eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
28.4هزار عکس
6.6هزار ویدیو
205 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
⬆️⬆️⬆️ 1⃣8⃣1⃣ 🌷 💠 زورو تو جبهه!!! 🔹جثه‌ ریزی‌ داشت‌ و خوش‌ سیما بود و خوش‌ مَشرَب‌. فقط‌ یک‌ کمی‌ بیشتر از بقیه‌ می‌کرد. نه‌ اینکه‌ مایه‌ دیگران‌ شود، که ‌اصلاً این‌ حرف ها توی‌ جبهه‌ معنا نداشت‌. سعی‌ می‌کرد دل‌ مؤمنان‌ خدا را کند. 🔸از روزی‌ که‌ آمد، اتفاقات‌ عجیبی‌ در اردوگاه‌ تخریب‌ افتاد. لباس های ‌نیروها که‌ بود و در کنار ساکهای شان‌ افتاده بود، شبانه‌ می‌شد وصبح‌ روی‌ طناب‌ وسط‌ اردوگاه‌ خشک‌ شده‌ بود. 🔹 غذای‌ بچه‌ها هردو، سه‌ تا دسته‌، نیمه‌های‌ شب‌ خود به‌ خود می‌شد. 🔸هر که ‌شب ‌بیرون‌ از چادر می‌ماند، صبح‌ خورده‌ و برّاق‌ جلوی‌ چادر قرار داشت‌... 🔹او که‌ از همه‌ کوچکتر و شوختر بود، وقتی‌ این‌ اتفاقات‌ جالب ‌را می‌دید، می‌خندید و می‌گفت‌: "بابا این‌ کیه‌ که‌ شب ها زورو بازی‌ در می‌آره‌ و لباس‌ بچه‌ها و ظرف‌ غذا را می‌شوره‌؟" و گاهی‌ هم می‌گفت‌: "آقای‌ زورو، لطف‌ کنه‌ و امشب‌ لباس های‌ منم‌ بشوره‌ وپوتین هام‌ رو هم‌ واکس‌ بزنه‌." 🔸بعد از عملیات‌، وقتی‌ "علی‌ قزلباش‌" شهید شد، یکی‌ از بچه‌ها با گریه ‌گفت‌:" بچه‌ها یادتونه‌ چقدر قزلباش‌ گردان‌ رو مسخره‌ می‌کرد؟ زورو خودش‌ بود و به‌ من‌ قسم‌ داده‌ بود که‌ به‌ کسی‌ نگم‌." شادی روحش 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
♨️مراقب باشيم #شیطان👹دزد است دزد،خانه خالی را نمی زند❌ اگر دور و برت پرسه می زند در تو چیزی دیده است👀 پس ، هم #شاد باش که در گوهر💎 وجودی ات چیزی نهفته است که ارزش دارد! هم #مراقب_باش ⚠️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
داشتن چهره #شاد و بشاش شاخصه رفتار علی بود ؛ انگار صورتش به دست #نقاش ازل اینگونه طراحی شده بود و سلامتی و بیماری نمی شناخت. #شهید_علی_خلیلی🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🍃🌺🍃🌺🍃 گفت: از دوست چه خواهی که تو را کند گفتم: از دوست همین بس که ز ما کند... 🌷 عطر ِ شما پیچیده💫 میان ِ خاطراتـــمــ📖 ! عمیق تر نَفَس میکشمــ ! به امید شما 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم❣ 💖 یا صاحب الزمان (عج) امید هست که #زودت به بخت نیک ببینمـ😍 تو #شاد گشته به فرماندهی و من به #غلامی... #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌺 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🍃🌺🍃🌺🍃 ❣تصور نمی‌کردم حزب اللهی ها این قدر و شنگول باشند.اصلا آدم های را که می‌دیدم تصور میکردم دپرس و افسرده و مدام دنبال غم و غصه هستند. ❣محمدحسین یک میز گذاشته بود توی خانه دانشجویی اش .وارد که می‌شدیم بعد از نماز اول وقت، و مسخره بازی شروع میشد. ❣لذت میبردم از بودن کنارشان از میترکیدی بدون ذره ای . 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
#همسر_شهید: 🌷شب عید نوروز بود و هنوز کلی #کار در خانه مانده بود. عصر بود که پویا از خانه بیرون رفت. 🌷نمی دانستم کجا می رود اما خواستم #زود برگردد. ساعت 12 شب به خانه برگشت. 🌷بعد از شهادتش بود که فهمیدم آن شب بسته ها و اقلامی را بر در خانه ی #مستمندان و فقرای شهر برده، تا آنان هم با دلی #شاد سال جدید را آغاز کنند. #شهید_پویا_ایزدی🌷 #شهید_تاسوعا 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🔻مادر شهید نوری: همیشه رو میذاشت روی ایوان. با زینب زینب مرحوم موذن زاده میکرد. میگفتم: بابک مگه تو جوون نیستی اهنگ بزار. میگفت: مامان اینجوری نگو، من نمیتونم.این نوحه رو دارم. 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🍃روزها اول صبح بہ درودے دل خود #شاد ڪنيم... و چه زيباست، ڪنارِ #ياران، خنده بر صبح زدن... #شهدای_مدافع_حرم #سلام_صبحتون_شهدایی🌺 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🍃🌺🍃🌺🍃🌺 ❣همیشه منتظر بود به خلق خدا #یاری دهد.هیچ کاری نزد او اینقدر ارزش نداشت و برایش وقت نمیذاشت! ❣همه ی کارها، رفتارها، حرف زدنها و حتی ورزش کردنش برای خدا بود...در همه چیز #خدا را میدید. ❣دست یاری تنها سمت خدا دراز میکرد. از رازها و دردهای دلش تنها خدا باخبر بود...چه حرفها که نداشت و چه غم ها که بر دلش تلنبار شده بود اما...فقط خدا از حال دل او آگاه بود... ❣تا او بود، همه چیز خوب بود...همه #راضی بودند،خوشحال و شکرگزار بودند...اصلا ابراهیم که بود انگار خدا در آن حوالی #قدم_میزد... ❣ابراهیم دست خدا بود، دستی که برای #کمک به مردم دراز شده بود و چه دلها که #شاد میکرد این دست خدا... ❣برای خدا کار کردن و شاد کردن دل بندگان خدا انقدرا هم سخت نیست، مثل ابراهیم باشیم😊❤ #مثل_ابراهیم_باشیم #ادمین_نوشت ✍ #شهید_ابراهیم_هادی 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
#عاشقانه_شهدا❣ 💞محمدمهدی همیشه تاکید داشت #شاد زندگی کنیم! یکی از برنامه هایی که داشتیم #پیاده روی بود. و همیشه تو پیاده روی هامون یک #مسجد رو مقصد قرار میدادیم که یک ساعت پیاده رویمون ختم به #مسجد و #اذان میشد... #عشق_رسوایی_محض_است_که_حاشا_نشود #عاشقی_با_اگر_و_شاید_و_اما_نشود 💞هیچ کدوم از #خوشی هامون خرج بردار نبود و اصراری نداشتیم که حتما با #پول خوشی کنیم، سعی میکردیم تو لحظه خوش باشیم... از کوچیکترین اتفاقات زندگی، حتی غذاخوردنمون هم، برای خودمون #خوشی میساختیم... مثلا اگر برنج درست میکردم و ته دیگ داشت برنج رو پشت و رو میکردیم و روش #شمع میزاشتیم و #تولد میگرفتیم...🎂 💞همیشه اول سفرمون #تولدت_مبارک داشتیم و هفته ای سه چهار بار ما #تولد داشتیم... و همسایه ها هم همیشه میگفتند چقدر شما #تولد میگیرید و چقد #شادید... #شهید_محمدمهدی_مالامیری #سالروز_ولادت 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🔻مادر شهید نوری: همیشه رو میذاشت روی ایوان. با زینب زینب مرحوم موذن زاده میکرد. میگفتم: بابک مگه تو جوون نیستی اهنگ بزار. میگفت: مامان اینجوری نگو، من نمیتونم.این نوحه رو دارم. 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
: 🌷شب عید نوروز بود و هنوز کلی در خانه مانده بود. عصر بود که پویا از خانه بیرون رفت. 🌷نمی دانستم کجا می رود اما خواستم برگردد. ساعت 12 شب به خانه برگشت. 🌷بعد از شهادتش بود که فهمیدم آن شب بسته ها و اقلامی را بر در خانه ی و فقرای شهر برده، تا آنان هم با دلی سال جدید را آغاز کنند. 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
❣ 💖 یا صاحب الزمان (عج) امید هست که به بخت نیک ببینمـ😍 تو گشته به فرماندهی و من به ... 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @ShahidNazarzadeh
°••🍃🌸♥️↻ ° 🌷‌ 💢تصور نمیکردم ها اینقدر و شنگول باشند، اصلا آدم های ریشو را که میدیدم تصور میکردم دپرس و افسرده و مدام دنبال و غصه هستند... 💢محمدحسین یک میز گذاشته بود توی خانه ی دانشجویی اش، وارد که میشدیم بعد از ، بازی و مسخره بازی شروع میشد. یک رسمی هم بین رفقا داشتند، 💢 هرکس که تازه وارد بود و میخواست لباسش را عوض کند، میفرستادند اتاقکی که برای عوض کردن بود. همین که وارد میشد گاز_اشک_آ‌ور می انداختند داخل اتاقک و درش را از پشت می‌بستند‼️😄 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
📿 🏝اســـم كه می آيد ناخــودآگاه ياد مسافران بهشتی🌸 🌴می‌افتيم.با ای به زیبایی🥀 وصلوات یادی کنیم از 🏝آنها روحـ♡ـشون یادشــون گــــــرامی🌷 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌺روحت ویادت گرامی 🌷 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh