباله سنّتی است که زهرای اطهر پایه‌گذاری کرده.» 💠💠💠 در ادامه این جریان‌شناسی تاریخی، بعد از اهل‌بیت(ع)، به نقش زبان‌آوران و شاعران می‌پردازند و تأکید می‌کنند که «کار این‌ها فقط شعرگفتن نیست»، این‌ها کسانی هستند که معارف اهل‌بیت را تبیین کردند و نمونه‌های برجسته‌ای از آنان را نام می‌آورند: «بعد، به تبَع اهل‌بیت، زبان‌آوران ممتاز و برجسته پیرو اهل‌بیت(ع) هم این خط را دنبال کردند، تبیین حقایق کردند در زبان شعر؛ نه شعرای درجه دو و متوسّط، شعرای درجه یک! این شعرای معروفی که شما می‌شنوید اهل‌بیت را مدح کردند، شاعران درجه یک عرب در دوران خودشان هستند: در زمان خودش شاعر درجه یک است، شاعر درجه یک است، شاعر ممتاز درجه یک است، شاعر درجه یک است.» 💠💠💠 بعد هم از باب نمونه جایگاه یکی از این شاعران را شرح تفصیلی‌تر شرح می‌دهند: « شرح‌حال این شعرا را که ذکر می‌کند ــ در کتابِ بیست‌وچندجلدیِ اغانی ــ به که می‌رسد، چون خیلی روشن و صریح مخالفین اهل‌بیت را هجو کرده، می‌گوید من دلم می‌خواهد درباره این شاعر بزرگ حرف بزنم ــ چون خیلی بزرگ است ــ منتها چون نسبت به بعضی از صحابه حرف‌هایی زده، ملاحظه می‌کنم و نمی‌گویم، مقداری می‌گویم؛ آن «مقدار» پنجاه صفحه است؛ بیش از همه شعرائی که در آن‌جا ذکر کرده! یعنی عظمت این شاعر در این حد است.» 💠💠💠 حضرت آقا بعد از بررسی این جریان در «تاریخ زمان ائمّه(ع) و اندکی بعد از ائمّه»، می‌آیند تا زمان حاضر و این جریان‌شناسی را در عصر کنونی دنبال می‌کنند... ادامه دارد... ✍️ @qoqnoos2