eitaa logo
از تبار رئیسعلی
615 دنبال‌کننده
431 عکس
107 ویدیو
2 فایل
🌴 از تبار رئیسعلی، از نسل شهید رئیسعلی دلواری☀️ ما از نسل سردارِ استعمار ستیزے هستیم‌ که دو قرن پیش پوزه استعمار پیر انگلیس را در بوشھر به خاک مالید✊🇮🇷 📲راه ارتباطی با ما: @Rezagh86 ⚘️التماس‌دعای‌شهادت
مشاهده در ایتا
دانلود
شهيد وقتی که می خواست به جبهه برود، برای این که ما ناراحت نشویم، به ما چیزی نگفت. ولی ما می فهمیدیم که می خواهد به جبهه برود، و مانع او نشدیم. یک روز از گلزار شهدا به خانه می آمدم. در راه بچه های بسیج محل با هم صحبت می‌کردند. ولی من متوجه چیزی نشدم. به مسجد رفتم؛ نماز خواندم، و به خانه برگشتم. خواهر شهید از بیرون آمد. خیلی ناراحت بود. او خبر شهادت برادرش را به ما داد. در هر صورت هرچه خدا بخواهد همان می‌شود. شهید علاقه عجیبی به خواهرش داشت. روزی در حیاط خانه مان نشسته بودیم. نمی دانم ملیحه (خواهر شهید) چه گفت که من شیلنگی که در دست داشتم به طرفش پرت کردم. آمد و دست به دور گردنم انداخت و گفت: بابا ما یک خواهر بیشتر که نداریم؛ پس خیلی باید مواظبش باشیم. همیشه به ما احترام می گذاشت. 🔻راوی: پدر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
بيشتر ايام با عطر خود را خوشبو می‌نمود و مى‌گفت: «چون بر كسى وارد شدى خوشبو باش و اين سنت پيامبر اكرم(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است.» 🔻راوی: مادر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
مسافرت رفته بود و نتوانسته بود روزه بگیرد به محض اینکه به خانه رسید سحر بلند شد و گفت: سحری چه دارید؟ گفتم چه می خوری؟ گفت یه تخم مرغ. رفتم برایش دو عدد تخم مرغ سرخ کردم و جلوش گذاشتم. گفت: اینکه دو تاست؟ گفتم: بخور ممکنه تا افطاری گرسنه بشی. گفت: خب روزه را برای گرسنگی آن می گیرن. شکم آدم که پر باشه که فایده نداره. دیگر چیزی نگفتم و به چهره معصومش نگریستم و با خود گفتم خداروشکر که چنین بچه‌ای دارم. 🔻راوی: مادر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
24.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 روایت پدر شهید از پیکر سالم و خوشبوی شهید عبدالنبی یحیایی ۹ پس از شهادت 🔻راوی: پدر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
📜 مناجات سردار شهید مجید بشکوه معبودا! اگر فردای قیامت این بنده ضعیف و ذلیل خود را در روی آتش قرار دهی، بارالها این بنده حقیر تو، به غیر از تو به چه کسی پناه ببرد؟! 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
سال پنجم دبستان، تجدید آوردم و شهریور نیز امتحان ندادم و مردود شدم و تصمیم به ترک تحصیل گرفتم. موقعی که برادرم از سپاه برگشت اول مهر بود وقتی از تصمیم من آگاه شد پیش من آمد و گفت: که چرا به مدرسه نرفته‌ای؟ من گفتم: دیگر نمی‌خواهم به مدرسه بروم، تازه وقت ثبت نام هم گذشته است. ایشان گفتند: که اشکالی ندارد و خودم تو را به مدرسه می‌برم و ثبت نامت می‌کنم و مرا با خودش به مدرسه برد و با مدیر صحبت کرد و بالاخره من دوباره در کلاس پنجم نشستم و نتیجه این شد که حالا معلم هستم. 🔻راوی: خواهر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
شب حمله به اتفاق دو نفر از دایی هايش کنار هم بودند که فرمانده عمليات به على تذکر داده بود که شما سنتان کم است و بايد برگرديد عقب. على در جواب گفته بود: من از کدامين رزمنده‌ها ناقص ترم؟ و من تا لحظه آخر کنار دایی‌هايم مى‌مانم. دایی‌اش مى‌گفت: على شب حمله رو به طرف کربلا مى‌کرد و نوحه‌خوانی مى‌کرد و سينه مى‌زد و در تاريخ ۱۳۶۰/۹/۸ کنار دایی‌اش و جمعى از همرزمانش به شهادت رسيدند. 🔻راوی: پدر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
با محوریت معرفی شهدای شهرستان دیلم 🔰 لینک جهت عضویت در گروه میعادگاه شهداشهرستان دیلم و نحوه برگزاری مسابقه👇 🔰 گروه واتساپ https://chat.whatsapp.com/G5nlBYZYRVTLwOaPETXshP 🔰 کانال ایتا https://eitaa.com/joinchat/352714803C2904217a6e 🔸 نشر فرهنگ و معارف شهدا صدقه جاریه است. در ثواب آن سهیم باشیم 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
در شب عملیات که منجر به شهادت ایشان شده بود، شهید اسماعیل و همراه هم بودند، در آن لحظات آخر اسماعیل به شهید طوافی می‌گوید: در این عملیات من شهید می‌شوم و تو مجروح خواهی شد ولی این مطلب را تا بعد از شهادت من با کسی در میان نگذار و همانطور هم شد. 🔻راوی: همسر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
زماني كه برادرم  به جبهه مي رفت من چهار ساله بودم ولي محبتهاي وي را فراموش نمي كنم او را خيلي دوست داشتم زيرا وقتي از بيرون مي آمد مرا مورد محبت خودش قرار مي داد هر چند شده با آوردن شيريني و آدامس يا چيزهاي ديگر خوراكي. سرم را شانه مي‌كرد و لباس هايم را عوض مي كرد به اين خاطر وقتي به مرخصي مي آمد به وي مي گفتم من هم همراه خودت ببر. مي گفت : تو كوچكي و قبول نمي كنند.  🔻راوی: برادرشهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
بارها اين جملات را تكرار مى‌كرد: «از شروع جنگ تاكنون نيروهاى زيادى در قالب دسته، گروهان،‌ گردان، تيپ و به نام‌های مختلف به جبهه اعزام شده‌اند ولى هيچ‌كدام نتوانست مرا از خانه بيرون بياورد،‌ اما سپاهيان محمد(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با جاذبه‌ عجيبی كه داشت مرا به ميدان جنگ كشاند و مى‌دانم كه تير يا تركش به من اصابت خواهد كرد. و به شوخى مى‌گفت:‌ «مو كه رفتُم!» 🔻راوی: سید قاسم موسوی 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
در همان دوران نوجوانی اگر در جمع خانوادگى سخنی پيش مى‌آمد كه بوى غيبت مى‌داد، شهيد از جمع دورى مى‌كرد. به ياد ندارم كه روزى هم‌صحبت غيبت‌كنندگان گردد. 🔻راوی: برادر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir