#تحلیل_تاریخی
#دشمن_شناسی
✡🔥 #تبار_انحراف 🔥✡
#پژوهشی_در_دشمنشناسی_تاریخی ۵۲
🖋 مقالهی سیزدهم:
#اولین_عامل_نفوذی_یهود
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/6385
قسمت ششم؛
برنامههای ابوبکر در نفوذ به سازمان حکومتی پیامبر
💥الف. شخصیتپردازی (گذشت)
💥ب. تشكیل سازمان غصب خلافت
🔹۱. دعوت ویژگان به اسلام (گذشت)
🔹۲. ترور پیامبر صلیاللهعلیهوآله (گذشت)
🔹۳. صحیفه ملعونه
پس از جریان غدیر و شکست عملیات ترور منافقان، حضرت حرکت کرد و وارد مدینه شد.
پانزده منافق شرکتکننده در این عملیات، در خانهی ابوبکر جمع شدند و عهد و پیمان بستند که بیعت علی علیهالسلام را بشکنند و خلافت به ابوبکر، عمر، ابوعبیدة بن جراح و سالم مولی ابیحذیفه برسد و به کس دیگری منتقل نشود.
سعید بن عاص این پیمان را در صفحهای نوشت و اسامی را هم در آخر صفحه ذکر کرد و بر این پیماننامه ۳۴ نفر از منافقان شاهد بودند.
چهارده نفر از اصحاب عقبه، و باقی از سایر منافقان.
سپس وی صحیفه را به مکه فرستاد و این صحیفه در کعبه مدفون بود و عمر در زمان خلافت خود آن را از آن مکان بیرون آورد.
حذیفه نام شماری از کسانی که در هنگام نوشتن صحیفه حاضر بودند، به این شرح میشمرد: ابوسفیان،
عکرمة بن ابیجهل،
صفوان بن امیة بن خلف،
سعید بن عاص،
خالد بن ولید،
عیاش بن أبیربیعة،
بشیر بن سعد،
سهیل بن عمرو،
حکیم بن حزم،
صهیب بن سنان،
أبوالاعور سلمی
و مطیع بن اسود المدری،
حذیفه میگوید:
"شماری دیگر هم بودند که نام آنها را فراموش کردهام." (۱۸)
🔹۴. سرپیچی از لشکر اسامه
نزدیک به دو ماه پس از حجةالوداع و بیعت غدیر خم، رسول خدا صلیاللهعلیهوآله دچار بیماری سختی شدند که هرچه میگذشت، حال ایشان وخیمتر میشد.
در این روزها ایشان لشکری را به فرماندهی اسامة بن زید، برای جنگ به سمت موته مهیا کرد.
امام علی علیهالسلام در این زمینه میفرمایند:
"علت لشکرکشی این بود که منافقان نتوانند خلافت را غصب کنند." (۱۹)
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله میدانستند واپسین روزهای زندگی مبارکشان در حال سپری شدن است و وجود منافقان در مدینه خلافت پس از ایشان را به خطر خواهد انداخت؛
از اینرو میخواستند این اشخاص در مدینه نباشند و بهترین راه، لشکرکشی به سمت موته بود.
سپاه اسامه از تمامی مهاجران و انصار نخستین تشکیل شده بود.
ابوبکر، عمر، ابوعبیدة بن جراح، سعد بن ابیوقاص، عبدالرحمن بن عوف، طلحه و زبیر نیز در این سپاه قرار داشتند.
گروهی به کمی سن اسامه اعتراض کردند.
رسول خدا صلیاللهعلیهوآله خشمگین شدند و فرمودند:
"او لیاقت امیری لشکر را دارد،"
سپس کسانی را که از این سپاه تخلف کنند، لعن کردند. (۲۰)
با این حال شماری از لشکریان به اسامه گفتند:
"به کجا میروی؟ ما در هیچ زمانی احتیاج به حضور در مدینه بیش از اکنون نداشتهایم، رسول خدا صلیاللهعلیهوآله گرفتار بیماری سختی است."
منافقان آنقدر کارشکنی کردند که لشکر حرکت نکرد و پیامبر صلیاللهعلیهوآله به ملکوت اعلی پیوست. (۲۱)
با نگاهی به تاریخ، به روشنی میتوان دریافت که تخلف ابوبکر، عمر، ابوعبیدة بن جراح، سالم مولی ابیحذیفه و شماری دیگر از یاران ابوبکر بود که لشکر اسامه را از حرکت بازداشت.
مطابق روایات تاریخی، ابوبکر، عمر و ابوعبیده، لشکر را ترک و به سمت مدینه حرکت کردند. (۲۲)
مقداد سخنانی دارد که در بخشی از آن آمده است:
«پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله خبر داد که تو (ابوبکر) و یارانت لشکر اسامه را ترک خواهید کرد.» (۲۳)
از سوی دیگر، کسانی میتوانند به دستور رسول خدا صلیاللهعلیهوآله اعتراض کنند و از حرکت سپاه جلوگیری نمایند که صاحبان نفوذ باشند و نیز انگیزهی مهمی در سر داشته باشند.
در این زمینه، به نام ابوبکر و برخی از یارانش در بعضی از کتابهای تاریخ اشاره شده است. (۲۴)
از مطاب پیش گفته روشن میشود گروه معترض به کمی سن اسامه، ابوبکر و یارانش (عمر، عثمان، ابوعبیده، طلحه، عبدالرحمن بن عوف، سعد بن ابیوقاص، سالم مولی ابیحذیفه، بشیر بن سعد و…) بودند که میخواستند لشکر حرکت نکند تا در زمان رحلت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله در مدینه باشند و بتوانند خلافت را به دست گیرند.
۵. نماز ابوبکر
ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/6458
▪️🌺▪️--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
#رمانهای_دفاع_مقدس_و_شهدا
🌷🇮🇷 #خداحافظ_سالار 🇮🇷🌷
روایتی از زندگی ۴۰ساله همسر گرامی
سرلشکر شهید حاج حسین همدانی
◀️ قسمت پنجاه و سوم؛
چهار ماهه شده بودم و نوزادم در شکمم میجنبید.
اما مثل گذشته کار میکردم.
مشکل آب آشامیدنی اصلیترین، دردسر آن روزهای زندگی من بود.
هنوز با دلو از چاه آب میکشیدم.
وقتی ریسمان را به ته چاه رها میکردم. صدای تالاپی میآمد
چین به صورت آب میافتاد
و کمتر از یک دقیقه طول میکشید تا دلو، پر از آب شود.
ریسمان را، چپ راست با دست بالا میکشیدم.
تا دلو به لب چاه برسد، جانم درمیآمد.
حسین که میآمد، دعوایم میکرد که:
«به خاطر بچهات هم که شده از چاه آب نکش.»
و خودش دبهها را از چاه پر میکرد.
یک روز، یکی از همسایهها، صحنه آب کشیدن با دلو را دید.
دلش سوخت و گفت:
"موتور چاه ما سالمه، هر وقت خواستی بگو، موتور رو روشن کنم و آب بردار، فقط به شوهرت بگو، ۷۰ متر شیلنگ بخره."
موضوع را با حسین در میان گذاشتم، به خاطر سلامتی من و بچهام پذیرفت. فقط شرط کرد که همسایه، پول آب را حساب کند.
۷۰ متر شیلنگ خرید.
حالا شیلنگ داشتیم
اما آب از شدت سرما توی شیلنگ یخ میزد.
شوهر همسایه شیلنگ را میبرد توی حمام زیر شیر آب داغ میگرفت تا یخش باز شود.
سرما و برف و کولاک به اوج رسید
من پا به ماه بودم
داخل اتاق را با چراغ نفتی علاءالدین گرم میکردم.
گاهی فتیله چراغ، کز میکرد و میسوخت.
تا سوختگی فتیله را با قیچی بگیرم، اتاق از سرما، زمهریر میشد و شیشهها از تو یخ میزد.
با ناخن، روی شیشه، شیار میانداختم تا از لابهلای خطها، هم برفهایی را ببینم که تا پشت در خانه بالا آمده بودند
و هم قندیلهای یخی را که با نوک تیزشان، از زیر سقف شیروانی خانههای روبهرو، آویزان بودند
و چشم به در میدوختم تا حسین کلید بیندازد.
تا میرسید، پارو برمیداشت و از همان جلوی در شروع میکرد. نمیگذاشت دست به سیاه و سفید بزنم.
نمیگذاشت آب توی دلم تکان بخورد
میگفت:
«فقط زینب، باید توی دل شما تکان بخوره.»
من اسم الهه را برای فرزندم انتخاب کرده بودم و حسین زینب را.
میگفت:
«زینب یعنی زینت پدر و اگه برادری بعد از او
خدا به ما داد، بشه سنگ صبور برادر»
من هم قبول کردم.
زینب که به دنیا آمد، حسین سر از پا نمیشناخت،
میگفت:
"درسته که پروانهای، اما من باید به دور تو بچرخم»
و به دورمن میچرخید
اما این شادی و شور بیست روز بیشتر دوام نداشت.
زینب، مریضی زردی گرفت و جلو چشممان جان داد.
آن روز دنیا برای من و حسین به قدری تیرهوتار شد که در کنار گل پرپر شدهمان، سر به روی شانههای هم گذاشتیم و مثل ابر بهار گریستیم
ادامه دارد ...
▪️🌺▪️--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
11.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#امام_خامنهای
#متن_سخنرانی
#هفته_بسیج
۵ آذر ۴۰۱
قسمت هجدهم؛
همهی دنیا با صدّام همکاری کردند
و در عین حال صدّام شکست خورد،
بیشتر فهمیدند که با ایران نمیشود روبهرو شد؛
سخت است روبهرو شدن؛
میدیدند امتداد انقلاب اسلامی را،
میدیدند عمق راهبردی انقلاب را در کشورهای منطقه؛
اینها را میدیدند،
لذا به فکر این افتادند که قبل از آنکه به ایران بشود حمله کرد ــ یا حملهی نظامی یا هر جور حملهای که از پا بیندازد حکومت اسلامی را، جمهوری اسلامی را ــ باید رفت کشورهای دُور و بَر را،
آنجاهایی که عمق راهبردی ایران است
و هر کدام به یک نحوی با جمهوری اسلامی مرتبطاند،
اینها را بایستی اوّل فلج کرد،
اینها را بایستی اوّل گرفت.
این نقشه را خود آمریکاییها افشا کردند؛
اینکه عرض میکنم تحلیل نیست،
این نقشهی آمریکاییها است؛
این نقشه را،
این توطئه را هم خود آمریکاییها،
شخصیّتهای برجستهی آمریکایی،
شخصیّتهای سیاسیِ برجستهی آمریکایی در سالهای اوّل این قرن میلادی،
در سال ۲۰۰۶ و بعد از آن افشا کردند.
گفتند شش کشور هست که قبل از ایران بایستی حکومتهای این شش کشور را ما ساقط کنیم،
تسلّط بر اینها پیدا کنیم؛
این شش کشور که ساقط شدند،
ایران ضعیف میشود؛
آن وقت میشود به ایران هم حمله کرد.
این شش کشور کجایند؟
هر کدام هم به یک دلیلی.
یکیاش عراق بود؛
به دلیل اینکه صدّام بعد از جنگ؛ آن وقتی که میخواست به کویت حمله کند، با ایران نرد دوستی باخت؛
اسرای ما را آزاد کرد،
نامه نوشت به بنده،
به رئیسجمهور وقت،
نامهنگاری کرد،
آدم فرستاد.
پس صدّام خطرناک بود؛
ادامه دارد ...
▪️🌺▪️--------------
@salonemotalee
📖 #متن_قانون_اساسی
🇮🇷 #جمهوری_اسلامی_ایران
🔷 قسمت پانزدهم؛
🔷🔹فصل پنجم؛ حق حاكمیت ملت و قوای ناشی از آن
🔸اصل پنجاه و ششم
حاكمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او، انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاكم ساخته است. هیچكس نمیتواند این حق الهی را از انسان سلب كند یا در خدمت منافع فرد یا گروهی خاص قرار دهد و ملت این حق خداداد را از طرقی كه در اصول بعد میآید اِعمال میكند.
🔸اصل پنجاه و هفتم
قوای حاكم در جمهوری اسلامی ایران عبارتند از: قوه مقننه، قوه مجریه و قوه قضائیه كه زیر نظر ولایت مطلقه امر و امامت امت بر طبق اصول آینده این قانون اعمال میگردند. این قوا مستقل از یكدیگرند.
🔸اصل پنجاه و هشتم
اعمال قوه مقننه از طریق مجلس شورای اسلامی است كه از نمایندگان منتخب مردم تشكیل میشود و مصوبات آن پس از طی مراحلی كه در اصول بعد میآید برای اجرا به قوه مجریه و قضائیه ابلاغ میگردد.
🔸اصل پنجاه و نهم
در مسائل بسیار مهم اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ممكن است اعمال قوه مقننه از راه همهپرسی و مراجعه مستقیم به آراء مردم صورت گیرد. درخواست مراجعه به آراء عمومی باید به تصویب دو سوم مجموع نمایندگان مجلس برسد.
🔸اصل شصتم
اعمال قوه مجریه جز در اموری كه در این قانون مستقیماً بر عهده رهبری گذارده شده، از طریق رئیس جمهور و وزرا است.
🔸اصل شصت و یکم
اِعمال قوه قضائیه به وسیله دادگاههای دادگستری است كه باید طبق موازین اسلامی تشكیل شود و به حل و فصل دعاوی و حفظ حقوق عمومی و گسترش و اجرای عدالت و اقامه حدود الهی بپردازد.
🔹ادامه دارد ...
▪️🌺▪️--------------
@salonemotalee
📙 #داستان
🔅#سرزمین_زیبای_من
قسمت نوزدهم؛
رو به وکیل خوانده کردم و گفتم:
"در حالی که شما آقای وکیل! هیچ مدرک محکمهپسندی به دادگاه ارائه نکردید و تمام وقت دادگاه رو به بازی کردن با کلمات گذروندید. آیا واقعا گوشی برای شنیدن صدای مظلوم هست؟"
این بار وکیل خوانده با خشم بیشتری داد زد:
"من اعتراض دارم آقای قاضی..."
پریدم وسط حرفش و با عصبانیت گفتم:
"به چی اعتراض دارید آقای وکیل؟! به حرفهای من؟ یا به اینکه یک بومی سیاه جلو شما ایستاده؟"
وکیل خوانده کپ کرد و سرجایش میخکوب شد.
قاضی غرید:
"آقای ویزل! به عنوان قاضی به شما اخطار میدم که اگه به این حرفها ادامه بدید ناچار میشم شما رو از دادگاه اخراج کنم..."
با عصبانیت فریاد زدم:
"آقای قاضی! اون کسی که داره توهین میکنه من نیستم! شمایید! شما هستید که به شعور انسانهایی اهانت میکنید که این قوانین را نصب کردن. قوانینی که میگه هر انسانی حق داره از خودش دفاع کنه. همون قانونی که به من اجازه داده اینجا جلوی شما بایستم..."
این همه تبعیض نفسم را بند آورده بود.
رو به قاضی کردم و گفتم:
"فراموش نکنید که شما نماینده عدالت هستید. نمایندهای که باید حرف مظلوم رو بشنوه و حق اون رو بگیره."
وکیل خوانده، در حالی که از شدت خشم چشمهایش میلرزید و صورتش سرخ شده بود دوباره فریاد زد:
"من اعتراض دارم آقای قاضی! این حرفها و شعارها جاش توی دادگاه نیست!
قبل از اینکه قاضی بتواند واکنشی نشان دهد من صدایم را بلندتر کردم و گفتم:
"باشه! من رو از دادگاه اخراج کنید! اصلا بندازید زندان و صدای اعتراض یک مظلوم در برابر عدالت را خفه کنید! آیا غیر از اینه که شما آقای وکیل هیچ مدرکی برای دفاع از موکلتون ندارید؟"
مکث کردم.
دیگر نفسم درنمیآمد
اما با هم ادامه دادم:
"متاسفم! اما نه برای خودم! متاسفم برای انسانهایی که علی رغم پیشرفت و تکنولوژِی، هنوز تو تعصبات کور خودشون گیر کردن! انسان امروز به جایی رسیده که در آسمونها سفر میکنه اما با مغز خشکی که هنوز تو تفکرات عصر رنسانس گیر کرده..."
بدون توجه به فریاد و اعتراض وکیل مقابل، به حرفم ادامه میدادم.
قاضی با عصبانیت چند بار چکش را روی میز کوبید و فریاد زد:
"سکوت کنید! این یک اخطاره به هر دوی شما! اگه ساکت نشید مجبور میشم هردوتون رو از دادگاه اخراج کنم!!"
سکوت عمیقی فضای دادگاه رو پر کرد.
اصلا حالم خوب نبود
ولی معلوم بود حال وکیل مقابل، از من بدتر است.
با چنان نفرتی به من نگاه میکرد که اگر میتوانست در جا مرا میکشت...
بلاخره قاضی سکوت را شکست و گفت:
"من بعد از بررسی مجدد شواهد و مدارک، فردا صبح ساعت ۹ نتیجه نهایی را اعلام میکنم. وکیل هر دوطرف راس ساعت اعلام شده توی دفتر من باشند. ختم دادرسی..."
و سه بار چکش را روی میز کوبید.
ادامه دارد ...
▪️🌺▪️--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
هر جمعه با یک؛
#تحلیل_فیلم
#فراماشین (Ex MACHINA)
نام فیلم: فراماشین
ژانر: درام - علمی
کارگردان: الکس گارلند (Alex Garland)
کشور: بریتانیا
انتشار: ۲۰۱۵
🖋قسمت اول:
🔷🔹 خلاصه داستان فیلم
در فیلم سینمایی فرا ماشین : EX Machina هوش مصنوعی ساخته شده «آوا» [۱] نام دارد که برای آن از آخرین نسخه پیشالگوهای هوش مصنوعی استفاده شده است.
سازنده آن یک دانشمند نابغه و منزوی سایبر به نام ناتان بیتمن [۲] است.
بیتمن، مدیرعامل بزرگترین شرکت موتور جستجوگر جهان با نام بلوبوک [۳]، بین کارمندانش مسابقهای برگزار میکند.
برنده این مسابقه حق دارد یک هفته را با او در ویلای دورافتادهاش بگذراند.
فرد منتخب خوششانس کالب اسمیت [۴] است،
اما او، تا قبل از رسیدن به مقصد، نمیداند که ناتان برنامهای فراتر از گفتگو و مشاهده برای اقامت کالب در ویلایش درنظر گرفته است.
او از کالب میخواهد تا در یک آزمون تورینگ [۵] شرکت کند.
او باید با آوا تعامل داشته باشد و ببیند که آیا او میتواند شبیه یک انسان شود یا خیر.
کالب از میزان واقعی بودن آوا شگفتزده میشود،
آنقدر که کمکم به اخلاقی بودن تعاملات ناتان با آوا شک میکند.
ک
ظاهراً احساسات کالب نسبت به آوا مطابق با احساسات آوا نسبت به او هستند،
اما آیا به راستی آوا عواطف را تجربه میکند یا صرفاً ادای این کار را در میآورد؟
و اینکه آیا کالب تحت کنترل شرایط است یا ناتان مانند یک صحنهگردان عمل میکند و، نه تنها کنترل آوا، بلکه نخ کالب را نیز در دست گرفته است؟
ادامه دارد ...
▪️🌺▪️--------------
@salonemotalee