روش سنتیِ تحصیل علوم حوزوی
#دانستنیهای_لغوی ✔️ علامه حسن زاده ↪️ و مانند كلمه حوت كلمه كلب است كه در محاورات به سگ اطلاق می
#دانستنیهای_لغوی
✔️ علامه حسن زاده
↪️🔹و مانند كلمات ياد شده كلمه «اب» است. در لغت قرآنى كه عربى مبين است، والد و والدة آن كسى است كه فرزند از آنها متكون و متولد است كه در حقيقت پدر و مادرند نه أب كه به معنى اصل به وجه اعم و متكفل امور شخص و معانى ديگر قريب بدانها است. مثلا «الولد سر أبيه» اين اب، والدين هر دو را شامل است. «وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ لِأَبِيهِ آزَرَ» (الانعام: ۷۵) اين أب والد نيست و ابراهيم مولود او نيست. اين نكته از فص محمدى فصوص الحكم و شرح قيصرى بر آن استفاده شده است، و شواهد آيات و روايات در اين مطلب بسيار است.
🔹جناب استاد علامه طباطبائى- رضوان اللّه تعالى عليه- در الميزان در تفسير كريمه: «وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ لِأَبِيهِ آزَرَ» به تفصيل در اين مطلب شريف اعنى فرق ميان اب و والد بحث فرموده است و بدين نتيجه رسيده است كه «الوالد لا يطلق إلا على الاب الصلبي و هو الذى يلد و يولّد الانسان ...» 🔸«الميزان، ج ۷، ص ۱۶۸- ۱۷۲، چاپ اوّل.»
📚هزار و يک كلمه، ج۱، ص: ۱۳۴
👉 @raveshsonnati
#نکات_فهم_متون_علمی
💥 کاف تمثیل و کاف تشبیه
🔹مقدمه:
🔸تمثیل: ذکر فردی است از افراد کلی به غرض ایضاح آن کلی
🔸تشبیه: مانند کردن چیزی است به چیز دیگر (ادعای همسانی دو چیز)
🔸در هر دو مورد از کاف جاره استفاده میشود که در صورت اول به آن کاف تمثیل و در صورت دوم کاف تشبیه میگویند.
🔻تفاوت این دو اینست که مدخول کاف تشبیه از جهتی مباین با ما قبل است و از جهتی مناسب آن مثل زید کالاسد که اسد در ذات مباین با زید است و در صفت (شجاعت) مناسب آن. اما مدخول کاف تمثیل اخص از ماقبل و یکی از جزئیات آن است مثل الاسم کرجل.
📚 حدائق الدقائق، ص ۱۴
👉 @raveshsonnati
#ویژه
#سخن_معصوم
✔️ ابْنُ أَبِي قُرَّةَ بِإِسْنَادِهِ إِلَى الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ إِذَا حَضَرَ شَهْرُ رَمَضَانَ فَقُلْ:
🔹اللَّهُمَّ قَدْ حَضَرَ شَهْرُ رَمَضَانَ وَ قَدِ افْتَرَضْتَ عَلَيْنَا صِيَامَهُ وَ أَنْزَلْتَ (فِيهِ الْقُرْآنَ هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَيِّناتٍ مِنَ الْهُدى وَ الْفُرْقانِ) اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَعِنَّا عَلَى صِيَامِهِ وَ تَقَبَّلْهُ مِنَّا وَ سَلِّمْنَا فِيهِ وَ تَسَلَّمْهُ مِنَّا فِي يُسْرٍ [مِنْكَ] وَ عَافِيَةٍ إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.
📚 الاقبال، ج۱، ب ۴، فصل ۱۵.
👉 @raveshsonnati
هدایت شده از SM Mousavi
الفوائد الصمدیة 48.mp3
6.44M
هدایت شده از SM Mousavi
الفوائد الصمدیة 49.mp3
5.14M
#سخن_معصوم
#شرح_کلمات_قصار
✔️ قال امیرالمومنین علیه السلام:
💥الْمَكْرُ بِمَنِ ائْتَمَنَكَ كُفْر
1⃣ ترجمه
🔹مكر نمودن به كسى كه تو را امين دانسته كفر است يعنى خيانت كردن به كسى كه به تو اعتماد كرده و خيانت نمودن به آن كه تو را امين بشمار آورده كفران به حساب میآيد.
2⃣ اعراب
🔹المكر: بر وزن فلس در مردم به معناى خدعه و فريب دادن و در خدا به معناى مجازاتست و در دعاست: «أَعُوذُ بِكَ مِنْ مَكْرِ الشَّيْطَان» يعنى وسوسه او و در دعا آمده: «اللَّهُمَ امْكُرْ لِي وَ لَا تَمْكُر بى»، و وصفش ماكر و مكّار است و در قرآن است: «وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماكِرِينَ» و نيز در اوست «اسْتِكْباراً فِي الْأَرْضِ وَ مَكْرَ السَّيِّئِ وَ لا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلَّا بِأَهْلِه» و مكر بر دو قسم است:
🔸۱: مكر حسن مانند مكر شجاع در جنگ كه گفته شده (الحرب خدعة) مانند مكر امير نسبت به عمرو عبدود.
🔸۲: مكر سيئ و آن فريب دادن خلق است به جهت وقوع در شر و زحمت با رسيدن خود به نعمت و راحت در اول دفع شر است و در دوم جلب.
🔸از اين رو اول غير محرم و دوم محرم است.
🔹ائتمتك: يعنى امين دانسته تو را و از اهل امانت شمرده تو را پس مالى در نزد تو وديعه نهاده يا شورى در موردى كرده و جز اينها و از اين رو گفتهاند «الْمُسْتَشَارُ مُؤْتَمَن» و زمخشرى در وصف حضرت يوسف علی نبینا و آله و علیه السلام گفته:
🔸امتحنوه فكان مؤتمنا
🔸ثم استشاروه بعد ما امتحنوا
🔸ثم دعوه لذاك مؤتمنا
🔸للملك و المستشار مؤتمن
🔹كفر: كفر بر وزن قفل به معناى ستر و بر دريا كافر گويند به واسطه پوشاندن او آنچه را در قعر درياست و اطلاق بر كافر اصطلاحى به لحاظ پوشاندن اوست حق را و اظهار خلاف حق، و مراد از كفر در اين مقام معناى اصطلاحى نيست از اين رو نجس نمیشود بلكه مراد اينست كه به منزله كفر است و يك قسم پوشاندن حق و خيانت است.
3⃣ معنى
🔹مراد آن است كه هر گاه كسى اعتماد به ديگرى كرد و او را امين به حساب آورد و امين از در مكر و خيانت در آيد و او را فريب دهد يك قسم كفر است و از كثرت عيب و قبح مانند كفر به حق است.
🔹اديب خاورى گفته:
🔸در حق رفيق هر كه وجدان دارد
🔸تن در ندهد به خدعه تا جان دارد
🔸كفر است اگر خيانت و خدعه كنى
🔸در كار كسى كه بر تو ايمان دارد
📚 شرح ۱۱۰ کلمه از کلمات امیرالمومنین علیهالسلام، ص ۶۲، ۶۳.
👉 @raveshsonnati
#سخن_معصوم
💥 حَبَّذَا نَوْمُ الْأَکْیَاسِ وَ إِفْطَارُهُمْ
✔️ قَالَ امیرالمومنین علیه السلام:
🔹کَمْ مِنْ صَائِمٍ لَیْسَ لَهُ مِنْ صِیَامِهِ إِلَّا الْجُوعُ وَ الظَّمَأُ وَ کَمْ مِنْ قَائِمٍ لَیْسَ لَهُ مِنْ قِیَامِهِ إِلَّا السَّهَرُ وَ الْعَنَاءُ حَبَّذَا نَوْمُ الْأَکْیَاسِ وَ إِفْطَارُهُمْ.
🔸امیرالمومنین (علیهالسلام) فرمودند: بسا روزهدارى که بهرهاى جز گرسنگى و تشنگى از روزهدارى خود ندارد، و بسا شب زندهدارى که از شب زندهدارى چیزى جز رنج و بى خوابى به دست نیاورد! خوشا خواب زیرکان، و افطارشان!
📚 نهج البلاغه، حکمت۱۴۵.
👉 @raveshsonnati
#روش_تدریس
#یادگیری
#مفهوم_و_حیطههای_یادگیری
↪️🔻حیطه شناختی
6⃣ ارزشیابی
🔹در سطح ارزشیابی، یادگیرنده به توانایی قضاوت درباره ارزش اشیا و داوری راجع به درستی یا نادرستی اندیشهها و گزارهها دست مییابد. ارزشیابی به این دو شکل صورت میگیرد:
🔸قضاوت بر اساس شواهد درونی یک مطلب یا پدیده، از قبيل انسجام و پیوستگی مطلب، و منطقی بودن اجزای یک پدیده یا مطلب. پس یادگیرنده در این حالت میتواند خطاهای منطقی یا بیربطی مطالب یک مقاله را نشان دهد، و یا درستیِ حقایق یک گزارش را بر اساس مستندات و دلایل ذکر شده در آن ارزیابی کند؛
🔸داوری بر اساس معیارهای بیرون از یک مطلب یا پدیده، مانند توانایی مقایسه یک اثر علمی، ادبی یا هنری با بهترین اثر شناخته شده در آن رشته، و تشخیص بهتر بودن یا بدتر بودن آن نسبت به آثار مشابه.
🔹چنان که از تأمل در طبقهبندی بالا آشکار میشود. هر سطح از سطوح حيطه شناختی، نسبت به سطحِ بعدی خود، سادهتر و آسانتر است. بهعبارت دیگر، این سطوح به ترتیب از سطح دانش تا سطح ارزشیابی، یکی پس از دیگری، پیچیدهتر و دشوارتر میشود. البته برخی صاحب نظران با انتقاد از "بلوم" سطح ترکیب را از سطح ارزشیابی پیچیدهتر و دشوارتر دانستهاند و از این رو گفتهاند باید جای آنها با هم عوض شود؛ اما گذشته از این انتقادها، به طور کلی بنای بلوم و همکارانش بر این بوده که سطوح یادگیری را از ساده به پیچیده، و از آسان به دشوار طبقه بندی کنند.
↩️ ادامه دارد.
📚 روش تدریس (هادی رزاقی) ص ۶۱.
👉 @raveshsonnati
روش سنتیِ تحصیل علوم حوزوی
#دانستنیهای_لغوی ✔️ علامه حسن زاده ↪️🔹و مانند كلمات ياد شده كلمه «اب» است. در لغت قرآنى كه عربى م
#دانستنیهای_لغوی
✔️ علامه حسن زاده
↪️ 🔹و مانند كلمات ياد شده كلمه «بروج» است كه بروج در قرآن كريم به معنى ستارههاى بزرگ است نه بروج اصطلاح هيوى به تفصيلى كه در درس بيستم دروس معرفة الوقت و القبله تقرير كردهايم 🔸«دروس معرفة الوقت و القبلة ص ۱۳۱- ۱۳۴، چاپ اوّل.»
🔹و مانند كلمات ياد شده كلمه «ارض» است. در اصطلاح دانشمندان هيوى ارض بر كره خاك گفته میشود كه آب بر اكثر آن احاطه دارد. اما به اين معنى در قرآن نيامده است، هرچه ارض در قرآنست مراد سطح خاك و خشكى آن يا قطعات آنست. بلكه كوهها نيز از مفهوم ارض خارجاند. قوله سبحانه: «يَوْمَ تَرْجُفُ الْأَرْضُ وَ الْجِبالُ» (مزمل: ۱۴) خداوند زمين را در مقابل كوه قرار داده است، زمين میلرزد و كوه هم میلرزد.
🔹«مَشارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغارِبَهَا» (اعراف: ۱۳۲) مشرقها و مغربهاى زمين. مراد كره زمين نيست؛ زيرا كه كره هميشه يك نيمهاش روشن و يك نيمهاش تاريك است، اما قطعات سطح زمين مشرق و مغرب دارد، كره زمين مشرق و مغرب معيّن ندارد.
🔹خداوند زمين را بساط و فرش و منزلگاه قرار داد و رام آفريد كه چون مردم در آن تصرف كنند هر شكل به آن دهند آن شكل را قبول كند و نگاهدارد. قوله تعالى شأنه: «هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا» (ملك: ۱۵) اوست كه زمين را رام شما ساخت. قوله سبحانه: «وَ إِلَى الْأَرْضِ كَيْفَ سُطِحَتْ» (غاشيه: ۲۰) نظر نمیكنند به زمين كه چگونه مسطح گشت.
🔹معاندان گويند: زمين كره است چرا در قرآن گويد زمين را پهن ساختيم؟ در جواب گوئيم مقصود قطعات زمين است زير پاى مردم نه كره زمين. براى تفصيل اين مطلب به درس ۵۲ دروس هيئت و ديگر رشتههاى رياضى رجوع شود. و در همين درس آمده است كه: ارض گاهى به معنى عالم جسمانى دنيوى استعمال گرديده است، در مقابل آسمان كه عالم مجردات و روحانيات است، قوله سبحانه: «وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ» (اعراف: ۱۷۵).
↩️ ادامه دارد.
📚 هزار و يك كلمه، ج۱، ص: ۱۳۴، ۱۳۵.
👉 @raveshsonnati
#فوائد_صرفی
🔹معانی باب افعال
🔸فصل اول: معانی صحیح
↪️ 4⃣ صیرورت
🔻تذکر دو مطلب:
1⃣ در بیان قسم دوم و سوم صیرورت ۳ بیان وجود دارد:
🔹۱. برخی هیچ فرقی بین آن دو در بیان و تقسیم نگذاشتهاند و هر دو را در یک جا ذکر کردهند. مانند زمخشری که گوید: أو لصیرورة الشیء ذا کذا نحو اغدّ البعیر اذا صار ذا غدة واجرب الرجل وانحز وأحال: أی صار ذا جرب ونحاز وحیال فی ماله؛ 🔸(المفصل، ص ۳۷۲) ابن حاجب در شرح خود بر مفصّل اعتراضی بر این سیاق و عدم تفکیک کرده گوید: شایسته بود که زمخشری بین اغد و اجرب و انخر و احال تفکیک کرده و فرق گذارد چون حدث در اغد قائم به خود فاعل است ولی در مثل اجرب قائم به مال اوست نه خود او. 🔸(الایضاح، ج ۲، ص ۱۱۷)
🔹۲. برخی هم در تفکیک بین این دو قسم به اشاره اکتفاءکرده گفتهاند: لصیرورة الفاعل ذا أصله ای مأخذه بالذات نحو اغدّ البعیر أو بالواسطة نحو اجرب الرجل ای صار ذا ابل ذات جَرَب. 🔸(حاشیه قرهداغی بر تصریف الاشنوی، ص ۳۳)
🔹۳. در مقابل، بعضی هر قسم را به عنوان معنای مستقلی ذکر کرده و دانستهاند. 🔸(علوم العربیه، ص ۲۱ و ۲۲)
🔹حق این است که این دو شق، دو صنف یک نوع هستند لذا به همین نحو که تفکیک شد انسب است چون هر دو از طرفی واجدیت فاعل را رسانده و از این جهت یک نوعند و از طرف دیگر یکی واجدیت مبدأ و دیگری واجدیت صاحب مبدأ است و به عبارت دیگر در یکی حدث قائم به فاعل باب و در دیگری قائم به متعلق آن است البته اگر فقط در برخی استعمالات لفظ، این معنا (قیام حدث به متعلق فاعل) استفاده میشد این معنا را قسمی جدا ذکر نکرده و به تجوز عقلی آن حکم میکردیم لکن اساساً این امثله از این باب دائماً به این معنا بوده و در جمیع استعمالات به این نحو هستند که این حالت سبب میشود با وجود مقدار مناسبی از امثله صنفی جدید بوده و ممتاز از اصناف دیگر خود قلمداد شوند.
2⃣ ممکن است اشکال شود که بعضی امثله مذکوره مثل اَغدّ و اَثْمَرَ و... از آنجایی که مجردشان هم به این معنا استعمال شدهاند لذا به همان معنای مجردشان بوده و معنای جدیدی مغایر با آن معنای مجرد (صیرورت) ندارند جواب این است که این کلام در صورتی ممکن است قبول شود که هر دو لفظ (مجرد و مزید) لغت یک قوم و موضوع آن باشند و گرنه اعتراض وارد نیست علاوه بر اینکه در صورت اول نیز، آنچه ذکر شد قطعی نیست چون اصل در نقل مجرد به مزید افاده معنای جدید است و به همین دلیل بود که سابقا عرض شد که احزن متعدی حزِن است نه به معنای حَزَن.
↩️ ادامه دارد.
👉 @raveshsonnati
#دانستنیهای_لغوی
✔️ علامه حسن زاده
↪️ 🔹و از قبيل كلمات ياد شده كلمه «سبلت» است. مرحوم طريحى در ماده «س ب ل» مجمع البحرين گويد: «و فى حديث وصفه -صلی الله علیه و آله- انه كان وافر السبلة. هى بالتحريك الشارب، و الجمع: السبال».
🔹و لكن ندانم در كداميك از شروح جامع بخارى-: عمدة القارى و يا شرح كرمانى و يا شروح ديگران- ديدهام كه «سبلت» در عرف اوائل اطلاق بر لحيه میشد، و در بعد اختصاص به شارب يافته است.
🔹اما وافر السبلة بودن آن حضرت چنانست كه در محاسن برقى آمده است: قال عمرو بن العاص للحسين عليه السلام: ما بال لحاكم أوفر من لحائنا؟ فقال عليه السلام: و البلد الطيب يخرج نباته باذن ربه و الذي خبث لا يخرج الّا نكدا.
🔹در صحاح جوهرى آمده است كه: الصيصة شوكة الحائك يسوّى بها السداة و اللحمة، و منه صيصة الديك التى فى رجله. و صياصى البقر قرونها، و ربما كانت تركب فى الرماح مكان الأسنّة. و الصياصى جمع الصيصة و الصيصية.
🔹ابن اثير در نهاية گويد: فيه- يعنى فى الحديث- انه ذكر فتنة تكون في أقطار الأرض كأنها صياصى بقر أي قرونها، واحدها صيصية بالتخفيف. و قيل: شبّه الرماح التي تشرع فى الفتنة و ما يشبهها من سائر السلاح بقرون بقر مجتمعة. و منه حديث أبى هريرة: أصحاب الدجّال شواربهم كالصياصي- يعنى أنهم أطالوها و فتلوها حتى صارت كأنها قرون بقر.
🔹و از قبيل كلمات ياد شده است اكثر كلماتى كه در اصول معارف در آيات و روايات مستعمل است چنان كه در كلمه ۹۸ بدان اشارتى شده است كه: «الفاظى را كه در اداء و ايفاى معانى بكار میبريم همه از اين نشأه پديد آمدهاند و با معانى مادّى مناسبت دارند ...»
📚هزار و يك كلمه، ج۱، ص: ۱۳۶.
👉 @raveshsonnati