۱۲۴. اعتراض امام سجاد علیه السلام به یزید
آوردهاند که سپس یزید علی بن الحسین علیهم السلام و کودکان و زنان را خواند در حالی که آنها با طنابها بسته شده بودند پس بر او وارد شدند امام سجاد علیه السلام فرمود ای یزید گمان تو به رسول خدا چیست اگر ما را بسته به طناب ببیند آیا بر ما غصه نخواهد خورد یزید گفت ای علی پدر تو بود که با من قطع ارتباط کرد و بر سلطنتم با من نزاع کرد پس خدا با او چنین کرد که میبینی!
ثمّ دعا يزيد بعليّ بن الحسين و الصّبيان و النّساء و قد أوثقوا بالحبال فأدخلوا عليه، فقال عليّ بن الحسين: يا يزيد! ما ظنّك برسول اللّه صلّى عليه [و آله] و سلّم لو رآنا مقرنين بالحبال؟ [أ] ما كان يرقّ لنا؟ فقال: يا عليّ! أبوك الّذي قطع رحمي و نازعني على سلطاني، فصنع اللّه به ما رأيت!
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
۱۲۵. طناب به بازوی اسیران
در نقل منتخب طریحی از امام سجاد علیه السلام آمده است:
هنگامی که ما را بر یزید بن معاویه وارد کردند طنابهایی آوردند و ما را با آن بستند طناب به گردن من و گردن ام کلثوم و کتف حضرت زینب و سکینه خاتون بسته شده بود و دختران را کت میدادند هرگاه از حرکت میایستادند کتک میخوردند تا اینکه ما را به نزد یزید رساندند.
و روينا عن عليّ بن الحسين عليهما السّلام قال: لمّا وفدنا على يزيد بن معاوية (لعنهما اللّه تعالى) أتوا بحبال، و ربقونا مثل الأغنام؛ و كان الحبل بعنقي و عنق أمّ كلثوم، و بكتف زينب و سكينة و البنات تساق، كلّما قصرن عن المشي ضربنا (بن) حتّى أوقفونا بين يدي يزيد.
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
صفحه نهم از فهرست مصائب آل الله
۱۱۷. وضعیت بانوان حرم رسالت در مجلس یزید
۱۱۸. گریبان چاک زدن حضرت زینب (سلام الله علیها)
۱۱۹. ناله های بانوان بنی هاشم در مجلس یزید
۱۲۰. ما اسیران خاندان محمدیم!
۱۲۱. حالات فاطمه و سکینه دختران امام حسین و اعتراض فاطمه خاتون به یزید لعین
۱۲۲. صدای ناله و فریاد از زنان و کنیزان پشت پرده یزید (همان)
۱۲۳. هیچ کس را سنگدل تر (قسی القلب تر) از یزید ندیدم.
۱۲۴. اعتراض امام سجاد علیه السلام به یزید
۱۲۵. طناب به بازوی اسیران
۱۲۶. دو مرثیه از حضرت رباب
🔸 تذكرة الخواصّ : گفته اند كه رَباب، دختر امرؤ القيس و همسر حسين عليه السلام ، سرِ ايشان را به دامان گرفت و بوسيد و چنين سرود:
واى از مصيبت حسين! حسين را از ياد نمى برم
كه تيغ هاى دشمنان ، او را هدف گرفتند .
او را در كربلا ، بر زمين افكنده ، رها كردند.
خداوند ، دو سوىِ كربلا را هرگز سيراب مگردانَد!
تذکرة الخواص و (احتمالا به تبع آن منتهی الآمال) این ماجرا را در ضمن وقایع کوفه آورده است اما مرحوم سید محسن امین (در کتاب های مختلف خود از جمله لواعج الاشجان) این واقعه را در ضمن وقایع شام دانسته است.
🔸همچنین بر شهادت همسرش حسين عليه السلام ، چنين مرثيه خواند :
آن كه نورى پرتوافشان بوده است
اكنون ، كشته دفن ناشده كربلاست
نواده پيامبر ! خدا تو را از سوى ما جزاى نيكو دهد
[تو] از زيان وزن اعمال [در قيامت] ، دور گشته اى .
تو براى من كوهى سخت بودى كه به آن پناه مى بردم
و تو با رحمت و ديندارى ، با ما مصاحبت مى كردى .
[ پس از تو ] چه كسى براى يتيمان باشد
و چه كسى براى درخواست كنندگان و چه كسى نياز را برطرف كند و مسكينان ، به او پناه برند؟
به خدا سوگند ، پس از تو با هيچ كس ديگرى ازدواج نخواهم كرد
تا آن كه ميان شن و گِل ، مدفون و ناپيدا شوم .
تذكرة الخواصّ : قِيلَ : إنَّ الرَّبابَ بِنتَ امرِئِ القَيسِ ـ زَوجَ الحُسَينِ عليه السلام ـ أخَذَتِ الرَّأسَ ووَضَعَتهُ في حِجرِها وقَبَّلَتهُ ، وقالت :
وا حُسَينا فَلا نَسيتُ حُسَينا
أقصَدَتهُ أسِنَّةُ الأَعداءِ
غادَروهُ بِكَربلاءَ صَريعاً
لا سَقَى اللّه ُ جانِبَي كَربَلاءِ
تذكرة الخواص نویسنده : سبط بن الجوزي جلد : 1 صفحه : 233
ورثته زوجته الرباب بنت امرئ القيس بن عدي فقالت:
- ان الذي كان نورا يستضاء به
بكربلاء قتيل غير مدفون
سِبطَ النَّبِيِّ جَزاكَ اللّه ُ صالِحَةً
عَنّا ، وجُنِّبتَ خُسرانَ المَوازينِ
قد كنت لي جبلا صلدا ألوذ به
وكنت تصحبنا بالرحم والدين
فمن يجيب نداء المستغيث ومن
يغني ويؤوي إليه كل مسكين
تالله لا ابتغي صهرا بصهركم
حتى أوسد بين اللحد والطين
ر،ک: دانشنامه امام حسین به نقل از اغانی و الوافي بالوفيات (بدون بیت دوم) نویسنده الصفدي جلد : 14 صفحه : 53 م ۷۶۴
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
۱۲۷. حضرت رباب به زیر سایه نمی رفت!
به مناسبت این مرثیه این نکات هم اینجا اضافه شود که کامل ابن اثیر و دیگران نقل کرده اند که:
رباب (حتی در مدینه) زیر سایه نمی رفت و پس از یکسال از دنیا رفت.
همچنین خیلی ها از ایشان خواستگاری کردند که فرمود پدر همسری بهتر از پیامبر انتخاب نمی کنم.
ثُمَّ عادَت إلَى المَدينَةِ فَخَطَبَهَا الأَشرافُ مِن قُرَيشٍ ، فَقالَت : ما كُنتُ لِأَتَّخِذَ حَموا بَعدَ رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله . وبَقِيَت بَعدَهُ سَنَةً لَم يُظِلَّها سَقفُ بَيتٍ ، حَتّى بُلِيَت وماتَت كَمَدا ، وقيلَ : إنَّها أقامَت عَلى قَبرِهِ سَنَةً ، وعادَت إلَى المَدينَةِ فَماتَت أسَفا عَلَيهِ .
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
۱۲۸. جسارت مرد شامی در مجلس یزید به حضرت فاطمه بنت الحسین
جملات حضرت فاطمه در نقل های مختلف:
به خود لرزیدم ... از لباس عمه گرفت... عمه یتیم شدم و خدمتکار دیگران نیز بشوم؟
مرحوم شیخ مفید در إرشاد از فاطمه بنت الحسین علیه السلام نقل می کند:
هنگامى كه پيشِ روى يزيد نشستيم ، دلش به حال ما سوخت .
مردى سرخ رو از شاميان برخاست و گفت : اى امير مؤمنان ! اين دختر را (منظورش من بودم كه دخترى زيبا بودم) به من ببخش .
بر خود #لرزيدم و گمان كردم كه اين ، برايشان رَواست . #لباس عمّه ام زينب عليهاالسلام را گرفتم و او مى دانست كه اين ، نمى شود.
[در لهوف آمده است:
فاطمه به عمّه اش گفت : اى عمّه ! #يتيم شدم و #خدمتكار هم مى شوم؟!]
عمّه ام به آن مرد شامى گفت : به خدا سوگند ، خطا كردى و پَستى نشان دادى. به خدا سوگند ، اين ، نه حقّ توست و نه حقّ يزيد .
يزيد ، خشمگين شد و گفت : تو خطا كردى . اين ، حقّ من است و اگر بخواهم چنين كنم ، مى كنم .
زينب عليهاالسلام گفت : به خدا سوگند ، هرگز ! خداوند ، اين حق را براى تو ننهاده است ، مگر آن كه از دين ما خارج شوى و به دين ديگرى بگروى .
يزيد ، از خشم ، عقل از سرش پريد و گفت : با اين گونه سخن ، با من رويارو مى شوى؟! آنانى كه از دينْ خارج شده اند ، پدر و برادرت هستند .
زينب عليهاالسلام گفت : تو و جدّ و پدرت ، اگر مسلمان باشيد ، به دين خدا و دين پدرم و دين برادرم ، هدايت شده ايد .
يزيد گفت : اى دشمن خدا ! دروغ گفتى .
زينب عليهاالسلام به او گفت : تو اميرى و به ستم ، ناسزا مى گويى و به قدرتت ، [نه بُرهانت ،] چيره اى .
يزيد ، گويى خجالت كشيد و ساكت شد . آن شامى ، دوباره گفت : اين دختر را به من ببخش . يزيد به او گفت : دور شو ! خداوند ، به تو مرگى دهد كه زندگى ات به پايان رسد ! [1]
🔸توبه مرد شامی
به نقل لهوف
مرد شامى گفت : اين دختر، كيست؟ يزيد گفت : اين ، فاطمه دختر حسين است و او هم عمّه اش ، دختر على است . مرد شامى گفت : حسين ، پسر فاطمه و على ، پسر ابو طالب؟! گفت : آرى . شامى گفت : اى يزيد ! خدا تو را لعنت كند! آيا خاندان پيامبرت را مى كُشى و فرزندانش را اسير مى كنى ؟! به خدا سوگند ، من جز اين خيال نكردم كه آنان اسيران روم اند . يزيد گفت : به خدا سوگند ، تو را به آنان ملحق مى كنم . سپس فرمان داد گردنش را بزنند .
[1] لَمّا جَلَسنا بَينَ يَدَي يَزيدَ رَقَّ لَنا ، فَقامَ إلَيهِ رَجُلٌ مِن أهلِ الشّامِ أحمَرُ ، فَقالَ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، هَب لي هذِهِ الجارِيَةَ ـ يَعنيني ـ وكُنتُ جارِيَةً وَضيئَةً ، فَاُرعِدتُ وظَنَنتُ أنَّ ذلِكَ جائِزٌ لَهُم ، فَأَخَذتُ بِثِيابِ عَمَّتي زَينَبَ. و كانَت تَعلَمُ أنَّ ذلِكَ لا يَكونُ .
[قال فی اللهوف: فَقالَت فاطِمَةُ لِعَمَّتِها : يا عَمَّتاه ! اُوتِمتُ واُستَخدَمُ؟]
فَقالَت عَمَّتي لِلشّامِيِّ : كَذَبتَ وَاللّه ِ ولَؤُمتَ ، وَاللّه ِ ما ذلِكَ لَكَ ولا لَهُ . فَغَضِبَ يَزيدُ وقالَ : كَذَبتِ ، إنَّ ذلِكِ لي ، ولَو شِئتُ أن أفعَلَ لَفَعَلتُ . قالَت : كَلّا وَاللّه ِ ، ما جَعَلَ اللّه ُ لَكَ ذلِكَ ، إلّا أن تَخرُجَ مِن مِلَّتِنا وتَدينَ بِغَيرِها . فَاستَطارَ يَزيدُ غَضَبا ، وقالَ : إيّايَ تَستَقبِلينَ بِهذا ؟ ! إنَّما خَرَجَ مِنَ الدّينِ أبوكِ وأخوكِ . قالَت زَينَبُ : بِدينِ اللّه ِ ودينِ أبي ودينِ أخِي اهتَدَيتَ أنتَ وجَدُّكَ وأبوكَ إن كُنتَ مُسلِما . قالَ : كَذَبتِ يا عَدُوَّةَ اللّه ِ . قالَت لَهُ : أنتَ أميرٌ تَشتُمُ ظالِما وتَقهَرُ بِسُلطانِكَ . فَكَأَنَّهُ استَحيا وسَكَتَ . فَعادَ الشّامِيُّ فَقالَ : هَب لي هذِهِ الجارِيَةَ ! فَقالَ لَهُ يَزيدُ : اُغرُب ، وَهَبَ اللّه ُ لَكَ حَتفا قاضِيا (الإرشاد : ج 2 ص 121) .
[و فی اللهوف:
فَقالَ الشّامِيُّ : مَن هذِهِ الجارِيَةُ ؟ فَقالَ يَزيدُ : هذِهِ فاطِمَةُ بِنتُ الحُسَينِ وتِلكَ عَمَّتُها زَينَبُ ابنَةُ عَلِيٍّ . فَقالَ الشّامِيُّ : الحُسَينُ بنُ فاطِمَةَ وعَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ ؟ ! قالَ : نَعَم . فَقالَ الشّامِيُّ : لَعَنَكَ اللّه ُ يا يَزيدُ ! أتَقتُلُ عِترَةَ نَبِيِّكَ وتَسبي ذُرِّيَّتَهُ ، وَاللّه ِ ما تَوَهَّمتُ إلّا أنَّهُم سَبيُ الرّومِ ! فَقالَ يَزيدُ : وَاللّه ِ لَاُلحِقَنَّكَ بِهِم ، ثُمَّ أمَرَ بِهِ فَضُرِبَت عُنُقُهُ .
الملهوف : ص 218 ، بحار الأنوار : ج 45 ص 136 و 137 .]
🔴 نکته مهم: این نقل با تفاوت در نقل ها در ارشاد امالی احتجاج لهوف و ... از مصادر آمده است اما مهم اینکه در روایت طبری از عمار دهنی این نکته در مقتل کوتاه منقول از امام باقر علیه السلام نقل شده است.
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
روضه اربعین ۱۴۰۰.aac
27.32M
🔈روضه کوتاه اربعین
شعر های اجراشده:
هر دم ز آه حسرت تو آه می کشم
با مقتل شهادت تو آه می کشم
در آرزوی یک سحر کربلای تو
در حسرت زیارت تو آه می کشم
اصلا سلام من به امید جواب توست
با شوق یک اجابت تو، آه می کشم
ای رحمت وسیع خدایی، نگاه کن
در آرزوی رحمت تو آه می کشم
قربان آیه آیه ی لب های زخمی ات
دائم برای غربت تو آه می کشم
با یاد ساربان و عقیق یمانی ات
با لحظه های غارت تو آه می کشم
با یاد خیزران و لب چوب خورده ات
با آن همه مصیبت تو آه می کشم
#حضرت_زینب_س_اربعین
از راه آمد خواهرت ای سر بریده
اما بدون دخترت ای سر بریده
دارد رباب از راه مي آید برادر
اما بدون اصغرت ای سر بریده
@hosenih
از گوشه ی مقتل هنوزم که هنوز است
آید صدای مادرت ای سر بریده
از شامیان پیراهنت را پس گرفتم
از ساربان انگشترت ... ای سر بریده
من که نفهمیدم، خودت می گفتی ای کاش
خولی چه کرده با سرت ای سر بریده
بالای نیزه ماه من بودی برادر
در کوچه ها همراه من بودی برادر
حتما خودت دیدی دو دستم را که بستند
حتما خودت دیدی غرورم را شکستند
حتما خودت دیدی که بر محمل نشستم
حتما خودت دیدی چهل منزل شکستم
حتما خودت دیدی بساط کوفیان را
حتما خودت دیدی مرام شامیان را
قرآن که می خواندی لبت را سنگ می زد
عمدا کنیزی زینبت را سنگ می زد
حالا دگر هم چیزی از آن لب نمانده
هم جای سالم در تن زینب نمانده
@hosenih
این آخر عمری مرا بازار بردند
من را میان مجلس اغیار بردند
رفتی میان طشت و زینب نیمه جان شد
تو خیزران خوردی و قد من کمان شد
وحیدمحمدی
به نقل از اشعار آیینی حسینیه
لیست شعر اربعین:
https://eitaa.com/rozehayemaktoub3/97
در هنگام تنظیم این پیام ، روایتی درباره توصیف دندان مبارک حضرت اباعبدالله علیه السلام یافت نشده بود.
اما اخیرا همان تعبیر (مفلج الاسنان) در لباب الانساب درباره آن حضرت دیده شد و پیام بالا ویرایش شد.
با این توصیف معلوم می شود چهره رسول خدا، سیدالشهدا و امام زمان (علیهم صلوات الله) توصیفات مشترکی دارند.
رزقنا الله زیارتهم فی الدنیا وشفاعتهم فی الآخرة
۱۲۹. قرائت قرآن از رأس مقدس
🔸نقل اول: قرائت آیه «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَـبَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كَانُواْ مِنْ ءَايَـتِنَا عَجَبًا» در کوچه های کوفه
الإرشاد : صبحدم ، عبيد اللّه بن زياد ، سرِ حسين عليه السلام را روانه كرد و آن را در همه كوچه هاى كوفه و قبيله هاى آن چرخاند و از زيد بن اَرقَم روايت شده كه گفته است : سر حسين عليه السلام را بر من گذراندند . سر بر نيزه بود و من ، در حجره اى [نشسته]بودم . هنگامى كه به روبه روى من رسيد ، شنيدم كه مى خوانَد : «آيا پنداشتى كه اصحاب كهف و اصحاب رَقيم ، از نشانه هاى شگفت ما بودند؟!» . به خدا سوگند كه مو بر تنم راست شد و فرياد زدم : به خدا سوگند ، سرِ تو ـ اى فرزند پيامبر خدا ـ ، شگفت تر و شگفت تر است !
الإرشاد : ولَمّا أصبَحَ عُبَيدُ اللّه ِ بنُ زِيادٍ ، بَعَثَ بِرَأسِ الحُسَينِ عليه السلام ، فَديرَ بِهِ في سِكَكِ الكوفَةِ كُلِّها وقَبائِلِها ، فَرُوِيَ عَن زَيدِ بنِ أرقَمَ أنَّهُ قالَ : مُرَّ بِهِ [أي بِرَأسِ الحُسَينِ عليه السلام ]عَلَيَّ ، وهُوَ عَلى رُمحٍ ، وأنَا في غُرفَةٍ ، فَلَمّا حاذاني سَمِعتُهُ يَقرَأُ : «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَـبَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كَانُواْ مِنْ ءَايَـتِنَا عَجَبًا» ، فَقَفَّ ـ وَاللّه ِ ـ شَعري ونادَيتُ : رَأسُكَ ـ وَاللّه ِ يَابنَ رَسولِ اللّه ِ ـ أعجَبُ وأعجَبُ
به نقل از دانشنامه امام حسین علیه السلام مرحوم محمدی ریشهری
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
در نقل مناقب قرائت آیه را تا «و زدناهم هدی» نقل کرده است.
المناقب ، ابن شهرآشوب ـ به نقل از شَعْبى ـ: سر حسين عليه السلام بر شاخه هاى خشك خرما در كوفه آويخته شد و به سخن در آمد و سوره كهف را تا عبارت «آنان جوانانى ايمان آورنده به پروردگارشان بودند و ما بر هدايتشان افزوديم» خواند ؛ امّا اين كرامت ، جز بر گم راهى آن قوم نيفزود .
المناقب لابن شهرآشوب عن الشعبي : أنَّهُ صُلِبَ رَأسُ الحُسَينِ عليه السلام بِالصَّيارِفِ فِي الكوفَةِ ، فَتَنَحنَحَ الرَّأسُ ، وقَرَأَ سورَةَ الكَهفِ إلى قَولِهِ : «إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ ءَامَنُواْ بِرَبِّهِمْ وَ زِدْنَـهُمْ هُدًى» ، فَلَم يَزِدهُم ذلِكَ إلّا ضَلالاً
به نقل از دانشنامه امام حسین علیه السلام مرحوم محمدی ریشهری
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
🔸نقل دوم: جمله «أعجَبُ مِن أصحابِ الكَهفِ قَتلي وحَملي» از راس مقدس
تاريخ دمشق ـ به نقل از مِنهال بن عمرو [1] ـ: به خدا سوگند ، من سر حسين بن على عليه السلام را ، هنگامى كه مى بردند ، ديدم . من در دمشق بودم و جلوى سر ، مردى سوره كهف را قرائت مى كرد تا به اين سخن خداى متعال رسيد : «آيا پنداشتى كه اصحاب كهف و رَقيم ، از نشانه هاى شگفت ما بودند؟!» . آن گاه خداوند ، سر را به سخن در آورد و با شيوايى تمام گفت : «شگفت تر از ماجراى اصحاب كهف ، كُشتن و بردن من است» .
تاريخ دمشق عن المنهال بن عمرو [1] : أنَا ـ وَاللّه ِ ـ رَأَيتُ رَأسَ الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ عليه السلام حينَ حُمِلَ ، وأنَا بِدِمَشقَ ، وبَينَ يَدَيِ الرَّأسِ رَجُلٌ يَقرَأُ سورَةَ الكَهفِ ، حَتّى بَلَغَ قَولَهُ تَعالى : «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَـبَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كَانُواْ مِنْ ءَايَـتِنَا عَجَبًا» ، قالَ : فَأَنطَقَ اللّه ُ الرَّأسَ بِلِسانٍ ذَرِبٍ ، فَقالَ : أعجَبُ مِن أصحابِ الكَهفِ قَتلي وحَملي
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
نقل سوم: قرائت آیه: «وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَـلَمُواْ أَىَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ» و جمله: «لَا قُوَّةَ إِلَا بِاللَّهِ»
المناقب ، ابن شهرآشوب ـ به نقل از شَعْبى ـ: هنگامى كه سرِ حسين عليه السلام را بر درخت آويختند ، از آن شنيده شد : «و به زودى ، ستمكاران خواهند دانست به كجا باز مى گردند!» . و نيز صدايش در دمشق شنيده شد كه مى گويد : «قدرتى ، جز از جانب خدا نيست!»
المناقب لابن شهر آشوب عن الشعبي : لَمّا صَلَبوا رَأسَهُ عَلَى الشَّجَرَةِ سُمِعَ مِنهُ : «وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَـلَمُواْ أَىَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ» . وسُمِعَ أيضا صَوتُهُ بِدِمَشقَ يَقولُ : «لَا قُوَّةَ إِلَا بِاللَّهِ»
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
🔸نقل چهارم: سخن گفتن با ابن وکیده و قرائت آیه: «فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ إِذِ الْأَغْلَـلُ فِى أَعْنَـقِهِمْ وَ السَّلَـسِلُ يُسْحَبُونَ»
دلائل الإمامة ـ به نقل از حارث بن وَكيده ـ: من در ميان كسانى بودم كه سرِ حسين عليه السلام را مى بردند و شنيدم كه آن سر ، سوره كهف را مى خوانَد و من با آن كه صداى ابا عبد اللّه الحسين عليه السلام را مى شنيدم ، در درونم [به ايشان]شك مى كردم . [سر]به من گفت : «اى پسر وَكيده ! آيا ندانستى كه ما امامان ، زنده هستيم و نزد خدايمان روزى مى خوريم ؟!» . با خود گفتم : سر را مى دزدم . ندا داد : «اى پسر وَكيده ! تو به اين كار ، راهى ندارى (موفّق نمى شوى) و گناه ريختن خون من ، نزد خدا ، از چرخاندن سرم بزرگ تر است . آنان را وا بگذار . «به زودى ، آن گاه كه غل و زنجير در گردن ، به روىْ كشيده شوند ، خواهند دانست!».
دلائل الإمامة عن الحارث بن وكيدة : كُنتُ فيمَن حَمَلَ رَأسَ الحُسَينِ عليه السلام ، فَسَمِعتُهُ يَقرَأُ سورَةَ الكَهفِ ، فَجَعَلتُ أشُكُّ في نَفسي وأنَا أسمَعُ نَغمَةَ أبي عَبدِ اللّه ِ عليه السلام . فَقالَ لي : يَا بنَ وكيدَةَ ، أما عَلِمتَ أنّا مَعشَرَ الأَئِمَّةِ أحياءٌ عِندَ رَبِّنا نُرزَقُ ؟! قالَ : فَقُلتُ في نَفسي : أسرِقُ رَأسَهُ ، فَنادى : يَا بنَ وكيدَةَ ، لَيسَ لَكَ إلى ذاكَ سَبيلٌ ، سَفكُهُم دَمي أعظَمُ عِندَ اللّه ِ مِن تَسييرِهِم رَأسي ، فَذَرهُم «فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ إِذِ الْأَغْلَـلُ فِى أَعْنَـقِهِمْ وَ السَّلَـسِلُ يُسْحَبُونَ»
به نقل از دانشنامه امام حسین علیه السلام مرحوم محمدی ریشهری
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
مرثیه دعبل: «کیف القرار و فی السبایا زینب ...؟»
یعنی: چگونه می توان آرام بود در حالیکه زینب در بین اسیران است... ؟
مناقب ابن شهر آشوب: دعبل میگوید:
چرا بر حسین و اهلش گریه نمی کنی؟
چرا بر کسی که محمد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم بر او گریست گریه نمی کنی؟
در آسمان ملائکه ای بر او گریستند
که بزرگوارانی درخشان و راکع و ساجد بودند
دوستی نبی خدا محمد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم را حفظ نکردند،
وقتی حرارتی را جرعه جرعه بر او خوراندند که سرد نمی شود
حسین را کشتند و پیامبر خدا را با قتل نواده اش مصیبت زده نمودند
و مصیبت فقدان بعد از حسین متفرق و زیاد گردید
این حسین است که با شمشیرها تکه تکه شده
و با خون خود خضاب شده و به شهادت رسیده است
عریان و بدون لباس و بر خاک افتاده
و بین چارپایان و پاهایشان مورد حمله قرار میگیرند
چگونه آرام بگیرم که در بین اسراء زینب است؟
که از فرط حرارت دل صدای یا احمد سر میدهد:
ای جد بزرگوار! سگان با ایمنی آب مینوشند و سیراب میشوند،
ولی ما از آب فرات طرد میشویم
ای جد بزرگوار! از شدت فقدان و طول مصیبتم
و به خاطر آنچه میبینم، برمی خیزم و مینشینم.
دِعْبِلٌ:
هَلَّا بَکَیْتَ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ أَهْلِهِ
هَلَّا بَکَیْتَ لِمَنْ بَکَاهُ مُحَمَّدٌ
فَلَقَدْ بَکَتْهُ فِی السَّمَاءِ مَلَائِکٌ
زُهْرٌ کِرَامٌ رَاکِعُونَ وَ سُجَّدٌ
لَمْ یَحْفَظُوا حُبَّ النَّبِیِّ مُحَمَّدٍ
إِذْ جَرَّعُوهُ حَرَارَةً مَا تَبْرُدُ
قَتَلُوا الْحُسَیْنَ فَأَثْکَلُوهُ بِسِبْطِهِ
فَالثُّکْلُ مِنْ بَعْدِ الْحُسَیْنِ مُبَدَّدٌ
هَذَا حُسَیْنٌ بِالسُّیُوفِ مُبَضَّعٌ
مُتَخَضَّبٌ بِدِمَائِهِ مُسْتَشْهِدٌ
عَارٍ بِلَا ثَوْبٍ صَرِیعٌ فِی الثَّرَی
بَیْنَ الْحَوَافِرِ وَ السَّنَابِکِ یُقْصَدُ
کَیْفَ الْقَرَارُ وَ فِی السَّبَایَا زَیْنَبُ
تَدْعُو بِفَرْطِ حَرَارَةٍ یَا أَحْمَدُ
یَا جَدِّ إِنَّ الْکَلْبَ یَشْرَبُ آمِناً
رَیّاً وَ نَحْنُ عَنِ الْفُرَاتِ نُطْرَدُ
یَا جَدِّ مِنْ ثَکْلِی وَ طُولِ مُصِیبَتِی
وَ لِمَا أُعَایِنُهُ أَقُومُ وَ أَقْعُدُ.
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
۱۳۰. عزاداری و سیاه پوشی زنان بنی هاشم
المحاسن ـ به نقل از عمر بن على بن الحسين عليه السلام ـ: وقتى حسين بن على عليه السلام كشته شد، زنان بنى هاشم ، لباس سياه و خشن بر تن كردند و از هيچ گرمى و سردى اى ، شِكوه نمى كردند . على بن الحسين عليه السلام در [موقع ]سوگوارى آنان ، غذا تهيّه مى كرد.
المحاسن عن عمر بن عليّ بن الحسين عليه السلام : لَمّا قُتِلَ الحُسَينُ بنُ عَلِيٍّ عليهماالسلام ، لَبِسنَ نِساءُ بَني هاشِمٍ السَّوادَ وَالمُسوحَ ، وكُنَّ لا يَشتَكينَ مِن حَرٍّ ولا بَردٍ ، وكانَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليهماالسلاميَعمَلُ لَهُنَّ الطَّعامَ لِلمَأتَمِ .
به نقل از دانشنامه امام حسین علیه السلام مرحوم محمدی ریشهری
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
۱۳۱. نوحه خوانی یکساله بر سیدالشهدا
دعائم الإسلام ـ به نقل از امام صادق عليه السلام ـ: براى حسين عليه السلام در طول يك سالِ كامل، شبانه روز، نوحه سرايى شد و سه سال هم [روزانه،] از همان روزى كه در آن كشته شد. مِسوَر بن مَخرَمه ، ابو هُرَيره و بزرگانى از صحابيان پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ، به صورت پنهانى و پوشيده مى آمدند و به نوحه ها گوش مى دادند و مى گريستند.
به نقل از دانشنامه امام حسین علیه السلام مرحوم محمدی ریشهری
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
۱۳۲. هفت روز عزاداری در شام توسط بانوان اهل بیت
🔸سیاه پوشی زنان هاشمی و قریشی در شام
راوی میگوید: هنگامی که صبح شد، یزید حرم و اهل بیت رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله را خواست و به ایشان گفت: دوست دارید نزد من بمانید یا به جانب مدینه مراجعت نمایید؟ من جایزه فراوانی به شما خواهم داد. آنان گفتند: ما اولا دوست داریم برای امام حسین علیه السّلام نوحه و عزاداری کنیم. یزید گفت: هر چه در نظر دارید انجام دهید.
سپس حجرههایی در دمشق برای آنان تخلیه شد و مشغول عزاداری شدند
و هیچ زن هاشمیه و قرشیه ای نماند، مگر این که برای حسین علیه السّلام سیاه پوشید و هفت روز بر حسین علیه السّلام ندبه کردند.
روز هشتم که شد، یزید آنان را فراخواند و ماندن در شام را برایشان عرضه کرد، ولی آنان خواستند به مدینه برگردند. پس برای آنان محملها را مهیا کرد و زینت نمود و امر کرد که سفرههای ابریشمی بیاورند و بر آن اموال ریختند و گفت: ایام کلثوم! این مال را در عوض مصبتتان بگیرید!ام کلثوم فرمود: ای یزید! چقدر کم حیا و پر رو هستی! برادر و اهل بیتم را میکشی و در برابر قتلشان به من عوض مالی میدهی؟
فَجَعَلْتُ أَطْلُبُ یَزِیدَ وَ هُوَ قَدْ دَخَلَ إِلَی بَیْتٍ مُظْلِمٍ وَ قَدْ دَارَ وَجْهَهُ إِلَی الْحَائِطِ وَ هُوَ یَقُولُ مَا لِی وَ لِلْحُسَیْنِ وَ قَدْ وَقَعَتْ عَلَیْهِ الْهُمُومَاتُ فَقَصَصْتُ عَلَیْهِ الْمَنَامَ وَ هُوَ مُنَکِّسُ الرَّأْسِ قَالَ فَلَمَّا أَصْبَحَ اسْتَدْعَی بِحَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَقَالَ لَهُنَّ أَیُّمَا أَحَبُّ إِلَیْکُنَّ الْمُقَامُ عِنْدِی أَوِ الرُّجُوعُ إِلَی الْمَدِینَةِ وَ لَکُمُ الْجَائِزَةُ السَّنِیَّةُ قَالُوا نُحِبُّ أَوَّلًا أَنْ نَنُوحَ عَلَی الْحُسَیْنِ قَالَ افْعَلُوا مَا بَدَا لَکُمْ ثُمَّ أُخْلِیَتْ لَهُنَّ الْحُجَرُ وَ الْبُیُوتُ فِی دِمَشْقَ وَ لَمْ تَبْقَ هَاشِمِیَّةٌ وَ لَا قُرَشِیَّةٌ إِلَّا وَ لَبِسَتِ السَّوَادَ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ نَدَبُوهُ عَلَی مَا نُقِلَ سَبْعَةَ أَیَّامٍ فَلَمَّا کَانَ الْیَوْمُ الثَّامِنُ دَعَاهُنَّ یَزِیدُ وَ عَرَضَ عَلَیْهِنَّ الُمَقَامَ
فَأَبَیْنَ وَ أَرَادُوا الرُّجُوعَ إِلَی الْمَدِینَةِ فَأَحْضَرَ لَهُمُ الْمَحَامِلَ وَ زَیَّنَهَا وَ أَمَرَ بِالْأَنْطَاعِ الْإِبْرِیسَمِ وَ صَبَّ عَلَیْهَا الْأَمْوَالَ وَ قَالَ یَا أُمَّ کُلْثُومٍ خُذُوا هَذَا الْمَالَ عِوَضَ مَا أَصَابَکُمْ فَقَالَتْ أُمُّ کُلْثُومٍ یَا یَزِیدُ مَا أَقَلَّ حَیَاءَکَ وَ أَصْلَبَ وَجْهَکَ تَقْتُلُ أَخِی وَ أَهْلَ بَیْتِی وَ تُعْطِینِی عِوَضَهُمْ؟
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
۱۳۳. زندانی شدن در خرابه شام
۱۳۴. زندانی بدون سقف و نزدیک به خراب شدن
۱۳۵. سخن گفتن سربازان رومی از قرار قتل اسیران
.الخرائج و الجرائح ـ به نقل از عمران بن على حلبى ، از امام صادق عليه: هنگامى كه على بن الحسين عليه السلام و همراهانش را نزد يزيد بن معاويه ـ كه لعنت هاى خدا بر هر دوشان باد ـ آوردند ، آنان را در خانه اى مخروبه با ديوارهايى سست ، جاى دادند . يكى از اسيران گفت : ما را در اين خانه ، جاى داده اند تا بر ما فرو ريزد . نگهبانانِ گمارده بر ايشان هم ـ كه از قِبطيان مصر بودند ـ ، گفتند : به اينان بنگريد كه مى ترسند اين خانه بر آنان فرو ريزد ، در حالى كه برايشان بهتر از آن است كه فردا ، بيرونشان ببرند و نگاهشان بدارند و گردن هايشان را يكى پس از ديگرى بزنند . على بن الحسين عليه السلام به زبان قِبطى فرمود : «به اذن خدا ، هيچ يك از اين دو نخواهد شد» و همين گونه نيز شد .
الخرائج والجرائح عن عمران بن عليّ الحلبي عن أبي لَمّا اُتِيَ بِعَلِيِّ بنِ الحُسَينِ عليه السلام ومَن مَعَهُ إلى يَزيدَ بنِ مُعاوِيَةَ ـ عَلَيهِمَا لَعائِنُ اللّه ِ ـ جَعَلوهُم في بَيتٍ خَرابٍ واهِي الحيطانِ . [3] فَقالَ بَعضُهُم : إنَّما جُعِلنا في هذَا البَيتِ لِيَقَعَ عَلَينا . فَقالَ المُوَكَّلونَ بِهِم مِنَ الحَرَسِ بِالقِبطِيَّةِ [4] : اُنظُروا إلى هؤُلاءِ يَخافونَ أن يَقَعَ عَلَيهِم هذَا البَيتُ ، وهُوَ أصلَحُ لَهُم مِن أن يَخرُجوا غَدا ، فَتُضرَبَ أعناقُهُم واحِدا بَعدَ واحِدٍ صَبرا . فَقالَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام بِالقِبطِيَّةِ : لا يَكونانِ جَميعا بِإِذنِ اللّه ِ . فَقالَ : وكانَ كَذلِكَ .
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
۱۳۶. زندان خرابه ای که نه از سرما محافظت می کند نه از گرما
۱۳۷. پوست انداختن صورت کودکان و بانوان اسیر اهل بیت
الأمالى ، صدوق ـ به نقل از فاطمه دختر على عليه السلام ـ: يزيد ـ كه خدا لعنتش كند ـ فرمان داد زنان حسين عليه السلام را نيز با على بن الحسين عليه السلام در زندان ، حبس كنند ؛ زندانى كه نه آنان را از گرما نگاه مى داشت و نه از سرما ، تا جايى كه صورت هايشان پوست انداخت .
الأمالي للصدوق عن فاطمة بنت عليّ عليه السلام : إنَّ يَزيدَ لَعَنَهُ اللّه ُ أمَرَ بِنِساءِ الحُسَينِ عليه السلام فَحُبِسنَ مَعَ عَلِيِّ بنِ الحُسَينِ عليه السلام في مَحبِسٍ ، لا يَكُنُّهُم مِن حَرٍّ ولا قَرٍّ ، حَتّى تَقَشَّرَت وُجوهُهُم
🔸شبیه این نقل در کتاب شرح الاخبار از امام باقر علیه السلام نیز نقل شده است.
در نقل راوندی در الخرائج آمده است آنان را در خانه ای خراب و با دیوارهای سست و مشرف به خرابی جا داده بودند.
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
صفحه دهم از فهرست مصائب آل الله
۱۲۶. دو مرثیه از حضرت رباب
۱۲۷. حضرت رباب به زیر سایه نمی رفت!
۱۲۸. جسارت مرد شامی در مجلس یزید
۱۲۹. قرائت قرآن از رأس مقدس (نقل های مختلف)
۱۳۰. عزاداری و سیاه پوشی زنان بنی هاشم
۱۳۱. نوحه خوانی یکساله بر سیدالشهدا
۱۳۲. هفت روز عزاداری در شام توسط بانوان اهل بیت
۱۳۳. زندانی شدن در خرابه شام
۱۳۴. زندانی بدون سقف و نزدیک به خراب شدن
۱۳۵. سخن گفتن سربازان رومی از قرار قتل اسیران
۱۳۶. زندان خرابه ای که نه از سرما محافظت می کند نه از گرما
۱۳۷. پوست انداختن صورت کودکان و بانوان اسیر اهل بیت
سایر صفحات در این فهرست قابل مشاهده است.
هدایت شده از ندای سعادت
❓پس از شهادت سيّدالشّهدا -ع- لشكر دشمن، بىاحترامىهاى فراوانى به بدن شريف آن بزرگوار و به اهلبيتش روا داشتند... ولى برخى از عالمان وقوع بعضى از آنها را بعيد دانسته... [و در صورت وقوع] بازگو كردن آنها را در مجالس عزادارى، خلاف احترام به آن بزرگواران شمردهاند❗️
🗣... اگر امر داير شود بين مصايب مذكور و شبيه به آن، و پامال شدن قرآن و سنّت، كدام مقدَّم است؟ و سيّدالشّهدا-ع- كدام را اختيار خواهد نمود؟ روشن است كه وى طبق وظيفۀ عبوديّت و بندگى عمل خواهد كرد كه چنين هم عمل نمود... و اسلام را براى هميشه، زنده نگاه داشت.
🗣اساس بقاى اسلام بر تولّى و تبرّى است؛ حال آيا اين دو امر را جز با گفتن و نوشتن آن چه مقاتل مورد اعتماد نوشتهاند، مىتوان در عقايد آيندگان بعد از سيّدالشّهدا -ع- تا اين زمان و زمانهاى آينده نگاهدارى كرد؟!
🗣استبعاد نسبت به بعضى از امور، و يا ذكر نكردن برخى ديگر، حقّانيّت مظلوم و بىاساس بودن ظلم ظالم را ثابت نمىكند.
🗣نه تنها دربارۀ سيّدالشّهدا -ع- بلكه دربارۀ همۀ معصومان ع و حتّى رسول اللَّه ص و پيامبران گذشته نيز بايد آن چه بر آنها وارد شده ذكر شود تا مظلومان مورد حمايت قرار گيرند و ظالمان سركوب گردند.
🗣اگر ذكر اين امور اشكال داشت، چرا حضرت سجّاد ع و ديگر اهلبيت ع با اشاره و يا تصريح، در خطبههايشان، براى كوفيان و شاميان بيان نمودند؟!
🗣اگر در هر عصرى، بر جنايتهاى دشمنان اسلام سرپوش گذاشته شود و از مظلومان حمايت نگردد، ظالمان بر حكومت خود مستقرّ خواهند ماند و هر روز، مظلومان بيشترى را زير چكمههايشان نابود خواهند كرد.
📚برگرفته از کتاب #فروغ_شهادت، ص 289
🔰 مقایسه سه نقل متفاوت خطبه امام سجاد علیه السلام
وقتی که خطیب یزید بالای منبر به امیرالمومنین علیه السلام و سیدالشهدا علیه السلام جسارت کرد حضرت فریاد زد: «ويلك ايها الخاطب اشتريت مرضاة المخلوق بسخط الخالق فتبوأ مقعدك من النار.»
در ادامه به یزید فرمود آیا اجازه می دهی از این چوب ها بالا روم؟
یزید چاره ای جز پاسخ مثبت نداشت.
حضرت شروع به صحبت فرمودند تا آنجا که:
[متن اصلی نقل احتجاج و باقی نقل ها در کروشه]:
(ایها الناس) فَمَن عَرَفَني فَقَد عَرَفَني ، ومَن لَم يَعرِفني أنبَأتُهُ بِحَسَبي ونَسَبي ،
أنَا ابنُ مَكَّةَ ومِنىً، أنَا ابنُ زَمزَمَ وَالصَّفا ،
أنَا ابنُ مَن حَمَلَ الزَّكاةَ بِأَطرافِ الرِّدا ، أنَا ابنُ خَيرِ مَنِ ائتَزَرَ وَارتَدى ، أنَا ابنُ خَيرِ مَنِ انتَعَلَ وَاحتَفى ، أنَا ابنُ خَيرِ مَن طافَ وَسعى ، أنَا ابنُ خَيرِ مَن حَجَّ ولَبّى ، أنَا ابنُ مَن حُمِلَ عَلَى البُراقِ فِي الهَوا ، أنَا ابنُ مَن اُسرِيَ بِهِ مِنَ المَسجِدِ الحَرامِ إلَى المَسجِدِ الأَقصى ، فَسُبحانَ مَن أسرى ، أنَا ابنُ مَن بَلَغَ بِهِ جَبرائيلُ إلى سِدرَةِ المُنتَهى ، أنَا ابنُ مَن دَنى فَتَدَلّى فَكانَ مِن رَبِّهِ قابَ قَوسَينِ أو أدنى ، أنَا ابنُ مَن صَلّى بِمَلائِكَةِ السَّما ، أنَا ابنُ مَن أوحى لَهُ الجَليلُ ما أوحى ،
أنَا ابنُ مُحَمَّدٍ المُصطَفى ،
أنَا ابنُ عَلِيٍّ المُرتَضى ،
أنَا ابنُ مَن ضَرَبَ خَراطيمَ الخَلقِ حَتّى قالوا : لا إلهَ إلَا اللّه ُ
...أنَا ابنُ المُؤَيَّدِ بِجَبرائيلَ ، المَنصورِ بِميكائيلَ ...
وأبُو السِّبطَينِ الحَسَنِ وَالحُسَينِ ، مَظهَرُ العَجائِبِ ، ومُفَرِّقُ الكَتائِبِ وَالشِّهابُ الثّاقِبُ ، وَالنّورُ العاقِبُ ، أسَدُ اللّه ِ الغالِبُ ، مَطلوبُ كُلِّ طالِبٍ ، غالِبُ كُلِّ غالِبٍ ؛
ذاكَ جَدّي عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ .
أنَا ابنُ فاطِمَةَ الزَّهراءِ ، أنَا ابنُ سَيِّدَةِ النِّساءِ ، أنَا ابنُ الطُّهرِ البَتولِ ، أنَا ابنُ بضَعَةِ الرَّسولِ .
قالَ : ولَم يَزَل يَقولُ : أنَا أنَا ، حَتّى ضَجَّ النّاسُ بِالبُكاءِ وَالنَّحيبِ
[فی روایة نفس المهموم عن کامل البهائی:
أنا ابن الحسين القتيل بكربلاء ...
أنا ابن المرمل بالدماء،
أنا ابن من بكى عليه الجن في الظلما،
أنا ابن من ناح عليه الطيور في الهوا.]
[فی البحار نقلا عن المناقب:
أنا ابن المقتول ظلما
أنا ابن المجزوز الرأس من القفا
أنا ابن العطشان حتى قضى
أنا ابن طريح كربلاء
أنا ابن مسلوب العمامة والرداء
أنا ابن من بكت عليه ملائكة السماء
أنا ابن من ناحت عليه الجن في الأرض والطير في الهواء
أنا ابن من رأسه على السنان يهدى
أنا ابن من حرمه من العراق إلى الشام تسبى.]
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
🔰 متن فارسی خطبه امام سجاد
سه نقل متفاوت از فرازهایی از خطبه امام سجاد در شام:
هر كس مرا مى شناسد ، كه مى شناسد و هر كس مرا نمى شناسد ، او را از حَسَب و نَسَبم باخبر مى كنم : من ، پسر مكّه و مِنا هستم .
من ، فرزند زمزم و صفا هستم .
من ، پسر كسى هستم كه زكات را [پيچيده ]در گوشه عبا [براى بينوايان] بُرد .
من ، پسر بهترين عباپوش و رَدااندازم .
من ، پسر بهترين كفش پوش و پابرهنه ام . من ، پسر بهترين طواف و سعى كننده ام . من ، پسر كسى هستم كه او را شبانه از مسجد الحرام تا مسجد الأقصى سير دادند ـ و پاك است آن كه سير داد ـ . من ، پسر كسى هستم كه جبرئيل ، او را تا سِدرةُ المنتهى (آخرين درخت سِدر ، در آسمان هفتم) بُرد . من ، پسر كسى هستم كه به پروردگارش نزديك و نزديك تر شد ، تا آن جا كه به اندازه فاصله دو سرِ كمان يا كمتر ، نزديك او شد . من ، پسر كسى هستم كه با فرشتگان آسمان ، نماز خوانْد . من ، پسر كسى هستم كه خداوندِ جليل ، وحى را بر او فرود آورد .
من ، پسر محمّد مصطفايم .
من ، پسر على مرتضايم .
من ، پسر كسى هستم كه بر بينىِ مردم زد تا بگويند : خدايى جز خداوند يگانه نيست . من ، پسر كسى هستم كه پيشِ روى پيامبر خدا ، با دو شمشير و دو نيزه جنگيد ، دو هجرت كرد و دو بيعت نمود ، به دو قبله نماز گزارد و در بدر و حُنَين جنگيد و به اندازه پلك زدنى هم به خدا كافر نشد . من ، پسر صالحِ مؤمنان ، وارث پيامبرانِ ، در هم كوبنده ملحدان ، آقاى مسلمانان ، نور مجاهدان ، زيور عابدان ، تاج سرِ گريه كنندگان ، شكيباترينِ شكيبايان و برترين قيام كننده آل ياسين و فرستاده پروردگار جهانيانم . من ، پسر كسى هستم كه با جبرئيل ، تأييد و با ميكائيل یاری شد....
پدر دو سِبط پيمبَر : حسن و حسين ، آشكاركننده شگفتى ها ، پراكنده كننده گروه ها[ى دشمن] ، شهابْ سنگ بُرّان ، نور جانشين ، شير چيره خدا ، مطلوب هر جوينده و پيروز بر هر پيروزمند ، و اوست جدّم على بن ابى طالب .
من ، پسر فاطمه زهرايم . من ، پسر سَرور زنانم . من ، پسر بتول پاكم . من ، پسر پاره تن پيامبرم» . و پيوسته مى فرمود من چه كسى هستم و چه كسى هستم تا صداى مردم به گريه و ناله بلند شد.
نفس المهموم از کامل بهایی نقل می کند، فرمود:
من پسر حسین کشته کربلا هستم
...
من پسر آغشته به خون ها هستم.
من پسر کسی هستم که جن در تاریکی بر او گریست.
من پسر کسی هستم که مرغان در آسمان بر او نوحه خوانی کردند.
در بحار به نقل از مناقب ابن شهر آشوب آمده است:
من پسر کسی هستم که مظلومانه کشته شد.
من پسر کسی هستم که سر او را از پشت بریدند.
من پسر کسی هستم که تشنه از دنیا رفت.
من پسر افتاده به خاک کربلا هستم.
من پسر کسی هستم که عمامه و ردای او را از بدن او بردند.
من پسر کسی هستم فرشتگان آسمان بر او گریه کردند.
من پسر کسی هستم که جن به روی زمین و پرنده در آسمان بر او نوحه خوانی کردند.
من پسر کسی هستم که سر او را بر روی نیزه هدیه دادند.
من پسر کسی هستم که اهل حرم او را از عراق تا شام به اسارت بردند.
🔸گفته اند یزید از بیم آشوب مردم به موذن دستور داد اذان بگوید ... .
اما هنگام اذان هم آقا امام سجاد علیه السلام تا موذن به نام پیامبر رحمت صلی الله علیه وآله رسید فرمود: یزید آیا پیامبر جد من بود یا تو؟ ... .
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
بسیاری از ترجمه های موجود در کانال از ترجمه بحار موجود در نرم افزار قائمیه و دانشنامه امام حسین علیه السلام مرحوم محمدی ریشهری موجود در سایت کتابخانه فقاهت است.