eitaa logo
✳️محفل قرآنی رحیق
3هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
620 فایل
🌷دانش دامنه گسترده ای دارد به آموخته ها قناعت نکنیم🌷 واژه رحیق برگرفته از آیه ۲۵ سوره مطففین به معنی شراب خالص بهشتی. گرداننده محفل گرچه تجربه و مطالعه ای ۳۰ ساله در مباحث قرآنی داردلیکن باور دارد هنوز در گام اول هست. @s_m_a57 @Sayyedali_1997
مشاهده در ایتا
دانلود
کتاب ادب فناي مقربان جلد2 استاد علامه 🔁 آثار 16 🌴🌴🌴 ⏪ 46. سكوت و پرهيز از سخن بيجا: «من عقل صمت»[ همان، ص154.]؛ هر كه عاقل شد،سكوت اختيار مي‌كند و از سخن بيجا مي‌پرهيزد. «الصّمت آية النّبل و ثمرة العقل»[ شرح غررالحكم، ج1، ص354.]؛ سكوت، نشان نجابت و شرافت و ثمره عقل است. «إذا تمّ العقل نقص الكلام»[ نهج البلاغه، حكمت 71.]؛ زماني كه عقل كامل گردد، سخن گفتن كم مي‌شود. 📝 تذكّر: كلام مُتْقَن و تكلّم بجا فضيلتي است كه معادل يابي آن دشوار است و فضيلت سكوت، با سخن معلوم مي‌شود؛ زيرا كلام است كه برجستگي صَمْتِ بجا را تبيين مي‌كند. معجزه بودن قرآن نيز نشانِ آن است كه رشد كلام تا سر حدّ اعجاز است و هرگز سكوت و خموشي چنين ارجي را نخواهد يافت. ⏪ 47. يافتن طريق صواب: «من استرفد العقل أرفده»[ شرح غررالحكم، ج5، ص155.]؛ كسي كه از عقل راهنمايي جويد، عقل او را راهنمايي مي‌كند. «من استعان بالعقل سدّده»[ همان، ص190.]؛ هر كس از عقل كمك بخواهد، ياري‌اش خواهد كرد. ⏪ 48. مورد تعظيم و تكريم ديگران: «مَنْ صاحَبَ العقلاء وُقِّر»[ همان، ص181.]؛ هر كس با عقلا مصاحبت كند، مورد تعظيم و تكريم قرار مي‌گيرد. ⏪ 49. خوار شمردن شهوت‌ها: «من كمل عقله استهان بالشهوات»[ همان، ص255.]؛ هر كس عقلش كامل شود، خواهشها را خوار شمارد. «ردع الهوي شيمة العقلاء»[ همان، ج4، ص89.]؛ بازداشتن هوا و هوس، خصلت عاقلان است. «الجاهل من خدعته المطالب»[ همان، ج1، ص312.]؛ ج‌ه ل كسي است كه خواست‌هاي دنيوي فريبش دهد. «العاقل من أمات شهوته»[ شرح غررالحكم، ج1، ص313.]؛ عاقل كسي است كه شهوت خويش را بميراند. 📚 ادب فناي مقربان جلد2، صفحه 42 ادامه دارد... ‌🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
برشی از کتاب گرانقدر سروش هدایت ج 3- برش 227 📈 رساله اي به درخواست فرزندي صالح از دوده طاها بسم اللّه الرحمن الرحيم ⏪ هفتم. چون مقصود به قاصد نزديك: «أنّ الراحل إليك قريب المسافة».[ إقبال الأعمال، ص 335؛ مفاتيح الجنان، دعاي ابوحمزه ثمالي در سحر ماه مبارك رمضان.]و حجابِ شهود و حيلوله وصول، همانا عمل طالح است: «و أنّك لا تحتجب عن خلقك إلاّ أن تحجبهم الأعمال السيّئة دونك» [همان]و بهترين ره توشه راحل به سوي وجه خدا همانا اراده برگزيدن وجه اوست، چه اينكه حضرت امام كاظم(عليه‌السلام) هنگام جلب به بغداد، چنين زمزمه فرموده اند: «و قد علمت أنّ أفضل زاد الراحل إليك عزم إرادة يختارك بها و قد ناجاك بعزم الإرادة قلبي... » [همان، ص185؛ دعاي روز بيست و هفتم ماه رجب.]، چنان كه از برجسته ترين وسايل پيمودن اين راه الهي، همانا نماز شب است، لذا حضرت امام حسن عسكري(عليه‌السلام) فرموده است: «إنّ الوصول إلي الله عزّ و جلّ سفرٌ لا يُدرك إلاّ بامتطاء اللّيل» [بحار الاَنوار، ج75، ص380.]؛ يعني نماز شب مطيّه و مركب راهواري است كه براي رسيدن به مقصد الهي ضروري است و بدون آن حاصل نمي شود، شناخت حجاب يا وسيله وصول لازم و عمل طبق آن حتمي است. ▫ معرفت ياد شده، يا از طريق نقل معتبر(قرآني و روايي) يا عقل برهاني يا كشف عرفاني است و به تعبير حضرت استاد علامه طباطبايي قرآن، برهان و عرفان سه راه هماهنگ شناخت حقيقت اند. البته براي هر كدام شرط ويژه اي خواهد بود كه سند اعتبار او را تنظيم مي نمايد. سالكان صالح كه بين معقول و منقول و مشهود جمع سالم نمودند، گناه را رَين، غطا، و حجاب دانستند، طاعت را عامل غبارروبي، غطازدايي و كشف محجوب يافتند، چه اينكه مهم ترين حجاب را خودبيني مي دانند. دو خطوه بيش نبود راه سالك اگر چه دارد او چندين مهالك يك ازهاي هويّت در گذشتن دوم صحراي هستي در نوشتن [گلشن راز شبستري، ابيات 308 ـ 309.] ▫ البته مناسب تر از تعبير به خطوه(گام) عبارت قدم است: «يك قدم بر خويشتن نه و آن دگر در كوي دوست»؛ هر چند تعبير به قدم نيز خالي از مجاز نخواهد بود، زيرا بر مبناي احاطه قيومي، مجالي براي فاصله وجودي نيست. بايد عنايت نمود كه گرچه راه، رونده و معرفتِ راه، همگي مقدّمه اند؛ ليكن هيچ كدام مقدّم نبوده، بلكه لطف خداوند مقدّم بر همه آنها است، چنان كه جناب شيخ محمود شبستري به آن پرداخت: وگر نوري رسد از عالم جان ز فيض جذبه يا از عكس برهان دلش با نور حق همراز گردد از آن راهي كه آمد بازگردد ز جذبه يا ز برهان يقيني رهي يابد به ايمان يقيني [گلشن راز، ابيات 328 ـ 330.] ▫ سرّ انحصار راه معرفت در برهان و عرفان و عدم تعرض دليل نقلي معتبر، يا براي آن است كه در طليعه سير به سوي ايمان، دليل نقلي كارآمد نيست يا براي آن است كه دليل نقلي معتبر براي مؤمنان به آن، در حكم برهان عقلي است، زيرا بيان معصوم(عليه‌السلام) مي تواند حدّ وسط قياس برهاني قرار گيرد. 👈 اين رساله كه به درخواست فاضلي محترم تدوين شد، با مسئلت دعاي خير از ايشان و از همه مطالعه كنندگان همراه است تا هرگونه حجاب ظلماني و نوري براي راقم سطور و ساير مشتاقان قرآن و عترت برطرف گردد. فاتحه كتاب خدا و خاتمه دعواي بهشتيان اين است: (الحمد لله ربّ العالمين). جوادي آملي خرداد 1384 ‌🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
📌 هفت اصل مهم تدبر در قرآن ✅ تدبر، مهارت فهم مجموعی آیات قرآن است. ✅ تدبر، روش­مند و مبتنی بر اصول محاوره عرفی و عربی قرآنی است. ✅ روش تدبر، قرآن به قرآن است. ✅ تدبر، با درک انسجام، جامع­‌نگری، عاقبت­‌اندیشی و هدایت­‌محوری همراه است. ✅ تدبر، با هدف انس و ارتباط مستمر با الفاظ و معانی قرآن انجام می­‌شود. ✅ یادگیری و انجام تدبر، برای آحاد مردم ممکن است. ✅ تدبر، زمینه­‌ساز تذکر و مقدمه تمسک به قرآن است.[۱] [۱]. این اصول هفت­گانه، با مطالعه و بررسی دقیق کلام الله، روایات معصومان: و منابع لغوی به دست آمده است. تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
15 🔅🔅🔅 🔹با بیانی جذاب، شیرین؛ شنیدنی و زیبا و آسان وساده و کاربردی ▪️با هشتگ در کانال تمام فایل هااز سوره تا سوره را می توانید گوش کنید. ☑️ ثواب انتشار و استفاده از این فایل هدیه به پیشگاه مطهر امام کاظم علیه السلام...التماس دعا 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 قدر علی ▫ حضرت در آن خطبه معروف همّام گفت و گفت که آن شنونده «فَصَعِقَ هَمَّامٌ صَعْقَةً كَانَتْ نَفْسُهُ فِیهَا»[1] همان دم جان داد، چون هر کسی آن استعداد را ندارد که مستمع علی یا خطبه علی (سلام الله علیه) بشود و آرام بگیرد. بعضی از روح‌ ها آماده پرواز هستند و وجود مبارک حضرت امیر هم فرمود: «ینْحَدِرُ عَنِّی السَّیل‏»؛[2] من بخواهم سخنرانی کنم سیل راه می ‌اندازم، مثل آدم ‌های معمولی نیستم! ▫ این سلسله جبال البرز یک قد بلندی در وسط دارد به نام قلّه دماوند، چه در شرق این قلّه چه در غرب این قلّه باران متعددی می ‌آید کسانی که در زیر این قلّه زندگی می‌کنند مستحضرند هر وقت باران تند می‌ آید سیل است. حضرت فرمود من آن کوهی ‌ام که «ینْحَدِرُ عَنِّی السَّیل‏». هر کوهی سیل ندارد، هر سخنگویی آن قدرت را ندارد که جان شنونده را بگیرد. فرمود: «وَ لَا یرْقَی إِلَی الطَّیر»، شما در این دامنه ‌های کوه می ‌بینید خیلی از این پرنده‌ ها هستند روی آن کوه‌ ها لانه دارند و پرواز می ‌کنند؛ اما پرنده ‌ای را ندیدید که بتواند روی قلّه دماوند بنشیند، از بس بلند است! فرمود نه پرنده‌ می ‌تواند پرواز کند و مرا بشناسد، نه کسی که در دامنه من هست می ‌تواند آن سیل را تحمل کند. [1]. نهج البلاغة(للصبحی صالح)، خطبه 193. [2]. نهج البلاغة (للصبحی صالح)، خطبه3. 📚 درس اخلاق تاریخ: 1396/09/23 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
💎 هنگامی که انسان لحظات خود را در حالت رؤیت خداوندی به سر می‌برد و می‌داند که خدا هم او را می‌بیند، گسیختن از جاذبهٔ چنین رابطه‌ای را همان مرگ حقیقی تلقی می‌کند که معدوم محض باشد. بنابراین، او چگونه می‌تواند با تمایل به گناه، تن به چنین مرگی بدهد؟! 📖 استاد ترجمه و تفسیر نهج‌البلاغه. ویراست جدید، ج ۵، ص ۱۹۴ 🍀🍀🍀🍀🍀 @rahighemakhtoom
برداشت از آيات ۵۶ ـ ۵۸ 📌 و كسى كه را بپوشاند و الهى را كند در و آخرت وجدانش او را به عذاب سختى مبتلا مى ‏كند و هيچ كس به كمك او نمى ‏آيد اما كسى كه الطاف پروردگار را منظور كند و به خداى تعالى داشته باشد و كارهاى شايسته كند در دنيا و به پاداش‏هاى خوبى خواهد رسيد. اين حقيقتى است كه در به عنوان حكمت بيان فرموده است.   🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
💢 عبد محض 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 عبد محض 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
عبد محض ▫️ مرحوم کاشف الغطاء یک «اصول دین» دارد که بحث کلامی است و یک «اصول فقه» دارد که بحث اصولی معروف است، بعداً وارد مسائل فقه می شوند؛ در جریان اینکه وجود مبارک حضرت امیر علم غیب داشتند، ایشان بحث مبسوطی دارد، بعد می فرمایند گزارش هایی که حضرت امیر به میثم تمّار دادند که فرمودند تو را به دار می زنند و آن درخت خرما را هم نشان میثم تمّار داد که تو را روی این درخت دار می زنند، همه را به او گفت: «و بصلب میثم التمّار و أراه النخلة التی یصلب علیها فكان ذلك من عبید اللّه بن زیاد لعنهما اللّه»، بعد فرمود: «و تقطیع یدی رُشید الهجری»، حضرت فرمود دو دست تو را قطع می کنند، دو پای تو را قطع می کنند و همین کار هم شده! «و بقتل قنبر فقتله الحجّاج [لعنة الله] و بأفعال الحجّاج التی صدرت منه»؛[1] چه کارهایی را که حجّاج ملعون می کند، همه را یکایک حضرت خبر داد و همه هم واقع شده است. این می شود علم غیب! این را همه دیدند و همه نقل کردند! شیعه دید، دوست دید، دشمن دید! ▫️ در اینکه اینها به اذن خدا همه چیز را می دانند، هیچ محذور عقلی ندارد! برای اینکه در محدودهٴ وجوب که نیست! در قرآن هم مُکرر فرمود: ﴿بِإِذْنِ اللَّهِ﴾،[2] به علم الهی است، این چه مشکلی دارد؟! اگر بگوییم که «متی شاؤوا»؛ هر وقت خواستند می بینند، بله هر وقت خواستند هم «باذن الله» است! هر وقت خواستند می دانند و هر وقت نخواستند مصلحت دور است؛ ولی به هر حال آن حصری که ﴿مَا أَدْرِی مَا یفْعَلُ بِی وَ لاَ بِكُمْ﴾[3] یعنی چه؟ یعنی «بالذات» نمی دانیم و «بالتبع» می دانیم؛ خدا یادت می دهد، درست است! آن‌ که «بالذات» علیم است ذات اقدس الهی است، بله! شما با علم خود ذاتاً نمی توانید: ﴿مَا كُنتَ تَدْرِی مَا الْكِتَابُ وَ لاَ الْإِیمَانُ﴾؛[4] نمی دانستی ایمان چیست، نمی دانستی قرآن چیست، ما که یادت دادیم همه درست است! معنای امکان همین است! معنای مخلوق بودن همین است! معنای مخلوق بودن این است که تا به او یاد ندهند یاد نمی ‎گیرد، این درست است. ▫️ آنها چه بدانند شهید می شوند اطاعت می کنند و چه بدانند که شهید نمی شوند اطاعت می کنند؛ این می شود تسلیم محض! آن‌جایی که می داند شهید می شود می رود، پس معلوم می شود «عبد محض» است. اگر کسی بخواهد بگوید «لیلةُ المبیت» برای آنها شرف نیست، باید گفت «لیلةُ المبیت» به همان اندازه شرف است که نوزده ماه رمضان شرف است، او «عبد محض» است! بداند کشته می شود می رود و بداند که کشته هم نمی شود می رود؛ می داند کشته نمی شود، ولی آماده است! این تسلیم محض بودن نشانهٴ کمال انسانیت است، «عبد محض» است! آن‌جا هم که صد درصد می داند کشته می شود؛ مانند وجود مبارک سیدالشهداء که اعلام کرده است! از همان اوّل، شش ماه قبل تصمیم گرفته که حج نرود، نه اینکه در بعضی کتب تاریخی نوشته شده که حج را تبدیل به عمره کرده است! این بحث، بحث فقهی است نه تاریخی! مقتلی نیست! آنها که با کتاب حج و روایات حج و نصوص باب حج آشنا هستند، می دانند که ائمه (علیهم السلام) فرمودند حضرت از همان اول قصد عمرهٴ مفرده داشت، نه اینکه قصد حج کرد و حج را تبدیل به عمره کرد! ایشان چندین ماه قبل می داند که روز عرفه باید برگردد، نه اینکه قصد حج داشت و حج را تبدیل به عمره کرد! از همان اوّل قصد عمره مفرده داشت، بعد صریحاً اعلام فرمود که تمام این اعضای من تکّه تکّه می شود! آن‌جا هم که می داند تکّه تکّه می شود می رود، آن‌جا هم که می داند نمی شود می رود؛ این معنای «عبد محض» بودن است. [1]. كشف الغطاء عن مبهمات الشریعة الغراء (ط ـ الحدیثة)، ج‌1، ص106. [2]. سوره بقره، آیات97 و 102 و 249 و 251؛ آل عمران، آیه49 و 145 و ... . [3]. سوره احقاف، آیه9. [4]. سوره شوری، آیه52. 📚 سوره مبارکه احقاف ـ جلسه 8 تاریخ: 1395/01/24 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
برشی از کتاب گرانسنگ (13) 🔅🔅🔅 تفسیر سوره بقره –تسنیم ج2 ⏪ 2- فضاى نزول سور مدنى: ▫ در دوران ده ساله مدينه فضاى ديگرى حاكم بود؛ زيرا : 🔹 اولا، استقبال بى نظير مردم از دين زمينه گسترش سريع اسلام را فراهم ساخته بود. 🔹 ثانيا، دولت و حكومت اسلامى استقرار يافته بود. 🔹 ثالثا، پيام دعوت توحيد نه تنها مكه، بلكه حجاز را در نورديده، به ساير ملتها و اقليتهاى دينى رسيده بود و بر اثر آن، ناآرامى و بحران بين المللى ايجاد شده بود، به گونه اى كه هم يهوديان و مسيحيان و هم سران امپراتوريهاى ايران و روم از پيشرفت و نفوذ اسلام احساس خطر مى كردند. 🔹 رابعا، بستر مناسبى براى تشريع صدها حكم از احكام عملى دين فراهم آمده بود. 🔹 خامسا، بر اثر اقتدار روزافزون حكومت اسلامى از يك سو و انزواى دشمنان از سوى ديگر، شرايط مناسبى براى ظهور و شيوع پديده نفاق فراهم شده بود. 🔹 سادسا، قدرت اسلام روز به روز افزونتر مى شد و كافران و منافقان و اهل كتاب در تنگنا و فشار بودند و موفقيتها و پيروزيهاى پى در پى مسلمانان، منافقان را از شكست نهضت نوپاى اسلامى نااميد كرده بود و اهل نفاق با كافران و يهوديان معاند روابط پنهانى داشتند. 🔹 سابعا، يهوديان معاند نيز چنان از گسترش اسلام در نگرانى و وحشت بودند كه لحظه اى از كارشكنى و اغوا و فريب مسلمانان نمى آسودند. 🔹 ثامنا، جهاد با معاندان كارشكن براى اولين بار مطرح مى شد و هر روز زمينه مناسبترى براى دفاع از اسلام و دفع دشمنان آن فراهم مى گشت. 🔹 تاسعا، بين پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) و علماى يهود و نصارا مناظره و حتى تحدى و دعوت به مباهله انجام مى گرفت. ▫ گسترش آوازه اسلام به حدى بود كه پيروان آيينهاى ديگر را وا مى داشت تا درباره اسلام تحقيق كنند و از اين رو هيئتهايى از دور و نزديك به مدينه مى آمد و با پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) براى بحث آزاد و احتجاج معقول ملاقات مى كرد، چنانكه مسيحيان نجران با اعزام وفد نجران در صدد تحقيق از دين جديد برآمدند و عاشرا، و در اواخر دوران استقرار حكومت اسلامى در مدينه بود كه نامه ها و پيكها از سوى رسول خدا (صلى الله عليه وآله) براى رهبران مذهبى و نيز سران غير مذهبى بلاد ديگر مانند ايران و روم فرستاده مى شد. 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
برشی از کتاب گرانسنگ (14) 🔅🔅🔅 تفسیر سوره بقره –تسنیم ج2 ⏪ 2- فضاى نزول سور مدنى: ▫ گرچه در مكه نيز حادثه هجرت مسلمانان به حبشه رخ داد و سران شكر نيز مسلمانان را تا حبشه دنبال كردند تا آنان را دستگير كنند و آنان پيام اسلام را به نجاشى و به برخى از مردم حبشه رساندند و نجات يافتند، ليكن آنان پيك رسمى (مانند گروههايى كه در اواخر دوران مدينه به اكناف عالم اعزام مى شدند) به حساب نمى آمدند؛ زيرا آواى پيام مكه با استنصار همراه بود، ليكن ندا و هشدار پيام مدينه با تهديد به انتصار و انتقام مقرون بود. البته روح همه تهديدهاى الهى تحبيب است ؛ چنانكه در توجيه جهاد روشن مى شود. ▫ غرض آن كه، مدينه بستر مناسبى براى توانمند شدن دولت اسلامى و رشد فكرى و معنوى مسلمانان بود؛ آنان نمازهاى يوميه و نماز جمعه را به امامت شخص رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) بر پا مى داشتند و از خطابه ها و مواعظ آن حضرت بهره مند مى شدند. ▫ حاصل اين كه، تشكيل دولت، صدور پيام دعوت اسلامى، درگيريهاى سياسى، مبارزات فرهنگى و اعتقادى، جنگهاى ابتدايى و دفاعى گوناگون، رشد و گسترش و مشهور شدن پديده نفاق، كارشكنى هاى يهود در برابر دعوت اسلامى و تشريع صدها حكم از احكام فقهى دين، همه در مدينه مطرح بود و در چنين فضايى، بخش وسيعى از سوره هاى قرآن كريم نازل شد. ▫ بنابراين، سر تفاوت اساسى مضامين سور مكى و مدنى قرآن كريم، اختلاف فضاى نزول آن است، بر اين اساس، مخاطبان سوره هاى مكى نوعا مشركان هستند و محور اساسى محتواى اين سوره ها تبيين اصول سه گانه دين و دعوت به پذيرش آنها و نفى شرك و ابطال عبادت بتهاست، ولى مخاطبان سوره هاى مدنى نوعا مومنان يا اهل كتاب يا منافقانند. از اين رو سخن از جهاد، مناظره با يهود و نصارا و كارشكنى علنى منافقان، تنها در سوره هاى مدنى مطرح است و سوره هاى مزبور گذشته از اشتمال بر اصول اعتقادى، فروع فقهى و قوانين قضايى و حكومتى را در بر دارد. 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
(تفسیر وقرآن پژوهی) 🔅🔅🔅 📌نگاشت22:نکته های تفسیری آیه15 سوره بروج ✅ ذُو الْعَرْشِ‌ الْمَجِيدُ ▫ «ذُوالْعَرْشِ»: صاحب عرش . کنایه از قدرت و حاکمیّت است و بیانگر این واقعیّت است که حکومت جهانی هستی از آن او است. «الْمَجِیدُ»: دارای مجد و عظمت. خبر چهارم است. ✅ ۱ - فرمانروایى بر جهان هستى و تدبیر آن، در اختیار خداوند است. (ذو العرش) عرش; یعنى، تخت فرمانروا (قاموس) و در آیه شریفه معناى مجازى آن (مقام سلطه بر همه جهان و تدبیر آن) مراد است. ✅ ۲ - عرش، مرکز تدبیر امور جهان و مملوک خداوند است. (ذو العرش) درباره مصداق «عرش» دیدگاه هاى گوناگونى وجود دارد; از جمله این که عرش، جایگاهى است که تمام جهان را فراگرفته است. نام گذارى آن به «عرش» (تخت سلطنت)، به این اعتبار است که آن جایگاه، به منزله مرکز اداره جهان است. مالکیت خداوند بر عرش، به معناى مالکیت او بر تمام هستى است. ✅ ۳ - خداوند، مالک تمام جهان است. (ذو العرش) ✅ ۴ - مؤاخذه سخت کافران و چشم پوشى از خطاى مؤمنان، برخاسته از سلطه خداوند بر تمام هستى است. (إنّ بطش ربّک ... و هو الغفور الودود . ذوالعرش) ✅ ۵ - خداوند، داراى مقامى رفیع، کردارى شریف، جود و بخششى گسترده است. (المجید) «مجید»; یعنى، «رفیع»، و «کریم» و «داراى کارهاى شرافتمندانه» (قاموس) توصیف خداوند به آن به خاطر گسترده بودن فیض و فراوان بودن بخشش او است. (مفردات) ✅ ۶ - «ذوالعرش» و «مجید»، از نام هاى خداوند است. (ذو العرش المجید) ✅ ۷ - جود و فیض گسترده خداوند، مایه آمرزش گناه مؤمنان و دوست داشتن آنان است. (هو الغفور الودود ... المجید) 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
(تفسیر وقرآن پژوهی) 🔅🔅🔅 📌نگاشت23:نکته های تفسیری آیه16 سوره بروج ✅ فَعَّالٌ‌ لِمَا يُرِيدُ ▫ «فَعَّالٌ»: صیغه مبالغه فاعل، انجام دهنده‌ای که تمام کائنات توان و نیروی آن را ندارد که در راه اراده و تصمیم او ایجاد موانع کند، و هیچ مقاومتی در برابر فرمانش نیست. لذا مسأله معاد و زنده‌کردن مردگان بعد از مرگ، و کیفر و مجازات و شکنجه‌گران، برای قدرت مطلقه خداوند مشکل و دشوار نیست. ✅ ۱ - خداوند، براساس اراده خویش عمل مى کند. (فعّال لما یرید) قید «لمایرید» بیانگر آن است که جز اراده خداوند، چیزى در افعال او نقش ندارد. ✅ ۲ - هیچ چیز نمى تواند مانع انجام دادن خواست خداوند شود. (فعّال لما یرید) ✅ ۳ - هیچ مانعى، خداوند را از انجام دادن وعده ها و تهدیدهاى اراده شده اش، بازنمى دارد. (فعّال لما یرید) ارتباط این آیه با آیه «إنّ بطش ربّک...» و «هو الغفور الودود»، بیانگر برداشت یاد شده است. ✅ ۴ - خداوند، هر چه را اراده کند، به طور کامل و به دون فوت وقت انجام مى دهد. (فعّال لما یرید) صیغه مبالغه «فعّال»، مبالغه در ویژگى هاى فعل; از قبیل «زمان دقیق»، «کمالات» و نظائر آن است. ✅ ۵ - افعال الهى، بى حد و حصر است. (فعّال لما یرید) مبالغه «فعّال»، ممکن است در رابطه با تعداد افعال خداوند باشد. 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
(تفسیر وقرآن پژوهی) 🔅🔅🔅 📌نگاشت24:نکته های تفسیری آیه17 سوره بروج ✅ هَلْ‌ أَتَاکَ‌ حَدِيثُ‌ الْجُنُودِ ▫ «الْجُنُودِ»: جمع جند، لشکرها و سپاه‌ها. مراد گروهها و دسته‌های کافری است که خویشتن را برای مبارزه پیغمبران مجهّز نموده‌اند و با حق و حقیقت مبارزه کرده‌اند. ✅ ۱ - اخبار پیشینیان، داراى نکاتى آموزنده و عبرت آور، حتى براى رسول خدا(ص) (هل أتیک حدیث الجنود) ✅ ۲ - سپاهیان فراوانى در برابر پیامبران گذشته، مقاومت کرده و نابود شدند. (هل أتیک حدیث الجنود) ✅ ۳ - یادآورى نابودى سربازان دشمن در گذشته تاریخ، مایه تقویت روحیه پیامبر(ص) و پیروان آن حضرت در برابر دشمنان (هل أتیک حدیث الجنود) ✅ ۴ - خداوند، ترغیب کننده مردم به مطالعه و بررسى فرجام لشکرهاى قدرتمند پیشین (هل أتیک حدیث الجنود) استفهام در «هل أتاک»، براى ترغیب به شنیدن پاسخ است; خطاب در آیه شریفه گرچه متوجّه شخص پیامبر(ص) است; ولى به قرینه سیاق آیات، تمام کسانى که در حیطه رسالت آن حضرت قرار دارند نیز مورد نظر است. در این موارد اختصاص خطاب، برخاسته از عظمت مخاطب و یا عهده دار بودن رهبرى جامعه و نظایر آن است. ✅ ۵ - برانگیختن مخاطب به دقّت در گفتار و تشویق او به شنیدن گزارش، روشى مطلوب در شیوه اطلاع رسانى (هل أتیک) 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
51 📼 قسمت: سی ام 📌واکاوی دعای 23 وَ امْنُنْ عَلَيَّ بِالصِّحَّةِ وَ الْأَمْنِ وَ السَّلامَةِ فِى دِينِى وَ بَدَنِى، وَ الْبَصِيرَةِ فِى قَلْبِى، وَ النَّفَاذِ فِى أُمُورِى، وَ الْخَشْيَةِ لَكَ، وَ الْخَوْفِ مِنْكَ، وَ الْقُوَّةِ عَلَى مَا أَمَرْتَنِى بِهِ مِنْ طَاعَتِكَ، وَ الاجْتِنَابِ لِمَا نَهَيْتَنِى عَنْهُ مِنْ مَعْصِيَتِكَ. و بر من منت بگذار به تندرستی و ایمنی و سلامت در دینم و بدنم، و بصیرت در قلبم، و در پیشبرد امورم، و ترس برای تو، و بیم از تو، و نیرومندی بر انجام آنچه به من امر کرده ای از طاعت هایت، و اجتناب برای نهی تو از آن که مرا نهی کرده ای از معصیتت. 👈 ادامه دارد.... 🌴🌴🌴 👈 دوستان وقت بگذارید برای رونق بازار دین همیشه این فرصت ها در اختیار نیست. قدر وقت ار نشناسد دل و کاری نکند بس خجالت که از این حاصل ایام برد 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
51 📼 قسمت: سی ام 📌واکاوی دعای 23 📂این متن دارای فایل صوتی در همین صفحه ( @rahighemakhtoom )می باشد. 🌷🌷🌷 وامنن علی بالصحة و الامن ⏹«منّت» و اسم «منّان» برای خداوند کریم «منّت» در ادبیات قرآنی اگر از ناحیه‌ی خداوند کریم باشد به معنای «نعمت بخشی» و احسان و لطف و کرامت است و اما اگر از ناحیه بندگان بر یکدیگر باشد به این معناست که فرد احسان گر و بخشنده کار خوب و احسان خودش را برای کسی که آن کار را انجام داده است به شیوه های زبانی یا رفتاری و یا زبان بدن و اشاره ابراز و اظهارکند و مرتب کار خوب خودش برای طرف را به روی او بیاورد یا به تعبیری «به رخ کشیدن نیکویی در حق دیگران در زبان یا رفتار و اشاره » است. ▫️ البته آن هم در جایی که طرف مقابل کفران نعمت کند،یا بد مستی می کند و فکر می کند همه در برابر او وظیفه مند هستند در چنین جایی البته به قصد یادآوری نعمت جایز است. ▫️ اما برخی اصل آن را از "من" دانسته، به معنی سنگی که با آن وزن می‌کنند، که بعداً در نعمت سنگین استعمال شده است.المنة هو النعمة العظمی... منت نعمت بزرگ سنگین و قابل توجه است که حمل آن دشوار باشد (در قرآن کریم از آفرینش مجموع نظام آسمان ها و زمین به منت یاد نشده ولی از ارسال رسولان- اسلام- هدایت به ایمان-ولایت به منت تعبیر شده است ) ⏺بنابراین از دیدگاه امام علیه السلام همه موارد 10 گانه از نعمت های الهی شمرده شده اند که برخورداری از آنها سبب قطع و بیرون آمدن از گرفتاری هاست. قطع بیماری و بیرون آمدن از حالت ناخوشی تن و بدن و بازگشت به حالت صحت و تندرستی.... ▫️هرکدام از این نعمت ها در جای خود بسیار بزرگ و تاثیر گذار در زندگی انسانی و الهی هستند ▫️خداوند منان است و او باید بر بندگانش منت نهد چرا که "له ملک السماوات و الارض"- "والله هو الغنی الحمید" –"هوالرزاق ذو القوُة المتین" –"هو الله ذو الفضل العظیم"-"و ما بنا من نعمة فمن الله" ▫️در برابر انسان جز ضعف و فقر و استکانت و امکان چیزی ندارد ▫️خدا نعمت بخش و موهبت دهنده بی منت است . به رخ نمی کشد. مزد و چیزی برای خود نمی خواهد چرا که غنی مطلق است. سپاسگزاری یا کفران نعمت ها از او نمیکاهد و بر او نمی افزاید. لیکن این ماییم که با نادید گرفتن او خود می کاهیم و به زندگی حیوانی و گیاهی و جمادی سقوط می کنیم و با حمد و سپاس آن بیکران خویشتن خویش را بالا می کشیم و با ملکوتیان و فرشتگان همنشین می سازی ▫️منت او بر من عزت من است در میان بندگان او پیشگاه خودش و عزیزان آستان مهر و مهرورزی اش ▫️منت به معنای بخشیدن یعنی به خود خودی من فاقد هرکدام از موارد ده گانه هستم تو بر من ببخش و احسان فرما....آمین 👈 ادامه دارد.... 🌴🌴🌴 👈 دوستان وقت بگذارید برای رونق بازار دین همیشه این فرصت ها در اختیار نیست. قدر وقت ار نشناسد دل و کاری نکند بس خجالت که از این حاصل ایام برد 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
برداشت از آيه ۶۴ 📌 اصلی وحدت آفرین الی تا می تواند بايد با ائتلاف و ارتباط داشته باشد و در مقابل مشترک وحدت خود را با ديگران حفظ کند تا جايی که خدای تعالی و را برای مبارزه با دشمنان مشترکشان با مسلمان‏ها به فرموده و آنها را در مقابل معاندين و کفّار فرموده است... 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
📌 ادبیات مع المعارف ◽ مرحوم آقا شیخ عباس قمی را خدا رحمت كند! ایشان در شرح حال خودش در آن فوائد رضویه می ‌فرماید من در جوانی علاقه به ادبیات داشتم، افتادم در مقامات حریری و حمیدی و اینها؛ شاید كم و بیش مستحضر باشید این مقامات حریری و حمیدی بعضی فارسی است و بعضی عربی، اما اینها فولاد گونه نوشته شده، این ‌طور نیست كه كسی بتواند مقامات حریری را همین طور مطالعه كند، دو طرفش باید پر از كتاب لغت باشد تا بتواند یك صفحه ‌اش را مطالعه كند، اما گفت دفعتاً بیدار شدم كه این چه كاری است كه من دارم می ‌كنم! من ادبیات می‌ خواهم «منهای معارف» یا ادبیات می‌ خواهم «مع المعارف»! مگر این مقامات حریری چیزی به من یاد می‌ دهد؟! این درباره سورچرانی است و سفره چرانی و پذیرایی كردن و میهمانی و میهمان سرایی و چطوری میهمانی گرفتن و چقدر خوردن و اینهاست، یعنی گدایی، یعنی شكم چرانی، خب من بروم یك كتابی بخوانم كه هم ادبیات در آن باشد و هم معارف؛ لذا برنامه‌هایم را از مقامات حریری به نهج البلاغه برگرداندم. ◽ شما می ‌بینید آثار عُجمه در نوشته ‌های عربی مرحوم آقا شیخ عباس نیست یا خیلی كم است، این قلم های عربی او ـ نفس المأمور هم نوشته ـ نشان می ‌دهد كه یك عربی نویس خوبی است، گفت من ادبیات را با معارف می ‌طلبم نه ادبیات... . سبعه معلقه یك ادبیات آنچنانی است كه با ولیمه است، نهج البلاغه یك ادبیات این چنینی است؛ یعنی با عزیمه است. ◽ خود وجود مبارك حضرت امیر (سلام الله علیه) می ‌فرماید بعضی از چیزها با هم جمع نمی ‌شوند «لَا تَجْتَمِعُ عَزِیمَةٌ وَ وَلِیمَةٌ»[1] «لَا تَجْتَمِعُ الْفِطْنَةُ وَ الْبِطْنَةُ»؛[2] چند چیز است فرمود با هم جمع نمی ‌شوند، یك كسی بخواهد محقق بشود سورچرانی و میهمانی رفتن و پرخوری با تحقیق جمع نمی ‌شود، اهل ولیمه بودن که فلان جا سور می‌دهند، فلان جا میهمانی است، امشب فلان جا سور فردا فلان جا سور این بخواهد آدم بشود نیست، كسی اهل عزیمت نباشد به جایی نمی ‌رسد، پرخوری هم با فطانت جمع نمی‌ شود. خب یك مقدار غذایی كه برای انسان كافی است همان را بخورد، بیش از آن مقدار جلوی هوش آدم را هم می ‌گیرد، فرمود پرخوری با فطن و زیرك بودن جمع نمی ‌شود، سورچرانی هم با عزم و تصمیم جمع نمی ‌شود، این راه حضرت امیر بود. [1]. نهج البلاغة (للصبحی صالح), خطبه241. [2]. غرر الحكم و درر الكلم، ص772. 📚 درس تفسیر سوره مبارکه هود ـ جلسه 91 تاریخ: 1383 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
کتاب ادب فناي مقربان جلد2 استاد علامه 🔁 آثار 17 🌴🌴🌴 ⏪ 50. تلاش نيكو: «من قدَّم عقلَه علي هواه حسنت مساعيه»[ همان، ج5، ص263.]؛ كسي كه عقل خود را بر هواهايش مقدم بدارد، تلاشهايش نيكو مي‌گردد. «العاقل يجتهد في عمله و يُقصِّر من أمله»[ همان، ج2، ص92.]؛ عاقل در عمل كردن مي‌كوشد و از آرزويش مي‌كاهد. ⏪ 51. برخورداري از حكمت: «من ملك عقله كان حكيماً»[ همان، ج5، ص265.]؛ كسي كه مالك عقل خويش باشد، حكيم است. «بالعقل يُستخرج غور الحكمة»[ همان، ج3، ص204.]؛ با عقل، ريشه‌هاي حكمت استخراج مي‌گردد. «رغبة العاقل في الحكمة و همّة الجاهل في الحماقة»[ همان، ج4، ص94.]؛ رغبت عاقل به حكمت است و همّت جاهل در حماقت. «ضالّة العاقل الحكمة فهو أحقّ بها حيث كانت»[ همان، ص227.]؛ گم شده عاقل حكمت است و او سزاوارتر به آن است، هر جا كه باشد. ⏪ 52. عزّت و سربلندي: «من فاته العقل لم يعدُه الذّلّ»[ همان، ج5، ص350.]؛ هر كس كه عقل از او فوت شود، ذلّت از او دور نشود. «أعقلهم أرفعهم درجةً في الدّنيا و الآخرة»[ بحار، ج1، ص137.]؛ عاقل‌ترين مردم، بلندمرتبه‌ترين آنان در دنيا و آخرت است. ⏪ 53. نيكو سيرتي: «من غلب عقله شهوته و حلمه غضبه كان جديراً بحسن السيرة»[ شرح غررالحكم، ج5، ص389.]؛ كسي كه عقلش بر شهوتش و حلم و بردباري‌اش بر غضبش غلبه كند، شايسته نيكو سيرتي است. 📚 ادب فناي مقربان جلد2، صفحه 43 👈 ادامه دارد... ‌🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
16 🔅🔅🔅 🔹با بیانی جذاب، شیرین؛ شنیدنی و زیبا و آسان وساده و کاربردی ▪با هشتگ در کانال تمام فایل هااز سوره تا سوره را می توانید گوش کنید. ☑ ثواب انتشار و استفاده از این فایل هدیه به پیشگاه مطهر امام کاظم علیه السلام...التماس دعا 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom