eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
9.7هزار دنبال‌کننده
734 عکس
7 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
مهدى بیا كه رفتنیَم، راهِ چاره نیست  جُز تو، به آسمانِ ولایت ستاره نیست آبى به كامِ خُشكِ منِ تشنه لب رسان  در كارِ خِیر، حاجتِ هیچ اِستخاره نیست  بِنشین كنارِ بسترم اى میوه ى دِلَم  فُرصت به قَدرِ دیدنِ رویت دوباره نیست  آه از دَمى كه حضرتِ حیدر به خانه دید  در گوشِ مادرم اثر از گوشواره نیست  مهدى  بِدان كه بِینِ مُصیباتِ كربلا  جانسوزتر زِ حَلقِ پاره ى آن شیرخواره نیست  جَدّ غَریبِ من، بَدَنَش پاره پاره شُد  امّا بِه گِردِ من خَبَرى از سَواره نیست @raziolhossein
باغبانی مثل من شرمنده ازگل‌ها نشد غنچۀ نشکفته‌ام گلبرگ‌هایش وا نشد آشیانی را که با هم ساختیم آتش زدند هر چه پیغمبر سفارش کرده بود اجرا نشد پای نامحرم نباید باز می‌شد در حرم با تمام قدرتم مانع شدم امّا نشد ضربه‌ای با پا به در زد سخت پهلویم شکست بعد ازآن، زهرا برای تو دگر زهرا نشد پشت در افتاده بودم خصم در را می‌فشرد یاعلی گفتم که برخیزم، ولی تنها نشد بین آتش ناگهان دلواپس زینب شدم دود می‌دیدم فضا را، دخترم پیدا نشد  ریسمان را باز می‌کردم اگر قنفذ نبود با غلاف تیغ محکم زد به دستم، وا نشد @raziolhossein
چه کنم بی تو اگر زنده بمانم ، چه کنم کاش می شد که در این شهر نمانم ، چه کنم تا سحر خواب نداری و دعا گوی منی شده بیماری تو قاتل جانم ، چه کنم مردم از گریه ی تو خسته ، تو از گریه ی من اشک از دیده ز داغت نفشانم ، چه کنم من که صد ها گره ی کور به دستم وا شد گِرِهم روی گره خورده ندانم ، چه کنم حاضرم جان بدهم چهره ی خود باز کنی گرچه شرمنده از این روی نهانم ، چه کنم تا مغیره رسد از راه حسن می لرزد من به حال پسرم بس نگرانم ، چه کنم گیرم از کوچه به یادت رفت و آمد نکنم با در سوخته ی خانه ندانم ! ! ، چه کنم استخوان های تو بیرون زده لاغر شده ای چِقَدَرَ پیر شدی یار جوانم ، چه کنم ای زمین خورده ، علی هست زمین خورده ی تو بیش از این نیست به تن ، تاب و توانم ، چه کنم به یقین حرف دلم بود که "انسانی" گفت: "من زمین خورده ترین مرد زمانم ، چه کنم" @raziolhossein
طعم بهار را نچشیدم خزان شدم یاسم ولی به رنگ گل ارغوان شدم این روزها, قیام و رکوعم شده یکی مثل هلال ماه, خمیدم کمان شدم آمد به خانه دختر طلحه به دیدنم گفتم ببین که پوستِ بر استخوان شدم یک روز اگر زمین نخورم شب نمی شود نیرو ز دست داده ام و ناتوان شدم من بازویم شکسته ولی کار می کنم حیدر ببیندم که دوباره جوان شدم گیرم وضو جبیره, مقصر مغیره شد بس ضربه زد به بازوی من نیمه جان شدم @raziolhossein
سر ِ تورا به رویِ نيزه آشيان دادند مرا به مجلس نامحرمان مكان دادند جماعتي كه نمک خورده یِ علی بودند به خواهرت سر ِ بازار ِ كوفه نان دادند @raziolhossein
آسمان را به روی تخته ی در می بردند تاج سر بود که باید روی سر می بردند سرو سامان همه بی سر و بی سامان بود پا به یک سوی ، سر از یک طرف آویزان بود او درست است که یک همدم و غمخوار نداشت بدنش روی دری بود که مسمار نداشت جگرش پاره شده اما به دل تشت نریخت عضو عضو بدنش هر طرف دشت نریخت بود زندانی و در مجلس اغیار نرفت همره اهل و عیالش سر بازار نرفت کسی از دور به پیشانی او سنگ نزد گرگ درنده به پیرهن او چنگ نزد کنج زندان خبر از بزم می و جام نبود دخترش ثانیه ای در ملاء عام نبود سر سجاده و در حال سجودش نزدند هر دو دستش به تنش بود و عمودش نزدند تن او ماند روی خاک ولی چاک نشد تیغ خونین شده با پیرهنش پاک نشد بود مظلوم ولی هفت کفن داشت به تن گریه میکرد به جسمی که نشد و غسل و کفن @raziolhossein
جبرئیل آمد از سما امشب ، می زند از شعف به هم شهپر همه دنبال او ملائکه ها ، صف زده گرد خانه ی حیدر  هر چه در آسمان ستاره که هست ، می درخشند کنار یکدیگر نکند حق برای دوم بار ، کرده کوثر عطا به پیغمبر  که نهیبی به خود زدم گفتم ، من به بیداریم و یا خوابم که ز گهواره این ندا آمد ، تو مرا نوکری ،من اربابم فُطرس از بعد این همه حسرت ، صاحب بال و پر شد از کَرَمَش می برد لذت دو عالم را ، به دو چشمش اگر نهد قدمش  گرچه نا قابلم ولی قلبم ، شده مشتاق یک نگاه کَمَش به خدا عاقبت به خیر شود ، پاگذارد هر آنکه در حرمش هر که دارد به سینه مهرش را ، جایگاهش بود بهشت برین تا قیامت گدای در گاهش ، پادشاهی کند به عرش و زمین هر چه در چهره اش نگاه کنی ، چهره اش جلوه ای ز روی علیست از میان ملائکه یکسر ، با نگاهش به جستجوی علیست  خنده اش مو نمی زند با مادر ، خُلق و خویش به خُلق و خوی علیست می گشاید همین که آغوشش ، بوی خوش می دهد که بوی علیست  به علی رفته هر که می نگرد ، جود و احسان و هم مرام حسین با دل شیعه می کند بازی ، از همین کودکی مرام حسین  می کند مثل لاله پیغمبر ، نوه ی نو رسیده را بویش به چه عشقی و از تمام وجود ، شانه مادر زند به گیسویش هر چه نور بوده در عالم ، تابَد از پشت پرده ی رویش اگر این پرده را کنار زند ، آسمان ها شوند پی جویش  دین و دنیا ببازد آنکس که ، دوست دارد کسی به غیر حسین از قیامت دگر نمی ترسد ، هر که دارد به سینه مِهر حسین   به مسیحی بگو بیا و ببین ، جلوه ای از خدای عیسی را ای یهودی ببین به گهواره ، باعث معجزات موسی را پیر عیسی بود همین کودک ، که شفا می دهد مسیحا را به روی دست مصطفی بینید ، این تجلی طور سینا را هر که شد عاشق حسین هرگز ، حرفی از عشق دیگری نزند هر که شد گدای کوی حسین ، در خانه ی دگری نزند  او ردم گر کند خدا نکند ، یا که از خود جدا ،خدا نکند هر چه دارم من از عنایت اوست ، دل به او بسته ام رها نکند گر چه خوارم اگر چه پَستَم من ، نکند او مرا دعا نکند شب میلاد می زنم صدا او را ، جان دهم گر مرا صدا نکند  جمع ما یک شب از عنایت او ، اگر او از همه رضا باشد سال دیگر ولادت ارباب ، وعده ی ما به کربلا باشد  نگران بود مادرت تا دید ، بوسه زد مصطفی به حنجر تو پدرت با خبر از این که شود ، قطعه قطعه تمام پیکر تو گریه می کرد مجتبی به آن روزی ، که جدا می شود زتن سر تو سر و جان تمام علمیان ، به فدای تن مطهر تو شده از کودکی به هر محفل ، گریه کردن به تو سعادت من من ز خاک کمترم اگر که شود ، سر موئی کم از ارادت من @raziolhossein
زَهرى اُفتاده بجانم كه نمانَداثرم دست وپاميزنم ونيست كنارم پدرم جِگرم پاره شُد، اَمّا به دِلِ تَشت نريخت خواهرى نيست مَرا لَختِه ببيند جِگرم زَهر در آب نمود و آب را زَهرَم كرد روزه بودَم من و اِفطار به دِل زَد شَررَم مى كِشَم سينه و دِل را به زَمين ميخَندد فَرقى انگار ندارد كه چه آيد بِسَرَم آب آوَرد زَنى ، يادِ هِلال اُفتادم كَربَلا آن به آن ميگُذَرَد از نَظَرَم خاكِ اين حُجره كُجا و تَهِ گودال كُجا به تَنَم نِيزِه نَخُورده است وجُدانيست سَرَم پِدَرَم بود ، مَرا بِينِ عَبا مى پيچيد* گرچِه پاشيده زِهم نيست تَنَم دورو بَرَم* @raziolhossein
لاله زارى كه به خون بود شناورديدم هم سَرِبى بَدن و هم تنِ بى سرديدم حَسَن ازواقعه ى كوچه نه شب داشت نه روز آنچه را ديدحسن منكه مكرّر ديدم غارتِ خيمه به سختىِ امان نامه نبود من جِگر خون شُدَنِ ساقىِ لشگرديدم مى دَويدم ، كه نِگاهم به مَزارى اُفتاد عدّه اى را زِ پِىِ ، غارتِ گوهر ديدم نِيزه دارى به پَسِ خيمه زمين راميگشت كز دلِ خاك در آوردَنِ اصغر ديدم @raziolhossein
دنبال صدای دلبرم افتادم با سر به کنار اکبرم افتادم تا پهلوی نیزه خورده‌اش را دیدم یک لحظه به یاد مادرم افتادم @raziolhossein
سر ِ تورا به رويِ نيزه آشيان دادند مرا به مجلس نامحرمان مكان دادند جماعتي كه نمك خوردۀ علي بودند به خواهرت سر ِ بازار ِ كوفه نان دادند @raziolhossein
دختری را پدری کو به دلارائی تو روح من تازه شد از لعل مسیحائی تو بی تو در طیِ سفر خوب نخوابیدم من به دلم بود پدر حسرت لالائی تو چشم خود را بگشا تا که بسنجیم به هم دیدِ من کم شده یا قوّت بینائی تو شبی آمد که به ما سر بزند دختر شام ذکر خیر تو شد و صحبت آقائی تو بس که از مِهر و وفای تو برایش گفتم مات و مبهوت شد از شیوه ی بابائی تو با وفا بوده خدا خیر به راهب بدهد شستشو داده دو چندان شده زیبائی تو (بی وفا بوده عجب خیر نبیند خولی خاک پاشیده به آئینه ی زهرائی تو)...۱ چوب افتاده به جان لب تو حیرانم میزبان با چه نموده است پذیرائی تو لب پائینی تو لطمه فراوان دیده چاره ای نیست ببوسم لب بالائی تو @raziolhossein