🌱
ای در صف کائـنات معنای بهـشت
در وصف مقامات تو جبریل نوشت
در اول خـلــقـتِ دو عــالــم خــالـق
آب و گل انبـیا به عـشق تو سرشت
✍مرتضی محمدپور
📸 سامر العذاری
#السَلامُعَلَيَڪيااباعَبدالله
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
🕊#پرواز روایت شهادت روحانی فدائی حرم، #شهید_حاج_محمد_پورهنگ قسمت سی و یکم 🍃در مسیر بازگشت از بازار
🕊#پرواز
روایت شهادت روحانی فدائی حرم، #شهید_حاج_محمد_پورهنگ
قسمت سی و دوم
🍃یکی دو روز بعد، ام ابراهیم تماس گرفت و ما را برای شام به منزلشان دعوت کرد. با آنکه درباره شان بسیار شنیده بودم، اما از نزدیک دیدنشان برایم جالب و هیجان آور بود. از ایران با خودمان کمی زعفران برده بودیم تا در طبخ غذا استفاده کنیم و چون برای اولین بار بود به دیدن این خانواده می رفتیم، دوست نداشتم دست خالی به خانه شان بروم. همان را با خودمان برداشتیم و بردیم. هرچند من دوست داشتم یک چیز مناسب تر برایشان ببریم اما محمدآقا گفت که همین زعفران بهترین چیز است. چون هم سوغات ایران است و هم در کشور آن ها به سختی پیدا می شود و قیمت بالایی دارد و برایشان ارزشمند است.
🍃رسیدیم جلوی رستوران. ابراهیم منتظرمان بود. ما را به راهروی کنار رستوران راهنمایی کرد. از چند پله رفتیم پایین و به در خانه شان رسیدیم. ام ابراهیم در را باز کرد و به گرمی سلام و علیکی کرد و فاطمه را بغل کرد. بعد هم دو خانم که خواهران ابراهیم بودند، احوالپرسی کردند و به ما خوشامد گفتند. ابراهیم از همان راه برگشت و بخاطر راحتی من به خانه نیامد. برایمان گوشه ای از اتاق فرش کوچکی پهن کرده بودند و پشتی گذاشته بودند.
🍃توی رفتار و چهره شان محبت موج می زد. آن قدر از دیدن من و بچه ها خوشحال بودند که تا چند دقیقه همینطور نگاهمان می کردند و می خندیدند. بچه ها هم که انگار محبتشان را فهمیده بودند، غریبی نمی کردند و بعد از چند ثانیه شروع کردند به شیطنت و به هم ریختن وسایل خانه...
ادامه دارد...
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
📖 #سه_دقیقه_در_قیامت #باغ_بهشت #فصل_پانزدهم #قسمت_سوم من بر روي چمن ها دراز كشيدم. گويي يك تخت نرم
📖 #سه_دقیقه_در_قیامت
#جانبازی_در_رکاب_مولا
#فصل_شانزدهم
#قسمت_اول
سال ۱۳۸۸ توفيق شد كه در ماه رجب و ماه شعبان، زائر مكه و مدينه حرم باشم. ما مُحرم شديم و وارد مسجدالحرام شديم. بعد از اتمام اعمال، به محل قرار آمدم. روحاني كاروان به من گفت: سه تا از خواهران الان آمدند، شما زحمت بكشيد و اين سه نفر را براي طواف ببريد.
خسته بودم، اما قبول كردم. سه تا از خانم هاي جوان كاروان به سمت من آمدند. تا نگاهم به آنها افتاد، سرم را پايين انداختم. يك حوله اضافه داشتم. يك سر حوله را دست خودم گرفتم و سر ديگرش را در اختيار آنها قرار دادم. گفتم: من در طي طواف نبايد برگردم. حرم الهي هم به خاطر ماه رجب شلوغ است. شما سر اين حوله را بگيريد و دنبال من بياييد.
يكي دو ساعت بعد، با خستگي فراوان به محل قرار كاروان برگشتم. در كل اين مدت، اصلا به آنها نگاه نكردم و حرفي نزدم. وظيفه اي براي انجام طواف آنها نداشتم، اما فقط براي رضاي خدا اين كار را انجام دادم.
در روزهايي كه در مكه مستقر بوديم، خيلي ها مرتب به بازار ميرفتند و... اما من به جاي اينگونه كارها، چندين بار براي طواف اقدام كردم. ابتدا به نيت رهبر معظم انقلاب و سپس به نيابت شهدا، مشغول شدم و از فرصتها براي كسب معنويات استفاده كردم.
در آن لحظاتي كه اعمال من محاسبه مي شد، جوان پشت ميز به اين موارد اشاره كرد و گفت: به خاطر طواف خالصانه اي كه همراه آن خانم ها انجام دادي، ثواب حج واجب در نامه اعمالت ثبت شد!
بعد گفت: ثواب طواف هايي كه به نيابت از ديگران انجام دادي، دو برابر در نامه اعمال خودت ثبت مي شود...
ادامه دارد...
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
393.3K
هم اکنون
مراسم #شهید_سید_مهدی_جلادتی در مسجد احباب الحسین - محله اصفهانک تهران
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
3.52M
مداحی و روضه خوانی|
مراسم #شهید_سید_مهدی_جلادتی در مسجد احباب الحسین - محله اصفهانک تهران
دعاگو هستم🌹
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
🍃
به وصل خود دوایی کن
دل دیوانه ما را....
#السَلامُعَلَيَڪيااباعَبدالله✋
@shahid_hajasghar_pashapoor🕊🌹
📸 دستخطی از شهید آرمان علیوردی
🍃با موضوع: هدف
در آینده فردی سیاسی، اجتماعی، اعتقادی، علمی، مذهبی و... شوم.
فردی باشم که باعث پیشبرد اهداف اسلام، جمهوری اسلامی، رهبری شوم.
یکی از مسائلی که اینجانب به آن فکر میکنم مسئله ی اسرائیل میباشد، چرا که رهبر در سخنرانی ۳ سال پیش خود فرمودند که اسرائیل تا ۲۵ سال دیگر نابود خواهد شد و این نکته عملی نخواهد شد مگر با همت و اراده و پشتکار ما جوانان و همچنین از دیگر اهداف میشود به اسلام بدون مرز اشاره کرد که باید مهمترین اهداف شیعیان باشد.
علاوهبر اینها من سعی دارم باید راههایی که برای زندگی انتخاب میکنیم توانایی پیدا کنم تا جمعیتی را از راههای غیر انقلابی نجات دهم و این دسته از افراد را متقاعد کنیم و آنها هم به این راه جذب کنم تا هم باعث عاقبتبخیری خود در دنیا و آخرت شوم و هم باعث تکمیل و گسترش شیعه شوم.
یاعلے
#فلسطین🇵🇸
#شهید_آرمان_علی_وردی🌱
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
او ادامه #حاج_قاسم بود.
نسل بعد از فرمانده، که اگر میماند و ریشهایش سپید میشد
قلب یک ملت به بودنش گرم بود و با رفتنش خون میشد...
#شهید_حاج_اصغر_پاشاپور🌱
@shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
📖 #سه_دقیقه_در_قیامت #جانبازی_در_رکاب_مولا #فصل_شانزدهم #قسمت_اول سال ۱۳۸۸ توفيق شد كه در ماه رجب
📖 #سه_دقیقه_در_قیامت
#جانبازی_در_رکاب_مولا
#فصل_شانزدهم
#قسمت_دوم
اوايل ماه شعبان بود كه راهي مدينه شديم. يك روز صبح در حالي كه مشغول زيارت بقيع بودم، متوجه شدم که مأمور وهابي دوربين يک پسر بچه را که ميخواست از بقيع عکس بگيرد را گرفته، جلو رفتم و به سرعت دوربين را از دست او گرفتم و به پسر بچه تحويل دادم.
بعد به انتهاي قبرستان رفتم. من در حال خواندن زيارت عاشورا بودم كه به مقابل قبر عثمان رسيدم. همان مأمور وهابي دنبال من آمد و چپ چپ به من نگاه ميكرد. يكباره كنار من آمد و دستم را گرفت و به فارسي و با صداي بلند گفت: چي گفتي!؟ لعن ميكني؟
گفتم: نه خير. دستم رو ول كن.
اما او همينطور داد ميزد و با سر و صدا، بقيه مأمورين را دور خودش جمع كرد. در همين حال يكدفعه به من نگاه كرد و حرف زشتي را به مولا اميرالمؤمنين (ع) زد.
من ديگر سكوت را جايز ندانستم. تا اين حرف زشت از دهان او خارج شد و بقيه زائران شنيدند، ديگر سكوت را جايز ندانستم. يكباره كشيده محكمي به صورت او زدم. بلافاصله چهار مأمور به سر من ريختند و شروع به زدن كردند.
يكي از مأمورين ضربه ي محکمي به كتف من زد كه درد آن تا ماهها اذيتم ميكرد. چند نفر از زائرين جلو آمدند و مرا از زير دست آنها خارج كردند و سريع فرار كردم.
اما در لحظات بررسي اعمال، ماجراي درگيري در قبرستان بقيع را به من نشان دادند و گفتند: شما خالصانه و فقط به عشق مولا علي (ع) با آن مأمور درگير شديد و كتف شما آسيب ديد. براي همين ثواب (۱) جانبازي در ركاب موال علي (ع) در نامه عمل شما ثبت شده است!
----------------------------------
۱) البته اين ماجرا نبايد دستاويزي براي برخورد با مأمورين دولت سعودي گردد.
ادامه دارد...
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
نـظامی بود و انتظار داشتم اخلاق و رفتارش خشک و خالی باشد ولی اینطور نبود.
یک اتاق پر از گل و گلدان، کارهای هنری مثل ساخت لوستر از کارت های عروسی، از دوره های غواصی که در قشم بود ولی صدف جمع کرده بود و با آنها آویز درست کرده و در راهرو خانه نصب کرده بود. هر وقت صادق از زیرش رد میشد به صدا در می آمدند. علاقه ی عجیبی به گل و گیاه داشت و تا حد امکان اکثر نمایشگاه های مربوط به گل و گیاه را باهم رفته بودیم. از بین گیاهان هم کاکتوس را بیشتر دوست داشت. میگفت: یک کاکتوس کافی است تا آدم به عظمت خدا پی ببرد.
همه اینها نشان از روح لطیفش داشت که
برایم به یادگار مانده است..
#روایت_همسر_شهید
#شهید_صادق_عدالت_اکبری
سالروز شهادت : ۱۳۹۵.۰۲.۰۴
@shahid_sadeg_edalat
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃
#شهید_صادق_عدالت_اکبری🌱
ولادت: ۲ اردیبهشت ۶۷
شهادت : ۴ اردیبهشت ۹۵
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
دوستان فردا سالروز وفات حضرت عبدالعظیم(ع) هست، هرکدام عزیزان مشرف شدند دعاگوی جمع باشند.💐
🕊🍃🕊
🍃🕊
🕊
تا نهادی پای خود بر چشم ما، عبدالعظیم
دیده ها بینا شد از نور خدا، عبدالعظیم
هر زمانی که گره افتاد در کار کسی
آمد و پیش تو شد حاجت روا، عبدالعظیم
عطر نان خانه ی تو میدهد بوی حسن
یادگار سفره های مجتبی، عبدالعظیم
اُسوه های علم؛ خاکِ راهِ زوارت شدند
خاک پای زائرانت توتیا، عبدالعظیم
هر کجا رفتم نجف، مشهد، مدینه، کربلا
روی لب دادم سلامی بر شما عبدالعظیم
اهل تهران هرشب و هر روز مهمان تو اند
سفره دار روضه های هل اتی عبدالعظیم
کربلا را با خودت تا شهر ری آورده ای
وَه چه نزدیک است با تو کربلا، عبدالعظیم
مجتبایی هستی اما مادرت در پیش تو
ضربه ی سیلی نخورد از بی حیا، عبدالعظیم
زائر تو، زائر شاه شهیدان شد ولی...
مانده آیا پیکرت بر خاکها؟! عبدالعظیم
پیکر پاک شما دیگر نخورده ضربه ای
رأسِتان دیگر نشد از تن جدا؛ عبدالعظیم
🏴 وفات حضرت سیدعبدالعظیم حسنی (ع)، سید الکریم (ع) تسلیت باد
🍃کربلای تهران
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
🕊
🍃🕊
🕊🍃🕊
🍃
مَامنی جز کنجِ شش گوشه نداریم ای شَها!
بشـنو اینک نالۀ هجـرانِ ما جانم حسین
✍هستی محرابی
📸زاهد الشمری
#السَلامُعَلَيَڪيااباعَبدالله✋
@shahid_hajasghar_pashapoor🕊🌹
#حضرت_عبدالعظیم_حسنی (۱۷۳-۲۵۲ ق) مشهور به شاه عبدالعظیم و #سید_الکریم از عالمان سادات حسنی و از راویان حدیث است. نسب او با چهار واسطه به امام حسن (ع) میرسد. شیخ صدوق، مجموعه روایاتش را با عنوان جامع اخبار عبدالعظیم گردآوری کرده است. حضرت عبدالعظیم حسنی، امام رضا (ع) و امام جواد (ع) را درک کرده است. نقل است که ایمان خویش را بر امام هادی (ع) عرضه داشت و در زمان او وفات یافته است. حرم حضرت عبدالعظیم واقع در شهر ری، زیارتگاه شیعیان است. در برخی روایات ثواب زیارت قبر او برابر با ثواب زیارت قبر امام حسین (ع) دانسته شده است.
۱۵ شوال/ سالروز وفات
منبع : حوزه نت
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
#خاطره_شهید🌱
یه روز که با حاج محمد آقا هم صحبت و همکلام شده بودیم و من هم مشکلی برام پیش اومده بود و درد دل میکردیم ایشان سرصحبت از حضرت عبدالعظیم(ع) را باز کرد و از کرامات ایشان صحبت شد و گفت هرموقع برایم مشکلی پیش آمد محضر این امامزاده و محدث بزرگ رسیدم و هرگز دست رد به سینه ام نزد و سفارش زیارت ایشان را کرد و گفتند محال است از سرسفره حضرت عبدالعظیم دست خالی برگردید...
🍂می درخشد بارگاهش تا فراسوی زمان
ریزش باران رحمت بر کویرستان دل
🍂حافظ آیات حق و ناقل علم حدیث
روحبخش اهل ایمان حضرت عبدالعظیم
🍂در جوارت حمزه و طاهر بُوَد کز خاکشان
می بَرَد ره تا حریم کبریای منزلت
#روایت_دوست_شهید
#شهید_حاج_محمد_پورهنگ
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
📖 #سه_دقیقه_در_قیامت #جانبازی_در_رکاب_مولا #فصل_شانزدهم #قسمت_دوم اوايل ماه شعبان بود كه راهي مدين
📖 #سه_دقیقه_در_قیامت
#شهید_و_شهادت
#فصل_هفدهم
#قسمت_اول
در اين سفر كوتاه به قيامت، نگاه من به شهيد و شهادت تغيير كرد. علت آن هم چند ماجرا بود:
يكي از معلمين و مربيان شهر ما، در مسجد محل تلاش فوق العاده اي داشت كه بچه ها را جذب مسجد و هيئت كند. او خالصانه فعاليت ميكرد و در مسجدي شدن ما هم خيلي تأثير داشت.
اين مرد خدا، يكبار كه با ماشين در حركت بود، از چراغ قرمز عبور كرد و سانحه اي شديد رخ داد و ايشان مرحوم شد. من اين بنده خدا را ديدم كه در ميان شهدا و هم درجه آنها بود! من توانستم با او صحبت كنم. ايشان به خاطر اعمال خوبي كه در مسجد و محل داشت و رعايت دستورات دين، به مقام شهدا دست يافته بود. در واقع او در دنيا شهيد زندگي کرد و به مقام شهدا دست يافت.
اما سؤالي كه در ذهن من بود، تصادف او و عدم رعايت قانون و در واقع علت مرگش بود. ايشان به من گفت: من در پشت فرمان ماشين سكته كردم و از دنيا رفتم و سپس با ماشين مقابل برخورد كردم. هيچ چيزي از صحنه تصادف دست من نبود.
در جايي ديگر يكي از دوستان پدرم كه اوايل جنگ شهيد شده بود و در گلزار شهداي شهرمان به خاك سپرده شده بود را ديدم. اما او خيلي گرفتار بود و اصلا در رتبه شهدا قرار نداشت!
تعجب كردم. تشييع او را به ياد داشتم كه در تابوت شهدا بود و... اما چرا؟!
خودش گفت: من براي جهاد به جبهه نرفتم. من به دنبال كاسبي و خريد و فروش بودم كه براي خريد جنس، به مناطق مرزي رفتم که آنجا بمباران شد. من کشته شدم. بدن مرا با شهداي رزمنده به شهر منتقل شد و فکر کردند من رزمنده ام و...
ادامه دارد...
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙بیانات آیتاللهالعظمی جوادیآملی در مورد جریان طبس
«﴿دَمَّرَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ﴾ گاهی به وسیله همین مجاهدان اسلامی و گاهی هم به وسیله علل و عوامل دیگر؛ در همین جریان جنگ احزاب با یک مُشت شن مسئله حلّ شد! در جریان #طبس هم همینطور بود؛ منتها حالا کمتر کسی این عنایت را دارد.
در مسئله طبس ـ معاذالله ـ تصادف و اتفاق که نبود، هر چیزی هم که حرکت میکند با نظم خاص حرکت میکند! جریان طبس هم با یک مُشت شن حلّ شد...»
درس تفسیر ٩۵/٢/١٩
۵ اردیبهشت/ سالگرد واقعه #طبس و #شکست_مفتضحانه_آمریکا
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
✨ زیارت نیابتی حرم شاه عبدالعظیم حسنی علیهم السلام
۱۴۰۳.۰۲.۰۵
#ارسالی✉️
قبول باشه ازشون🌺
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊