🌷شهید نظرزاده 🌷
🔴شهیدی که پس از شهادتش به مخالفان انقلاب و رهبری تذکر داد #شهید_محمدابراهیم_موسی_پسندی🌷 #بخوانید👇👇
4⃣0⃣8⃣ #خاطرات_شهدا
🔴 تذکر یک شهید به مخالفان انقلاب و رهبری
🔹 دختر دانشجو و تنهایی و #شهدا
🌾ایام مهرماه بودوشروع ترم #دانشگاه، پیرمرد و پیرزن، دخترِ تنها پسرِ #شهیدشون رو به شهری غریب آوردند.یک هفته موندند و بالاخره #دخترشهید تنها شد😔...
🌾می گفت روز اول که تنها شدم، خیلی گریه کردم 😭و #غربت شهر منو احاطه کرد.ترس هم کمی همراهم بود.شب که شد🌔 با خودم گفتم: اگه #بابام بود...وباهق هق گریه خوابیدم😭
🌾تو خواب دیدم. یه جوون بالباس رزمندگی اومد ایستاد پیشم و بهم گفت:توی این شهر #مهمانِ ما شهدایی🌷هیچ غصه نخور🚫.اگه بابات اینجا پیشت نیست. #من_هستم.
گفتم شما؟ گفت: #محمدابراهیم_موسی_پسندی
🌾صبح که شد پرس و جوکردم و #فهمیدم کیه. بعدازشروع کلاسها، یکی ازاساتید که دید من #محجبه ام و ولایی خیلی بهم گیر داد😒 و حرفهای سیاسی روخطاب به من میزد و با من به شدت #بحث می کرد.
🌾تااینکه دریکی ازجلسات برگشت گفت:خانم فلانی دیگه #حق_نداری بیای سراین کلاس. رفتم بیرون درحالی که فقط گریه می کردم😭 ، توی دلم با #بابام حرف میزدم و اشک می ریختم.
🌾دوباره شب دیدمش: همون #شهید اومدبهم گفت: "فردا #برو سرکلاس بشین و کاری نداشته باش و به استادتون بگو: اگه #ما (شهدا) و نسل #بسیجی نبود❌ تو اینقدر راحت و آسوده نمی تونستی حتی زندگی کنی😏.ازاین به بعداگه خودت رو اصلاح نکنی به #شهدا "باید" جواب پس بدی."
🌾صبح رفتم سرکلاس، بچه های کلاس بهم گفتند: تو را به خداخودت #برو بیرون ...این استاد از #شماها بدش میاد. استاد اومد یه نگاهی به کلاس و من انداخت👀 ،بعد روی تابلوی کلاس نوشت✍:"ما هر چه آبرو واعتبار وآسایش وامنیت داریم از #شهدا داریم.🌷"
🌾و بعد سر کلاس رسما از من #معذرت خواهی کرد. ازمن پرسید: شما با #شهید محمدابراهیم موسی پسندی نسبتی دارید⁉️من درجواب گفتم :بله☺️..
🌾ظاهرا عین #خواب منو استاد هم دیده بود.
بعد از اون هم دیگه اون استاد با قبل #فرق کرده بود.
🔹"یارا دلـ❤️ از یاد #شهیدان تنگ دارم
🔸حال وهوای لحظه های #جنگ دارم..."
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
زندگــے ... از #شہادت آغاز میشود آنانڪہ یڪ عمر #مرده_اند ، 💥یڪ لحظہ هم شهید #نخواهندشد❌ #رزقک_شه
9⃣7⃣9⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🗓تولد: 9 #تیر 1364 / تهران
📋مسئولیت: فرمانده تیپ سیدالشهدا (ع)
🌷شهادت: 16 #آبان 1394 / حلب
🔰شهید محمدحسین #محمدخانی، متولد نهم تیرماه 1364 دانشجوی مهندسی عمران دانشگاه آزاد🏢 واحد یزد، از فعالان #بسیج دانشجویی و از فعالان ستاد تدفین #شهدای_گمنام🌷 این دانشگاه بود
🔰حضور وی در #سوریه با عنوان مربی آموزشی شروع شد، 💥اما چنان در بین نیروها درخشید که مورد توجه #فرماندهان ارشد نظامی واقع شد👌 و بعد از مدتی به عنوان فرمانده تیپ هجومی #سیدالشهدا(ع) منصوب شد.
🔰محمدحسین را در سوریه به نام مستعار « #حاج_عمار» میشناختند. حاج قاسم سلیمانی نگاه ویژهای به محمدحسین داشت☺️ و در یکی از دیدارهایش گفته بود: عمار برای من مثل « #همت» بود. شجاعت💪 و دلاوری محمدخانی باعث شده بود که همواره او را در #خط_مقدم ببینند.
🔰دل بیباک و سر نترس❤️ محمدحسین در بین نیروهایش مشهور بود. تا جایی که می توانست از خواب و #استراحتش میگذاشت که ♨️حتما خودش در خط حضور داشته باشد. فرمانده بارها بهش میگفت: «شما وقتی فرمانده هستی، #حق_نداری بری خطِ اول و بجنگی. اگه اتفاقی برای شما بیفته، شیرازهٔ کار از هم می پاشه💥 »
🔰اما قبول نمی کرد❌ میخواست حتماً کنار نیروهایش وسط معرکه #حاضر باشد. خیلی راحت می توانست بیاید عقب خط بنشیند، بی سیم📞 دستش بگیرد و با بیسیم نیروها را کنترل و مدیریت کند؛ ولی این کار را نمی کرد.
🔰 #اسلحه به دست میگرفت و می رفت خطِ اول جبهه. در عین فرماندهی و هوش نظامی💬همیشه در میانه میدان بود. تا اینکه نیمه #آبان سال 94، آرزوی دیرینهاش تحقق یافت و در حومه شهر #حلب به خون سرخ❣ خویش آغشته گشت و خود را به قافله #شهدا رسانید🕊
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh