#کلام_شهید 🌸🥀
♨️هرجوان ، #دختر یا پسر که #نمازش را اول وقت بخواند
شفاعتش میکنم.🌷
#شهید_حسین_محرابی🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی ⛅️#افتاب_در_حجاب 1⃣1⃣#قسمت_یازدهم 💢 وقتى از سرجناز#مسلم_بن_عوسجه آمد،..
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
2⃣1⃣#قسمت_دوازدهم
🏴#پرتو_ششم🏴
💢 اما چگونه؟...
با این قامت #شکسته که نمى توان خیمه 🏕وجود حسین را عمود شد.
با این دل گداخته که نمى توان بر جگر حسین #مرهم گذاشت.اکنون صاحب عزا تویى.... چگونه به تسلاى حسین برخیزى ⁉️نیازى نیست زینب! این را هم حسین خوب مى فهمد.
🖤وقتى #پیکرپاره_پاره_على_اکبر به نزدیکى خیمه ها مى رسد. و وقتى تو شیون کنان و صیحه زنان خودت را از خیمه 🏕بیرون مى اندازى ، وقتى به پهناى صورت اشک 😢مى ریزى و روى به ناخن مى خراشى ، وقتى تا رسیدن به پیکر على ، چند بار #زمین مى خورى و برمى خیزى ، وقتى خودت را به روى پیکر على اکبر مى اندازى ، #حسین #فریاد مى زند که : زینب را دریابید...
💢 حسینى که خود #قامتش در این عزا شکسته است و پشتش دوتا شده است . حسینى که #غم_عالم بر دلش نشسته است وجهان ، پیش چشمان اشکبارش تیره و تار شده است . حسینى که خود بر بلندترین نقطه عزا ایستاده است ، فقط #نگران حال توست و به دیگران #نهیب مى زند که : زینب را دریابید. هم الان است که قالب تهى کند و کبوتر🕊 جان از نفس تنش بگریزد.خانمى شده بودى تمام و کمال . و #سالارى بى مثل و نظیر.
🖤آوازه #فضل و کمال و #زهد و #عرفان و #عفت و #عبادت و #تهجد تو در تمام عالم اسلام پیچیده بود. آنقدر که نام ✨ #زینب✨ از شدت اشتهار، مکتوم مانده بود و اختصاص و انحصار لقبها بود که تو را معرفى مى کرد.
لزومى نداشت نام زینب را کسى بر زبان بیاورد...
💢اگر کسى مى گفت: عالمه ،
اگر کسى مى گفت عارفه ،
اگر کسى مى گفت فاضله ،
اگر کسى مى گفت کامله ،
🖤 همه ذهنها #تو را نشان مى کرد...
و چشم همه دلها به سوى تو برمى گشت.
تجلى گونه گون صفتهاى تو چون #صدف ، گوهر ذاتت را در میان گرفته بود و پوشانده بود.
کسى نمى گفت زینب.... همه مى گفتند: #زاهده ، #عابده، #عفیفه ، #قانته ، #قائمه ، #صائمه ، #متهجده ، #شریفه ، #موثقه ، #مکرمه.
💢این #لقبها برازنده هیچ کس جز تو نبود که هیچ کس واجد این صفات ، در حد و اندازه تو نبود....
نظیر نداشتى و دست هیچ معرفتى به کنه ذات تو نمى رسید.
القابى مثل : محبوبۀ #المصطفى و نائبۀ الزهرا،اتصال تو را به خاندان وحى تاکید مى کرد،... اما صفات دیگر، جز تو مجرا و مجلایى نمى یافتند.امینۀ الله را جز تو کسى دیگر نمى توانست حمل کند.
بعد از شهادت زهرا، تشریف (ولیه االله ) جز تو برازنده قامت دیگرى نبود....
🖤 ندیده بودند مردم...
در #تاریخ و پیشینه و مخیله خود هم کسى مثل تو را نمى یافتند...
جز #مادرت_زهرا که #پدید_آورنده تو
بود و مربى تو.از این روى ، تو را #صدیقه_صغرى مى گفتند#عصمت_صغرى...
که فاصله و منزلت میان معلم وشاگرد،مادر و #دختر و باغبان 🌴و گل ، 💐معلوم باشد و محفوظ بماند.
💢اما در میان همه این القاب و کنیه هاو صفات ، اشتهار تو به #عقیله_بنى_هاشم و #عقیله_عرب، بیشتر بود...
که تو عزیز خاندان خود بودى و #عزت هیچ دخترى به پاى عزت تو نمى رسید.
و چنین یوسفى را اگر از شرق تا غرب عالم ، خواستار و طالب نباشند، غیر طبیعى است... و طبیعى است اگر #طالبان وخواستگاران ، به بضاعت وجودى خویش ننگرند و فقط چشم به #عظمت مطلوب بدوزند.
مى آمدند، #همه_گونه مردم مى آمدند،...
#ادامه_دارد.....
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دق کردن #دختر شهید مدافع حرم از خبر نحوه شهادت پدر 😔
🏴 بمیرم برات رقیه جان....😭
۵ صفر سالروز #شهادت دردانه امام حسین (ع) بر همه دوستداران آن #حضرت تسلیت
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی ⛅️#افتاب_در_حجاب 6⃣3⃣#قسمت_سی_ششم 💢درست همان جا که #گمان مى برى #انتهاى
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
7⃣3⃣#قسمت_سی_هفتم
💢آتش🔥 همچنان #پیشروى مى کند...
و #خیمه_ها را یکى پس از دیگرى فرو مى ریزد.... بچه هاى #نفس_بریده را فقط #آب💧 مى تواند هستى ببخشد....
اما در این قحطى آب ، چشمه امید کجاست جز #اشک_چشم 😢⁉️
🖤اگر #آرامش بود،...
اگر تنها آتش بود، کار #آسانتر به انجام مى رسید،... اما این #بوق و کرنا و #طبل ودهل و #هلهله دشمن ،...
این #گرگها که با #چشمهاى_دریده ، بره هاى شیرى را دوره کرده اند، این #کرکسها که معلوم نیست #چنگالهایشان درنده تر است یا نگاههایشان،...
💢این #هجوم_همه_جانبه...
این #اسبها 🐎که شیهه مى کشند و بر روى دو پا بلند مى شوند و فرود مى آیند، این ضرباتى که با #تازیانه و #غلاف_شمشیر....🗡
که نیزه بر دست و پا و #پشت و پهلو وسر و صورت شما نواخته مى شود،
اینها قدرت #تفکر و #تمرکز را سلب مى کند.همین دشمن🐲 اگر آنچه را که به زور و هجوم و توحش چنگ مى زند،...
به آرامش طلب کند، همه چیز را آسانتر به دستمى آورد و به یغما مى برد.
🖤آهاى ! سوار #سنگدل بى مقدار!
چه نیازى است که این دخترك را به #ضرب_تازیانه بر زمین بیندازى...
و #خلخال را #به_زور از پایش بکشى ، آنچنانکه #خون تمام انگشتان و کف پایش را بپوشاند؟!...
#بى_اینهمه_جنایت هم مى توان خلخال از او گرفت.... تو بگو، بخواه ، اگر نشد به #زور متوسل شو! به این #رذالت تن بده!
💢این فرار بچه ها از #هراس هجوم سبعانه شماست... نه براى دربردن دارایى کودکانه شان.چه ارزشى دارد این تکه طلاى #گوشواره که تو #گوش دختر آل الله را بشکافى ؟!...
نکن ! تو را به هرچه بریت مقدس است ، دنبال فاطمه نکن ! این #دختر، زهره اش آب💧 مى شود و دل کوچکش مى ترکد.
بگو که از او چه مى خواهى و به #زبان_خوش از او بگیر....
🖤#عذاب خودت را #مضاعف نکن....
آتش🔥 به قیامت خودت نزن ! ...
ببین چگونه دامنش به پاهایش مى پیچد و او را #زمین_مى زند!همین را مى خواستى ⁉️که با #صورت به زمین بیفتد و از هوش برود؟ و تن#روسرى_اش را به #غنیمت بگیرى ؟
خدا نه ، پیامبر نه ، دین نه ،...
جوانمردى هم نه ، آن دل سنگى که در سینه توست چگونه به اینهمه #خباثت رضایت مى دهد؟
💢#تپش_قلب💙 کبوترانه🕊 این #پسربچه_ها را از روى پیراهن نازکشان نمى بینى؟...
هراس و #استیصالشان تکانت نمى دهد؟
آهاى ! نامرد بى همه #چیز که بر اسب🐎 نشسته اى و به یک خیز بر #النگو و دست این #دخترك، چنگ انداخته اى...
بایست ! پیاده شو! و #النگو را دربیار و ببر!نکشان این دختر نحیف را اینچنین به دنبال خود!... مگر نمى بینى چگونه در #زیر_دست_وپاى_اسبت ، دست و پا مى زند؟!
🖤اگر از #قیامت اندیشه نمى کنى،...
از #مکافات_همین_دنیا بترس !
بترس از آن روز که #مختار دستهاى تو را به #اسبى ببندد و به خاك و خونت بکشاند.آى ! #عربهاى خبیث بیابانى !
عربهاى جاهلیت مطلق ! شما چه میفهمید #دختر یعنى چه؟ و دختر کوچک چه لطافت غریبى دارد.اگر #مى فهمیدید؛
#رقیه را، این دختر داغدار سه ساله را اینگونه دوره نمى کردید و هر کدام به یاد ازلام(18) جاهلیت ، زخمى بر او نمى زدید.
💢تو به #کدامیک از اینها مى خواهى برسى... زینب ! به کدامیک مى توانى برسى!به #سجادى که #شمر با شمشیر🗡 آخته بالاى سرش ایستاده است و قصد جانش را کرده است ؟به بچه هایى که در #بیابان گم شده اند؟
به زنانى که بیش از کودکان در معرض خطرند؟به پسرانى که عزاى تشنگى گرفته اند؟به #دخترانى که از حال رفته اند؟به مجروحینى که در غارت و احتراق خیام آسیب دیده اند؟
آنجا را نگاه کن !...
#ادامه_دارد...
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🔰علیرضا قنواتی #یادگار جنگ☄ بود.عشق💓 به امام و ولایت_مداری،
مناجات های شبانه، نمازشب ها خاطره شده بود و #شهادت حسرتی بود بر دلش
راه را شناخته بود که وقتی خبرهای #سوریه را شنید خود را آماده کرد برای رفتن.
🔰جواب سوال تمام #آنهایی که می گویند #مدافعان_حرم چرا می روند را داد وقتی که گفت: «فردای قیامت اگر #امام_حسین گفت در مجالسم، حسین حسین گفتی اما چطور اجازه دادی به حریم خواهرم بی #حرمتی کنند .شما چه جوابی خواهید داد؟»
🔰روزگار عجیبی ست.برای حسین و #کربلایش دل می سوزانیم و #اشک😢 میریزیم اما حرف سوریه که می شود خیلی ها می گویند نباید کسی برود و اینها بازی سیاسی است که #چنین و چنان و آرام خود را به سایه می کشند
🔰وقتی این ها را می بینم یاد آن مردمی می افتم که در دروازه #شهر سنگ پرتاب می کردند به سرهای بالای نیزه ،دست می زدند برای #اسرای_کاروان.نکند مسیرمان از همان دروازه بگذردو حرف هایمان مثل همان سنگ ها، قلب 💞حسین زمانمان را بشکند
🔰کاش بیدار شویم و #قضاوت نکنیم آن هایی که سرشان را فدای #زینب می کنند و از همه چیز می گذرند، آرامش خانواده،حتی دختر هایشان...مثل #علیرضا که #غیرتش اجازه نداد بماند و دخترش دم رفتن برایش خواند:
کاش می شد نروی تا تک و تنها نشوم
بی تو دیوانه ترین #عاشق شیدا نشوم
🔰اما او چشم بر محبت پدری بست و اندکی بعد پیکرش به آغوش #دختر منتظرش برگشت...این روزها سوریه همان کربلاست با این تفاوت که حسین نیست اما دل خوش است به #عباس و #علی_اکبرهای هیئت...این روزها زینب می خواند #هل_من_ناصر_ینصرنی؟
#شهید_علیرضا_قنواتی 🌷
#ایام_شهادت
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥وداع #دختر شهید خانطومان مدافع حرم ذکریا شیری با پدر😔😔
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸صحبتهای #دختر شهید روحانی #شهید_مدافع_حرم
#شهید_محمد_حسن_دهقانی 🌷
📅تاریخ شهادت:97/8/8
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🍃٢٢ بهمن سال ۶۱ بود که در شهرستان ورامین پسری به زمینیان اضافه شد.مهدی صدایش زدند و مادرش هرگز فکر نمی کرد ٣٣سال بعد در ٢٢ بهمن و روز تولدش چشم از جهان بر کشد.
🍃شاگردان زرنگ به وقت#آزمون تند تند سوالات را جواب می دهند وجلسه را ترک می کنند. شهدای جوان هم از آن دسته هستند.از ساعتشان به وقت#زندگی، نهایت استفاده را می برند و هر کدام در#تربیت_نفس وخصوصیات اخلاقی شان کوشا هستند.
🍃شهید ثامنی سال 85 لباس مقدس #سپاه را بر تن کرد و راهش را در دنیا انتخاب کرد.همسر شهید مهدی ثامنی در باره اش می گوید:" زندگیاش در#اردوی_جهادی، سفر زیارتی برای #ایتام و کمکرسانی خلاصه میشد
🍃 بارها افرادی را برای اولین بار به سفرهای زیارتی برده بود. هر شب ۲ رکعت نماز میخواند، وقتی جواب #خواستگاری مثبت شد از من هم خواست این ۲ رکعت نماز را بخوانم. مهدی می گفت این#نماز به نیابت از حضرت زهرا (س) برای سلامتی حضرت صاحب الزمان (عج) است که اگر این را بخوانی شبت را با آرامش به صبح میرسانی"
🍃همین خصوصیات اخلاقی و وصل بودنش به بالا باعث شد تا#دختر هفت ماهه اش به نام «فاطمه سلما» رابه دستان مادر و همسرش بسپارد وبه امید رهایی زنان و دختران سوری لباس رزم بپوشد.
🍃۲۲ بهمن سال ۹۴ در منطقه تل هور سوریه به شهادت رسید . اعلام کردند #جاوید_الاثر است اما بالاخره در 4 تیر 98 مورد استقبال هموطنانش قرار گرفت تا با عزت و شکوه بسیار در خاک وطن آرام گیرد.
روحش شاد و یادش همواره گرامی باد
✍نویسنده: #سودابه_حمزه_ای
🌸به مناسبت سالروز تولد و شهادت
#شهید_مهدی_ثامنی_راد
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍃برای دلهای آماده، تنها یک تلنگر کافیاست که دست از دنیا و زرق و برقش بشویند و رهسپار شوند!
🍃حریمِ حرمِ #دخترِ علی(ع) تکاندهنده ترین تلنگر برای عاشقان است. روزی #حبیب (ع) از کوچه پس کوچه های :کوفه گریخت
و خود را در بیابان به مولایش رساند تا پاسدارِ این حریمِ پاک باشد.
🍃 امروز، شاگرانِ #مکتبِ_عشق خودرا به کویِ دوست میرسانند تا مبادا آجری از حریمِ #حرم بلغزد!
🍃احمد میگفت: "خیلی از ما میگوییم اگر روز#عاشورا بودیم به#امام_حسین (ع) کمک میکردیم. الان عاشورا تکرار شد و باید ثابت کنیم اصحاب امام حسین (ع) هستیم. نباید بگذاریم خشتی از #حرم_حضرت_زینب (س) کم شود."
🍃همین جمله#انگیزه ایست برای رهایی دنیا. برای رفتن، برایِ اثباتِ فدایی بودن
فدایی حسین که از ازل عشقش را در قلبمان گذاشته اند.و رسیدن به او که در افقِ عالم نظاره گرِ #حبیبهاست
🍃اما بعد...
راهِ عاشقی شیرین اما پر خطر است
غالبا آن گذری که خطرش بیشتر است، میشود قسمت آنکه جگرش بیشتر است
🍃و شیرین است حتی شیرین تر از #پدر شدن.آنقدر پر جاذبه که احمد را از دنیا و حتی دخترکِ نیامده اش جدا میکند.
🍃راهِ او روشن و پر ستاره است
حرم هیچگاه خالی از#مدافعان نمیماند
و این میان همسرانی زینب وار و دخترانی صبور، به امیدِ وصالِ قهرمانشان روزها را میگذرانن♥️
🍃امثال#احمد شاید در دنیا نه اما از آسمان همه نگاهشان به فرزندشان است.#پدرانه هوایشان را دارند.
#پروازت_مبارک ؛شیرمرد حرم🕊
✍نویسنده: #زهرا_قائمی
🌸به مناسب سالروز شهادت
#شهید_احمد_گودرزی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#داستانک📖
🔴داستان واقعی... ✅
شاید خیلیا بدونین ...
شاید ندونین ....
یه روزی یه پسره ۱۹ ساله..😍
که خیلیم#پاکبوده ساعت ۱۲ شب...
با موتور 🏍توی تهرانپارس بوده ...
داشته راه خودشو میرفته ...😞
که یهو میبینه یه ماشین با چندتاپسر ...👥
دارند دو تا دختر رو به زور سوار ماشین می کنن ...😱
تو ذهنش فقط یه چیزی اومد ... #ناموس ...
ناموس کشورم ایران ...😡
میاد پایین ...
تنهاس ...
درگیر میشه ...💪
لامصبا چند نفر به یک نفر ...
توی درگیری دختراسریع فرار میکنن و دور میشن ...👌
میمونه#علی و .... هرزههای شهر ...
تو اوج درگیری بود یه چاقو🔪صاف میشینه رو#شاهرگ گردنش ...😱
میوفته زمین ...
پسرا در میرن ... 😡
کوچه خلوت ... شاهرگ ... تنها ... ۱۲ شب ...😩
علی تا پنج صبح اونجا میمونه ...😳
پیرهن سفیدش سرخه سرخه ...😔
مگه انسان چقدر#خون داره ...
ریش قشنگش هم سرخه ... 😨
سرخ و خیس ...
اما خدا#رحیمه ...
یکی علی رو پیدا میکنه میبره بیمارستان ...👌
اما هیچ بیمارستانی قبولش نمی کنه😦
تا اینکه بالاخره یکی قبول میکنه و ... 😇
عمل میشه ...
زنده میمونه....😍
اما فقط دو سال بعد از اون #قضیه ...
دوسال با زجر ... #بیمارستان... خونه ... بیمارستان ... خونه ...
میمونه تا تعریف کنه ....✍
چه اتفاقی افتاده ...
میگن یکی از آشناهاش میکشدش کنار ...
بهش میگه علی ... آخه به تو چه؟😡 چرا جلو رفتی؟ میدونی چی گفت؟ 🤗
گفت حاجی فکر کردم#دختر شماست ... 😳
از ناموس شما دفاع کردم ... جوون پرپرشده مملکتمون ...علی ۱۹ ساله به هزار تا آرزو رفت
رفت که تو#خواهرم ...
اگه اون دنیا انگشتشو به طرفت گرفت😔
بگه #خدا جونم رو بخاطر کسی دادن که#حجابش را رعایت کرد ...
بگه خونم فدای#ناموسم،👌
بخدا#قسم که خیلی با ارزشی بانو
حجاب#سخت نیست اصلا ❌
اون کسی که نبوده جز
شهید علی خلیلی😌
موقع خوندن#شرمنده شدم ...😔
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍃و آنان را راهبرانی کردیم که به فرمان ما مردم را به خوشبختی میرساندند.✨
"سوره انبیاء آیه ۷۳"
🌱به گمانم مریم و ملیکا هنوز منتظرند تا تو زنگِ خانه را بزنی و به سوی در روانه شوند و ببینید کدام یک میتواند بیشتر#آغوش تو را تصاحب کند.💔
🌱از تو چه پنهان گاهی قالی های حرم نیز دلشان برایت تنگ میشود، دوست دارند بیایی و بنشینی و#زیارت حضرت معصومه(س) را زمزمه کنی تا در فضا صدای تو طنین انداز شود.
🌱ملیکا سادات میگوید؛ هوا سرد است بابایی بیا و کلاه و شال گردنی که مادر برایت بافته با خود ببر. بهمن ماه از راه رسیده است و گویی بابا دلش پر میزند برای رفتن، میداند دخترانش را کسی آزرده نخواهد دید، میداند آنها #رقیهِ سه سالهی حسین(ع) را در کنارشان دارند و صبر#عمهِ_سادات را در قلبهایشان.
🌱دیگر زمستان که از راه میرسد #دختر کوچولوها بیشتر تو را میخواهند، دلشان هوایی میشود و تا عکسها را یک دلِ سیر در سینه نفشارند آرام نمیگیرند.
"تا گنج غمت در دلِ ویرانه مقیم است
همواره مرا کُنج خرابات مُقام است"
✍نویسنده : #فاطمه_اکبری
🌺به مناسبت سالروز #تولد #شهید_سیدسجاد_روشنایی
📅تاریخ تولد : ۱۰ شهریور ۱٣۵٧
📅تاریخ شهادت : ۱٣ بهمن ۱٣٩۴
📅تاریخ انتشار : ۹ شهریور ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : قم
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
#شهید_گمنام #مفقودالاثر
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍃علیرضا قنواتی یادگار جنگ بود. عشق به امام و #ولایت_مداری، مناجات های شبانه، نمازشب ها خاطره شده بود و #شهادت حسرتی بود بر دلش💔
🍃راه را شناخته بود که وقتی خبرهای #سوریه را شنید خود را آماده کرد برای رفتن. جواب سوال تمام آنهایی که می گویند #مدافعان_حرم چرا می روند را داد وقتی که گفت: «فردای قیامت اگر #امام_حسین گفت در مجالسم، حسین حسین گفتی اما چطور اجازه دادی به حریم خواهرم بی حرمتی کنند، شما چه جوابی خواهید داد؟
🍃روزگار عجیبی ست. برای حسین و #کربلایش دل می سوزانیم و #اشک میریزیم اما حرف سوریه که می شود خیلی ها می گویند نباید کسی برود و اینها بازی سیاسی است که چنین و چنان و آرام خود را به سایه می کشند😞
🍃وقتی این ها را می بینم یاد آن مردمی می افتم که در دروازه شهر سنگ پرتاب می کردند به سرهای بالای نیزه، دست می زدند برای #اسرای_کاروان. نکند مسیرمان از همان دروازه بگذرد و حرف هایمان مثل همان سنگ ها، قلب حسین زمانمان را بشکند🥺
🍃کاش بیدار شویم و قضاوت نکنیم آن هایی که سرشان را فدای #زینب میکنند و از همه چیز می گذرند، آرامش خانواده، حتی دختر هایشان...
مثل #علیرضا که غیرتش اجازه نداد بماند و دخترش دم رفتن برایش خواند:
کاش می شد نروی تا تک و تنها نشوم
بی تو دیوانه ترین عاشق شیدا نشوم
اما او چشم بر محبت پدری بست و اندکی بعد پیکرش به آغوش #دختر منتظرش برگشت...😔
🍃این روزها سوریه همان کربلاست با این تفاوت که حسین نیست اما دل خوش است به #عباس و #علی_اکبرهای هیئت...این روزها زینب می خواند #هل_من_ناصر_ینصرنی؟
✍نویسنده : #طاهره_بنائی_منتظر
🕊به مناسبت سالروز #شهادت #شهید_علیرضا_قنواتی
📅تاریخ تولد : ۱۱ دی ۱۳۴۵
📅تاریخ شهادت : ۱۱ مهر ۱۳۹۴.حمص سوریه
📅تاریخ انتشار : ۱۱ مهر ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : روستای جایزان
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
♡وَلاَتَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتَا بَلْ أَحْيَآءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُون♡
"هرگز گمان مبر كساني كه در راه خدا كشته شدند، #مردگانند! بلكه آنان #زندهاند و نزد پروردگارشان روزي داده ميشوند."
🍃به گمانم #شهدا هم زنده اند؛ زنده اند و امروز برای حالمان به پهنای صورت #اشک میریزند. آخر خون بهای امروزمان را آنها پرداخته اند؛ آنهایی که نه تنها از #جان خود بلکه از فرزندان عزیزتر از جان خود گذشتند تا بی دغدغه و #آرام بدون نگرانی و واهمه و ترس و وحشتی زندگی کنیم...
🍃مانند #غلامحسین؛ اویی که روزهای ناامیدی را به امید، غم را به شادی و اسارت را به #آزادی هدیه کرد در حالی که تنها مدرک تحصیلی اش #سیکل بود... نام آفرین شد و برای نجات وطنش خود را فدا کرد. جانش را به ما هدیه کرد و شهد شیرین #شهادت را با حلاوت نوشید.
🍃 اوکه با چشمان گریان #دختر و دل منتظر پسر و دست های نگران همسرش خداحافظی کرد درحالی که میدانست شاید اینبار آخرین دیدارشان باشد. میدانست قرار است به آرامگاه #ابدی اش کوچ کند، او برای ما و امروزی که در آن زندگی میکنیم از همه وجودش گذشت...
🍃حسین که #قلبی به وسعت جهان بیکران داشت، مانند کبوتری سفید بال هایش را رو به #آسمان گشود و برای همیشه میهمان سفره سید و #سالار_شهیدان شد...
🍃ای شهید دستی بر آر تا ما، ساکنان و #قبرستان نشینان عادات سخیف را، از این منجلاب بیرون بکشی...
✍نویسنده : #فاطمه_زهرا_نقوی
🍁به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_غلامحسین_لطفی
📅تاریخ تولد : ۳ اردیبهشت ۱۳۳۷
📅تاریخ شهادت : ۳۰ آبان ۱۳۶۳
📅تاریخ انتشار : ۲۹ آبان ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : بهشت زهرا
🕊محل شهادت : شاخ شمیران
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
◇بسم الله الرحمن الرحیم◇
🍃شهید ابراهیم سال ۱۳۲۹ در محله قصرالدشت مسجدالرضا شیراز دنیا آمد. تحصیلاتش را با نمرات عالی تا مقطع دیپلم در کازرون و شیراز سپری کرد. به علت علاقه وافر به #پرواز در امتحان #خلبانی شرکت کرد. سال ۵۰ و ۵۱ پس از گذراندن آموزش مقدماتی در ایران، برای #آموزش هواپیماهای جنگی به آمریکا فرستاده شد.
🍃شهید ابراهیم در ایام #انقلاب، همراه همفکران نیروی هوایی چاش به فعالیت انقلابی پرداخت و حامی رهبر انقلاب شد. پس از پیروزی #ازدواج کرد و از پروردگار یک #دختر هدیه گرفت.
🍃با آغاز #جنگ_تحمیلی به بوشهر منتقل شد و همراه خلبانان شجاع نیروی هوایی #ایران به نبرد با دشمن پرداخت. شهید ابراهیم در مدت دو ماه ابتدای جنگ، ۵۰ پرواز برون مرزی داشت و ۸۰ پرواز عملیاتی موفق و از تیمسار فکوری چندین لوح #تقدیر اخذ کرد.
🍃سرانجام در #عملیات مروارید،پس ازشکست دادن #نیروی_دریایی صدام، داخل آبهای خلیج فارس، همراه ناو پیکان همیشه جاوید ایران، مورد اصابت گلوله های دشمن قرار گرفت و با لقب #مفقود به #آسمان پرواز کرد.
✍️نویسنده: #نادره_عزیزی_نیک
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_ابراهیم_شریفی
📅تاریخ تولد : ۱ مهر ۱۳۲۹
📅تاریخ شهادت : ۷ آذر ۱۳۵۹
📅تاریخ انتشار : ۷ آذر ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : جاویدالاثر
🕊محل شهادت : اب های خلیج فارس
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❤️قسمت شصت❤️
.
ایوب به همه محبت می کرد.
ولی گاهی فکر می کردم بین محبتی که به هدی می کند، با پسرها فرق دارد.
بس که قربان صدقه ی هدی می رفت.👩
هدی که می نشست روی پایش ایوب آنقدر میب وسیدش که کلافه می شد، بعدخودش را لوس می کرد و می پرسید:
-بابا ایوب، چند تا بچه داری؟
جوابش را خودش می دانست، دوست داشت از زبان ایوب بشنود:
_من یک بچه دارم و دو تا پسر.
هدی از مدرسه آمده بود.
سلام کرد و بی حوصله کیفش را انداخت روی زمین
ایوب دست هایش را از هم باز کرد:
"سلام #دختر بانمکم، بدو بیا یه بوس بده"
هدی سرش را انداخت بالا
"نه،دست و صورتم را بشویم ،بعد"
_نخیر، من این طوری دوست دارم، بدو بیا و هدی را گرفت توی بغلش
مقنعه را از سرش برداشت.
چند تار موی افتاد روی صورت هدی
ایوب روی موهای گیس شده اش دست کشید و مرتبشان کرد.
هدی لب هایش را غنچه کرد و سرش را فشرد به سینه ی ایوب "خانم معلممان باز هم گفت باید موهایم را کوتاه کنم."
موهای هدی تازه به کمرش رسیده بود.
ایوب خیلی دوستشان داشت، به سفارش او موهای هدی را میبافتم که اذیت نشوند.
با اخم گفت:
"من نمیگذارم، آخر موهای به این مرتبی چه فرقی با موهای کوتاه دارد؟ اصلا یک نامه می نویسم به مدرسه، می گویم چون موهای دخترم مرتب است، اجازه نمی دهم کوتاه کند.
فردایش هدی با یک دسته برگه آمد خانه
گفت: معلمش از دستخط ایوب خوشش آمده و خواسته که او اسم بچه های کلاس را برایش توی لیست بنویسد. .
❤️قسمت شصت و یک❤️
.
رسیدگی به درس بچه ها کار خودم بود.
ایوب زیاد توی خانه نبود. اگر هم بود خیلی سختگیری می کرد.
چند بار خواست به بچه ها #دیکته بگوید همین که اولین غلط املایشان را دید، کتاب را بست و رفت.
مدرسه ی بچه ها گاهی به مناسبت های مختلف از ایوب دعوت می کرد تا برایشان سخنرانی کند.
#روز_جانباز را قبول نمی کرد، می گفت:
"من که جانباز نیستم، این اسم را روی ما گذاشته اند، وگرنه جانباز #حضرت_عباس است که جانش را داد"
از طرف بنیاد، جانبازها را #حج می برند و هر کدامشان اجازه داشتند یک مرد همراهشان ببرند.
ایوب فوری اسم آقاجون را داد.
وقتی برگشت گفت: "باید بفرستمت بروی ببینی"
گفتم: "حالا نمیخواهم، دلم میخواهد وقتی من را میفرستی، برایم گاو بکشی،
بعد برایم مهمانی بگیری و سفره بندازی از کجاااا تا کجااا" 😊
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
#تلنگرانه❲.🕊🌸.❳
به اون #دختر یا #پسر ی که موقعِ راه رفتن سرش پایینه...
نگید داری کفشاتو نگاه میکنی!😏
اونا قبل از کفشاشون...
📎یه نگاه به قیامت
📎یه نگاه به آخرت
📎یه نگاه به عاقبت گناه
📎یه نگاه به غربت مولا
📎یه نگاه به قرآن
انداختن...
با خودشون دو دو تا چار تا کردن دیدن نههه...نمی ارزه بابا...
نگاه به نامحرم به اشک مولا صاحب الزمان نمی ارزه🚶🏿♂️
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
✨♥️✨♥️✨♥️✨♥️✨♥️✨
🌼خیلیهامون همیشه میگیم کاش پسر👱♂ میشدیم. که میتونستیم #مدافعحرم بشیم، میتونستیم خیلی کارا رو انجام بدیم
میتونستیم بجنگیم💥
💯ولییهصحبتیدارم💯
🔰ما پسر نشدیم که مدافعحرم بشیم اما #دختر شدیم که مدافع چـ🌸ـادر بشیم
🔰ماهمین الانشم تو #میدون نبردیم؛ جنگیدن که فقط با تیر وتفنگ نیست❌ همین که توی این بازار دین فروشی و #بدحجابی، باحجاب باشی، خودش یک جھاده 😌
🔰شهید شدن🕊 که فقط با خمپاره، مین و #تیر که نیست!" زمانی که دلت از طعنه و پوزخنده های به ظاهر روشن فکرها😏 میشکنه، شهید میشی و خون همون #اشکیه که از چشمات جاری میشه.
🔰پس هیچ وقت نگید #دخترا نمیتونن بجنگن، نمیتونن شهیدشن. اگر پسرا یك بار در میدان نبَردن، ما دخترا "هر روز" درمیدان نبَردیم!
🔰اگر پسرا یكبار☝️ شھید میشن ما چادریها هر روز داریمبا حرفهای بقیه #شهیدمیشیم.
#شهیدانه🌷
#الهم_صل_علی_محمد_وال_محمد
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
✨♥️✨♥️✨♥️✨♥️✨♥️✨
🌼خیلیهامون همیشه میگیم کاش پسر👱♂ میشدیم. که میتونستیم #مدافعحرم بشیم، میتونستیم خیلی کارا رو انجام بدیم
میتونستیم بجنگیم💥
💯ولییهصحبتیدارم💯
🔰ما پسر نشدیم که مدافعحرم بشیم اما #دختر شدیم که مدافع چـ🌸ـادر بشیم
🔰ماهمین الانشم تو #میدون نبردیم؛ جنگیدن که فقط با تیر وتفنگ نیست❌ همین که توی این بازار دین فروشی و #بدحجابی، باحجاب باشی، خودش یک جھاده 😌
🔰شهید شدن🕊 که فقط با خمپاره، مین و #تیر که نیست!" زمانی که دلت از طعنه و پوزخنده های به ظاهر روشن فکرها😏 میشکنه، شهید میشی و خون همون #اشکیه که از چشمات جاری میشه.
🔰پس هیچ وقت نگید #دخترا نمیتونن بجنگن، نمیتونن شهیدشن. اگر پسرا یك بار در میدان نبَردن، ما دخترا "هر روز" درمیدان نبَردیم!
🔰اگر پسرا یكبار☝️ شھید میشن ما چادریها هر روز داریمبا حرفهای بقیه #شهیدمیشیم.
#شهیدانه🌷
#الهم_صل_علی_محمد_وال_محمد
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#وصیت_نامه
خدایا!
اگر میدانستم با مرگ من یک #دختر
در دامان حجاب🌸 میرود
حاضـــــر بودم
ھــــــــــزار بار #بمیرم
تا ھــــــــــزار دختر
در دامان حجاب بروند😍
#شھید_عبدالحسین_برونسی
#سلام_صبحتون_شهدایی🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
سالروز شهادت شهید ابراهیم شریفی 🕊 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
◇بسم الله الرحمن الرحیم◇
🍃شهید ابراهیم سال ۱۳۲۹ در محله قصرالدشت مسجدالرضا شیراز دنیا آمد. تحصیلاتش را با نمرات عالی تا مقطع دیپلم در کازرون و شیراز سپری کرد. به علت علاقه وافر به #پرواز در امتحان #خلبانی شرکت کرد. سال ۵۰ و ۵۱ پس از گذراندن آموزش مقدماتی در ایران، برای #آموزش هواپیماهای جنگی به آمریکا فرستاده شد.
🍃شهید ابراهیم در ایام #انقلاب، همراه همفکران نیروی هوایی چاش به فعالیت انقلابی پرداخت و حامی رهبر انقلاب شد. پس از پیروزی #ازدواج کرد و از پروردگار یک #دختر هدیه گرفت.
🍃با آغاز #جنگ_تحمیلی به بوشهر منتقل شد و همراه خلبانان شجاع نیروی هوایی #ایران به نبرد با دشمن پرداخت. شهید ابراهیم در مدت دو ماه ابتدای جنگ، ۵۰ پرواز برون مرزی داشت و ۸۰ پرواز عملیاتی موفق و از تیمسار فکوری چندین لوح #تقدیر اخذ کرد.
🍃سرانجام در #عملیات مروارید،پس ازشکست دادن #نیروی_دریایی صدام، داخل آبهای خلیج فارس، همراه ناو پیکان همیشه جاوید ایران، مورد اصابت گلوله های دشمن قرار گرفت و با لقب #مفقود به #آسمان پرواز کرد.
✍️نویسنده: #نادره_عزیزی_نیک
#شهید_ابراهیم_شریفی
📅تاریخ تولد : ۱ مهر ۱۳۲۹
📅تاریخ شهادت : ۷ آذر ۱۳۵۹
🥀مزار شهید : جاویدالاثر
🕊محل شهادت : اب های خلیج فارس
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣﷽❣
📚 #رمان
#اینک_شوڪران
✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب_بلندی
به روایت همسر( شهلا غیاثوند )
1⃣ #قسمت_اول
📖وقتی رسیدیم #ایوب هم رسیده بود.
مادر صفورا دستش را گذاشت روی شانه ام و گفت: خوش امدی برو بالا، الان حاجی را هم میفرستم. بنشینید سنگ هایتان را از هم وا کنید. دلمـ💗 شور میزد. نگرانی ک توی چشم های #شهیده و زهرا می دیدم.....دلشوره ام را بیشتر میکرد.
📖به مادر گفته بودم با خواهرهایم میرویم #دعای_کمیل و حالا امده بودیم، خانه دوستم صفورا. تقصیر خود مامان بود. وقتی گفتم دوست دارم با #جانباز ازدواج کنم یک هفته مریض شد🤒 کلی اه و ناله راه انداخت که ..تو میخواهی خودت را بدبخت کنی.
📖 #دختر اول بودم و اولین نوه ی هر دو خانواده. همه یزرگتر های فامیل رویم تعصب داشتند. عمه زینبم از تصمیمم باخبر شد، کارش به قرص و دوا و دکتر اعصاب کشید🤕 وقتی برای دیدنش رفتم، با یک ترکه مرا زد و گفت:
📖اگر خیلی دلت میخواهد کمک کنی، برو درس بخوان و #دکتر بشو به ده بیست نفر از اینها خدمت کن. اما خودت را اسیر یکیشان نکن که معلوم نیست چقدر زنده است. چطوری زنده است. فردا با چهار تا بچه نگذاردت. صفورا در بیمارستان مدرس کمک پرستار شده بود. همانجا #ایوب را دیده بود.
📖اورا از #جبهه برای مداوا به آن بیمارستان منتقل کرده بودند. صفورا انقدر از خلق و خوی ایوب برای پدر و مادرش تعریف کرده بود که انها هم برای ملاقاتش رفتند بیمارستان. ارتباط ایوب با خانواده صفورا حتی بعد از مرگ پدر صفورا هم ادامه داشت💕 این رفت و امد ها باعث شده بود صفورا ایوب را بشناسد و ما را ب هم معرفی کند☺️
🖋 #ادامه_دارد...
📝به قلم⬅️ #زینب_عزیزمحمدی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✫⇠ #اینک_شوڪران ✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب_بلندی به روایت همسر( شهلا غیاثوند ) 0⃣1⃣ #قسمت_دهم 📖 مثل اینک
❣﷽❣
📚 #رمان
#اینک_شوڪران
✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب_بلندی
به روایت همسر( شهلا غیاثوند )
1⃣1⃣ #قسمت_یازدهم
📖صدای کلید انداختن به در امد. اقا جون بود، به مامان سلام کرد و گفت طلا حاضر شو به وقت #ملاقات اقا ایوب برسیم. اقاجون هیچ وقت مامان را به اسم اصلیش ک ربابه بود صدا نمیکرد
همیشه میگفت #طلا.
📖خیلی برایم سنگین بود. من ایوب را پسندیده بودم❤️ و او نه. آن هم بعد از ان حرف و حدیث ها. قبل از اینکه اقاجون وارد اتاق شود چادر را کشیدم روی سرم و قامت بستم. مامان گفت:
تیمورخان انگار برای پسره مشکلی پیش امده و منصرف شده⭕️ ایرادی هم گرفته که نمیدانم چیست
📖وسط نماز لبم را گزیدم. اقاجون امد توی اتاق و دست انداخت دور گردنم بلند گفت: من میدانم این پسر برمیگردد😉 اما من دیگر به او #دختر نمیدهم ❌ میخواهد عسلم را بگیرد قیافه ام می اید.
🖋 #ادامه_دارد...
📝به قلم⬅️ #زینب_عزیزمحمدی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#وصیت_نامه
خدایا!
اگر میدانستم با مرگ من یک #دختر
در دامان حجاب🌸 میرود
حاضـــــر بودم
ھــــــــــزار بار #بمیرم
تا ھــــــــــزار دختر
در دامان حجاب بروند💔
#شھید_عبدالحسین_برونسی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌺🍃🌸🍃🌼🍃🌺
#دختران_شهدا
هوای دل یک پدر را فقط یک #دختر میتواند داشته باشد، دل یک #دختر هم تنها میتواند هوای دست یک #پدر را بکند؛ ناز یک #دختر در خانه فقط برای #پدر خریدار دارد و نیاز یک پدر هم تنها به گفتن یک « خسته نباشی #بابا » برطرف میشود.
انتظار یک #دختر برای دیدن چهره #پدری که همواره به او #لبخند زده و برای #لبخند او هر تلاشی کرده است، در تصور هم دشوار به نظر میرسد چه رسد به اینکه در واقعیت محقق شود؛ بهانه #روز_دختر و میلاد حضرت معصومه سلامالله علیها بیش از همه برای #دخترانی که حالا فرزند #شهید شدهاند، دلتنگی کودکانهای را به همراه دارد که با یادآوری خاطرات شیرین با #پدر بودن تداعی میشود، بهانهگیری حضور #پدر حالا دیگر به صحبت با قاب عکسهایش بدل شده است و بهای #آزادی و #امنیت ایرانزمین، فرارسیدن روزی برای #دختران_شهدا که پدری نیست تا به آنها بگوید :
🌼 #روزت_مبارک_دخترم 🌹
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh