میگن که گوشهِ گوشهی این شهر هستی
سهمم ولی دنیایِ سردِ بی پدر شد
کلّی اثر جا مونده از جنگِ تو، امّا
اسمت چرا سرباز مفقودالأثر شد!
تو آخرین دستو تکون دادیو رفتی
حالا یه بچه پاشو توو دنیا میذاره
معنیِ بعضی حرفا انگار چیزِ دیگهس
این که میگن هر اومدی، یک رفتی داره
زهرا رو غرقِ بوسه کردی، خوب میدونم
اینو توو حرفای خودش فهمیده بودم
هرجا یه بابا بچهشو بوسید، میگفت
این صحنه رو قبلا یه جایی دیده بودم!
بابا! منم تنگه دلم خوابامو پُر کن
این دختره کوچیکتم یک ذره لوس کن
یک شب بیا، هرجوری که باشه قبوله
اصلن بیا توو خوابِ من زهرا رو بوس کن
خوبه که مثل کورِ مادرزاد باشی
که واسه هرچیزی خودش تصویر داره
وقتی که هیچی از تو توی خاطرم نیست
هرچیزی میتونه تو رو یادم بیاره
ما با درختایی که کاشتی قد کشیدیم
این خونه یه عمره که زیر سایهتونه
من حرفاتو با زهرا میبینم همیشه
سی ساله هرشب قاصدک بارونه خونه
#ملیحه_آخوندی
هدایت شده از علی سمرقندی
《اللهم عجل الولیک الفرج》
دوبیتی اول:
سکوتِ لالهها فریاد میشد
دلِ افسردهها هم شاد میشد
اگر امروز آقا میرسیدی
قناری از قفس آزاد میشد
دوبیتی دوم:
صدای خندهها جان میپذیرد
بهجای اخم مهمان میپذیرد
اگر آقای خوبیها بیاید
جهانِ جنگ، پایان میپذیرد
دوبیتی سوم:
کسی جو قاطیِ گندم نمیکرد
شرابی در دهانِ خم نمیکرد
اگر ساعت به ساعت یادتان بود
زمانه، صاحبش را گم نمیکرد
#علی_سمرقندی
@alisamarqandi 🦋
برای امام زمانم🕊
یک:
بدون توو نیستی و هستت آقا
منم اون نوکر دربستت آقا
سرم بالاست اون وقتی که میای
خودم گوشیمو میدم دستت آقا
دو:
ملیحه شعر آیینی بلد نیست
حدیث و آیه و دینی بلد نیست
بدون که واقعی چشم انتظاره
از این حرفای تزئینی بلد نیست
انشاالله❤️
#ملیحه_آخوندی
@seshanbee
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
❣تعدادی از کانالهای شعر و ادبیات:
🔹شعرهای ناب:
💠 @sherhaye_nab
🔸مبتلا:
💠 @mobtalaaa
🔹کلبهٔ شعر:
💠 @shaeranehayemahkhaky
🔸آبادی شعر:
💠 @abadiyesher
🔹از هر دری سخنی:
💠 @azhardarisokhan
🔸آهنگ سنتی:
💠 @ahangesonnatii
🔹سرزمین شعرها:
💠 @sarzaminesher
🔸نبض قلم:
💠 @nabzeghalam
🔹خطخطیهای دل:
💠 @khatdl
🔸آرایههای ادبی:
💠 @arayehha
🔹اتاق رباعی:
💠 @Otagerobae
🔸اشعار علی سمرقندی:
💠 @alisamarqandi
🔹اشعار محمدمعین پوریلان:
💠 @moeinpooryalan
🔸اشعار مجید بوری:
💠 @majiidboori1371
🔹مشاعره:
💠 @moshaereh
🔸بهانههای قلم:
💠 @sogandbarqalam
🔹گاهنوشتههای دل:
💠 @Neveshtehaidel
🔸کافه دنج:
💠 @dengcoffee
🔹شعرزاد/ معصومهسادات اسدیان:
💠 @sher_zad
🔸سهشنبه/ ملیحه آخوندی:
💠 @seshanbee
🔹شیدایی:
💠 @sheydayee
.
زبان مشترک مردم جهان شعر است...👌🕊
سلام 🙂
تعریف از خود باشه 😎😅، این قابهای زیبا با طرحهای برجسته👆 هنر منه.
شعرهای سفارشی خودتون و شاعرای مد نظرتون رو با هشتگ اسم شاعر با نقاشی ترکیب میکنم و یه قاب شاعرانه براتون آماده میکنم.👌
جهت سفارش در خدمتم 🕊
@Maliheakhoondi
درِ دکّان دلتنگیم را از جا درآوردم
زدم دخل دل عاشقتبارم را درآوردم
#ملیحه_آخوندی
@seshanbee
در پاسخ بغضت جوابی نیست دختر
از غصهات مارا که خوابی نیست دختر
این امپراطوری از آنِ لاشخورهاست
در بین شاعرها عقابی نیست دختر
افکارِ روشن،شعرها ،لحنی مودب
اینها که دیدی جز نقابی نیست دختر
عشق است، از شبگریههایش چارهای نیست
جز جبر گاهی انتخابی نیست دختر
خو کن به دنیای چراغ نیمسوزت
در سرزمینت آفتابی نیست دختر
دنیای شاعرها فقط از دور زیباست
هر شاعری آدم حسابی نیست دختر
#حسین_پورقلی
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
دخترم از شاعران پرهیز کن؛
شاعر عاشق نیست، شاعر مخزن است 🙄
#امید_مهدینژاد
در چرخش بیخودت اسیری ساعت
محکوم به اینی که نمیری ساعت
من عاشقم و منتظرم قول بده
تنها تو مچ مرا بگیری ساعت
#حسین_پورقلی
سلام زخم دهان وا نکرده در غربت
نکشته است تو را مثل من اگر غربت
سلام وسعت تنهاییم در این زندان
رفیق گم شده در هایهوی سنگستان
سلام رفته ازین خانه بیخیال دلم
سلام حال دلم را بپرس حال دلم
سلام، پر شدهام از غروبِ بعد از تو
سلام تلخی دوران خوبِ بعد از تو
سلام بی تو جواب سلامها سرد است
زمانه بعد تو دیگر رفیق، نامرد است
میان مردم شهرم غریبهام بی تو
عجیب پر شدم از ساکنان غم بی تو
شبیه دشت نگاهم به آسمان مانده
تو رفتهای و برایم دو استکان مانده
تمام زندگیام از امید خالی شد
بدون اشک تو دوران خشکسالی شد
گذشتی از سر سرباز کشورت بانو
کجاست مرد سرافراز کشورت بانو؟
شراب چشم تو در بزم کیست این شبها
که حال و روز دلم دیدنیست این شبها
سلام از من دیوانه انتظاری نیست
قرار بود بیایی مرا قراری نیست
قرار بود بیایی بهار برگردد
به خانهاش دلِ بی اختیار برگردد
قرار بود قراری که با دلم داری
برای روز شکستن کنار بگذاری
چقدر بی سر و سامانیم فراوان است
سکوت میکنم این انتهای انسان است
نشستهام که بیاید رفیق دیرینم
شبیه دشت که در انتظار باران است
کجای جنگل آتش گرفتهام هستی
که دور من شده دیوار و شعله زندان است
به فال حافظم افتاده چند وقتی هست
که روز آه من و خندهی رقیبان است
نه رغبتی که بیایم به سوی آزادی
نه خانهای که بگویم چقدر ویران است
دوای این همه دلتنگیام فقط دست
رفیق روز مبادای مو پریشان است
همیشه پیک دلم را برای غم میریخت
سلامتی کسی که مرا بهم میریخت
سلام بی تو جواب سلامها سرد است
زمانه بعد تو دیگر رفیق، نامرد است
همیشه در چمدانت هوای رفتن بود
که قول آمدنت هم برای رفتن بود
چقدر بی سر و سامانیام فراوان است
سکوت میکنم این انتهای انسان است
#جواد_سنجری
در اوج بیکسیهات
تنهاترین بمانوُ
نگذار ریشهای در
قلب تو پا بگیرد
وقتی گرسنه باشی
هر تکّه نانِ خشکی
در سفره میتواند
چشم تو را بگیرد
#ملیحه_آخوندی
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
ندارد با زمینگیران غفلت گفتگو سودی
ره خوابیده کی ز آواز پا بیدار میگردد؟
#صائب_تبریزی
من شاید قبل رفتن مامانم، خیلی زندگی رو جدی گرفته بودم.
اما وقتی خیلی ساده نشسته بودیم توی خونمون و چاییمونو میخوردیم، یهو دل مامانم درد گرفت و صبش رفتیم دکتر و با یه تشخیص زندگیمون عوض شد، فهمیدم زندگی خیلی بیارزشه...
دیگه هیچوقت جدی نگرفتمش که بخوام براش بجنگم.
این جدی نگرفتنه توی همهی مسائل و تصميمات زندگیم تاثیرات خوبی گذاشت.
خیلی نگاها و رفتارا و برو و بیاها برام معنی دیگهای گرفت.
الان فقط میخوام درمورد شعر حرف بزنم،
نه قسمتهای دیگهی زندگیم.
توی این همه سال و این همه جلسه شعری که من توی مشهد رفتم، کلی آدم شناختم. کلی عقیده دیدم که یا موافق بودم و یا مخالف.
اما من تکلیفم با خودم همیشه مشخص بود.
من برای خودم شعر میگفتم. خیلیا اینطوری بودن و هستن.
برای به جایی رسیدن نبوده واقعا.
برای دست زدن و بهبه و چهچه نبوده واقعا...
الانم توی شعر به جای بالایی نرسیدم.
دنبالشم نبودم.
نه ميگم کمم، نه میگم زیادم.
بر خلاف نظرات خیلی آدما، جایگاه خودمو با جلسهای که توش پا میذارم، تعیین نمیکنم.
من هروقت هرجا دلم خواسته رفتم.
همین آدمی که هستم، همه جا بودم.
هيچوقتم نگفتم شان خودمو با زیاد جلسه رفتن پایین میارم.
اصصلا مطرح نیست این چیزا برام.