eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
27.7هزار عکس
6.1هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem زیارت نیابتی @Shahid_nazarzade
مشاهده در ایتا
دانلود
9⃣7⃣3⃣ 🌷 به روایت 🔸جواد از روز آسمانی شد 🕊و با وجودی که جواد ارادت خاصی به شهید شاهسنایی🌷 داشت ولی زمانی که مشاهده می کرد،شهادت🕊 علی شاهسنایی غم سنگینی😔 را بر خاطر شهید گذاشته 🔹به بچه ها می داد و دائم می گفت، به خواسته اش رسید ولی خودش در فراق او به شدت اشک می ریخت😭 🔸هر چه فکر می کنم اگر به غیر از شهادت 🌷می رفت، در حقش جفا می شد زیرا جواد بود 💞 🔹و خوب به یاد دارم جواد در جمله ای از وصیت نامه اش📜 گفته بود : 👇 🔸چشم و گوش و دهان و حرکت و همه چیز ولا غیر 👌 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
3⃣0⃣5⃣ 🌷 💠به شیوه حــــر 🔰 ، سید احمد همه بچه ها رو جمع کرد. شروع کرد براشون به حرف زدن. گفت: ، شب عاشورا توبه کرد😔. امام هم بخشیدش و به جمع خودشون راهش دادند👌. 🔰بیایید ما هم حر امام حسین عليه السلام بشیم😭.نصف شب🌒 که شد. گفت: پوتین هاتون رو در بیارین بندهای ها رو به هم گره زد. 🔰بعد توی پوتین ها ریخت و انداختشون روی دوشمون.گفت: «حالا بریم😊» چند ساعت⌚️ توی بیابون های پیاده رفتیم و عزاداری کردیم 🔰اون شب چیزهایی رو زمزمه می کرد که تا اون موقع نشنیده بودم🚫. راوی : 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
5⃣5⃣6⃣ 🌷 💠نحوه شهادت به روایت 🔰امین در سوریه به عنوان و انفجارات💥 آمده بود. قرار نبود🚫 که در عملیات با نیروها وارد عمل شود ⚡️اما با اصرارهای قبول کردند که او هم شرکت کند. 🔰به منطقه که اعزام شدیم در حین یکی از نیروها تیری به پایش اصابت کرد. امین مشغول بود تا او را به عقب🔙 بیاورد. 🔰در اوج درگیری متوجه شدیم که تعداد نیروهای بیشتر شده است. امین در حالی که از کوله پشتیاش که همراهش بود را خارج میکرد، دشمن با رگبار به سمتش شلیک کرد💥 و امین به رسید. 🔰من هم که شده بودم خودم را به امین رساندم و سرم را بر گذاشتم. از فرط خستگی سرم را بر سینه اش گذاشتم و چند ساعت⌚️ خوابیدم. 🔰منطقه که آرام شد و دشمن عقب نشینی کرد، به سمتمان آمدند. پیکر امین⚰ بعد از سه روز به و از آنجا به دمشق منتقل شد🌷. 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
8⃣7⃣9⃣ 🌷 💠فرمانده زبده محور مقاومت 🔰محمد معافى؛ متولد شهرستان در استان مازندران، فرمانده زبده نظامی و مستشار ایرانى🇮🇷 با نام جهادى "صابر" که در به شهادت رسید🌷 🔰این شهید مدافع حرم در 30 دى ماه 96 در شهر واقع در استان دیرالزور سوریه در دفاع از حریم اهل بیت عصمت و طهارت(ع) به دوستان شهیدش👥 پیوست. شهید معافی متولد سال 61 بود که در 35سالگی به رسید. یک پسر 10ساله و یک دختر 3ساله از او به‌یادگار مانده است. 🔻 معافی 🔰محمد در در عراق، سوریه و لبنان حرف برای گفتن داشت👌 یکی از نیروهایی بود که می‌توانست آن‌چنان پیشرفتی کند که مسئولیت مهمی در یا در اداره نظام داشته باشد 💥ولی رفت و یک نفر از یاران رهبری کم شد😔 🔰امیدوارم ما بتوانیم را ادامه دهیم. او بود. مربی سلاح، تخریب، تاکتیک، کاملاً مسلط به زبان انگلیسی🔠 و عربی و فرمانده میدانی قوی بود💪 🔰در این مدت تخصص‌های زیادی کسب کرد. با گروه مقاومت اسلامی رزمندگان عراقی در هم کار کرده بود. از وقتی بچه‌های نجبا شنیدند او شهید شده🕊 است، بی‌تاب هستند💗 🔰محمد با همه محور کار کرده بود. اخلاق محمد آن‌ها را شیفته خودش کرده بود. ما همرزمان شهید👥 هم پشت ایستاده‌‌ایم و به‌اشاره رهبر ادامه خواهیم داد👊 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#شهید_احمد_الیاسی #شهادت: ۱۲ بهمن ۹۴ #حین آزادسازی نبل و الزهرا ✍ #همرزم_شهید 🌷 آقا #احمد بسیار در جبهه سوریه فعال بود، خستگی ناپذیر بود، از جون و دل برای #اهلبیت مایه میذاشت؛ 🌷یک روز خسته و کوفته بودیم و همه رزمندگان در حال #استراحت بودند که در حال خستگی شدید همه مان، ماشین تسلیحات امد که در همین زمان #شهید_احمد بلند شد و دونه دونه مهمات رو پیاده کرد. #شهید_احمد_حاجیوند_الیاسی #شهید_مدافع_حرم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
8⃣8⃣1⃣1⃣ 🌷 💠همرزم شهید علیرضا قبادی 🔰بنده اولین باری که به منطقه اعزام شدم با آشنا شدم؛ با شهید🌷 در منطقه بودم که ناگهان بیسیم📞 زدند که دشمن به ماشین یکی از بچه‌ها حمله کرده است و متاسفانه تعدادی از بچه ها یا مجروح💔 شده‌اند. 🔰شهید علیرضا به محض شنیدن خبر سریع خود را برای رفتن به منطقه مورد نظر آماده و کرد. گفتم: علیرضا صبر کن تا نیروهای کمکی👥 بیایند. علیرضا گفت: نباید یک دقیقه هم صبر کرد❌ پیکر و مجروحان نباید دست دشمن بیفتد. دشمن بچه ها را سلاخی می کند😔 🔰گفتم: آخه تعداد ما کم است؛ امکان دارد دشمن👹 کمین کرده باشد. علیرضا خیلی محکم گفت: هر که می خواهد بیاید وگرنه خودم تنها👤 می روم. 🔰وقتی را در صدا و چهره اش دیدم گفتم: باشه من می آیم☝️تعدادمان ۶ نفر بود. بچه ها را مسلح کرد و همراه اش چند خشاب پر و چند آر پی جی💥 اضافه آورد. خودش پشت فرمان ماشین تویوتا🚚 نشست و ما هم عقب ماشین. 🔰نزدیک مورد نظر رسیدیم که شهید علیرضا ماشین را متوقف کرد⛔️ و به ما گفت: شماها پیاده👣 و با فاصله ۳متری از هم حرکت کنید! خیلی آرام و آهسته جلو می رویم. گفتم: علیرضا منقطه ساکت است! شهید علیرضا با لبخند گفت: آره زیادی است! 🔰به منطقه مورد نظر رسیدیم دیدیم پیکر شهدا⚰ و مجروحان در کنار ماشین روی زمین افتاده است. خواستیم جلو برویم که با دست اشاره کرد همانجا سنگر بگیریم و آماده شلیک💥 باشیم. خودش یواش یواش به سمت ماشین🚙 حرکت کرد. با دست اشاره کردم علیرضا من هم بیایم؟ با اشاره گفت: . 🔰با سرعت در ابتدا یک نفر👤 از مجروحان را روی دوش خود گذاشت و آورد. گفتم: علیرضا اجازه بده ما هم کمک کنیم. گفت: امکان دارد دشمن اینجا برای ما کرده باشد. شماها فقط هوای من را داشته باشید تا پیکر شهدا🌷 را هم بیاورم. ظرف یک ربع ساعت، شهید علیرضا تمام پیکرها را به دوش گرفت و آورد. تمام لباس های شهید علیرضا قبادی از قرمز شده بود. (درود خدا بر غیرتش) 🔰بعد از اینکه کارش تمام شد گفت: منطقه را ترک کنیم. به اینجای ماجرا که رسید، آهی کشید و گفت: شهید علیرضا قبادی حتی نسبت به پیکر شهدا🌷 هم این چنین احساس مسئولیت می کرد. شهادت کجا و من کجا⁉️ هنوز آنقدر خود را تزکیه نکردم که بشوم😔😔 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔻 #همرزم_شهید معافی 🔰محمد در #عملیات‌ها در عراق، سوریه و لبنان حرف برای گفتن داشت👌 یکی از نیروهایی بود که می‌توانست آن‌چنان پیشرفتی کند که مسئولیت مهمی در #سپاه یا در اداره نظام داشته باشد 💥ولی رفت و یک نفر از یاران رهبری کم شد😔 🔰امیدوارم ما بتوانیم #راهش را ادامه دهیم. او #فرمانده بود. مربی سلاح، تخریب، تاکتیک، کاملاً مسلط به زبان انگلیسی🔠 و عربی و فرمانده میدانی قوی بود💪 🔰در این مدت تخصص‌های زیادی کسب کرد. با گروه مقاومت اسلامی رزمندگان عراقی در #نجباء هم کار کرده بود. از وقتی بچه‌های نجبا شنیدند او شهید شده🕊 است، بی‌تاب هستند💗 🔰محمد با همه محور #مقاومت کار کرده بود. اخلاق محمد آن‌ها را شیفته خودش کرده بود. ما همرزمان شهید👥 هم پشت #رهبر ایستاده‌‌ایم و به‌اشاره رهبر ادامه خواهیم داد👊 #شهید_محمد_معافی🌷 #شهید_مدافع_حرم #سالروز_شهادت 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔻 🔹تو گیرو دار جنگ، من گلوله از گونه ام رد شد و افتادم. بچه های گردانش فکر کرده بودن سید مجتبی(شهید معزغلامی) افتاده و داشتن از خط میرفتن. 🔸سیدمجتبی منو انداخت رو دوشش و از بلندی به سختی آورد پایین. هرچی بهش گفتم منو نیار گوش نکرد. تا یجایی منو آورد پایین که بچه ها به دادم برسن. من دیگه داشتم از شدت درد و خونریزی از هوش میرفتم ولی میدیدم مجتبی با عصبانیت و جدیت داره میدوه سمت نیروهاش، میشنیدم تشر میزنه که برگردین سر موقعیتاتون. باورم نمیشد یه بچه بیست ساله باشه... 🔹بعد جراحیم به هوش که اومدم فهمیدم در نهایت سختی و ناباوری ایشون جاده خان طومان(به خلسه) رو آزاد کردن و با این رشادتش که هرگز جایی ثبت نشد، مقدمات آزادی حلب فراهم شد. پ ن: سید مجتبی اسم جهادی شهید بوده است. 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌴یک روزحسین کلاس نهج‌البلاغه گذاشته بود قرار بود بعد از مطالعه فیش ها یشان را بیاورند تا بررسی شود🌹 🍂نفر اول : ببخشید سرما خورده بودم..... 🍂نفر دوم: مادرم..... 🍂نفر سوم: ..... 🌷رفت بیرون وشروع به های های گریه کردن ... 🍃پرسیدند : برای چی گریه می‌کنی؟برای کم کاری بچه ها گریه میکنی؟؟؟؟؟؟؟ 🌷گفت : نه .برای مظلومیت علی علیه السلام گریه می‌کنم 😔😭😭😭 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh