دست نوشته محمد حسین، شب احیا
خدایا منو ببخش
خدایا [دوستم] را ببخش و حالش را خوب کن
خداوندا پدر و مادر من حقیر را ببخش و بیامرز
خدایا قو علی خدمتک جوارحی
خدایا ارزقنا شهادت فی سبیلک
خدایا شهیدم کن
خدایا لطفا شهیدم کن
خدایا التماست میکنم مرا در بهترین ظرفیت خودم قرار بده
اجعلنی کما تحب
خدایا کمکم کن دروسم را درست بخوانم
خدایا زندگی ام را طوری کن فقط برای تو باشم، کارم و همه چیزم
خدایا به حق گریه هایم برای حسینت و مادرشان که حق ها به گردنم دارند، شهادت در راهت را برایم بنویس و حتی اگر گناه کردم، پاکش نکن
خدایا صبرم را زیاد کن
خدایا به حق امام علی علیه السلام کمک کن در معنویات رشد کنم
خدایا التماستان میکنم بگذارید در بهشت کنار امام حسین علیه السلام باشم
خدایا مرا ببخش و بیامرز
اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم و اهلک عدوهم
العبد محمد حسین خانجانی
✍ارسالی توسط خانواده محمد حسین
#به_یاد_محمدحسین
🆔@rasadkhaneh
May 11
جمله های معروفیست
آمار ها به ما دروغ می گویند
رسانه ها به ما دروغ می گویند
سیاستمدار ها به ما دروغ می گویند
وقتی در صادقانه ترین حالتشان که زل زده اند در چشمانت و تمام زورشان را زده اند تا حقیقت را منعکس کنند می گویند مثلا این تعداد آدم کشته شده اند. و تمام
دروغ می گویند؟ شاید
حدیثی از امام عسکری هست
که با ارزش تر از زندگی آن چیزی است که با از دست دادنش زندگی ای نماند...
این، ترجمه ی مفهوم کلی آن روایت است
جمله ی معروفیست
شما بچه دارید؟
چند تا دوستتان دارد؟
پاره تنتان است نه؟
شاید هم خود تنتان
خود جانتان
این یعنی او که تنها جوانه امیدبخش این زندگی آواره است اگر برود تویی نمی مانی
بعضی ملت ها به هم پیوسته ترند
هم درد ترند با هم
بعضی ملت ها
اعضای یکدیگرند ترند
با ذبح هر کدام از این علی اصغر هایی که تماشایشان برای دنیا عادی شده است
یک ملت می می رد
ذبح می شود
و غزه
پر تراکم ترین نقطه دنیاست
این هم جمله معروفی بود
نمی دانم تا چند روز دیگر باشد یا نباشد.
اخبار به من دروغ می گویند
نه مثلا چند هزار کودک و پدر و مادر و برادر و خواهر و خاله و عمو و دیگران موشک می خورند
که دو سه میلیون نفر فلسطینی روزی ده ها بار تشییع می شوند
اخبار در مورد آمار شهدا به من دروغ می گویند؟
دروغ بگویند
به درک
من که زندگی ام را می کنم
چه اهمیتی خواهد داشت؟
من که
واکنشم نسبت به ماجرا نهایتا فوروارد پیام ها شده
حالا ۱۰ کودک و صد کودک فرق چندانی ندارد برایم
کسی اینجا هست
همین اینجا بدون مبالغه و مجاز و کنایه
که به سردرد ما سردرد می گیرد و به غصه ما غصه اش می شود و بر خلاف من که از عجز، خمودی پیشه کرده و ساکن نشسته ام
او در اوج امکان ، مامور به عدم دخالت مستقیم است
آمار ها به او دروغ نمی گویند
او در قلب حادثه است
شاید هم
خود حادثه
حادثه ای که اخبار و سیاستمداران نمی گویندش
اما این دلیل نمی شود
او تک تک این علی اصغر ها را با حوصله و بعد از توکل به خدا برای ماندن نفس در سینه و تلاش برای نرفتن ذهن طرف گریز ها دفن می کند
نمازشان را می خواند
و همزمان
تمام وقایع عالم را مدیریت می کند
✍#هَمَ_از_اوست
#طوفان_الاقصی
#غزه
باد میوزد و از میان انگشتان بی جان برادر شش ماههام که بر روی دستان پدر آرام گرفته عبور میکند.عمویم عباس رفته است تا آب بیاورد،آخر از دیروز آب را بر روی ما بستهاند.دوستانم تشنهاند و از ترس در یک گوشه زانوهایشان را بغل کردهاند.عمهام دارد یکی از آنها را دلداری میدهد؛آخر تازه پدرش شهید شده.کم مانده دق کند.
گویندهی این جملات رقیه سلامالله علیها نیست،دخترکی فلسطینی است که (کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا)را لمس کرده است.سپاه یزید زمان را دیده و ندای العطش کودکان را شنیده.
و از شدیدالعقابی خداوند چه میدانی که شاید چشمان همین دخترک بر منتقم خون خدا روشن شود.که:إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيداً وَ نَرَاهُ قَرِيباً
✍#حیدر
#منتقم
#طوفان_الاقصی
#غزه
🆔@rasadkhaneh
رصدخانه 🔭
#چالش برای عکس فوقی یک متن(تک جملهای)بنویسید آیدیی ارسال متون:@Ahmad_84 🆔@rasadkhaneh
📌فاصله زمین تا آسمان:
یک آه مظلوم!
#امیر_المومنین_علیه_السلام
#فلسطین
#مظلوم
📌- بگید سیب! چیک ...
رفقا جمع کنید بریم که به اجلاس شورای امنیت برسیم
📌یه وقت نخوابی ها...
هنوز نرفتند...
#چالش
#طوفان_الاقصی
🆔@rasadkhaneh
رصدخانه 🔭
#چالش برای عکس فوقی یک متن(تک جملهای)بنویسید آیدیی ارسال متون:@Ahmad_84 🆔@rasadkhaneh
📌خدایا شکرت که هنوز خواهرم رو دارم...
📌خدایا میشه خانواده ام رو برگردونی؟
📌بخواب خواهرم ، ما هنوز خدا رو داریم
📌آغوش پرچم خانه ی ماست...
📌+بابا که برگشت بهش میگی یه عروسک دیگه مثل قبلیه برام بخره؟
#چالش
#طوفان_الاقصی
#غزه
🆔@rasadkhaneh
رصدخانه 🔭
#چالش برای عکس فوقی یک متن(تک جملهای)بنویسید آیدیی ارسال متون:@Ahmad_84 🆔@rasadkhaneh
📌دادش به نظرت بازم می تونیم مثل قبل زندگی کنیم!؟
📌خدایا نگذار خواهرم بفهمه ترسیدم و چقدر تنهام ازالان فقط من تکیه گاهش هستم
📌مگه قرار نبود بابا زود برگرده داداشی ؟
نکنه براش اتفاقی افتاده😞
📌+ گرمای آغوش برادر و سایه پرچم میهن
چه تسکینی است برای سایه موشک و گرمای آتش!
📌الهی من لی غیرک!
#چالش
#طوفان_الاقصی
#غزه
🆔@rasadkhaneh
رصدخانه 🔭
#چالش برای عکس فوقی یک متن(تک جملهای)بنویسید آیدیی ارسال متون:@Ahmad_84 🆔@rasadkhaneh
📌کربلای غزه، عباس تربیت میکند، وکجا امنتر از آغوش عباس است؟
✍#سیدسلمان
#چالش
#طوفان_الاقصی
#غزه
🆔@rasadkhaneh
دست نوشته ی محمد حسین:
السلام علیک یا فاطمه المعصومه
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیکم یا اهل بیت النبوه
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین
سلام علیکم بانو
سلام بر شما مظهر بخشندگی و مهربانی
و (سلام بر)برادر(تان)، شافع تمام ایرانیان
سلام بر امام حی و حاضرمان که جانم را هم برای او میدهم
سلام بر رهبر خجسته دل ایران، حکیم و عالم بزرگ، آیت الله خامنه ای
و سلام بر همه ی بزرگان و اهل علم و معنویت که در حرم بی بی معصومه (سلام الله علیها) آرمیده اند
سلام بانو
عبد گنهکار و ذلیل خدای عزوجل آمده
تا چند کلمه ای با شما حرف بزند
از کودکی در خانه ی شما اهل بیت عظیم الشان که برگزیده های خدا روی زمینید بزرگ شده ام
همیشه لطفتان بالای سرمان بوده بانو
اما از شما تقاضای عاجزانه دارم ما را ول نکنید
آمدم سربازی پسرتان
آمدم که بگویم ما هستیم بانو
محال است بگذاریم دوباره کربلا به پا شود
التماس میکنم
میدانم چیز کوچکی هست برای شما و نباید وقتتان را بگیرم، ببخشید
اما میشود بار دیگر هم بزرگیتان را به رخ بکشید و یک عنایتی به ما بکنید؟
هر چه باشد من پای روضه ی مادرتان زهرا گریه کرده ام خواهش میکنم به من توفیق بدهید و کمکم بکنید بتوانم از تمام ظرفیتهای وجودم در راه خدمت به اسلام و مسلمین و راه سربازی امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف استفاده کنم
و بند بند وجودم در این راه، تکه تکه شود
التماس دعای شهادت
دیگر عرضی ندارم
ببخشید باز هم
یا علی (علیه السلام)
الهی انت کما احب، فجعلنی کما تحب
✍(مرحوم)#خان
#به_یاد_محمدحسین
🆔@rasadkhaneh
چهل روزی که بی تو سر شد،#محمدحسین
💠مراسم چهلمین روز درگذشت آقا محمدحسین خانجانی،رفیق عزیزمون.
📌چهارشنبه،از ساعت۱۸:۳۰الی۲۰
مسجد حضرت ابالفضل(ع)
🆔@rasadkhaneh
«آنچه که من میگویم را ببین»
شاید این را زیاد شنیده باشید: «تا به چشم خودم نبینم، باور نمیکنم!»؛ همین جمله رازِ صداقتِ عکسها هستند. آنها حرفها را نمیگویند؛ بلکه نشان میدهند. تصاویر با ما صادق اند و همه چیز را به وضوح نمایان میکنند.
امروزه تصاویر، انتقال دهندۀ بسیاری از خبرها هستند. خبر رسیدنِ پاییز را با برگهایی زرد، نارنجی و قرمز میرسانند. خبرِ رسیدنِ زمستان را با شاخههایی که سفیدپوش شدهاند؛ و یا خبرِ سرسبزیِ بهار... بله، زیباییِ قابِ تصویر، انکارناپذیر است و آنقدر جذاب است که همه را میخکوب میکند.
امّا خیلیها، یک چیز را فراموش کردهاند. هر عکسی یک عکّاسی دارد... من نمیتوانم منکر این شوم که عکسها دروغ نمیگویند، چون تو داری با چشم خودت میبینی؛ ولی میتوانم بگویم که غرضهایی پشت عکسها هست که دروغ گویند و یا همه چیز را نمیگویند...
رسانه قدرتی دارد که میتواند به ذهن ما جهت بدهد؛ آن هم هر جهتی که خواست. این ما هستیم که تعیین میکنیم با همان جهت همراهی کنیم یا راه دیگری را در پیش بگیریم. بگذارید نمونههایی برایتان بگویم:
رسانه به ما میگوید: روسیه ظالم است و اُوکراین مظلوم؛ لذا کنارِ قسمتِ اعلام نتایجِ فوتبال لیگ کشورهای غربی، پرچمِ اُوکراین میخورد و در عوض، تیمهای ورزشی روسیه از تمامی مسابقات جهانی حذف میشوند. امّا در مقابل رسانه به شما نمیگوید که اسرائیل ظالم است! بلکه به جای حذفِ کشورِ متجاوز، هر کاری میکند تا به آن رسمیّت ببخشد. در عرصههای ملّی ورزشکارانش با نام کشور خودشان به میدان میآیند، موشکهایی که به بیمارستانها و خانهها زده شده را به بهانۀ تروریست بودنِ «حماس» توجیه میکند، انگلیس و فرانسه را حامیِ اسرائیل میدانند درحالی که نشان نمیدهند مردمِ کشورشان بزرگترین تظاهرات را علیه اسرائیل کردهاند. درست است که نمیگویند کودکانِ فلسطینی و یَمَنی ظالم اند، بلکه فقط نشان نمیدهند. نشان ندادن که دروغ نیست! دریغ از یک دقیقه سکوت برای آنها...
کریم بنزما، بازیکن فوتبال فرانسه، از فلسطین حمایت کرده؛ به همین دلیل درخواست کردهاند که توپ طلایش و همچنین تابعیتِ فرانسوی اش را از او بگیرند. این در حالی است که رسانه، آزادیِ بیان را دائم در بوق و کَرنا میکند! آزادی بیانی که اِستوری کردنِ عکسِ قاسم سلیمانیها با آن منافات دارد، به چه معناست؟!
حجاب داشتنِ زنان با اختیارِ خود ظلم و خلاف آزادی است ولی برداشتنِ روسریِ بقیه برخلاف قوانینِ کشور و آتش کشیدنِ نمادِ یک مذهب، آزادی بیان است!
در نهایت برایتان بگویم: رسانه قدرتی است که خیلی چیزها را به تو نشان نمیدهد و پشت صحنهاش میتواند پُر از دروغهای شُکلاتپیچ شده باشد...
✍ #مجتبی_صفائی
🚶🏻 #مسافر
#یادداشت
#فلسطین
#قدرتِتصویر
#ظلم
🆔@rasadkhaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نمیدونم تا حالا به #محمدحسین زنگ زده بودید یا نه.اگر زنگ زده باشید این صدا براتون آشنا است.آهنگ پیشواز محمد حسین همین بود.
کاش شبی مست حضورم کنی
با خبر از وقت ظهورم کنی
#به_یاد_محمدحسین
#وفات_حضرت_معصومه
🆔@rasadkhaneh
بسماللهالرحمنالرحیم
اول صبحه، هوا امروز مثل روزهای دیگه نیست،
اون بالا
انگار آسمان تیره و قصد باریدن داره
انگار باد مثل پروانه دور ابرها میچرخه و خودنمایی میکنه
انگار خورشید روش نمیشه از پشت ابر بیرون بیاد.
اما این پایین این جایی که هستم، طلبهها دونه به دونه صبحونه نخورده، به سمت مدرس میروند، مجتبی با عبای قهوه ای و دشداشه ، مهدی با پیراهن یقه آخوندی ، ابوذر با پیراهن 5.11 و شلوار شیش جیب و بههمینترتیب بقیه بچهها به سمت مدرس میروند.
عجیبه ها!کلاس اوله و گاها بعضی بچه ها خواب میمونند و با تاخیر میاند اما امروز کسی خواب نمونده و همه زودتر از ساعت کلاس بیدار شدند، حتی رضا که حالت عادی باید از نیمساعت قبل کلاس انقدر مثل مشک تکونش میدادیم و صداش میزدیم تا بلکه از خودش یه علامت حیاتی نشون بده.
از اون طرف دم در مدرسه ،استاد ... وارد مدرسه میشه، همین طور که سرش پایینه، تسبیح می چرخونه و زیر لب لاحول ولا قوه الا بالله میگه
سلام حاجی ،صبحتون بخیر بفرمایید... حاجی ... حاج اقا...
انقدر حواس استاد نیست که اصلا متوجه سلام حاجعلی، خادم مدرسه هم نمیشه و مستقیم به سمت مدرس میره.
اما توی مدرس، انگار توی مدرس امروز خبراییه، حالوهوای مدرس با روزای دیگه خیلی فرق داره، مدرس داره با خودش میگه:
ایکاش خرابشده بودم و الان اینجا نبودم
ایکاش دیوارم ترک برمیداشت و متروکه میشدم
ایکاش پنجرههام میشکست و این روز رو نمیدیدم
هی با التماس به قفل در میگه:
بیا و امروز باز نشو
بیا و امروز خودت را هرز کن بلکه این در باز نشه
بیا و به کلیدت بگو امروز گم و گور بشه
به همون کلیدت قسم جبران میکنم.
از اون طرف پاش رو محکم گذاشته روی سیم کلید برق تا بلکه برق به مغز چراغ نرسه و روشن نشه،
صندلیا آروم و قرار ندارند و هیچکدوم سر جای خودشون نیستند ،تخته خودش رو سیاه کرده ،ماژیگ از فرط بی قراری روی زمین افتاده، خودش یه طرف سرش یه طرف.
اما انگار قرار نیست امروز کسی به حرف مدرس گوش کنه
هم در باز میشه
هم چراغ روشن میشه و
هم تخته پاک میشه
هم صندلی ها مرتب میشن
طلبهها با چشمای پفکرده داخل مدرس میشوند اما نه از بیخوابی بلکه ....
هر کس هر جایی را پیدا میکنه میشینه و سرش را پایین می اندازه
بچه هااروم توی مدرس منتظر استاد نشستند و کسی به کسی نگاه نمیکنه ،سرها همه پایین... یکدفعه مصطفی با داد به بچهها میگه:
هیس بابا،بسه دیگه، معلومه چه خبرتونه، آروم تر بزرگ شدین خیر سرتون، مرد که ....
یهو صداش قطع میشه و اونم سرش رو پایین میندازه ....
اما ...اما بچه ها که آروم بودند، سرو صدایی نبود که مصطفی بخواد ساکت کنه...
در مدرس بازمیشه و استاد با همان حالت سربه زیرش وارد مدرس میشه. طلبه ها بلند میشوند و احترام میکنند و با حالت بیرمقی صلوات میفرستند
اللهم صل علی محمد و آل محمد .
استاد بدون توجه به بچه ها میشینه وباصدایی ارام، سلام و صلواتی میفرسته و دعای فرجی میخونه.
آخرین التماسهای مدرس به پوشه حضور غیاب دست استاده
آی پوشهی زرد ...
الهی قربونت بشم
الهی آجرهام دونهدونه فدات بشن
الهی که برگه هات چروک نیافتن
بیا و امروز آبرو داری کن و حضور غیاب نکن
اصن نه حضوروغیاب کن اما برای همه حاضر بزن
اصن من خودم حضوروغیاب میکنم و بعداً بهت میگم اما امروز...
در همین موقع بود که زور استاد می چربه و پوشه باز میشه و استاد برگه حضور غیاب را برمیداره . برگه حضور غیاب خودش رو به موشمردگی میزنه و رو زمین مینداره تا بلکه آخرین تلاشش را بکند اما فایدهای نداره و استاد بیحوصله تر و مصرتر از قبل برگه را از روی زمین برمیداره و شروع به حضوروغیاب میکنه و طلبهها جواب میدهند.
آقای اسلامی حاضر
آقای بدری هستیم استاد
آقای سلطانی در خدمتیم استاد
آقای رضایی الله
اقای محمدی حاضر
همینطور استاد اسم ها را میخونه، بچهها یکییکی جواب میدهند اما کسی دلش نمیاد سرش رو بالا بیاره
نفسها تو سینه حبس شده و فقط صدای حاضر شنیده میشه تااینکه صدای استاد رعدوبرقی میشه بر چشمهای بچهها وقتیکه میگه:
آقای آرمان علی وردی
به محض شنیدن این اسم، بغض بچهها می ترکه و بچهها هایهای گریه میکنند ،چشمان میبارند و ابرها گریه میکنند،
راز سربه زیری بچه ها و داد مصطفی و خیسی گوشه چشمشان برملا میشه،
هر چه سرها بالاتر میاد و به صندلی خالی آرمان نگاه میفته، صدای گریهها بیشتر میشود و بچه ها چنان برادر مرده ای گریه میکنند.
استاد دوباره بلند میگوید: آقای آرمان علی وردی
کجایی برادر
چرا حاضر نمیگویی
چرا جواب مرا نمیدهی
مگر در کلاس نیستی
البته حق داری حتما الان در کنار ارباب بیکفن حاضری ات را میزنی
اصلا حاضر اصلی این کلاس تویی و ما غائبیم
اصلا بیا و تو به جای ما نزد ارباب حاضری مان را بزن.
رصدخانه 🔭
بسماللهالرحمنالرحیم اول صبحه، هوا امروز مثل روزهای دیگه نیست، اون بالا انگار آسمان تیره و قصد
اسم آرمان تکرار می شود و بچه ها اتش میگیرند اصلا انگار اسم آرمان شده خود روضه...
آرمان میگفت استاد و بچه ها
یاد لحظه ی زمین افتادنش
یاد عریان بدنی، یاد کتک
یاد آن انگشتر بشکسته اش
آرمان میگفت استاد و بچه ها
یاد خون هایش بروی دیوار
یاد حمله ور شدن،زخمی شدن
یاد ضربه بالگد روی کمر
آرمان میگفت استاد و بچه ها
یاد او نه، بلکه یاد روضه ها
یاد آن شاه بخون گلگون کفن
یاد انگشتر، و یاد ساربان
آرمان میگفت استاد و بچه ها
یاد مظلومیتش در کشتنش
بی سبب نیست که میگفت مادرش
آرمان من، غریب گیر اوردنت
@mohammadhosein_samie✍
#آرمان_عزیز
🆔@rasadkhaneh
رصدخانه 🔭
#چالش برای عکس فوقی یک متن(تک جملهای)بنویسید آیدیی ارسال متون:@Ahmad_84 🆔@rasadkhaneh
آغوش گرمت را دوست دارم ،امیدوارم فردا هم توی این آغوش گرم بیدار بشم
✍#امنیت
#چالش
#طوفان_الاقصی
🆔@rasadkhaneh
من برایت دل نمی سوزانم
برای هیچ یک از فرصت هایی که دیگر اینجا تجربه نمی کنی دل نمی سوزانم؛ برای لباس هایی که دیگر نمی پوشی، کتاب هایی که دیگر نمی خوانی، کلاس هایی که دیگر شرکت نمی کنی، غذاهایی که دیگر نمی خوری و تفریحاتی که دیگر تکرار نمی کنی. من برای تو دل نمی سوزانم. مگر کسی برای فرصت های تکرار نشدنی یک کرم ابریشم پیش از خروج از پیله دل می سوزاند؟ یا برای فرصت های تکرار نشدنی کودکی پیش از خروج از رحم مادر؟ حسین، سادگی کسانی که برایت دل می سوزانند برایم خسته کننده شده. سادگی کسانی که از تو "فقط" با فعل ماضی یاد می کنند برایم تکراری و از مد افتاده شده. سادگی کسانی که سوال های کم اهمیت می پرسند و ما را به عالم ماده پرت می کنند. "چند سالش بود؟" "چطور از دنیا رفت؟" "الهی بمیرم، چقدر جوان بود" ما خسته شدیم. خسته شدیم از ابراز ترحم ها. ما از تمام حرف های تکراری دنیا و نگاه های تکراری آدم های معمولی دنیا خسته شدیم.
ما از تو با ضمیر حال یاد می کنیم چون تو هستی. تو حالا زنده تر، خوشحال تر، آزادتر و قدرتمندتر از هر وقت دیگری در تمام عمرت هستی. این زیباترین حقیقت این ماجراست. مهم ترین حقیقت این ماجراست. تا پیش از این تو همیشه برای ما فقط "حسین" بودی نه چیزی بیشتر. فقط حسین. اما حالا، حالا تو مثل اسمت که اکنون کامل خوانده می شود، کامل شدی! کامل شدی و همراه همان کسانی هستی که یک عمر در خانه شان نوکری کرده ای. فقط ما اسیران خاک! ما اسیران خاک، دیگر با "چشم سر" نمی بینیم تو را... هر چند که با چشم دل چرا...
در هر حال این یقین من است که همه ی ما دیر یا زود به تو خواهیم پیوست... به تو خواهیم پیوست اگر که با ظهور مولا، تو زودتر به ما نپیوستی...!
✍#یک_آشنا
#به_یاد_محمدحسین
🆔@rasadkhaneh
💠 بسم الله الرحمن الرحیم💠
✳️بدون شرح✳️
❇️عدم قابلیت آنلاین(شما دیگر از مخاطب خود پیامی دریافت نخواهی کرد)❇️
💠 یاعلی علیه السلام💠
✍#گذری
#به_یاد_محمدحسین
🆔@rasadkhaneh
بغض می کنم نه فقط من بلکه هرکه حال مناسبی داشته باشد و این مصیبتها را ببیند متاثر خواهد شد
اما آیا با تاثر ما چیزی عوض میشود؟
مگر دنیا نقاشی است که قطرات اشک ما تصویر سقوط بمبها را به هم بریزد؟
شاید، شاید اگر بغضهای ما جای اینکه اشک شوند بغض شوند چیزی در این عالم تغییر کند
شاید اگر قدرتمندان جهان جای اشک تمساح ریختن قدری بغض داشتند میتوانستند این گرگ زنجیر دریده را مهار کنند شاید اگر وجدانهای پاک که در سراسر عالم به درد آمدند بغض به استکبار بکارند بشود بعدها پایان ظلم را درو کرد
شاید دست ما به سر کودکان مظلوم فلسطینی نرسد اما شاید بتوانیم آرامش را به کودکانی که خواهند آمد هدیه کنیم.
✍#عمّار
#طوفان_الاقصی
#غزه
🆔@rasadkhaneh
خیلی شنیده بودم موقع دعا
الجار ثم الدار...
ولی همیشه موقع دعا، انقدر حواسم به خودم و خواسته هام و نیازهام بود که یادم میرفت!
نه اینکه برای دیگران دعا نکنما
ولی همیشه اول خودم بودم
حتی اگرم یادم بود، تندتند دعا میکردم تا برسم به اصل مطلب که خودم بودم...
جنگ غزه بزرگم کرد
انقدر که حتی وقتی زیر قبه حرم امام حسین قرار گرفتم، جایی که دعا مستجابه، یادم رفت که خودمم هستم.
کم پیش میامد با اشک چیزی بخوام برای دیگران!
ولی اونجا با اشک و التماس از خدا برای مردم غزه، مقاومت، صبرو سلامتی خواستم.
برای بچه های غزه
برای مادرای غزه
برای پیرمردهایی که جوان ازدست دادن
برای مردمی که ندیدمشون، اما داغشون به دلم نشسته و خودم رو ازیادم برده!
مردم غزه، برای احیای دین کشته میشن
برای ایجاد وحدت، وبرای دنیایی که یکپارچه صدا بزنه (متی نصرالله؟)
این از معجزات خون شهیده
که دلهای مرده رو زنده میکنه...
✍#سید_سلمان
#طوفان_الاقصی
#غزه
🆔@rasadkhaneh
با بچهها اردو رفتهایم
کنار آتش نشستهام و میخواهم برای خانجانی بنویسم
نه ببخشید #برای_محمد_حسین
فکر کن شب بخوابی و صبح بلند شوی که بروی اردو
بروی اردو که انرژی بگیری برای درس خواندن
فکر کن به هر زحمتی خودت را رسانده باشی به اردو و همه را هم پیگیری کرده باشی که بیایند
فکر کن بروی تنقلات بخری که با رفقا دور هم بخورید و لذتش را ببرید
فکر کن نیت کنی تنی به آب بزنی
فکر کن تمام شود، همه چیز، همه چیز این دنیا تمام شود
آنچه تمام هم و غمت بوده به آنی دود شود
فکر کن چشم بازکنی و جای در و دیوار خانهتان نتیجه اعمالت را ببینی
ترسناک است نه؟ شاید برای شما ترسناک نباشد ولی برای چون منی ترسناک است
فکر کن عذاب حسرت را بچشی! تک تک کارهایی که میتوانستی بکنی ولی حوالهشان کردی همه رژه بروند جلوی چشمانت و وقتی یک ذکر دیگر آرزویمان میشود یعنی چه حسرتهای بزرگتری در انتظارمان است
میخواهم مثل خودش نتیجهگیری کنم میخواهم صریح حرف بزنم
آقاجان برادر من اصلا چرا شما؟ ای خود من نمیخواهی بیدار شوی؟ فکر کردهای که هر لحظهای حتی همین لحظه که دارم تایپ میکنم و شما مخاطب عزیز داری میخوانی ممکن است ملک الموت بیاید و ندای الرحیل سر دهد
پس ای عزیز آماده باش همانطور که برای سفرهایت چندان میبندی همانطور که وقت سفر حواست به شارژ گوشیت است حواست به حال دلت باشد
جناب حافظ میفرماید:
«مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم
جرس فریاد میدارد که بربندید محملها»
و انگار که حسین این شعر را حفظ بود...
✍#عمّار
#به_یاد_محمدحسین
🆔@rasadkhaneh
شاعرانش وصف ابرو میکنند
یک جهانش مدح بازو میکنند
عاشقانش مست ذات او شدند
خوشهٔ انگور را بو میکنند
آسمانها ذاکر اوصاف او
غرق در حیرت هیاهو میکنند
اهل علم و معرفت در خوابها
پشت دربش آب و جارو میکنند
منطقیها تا به اسمش میرسند
لا جرم چون باد هوهو میکنند
✍#عمّار
#شعر
🆔@rasadkhaneh
چند وقتیه چالش نذاشتیم.
با اومدن ایام فاطمیه، یک چالش میطلبه.
دست به قلم شیم.
بسم الله
📌#چالش_فاطمی
یک متن پیرامون شهادت ام ابیها حضرت زهرا سلام علیها بنویسید.
⏰این چالش تا فاطمیه دوم برقرار خواهد بود.
🎁برگزیده ها هم دست خالی نمیمونن😊
📜بعلاوه متن های برگزیده داخل تابلو ادبی مدرسه نصب خواهند شد!
📩آیدی ارسال متون:@Ahmad_84
🆔@rasadkhaneh
May 11
💠 بسم الله الرحمن الرحیم💠
🖤 شهادت مظلومانه ی اولین مدافع ولایت، حضرت زهرا سلام الله علیها تسلیت باد🖤
⚫️ان شاالله تعالی خداوند متعال ما را با ایشان محشور بفرماید و ما را لحظه ای از عنایات ایشان محروم نسازد و ما را از عاشقان و شیعیان حقیقی ایشان قرار بدهد⚫️
💠 یاعلی علیه السلام💠
✍#گذری
#فاطمیه
🆔@rasadkhaneh
ما همیشه میگیم و افتخار میکنیم که ابی عبدالله(ع) جهاد کرد و ساکت ننشست و...
ولی خب همه میدونیم که زنده موندن قیام عاشورا و اون جهاد بواسطۀ تبیین و خطبه های طوفانی سیده زینب(س) تو کاخ یزید ملعون بود...
یکی از اساتیدمون مقایسه ای جالب بین این دو جهاد کرد:
حضرت زینب آبروش رو تو راه جهاد داد
ابی عبدالله خونش رو
و آبرو دادن خیلی سخت تر از خون دادنه
چونکه وقتی با خون دادن جهاد میکنی، بعد از اون جهاد دیگه زنده نیستی و طبیعتا بعد از جان دادن، سختی ای رو تحمل نمیکنی؛ اما اگه برای جهاد، آبروت رو دادی، بعد از جهاد زنده ای و تا آخر عمر قضاوت میشی و سختی میکشی!
داشتم فک میکردم که خانم فاطمۀ زهرا پای ولایت هم با آبروش جهاد کرد، هم با خون دادن...
و
برای ما طلبه ها حجت تمامه!
وقتی مادر سادات تمام جان و آبروش رو گذاشت برای جهاد و اتفاقا برای جهاد تبیین، دیگه برای ما بهونه ای باقی نمیمونه که کار نکنیم...
پس بسم الله...
از همین فاطمیه باید درس بگیریم
و همچنین با روضه ها قوت بگیریم که سفت و سخت شروع کنیم!
✍#نمد
#جهاد
#پای_ولی
#فاطمیه
🆔@rasadkhaneh
گذشتم ز کوفه و دیدم نامه های بیعت را،
سائلی شدم به اهل کوفه، علت را،
مردمانی نه چند بد منتظر بودند،
تا که بن زیاد ملعون وارد شد،
دعوت اهل کوفه بود برای قیام،علت،
اما حسین نه فقط برای این آمد،
حسین آمد و به چه استقبالی،
در بین راه و حر بن یزید ریاحی،
راه را ببست و حسین را ممنوع کرد،
اهل بیت حسین را هراسان کرد،
حسین لب به دعا گشود و نفرین کرد,
ثکلتک امک ای نا جوان مرد،
حر،تو حواست کجاست،؟
میدانی که مادرش زهراست؛!؟
حر خطاب به حسین کرد و گفت:
چه کنم که مادرت زهراست،
اینجا ادب کردی و گشودی راهت،
حقا که ادب گشاینده ی راه است،
بار دگر وقت نماز رسید و یارانت،
گفتی مگر نه تو امامی جان بقربانت؟
کردی نماز خود را به حسین اقتدا اما،
امضا نمودی برگه ی اعمالت را به والله،
خب راه ندادی و ناچار بر گشت او،
سوی کجا؟سوی کرببلا رفت او،
ایستادند در کرببلا و دشمن ها،
کم کم حاضر می شدند مقابل اینها،
جنگی به پا شد و آن هم چند به چند؟
هفتاد و دو تن با سی هزار نا مرد،
این جنگ ناله ها بسیار دارد،
طفل و جوان و اسیرهای بی یار دارد،
دشمن برید اما حسین و یارانش،
خنده کنان میروند سوی مولایش،
نامرد بگذارآبی به این خیام برند،
کودک و غیره دنبال جرعه ای آبند،
اسب ها همه ز دشمنیان سیراب است،
آن طرف رباب منتظرِ جرعه ای آب است،
لالا کن عزیزم بخواب زیبای من،
عمو میرسد از راه ای جانم.
#یاعلی_علیه_السلام
✍#گذری
#شعر
#فاطمیه
🆔@rasadkhaneh