eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
6.9هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
میگوئیم #شهدا_گاهے_نگاهے خودمانے بگویم ... آنها نگاهمان مےڪنند ، ما #شرمنده نشدن را بلدیم ؟! #ال
4⃣8⃣2⃣ 🌷 🌷 فرزند اول خانواده بود و علاقه وافری به داشت و به بچه های نوجوان میگفت اگر مشکلی دارید، را ببوسید تا به یکباره مشکلتان مرتفع شود 🌷 در بین دعاهای نمازش، طلب خوبی برای پدر و مادر میکرد،👌 « رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَلِوَالِدَیَّ وَلِلْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ یَقُومُ الْحِسَابُ». 🌷به خانواده شهدای درچه ارادت خاصی داشت و دائم می گفت، اینها و باید در حد توان به آنها خدمت کرد به نحوی که می توان گفت؛ جواد محمدی شاگرد اول✨ کلاس به خلق خدا بود. 🌷 روحیه 🕊 جواد، منوط به حضورش در به تنهایی نبود و برای تشییع شهدا نیز این روحیه ادامه داشت، فقط کافی بود، یک شهید به درچه بیاورند، تا پایان مراسم تشییع شهید کم نمی گذاشت. 🌷وقتی به ران پایش اصابت کرد، به سرعت به بالای سر جواد رفتم و جواد در همان حالت که خون از بدنش جاری بود،😥 گفت:# منتظر شهادتـــ🕊 من نباش زیرا باید پاشنه کفشمان👞 را در به زمین بزنیم و در رکاب شهید🌷 شویم. 🌷 وی بارها این جملات را تکرار می کرد که باید به دنبال انجام وظیفه بود و هدف ما نابودی جهانی 👊و دفاع از اسلام در هر کجای جغرافیا است.👌 🌷خاطره ای از همین امسال در و اردوگاه شهید باکری و کنار نهر خین باهاش کلی گفتیم و خندیدیم😊 . دلاوری که وقتی بهش گفتم خوب دارید تو سوریه می خوریدا ... گفت: ، ، ، و ...آخرشم ان شاءالله . و رفت...😔 🎤راوی: ابراهیم امان اللهی یکی از همرزمان 🌸🍃 😔 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #طنز_جبهه 8⃣6⃣ 💠رسم خاص 🔸وقتی #شهید پیدا نمیشد یه رسم خاص داشتیم. یکی از بچه ها رو می گرفتیم و #
🌷 ⃣6⃣ 💠پزشک همراه 🔸ناز و غمزه جماعت هم دیدنی بود و كشیدنی. اما به قول خودشان نه امدادگر!‌ چقدر ما بسیجیها مهم بودیم كه پزشك همراه داشتیم!‌ چه اندازه هم این دكترها حال ما بودند! 🔹آنها می گفتند: نترسید بروید جلو ما پشت سرتان هستیم فقط سعی كنید و تركش را از جایی بخورید كه قابل بستن و پانسمان كردن باشد. 🔸ما از فرط به آنها اطمینان می دادیم كه روشی پیش بگیریم كه به یا منتهی بشود و اگر جزییاتش را می خواستند بدانند در توضیح آن می گفتیم: نمی خواهیم با بار شما را سنگین كنیم یا وسیله و كارورزیتان باشیم. 😁 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
#مادر_شهید + دیگه سفارش نکنم ها! - از بر شدم #مامان.. + باز بگو دلم آروم شه - سعی کنم #تیر نخورم + دیگه..؟ - اگه خوردم #شهید نشم.. + دیگه..؟ - اگه شدم #پلاکمو گم نکنم + دست علی به همراهت.. #شهدای_گمنام، به فدای دل مادراتون💔😭 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
▪️یـــا علـــــی اصغــــر کربلا #آتش به جان آسمان ها می زند کودک #بی_شیر را بر دست بابا می زند شیرخواره آمده میدان #تیر، حرمله طعنه بر حرف #حسین و مشک #سقا می زند #شب_هفتم_محرم #جانم_علی_اصغرع 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
خاطره شهید صدرزاده از #شهید_حسن_قاسمی_دانا🌷 #بخوانید👇👇 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
2⃣9⃣4⃣ 🌷 شهیدمدافع حرم حسن قاسمی دانا🌹 💠هنوز وقتش نشده 🍃🌹تعریف میکرد تو حلب شبها با موتور، حسن و وسائل مورد نیاز به گروهش میرسوند. 🍃🌹ما هر وقت میخواستیم به نیروها سر بزنیم با چراغ خاموش میرفتیم. یک شب که با حسن میرفتیم غذا به بچه هاش برسونیم. چراغ موتورش میرفت. چند بار گفتم چراغ موتور رو کن امکان داره قناص ها بزنند. 🍃🌹خندید.من شدم با مشت تو پشتش زدم و گفتم مارو میزنند .  دوباره خندید. و گفت:«مگر خاطرات  رو نخوندی.  که گفته شب روی خاک ریز راه میرفت و های رسام از بین پاهاش رد میشد  نیروهاش میگفتن. فرمانده بیا پایین. تیر میخوری . 🍃🌹در جواب میگفت. اون تیری که من باشه هنوز وقتش نشده «حسن میخندید و میگفت نباش اون تیری که قسمت من باشه.  هنوز وقتش نشده.  و به چشم دیدم که چند بار چه اتفاقهای براش افتاد. و بعد چه خوب به  رسید . راوی:(شهیدمصطفی صدرزاده) 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
#یا_عَبـّـــاس_ع مشک وقتی می‌چکد #تقدیر می‌ریزد بِهم دست وقتی نیست درتَن #شیر می ریزد بِهم حق بده این چشمها را #تیر می‌ریزد بِهَم دختران را بعدِ تو #زنجیر می‌ریزد بِهَم.. 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
معتقد بود برای #اهل_بیت نباید کـــــم گذاشت🚫 تا زمانی که اونها #دستت رو با بزرگواری میگیرند تو هم #
7⃣2⃣5⃣ 🌷 💠نحوه ی شهادت امیر 🔰ساعت تقریبا، پنج ونیم یا شش بود که هوا روشن☀️ شده بود. یک کیلومتر، دو کیلومتر پیاده رفتیم🚶 تا رسیدیم به اونجایی که بچه‌ها [درحال] بودند، تپه تپه بود.  🔰یک تپه مثلا بالاش یک خونه🏡 بود، و در کنار اون چندین دیگه وجود داشت همین جوری این خونه رو بگیر پاکسازی کن، این یکی رو بگیر، اون یکی رو بگیر. رفتیم جلو و دونه دونه خونه هارو کردیم✅ 🔰حالا خواست بود، چی بود، با اون همه خستگی، با اون همه داستان. رفتیم هفت کیلومتر جلو.رسیدیم به شهر   یکی از گروه‌های عراقی که ما بودند، اونجا از صبح درگیر بودند😪.  🔰تعدادی برگشته بودند. یک تعداد درگیری هنوز تو سر و صدا می‌اومد. ما هم زدیم تو اون شهر. حدود سی، سی و پنج نفر👥👥 زدیم تو اون شهر؛شهر رو گرفتیم. رفتیم بالاتر.  🔰یک شهر کوچکتر از اون بود اون شهر رو هم گرفتیم. رسیدیم به صد متری هدف🎯یکدفعه یک بارون آتیشی💥 از شروع شد که ما حتی نفهمیدیم از کجا داریم می‌خوریم از چپمون داریم می‌خوریم؛از راستمون داریم می‌خوریم. 🔰بالاخره هر کسی یکجا پناه گرفت یک سری‌ها، و دو سه نفر دیگر سمت چپشون دیوار بود سمت راستشون خونه🏚 ما هنوز را پیدا نکرده بودیم که از کجا داریم تیر می‌خوریم💥 🔰من که داشتم چپ و راست می‌دویدم. برگشتم یه ذره . تو دهنه یک مغازه ایستادم. امیر هم پشت یک ماشینی🚘بود. فکر کنم گرفته بود. دوید اومد پیش من 👥 تا اومد سمت من که گفت میلاد چی شده⁉️پاش تیر خورد😥  🔰امیر خورد زمین.گفتم چی شده؟ گفت: خوردم. شروع کرد لی لی کردن به سمت بچه‌ها بیاد کنه. چون هم دستش بود و آتیش سنگینی هم رو سر داعشی ها 👹داشت میریخت ، تک تیر اندازهای اونا تک تیر اندازها با زدنش 😔 😭.... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
4⃣3⃣6⃣ 🍃🌹بچه ی مشهد ... فرزند دوم خانواده بود، متولد شهریور ٦۳ ... شوخ و مهربان و ... در پدرش کار می‌کرد ... 🍃🌹دوستانش می‌گفتند: حدود چند ماه تلاش کرده بود تا مسئولان لشکر (که مخصوص رزمندگان افغانی است) قبول کنند و اعزامش کنند ... 🍃🌹همان روزهای اول، او را مسئول تک تیراندازها کردند ... (دوستش) می‌گفت: خیلی برای بچه هایش کار می‌کرد، مثل بود برایشان، صبح تا شب می‌کرد به بچه‌ها .... 🍃🌹فرودین ۹۳ اعزام شدبه سوریه (حلب) و ۲۲ روز بعد هم ... شدند ساختمان ۳ را که سقوط کرده بود، پاکسازی و آزاد کنند... حسن و مصطفی (شهید صدرزاده) و ٦ نیروی داوطلب ... شدند ۸ نفر ... 🍃🌹حسن گفت : ۸ نفریم، اسم عملیات هم باشد (ع) ... همه با فریاد یاعلی‌بن‌موسی‌الرضا (علیه‌السلام) ریختند داخل ساختمان و را شروع کردند 🍃🌹دشمن با زبان می‌پرسید شما که هستید ؟؟ حسن فریاد می زد: (علیه السلام) ... نحن ابناء فاطمه الزهراء (سلام الله علیها) ... 🍃🌹خیلی جنگید و ... وقتی رفت تا نارنجکها را بیندازد سمت دشمن، خورد ... فردایش هم دربیمارستان پرکشید ...🕊️ و زنـده شد ... 🌷وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ ...🌷 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠 فرصت براش فراهم شد... #گرم بازی بودیم، به مهدی پاس دادن، #فرصت خوبی برای خودش فراهم کرد تو همین #
🌼🌺🌼🌺🌼🌺 💎جواب پدرمان را می‌توانیم بدهیم مهدی به همراه #برادر كوچك‌ترش #مجید كه مسئول اطلاعات و عملیات تیپ ۲ لشكر علی‌بن ابیطالب(ع) بود جهت #شناسایی منطقه عملیاتی از #كرمانشاه به سمت #سردشت حركت می‌كنند. موقعی كه عازم منطقه می‌شوند راننده‌شان را پیاده كرده و می‌گویند: خودمان می‌رویم. حتی در مقابل اصرار یكی از #رزمندگان مبنی بر همراه شدن با آنها می‌گوید: تو اگر #شهید بشوی جواب عمویت را نمی‌توانیم بدهیم اما ما دو #برادر اگر شهید شویم جواب #پدرمان را می‌توانیم بدهیم. غروب در راه به #كمین ضدانقلاب می‌خورند. موشك آر.پی.جی به سقف ماشین اصابت می‌كند و مجید به شهادت می‌رسد و مهدی پیاده شده تا در #پناهگاهی قرار بگیرد كه از #پشت مورد اصابت #رگبار گلوله قرار می‌گیرد. فردا وقتی نیروهای خودی می‌رسند دو نفر را می‌بینند كه به آنها #تیر.خلاص زده‌اند. چندان قابل شناسایی نبودند وقتی #قبض پرداخت #خمس در داشبورد ماشین پیدا می‌شود مطمئن می‌شوند كه خود شهید مهدی زین‌الدین است #شهید_مهدی_زین_الدین🌹 #شهید_مجید_زین_الدین🌹 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍂ای کاش در دلـ❣ذره ای شورونوا بود 🍃احوال ما با حالت نی هم صدا بود 🍂ای کاش #سوزجنگ درما کم نمی شد 🍃ا
7⃣1⃣8⃣ 🌷 💠کارفرهنگی 🌾سید نشست روی و دستش را کرد توی خاک و بالا آورد👊!مشت اون پر از خاک بود روبه من کرد وگفت:"مجید،امروز ى من و تو اینه که این خاکریز رو بدیم و بیاریم توشهرها! " 🌾ابروهایم را جمع کردم. معنی این حرف سید را نمیفهمیدم🗯. خودش توضیح داد و گفت:" و و توپ و تفنگ دیگه تموم شد🚫! ماباید توی شهر، کوچه به کوچه، مسجد به مسجد🕌، مدرسه به مدرسه، دانشگاه به دانشگاه . باید بریم دنبال . 🌾باید پیام این هایی که توی خودشون غلتیدند رو ببریم توی شهر."گفتم: خب اگه این کارو بکنیم چی میشه⁉️برگشت سمت من👥 و باصدایی بلند تر گفت:"جامعه میشه. گناه🔞 درسطح جامعه کم میشه. مردم اگه با رفیق بشن💞 همه چی درست میشه. اونوقت جوان ها میشن یار 😍 " 🌾بعد شروع کرد توضیح دادن: "ببین ، ما نمیتونیم❌ چکشی و تند برخورد کنیم.باید بانرمی و آهسته کارخودمون رو انجام بدیم👌 .باید کوتاه و زیبای شهدا🌷 را جمع کنیم و منتقل کنیم. نباید منتظر باشیم که مارو دعوت کنند. باید برویم دنبال جوان ها. 🌾البته باید قبلش روی خودمان کارکنیم. اگه مثل نباشیم 🚫،بی فایده است😔. کلام ما تاثیر نخواهد داشت." به نقل از مجیدکریمی دوست شهید 📚کتاب علمدار/ انتشارات ابراهیم هادی . 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
زندگــے ... از #شہادت آغاز می‌شود آنانڪہ یڪ عمر #مرده_اند ، 💥یڪ لحظہ هم شهید #نخواهندشد❌ #رزقک_شه
9⃣7⃣9⃣ 🌷 🗓تولد: 9 1364 / تهران 📋مسئولیت: فرمانده تیپ سیدالشهدا (ع) 🌷شهادت: 16 1394 / حلب 🔰شهید محمدحسین ، متولد نهم تیرماه 1364  دانشجوی مهندسی عمران  دانشگاه آزاد🏢 واحد یزد، از فعالان دانشجویی و از فعالان ستاد تدفین 🌷 این دانشگاه بود 🔰حضور وی در با عنوان مربی آموزشی شروع شد، 💥اما چنان در بین نیروها درخشید که مورد توجه ارشد نظامی واقع شد👌 و بعد از مدتی به عنوان فرمانده تیپ هجومی (ع) منصوب شد. 🔰محمدحسین را در سوریه به نام مستعار « » می‌شناختند. حاج قاسم سلیمانی نگاه ویژه‌ای به محمدحسین داشت☺️ و در یکی از دیدارهایش گفته بود: عمار برای من مثل « » بود. شجاعت💪 و دلاوری محمدخانی باعث شده بود که همواره او را در ببینند. 🔰دل بی‌باک و سر نترس❤️ محمدحسین در بین نیروهایش مشهور بود. تا جایی که می‌ توانست از خواب و می‌گذاشت که ♨️حتما خودش در خط حضور داشته باشد. فرمانده بارها بهش می‌گفت: «شما وقتی فرمانده هستی، بری خطِ اول و بجنگی. اگه اتفاقی برای شما بیفته، شیرازهٔ کار از هم می پاشه💥 » 🔰اما قبول نمی کرد❌ میخواست حتماً کنار نیروهایش وسط معرکه باشد. خیلی راحت می توانست بیاید عقب خط بنشیند، بی سیم📞 دستش بگیرد و با بی‌سیم نیروها را کنترل و مدیریت کند؛ ولی این کار را نمی کرد. 🔰 به دست میگرفت و می رفت خطِ اول جبهه. در عین فرماندهی و هوش نظامی💬همیشه در میانه میدان بود. تا اینکه نیمه سال 94، آرزوی دیرینه‌اش تحقق یافت و در حومه شهر به خون سرخ❣ خویش آغشته گشت و خود را به قافله رسانید🕊 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
9⃣4⃣1⃣ به یاد #شهید_محمد_تاجبخش 🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
1⃣6⃣1⃣1⃣ 🌷 🔰محمد تاجبخش 16 سال 1368📆 در شهرستان گتوند استان خوزستان متولد شد🎈 و مرداد سال1396 در دفاع از حرم اهل بیت (ع) و حرم (س) در رویارویی با گروه های تكفیری👹 و در پاتك دشمن در منطقه عملیاتی در سن 28 سالگی به درجه شهادت نائل آمد🕊 🔰محمد وقت زیادی از شبانه روز را در می گذراند و نماز اول وقت👌 و وی ترك نمی شد. پشتكار در كار خیر و فعالیت، گشاده رو بودن🙂 رازداری، احترام به و بزرگترها، و خوش خلقی از دیگر خصوصیات محمد🌷 بود.  🔰شهید تاجبخش در حوزه نیز فعالیت داشت و بیش از 12 سال عضو هیات نظارت بر انتخابات📥 در شهرستان بود. شهید محمد، حضور در جبهه سوریه و دفاع از حریم اهل بیت (ع) را برای كسی به زبان نیاورد❌ و پس از كسب اطلاع، همه را داده بود تا این موضوع فاش نشود🤐 🔰كمك به فقرا و محرومان💰 از دیگر كارهایی بود كه پس از به رسیدن وی، از سوی دوستانش اطلاع یافتیم. محمد در جبهه سوریه فرمانده عملیات مقر (ع) بود، كه در كنار شهیدان مرتضی حسین پور🌷(حسین قمی) از شهدای مدافع حرم لنگرود، و از شهیدان مدافع حرم اصفهان همرزم بود كه در در یك خاكریز در كنار هم👥 حضور داشتند و پس از حدود 38 روز حضور در جبهه به شهادت رسید🕊 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
ای کاش می آمدی در #پنجشنبه ای که بغضی کهنه😢 در گلویم چنگ میزند و به انتظار همیشگی #تو ساعت ها مینشین
8⃣6⃣1⃣1⃣ 🌷 🔰خاطره‌ای که می‌توانم از دوران برایتان بگویم، مربوط می‌شود به دوران بعد از ، آن موقع رسول کم سن و سال بود👦 روزهای آخر اسفند📆 بود که به سمت مناطق عملیاتی حرکت کردیم. 🔰سال تحویل🌸🍃 آنجا بودیم. آن موقع هنوز برنامه راهیان نور💫 به شکل امروزی نبود. ما به همراه و نزدیکان با یک اتوبوس🚌 رفته بودیم. ما هم مناطق عملیاتی را در ، آبادان، شلمچه و عملیات‌هایی مثل والفجر ۸ را توضیح می‌دادیم. 🔰تا رسیدیم به . همان منطقه‌ای که شهید آوینی شهید شده🌷کمی جلوتر از آن، مقر تخریب ما بود که اسم آنجا را گذاشتیم . در زمان جنگ💥 ما آنجا به رزمندگان آموزش می‌دادیم. آن منطقه را خودمان دقیقا شبیه به یک منطقه جنگی درست کرده بودیم. 🔰میدان رزم، میدان ، میدان تخریب، معبر و خلاصه همه چیز را مهیا کرده بودیم👌 و به بسیجیان آموزش می‌دادیم. خصوصیات منطقه را یک به یک می‌گفتیم. در قسمتی از آن منطقه، نزدیک حسینیه🕌 در زمان جنگ، بچه‌ها ساخته بودند برای خودشان. 🔰به می‌گفتم نگاه کن پسرم، ببین بچه‌ها این قبرها را زمان جنگ کنده بودند، می‌آمدند داخل این قبرها، می‌خواندند، نماز شب📿 می‌خواندند، مناجات می‌کردند📖 ولی حالا این قبرها مانده‌اند! دیگر از آن حال و هوا خبری نیست😔  🔰ساعتی بعد را گفتند و نماز جماعت خواندیم. بعد نماز یکدفعه متوجه شدم رسول نیست😟 با مادرش دنبالش گشتیم که دیدیم رفته داخل یکی از این ، به سجده افتاده و چفیه روی سرش کشیده، گریه می‌کند😭 بنده حقیقتا همانجا گرفت. به مادرش گفتم صدایش نکن❌ یک عکس از همان صحنه گرفتیم📸 و الان هم آن عکس در اتاقش هست.  🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
عروسی من و نام فـــرزندم آزادی✌️ است ... 🔹منطقه حاج عمران، ۱۳۶۲، نیروهای👥 لشکر ۲۷ محمد رسول الله، قبل از عملیات 🔸مراسم حنابندان✋ برگزار می‌کنند، رزمندگان خود را با زینت می‌دهند و برای آماده می‌شوند.. 📸عکاس: اباصلت بیات 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#مادر_شهید + دیگه سفارش نکنم ها! - از بر شدم #مامان.. + باز بگو دلم آروم شه - سعی کنم #تیر نخورم + دیگه..؟ - اگه خوردم #شهید نشم.. + دیگه..؟ - اگه شدم #پلاکمو گم نکنم + دست علی به همراهت.. #شهدای_گمنام، به فدای دل مادراتون💔😭 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🎥فیلم لحظه اصابت گلوله به شهید مدافع حرم، #شهید_مصطفی_صدرزاده و فریادهای " نحن شیعه علی بن ابی طالب
نحوه شهادت مدافع حرم شهید مصطفی صدر زاده 🔰چون تیر تو سینه اش خورده بود و شُش سوراخ شده بود💔 و با نفس کشیدنش، بالا میاورد....و چند دقیقه بیشتر....😔 🔸درگیری💥 بسیار سخت بود و با توجه به فشار سنگین دشمن، هر لحظه ممکن بود دستور صادر بشه، لذا گمان اینکه نکنه پیکرش🌷 جا بمونه، خیلی اذیتم میکرد. 🔹همه دنبال کار خودشون بودن و چون رو از دست داده بودیم، روحیه ی همه تضعیف شده بود، پیکر مطهرش⚰ رو با زحمت رو دوشم گذاشتم و اصلا حواسم به دور و اطرافم نبود که مدام به سمتمون اندازی میشه. 🔸حدود 200 متر به سختی و زحمت😓 حرکت کردم و هر چند قدم می ایستادم و نفس تازه میکردم و باهاش میکردم 🔹چون روی سینه اش فشار بود، از دهانش خون❣ میومد و لباس و صورتم از خون رنگین شده بود "اون لباسم رو یادگار دارم" 👈راوی: ابوعلی دوست وهمرزم شهید 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#ابراهیم_هـای_خمینی اولین بتی را که شکستـ⚡️ـند بت #درون‌خویش بـود.... #شهید_ابراهیم_هادی #شهید_گمن
0⃣4⃣2⃣1⃣ 🌷 💠قسمتی کوتاه از زندگی شهید ابراهیم هادی 🔰شهید ابراهیم هادی نه دینی بود نه از فرماندهان جنگ❌ یک جوون کشتی گیر و اهل گود زورخانه. مردم تهران اگه بخوان خوب های خودشون رو مثال بزنند، شهید رو مثال بزنند که بگن بچه تهرونی مثل کی⁉️ 🔰یه سحری تصمیم میگیره در یک وضعیت نابسامانی بره بگه همه بهش گفتن الان چرا اذان گفتنت اخه اومده😕 ولی وقتی اذان میگه به سمتش تیراندازی💥 میکنن یکی از تیر ها به او میخوره 🔰همه میگن اینکارو چرا کردی یه دفعه میبینن ها با دستمال سفید🏳 تسلیم شدن. گفتن شما چرا تسلیم شدین میگن این کی بود اذان گفت؟؟؟ گفتن بله یکی اذان🔊 گفت شما زدید بهش 🔰بعد گفتند ما بخاطر اذان او شدیم بعد فرمانده گفت من اون سربازی رو که تیر زده رو با خودم اوردم فقط بزارید ما یک بار دیگه این رو ببینیم میرن سنگر، عراقی ها در حالی که ابراهیم مجروح💔 بوده به دستو پاش میفتن.. 🔰نه تنها برای گردان کمیل و یک افتخاره جاودانست👌 در عین حال کانال کمیل افتخار میکنه به "شهید ابراهیم هادی"🌷 شاید تمام تهران روز قیامت پشت سر شهید ابراهیم هادی وارد بهشت بشند😍 🔰من اون دوستمون رو واقعا میپذیرم. عارف و زاهد بزرگوار مرحوم رو در عالم رویا میبینه که بعنوان استاد عرفان عملی در عالم رویا عکس📸 شهید ابراهیم هادی رو نشون میده. یا اقای دولاوی با اعتقااااد این حرف رو به او میزنه که "اقا ابراهیم یکم ما رو کن" 🔰بنده مبلغ یک کتاب هستم که نویسنده کتاب میگه وقتی رو تموم کردم نمیدونستم اسم کتاب رو چی بزارم با نیت قران را باز کردم📖 ایات 109 به بعد "سوره صافات" جلوه گری میکرد که می فرماید: " اینگونه نیکو کاران را اجر میدهیم به درستی که او از بندگان مومن ما بود. 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
+ دیگه سفارش نکنم ها! - از بر شدم .. + باز بگو دلم آروم شه - سعی کنم نخورم + دیگه..؟ - اگه خوردم نشم.. + دیگه..؟ - اگه شدم گم نکنم + دست علی به همراهت.. ، به فدای دل مادراتون💔😭 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
♨️ماجرای زرین را شهید خرازی اینگونہ نقل ڪرده است: "من خودم بعد از عملیات طریق القدس نزدیڪ ایشان بودم، با یڪ و روحیہ خیلی بالایی ایشان داشت ڪارش را انجام میداد... ♨️من دیدم ڪه را ایشان هدفشان میگرفت و آنها بہ زمین میخوردند. در این موقع بود ڪه جایی ڪه او شلیڪ ☄میڪرد توسط عراقیها ڪشف شد و یڪ تیر رها شد. ڪنار زرین ایستاده بودم ڪه این آمد و از ڪنار گوش ایشان رد شد و لالہ گوش زرین را سوراخ ڪرد؛ ♨️اما خم بہ ابرو نیاورد و ڪارش را با جدیت بیشتر ادامہ داد ..." شخصیت ڪه جزو یڪی از اسطوره های ڪشورمان است گمنام مانده است . بعد از شهادت ایشان رادیو دشمن 🐲با شادی اعلام ڪرد خمینی را زدیم ... ♨️شهید زرین در خیبر بہ شهادت رسید...🕊 یاد همہ ی شهدا و عملیات خیبر را گرامی می داریم ... 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
‍ 🍃میخواهم بیشتر بشناسمت. میخواهم بیشتر با تو و امثال تو بگیرم. آری،اتاق ذهن من میخواهد پر شود از نجواهای شب ، همان شبهایی که درخشش اعلا را به وجد می آورد🥺 🍃به اسم رب ، انگشت را به تایپ وامیدارم و نامت را در سرچ میکنم. دفاع مقدس🌹 🍃عجیب است !! گوگل تنها تو را کشته شده ای همچون حسین (ع) میشناسد و تمام تو را اینگونه وصف میکند: چون علی اصغری بر گلو نشسته...‌ همین کفایت است برای پر کشیده. از او که بگویی دلها را به سمت روانه سازد.گلوی بریده، عطش، عشق، 😭 ✍نویسنده : 🌺به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۴ آبان ۱۳۴۶ 📅تاریح شهادت : ۱۵ تیر ۱۳۶۶ 📅تاریخ انتشار : ۱۴ تیر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : قطعه ۲۹ بهشت زهرا 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
‍ 🍃میخواهم بیشتر بشناسمت. میخواهم بیشتر با تو و امثال تو بگیرم. آری،اتاق ذهن من میخواهد پر شود از نجواهای شب ، همان شبهایی که درخشش اعلا را به وجد می آورد🥺 🍃به اسم رب ، انگشت را به تایپ وامیدارم و نامت را در سرچ میکنم. دفاع مقدس🌹 🍃عجیب است! گوگل تنها تو را کشته شده ای همچون حسین (ع) میشناسد و تمام تو را اینگونه وصف میکند: چون علی اصغری بر گلو نشسته...‌ همین کفایت است برای پر کشیده. از او که بگویی دلها را به سمت روانه سازد.گلوی بریده، عطش، عشق، 😭 ✍نویسنده : 🌺به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۴ آبان ۱۳۴۶ 📅تاریح شهادت : ۱۵ تیر ۱۳۶۶ 📅تاریخ انتشار : ۱٣ آبان ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : قطعه ۲۹ بهشت زهرا 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💌 🍃حاج احمد دغدغه دار بود، همیشه در حال جمع کردن خاطرات از خانواده شهدا بود. ( احمد بعد از اینکه از میخوره ، خودشو یک کیلومتر میکشه عقب ،۱۰ روز تو بیمارستان‌ حلب بستری میشه... و کلیه هاشو از دست میده شب آخر میگفت قربون برم چی کشیدی ؛ تا لحظه آخر داشت میخوند) 🌸 🍃روزی که احمد داشت میرفت گفتم: مادر کجا داری میری؟ با خنده گفت معلومه دیگه گفتم میدونم ولی تو بچه صغیر داری اینا تکلیفشان چی میشه؟ گفت: از شما بعیده ، خدایی که *ساره و اسماعیل* وسط بیابان نگهداشت یه فکری به حال بچه های منم میکنه. 🌸 و شهیدش امیر به فاصله ۳۰سال هر دو شب شهادت حضرت زهرا شهید شدن. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✨♥️✨♥️✨♥️✨♥️✨♥️✨ 🌼خیلی‌هامون‌ همیشه‌ میگیم‌ کاش‌ پسر👱‍♂ میشدیم. که‌ میتونستیم‌ بشیم‌، میتونستیم‌ خیلی‌ کارا رو انجام‌ بدیم میتونستیم‌ بجنگیم💥 💯ولی‌یه‌صحبتی‌دارم💯 🔰ما پسر نشدیم‌ که‌ مدافع‌حرم‌ بشیم‌ اما شدیم که‌ مدافع‌ چـ🌸ـادر بشیم 🔰ماهمین‌ الانشم‌ تو نبردیم؛ جنگیدن‌ که‌ فقط با تیر وتفنگ‌ نیست❌ همین‌ که‌ توی‌ این‌ بازار دین‌ فروشی‌ و ، باحجاب‌ باشی، خودش‌ یک‌ جھاده 😌 🔰شهید شدن‌🕊 که‌ فقط‌ با خمپاره، مین‌ و که‌ نیست!" زمانی‌ که‌ دلت‌ از طعنه‌ و پوزخنده‌ های‌ به‌ ظاهر روشن‌ فکرها😏 میشکنه، شهید میشی و خون‌ همون‌ که‌ از چشمات‌ جاری‌ میشه. 🔰پس‌ هیچ‌ وقت‌ نگید نمیتونن‌ بجنگن، نمیتونن‌ شهیدشن. اگر پسرا یك‌ بار در میدان‌ نبَردن، ما دخترا "هر روز" درمیدان‌ نبَردیم‌! 🔰اگر پسرا یك‌بار☝️ شھید میشن‌ ما چادری‌ها‌ هر روز‌ داریم‌با حرف‌های‌ بقیه . 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✨♥️✨♥️✨♥️✨♥️✨♥️✨ 🌼خیلی‌هامون‌ همیشه‌ میگیم‌ کاش‌ پسر👱‍♂ میشدیم. که‌ میتونستیم‌ بشیم‌، میتونستیم‌ خیلی‌ کارا رو انجام‌ بدیم میتونستیم‌ بجنگیم💥 💯ولی‌یه‌صحبتی‌دارم💯 🔰ما پسر نشدیم‌ که‌ مدافع‌حرم‌ بشیم‌ اما شدیم که‌ مدافع‌ چـ🌸ـادر بشیم 🔰ماهمین‌ الانشم‌ تو نبردیم؛ جنگیدن‌ که‌ فقط با تیر وتفنگ‌ نیست❌ همین‌ که‌ توی‌ این‌ بازار دین‌ فروشی‌ و ، باحجاب‌ باشی، خودش‌ یک‌ جھاده 😌 🔰شهید شدن‌🕊 که‌ فقط‌ با خمپاره، مین‌ و که‌ نیست!" زمانی‌ که‌ دلت‌ از طعنه‌ و پوزخنده‌ های‌ به‌ ظاهر روشن‌ فکرها😏 میشکنه، شهید میشی و خون‌ همون‌ که‌ از چشمات‌ جاری‌ میشه. 🔰پس‌ هیچ‌ وقت‌ نگید نمیتونن‌ بجنگن، نمیتونن‌ شهیدشن. اگر پسرا یك‌ بار در میدان‌ نبَردن، ما دخترا "هر روز" درمیدان‌ نبَردیم‌! 🔰اگر پسرا یك‌بار☝️ شھید میشن‌ ما چادری‌ها‌ هر روز‌ داریم‌با حرف‌های‌ بقیه . 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔅 ✍ تار و تور و تیر خدا✨✋🏻 👤حاج‌اسماعیل دولابی می‌گفت: خدا یک تار، یک تور و یک تیر دارد. با تار، تیر و تور خودش، آدم‌ها را جذب می‌کند. مجذوب خودش می‌کند. 🔹، است. نغمه‌های آسمانی است. خیلی‌ها را از طریق قرآن جذب خودش می‌کند. 🔸خیلی‌ها را با خودش جذب می‌کند. مثل مراسم و مراسم ماه رمضان و شب قدر. 🔹 خدا همان بارهای است. غالب آدم‌ها را از این طریق مجذوب خودش می‌کند. اولیای خدا برای این مشکلات لحظه‌شماری می‌کردند. 🔸شیخ بهایی می‌گوید: شد دلم آسوده چون تیرم زدی ای سرت گردم چرا دیرم زدی. 🔹اگر کسی به گرفتاری‌ها چنین نگاهی داشته باشد، دیگر جای ناامیدی برایش باقی نمی‌ماند. این گرفتاری‌ها باید زمینه امید ما را فراهم کند. 🔸گرفتاری‌ها باید زمینه ما را فراهم کند ولی چون ما با شیوه تربیتی خدا آشنا نیستیم، تا مصیبتی می‌رسد، ناراحت می‌شویم. این شیوه خداست. ❱ 🖇🌿 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh