eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
28.4هزار عکس
6.6هزار ویدیو
205 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
6⃣7⃣1⃣ 🌷 💠نصف حقوقش را صرف خیریه میکرد 🔹عباس از ماهانه‌اش را صرف امور می‌کرد. در واقع او بخشی از حقوقش را به دو خانواده‌ای می‌داد که یکی‌شان و دیگری داشتند. 🔸باقی حقوقش را هم بخشی صرف امور روزمره‌اش  و بخشی را خرج و مراسم مذهبی می‌کرد. 🔹در طول ماه شاید 20 روزش را می‌گرفت و غذایی که محل کارش به او می‌دادند، به خانواده‌های می‌داد. 🔸یکبار که می‌خواست به مأموریت برود، دو، سه توی خانه گذاشت و به پدرمان گفت شما برای فلان خانواده ببر. گفت من خجالت می‌کشم دو غذا دستم بگیرم و ببرم. اما عباس داشت که اگر کم هم باشد باید به مردم کمک کرد و باری از دوش کسی برداشت. 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
6⃣0⃣4⃣ 🌷 💠گذشت؛ گاهى خوش.... 🔰در مدت ٩ ماه در دست کوموله‌ ها، چه شکنجه ‌هایی را که تحمل نکردیم😖، و بچه‌ های گروه را وادار می‌ کردند، پای برهنه توی برف‌ ها☃ راه بروند، به جای علف☘ می‌ دادند، شب‌ ها 🌙هم که در طویله می‌ خوابیدیم. 🔰حدود ، آب به تن ما نخورده بود🚱، همان یک دست لباسی که از اول اسارت به ما داده بودند، تن ما بود، اندازه کف دست هر وعده به ما نان 🍪می‌ دادند، روحیه قوی محمدرضا باعث می‌ شد، بچه ‌ها جلوی ‌ها کم نیاورند. 🔰یادم است هر چند وقت‌ یک‌ بار، مکان استقرارمان را عوض می‌ کردند🔄، آخرین جا هم ‌ای بود که گوسفندهای🐏🐐 آن را انداخته بودند بیرون و ما را جای آنها نشاندند😕، پنجره ‌ها را گِل مالی کرده بودند، هیچ روشنایی وجود نداشت🌚، شب و روز باید روشن می‌ کردی 🔰يك روز با پیشنهاد ، بچه‌ ها همه با هم صدای گوسفند درآوردیم😅! نگهبان آمد و گفت: «این سر و صداها چیه؟» محمدرضا گفت: «با انصاف! لااقل ما را آوردید اینجا، یک کم جویی، چیزی هم می‌ ریختید توی این ، مشغول باشیم.» بعد بچه‌ ها زدند زیرخنده😂، روحیه بچه ‌ها با این حرف تقویت شد. راوى: آزاده سرافراز 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#همسر_شهید: گاهی که می خواستیم به مهمونی بریم کمی چند لقمه #غذا می خورد و می گفت: باشد که فقط برای #رضای_خدا برویم نه برای شکممان این #اخلاص عمل رو از علی بن ابی طالب (علیه السلام) آموخته بود چون #حدیثی از حضرت علی در این باره نقل شده است که قبل از رفتن به مهمانی مقداری #طعام میل می فرمودند و می گفتند: می خواهم فقط برای رضای خدا به مهمانی بروم نه به خاطر غذا خوردن #شهید_نعمت_الله_نجفی🌷
🌹شهید حسین خرازی🌹 چند نوع داشتیم؛غذای عقبه،غذای منطقه عملیاتی،غذای هر چی به خط نزدیک تر، غذا بهتر. دستور بود. 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
به شوخی به یکی از دوستانم گفتم: من ٢٢ ساعت متوالی خوابیده ام! گفت: بدون #غذا؟! همین سخن را به دوست دیگرم گفتم: گفت: بدون #نماز؟! واین گونه خدای هرکس راشناختم... #مصطفی_چمران #حاج_حسین_یڪتا مےگفت: درعالم رویا، به #شهید گفتم: چرا براے ما #دعا نمی‌ڪنید ڪه شهید بشیم؟! مےگفت ما دعا میڪنیم براتوڹ #شهادت مینویسن ... ولی #گناه ڪه میڪنید پاڪ میشه... به خاطر شهـــ❤️ــــدا #گناه نڪنیم @shahidNazarzadeh
🌷 8⃣9⃣ 💠مـــرغ هـای تـخـریـبـچـی😂 🌿اوضاع بد جوری بهم ریخته بود. هرچه بیشتر میگذشت سوزناکتر میشد. دو ماه بود که در خط مقدم بودیم و ماشین یا دیر به دیر به خدمتمان مشرف میشد یا نان و پنیر و انگور و هندونه برامون میاورد. 🌿جوری شد بود که طعم غذای داشت از یادمون میرفت. داشت یادمون میرفت که چه شکلی است یا ران مرغ کدام است و سینه اش کدام. چلو کباب چه مزه ای دارد و با لیمو ترش چه طعمی پیدا میکرد. 🌿در آن شرایط که میخوردیم به پیشنهاد یکی از بچه ها سعی میکردیم با رجوع به خاطرات گذشته یاد غذاهای و پرچرب و چیلی را زنده کنیم و روحیمون ضعیف نشود 🌿تا اینکه خدای مهربان نظری کرد و در عین ماشین تدارکات از زیر اتش توپ و خمپاره دشمن سالم به مقصد رسید و ما با دیدن پاتیل های و از همه مهم تر به خودمان سیلی می زدیم که خوابیم یا بیدار. 🌿اما وقتی سر سفره نشستیم با دیدن مرغ های بی ران و بال به فکر فرو رفتیم که آنها را از کجا گیر آوردند.😂😂قدرت خدا از هر ده تا مرغ یکی ران نداشت.😁 🌿گر چه بچه ها دو قاشوقه می خوردند و دم نمیزدند. اما همین که شکم ها شد دهن ها به کار افتاد. من رودروایسی را گذاشتم کنار و به ماشین که مهمونمون شده بود گفتم: «ببینم حاجی جون می شود بپرسم این مرغ های بی ران و بال مادر زاد معلول بودند یا در جنگ به این روز افتادن؟» 😁😉 🌿بچه ها که داشتند بعد از ناهار میخوردن خندیدن. راننده کم نیاورد و گفت: «راسیاتش اینا رو از جمع کردن!» زدم به پرویی و گفتم: حدث میزدم هستن چون هیچکدوم ران درست و حسابی ندارند!» 😂😂 کمی خندیدیم و باز خدارو شکر کردیم که مارو از نعمتاش نکرده. منبع: کتاب رفاقت به سبک تانک.📚 😁 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
#عاشقانه ❤️ میومد خونه، نمی‌ذاشت کار کنم. زهرا رو می‌ذاشت روی پاهاش و با دست به پسرمون #غذا می‌داد. می‌گفت: «شما از صبح تا حالا به اندازه کافی #زحمت کشیدی» #مهمون میومد، پذیرایی با خودش بود. دوستاش به شوخی می‌گفتند: «مهندس که نباید تو خونه کار کنه!» می‌گفت: من که از حضرت علی (ع) بالاتر نیستم مگه به حضرت زهرا (س) #کمک نمی‌کردند؟ #شهید_حسن_آقاسی_زاده🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
2⃣9⃣4⃣ 🌷 شهیدمدافع حرم حسن قاسمی دانا🌹 💠هنوز وقتش نشده 🍃🌹تعریف میکرد تو حلب شبها با موتور، حسن و وسائل مورد نیاز به گروهش میرسوند. 🍃🌹ما هر وقت میخواستیم به نیروها سر بزنیم با چراغ خاموش میرفتیم. یک شب که با حسن میرفتیم غذا به بچه هاش برسونیم. چراغ موتورش میرفت. چند بار گفتم چراغ موتور رو کن امکان داره قناص ها بزنند. 🍃🌹خندید.من شدم با مشت تو پشتش زدم و گفتم مارو میزنند .  دوباره خندید. و گفت:«مگر خاطرات  رو نخوندی.  که گفته شب روی خاک ریز راه میرفت و های رسام از بین پاهاش رد میشد  نیروهاش میگفتن. فرمانده بیا پایین. تیر میخوری . 🍃🌹در جواب میگفت. اون تیری که من باشه هنوز وقتش نشده «حسن میخندید و میگفت نباش اون تیری که قسمت من باشه.  هنوز وقتش نشده.  و به چشم دیدم که چند بار چه اتفاقهای براش افتاد. و بعد چه خوب به  رسید . راوی:(شهیدمصطفی صدرزاده) 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
برای ۲۰ نفر به اندازه ۳ نفر #غذا می‌آمد.. گاهی #چراغ را خاموش میکردند که ابوالفضلی هرکس گرسنه تر است بیاید جلو و غذا بخورد... وقتی چراغ روشن می شد، سفره بود و غذای #دست_نخورده...😔 این روحیه هنوز هست؟ 💔 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
وقتی می رفتیم #هیئت کسی که بیشتر از همه سینه می زد «روح الله» بود. وقتی هیئت تموم میشد تنها کسی که #گریه هاش همچنان ادامه داشت «روح الله» بود. موقع توزیع #غذا هم وقتی همه می نشستیم سر سفره تا غذا بگیریم کسی که می رفت پارچ رو #آب میکرد تا به عزاداران امام حسین(ع) آب بده «روح الله» بود. اون کسی هم که از آخر #فدایی عقیله ی بنی هاشم(س) شد «روح الله» بود. #شهید_روح_الله_قربانی🌷 @shahidNazarzadeh
✍ به شدت عصبانی شد. لب هم به #غذا نزد☝️ گفت: دلیلی نداره برای ما که فرمانده ایم #چلوکباب بیارند و برای نیروها غذای دیگه❗️ بعد هم دستور داد غذاهارو #برگردونند عقب ...! خیلی به فکر #نیروهاش بود😍 اگه هم بعضی وقتا دونوع غذا درست می کردن #بهترینشو می داد برای اونهایی که توی خط اند بین بچه ها هم معروف بود(چلوکباب تو خط، ساچمه پلو تو #شهرک ) ☺️✋ #شهید_حسین_خرازی🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
3⃣5⃣6⃣ 🌷 📚برشی از کتاب 📝سفر اولش طوری نبود که خیلی . می‌دانستم داعش👹 آمده است و خطر دارد؛ اما ته دلم می‌گفت سالم می‌رود و . خودم از زیر قرآن📓 ردش کردم و آب ریختم پشت‌ سرش. 📝تا سرکوچه رفتم . از لحظه‌لحظه‌اش عکس و فیلم📹 گرفتیم. زهرا علی را بود؛ ولی از ما پنهان کرده بودند تا برود. ترسیده بود جلوی سفرش را بگیریم. 📝زهرا خیلی رنج کشید. بااینکه نباید گوشی📞 دست می‌گرفت یک‌لحظه آن را از خود دور نمی‌کرد. بیست‌وچهارساعته چشم‌ انتظار تماس☎️ آقامحسن بود. وقتی دیر می‌شد می‌ریخت به‌هم. پرخاشگری می‌کرد. نمی‌خورد. تااین روز گذشت آب شد. 📝جلوی زهرا رعایت می‌کردم که نشود. خودم را در خفا با اشک و گریه و ناله😭 سبک می‌کردم.روزی که خبرداد از برمی‌گردد به شوهرم پیشنهاد دادم یک گوسفند🐏 جلوی پایش سر ببریم. زهرا به آقامحسن گفته بود که می‌خواهیم برایت بزنیم و گوسفند بکشیم. 📝شاکی شده بود که اگر بیایم ببینم بنر زدید . چون تهدید کرد بنر نزنیم؛ ⚡️ولی گوسفند کردیم. از آن دوردورها دیدم یک کوله‌گشتی سنگین انداخته پشتش. که بود حالا شده بود یک مشت پوست و استخوان😢.وقتی آمد داخل خانه شک برم داشت که گوش‌هایش👂 نمی‌شنود. کج و کوله جواب می‌داد. 📝می‌گفتم:خوبی مامان⁉️ همینطور الکی می‌پراند:منم براتون تنگ شده بود☺️! باید چنددفعه داد می زدی🗣 تا بفهمد.وقتی به زهرا گفتم:شوهرت یه چیزش شده،حاشا کرد که نه است و توی اتوبوس🚎 گوشش سنگین شده. 📝تااینکه یک شب را دعوت کرد خانه‌اش🏡. آن بنده‌خدا خبر نداشت جریان را مخفی کرده. تا گفت:محسن یادته اون‌وقت که تانکت موشک خورد💥!همه جا خوردیم😦. 📝تازه فهمیدیم چرا توی این مدت جلوی ما نمی‌گیرد و دکمه آستینش را باز نمی‌کند🚫. آن شب دیدیم دستش . ولی باز حرفی از سنگینی گوشش به میان نیاورد❌. راوی:مادرشهید 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
❣♡❣ ✘نه چايي☕️ و ✘نه #غذا و ✘نه نان🍞 و #آب_خنک كناره سفره ی #افطار #روضه می چسبد💔 کاش‌مهمـان‌بشوم‌ #لحظه‌افطار‌حـرم #اللـــهــــم‌رزقـنــــــــا😔 #شب_جمعه #کربلا 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔸من در مقطعی این توفیق و لیاقت را پیدا کردم که در جنگ با داعش👹 در عراق، همرزم شهید هادی باشم. آنجا هادی را که دیدم، پرسیدم: از حاج قاسم چه خبر⁉️ گفت: "الحمدلله سالم و سلامت است." 🔹آن روز توانستم به سردار بروم. به هادی گفتم: حاج قاسم اجازه میده باهاش عکس📸 بگیرم؟ گفت: "حاج قاسم بزرگتر از این حرف‌هاست. عکس که چیزی نیست. حتی اجازه میده باهاش بخوری." 🔸هادی مرا پیش برد و به‌ عنوان یک مدافع حرم هم‌ محله‌ای به ایشان معرفی کرد و حاج قاسم هم خوشحال شد😍 آن روز بیش از هر چیزی،‌ به این افتخار کردم که یکی از بچه‌های شادآباد،‌ سردار سلیمانی است. شاید باورتان نشود، آن روز من سر سفره صبحانه حاج قاسم نشستم و از لقمه گرفتم. 🔹هادی می‌گفت: من هر روز از دست حاج قاسم،‌ لقمه می‌گیرم. این به‌جای خود اما نکته مهم، صمیمیت سردار با نیروهایش👥 بود. سردار حتی خودش لقمه در دهان نیروهایش می‌گذاشت👌 ✍به روایت همرزم شهید 📎محافظ رشید حاج 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷 🔸عباس نصفي از حقوق ماهانه‌اش💰 را صرف امور مي‌كرد، در واقع او بخشي از حقوقش را به دو خانواده‌اي مي‌داد كه يكي‌شان بيمار سرطاني و ديگري بچه داشتند 🔹باقي حقوقش را هم بخشي صرف امور روزمره‌اش و بخشي را خرج و مراسم مذهبي مي‌كرد. 🔸در طول ماه شايد 20 روزش را مي‌گرفت و غذايي🍝 كه محل كارش به او مي‌دادند، به خانواده‌هاي مستمند مي‌داد 🔹يكبار كه مي‌خواست به برود دو، سه غذا توي خانه🏡 گذاشت و به پدرمان گفت شما براي فلان خانواده ببر، بابا گفت: من خجالت مي‌كشم دو دستم بگيرم و ببرم اما عباس اصرار داشت كه اگر كم هم باشد بايد به مردم كمك كرد و باري از دوش كسي برداشت. 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📚 🌷 ↶° به روایت: همسرشهید 2⃣1⃣ 📝اوایل ک زیاد هم بلد نبودم غذا درست کنم😁 بیشتر از پدرم که توی این چیزها وارد بود دستور پخت غذاهای مختلف را میگرفتم گاهی هم از حوری میپرسیدم. یادم هست اولین باری که تاس کباب پختم سیب زمینی ها را خیلی زود با گوشت ریختم. نزدیک ظهر که یوسف اومد رفتم رو بکشم دیدم آش شده، سیب زمینی ها له شده بودن و پیدا نبودند. خیلی ناراحت شدم و بغض کردم😢 📝روزهای اول هم که رودربایستی داشتم با یوسف، رفتم توی دستشویی و در را بستم و زدم زیر . یوسف نگران شده بود و دنبالم می گشت. چند بار که صدایم کرد اومدم بیرون، چشم های پف کرده و قرمز بود، تـرسید. گفت: چیشده زهرا؟😧 من هم قضیه را برایش گفتم هیچ بهم نخندید و خودش غذا رو کشید و خورد. آنقدر به به و چه چه کرد😋 که یادم رفت غذا چی شده. خواستم بروم ظرف ها رو بشویم که گفت: بشین برات از خودم تعریف کنم "یک روز با دوستهام رفته بودیم باغ گردش بچه ها گفتند غذا با کی باشه؟ من گفتم: من کوکو سبزیش رو من میپزم، گفتند: بلدی؟ منم که دیده بودم مادرم تو کوکو چی میریزه گفتم که بلدم😎 📝سبزی را شستم و خُرد کردم، فکر کردم سبزی را باید سرخ کرد. نمیدونستم سبزی سرخ کرده برای خورشت قرمه سبزیه🤦‍♂ سبزی ها که سرخ شد هفت هشت ده تا تخم مرغ تویش شکستم و حسابی هم زدم ولی هرچی صبر کردم دیدم شکل کوکو نمیشه😬 گفتم بچه ها بیاید ناهار حاضره. دوستهام گفتند: این دیگه چه جور کوکوییه؟ من هم گفتم چه فرقی می کنه؟ فقط شکلش فرق داره مزه اش همونه اسمش 📝شاید علاقه اش را خیلی به من نمیگفت ولی در عمل خیلی به من توجه می کردبا همین کارهایش غصه دوری خانواده ام یادم می رفت. که میگرفت می آمد خانه و تمام پولش را می گذاشت توی کمد من، میگفت: هرجور خودت دوست داری خرج کن. خرید خانه با من بود اگر خودش پول لازم داشت💰 می آمد و از من میگرفت. ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌹✨خــــــــدمت به خــــــــانواده ✨🕊🍃✨✨🕊🍃✨✨🕊🍃✨ 🌸🍂خانه ی پدر که می آمد، بیکار نمینشست. اول از پدر شروع میکرد، موها و محاسنش را میکرد. ناخن هایش را میگرفت و لباس تمیز به بابا می پوشاند.😍 🦋بعد هم میرفت سراغ خانه.اگر کاری روی زمین مانده بود،انجام میداد☝️ . همیشه درخانه درکارها خیلی کمک میکرد، 🌼🍃وقتی هم که مهمان داشتیم بیشتر خودش پذیرایی میکرد ✅ وقتی که آماده میشد در پهن کردن وچیدن سفره و بعد هم کمک میکرد سفره راجمع کنیم و داخل آشپزخانه می امد ومی گفت خانمم شما خسته شدی من همه ی کارهارا انجام میدهم 🕊🍁 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
❣﷽❣ 6⃣1⃣ ✨ 🔻 ، .🔻 👌👌 یکی از دستورات قرآن، که بدون استثناء، همه‌مون بهش عمل می‌کنیم دستور خوردنه:😂😉😜 "کُلُوا" 👈 بخورید. ✔ همه‌مون این قسمت آیه رو بلدیم و بهش عمل می‌کنیم: "کُلُوا وَاشْرَبُوا..." 👈 بخورید و بیاشامید. 🍉🍳🍗🍦🍺 📣📣... امّا یادمون باشه که از نظر قرآن، خوردن مسئولیت داره‌.😟😕😩 ⛔️ در قرآن چندین بار دستور "کُلُوا" اومده، ولی هیچ کجا نمیگه بخورید، و برید دنبال کارِتون. ☝️ هر کجا گفته بخورید، بعدش از ما یه چیزی خواسته. با هم چند تا از این آیات رو مرور کنیم. 👌 دقّت کنید: در بسیاری از این آیات، رویِ حلال و طیّب و طاهر بودنِ هم تأکید شده: 👇️👇️👇️👇️👇️ 🕋 کُلُوا وَاشْرَبُوا مِن رِّزْقِ اللهِ وَ لَا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ (بقره/۶۰) 👈 بخورید، ولی نکنید. 🕋 کُلُوا مِمَّا فِی الْأَرْضِ حَلَالًا طَیِّباً وَ لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ (بقره/۱۶۸) 👈 بخورید، ولی بعدش دنبال راه نیفتید. 🕋 کُلُوا مِن طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَ اشْکُرُوا لِله (بقره/۱۷۲) 👈 بخورید، ولی خدا رو بجا بیارید. 🕋 کُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللهُ حَلَالًا طَیِّبًا وَ اتَّقُوا الله (مائده/۸۸) 👈 بخورید، ولی هم داشته باشید؛ و خدا ترس باشید. 🕋 کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لَا تُسْرِفُوا (اعراف/۳۱) 👈 بخورید، ولی نکنید. 🕋 کُلُوا مِن طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَ لَا تَطْغَوْا فِیهِ (طه/۸۱) 👈 بخورید، ولی و سرکشی و پرده‌دری نکنید. 🕋 فَکُلُوا مِنْهَا وَ أَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِیرَ (حج/۲۸) 👈 بخورید، ولی رو یادتون نره، اونها رو هم اطعام کنید. 🕋 کُلُوا مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَ اعْمَلُوا صَالِحًا (مومنون/۵۱) 👈 بخورید، ولی هم انجام بدید. ❗️❗️ حتّی قرآن می‌فرماید، ما به زنبور عسل وحی کردیم: 🕋 کُلِی مِن کُلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُکِی سُبُلَ رَبِّکِ ذُلُلًا (نحل/۶۹) 👈 از شیره گلها بخور، ولی راه پرودگارت رو طی کن. ☝️یعنی خوردن، برای حیوانات هم مسئولیت داره.😯😳 حالا جا داره که بگیم، آدمهایی که خدا رو میخورن، و از زیر بارِ مسئولیت شونه خالی میکنند، از حیوانات 🐂🐑🐐🐪 هم کمتر هستند. 📣📣... از این به بعد، هر وقت خواستیم بخوریم، با دقّت بیشتری بخوریم. ☝️ با هر غذا خوردنی، یه مسئولیتی رو دوشمون داریم. 💯 ... 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🍃بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ🍃 🌸 الهـی بـه امیـد فـــــرج 🌸 ترک گناه ⇦نذر لبخند رضایت امام زمان بیاییم زمینه سازی ظهور را از خودمان شروع کنیم یا علی..... ┈┄┅═✾•🌸••✾═┅┄ 💢 ياد مرگ عالي و سراسر فايده اس ؛ امام صادق (ع)میفرماید : ياد مرگ ؛ خواهش‌هاى نفس را مى‌ميراند و غفلت را ريشه كن مى‌كند آتش طمع را خاموش مى‌سازد و دنيا را در نظر كوچك مى‌كند و پرچم هاى هوس را درهم مى‌شكند👊 💥رنجِ ترکِ گناه،اگر چه سخت هست اما وقتی واردش میشی و شروع میکنی بعضی از لذت های حرام رو ترک کنی :👇 آروم آروم میبینی انگار زیاد هم سخت نیست! انگار خیلی شیرین هم هست ➖یه مدت که شروع میکنی به مبارزه با هواهای نفسانیت↓ 👈احساس میکنی که "در آغوشِ خداوند" وارد شدی... 🔶 اونوقت‌میبینی که‌خدا ، از مامان‌ها هم مهربون‌تره زندگیت میشه سراسر لذت!! میری لذت میبری!! میخوری لذت میبری!! میکنی لذت میبری!! میزنی لذت میبری!! "" میشه لذت...."" حیفهههه که این همه لذت رو تجربه نکنی.... 💎وقتی خداوند به انسان نگاه کنه، تک تکِ لحظات زندگیش میشه لذت [ ] امام باقر (ع) فرمود:👇  بهشت🌸 آميخته به سختيها و صبر و بُردبارى است، پس هر كس در دنيا بر سختى ها شكيبا و صبور باشد، وارد بهشت مى شود،✅ و جهنّم🔥 آميخته به شهوات و خوشگذرانيهاست.🔞 پس هر كس خواسته ها و شهوات نفس خود را تأمين كند، وارد آتش مى شود. 😎خودسازی+دینداریِ لذت بخش✌️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh