eitaa logo
ساحت اندیشه
177 دنبال‌کننده
101 عکس
62 ویدیو
45 فایل
«گفتمانی پیرامون دین و اندیشه دینی» کلیه حقوق مادی و معنوی این کانال محفوظ است. نقل مطالب با ذکر منبع بلا اشکال است. راه ارتباطی؛ @hossein_m_m
مشاهده در ایتا
دانلود
در گفتگوهامون به این نتیجه رسیدیم که دعوت به نبايد با باشه. خيلیا میپرسن: آيا اساسِ دعوتِ اسلام بر زور و اجباره؟ يعنى اساس اسلام اين چيزیه كه كشيشهاى در دنيا روش كردن و اسم اسلام رو گذاشتن «»؛ يعنى دينى كه برای رسیدن به اهدافش فقط – یا بیشتر - از شمشير استفاده می كنه؟! یعنی میخوان بگن: شمشیر تنها - یا اصلیترین - ابزاریه که اسلام در دعوت خودش بكار میبره. جواب این تهمت رو خود قرآن میده و میفرماید: «با حکمت و موعظه مردم رو به سوی پروردگارت دعوت کن، و با بهترین روش با اونا بحث کن»، نه «با شمشیر مردم رو به سوی خدا دعوت کن»؛ حتى توی بعضى از كتابهاشون به پيامبر (ص) اهانت میکنن، و كاريكاتور مردى رو میکشن كه توی يک دستش قرآنه و توی دست ديگش شمشيره، و بالاى سر افراد وايساده كه يا بايد به اين قرآن ايمان بيارید، يا گردنتون رو میزنم!! پ.ن: برداشتی از کتاب /شهید ص180. «ساحت اندیشه، پیرامون دین و اندیشه دینی👇» https://eitaa.com/sahat_andisheh
علامه سید عبدالحسین در توضیح این مطلب که «همه انسان های موحّد نجات می یابند» می نویسه: ما برخی از روایت ا را میاوریم تا مردم بدانند هردوی؛ شیعیان و سنی ها، به بهشت میروند. هدفِ ما از این بحث، آن است که مسلمانان را تشویق به گردهم آیی کنیم و بدی اختلاف را به آن ها نشان دهیم، و به آن ها تذکّر بدهیم که این دشمنی، بی فایده و نادانیِ محض است. ... تا زمانی که در میان شیعه و سنی حاکم باشد (هردو متدین به دین باشند)، دیگر اختلاف در میانِ آنها معنایی ندارد. ر.ک.به: موسوعة الإمام السيد عبدالحسين شرف الدين، ج۳، ص۲۹. «ساحت اندیشه، پیرامون دین و اندیشه دینی👇» https://eitaa.com/sahat_andisheh
سلام و عرض ادب خدمت همه اساتید و دوستان💐 چندتا نکته رو میخواستم خدمتتون عرض کنم؛ ۱_ از اینکه پیگیر مطالب هستید و ایرادات رو تذکر میدید، خیلی خیلی ممنونم🙏 ۲-تا الآن دوتا بحث مهم؛ و خدمتتون عرضه شد. ۳- هم بحث و هم بحث خیلی خیلی گسترده تر هستن. به طوری که برای هر کدوم از اونا میشه بسیاری در کانال گذاشت. ولی به مهم ترین مطالب اکتفا کردیم. ۴- بدون ذره ای تعارف عرض میکنم: لطفا هرجا دیدید که مطالب مطرح شده برخلاف یا هست، به راحتی و با صراحت تذکر بدید، ما هم با آغوش باز پذیرای تذکرات شما هستیم و همینطور که مشاهده کردید بعضی موارد تذکر داده شده رو اعمال کردیم. ۵- اساتید و دوستان اگه موضوعی رو در باب و ضروری میدونن که در موردش بحث و گفتگو بشه، حتماً پیشنهاد بدن؛ اگه در توان ما بود اطاعت امر میکنیم.
مقام معظم رهبری در سخنرانیهای متعدّدی رو بحث رسیدگی به جامعه ؛ و صحیح و رسا از معارف دینی، و منطقی از عقاید اسلامی تاکید کردن. مثلا در یجا میفرماید: "این عقاید و باورها باید در عمق جان مردم ما رسوخ و نفوذ کند. همین عقاید است که ما را به میدان می‌آورد و در میدان نگه میدارد" در جایی دیگه فرمودن: "همه‌ی ما باید «لا رَیبَ فِیه» باشیم (در اعتقاداتمون شک نداشته باشیم)؛ ما باید «لاریب فیه»، و قرص و محکم و استوار باشد و آن را با زبان مناسب بیان کنیم" در دیدار با مسئولین آموزش و پرورش هم فرمودن: "آن چیزی که امروز بیش از همه باید در آموزش و پرورشِ ما به آن توجه بشود، اعتقاد اسلامی و عمل اسلامی است که در دانش‌آموزان باید احیاء گردد" با توجه به شرایطی که از سالهای قبل توی پیش اومده؛ و وحشتناکی از طرف به وسیله ی مطرح کردن در مورد و اعتقادات دینی به راه افتاده، و از طرف دیگه هم بخاطر تغییر ذائقه ی مردم و ضروری ندانستن پیگیری بحثهای ، سؤالات زیادی در بین مردم و جوانها در مورد مسائل مختلفِ دینی وجود داره. یکی از اساسی ترین پرسشهایی که در بین مردم عادی و حتی فرهیخته ها به چشم میخوره، پرسش در مورد اصل هستش. به همین دلیل چند جلسه ای رو به صورت خیلی مختصر و کوتاه در مورد نظریه ی گفتگو میکنیم. امیدوارم به لطف و عنایت ولیِّ مطلق الاهی؛ امام زمان (ع)، این مباحث مفید باشه. «ساحت اندیشه، پیرامون دین و اندیشه دینی👇» https://eitaa.com/sahat_andisheh
اینطوری نیست که تنها به جنبه‌هاى فردى زندگى بشر پرداخته باشه، و با و و کاری نداشته باشه. از دیدگاه ، از جداست و قلمرو هرکدوم، با دیگری متفاوته. اما از دیدگاه اسلامی، دنیا و آخرت درهم تنیده شده است، و تک تک رفتارهای دنیویِ ما، آخرتِ مارو میسازه. پس دنیا و آخرت دوتا امر جدا از هم نیستن. اما قبل از وارد شدن در بحثِ نسبت دین با سیاست، اول باید دوتا مفهوم رو روشن کنیم؛ ۱- دین. ۲-سیاست. دین در اینجا، منظوره که "مجموعه احكام، عقايد و ارزش‌هاییه كه از طرف خدا براى هدايت بشر، و تأمين سعادت دنيا و آخرت انسانها تعيين شده؛ و یا پیامبر و ائمه اونارو به مردم میرسونن، و یا عقل اونارو درک میکنه" و منظور از سیاست هم گفتیم که همون "آیین کشورداری" هستش. حالا برای اینکه بدونیم دین، نظری درباره ی سیاست داره یا نه، معقولترین راه اینه که به خود دین مراجعه کنیم و ببینیم در اینباره نظری داره یا خیر! وقتی به مراجعه میکنیم میبینیم صدها آیه و روایت در مورد امور مربوط به (مقننه، مجریه و قضائیه) -بر اساس تقسیم بندی - در منابع دینی وجود داره؛ از مسائلِ حقوق خانواده، بین الملل، جزاء، تجارت و ... گرفته، تا مسائلِ معاملات؛ ازدواج و طلاق و ... و مباحث مربوط به قضاوت و ... . پس اسلام، است. «ساحت اندیشه، پیرامون دین و اندیشه دینی👇» https://eitaa.com/sahat_andisheh
🔴مطلبی علمی و مهم🔴 در حقیقت پاسخ به اين سؤاله كه در زمان عدم دسترسى به تكليف چیه؟ آيا با وجود فراوان در اسلام -كه لازمه ی اجراى اونها تشكيل و هستش-، خدا در زمان از اين احكام صرف نظر کرده و فقط به بسنده میکنه، يا همچنان بر اجراى تأكيد داره؟ اگه بگیم در زمان غیبت امام معصوم خدا احکام اجتماعی رو از ما نخواسته؛ و از اونها دست بر میداره و فقط به احكام فردى مثل نماز، روزه، حج، طهارت و نجاست اكتفا میکنه، لازمه ی اين فرض،‌ خداست. چون اصولاً تشكيلات نبوّت؛ و فرستادن پيامبران و شرايع آسمانى برای اين بوده كه خدا، اين جهان - و از جمله انسان- رو خلق نکرده. بلكه هدفِ خدا این بوده که هر موجودى به اندازه ظرفيت وجودیش به برسه. انسان هم به عنوان یه مخلوق از اين قاعده مستثنى نيست و براى رسيدن به خلق شده. امّا از اونجایی كه محدوده و به تنهايى براى شناسايى كافى نیست، خدا با فرستادن پيامبران، و ابلاغ احكام و دستوراتى در قالب ، راه كمال رو به انسان نشون داده و در واقع تمامى دستورات و احكامى كه در دين اومده به نوعى در تأثير داره. پس در حقیقت، دین همون برنامه‌ى رسيدن انسان‌ها به کماله. با چنين تحليلى، اگه فرض كنيم كه خدا بخش زيادى از احكام اسلام رو تعطيل كرده و از اونها دست برداشته؛ یعنی خدا غرض خودشو كه به كمال رسيدن انسان بوده نقض كرده؛ چون اون چیزی كه سعادت انسان رو تأمين میکنه و به انسن رو به کمال میرسونه، مجموعه احكام و دستورات دينه، نه فقط بخشى از اون احکام. «ساحت اندیشه، پیرامون دین و اندیشه دینی👇» https://eitaa.com/sahat_andisheh
یکی از بحثهای مقدماتیِ ، اینه كه به چه دليلی رعايت یک لازمه؟ و آيا هر قانونى به صرف اين كه «‌قانون‌» هستش، باید ما قبولش کنیم و بهش تن بدیم؟ ‌‌ همینطور که قبلاً بیان شد: اعتبارِ قانون از ناحيه خدا و دين میاد؛ يعنى اگه قانونی به گونه ای از و سرچشمه بگیره، اعتبار پيدا میکنه، و در غير اين صورت، اون قانون اعتبارى نداره و الزامى به رعايت اون نیست. پس اگه همه مردم یک كشور، و حتى همه مردم دنيا به یک قانونی رأى بدن، ولى هيچ و خدايى براش وجود نداشته باشه، اون قانون هیچ اعتباری نداره. چون همینطور که بیان شد هیچ فرد یا گروهی، ذاتاً حقی برای محدود کردن و ادارهء امور دیگران نداره. به عنوان مثال اگه میلیاردها صفر با همدیگه جمع بشن، نتیجه اش "صفره". پس اگه همه ی انسانهای روی زمین به قانونی رای بدن، اون قانون اعتباری پیدا نمیکنه. پس هر قانونى - اعمّ از يا قوانين مصوب و ... - اگه به طريقى تأييد و امضاءِ و خدا را نداشته باشه، هيچ اعتبارى نداره، و در نتيجه هيچ الزامى را براى ما ايجاد نمیکنه. پس اگه ما رو معتبر میدونیم بخاطر اين نیست كه قانون اساسى یک كشوره و درصد زيادى از مردم بهش رأى دادن، بلكه چون به امضاء و تأييد رسيده -و او كسیه كه منصوب از جانب هست، و امام زمان(ع) هم منصوب از طرف خداست- این قانون پیدا میکنه. «ساحت اندیشه، پیرامون دین و اندیشه دینی👇» https://eitaa.com/sahat_andisheh
-----¦﷽¦----- ⭕️ نقدی بر اظهارات اخیر آقای در باب «نفی علوم انسانی اسلامی» مقدماتی چند برای تبیین دیدگاه مختار در باب «علم دینی» لازم به ذکر است؛ «علم» - از نگاه ما - مجموعه مسائلی با محوریت موضوعی واحد است؛ این مسائل که متشکل از موضوع و محمول هستند پاسخی برای اثبات یا نفی می‌طلبند، به‌گونه‌ای که هر پاسخی به مسئله داده شود، درون علم جای می‌گیرد. پس «علم» به این معنا شامل علوم نقلی، علوم عقلی، و علوم تجربی می‌شود. «دین» نیز - از نگاه ما - اسلام حقیقی است که هدف اصلی آن نشان‌دادن راه سعادت به انسان‌هاست. به همین دلیل، همۀ تعالیم نظری و عملی که به این هدف معطوف باشد جزء دین است. اکنون، می‌توان نسبت‌های ممکن میان این دو معنا را در ترکیب وصفی «» بررسی نمود. علم در این تعریف، وظیفۀ شناخت پدیده‌ها و روابط میان پدیده‌ها را بر عهده دارد. اما بیان نوع استفاده از آن به منظور دست‌یابی به سعادت واقعی انسان است، و این است که رسالت تبیین رابطۀ پدیده‌ها با کمال روح انسان و مصالح انسانی را برعهده دارد و نحوۀ تعامل انسان با پدیده‌های مادی و غیرمادی را ارزش‌گذاری کرده، تکلیف انسان را در برخورد با آنها تعیین می‌نماید. باید توجه داشت که در علوم انسانی تا جایی که سخن از تشریح ماهیت یک پدیدۀ انسانی یا اجتماعی، و تبیین رابطۀ آن با دیگر پدیده‌هاست، با «علم محض» سروکار داریم. این علوم که صرفاً به توصیف واقعیات انسانی و اجتماعی می‌پردازند، میان دین‌داران و بی‌دینان،‌ مسلمانان و غیرمسلمانان مشترک هستند. ولی به محض آن که پا را از توصیف فراتر گذاشته، به قلمرو ارزش‌گذاری، هنجاریابی، و توصیۀ دستورالعمل‌های اقتصادی، حقوقی، تربیتی، و ... وارد شویم، به مرزهای مشترک با دین پا گذاشته‌ایم. ✅ به عنوان نمونه، در مباحث اقتصادی، مطالعه و تبیین مکانیسم‌های علمی حاکم بر بازار جزئی از علم است که دینی و غیردینی ندارد. ولی هنگامی که بحث از کمیت و کیفیت تولید، نوع کالا، هدف از تولید، قیمت‌گذاری، رقابت، فروش،‌ و ... به میان می‌آید، ارزش‌هایی در تعیین این مسائل دخالت دارند که با هدف دین تداخل پیدا می‌کنند. از این‌رو، اعتقادات، اخلاقیات، و احکام عملی دین می‌توانند اصول موضوعه، پاسخ‌ها، و دستورالعمل‌های اقتصادی را تحت تأثیر قرار دهند. در این‌گونه مسائل است که تفاوت میان علم دینی و غیردینی آشکار می‌شود. بر این اساس، دینی (اسلامی) علمی است که مبانی عقیدتی و ارزشی دین را در سطوح مختلف این علم مدّ نظر قرار می‌دهد و با آن مطابقت دارد، یا دست‌کم با آنها تنافی ندارد. ⭕️ در مقابل، نظریاتی علمی که یا بر مبانی ضددینی مانند ماتریالیسم، انکار مجردات، و انکار روح مستقل از بدن مبتنی‌اند، یا روش‌ها و رفتارهایی را پیشنهاد می‌کنند که با باورها یا ارزش‌های دینی ناسازگار یا در تضادند، مصادیق علم غیردینی یا ضددینی به شمار می‌آیند. تنافی داشتن با باورها بدین معناست که این نظریات بر اصول موضوعه‌ای، مانند تساوی هستی با ماده یا محدود بودن زندگی انسان در این جهان، مبتنی شده‌اند که مورد قبول دین نیستند. دینی یا اسلامی‌کردن این علوم مستلزم کشف و ترویج نظریات و تفسیرها، و تجویز روش‌ها و رفتارهایی است که با باورها و ارزش‌های اسلامی سازگار باشند. پس علومی که در مبانی، ارزش‌ها یا روش‌هایشان با یکی از مؤلفه‌های دین (باورها،‌ ارزش‌ها، و احکام) دارای مرز مشترک باشند، می‌توانند دینی یا غیردینی باشند. به عنوان مثال، علومی مانند هیچ اصطکاکی با مسائل دینی ندارند؛ نه در موضوعات، نه در روش، و نه در مسائل. در این دسته از علوم سخن از علم دینی و غیردینی بی‌معناست؛ آن‌ها نسبت به دین و آموزه‌های آن خنثی و بی‌طرف هستند. این نگاه به دین و رابطۀ آن با ساحت‌های مختلف زندگی کاملاً برخلاف بینش است. می‌گوید دین در اقتصاد، سیاست، هنر، و مانند آنها حق دخالت ندارد،‌ و باید کار را به اقتصاددان‌ها، سیاست‌مداران، و هنرمندان واگذارد. از نظر سکولارها، تنها حوزه‌ای که به دین مربوط می‌شود،‌ حوزۀ رابطۀ شخصی با خداوند است (البته به فرض آن که وجود او را بپذیرند). ولی ما معتقدیم دین در همۀ صحنه‌های حیات فردی و اجتماعی حضور دارد، اما نه به این معنا که جای علم، فلسفه،‌ و یا هنر می‌نشیند،‌ بلکه به این معنا که وجه ارزشی آنها را بیان می‌کند. 📚برگرفته از: رابطه علم و دین / علامه «ساحت اندیشه، پیرامون دین و اندیشه دینی👇» ╭─┅🍃🌸🍃┅─╮ @sahat_andisheh ╰─┅🍃🌸🍃┅─╯
-----¦﷽¦----- ⭕️ اصول دین چند بُوَد!؟! 😉 یکی از اساتید در درس فرمودند (حسب نقل): «اصول دین پنج تا است. البته برخی آن را سه تا دانسته‌اند که صحیح نیست و از سخنان عوامانه برخی از روشن‌فکران است» در مورد این مطلب چند نکته عرض میشه؛ 1️⃣ عقاید بنیادین اسلامی رو در اصطلاح «» میگن. برای روشن شدن دقیق ، ابتدا باید مفهوم «اصول» و «دین» روشن بشه؛ چون جایگاه «مبادی تصوّری» (تعریفات) قبل از سایر مطالبه. در اصطلاح (اصطلاح مورد پذیرش نویسنده)، به معنای اعتقاد به آفریننده‌ای برای جهان و انسان، و دستورات علمی متناسب با این عقایده. با توجه به این تعریف، هر دینی حداقل دو بخش داره؛ 1- عقیده یا عقایدی که حکم پایه و اساسِ اون دین رو داره. 2- دستورهای عملی که متناسب با اون پایه یا پایه‌های عقیدتیه. بنابراین بدون تناسب نیست که بخش عقاید در هر دینی، «اصول»، و بخش احکام عملی، «فروع» نامیده بشه. 2️⃣ ادیان توحیدی سه اصل مشترک دارند؛ 1- اعتقاد به خدای یگانه 2- اعتقاد به زندگیِ ابدیِ بعد از دنیا که نتیجه کارهاشون در دنیا رو دریافت میکنن 3- اعتقاد به بعثت افرادی از طرف خدا برای رسوندن مردم به کمال و سعادت. این اصول سه‌گانه، درواقع، پاسخ‌هایی هست به اساسی‌ترین سؤالاتی که برای هر انسان آگاه مطرح میشه: 1- مبدأ هستی کیست؟ 2- پایان زندگی چیست؟ 3- از چه راهی می‌تونیم بهترین برنامۀٔ زندگی رو بشناسیم؟ 3️⃣ عقایدِ اصلی، لوازم و تفاصیلی داره که مجموعاً «سیستم عقیدتی دین» رو تشکیل می‌ده. بنابراین «توحید»، «نبوت» و «معاد»، اساسی‌ترین عقاید در همه ادیان آسمانیه، اما می‌شه عقاید دیگری رو ـ که یا از تحلیل آنها به دست میاد، یا از توابع اونهاست ـ طبق اصطلاحی خاص، جزء عقاید اصلی حساب کرد؛ مثلاً اعتقاد به «وجود خدا» یک اصل، و اعتقاد به «وحدت خدا» رو اصل دوم شمرد. یا اعتقاد به «اصل نبوت» رو یک اصل، و اعتقاد به «نبوت پیامبر اکرم» رو اصل دیگه ای به حساب آورد. یا «» ـ که یکی از عقاید فرعی توحیده ـ و «» ـ که از توابع نبوته ـ رو به عنوان دو اصل مستقل ذکر کرد. پس درحقیقت، استعمال واژه «اصل» در مورد این‌گونه اعتقادات، تابع اصطلاح و قرارداده و جای بحث و مناقشه نداره، و محصور کردن اونها در سه یا پنج یا ... دلیلی نداره. برای تأیید این مطلب توجه کنیم که میشه رو هم به یک اصلِ دیگه مثلاً «واجب الوجود» برگردوند، و گفت ما اصلاً «اصول» نداریم، بلکه فقط «یک اصل» در عقاید دینی داریم. منظورم اینه که بحث کردن در تعداد اصول دین، فایدهء بدرد بخوری نداره. 4️⃣ تا اونجایی که نویسنده میدونه، در منابع دینی چیزی با عنوان و (به معنای مصطلح امروزی) وجود نداره و این تقسیم بندی از طرف و در کتابهای کلامی مطرح شده ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ «ساحت اندیشه، پیرامون دین و اندیشه دینی👇 «https://eitaa.com/sahat_andisheh