eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
4.9هزار دنبال‌کننده
16.6هزار عکس
2.4هزار ویدیو
1.6هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
يَا مَنْ لَا تَنْقَضِي عَجَائِبُ عَظَمَتِهِ اى آن كه، شگفتى‏هاى عظمتش به پايان نمى‏رسد! 🔴 پرنده های دريايى‏ 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
‏ 28 12 🔴 تمساح‏ مدت‏ها قبل انسان متوجه شد كه اشك تمساح به صورت قطرات روشنى جارى مى‏شود. چنين تصور مى‏شد كه تمساح بعد از دريدن و بلعيدن طعمه خود به سوگوارى مى‏پردازد، به همين دليل اصطلاح «اشك تمساح» براى نشان دادن‏ بدترين رياكارى‏ها به كار مى‏رود. اخيراً دانشمندان به اين مسأله پى برده‏اند كه اشك تمساح در واقع به عنوان وسيله ‏اى براى دفع املاح جذب شده از طريق آب و غذا مى‏باشند. 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 206 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
‏ 28 13 🔴 هاى دريايى‏ لاك پشت‏هاى دريايى تمام سال در اطراف دريا و اقيانوس‏هاى گرم به سر مى‏برند. ماده اين حيوان تنها سالى يك بار در تاريكى شب براى دفن تخم‏هاى خود به سواحل شنى روى مى‏آورد، هنگام برگشت به شدت اشك مى‏ريزد و قطرات اشك نمك آلود را به روى ساحل شنزار خشك رها مى‏سازد. آيا به خاطر ترك محلى كه مدت‏ها قبل در آنجا از تخم در آمده ناراحت است و يا به خاطر آن كه نوزادان خود را به دست سرنوشت رها كرده گريه مى‏كند؟ مسلّماً چنين چيزى نيست، تنها موضوع آن است كه غدد نمك جانور سرگرم كار هميشگى خود، يعنى دفع نمك اضافى مى‏باشد و چنين چيزى اصلًا عجيب نيست. لاك پشت‏هاى آبى به خاطر اشك خود مشهورند، ولى مشاهده اشك آنها در آب غير ممكن است و به همين دليل مدت‏ها طول كشيد تا انسان به اين مسأله پى برد. 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 206 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
🌹 دعای سیدالساجدین (علیه السلام ) "در روز " 👌 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
دعای سیدالساجدین(ع) در روز عرفه: 🔹و لا تُحْبِطْ حَسَنَاتِى بِمَا يَشُوبُهَا مِنْ مَعْصِيَتِكَ، وَ لا خَلَوَاتِى بِمَا يَعْرِضُ لِى مِنْ نَزَغَاتِ فِتْنَتِكَ، وَ صُنْ وَجْهِى عَنِ الطَّلَبِ إِلَى أَحَدٍ مِنَ الْعَالَمِينَ، وَ ذُبِّنِى عَنِ الْتِمَاسِ مَا عِنْدَ الْفَاسِقِينَ🔹 🔸و كارهاى نيك مرا به آلودگى باطل مساز و خلوت هایم را به نعمت یا محنتی که برای آزمایش من میفرستی،آشفته مكن و آبروى مرا نگاهدار كه از آفریدگانت طلب نكنم و از فاسقان چيزى نخواهم🔸 ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
مختصر وَ لَا تُحْبِطْ حَسَنَاتِي بِمَا يَشُوبُهَا مِنْ مَعْصِيَتِكَ، وَ لَا خَلَوَاتِي بِمَا يَعْرِضُ لِي مِنْ نَزَغَاتِ فِتْنَتِكَ، وَ صُنْ وَجْهِي عَنِ الطَّلَبِ إِلَى أَحَدٍ مِنَ الْعَالَمِينَ، وَ ذُبَّنِي عَنِ الِْتمَاسِ مَا عِنْدَ الْفَاسِقِينَ. و كارهاى نيك مرا با درآميختن به نافرمانى ‏ات، و تنهايى‏ هايم را با آزمايش‏ هاى فسادانگيزت، باطل نكن و آبرويم را از درخواست به سوى احدى از جهانيان، حفظ كن و مرا از طلبيدنِ آنچه نزد فاسقان است، باز دار. «ذُبَّنِي عَنِ الِْتمَاسِ مَا عِنْدَ الْفَاسِقِين»: يعنى مرا از اينكه با فروتنى و زارى آنچه نزد افراد فاسق است را طلب كنم، بازدار. «فسق» در اصل لغت به معناى برهنه شدن و از پوست درآمدن خرما و در اصطلاح شرع خارج شدن از منع شرعى و اعم از كفر است. و همچنين بر گناه كم يا زياد اطلاق مى‏گردد. امّا متعارف آن است كه گناه زياد باشد. لذا اغلب به كسى فاسق مى‏گويند كه ابتدا پايبند و مُقِر به احكام شرعى بوده و سپس به تمام يا برخى از آنها اخلال نموده است و به كافر اصلى نيز فاسق مى‏گويند. بنابراين فاسق به دو معنا آمده: يكى كافرِ تكذيب‏كننده گناهكار (مانند سجده/ 18.)، و ديگرى به معناى خارج شده از طاعت خداوند و معصيت كار. (مانند حجرات/ 6.). ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
🙏 الها كارهاى خوبم را به خاطر آلوده شدن به نابود مكن و راز و نياز در خلوتم را به علت خلاف كاري هايى كه از راه و آزمایش تو برايم اتفاق افتاده ، تباه مساز. و مرا به خاطر درخواست از مردم حفظ فرما و از طلب كردن و از آنچه نزد مردم هست بازم ‏دار. دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
برنامه ی نکوهش دشمنی وَ قَالَ (علیه السلام) لِرَجُلٍ رَآهُ يَسْعَى عَلَى عَدُوٍّ لَهُ بِمَا فِيهِ إِضْرَارٌ بِنَفْسِهِ: إِنَّمَا أَنْتَ كَالطَّاعِنِ نَفْسَهُ لِيَقْتُلَ رِدْفَهُ. حضرت علی که درود خدا بر او باد ، ( شخصى را ديد كه چنان بر ضد دشمنش مى كوشيد كه به خود زيان مى رسانيد ) فرمودند : تو مانند كسى هستى كه نيزه در بدن خود فرو برد تا ديگرى را كه در كنار اوست بكشد. 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
◀️ به خودت ضرر مى زنى: 📜 امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه، اشاره به نكته جالبى مى كند كه بعضى از افراد احمق و نادان مرتكب آن مى شوند: امام عليه السلام به كسى كه بر ضد دشمنش سعايت مى كرد؛ ولى در عين حال به خودش ضرر مى زد فرمود: «تو مانند كسى هستى كه نيزه بر خود مى زند تا كسى را كه پشت سرش سوار شده به قتل برساند»؛ (لِرَجُلٍ رَآهُ يَسْعى عَلى عَدوٍّ لَهُ، بِما فيهِ إِضرارٌ بِنَفْسِهِ: إِنَّما أَنْتَ كَالطَّاعِنِ نَفْسَهُ لِيَقْتُلَ رِدْفَهُ). «طاعِن» از ريشه «طَعْن» شخصى است كه نيزه مى زند. «رِدْف» به معناى كسى است كه پشت سر ديگرى بر اسب يا شتر سوار مى شود. منظور اين است كه نيزه را در شكم خود فرو كند كه از پشت درآيد وبه شكم دشمنش كه پشت او سوار است برسد. اين نهايت بى عقلى و حماقت است كه براى صدمه زدن به ديگرى، خودش را از ميان بردارد. در افسانه هاى قديمى آمده است كه شخصى به همسايه اش بسيار حسادت داشت. به غلامش گفت: سر مرا از تن جدا كن و به پشت بام همسايه بينداز و بعد مأموران را خبر كن كه او قاتل است تا او را به عنوان قاتل تعقيب كنند و بگيرند. انگيزه اينگونه كارها گاه حسادت است و گاه حماقت و گاه هر دو و گاه ممكن است انسان، به دست ديگرى چنان گرفتار شود كه از زندگى سير گردد و جز اين راهى براى نجات خود نبيند. در عصر و زمان ما گروهى از وهابى هاى سلفى انتحارى كه از احمق ترين انسانها هستند، مواد منفجره به خود مى بندند و در ميان جمعيتى بى گناه، آن را منفجر مى كنند، خودشان بيش از همه متلاشى مى شوند تا ديگران را هم به قتل برسانند و از حماقت آنها اين است كه آن را وسيله اى براى قرب الى الله و جاى گرفتن در بهشت جاويدان مى دانند. سلفى هاى متعصب و خونخوار معمولا به سراغ افراد عقب مانده ذهنى مى روند و آنها را در جلساتى شستشوى مغزى مى دهند كه اگر صبح، دست به چنين كارى بزنيد، عصر در آغوش پيغمبر خدا صلي الله عليه و آله هستيد. آن سبك مغزان هم باور مى كنند و به سراغ چنين جنايت هولناكى مى روند و مصداق بارز كلام مولا على عليه السلام مى شوند. انگيزه سلفى هاى تكفيرى در اين كار، تعصب، حسادت وحماقت است. آنها فكر مى كنند شيعه در اين عصر و زمان با سرعت در دنيا پيشروى مى كند و كشورهاى اسلامى را يكى پس از ديگرى تحت تأثير خود قرار مى دهد و در خارج نيز معارف مكتب اهل بيت برجسته تر از ساير گروه هاى مسلمان جلوه كرده و اين امر حسادت آنها را برانگيخته است. در زمان حال كه اين بخش از سخن مولا را مى نويسيم، حكومت اسلامى شيعه با كمال قدرت بر سلطه دارد، عراق نيز تحت سلطه حكومت شيعى است، در لبنان نيز به بركت پيروزى شگفت انگيز حزب الله بر دشمنان، شيعيان و پيروان مكتب اهل بيت عظمت و قدرت فوق العاده اى پيدا كرده اند و در اين اواخر، در تركيه نيز آثار پيشرفت افكار شيعى ظاهر و آشكار گشته است. مرحوم علامه شوشترى، داستانى از جنگ كه مى تواند يكى از مصداق هاى كلام امام عليه السلام باشد نقل مى كند، وى مى گويد: «عبدالله بن زبير» در روز جنگ جمل مهار شتر عايشه را در دست داشت. «مالك اشتر» براى جنگ با او آماده شد. ابن زبير مهار ناقه را رها كرد و به سوى مالك آمد. آنها با هم به جنگ پرداختند و هر دو بر زمين افتادند؛ ولى مالك اشتر گلوى ابن زبير را گرفته بود. ابن زبير فرياد مى زد: بياييد من و مالك، هر دو را به قتل برسانيد. اشتر مى گويد: من از اين خوشحال شدم كه نام مرا به عنوان «مالك» برد (كه مردم چندان با آن آشنا نبودند) اگر گفته بود «اشتر»، مردم مى ريختند و ما هر دو را مى كشتند. به خدا قسم از حماقت «ابن زبير» تعجب كردم كه فرياد مى زد: من و او هر دو را به قتل برسانيد؛ در حالى كه قتل هر دو نفر سودى به حال او نداشت. من او را رها كردم و فرار كرد در حالى كه زخم عميقى در يك طرف از صورت خود برداشته بود. 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
❇️ قرآن کریم هر روز یک آیه تفسیر نور – استاد محسن قرائتی سوره فَمَنْ خَافَ مِنْ مُّوصٍ جَنَفاً أَوْ إِثْماً فَأَصْلَحَ بَيْنَهُمْ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ‏ س كسى كه از انحراف وصیّت كننده (و تمایل بى‌جاى او به بعض ورثه) یا از گناه او (به اینكه به كار خلافى وصیّت كند،) بترسد و میان آنها را اصلاح دهد، گناهى بر او نیست (و مشمول قانون مجازات تبدیل وصیّت نمى‌شود،) همانا خداوند آمرزنده و مهربان است. آنچه در اسلام ممنوع شده، تغییر وتبدیل هاى صحیح است، ولى اگر وصیّت سبب فتنه مى‌شود و یا خلاف موازین شرع بود، تغییر آن اشكال ندارد. چنانكه اگر وصیّت كننده بیش از یك سوم اموالش را وصیّت كند، مى‌توان آن مقدار را كم نمود، اگر سفارش به گناه كرد، مى‌توان وصیّت را تغییر داد، یا اگر عمل به وصیّت ایجاد فتنه وفساد مى‌كند، مى‌توان زیر نظر حاكم اسلامى در وصیّت تغییراتى داد. به هر حال در اسلام بن‌بست وجود ندارد وچون مسیر تمام اعمال رسیدن به تقواست، مى‌توان براساس تقوا تمام موارد ضد تقوا را اصلاح كرد. 1- اصل اهمّ و مهمّ را باید مراعات كرد. احترام به وصیّت مهمّ است، ولى رفع فتنه و اصلاح امور مسلمین مهمّ‌تر است. «فمن خاف... فاصلح بینهم فلا اثم علیه» 2- تغییر وصیّت باید براساس فتنه‌زدایى واصلاح باشد. «فمن خاف... فاصلح» با نصب نرم افزار زیر با ما در این دوره ی تفسیر خوانی همراه شوید 👇 https://cafebazaar.ir/app/com.ghadeer.tafsirnour ⏺کانال انس با 🆔 @sahife2
⏺ زمهر اولیاء الله شانی کرده ام پیدا برای خویش عیشی جاودانی کرده ام پیدا رسا گر نیست دست من بقرب دوست یکتا زمهر دوستانش نردبانی کرده ام پیدا ولای آل پیغمبر بود معراج روح من بجز این آسمانها آسمانی کرده ام پیدا بحبل الله مهر اهل بیت است اعتصام من برای نظم ایمان ریسمانی کرده ام پیدا زمهر حق شناسان هر چه خواهم میشود حاصل درون خویشتن گنج نهانی کرده ام پیدا سخنهای امیرالمومنین دل میبرد ازمن ز اسرار حقایق دلستانی کرده ام پیدا جمال عالم آرایش اگر پنهان شد از چشمم جدیثش رازجان گوش و زبانی کرده ام پیدا کلامش بوی حق بخشدمشام اهل معنی را زگلزار الهی بوستانی کرده ام پیدا قدم در مهر او خم شد عصای مهر محکم شد برای دشمنش تیر و کمانی کرده ام پیدا عصا اینجا و عصیان را شفیع آنجاست مهر او دو عالم گشته ام تا مهربانی کرده ام پیدا بخاک درگه آل نبی پی برده ام چون فیض برای خود ز جنت آستانی کرده ام پیدا ازایشان وافی و صافی فقیهانرا بود کانی ازین رو بهر عقبی نردبانی کرده ام پیدا بکوی عشق عیش جاودانی کرده ام پیدا برای خویش نیکو آشیانی کرده ام پیدا مرا از دولت دل شد میسر هر چه میخواهم درون خویشتن گنج نهانی کرده ام پیدا زعکس روی او در هر دلی مهریست تابنده بکوی دوست از دلها نشانی کرده ام پیدا مشام اهل معنی بوی گل مییابد از الفت زیاران موافق بوستانی کرده ام پیدا چو در الفت فزاید صحبت اخوان برد حق دل میان جمع و یاران دلستانی کرده ام پیدا اگرچه در غم جانان دل از جان و جهان کندم ولی در دل زعکس او جهانی کرده ام پیدا زداغ عشق گلها چیده ام پهلوی یکدیگر درون سینهٔ خود گلستانی کرده ام پیدا زخان و مان اگر چه برگرفتم دل باو دادم بکوی عشق لیکن خان و مانی کرده ام پیدا اگر در پرده دارد یار طرز مهربانی را من از عشقش انیس مهربانی کرده ام پیدا کنم تا خویشرا قربان از آن ابرووان مژگان بدست آورده ام تیری کمانی کرده ام پیدا اگر جان در ره جانان فدا گردد فدا گردد زیمن عشق جان جاودانی کرده ام پیدا نجات تا گردد مسجل نزد اهل حق ز داغ عشق بر جانم نشانی کرده ام پیدا ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
يَا مَنْ لَا تَنْقَضِي عَجَائِبُ عَظَمَتِهِ اى آن كه، شگفتى‏هاى عظمتش به پايان نمى‏رسد! 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
‏ 28 14 🔴 بزموش‏ هاى صحرايى‏ بزموش‏ هاى صحرايى كه در بيابان‏هاى خشك استراليا زندگى مى‏كنند قادر به استخراج آب از خاك هستند. اين موجودات عجيب و كوچك از دانه‏هاى خشك گياهان تقريباً بدون آب تغذيه مى‏كنند. بز موش‏ها دانه‏هايى را كه جمع كرده‏اند فوراً مصرف نمى‏كنند، بلكه دانه‏ها را در كيسه‏هاى گونه خود قرار مى‏دهند و به حفره زيرزمينى خود منتقل مى‏سازند. نه تنها صورت اين حيوان بلكه دهانش نيز از موى پوشيده شده و بدين وسيله موى موش‏ صحرايى نه تنها بر صورت بلكه بر دهانش نيز مى‏رويد و از نفوذ بزاق به كيسه‏هاى گونه جلوگيرى به عمل مى‏آورد. اين موضوع موجب مى‏شود تا سر حد امكان در استفاده از رطوبت صرفه جويى شود. دانه‏هاى كاملًا خشك كه از سطح زمين برداشته شده و در سوراخ‏هاى زير زمينى ذخيره مى‏گردند، كوچكترين ذرّه رطوبت در خاك را جذب مى‏كنند. فشار اسمزى دانه‏هاى خشك 400 تا 500 آتمسفر بوده و با همان نيرو آب را به بيرون مى‏كشند. بز موش صحرايى تا زمانى كه دانه‏ها آغشته به آب نباشند از آنها استفاده نمى‏كند. 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 206 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
‏ 28 15 🔴 صداى حشرات‏ دانشمندان زنجره‏ها را به خاطر صداى بلند و منظمشان نوازنده جهان حشرات ناميده‏اند و بيش از دو هزار نوع زنجره تا به حال شناخته شده است. دانشمند حشره شناس اس. د. فروست مى‏گويد: در جهان حشرات، جيرجيرك بغرنج‏ترين اندام‏هاى صوتى را داراست. اين حشره نه تنها داراى پوستى شبيه پوسته طبل است و آن را به كمك عضلات نيرومند خود به نوسان و لرزش در مى‏آورد، بلكه داراى يك سيستم بسيار كامل تشديد كننده صداست كه در مقابل آن مگافون‏هاى ملخ‏هاى سبز مانند اسباب بازى‏هاى بچه‏هاست. آوازهاى اين حشرات هر كدام معناى خاص خود را دارد، برخى از آنها پيام‏هاى عاشقانه است و بعضى براى جلب توجّه ماده و برخى ديگر وجود خطر را خبر مى‏دهند، بعضى هم خبر دهنده گرماى هواست، و معانى ديگرى در اين صداها هست كه هنوز بشر به آنها آگاهى نيافته است. حشرات نوازنده و موسيقى دان، گرماسنج‏هاى خوبى نيز هستند. زنجره‏ها هر چه هوا گرم‏تر شود تندتر مى‏خوانند، ولى چون گرمى هوا به يكصد درجه فارنهايت‏ رسيد ناگهان از صدا مى‏افتند، از اين‏روست كه برخى از مردم گرمى هوا را از روى نغمه زنجره حدس مى‏زنند و مى‏گويند: اگر تعداد دفعاتى را كه يك زنجره برفى در 15 ثانيه از خود صدا در مى‏آورد با عدد چهل جمع كنيم درجه درست هوا را به دست آورده‏ايم! تمام حشرات داراى اندام شنوايى مى‏باشند، اما محلّ قرار گرفتن اين اندام‏ها انسان را دچار شگفتى مى‏نمايد. ملخ مهاجر داراى يك جفت گوش بر روى پاهاى عقبى و ملخ معمولى داراى يك جفت گوش روى پاهاى جلو مى‏باشد. جيرجيرك‏ها نيز چنين هستند. نكته قابل توجه اين است كه: گوش براى شنيدن آفريده شده تا موجود زنده را از خيلى چيزها آگاه كند. مثلًا گوش انسان وِزوِز ، ريزش آب، صداى طوفان، آواز پرنده، صداى دوست، سخن دشمن و صداهاى بسيار ديگرى را به مغزها مخابره مى‏كند و آدمى را از وجود چيزهاى مختلف آگاه مى‏سازد. مسلّماً گوش در حشرات و حيوانات هم براى اين منظور مهم آفريده شده تا چون موضوعات مختلف و مطالب گوناگون را كه به صورت صدا منعكس شده درك كند! راستى، چه جهان عجيبى است. انسان با همه قدرت فكرى و علمى در برابر عظمت اين واقعيت‏ها به دريايى از حيرت فرو مى‏رود و با تمام وجود در برابر آفريننده اين عرصه گاه پر از عجايب، به فرياد مى‏آيد كه: يكى هست و هيچ نيست جز او وَحْدَه لا الهَ الّا هُو ( اصفهانى ) آرى، تدبّر در آفريده‏ها، آدمى را به آفريننده هدايت مى‏كند و عقل و انديشه را در برابر حريم با عظمت او به سجده دائمى وادار مى‏نمايد. 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 206 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
👌 ترجیع بند زیبا و عرفانی اصفهانی 1 👈 ای فدای تو هم دل و هم جان وی نثار رهت هم این و هم آن دل فدای تو، چون تویی دلبر جان نثار تو، چون تویی جانان دل رهاندن زدست تو مشکل جان فشاندن به پای تو آسان راه وصل تو، راه پرآسیب درد عشق تو، درد بی‌درمان بندگانیم جان و دل بر کف چشم بر حکم و گوش بر فرمان گر سر صلح داری، اینک دل ور سر جنگ داری، اینک جان دوش از شور عشق و جذبهٔ شوق هر طرف می‌شتافتم حیران آخر کار، شوق دیدارم سوی دیر مغان کشید عنان چشم بد دور، خلوتی دیدم روشن از نور حق، نه از نیران هر طرف دیدم آتشی کان شب دید در طور موسی عمران پیری آنجا به آتش افروزی به ادب گرد پیر مغبچگان همه سیمین عذار و گل رخسار همه شیرین زبان و تنگ دهان عود و چنگ و نی و دف و بربط شمع و نقل و گل و مل و ریحان ساقی ماه‌روی مشکین‌موی مطرب بذله گوی و خوش‌الحان مغ و مغ‌زاده، موبد و دستور خدمتش را تمام بسته میان من شرمنده از مسلمانی شدم آن جا به گوشه‌ای پنهان پیر پرسید کیست این؟ گفتند: عاشقی بی‌قرار و سرگردان گفت: جامی دهیدش از می ناب گرچه ناخوانده باشد این مهمان ساقی آتش‌پرست آتش دست ریخت در ساغر آتش سوزان چون کشیدم نه عقل ماند و نه هوش سوخت هم کفر ازان و هم ایمان مست افتادم و در آن مستی به زبانی که شرح آن نتوان این سخن می‌شنیدم از اعضا همه حتی الورید و الشریان که یکی هست و هیچ نیست جز او وحده لااله الاهو ادامه دارد .... ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
👌 ترجیع بند زیبا و عرفانی اصفهانی 2 👈 از تو ای دوست نگسلم پیوند ور به تیغم برند بند از بند الحق ارزان بود ز ما صد جان وز دهان تو نیم شکرخند ای پدر پند کم ده از عشقم که نخواهد شد اهل این فرزند پند آنان دهند خلق ای کاش که ز عشق تو می‌دهندم پند من ره کوی عافیت دانم چه کنم کاوفتاده‌ام به کمند در کلیسا به دلبری ترسا گفتم: ای جان به دام تو در بند ای که دارد به تار زنارت هر سر موی من جدا پیوند ره به وحدت نیافتن تا کی ننگ تثلیت بر یکی تا چند؟ نام حق یگانه چون شاید که اب و ابن و روح قدس نهند؟ لب شیرین گشود و با من گفت وز شکرخند ریخت از لب قند که گر از سر وحدت آگاهی تهمت کافری به ما مپسند در سه آیینه شاهد ازلی پرتو از روی تابناک افگند سه نگردد بریشم ار او را پرنیان خوانی و حریر و پرند ما در این گفتگو که از یک سو شد ز ناقوس این ترانه بلند که یکی هست و هیچ نیست جز او وحده لااله الاهو ادامه دارد .... ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
👌 ترجیع بند زیبا و عرفانی اصفهانی 3 👈 دوش رفتم به کوی باده فروش ز آتش عشق دل به جوش و خروش مجلسی نغز دیدم و روشن میر آن بزم پیر باده فروش چاکران ایستاده صف در صف باده خوران نشسته دوش بدوش پیر در صدر و می‌کشان گردش پاره‌ای مست و پاره‌ای مدهوش سینه بی‌کینه و درون صافی دل پر از گفتگو و لب خاموش همه را از عنایت ازلی چشم حق‌بین و گوش راز نیوش سخن این به آن هنیئالک پاسخ آن به این که بادت نوش گوش بر چنگ و چشم بر ساغر آرزوی دو کون در آغوش به ادب پیش رفتم و گفتم: ای تو را دل قرارگاه سروش عاشقم دردمند و حاجتمند درد من بنگر و به درمان کوش پیر خندان به طنز با من گفت: ای تو را پیر عقل حلقه به گوش تو کجا ما کجا که از شرمت دختر رز نشسته برقع‌پوش گفتمش سوخت جانم، آبی ده و آتش من فرونشان از جوش دوش می‌سوختم از این آتش آه اگر امشبم بود چون دوش گفت خندان که هین پیاله بگیر ستدم گفت هان زیاده منوش جرعه‌ای درکشیدم و گشتم فارغ از رنج عقل و محنت هوش چون به هوش آمدم یکی دیدم مابقی را همه خطوط و نقوش ناگهان در صوامع ملکوت این حدیثم سروش گفت به گوش که یکی هست و هیچ نیست جز او وحده لااله الاهو ادامه دارد .... ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
👌 ترجیع بند زیبا و عرفانی اصفهانی 4 👈 چشم دل باز کن که جان بینی آنچه نادیدنی است آن بینی گر به اقلیم عشق روی آری همه آفاق گلستان بینی بر همه اهل آن زمین به مراد گردش دور آسمان بینی آنچه بینی دلت همان خواهد وانچه خواهد دلت همان بینی بی‌سر و پا گدای آن جا را سر به ملک جهان گران بینی هم در آن پا برهنه قومی را پای بر فرق فرقدان بینی هم در آن سر برهنه جمعی را بر سر از عرش سایبان بینی گاه وجد و سماع هر یک را بر دو کون آستین‌فشان بینی دل هر ذره را که بشکافی آفتابیش در میان بینی هرچه داری اگر به عشق دهی کافرم گر جوی زیان بینی جان گدازی اگر به آتش عشق عشق را کیمیای جان بینی از مضیق جهات درگذری وسعت ملک لامکان بینی آنچه نشنیده گوش آن شنوی وانچه نادیده چشم آن بینی تا به جایی رساندت که یکی از جهان و جهانیان بینی با یکی عشق ورز از دل و جان تا به عین‌الیقین عیان بینی که یکی هست و هیچ نیست جز او وحده لااله الاهو ادامه دارد ... ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2