برنامه ی #نهج_البلاغه_خوانی
#نهج_البلاغه_حكمت_310
اعتماد به خدا، لازمۀ ایمان
وَ قَالَ (علیه السلام): لَا يَصْدُقُ إِيمَانُ عَبْدٍ، حَتَّى يَكُونَ بِمَا فِي يَدِ اللَّهِ، أَوْثَقَ مِنْهُ بِمَا فِي يَدِه.
حضرت علی که درود خدا بر او باد در ضرورت اطمينان به وعده هاى الهى فرمودند: ايمان بنده اى درست نباشد جز آن كه اعتماد او به آنچه در دست خداست بيشتر از آن باشد كه در دست اوست.
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2
◀️ از نشانه هاى اصلى ايمان:
قسمت اول
⏺ امام عليه السلام در اين گفتار شريف خود به يكى از نشانه هاى مهم ايمان اشاره كرده، مى فرمايد: «هيچكس در ادعاى ايمان، صادق نيست مگر اينكه به آنچه نزد خداست (ازپاداش هاى مادى ومعنوى) مطمئن تر باشد نسبت به آنچه نزد خودش است. (تا جايى كه آنچه را دارد سخاوتمندانه مى دهد تا عوضش را از خدا بگيرد)»؛ (لا يَصْدُقُ إِيمَانُ عَبْدٍ، حَتَّى يَكُونَ بِمَا فِي يَدِ آللّهِ أَوْثَقَ مِنْهُ بِمَا فِي يَدِهِ).
اشاره به اينكه خدا از يكسو رزق بندگان خود را تضمين كرده و از سوى ديگر وعده داده است كه با انفاق، انسان چيزى را از دست نمى دهد، بلكه خدا پاداشى بيشتر در جنبه هاى مادى و معنوى به او مى بخشد. در آيه 268 سوره «بقره» مى خوانيم: «(الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشَاءِ وَاللهُ يَعِدُكُمْ مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَفَضْلا وَاللهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ)؛ شيطان، شما را (به هنگام انفاق،) وعده فقر وتهيدستى مى دهد؛ و به فحشا (و زشتى ها) امر مى كند؛ ولى خدا وعده «آمرزش» و «فزونى» به شما مى دهد؛ و خدا قدرتش وسيع، و (به هرچيز) داناست. (به همين دليل، به وعده هاى خود، وفا مى كند)».
همانگونه كه در بيان اسناد اين حديث شريف اشاره شد، «مسعودى» در مروج الذهب آن را در لابه لاى حديث عبرت آموزى نقل مى كند و آن اينكه شخص سائلى نزد امام اميرمؤمنان عليه السلام آمد و تقاضايى كرد. حضرت به فرزندش امام حسن عليه السلام فرمود: به مادرت بگو يك درهم به او بدهد. امام حسن عليه السلام عرض كرد: ما شش درهم داريم كه براى خريد آرد گذاشته ايم. اميرمؤمنان فرمود: لا يَكُونُ الْمُؤمِنُ مُؤمِنآ حَتّى يَكُونَ بِما فِي يَدِ اللهِ أوْثَقُ مِنْهُ بِما في يَدِهِ. سپس دستور داد هر شش درهم را به آن سائل بدهند. اندكى بعد اميرمؤمنان عليه السلام از كنار مردى مى گذشت كه شترى را در معرض فروش گذاشته بود. امام عليه السلام آن را به صد وچهل درهم خريد و فرمود: بعد از هشت روز وجه آن را مى پردازم (وفروشنده قبول كرد). هنوز حضرت طناب آن حيوان را باز نكرده بود كه مردى از آنجا گذشت در حالى كه شتر، عقال شده بود و نشسته بود. به امام عليه السلام عرض كرد: اين شتر را چند مى فروشى؟ امام عليه السلام فرمود: دويست درهم. عرض كرد: خريدم. وقيمت آن را نقدآ پرداخت. امام عليه السلام صد و چهل درهم را به فروشنده اولى داد وشصت درهم باقى مانده را به فاطمه سلام الله عليها سپرد. فاطمه سلام الله عليها عرض كرد: از كجا اين شصت درهم فراهم شد؟ حضرت فرمود: اين تصديق چيزى است كه پدرت از سوى خدا آورده است. «(مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا)؛ كسى كه حسنه اى انجام دهد خداوند ده برابر به او مى دهد».
بعضى از شارحان نهج البلاغه مانند «شيخ محمد عبده» و سپس «مغنيه» در فى ظلال، اين كلام شريف را به پاداش هاى معنوى تفسير كرده و گفته اند: منظور از «بِما فِي يَدِ اللهِ» ثوابهايى است كه خدا براى كار خير تعيين كرده و جمله «لا يَصْدُقُ إيمانُ عَبْدٍ» اشاره به اين است كه تا انسان، ايمان به روز جزا وپاداش هاى الهى در آن روز نداشته باشد مؤمن واقعى نيست.
البته ممكن است كلام امام عليه السلام شامل هر دو باشد؛ هم پاداش هاى مادّى و هم پاداش هاى معنوى؛ ولى منحصر ساختن آن به پاداش هاى معنوى، افزون بر اينكه با اطلاق كلام امام عليه السلام ناسازگار است، با حديثى كه در شأن ورود اين سخن شريف در بالا آمد نيز سازگار نيست، بنابراين چه بهتر كه ما معناى كلام امام عليه السلام را محدود به يك جنبه نكنيم و معتقد باشيم كه هم جنبه هاى مادى را شامل مى شود و هم جنبه هاى معنوى را.
👈 ادامه دارد .....
#نهج_البلاغه_حكمت_310
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2
◀️ از نشانه هاى اصلى ايمان:
قسمت 2
⏺ از جمله قرائنى كه شهادت مى دهد مفهوم كلام امام عليه السلام اختصاص به جنبه هاى معنوى ندارد حديثى است كه از پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله نقل شده و نويسنده كتاب مصادر، كلام اميرمؤمنان عليه السلام را مأخوذ از آن مى داند. پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله طبق اين حديث مى فرمايد: «مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَكُونَ أَتْقَى النَّاسِ فَلْيَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَمَنْ أَحَبَّ أَنْ يَكُونَ أَغْنَى النَّاسِ فَلْيَكُنْ بِمَا عِنْدَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ أَوْثَقَ مِنْهُ بِمَا فِي يَدِهِ؛ كسى كه دوست دارد پرهيزكارترين مردم باشد توكل بر خدا كند و كسى كه دوست دارد غنى ترين مردم باشد، به آنچه نزد خداى متعال است مطمئن تر باشد نسبت به آنچه در دست خودش است». آيه شريفه اى كه آورديم ـ كه هم وعده آمرزش مى دهد و هم وعده فضل ـ نيز تأييد مى كند كه كلام امام عليه السلام ازنظر جهات مادى و معنوى مفهوم عامى دارد.
گفتنى است كه «ما»ى موصوله در جمله «بما فى يده» مفهوم وسيعى دارد فقط شامل اموال نيست، بلكه هرگونه امكانات ازنظر مقام و موقعيت اجتماعى و قوت و قدرت را دربر مى گيرد و اعلام مى دارد كه آنچه در دست داريم از اموال وثروتها و مقامها و قدرتها، نبايد بيش از آنچه نزد خداست مورد علاقه واعتماد باشد. اگر از آنها در راه خدا بگذريد، خداوند بهتر و خوبتر از آن را فراهم خواهد ساخت.
#نهج_البلاغه_حكمت_310
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2
❇️ #تفسیر_خوانی قرآن کریم
هر روز یک آیه
تفسیر نور – استاد محسن قرائتی
سوره #بقره
#بقره_196
وَأَتِمُّواْ الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْىِ وَلاَ تَحْلِقُواْ رُءُوسَكُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْىُ مَحِلَّهُ فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَّرِيضاً أَوْ بِهِ أَذًى مِّنْ رَّأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِّنْ صِيَامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ فَإِذَآ أَمِنْتُمْ فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْىِ فَمَنْ لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلَثَةِ أَيَّامٍ فِى الْحَجِّ وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كَامِلَةٌ ذَلِكَ لِمَنْ لَّمْ يَكُنْ أَهْلَهُ حَاضِرِى الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَاتَّقُواْ اللَّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ
👈 در این آیه، كلیّات وگوشهاى از احكام #حج و #عمره آمده است،
با نصب نرم افزار زیر با ما در این دوره ی تفسیر خوانی همراه شوید 👇
https://cafebazaar.ir/app/com.ghadeer.tafsirnour
⏺کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
⏺ یک نفس بی یاد جانان بر نمی آید مرا
ساعتی بی شور و مستی سرنمی آید مرا
سربسر گشتم جهان را خشک و تر دیدم بسی
جز جمال او بچشم تر نمی آید مرا
هم #محبت جان ستاند، هم محبت جان دهد
بی محبت هیچ کاری بر نمی آید مرا
شربت شهد #شهادت کی بکام دل رسد
ضربتی از عشق تا برسر نمی آید مرا
جان بخواهم داد آخر در ره عشق کسی
هیچ کار از عاشقی خوشتر نمی آید مرا
تانفس دارم نخواهم داشت دست ازعاشقی
یک نفس بی عیش و عشرت سرنمی آید مرا
غیر وصف عاشق و معشوق و حرف عشق، #فیض
درّی از دریای فکرت بر نمی آید مرا
گر سخن گویم دگر از عشق خواهم گفت و بس
جز حدیث عشق در دفتر نمی آید مرا
#فیض_خوانی #فیض_کاشانی
#فیض_کاشانی_غزل_23
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_5
#دعا_پنجم_1
👌 دعای #پنجم
https://eitaa.com/sahife2/40226
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_5
#دعا_پنجم_1
👈 يا مَنْ لَا تَنْقَضِي عَجَائِبُ عَظَمَتِهِ
اى آن كه، شگفتىهاى عظمتش به پايان نمىرسد!
🌷 سخنان امام صادق عليه السلام با #طبيب_هندى در شگفتىهاى خلقت انسان
❇️ «راستى، چه شگفت انگيز است كه حضرت صادق عليه السلام بدون در دست داشتن ابزار امروزى كه وسيله شناخت درون و برون انسانند، در گوشه شهر مدينه براى يك طبيب هندى به شگفتى هاى خلقت انسان اشاره مى فرمايد؟!»
👤 استاد حسین #انصاریان
✔️( لطفا برای شنیدن صوتی این روایت نورانی و ذره ای از #عجايب_انسان ، روی اعداد " 1 " کلیک کنید )
👌 دعای #پنجم
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_5
#دعا_پنجم_1
#عجايب_عظمت_حق
#عظمت_آفرینش
#عجايب_انسان 8
🔴 سخنان امام صادق عليه السلام با #طبيب_هندى در شگفتىهاى خلقت انسان
قسمت اول
⏺ ربيع حاجب مىگويد:
«روزى مردى هندى در مجلس منصور، در حالى كه حضرت صادق عليه السلام حضور داشت كتاب طب مىخواند. چون از قرائت مسائل طب فراغت يافت به امام صادق عليه السلام عرضه داشت:
دوست دارى از دانش خود به تو بياموزم؟ حضرت فرمود: نه، زيرا آنچه من مىدانم از دانش تو بهتر است. طبيب پرسيد: تو از طب چه مىدانى؟ فرمود: من حرارت را با سردى، و سردى را با گرمى، و رطوبت را با خشكى، و خشكى را با رطوبت درمان مىكنم، و مسأله تندرستى را به خدا وامىگذارم و براى تندرستى دستور پيامبر را به كار مىبرم كه فرموده:
«شكم خانه درد است، و پرهيز درمان هر دردى است، و تن را به آنچه خوى گرفته بايد عادت داد.»
طبيب گفت:
طب جز اين چيزى نيست.
امام فرمود: مىپندارى كه من اين دستورها را از كتابهاى بهداشتى ياد گرفتهام؟
گفت: آرى،
امام فرمود: من اينها را از خدا فرا گرفتهام. تو بگو من از جهت بهداشت داناترم يا تو؟ طبيب گفت:
بلكه من.
امام عليه السلام فرمود: اگر اينچنين است من از تو سؤالاتى مىكنم تو پاسخ بده، گفت:
بپرس.
امام فرمود: چرا در جمجمه سر چند قطعه است؟ طبيب گفت: نمىدانم.
امام فرمود: چرا موى سر بالاى آن است؟ گفت: نمىدانم. فرمود: چرا پيشانى مو ندارد؟ گفت: نمىدانم.
فرمود: چرا در پيشانى خطوط و چين است؟ گفت: نمىدانم.
پرسيد: چرا ابرو بالاى ديده است؟ گفت: ندانم.
فرمود: چرا دو چشم مانند بادام است؟ گفت: نمىدانم.
پرسيد: چرا بينى ميان آنهاست؟ گفت: ندانم.
فرمود: چرا سوراخ بينى در زير آن است؟ گفت: ندانم.
پرسيد چرا لب و سبيل بالاى دهان است؟ گفت: ندانم.
فرمود: چرا مردان ريش دارند؟ گفت: ندانم.
پرسيد: چرا دندان پيشين تيزتر است و دندان آسيا پهن است و دندان بادام شكن بلند است؟ گفت: ندانم.
پرسيد: چرا كف دستها موى ندارد؟ گفت: نمىدانم.
فرمود: چرا ناخن و موى جان ندارد؟ گفت: ندانم.
فرمود: چرا دل مانند صنوبر است؟ جواب داد: نمىدانم.
فرمود: چرا شُش دو پاره است و در جاى خود حركت كند؟ گفت: ندانم.
پرسيد: كبد چرا خميده است؟ گفت: ندانم.
پرسيد: چرا كليه چون دانه لوبياست؟ گفت: ندانم.
پرسيد: چرا دو زانو به طرف پشت خم و تا مىگردد؟ گفت: ندانم.
پرسيد: چرا گامهاى پا ميان تهى است؟ گفت: ندانم.
👈 ادامه دارد ...
تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج4، ص: 254
👌 دعای #پنجم
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_5
#دعا_پنجم_1
#عجايب_عظمت_حق
#عظمت_آفرینش
#عجايب_انسان 8
🔴 سخنان امام صادق عليه السلام با #طبيب_هندى در شگفتىهاى خلقت انسان
قسمت دوم
⏺ امام فرمود: من علّت اينها را مىدانم. طبيب گفت: بيان كن.
امام فرمود: جمجمه چون ميان تهى است از چند پارچه آفريده شده، هر گاه پاره پاره نبود ويران مىشد، چون از چند پاره فراهم شده از اين رو ديرتر مىشكند. و موى بر فراز آن است چون از ريشه آن روغن به مغز مىرسد و از سر موها كه سوراخ است بخارات بيرون مىرود و سرما و گرمايى كه به مغز وارد مىشود دفع شود.
پيشانى موى ندارد براى آن كه روشنى به چشم برساند، و خط و چين آن محض آن است كه عرق و رطوبتى كه از سر فرو ريزد نگاه دارد و ديده را از آن نگاه داشته، به اندازهاى كه انسان بتواند آن را پاك كند، مانند رودخانهها كه روى زمين آبهاى آن را نگاهدارى مىكنند. دو ابرو را بالاى دو ديده نهاد تا روشنى را به اندازه بدآنهابرسانند. اى طبيب، نمىبينى آن كه نور زيادى بر وى افتد، دست خود را بالاى ديدگان خود سپر مىكند تا روشنى به اندازه به ديدهاش برسد و از زيادى آن پيشگيرى كند؟!
بينى را ميان دو چشم نهاد تا روشنايى را برابرْ ميان آنها پر كند. چشم را چون بادام ساخت تا ميل دوا در آن فرو برود و بيرون آيد، هرگاه ديده چهار گوش يا گرد بود، ميل در آن درست وارد نمىشد و دوا را به همه آن نمىرسانيد و درد آن درمان نمىگشت. سوارخ بينى را در زير آن آفريد تا فضولات مغز از آن فرو ريزد و بوى از آن بالا رود، هر گاه در بالا بود نه فضولات از آن فرود مىآمد و نه بوى را در مىيافت.
سبيل و لب را بالاى دهان آفريد تا فضولى كه از مغز فرود آيد نگاه دارد و خوراك و آشاميدنى به آن آلوده نگردد و آدمى بتواند آنها را از خويشتن دور گرداند. براى مردان محاسن آفريد تا از كشف عورت در امان باشند و مرد و زن از يكديگر جدا شوند.
👈 ادامه دارد ...
تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج4، ص: 254
👌 دعای #پنجم
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_5
#دعا_پنجم_1
#عجايب_عظمت_حق
#عظمت_آفرینش
#عجايب_انسان 8
🔴 سخنان امام صادق عليه السلام با #طبيب_هندى در شگفتىهاى خلقت انسان
قسمت سوم
⏺ دندانهاى پيشين را تيز آفريد تا خاييدن و گزيدن آسان گردد، و دندانهاى كرسى را پهن آفريد براى خرد كردن و خاييدن، و دندان نيش را بلند آفريد تا دندانهاى كرسى را استوار كند چون ستونى كه در بنا به كار مىرود. دو كف دست را بى مو آفريد تا سودن بدآنها واقع گردد؛ هر گاه موى داشت آدمى آنچه را دست مىكشيد در نمىيافت. موى و ناخن را بىجان آفريد، چون بلندى آنها بد نما و بريدن آنها نيكوست؛ هر گاه جان داشتند بريدن آنها همراه با درد سخت بود.
دل را مانند تخم صنوبر ساخت چون وارونه است، سر آن را باريك قرار داد تا در ريهها در آيد و از باد زدن ريه خنك شود. كبد را خميده آفريد تا شكم را سنگين كند و همه آن به دور شكم بيفتد و آن را فشار دهد تا بخارهاى آن بيرون رود. كليه را مانند دانه لوبيا ساخت زيرا منى قطره قطره در آن مىريزد و از آن بيرون مىرود؛ هر گاه چهار گوش يا گِرد ساخته مىشد قطره اولين مىماند تا قطره دومين در آن مىريخت و آدمى از انزال لذت نمىبرد؛ چون منى از محل خود كه در فقرات پشت است به كليه فرو ريخته شود و كليه چون كرم بسته و باز مىشود و به اندك اندك چون گلولهاى كه از كمان پرت كنند، آن را به مثانه مىرساند.
تا شدن زانو را به جهت پشت سر قرار داد، تا انسان به جهت پيش روى خود راه رود، و به همين علت حركات وى ميانه است، و اگر چنين نبود در راه رفتن مىافتاد.
پا را از سمت زير و دو سوى، ميان باريك ساخت براى آن كه هر گاه همه پا بر زمين مىماند مانند آسيا سنگ گران مىشد. سنگ آسيا چون بر سر گردى خود باشد، كودكى آن را بر مىگرداند و هر گاه بر روى زمين افتد، مرد بزرگى به سختى مىتواند آن را مرتّب كند.
آن طبيب هندى گفت: اينها را از كجا آموختهاى؟ فرمود: از پدرانم و ايشان از پيامبر و او از جبرئيل امين وحى و او از پروردگار كه مصالح همه اجسام را داند.
طبيب در آن وقت مسلمان شد و گفت: تو داناترين مردم روزگارى.» «1»
راستى، چه شگفتانگيز است كه حضرت صادق عليه السلام بدون در دست داشتن ابزار امروزى كه وسيله شناخت درون و برون انسانند، در گوشه شهر مدينه براى يك طبيب هندى به شگفتىهاى خلقت انسان اشاره مىفرمايد؟!
«يا مَنْ لا تَنْقَضى عَجائبُ عَظَمَتِهِ»
(1)- الخصال: 2/ 511، حديث 3؛ بحار الأنوار: 10/ 205، باب 13، حديث 9؛ علل الشرايع: 1/ 99، باب 87، حديث 1
👈 ادامه دارد ...
تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج4، ص: 254
👌 دعای #پنجم
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
🙏 دعای #پنجم صحیفهی سجادیه را مکرر در مکرر بخوانید.
این دعای پنجم صحیفهی سجادیه مال ماست.
👤 #مقام_معظم_رهبری
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شب_جمعه
#شب_زیارتی
🙏 امیری حسین و نعم الامیر
جان مادرت.حسین دستم رو بگبر
جان مادرت.حسین دستم رو بگبر
🙏السلام علیک یا اباعبدالله الحسین
❇️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
@sahife2
برنامه ی #نهج_البلاغه_خوانی
#نهج_البلاغه_حكمت_311
نفرین امام به انس بن مالک
وَ قَالَ (علیه السلام) لِأَنَسِ بْنِ مَالِكٍ، وَ قَدْ كَانَ بَعَثَهُ إِلَى طَلْحَةَ وَ الزُّبَيْرِ لَمَّا جَاءَ إِلَى الْبَصْرَةِ يُذَكِّرُهُمَا شَيْئاً مِمَّا سَمِعَهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) فِي مَعْنَاهُمَا، فَلَوَى عَنْ ذَلِكَ، فَرَجَعَ إِلَيْهِ فَقَالَ إِنِّي أُنْسِيتُ ذَلِكَ الْأَمْرَ، فَقَالَ (علیه السلام): إِنْ كُنْتَ كَاذِباً فَضَرَبَكَ اللَّهُ بِهَا بَيْضَاءَ لَامِعَةً لَا تُوَارِيهَا الْعِمَامَةُ.
[قال الرضي: يعني البرص، فأصاب أنساً هذا الداء فيما بعد في وجهه فكان لا يرى إلا [متبرقعا] مبرقعا].
امام علی که درود خدا بر او باد (چون به شهر بصره رسيد خواست انس بن مالك را به سوى #طلحه و #زبير بفرستد تا آنچه از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در باره آنان شنيده يادشان آورد، أنس، سر باز زد و گفت من آن سخن پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را فراموش كردم، فرمودند :
اگر دروغ مى گويى خداوند تو را به بيمارى برص (سفيدى روشن) دچار كند كه عمّامه آن را نپوشاند.
(سید رضی گوید: پس از نفرين امام (ع)، انس به بيمارى برص در سر و صورت دچار شد، كه همواره نقاب مى زد).
_______________________________________________
** أنس بن مالك در روز غدير حضور داشت كه رسول خدا فرمود: «من كنت مولاه فهذا على مولاه، اللّهم وال من والاه و عاد من عاداه» امّا هواپرستى بر او غلبه كرد و گفت از يادم رفته است. 👉(بر روی متن کلیک کنید)
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2
◀️ كيفر كتمان حقيقت!
قسمت اول
📜 امام عليه السلام اين سخن را زمانى بيان كرد كه به بصره آمده بود و «انس بن مالك» را فرا خواند و او را مأموريت داد كه به سوى طلحه و زبير برود وچيزى را كه از پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله درباره آنها شنيده بود بيان كند. (اشاره به جمله اى است كه پيغمبر صلي الله عليه و آله درباره آن دو فرموده بود كه «شما به زودى با على جنگ خواهيد كرد در حالى كه ظالميد؛ إِنَّكُما سَتُقاتِلانِ عَلِيّآ وَأنْتُما لَهُ ظالِمانِ») انس از اين كار خوددارى كرد و نزد حضرت آمد و عرض كرد: من اين سخن را فراموش كرده ام؛ (وَقالَ عليه السلام: لاَِنَسِ بْنِ مالِکٍ، وَقَدْ كانَ بَعَثَهُ إِلى طَلْحَةَ وَالزُّبَيْرِ لَمّا جاءَ إِلَى الْبَصْرَةِ يُذَكِّرُهُما شَيْئاً مِمّا سَمِعَهُ مِنْ رَسُولِ اللهِ صلي الله عليه و آله في مَعناهُما، فَلَوى عَنْ ذلِکَ، فَرَجَعَ إِلَيْهِ فقال: إِنِّي أُنْسِيتُ ذلِکَ الاَْمْرَ).
امام عليه السلام فرمود: «اگر دروغ مى گويى، خدا تو را به سفيدى آشكارى (بيمارى برص) مبتلا كند آنگونه كه عمامه نتواند آن را بپوشاند»؛ (فقال عليه السلام : إِنْ كُنْتَ كَاذِباً فَضَرَبَکَ اللّهُ بِهَا بَيْضَاءَ لاَمِعَةً لاَتُوَارِيهَا الْعِمَامَةُ).
«لَوى» از ماده «لىّ» به معناى تاخير انداختن است. «لامِعَةً» به معناى روشن و آشكار است. «لا تُوارِيها» يعنى آن را نمى پوشانيد.
سيّد رضى؛ در تفسير واژه «بَيْضاءَ لامِعَةً» مى گويد: «منظور امام بيمارى برص و پيسى است و چيزى نگذشت كه انس گرفتار اين بيمارى در صورتش شد به گونه اى كه همواره (از خجالت و شرمندگى) نقاب مى زد»؛ (قالَ الرَّضِيُ : يَعْنِى الْبَرَصَ، فَأَصابَ أَنَسآ هذَا الدّاءَ فيما بَعْدُ في وَجْهِهِ، فَكانَ لا يُرى إلّا مُبَرْقَعآ).
مورّخان و محدثان در شرح كلام فوق، داستان را متفاوت نقل كرده اند. بعضى ماجرا را همانند مرحوم سيّد رضى نقل كرده و آن را مربوط به مأموريتى مى دانند كه على عليه السلام به انس بن مالك براى بازگويى گفتار پيامبر صلي الله عليه وآله درباره طلحه و زبير داد؛ ولى از آن مشهورتر چيزى است كه ابن ابى الحديد نقل كرده وبسيارى از مورخان و محدثان با او موافقند و آن اينكه امام عليه السلام در سرزمين «وحبه» در كوفه جمعى از مردم را مخاطب قرار داد و فرمود: شما را به خدا سوگند مى دهم، چه كسى اين سخن را از پيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله به هنگام بازگشت از حجةالوداع شنيده است كه فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعِلَىٌّ مَوْلاهُ اللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَعادِ مَنْ عاداهُ؟» (اشاره به داستان غدير و خطبه پيغمبر صلي الله عليه وآله در آن روز است) جمعى برخاستند وگواهى دادند كه پيامبر صلي الله عليه وآله چنين فرمود. امام رو به انس بن مالك (خادم مخصوص پيامبر صلي الله عليه وآله) كرد وفرمود: تو كه در آنجا حاضر بودى چرا گواهى نمى دهى؟ انس عرض كرد: اى اميرمؤمنان! سن من زياد شده و آنچه فراموش كرده ام بيش از آن است كه در خاطر دارم. امام عليه السلام فرمود: اگر دروغ مى گويى خداوند تو را به بيمارى پيسى مبتلا سازد آنگونه كه عمامه نيز آن را نپوشاند. چيزى نگذشت كه نفرين امام عليه السلام در حق او مستجاب شد و به اين بيمارى مبتلا گشت.
ادامه دارد ...
#نهج_البلاغه_حكمت_311
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2
◀️ كيفر كتمان حقيقت!
قسمت 2
📜 مرحوم خطيب در مصادر بعد از اشاره به كلام ابن ابى الحديد مى گويد: اين نقل موافق مشهور است و در بسيارى از كتب معتبره آمده است. سپس براى اطلاع بيشتر درباره اين قضيه به جلد اوّل كتاب نفيس الغدير (نوشته علامه امينى) ارجاع مى دهد.
روايت سومى نيز در اين زمينه هست كه رخداد پيشگفته را مربوط به داستان «طير مشوى» (مرغ بريان) مى داند. ماجرا از اين قرار است كه شخصى مرغ بريانى براى رسول اكرم صلي الله عليه وآله هديه فرستاد. پيغمبر صلي الله عليه وآله عرضه داشت: خداوندا! محبوب ترينِ خَلقَت را بفرست تا با من از اين غذا بخورد. على عليه السلام آمد؛ ولى انس بن مالك، خادم مخصوص پيغمبر صلي الله عليه وآله هنگامى كه على عليه السلام اجازه ورود خواست گفت: پيغمبر صلي الله عليه وآله فعلاً گرفتار است. او دوست داشت مردى از قوم خودش بيايد و با پيغمبر صلي الله عليه وآله هم غذا شود. پيامبر صلي الله عليه وآله بار ديگر همان دعا را تكرار كرد. على عليه السلام آمد و اجازه خواست و باز انس همان پاسخ را گفت. در مرتبه سوم صداى امام عليه السلام بلند شد و فرمود: چه چيزى پيغمبر صلي الله عليه وآله را به خود مشغول ساخته كه مرا نمى پذيرد؟ صداى على عليه السلام به گوش رسول الله صلي الله عليه وآله رسيد. فرمود: اى انس! چه كسى بر در است؟ گفت: على بن ابى طالب. فرمود: اجازه بده وارد شود. هنگامى كه اميرمؤمنان عليه السلام خدمت پيغمبر صلي الله عليه وآله رسيد. حضرت فرمود: اى على! من سه بار از خداوند تقاضا كردم كه محبوب ترينِ خلقش را نزد من بفرستد تا با من از اين مرغ بريان تناول كند اگر در مرتبه سوم نيامده بودى نام تو را از خدا مى خواستم. على عليه السلام عرض كرد: اى رسول خدا! من سه بار آمدم و در هر سه بار انس مانع شد. پيغمبر صلي الله عليه وآله فرمود: اى انس! چرا چنين كردى؟ عرض كرد: دوست داشتم كه مردى از قوم من فرا رسد.
(اين ماجرا گذشت) هنگامى كه يوم الدار (روز شوراى شش نفرى عمر براى تعيين خليفه بعد از او) فرا رسيد، على عليه السلام ويژگى هاى خود را بيان كرد، انس مى گويد: على عليه السلام از من درباره آن داستان گواهى خواست. من آن را كتمان كردم و گفتم آن جريان را فراموش كرده ام. على عليه السلام دست به سوى آسمان بلند كرده و عرض كرد: خداوندا! انس را به بيمارى آشكارى (بيمارى برص) مبتلا ساز كه نتواند آن را از مردم مخفى كند. انس مدتى بعد به اين بيمارى مبتلا شد.
در مجمع الحديث آمده است كه انس پيوسته عمامه اى بر سر مى گذاشت (به گونه اى كه بخشى از صورت او را مى پوشاند). از او سؤال كردند، گفت: اين نتيجه همان نفرين على بن ابى طالب است. و بعد از ذكر داستان طير مشوى، عمامه خود را كنار زد و سفيدى برص را نشان داد. سيد حميرى (متوفاى 173) اين جريان تاريخى را به شعر درآورده است:
أَما أُتِىَ فِي خَبَرِ الاْنْبَلِ
في طائِرٍ أُهْدِيَ إلَى الْمُرْسَلِ
سَفينَةٌ مَكَنَ فِي رُشْدِهِ
وَأنَسٌ خانَ وَلَمْ يَحْصِل
في رَدِّهِ سَيِّدُ كُلِّ الْوَرى
مَوْلاهُمْ فِي الْمُحْكَمِ الْمُنْزَلِ
فَصَدَّهُ ذُو الْعَرْشِ عَنْ رُشْدِهِ
ثُمَّ غَري بِالْبَرَصِ الاْنْكَلِ
آيا در روايت باارزشى درباره مرغ (بريانى) كه به پيغمبر مرسل به عنوان هديه فرستاده شد نيامده است؟ داستانى كه همچون يك كشتى نجات در مسير خود حركت مى كرد؛ ولى انس خيانت كرد؛ اما نتوانست او را از اينكه آقاى تمام جهانيان باشد بازگرداند. مولايى كه در قرآن مجيد به مقام او اشاره شده است. خداوند صاحب عرش، او را (انس را) از مقصدش بازداشت و او را به بيمارى برص زشتى مبتلا نمود.
جالب اينكه اين داستان را كه دو فضيلت مهم در آن درباره على عليه السلام آمده است ـ همانگونه كه در بالا آمد ـ جمعى از اهل سنت در كتابهاى خود نقل نموده اند و در بسيارى از مسانيد و صحاح آنها ـ به گفته مرحوم خطيب در مصادر ـ آمده است و همانگونه كه گفتيم علامه امينى؛ شرح مبسوط آن را در جلد اوّل كتاب الغدير آورده است.
#نهج_البلاغه_حكمت_311
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2
❇️ #تفسیر_خوانی قرآن کریم
هر روز یک آیه
تفسیر نور – استاد محسن قرائتی
سوره #بقره
#بقره_197
الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَّعْلُومَتٌ فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلاَ رَفَثَ وَ لاَ فُسُوقَ وَلاَ جِدَالَ فِى الْحَجِّ وَمَا تَفْعَلُواْ مِنْ خَيْرٍ يَعْلَمْهُ اللَّهُ وَ تَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَيْرَ الْزَّادِ الْتَّقْوى وَاتَّقُونِ يَأُوْلِى الْأَلْبَبِ
(موسم عمره و) حج (در) ماههاى معیّنى است (شوّال، ذىالقعده، ذىالحجة)، پس هر كه در این ماهها فریضهى حج را ادا كند، (بداند كه) آمیزش جنسى و گناه وجدال در حج روا نیست و آنچه از كارهاى خیر انجام دهید خدا مىداند. و زاد و توشه تهیه كنید كه البتّه بهترین زاد و توشه، پرهیزگارى است. اى خردمندان! تنها از من پروا كنید.
1- در عبادات اسلامى، زمان نقش مهمّى دارد. «الحج اشهر معلومات»
2- محیط و فضاى با صفاى حج و مكّه را نباید با ارتكاب گناه و كدورت آلوده نمود. «لا رفث و لا فسوق و لا جدال فى الحج»
3- اعتقاد و یقین به آگاهى خداوند، رمز نشاط و امید در انجام وظائف است. «ما تفعلوا من خیر یعلمه اللَّه»
4- در هر سفرى، زاد وتوشه لازم است، بهترین زاد وتوشهى سفر حج تقواست. «خیر الزّاد التّقوى»
5 - پرهیزكارى نشانهى خردمندى است. «واتّقون یا اولى الالباب»
🔗 با نصب نرم افزار زیر با ما در این دوره ی تفسیر خوانی همراه شوید 👇
https://cafebazaar.ir/app/com.ghadeer.tafsirnour
⏺کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2