خدایا شش بار به میدان نبرد اعزام شدم و مرا قبول نکردی.
از تو می خواهم که مرا بپذیری...
ای مسئولینی که در رأس قرار دارید، کاری نکنید که روابط جایگزین ضوابط شود.
ما امروزه چنین مسئلهای را در اداره ها میبینیم وای بر شما اگر چنین کنید!
نفرین همه شهداء و خانوادهی شهداء بر شما باد!
من از خدا خواهانم، اگر مسئولی از وظایف خود غافل ماند او را مورد بخشش قرار دهد و به راه راست هدایت کند.
🔻فرازی از وصیتنامه شهید
#شهید_محمود_پیکر
#بوشهر
#خرمشهر
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
داراى از خود گذشتگی فراوانى بود.
در بوشهر محل كارش در محله دواس بود و هر شب به منزل من مىآمد و مخصوصاً ماه مبارك رمضان تا سحر مشغول قرآن و دعا بوديم و گاهاً به من مىگفت:
تو برو بخواب. من كه رفتم بخوابم مشاهده مى كردم او تازه با خداى خود خلوت كرده و مشغول نماز شب مىباشد و در زمان سحر فوراً مرا صدا مىزد و مىگفت خيلى نخواب كه دشمنان بيدارند و تمامى كتاب هاى موجود در كتابخانه من در منزل مطالعه و آخرين صفحه كتاب امضاء مبارك خود را در ذيل صفحه با تاريخ قيد نموده.
🔻راوی: دوست شهید
#شهید_علی_عمرانی
#اهرم #تنگستان
#کوشک
🌴کانال شهدای استان بوشهر
@shahid_Bushehr
موقعی که در منطقه عملیاتی بودیم فرمانده ما شهید آهنجان بود ایشان به همه رزمندگان به خصوص سادات احترام خاصی میگذاشت.
ما طبق معمول باید شب ها پست می دادیم و بعد از پست اسم خود را در دفتری می نوشتیم و امضاء می کردیم، یک شب کسی مرا برای پست دادن بیدار نکرد صبح که بیدار شدم با تعجب، اسم و امضای خودم را در دفتر دیدم من چند بار گفتم که پست نداده ام و شهید آهنجان می گفت که پست داده ای.
وقتی که من خیلی اصرار کردم گفت دیشب که برای بیدار کردنت آمدم هوا خیلی سرد بود دلم نیامد بیدارت کنم و خودم به جایت پست دادم.
🔻راوی: سیدعبدالحسن حسینی (همرزم شهید)
#شهید_اسدالله_آهنجان
#جم
#جزیره_مجنون
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
گولاخ ترین ناوگان آمریکا آمده بود خلیج فارس !
وقتی شنید امام گفته اگه من بودم می زدم، دیگه زندگی نداشت و عزمش جزم بود برا ترکوندن آمریکاییا!!!
چند روز بعد کل دنیا پیچید نفتکش آمریکایی بریجتون با اسکورت ناوگان دریایی آمریکایی رفت قاطی باقالیا!!!
_براش اُفت داشت حرف امام رو زمین بمونه✌️
#شهید_نادر_مهدوی
#بحیری #دشتی
#خلیج_فارس
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
سید محمد علی مرتب عکس می گرفت. وقتی به او می گفتم که این همه عکس برای چیست؟
می گفت: مادر اینها یادگاری می مانند. روزی که ایشان از تشییع جنازه شهید عقربی به منزل بر می گشت، خیلی به شهید شدن علاقه نشان داد.
از من پرسید: که دوست داری من هم مثل شهید عقربی، شهید شوم؟
من به خاطر عواطف مادرانه می گفتم که خدا نکند، ولی او مرا دلداری داد و گفت: شهادت افتخاری است که نصیب همه کس نمی شود. شهادت، سعادت میخواهد. اگر خدا بخواهد که من شهید شوم، شما همنشین حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) می شوید پس باید به وظایف خودتان عمل کنید و رهرو حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) باشید.
🔻راوی: مادر شهید
#شهید_سید_محمدعلی_محمدی
#دیلم
#شوش
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
گفت میخواهم بروم جبهه، شاید هنوز از جنگ دو سال نگذشته بود. سال ۱۳۶۱ عملیات بیتالمقدس، بعد از آزادسازی خرمشهر.
خلاصه اینکه هوایی شده بود. همه چیزش شده بود، جنگ و شهدا.
خدا میداند که در چند عملیات شرکت کرد، روز اول هم با شناسنامه اردشیر رفت! سنش کم بود، سجلد برادرش را برد و برای جبهه ثبتنام کرد.
این اواخر فرمانده بود، فرماندهی گروهان و معاون گردان.
شهیدِ من، امام و سپاه به جانش بسته بود.
میگفت: سال تولد من ۱۳۵۷ است! میگفت: سپاه پایگاه یاران امام حسین علیهالسلام است. قدر این لباس سبز را بدانیم.
🔻راوی: مادر شهید
#شهید_جهانشیر_بردستانی
#گناوه
#جزیره_سهیل
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
شهید درکلاس پشت سر من می نشست. یک بار شهید حسن یک قطعه اسکناس ۵ تومانی را به عنوان مزاح بدون این که من متوجه شوم، از من برداشت و به اتفاق دو تن دیگر از همکلاسی ها روی آن خط کشید و بعدا به من داد. من ناراحت شدم و از گرفتن آن پنج تومانی امتناع ورزیدم.
ماجرا گذشت تا حدود دو سال بعد که شهید به جبهه اعزام شد. روزی نامه ای که شهید حسن از جبهه برایم فرستاده بود، به دستم رسید. بسیار خوشحال شدم و با اشتیاق زیاد پاکت نامه را گشودم. با تعجب متوجه یک اسکناس پنج تومانی شدم.
حسن در نامه خود در مورد وجه مذکور، ضمن یادآوری خاطره پنج تومانی خط خطی شده، با اصرار زیاد از من خواسته بود تا آن اسکناس را به جای اسکناس خودم بردارم و ایشان را ببخشم، تا بنا به گفته خود اگر شهید شد دینی از من بر گردنش نباشد.
🔻راوی: سید محمد هاشمی (دوست شهید)
#شهید_حسن_لک
#بوشهر
#قصر_شیرین
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
به مقام معظم رهبری خیلی علاقه داشت می گفت «طلبه باید منشش، حتی راه رفتنش مثل آقا باشد».
برای معمّم شدن خدمت ایشان رفته بود می گفت: «دست آقا را می بوسیدم و گریه می کردم آقا هم برایم دعا می کرد».
وقتی وارد حوزه شد زبان را کاملاً مسلّط بود بود لذا دوست داشت برای تبلیغ به کشورهای دیگر برود تقاضا داده بود اما انگار حرفش را گوش نکرده بودند، نامهای برای آقا نوشت.
روز جمعهای بود که یک آقای طلبهای نامهای از طرف دفتر مقام معظم رهبری برای محمد حسن آورده بود که به سازمان مدارس علمیه خارج از کشور مراجعه کند او رفت، و همانجا مشغول شد.
#شهید_محمد_حسن_ابراهیمی
#خورموج #دشتی
#گویان_آمریکای_جنوبی
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
📸 بازسازی تصویر شهید اسماعیل برهان
#شهید_اسماعیل_برهان
#بارگاهی #دشتستان
#کردستان #بازسازی_تصویر
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
يكبار عمه اش كه مادر شهيد است منزل ما بود میگفت يخچالی خريده ام كسی نيست كمكم كند او را به روى پايه اى تخته اى كه برايش ساخته ام بگذارد.
صبح ساعت ۹ بود كه عمه اش اين مطلب را بيان كرد ظهر خواب ديدم رستم نزد من آمد و گفتم: كجا بودى؟
گفت الآن پيش عمه ام بوده ام رفته ام يخچال را برايش جاگذاری كرده ام.
يكباره بيدار شدم خيال كردم زنده است بلند شدم در اين اطاق آن اطاق به دنبالش گشتم بعد يادم آمد شهيد شده.
🔻راوی: مادر شهید
#شهید_رستم_فرشچی
#اهرم #تنگستان
#جزیره_مینو
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
زمانی كه حاجى مىخواست به جبهه اعزام شود، مقدارى خواربار از طرف سپاه بار ماشين خود كرد تا به طرف منطقه جنگى برود. در راه به پيرمردی كه دست دختر ۱۲ سالهاش را در دست داشت را مىبيند.
از او مى پرسد كه چه مشكلى دارى؟
پيرمرد مىگويد دخترم مريض است و بايد او را جهت مداوا به بوشهر ببرم، جايى را هم بلد نيستم. آنها را به خانه آورد.
از او سؤال كردم اينها كيستند؟
گفت: آنها از جم آمده اند و مىخواهند به بوشهر بروند. من آنها را مىبرم. خداحافظي كرد و رفت، اما پس از ۱۵ روز انتظار، خبرى از حاجى نشد.
يك روز به كنگان براى خريد شير رفتم. يكى از دوستان قديمى او را ديدم. پرسيدم چرا حاج على نيامده است؟
ساعت ۱۲ ظهر در خانه نشسته بوديم كه پسرم رضا، آمد و گفت، پدرم در منطقه جنگى تصادف كرده و طرف مقابل هم كشته شده و پدر در زندان است.
با رضا به منزل آقاى حيدری رفتيم تا از او سراغ بگيريم. آنها از شهادتش مطلع بودند، ولی به ما چيزى نمىگفتند.
پرسيدم آنچه رضا مىگويد صحيح است، گفت: نه، شما برگرديد.
۱۷ روز گذشت كه اعلام كردند حاج علی شهيد شده و شما بايد جهت شناسايى او به اهواز برويد. برادرهايش رفتند و پس از سه چهار روز، پيكر حاجى را آوردند.
🔻راوى: همسر شهيد
#شهید_علی_نادری
#بنک #کنگان
#دارخوین
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir