eitaa logo
「شهیده راضیه کشاورز」
626 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.7هزار ویدیو
37 فایل
「شهیده راضیه کشاورز」∶ ●دوست دارم راهی رو برم که خدا راضی باشه...🌱 راض بابا↯ @shahidehRaziehkeshavarz✨ کانال شرایط مون☕️↯: 『 @shaidehkeshavarz111 』 کانال پیام های شما↯ @nashenass_khoone کانال رسمی-زیرنظر مادر شهیده✓ ◢کانال وقف امام زمان(عج)◤
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام دوستان⭕️🍀 یه خبر خوب !! قراره بیشتر با شهیده ها آشنا بشیم.... اسم شهیده هایی که قراره بیشتر باهاشون آشنا بشیم:👇🏿 🧕🌿 🥀 🧕🦋 🕊 🧕🌿 🥀 🧕🦋 🕊 🧕🌿 🥀 🧕🦋 🕊 🧕🌿 🥀 🧕🦋 🕊 🧕🌿 🥀 🧕🦋 🕊 🧕🌿 🥀 🧕🦋 🕊 🧕🌿 🥀 🧕🦋 🕊 🧕🌿 🥀 🧕🦋 🕊 🧕🌿 🥀 🧕🦋 🕊 🧕 🌿 🥀 🧕🦋 🕊 🧕🦋 🥀 🧕🌿 🕊 🧕🦋 🥀 🧕🌿 🕊 🧕🦋 🕊 🧕🌿 🥀 🧕🦋 🕊 🧕🌿 🥀 🧕🦋 🕊 🧕🌿 🥀 🧕🦋 🕊 🧕🌿 🥀 🧕🦋 🕊 🧕🌿 🥀 🧕🦋 🕊 🧕🌿 🥀 🧕🦋 🕊 🧕🌿 🥀 🧕🦋 🕊 🧕🌿 🥀 🧕🦋 🕊 🧕🌿 🥀 🧕🦋 🕊 🧕🌿 🥀 🧕🦋 🕊 🧕🌿 🥀 🧕🦋 🕊 🧕🌿 🥀 🧕🦋 🕊 🧕🌿 ﴿ از این به بعد میتونید با محفل هامون رو آسون تر دنبال کنید ﴾
⭕️✨⭕️✨⭕️✨⭕️✨⭕️ خب امروزمون : شهید بزرگوار ؛ هست 🙂🌱✨
🥀🕊 🧕بانوےشهیده↜منیره‌سیف 🗓سالروزتولد↜۱۳۳۸/۷/۱ ✨محل‌تولد↜شهرستان‌نهاوند/همدان 🕊سالروز‌شهادت↜۱۳۶٠/۶/۱۲ 😔محل‌شهادت↜نهاوند/همدان 💔نحوه‌شهادت↜انفجار‌نارنجک‌ِ ضد‌انقلاب 🥀آرامگاه‌↜گلزار‌شهدای‌امامزاده‌‌محمد/ همدان
در ۱مهر۱۳۳۸📆در شهرستان نهاوند به دنیا آمد.🌱 پدرش قبل از انقلاب مقنی بود و بعد از انقلاب به سپاه مرکزی تهران پیوست💫و با شروع جنگ از طریق جهاد سازندگی به جبهه اعزام شد.📿 مادرش نیز خانه دار بود.✨ منیره دومین فرزند خانواده بود🌾. او تحصیلاتش را تا ابتدائی خواند.📕هم زمان با دوران تحصیلش جریان انقلاب پیش آمد✊💥که او دیگر فرصتی برای ادامه تحصیل پیدا نکرد.🍂خانواده سیف چهره شناخته شده و مذهبی در شهر نهاوند بودند.📿✨که مورد کینه توزی‌ها ضدانقلاب قرار گرفت بودند🚫. درشامگاه ۱۲شهریور۱۳۶۰📆، منافقین که از قبل منزل آن‌ها را شناسایی کرده بود🏡، نارنجکی را به داخل منزل پرتاب می‌کنند💥‼️. منیره سیف برای اینکه اعضای خانواده آسیب کمتری ببینند، خود را به روی نارنجک پرتاب می‌کند‼️ که دراین زمان نارجک منفجر می‌شود و او به شهادت می‌رسد...🥀🕊
خانم زینب سیف عضوکوچک خانواده سیف✨، که در زمان حادثه ۹ساله داشته است📆 برایمان خواهرش🕊را اینگونه روایت کرد: منیره در ۱مهر۱۳۳۸📆 در شهرستان نهاوند از استان همدان به دنیا آمد🌱. پدر قبل از انقلاب به شغل مقنی‌گری مشغول بود✅. بعد از انقلاب به همراه برادرم به سپاه مرکزی تهران رفتند📿✨. با شروع جنگ تحمیلی به عضویت بسیج در آمدند🌈 و از طریق جهاد سازندگی به جبهه اعزام شدند.📿 مادرم خانه دار بود.🌿 قبل از انقلاب دختر‌ها باید بی‌حجاب به مدرسه می‌رفتند❌به همین دلیل منیره فقط دوران ابتدایی را به مدرسه رفت📕✍️ و از ادامه تحصیل بازماند🥀. با اوج گیری انقلاب✊، شور و اشتیاق منیره به اسلام📿، او را وارد فعالیت‌های انقلابی کرد✊🇮🇷. عاشق امام بود♥🖇. در تظاهرات شرکت می‌کرد✊، عکس امام (ره) را می‌آورد🌱. اعلامیه پخش می‌کرد📄. بعد از پیروزی انقلاب🇮🇷با شروع جنگ💥، پدر و برادرم به جبهه رفتند📿. خواهر بزرگمان ازدواج کرده بود💍 و منیره به عنوان بزرگ خانواده بود🍃. درایت و مدیریتش در زندگی بسیار خوب بود✅. دقیق بود✍️ و به کارهای منزل رسیدگی می‌کرد🌱. به مسائل دینی‌اش توجه خاصی داشت📿. با انضباط و مرتب بود✅. بسیار مهربان✨ و خوش خنده🦋 بود و همه به خاطره این مهربانی جذبش می‌شدند💫 و از او پیروی می‌کردند🌿. در مقابلِ کسانی که نسبت به امام (ره) و انقلاب مقرضانه رفتار می‌کردند❌، شجاعانه برخورد می‌کرد✊. نسبت به مسائل و اتفاقات روز بسیار آگاه بود📰✅ و جریان‌ها را دنبال می‌کرد📚.
قبل از شهادت منیره🕊، نامه‌های تهدید آمیز بیشتر شده بود📄🚫. ۱۲شهریور۱۳۶۰ بود📆. من و منیره در کوچه بازی می‌کردیم💫. مادرم ما را برای انجام کاری به بیرون فرستاده بود✅. وقتی برگشتیم غروب بود🌄 و هوا تاریک شده بود🌙. چند موتور سوار را در کوچه دیدیم🏍. وقتی وارد منزل شدیم، دیدم خواهرم فریبا مضطرب است🍂. او دو نفر را دیده بود که از پنجره آشپزخانه مشرف به کوچه آویزان شده و داخل را نگاه می‌کردند‼️. ساعت 8:30 شب بود که⏰ همگی برای صرف شام به آشپزخانه رفته بودیم🍞🥘. منیره در حیاط بود🍃. مادرم رفت تا برای شام صدایش کند🥘. اما او اشتها نداشت و به خاطره شهادت شهید رجایی و باهنر ناراحت بود🥀🍂. با اصرار مادرم آمد، ولی دم در آشپزخانه نشست🍁. خواهرم فریبا دائم از دو مرد پشت پنجره می‌گفت🚫. ناگهان صدای خورد شدن شیشه را شنیدم‼️ برگشتم تا نگاه کنم، شیشه‌ها روی سرو گردنم ریخته بود و خون فوران می‌کرد❌. منیره گفت: «مادر، زینب‼️» نارنجکی وسط سفره روی نان سنگک افتاده بود‼️💥 درشت و سبز رنگ بود و جرقه می‌زد🧨‼️. همه نگاهش می‌کردیم❌ فقط یادم است که منیره گفت: «نارنجک جنگی‼️‼️‼️»
اوضاع عجیبی شده بود هر کسی فرار می‌کرد❌. صدای خورد شدن شیشه‌ها می‌آمد💥. لامپ‌های خانه ترکیده بود💡💥 و تاریکی مطلق بود🌙. هم زمان داخل خانه کوکتل مولوتف می‌انداختند💣‼️. خانه پر از خاک، دود و خاکستر شده بود🍂🚫. همه می‌دویدیم...☔ صدای الله اکبر گفتن خواهرم معصومه را می‌شنیدم✊🥀. ناگهان صدای مهیبی شنیدم💥‼️ به خود آمدم و دیدم وسط حیات هستم🍂. دو خواهر دیگرم را می‌دیدم☔. از منیره و مادرم خبری نبود🥀🍂. مادرم می‌گفت: «بچه‌ها نگران نباشید🖐چند تا شیشه خورد شده همه این‌ها فدای سر امام✨🌿» مادرم به دنبال منیره می‌گشت🥀. مادرم وارد اتاق شده بود و جایی را نمی‌دید🌙 به همین دلیل سینه خیز می‌رفت🥀، روی زمین دست می‌کشید🍁. فکر می‌کرد که شاید منیره در حین فرار در اتاق افتاده باشد🍃. در اتاق خانه به برآمدگی بر می‌خورد🥀. مادرم دستش به پای خواهرم خورده بود و او را می‌کشید...🍂 از دور قلب منیره را می‌دیدم🥀 یک تکه از قلبش بیرون زده بود و آخرین ضربان‌ها را می‌زد‼️ مغزش از گوش‌هایش بیرون زده بود‼️🥀. دستش از آرنج قطع شده بود‼️😭. از شاهرگش به شدت خون فواره می‌زد و به اطراف می‌پاشید😭😭😭. تمام بدنش پر از ترکش بود و گوشت‌های تنش به دیوار‌ها و سقف پرتاب شده بود‼️😭 کوکتل مولوتف💣 در موهای او گیر کرده و تا نیمه مو‌هایش می‌سوزد🔥😭 و فیتیله خاموش می‌شود. آثار دست خونی‌اش🖐 روی در نشان می‌داد که می‌خواست، نارنجک را بیرون بیاندازد💣💥 اما آن منافقین از خدا بی‌خبر پنجره را از آن طرف می‌گیرند🚫❌. منیره وقتی می‌بیند چاره‌ای ندارد، خود را روی نارنجک می‌اندازد و منفجر می‌شود😭😭😭. بعد از آن خواهرم را با ماشین یکی از همسایه‌ها بردیم🥀. آن شب در سردخانه بود.🍂 یکی از خواهرانم بستری شد🍃. من هم ترکش خورده بودم🍂. همسرش از این خبر ناگوار شوکه شد و چند روز در بیمارستان بستری بود😭🥀. خواهرم را ۴ بار کفن کردند و در ‌‌نهایت با کفن خونی به خاک سپرده شد... 😭😭😭😭💔💔💔 لعنت الله علی‌القوم‌الظالمین...😭💔 «🕊🥀راهشان پررهرو باد🥀🕊» 🥀 📗 📖 🕊
شش روز از شهادت خواهرم گذشته بود🕊، که پدرم از جبهه برگشت...🥀📿 در آغوش پدرم رفتم و خبر شهادت منیره را به او دادم...💔🥀پدرم خیلی قوی بود....💔 چشمانش پر از اشک شد😭💔 گفت: منیره به آرزویش رسید....🕊 آرزوی همه ما شهادت است....🕊💔 ۲۵ روز از شهادتش گذشته بودکه برادرم از جبهه آمد...📿💔 او قضیه را از روزنامه مطلع شده بود....🥀 . بای ذنب قتلت؟💔 اگر منافقین را ببینم می‌گویم به کدامین گناه او را کشتید؟🕊🥀💔 منافقین برای قدرت طلبی🚫، ریاست طلبی🚫 و برای امور دنیا🚫 افراد را قتل عام می‌کنند❌ به چه جرم و گناهی؟💔 باید جوابگو باشند....‼️ خواهرم یک نمونه از هزاران نفر است...🥀 شهدای ترور مظلومانه به شهادت رسیدند....🕊💔 🥀 🥀 📗 📖 🕊