🌷شهید نظرزاده 🌷
0⃣9⃣ #خاطرات_شهدا🌷 #ماجراى_اسلام_آوردن_یك_دختر_مسیحى #توسط_شهید_علمدار🌹 🌷☘🌷☘ #قسمت_اول (٢ / ١) 🌷
2⃣9⃣ #خاطرات_شهدا🌷
🌷☘🌷☘
🔹روزی سر مزار سید نشسته بودیم. خانم من گفت: "من هرچه از خدا بخواهم با خواندن #زیارت_عاشورا در کنار مزار سید بر آورده میشود."
🔸آن روز گفت: "آقا سید، من این زیارت عاشورا را به نیابت شما می خوانم. از خدا می خواهم زیارت عمه سادات، #حضرت #زینب(سلام الله علیها) را نصیب ما کند."
🔹روز بعد یکی از دوستان من زنگ زد و گفت: "با یک کاروان راهی سوریه هستیم. دو نفر جا دارد. اگر گذرنامه داری، سریع اقدام کن. باور کردنی نبود شب #جمعه ی بعد در حرم حضرت زینب(سلام الله علیها) نائب الزیاره سید بودیم!"
🌷☘🌷☘
🔸در بین بچه های همکار این ماجرا را تعریف کردم. اینکه هرکسی از خدا چیزی بخواهد به سراغ مزار سید می رود و با قرائت زیارت عاشورا از خدا می خواهد که مشکلش برطرف شود.
🔹هفته بعد سید را در عالم خواب دیدم. گفت: "#به فلانی(از همکاران محل کار)، این مطلب را بگو..."
🔸روز بعد همان شخص در حضور جمع گفت: "تو درباره ی سید مجتبی چی می گفتی؟! من رفتم سر قبر سید. زیارت عاشورا هم خواندم. اما مشکل من حل نشد."
#گفتم: "اتفاقا سید برات پیغام داده. گفته تو دو تا مشکل داری!"
از جمع خارج شدیم. ادامه دادم: "سید پیغام داد و گفت: " مشکل اول تو با توسل به #مادرم حضرت زهرا(سلام الله علیها) حل می شود. اما مشکل دوم را خودت به وجود آوردی. در زندگی خیلی به همسرت دروغ گفتی و این نتیجه همان دروغ هاست!" رنگ از رخسار دوستم پریده بود. گفت: درسته"
🌷☘🌷☘
🔹توی سفر #راهیان_نور همین مطالب را گفتم. نوروز 1388 بود. یکی از #روحانیان کاروان جلو آمد و گفت: "من زیاد به این حرف ها اعتقاد ندارم. برو به این #سید که می شناسی بگو یه دختر شهید داره طلاق می گیره برای اینکه بچه دار نمی شه. بگو آبروی خانواده #شهید در خطره."
🔸من هم بعد از سفر به سراغ مزار سید رفتم و بعد از زیارت عاشورا همین مطالب را گفتم.
نوروز سال 1389 همان روحانی با من تماس گرفت. می خواست آدرس #قبر سید را بپرسد.
🔹گفت: "با همان دختر شهید و همسر و فرزندش می خواهیم بریم سر مزار سید!"
🌷☘🌷☘
🔸#سید به یکی از دوستانش گفته بود: "هروقت خواستید برای من کاری انجام دهید زیارت عاشورا را بخوانید. #سه بار هم در #اول و #آخر آن نام مادرم #حضرت_زهرا(سلام الله علیها) را ببرید."
نقل از: #یوسف_غلامی
📚 کتاب"علمدار" کاری از گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی
شادی روحش #صلوات
#شهید_سید_مجتبی_علمدار❤️🕊
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
7⃣8⃣ #خاطرات_شهدا🌷 💠 شهیدی که از مزارش بوی گلاب می آید. #شهید_عطری❤️🕊 🌷شهید #سید_احمد_پلارک در ز
2⃣5⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
شــهید گـمنامی که با عنایت شهید #پلارک نامـدار شد . .
🔸 #شهید_حمیدرضا_ملاحسنی🌷
در تهران متولد شد.
🔹وی قبل از اخذ دیپلم به جبهه های حق علیه باطل اعزام و در عملیات والفجر 4 در منطقه پنجوین #عراق مفقود الاثر شد.
🔸سالها بود خانواده منتظر بازگشت عزیزشان بودند.
🔹در یکی از روزها خواهر شهید "ملاحسنی" بر سر مزار #شهید_احمد_پلارک🌷
(شهیدی که از مزارش بوی عطر پراکنده می شود) در قاب بالای سر #مزار در یک عکس برادر خود را کنار شهید پلارک می بیند که بالای سرش علامت #ضربدری وجود دارد.
🔸پس از بررسی، خانواده شهید پلارک را جویا می شود، خانواده ایشان می گویند شهید پلارک هر کدام از دوستانش که به فیض #شهادت نائل می شد بالای سرش یک ضربدر می زد.
🔹معلوم شد که شهید ملاحسنی از دوستان و همرزمان شهید پلارک بوده .
🔸خواهر شهید ملا حسنی شهید پلارک را به بی بی دو عالم حضرت فاطمه زهرا (س) قسم می دهد که به برادرم بگو یک نشانه ای چیزی از خودش به ما بدهد .
🔹این خواهر دل شکسته و چشم انتظار برادر شهید مفقود الاثر خود را در #خواب می بیند و او به خواهرش می گوید: "نمی خواهی مرا ببینی؟ من که برای دیدار شما آمده ام. خواهرش می گوید: کی؟ شهیدملاحسنی به او می گوید: " در #پارک نهج البلاغه سه شهید دفن کرده اند؛ قبر وسطی مربوط به من است.
🔸خواهر از خواب بلند می شود و تعجب می کند این چه خوابی است که بعد از 27 سال برادر شهیدش به خواب او می آید.
🔹در شب بعد مجددا" شهیدملاحسنی به خواب خواهرش می آید و می گوید: "نمی خواهی مرا ببینی؟ من منتظرت هستم."
و مشخصات جنازه بی سر قبر وسط را به او می دهد.
🔸خواهر این شهید صبح اقدام به پرس وجو می کند و مطلب را با سپاه در میان می گذارد. پس از بررسی و یافتن همرزمان شهید و نحوه شهادت او، #قبر شهید مورد تایید قرارمی گیرد.
🌷شهید حمیدرضا ملاحسنی🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
2⃣0⃣2⃣ #خاطرات_شهدا🌷 🔹نزدیک "عملیات خیبر" بود. #زمستان بود و ما در اسلام آباد غرب بودیم. از تهران آ
3⃣0⃣2⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠 شهیدی که قبل از شهادت در قبرش خوابید.
🔸جعفر خیلی امام زمانی بود ✨و چهارشنبهها #جمکران رفتنش ترک نمیشد... 😊
🔹یه شب با همدیگه رفتیم #گلزار شهدای قم. جعفر تویِ یه #قبر خوابید و بهم گفت: سنگ لَحَد رو بذار....😳
🔸یک ماه و نیم از این قضیهگذشت. ظهرِ #نیمۀ_شعبان تویِطلائیه خمپاره خورد به سنگر و جعفر شهید شد😭
🔹 قبرهایِ زیادی تویِگلزار شهدایِ قم حفر شده بود، اما پیکرِ جعفر رو دقیقاً توی همون #قبریگذاشتند که اون شب توش خوابیده بود. تازه #حکمت کارِ جعفر در اون شب رو فهمیدم...😔💚
#شهید_جعفر_احمدی_میانجی🌷
شادی روحش #صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
2⃣0⃣3⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠هم نشینی با مردگان
🌷در سرپل ذهاب #قبرستانی بر روی تپه ای بود که شده بود مقر ما. مقرها هم چادر⛺️ بود. جهت استقرار چادر، مجبور شدیم دو تا #قبر را نصف کنیم تا فضا صاف شود و بتوانیم چادر را برپا کنیم😟!
🌷شب ها 🌙که می خوابیدیم یا سرمان #توی_قبر بود یا پاهایمان یا دستانمان. درختی🏕 هم در کنار چادر بود که جغدی شب ها در کنار آن آواز می خواند. اوایل بسیار می ترسیدیم😰، ولی بعداً عادی شد. #سرگروهبانی داشتیم که خیلی می ترسید و شب ها می رفت در مقرهای دیگر می خوابید😅. حق هم داشت. چون ما حدود نیم متر زمین را گود کرده بودیم تا صاف شود.
🌷وقتی می خوابیدیم 😴عملاً در کنار #میت خوابیده بودیم. من بهترین خواب ها و نگهبانی ها را در همین #سرپل_ذهاب داشتم. شب ها در آن #قبرستان حال معنوی خوبی داشتم👌.
راوى: #احمد_مرادی_عسکری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
شهید علمدار: هر وقت خواستید برای من کاری انجام دهید، 👈 #زیارت_عاشورا را بخوانید،سه بار هم در اول و
8⃣6⃣4⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠 شهیدی که با خواندن زیارت عاشورا بر سر مزارش حاجت میدهد👇👇
#شهید_سیدمجتبی_علمدار🌷
🔹روزی سر مزار سید نشسته بودیم. خانم من گفت: "من هرچه از خدا بخواهم با خواندن #زیارت_عاشورا در کنار مزار سید بر آورده میشود."
🔸آن روز گفت: "آقا سید، من این زیارت عاشورا را به #نیابت شما می خوانم. از خدا می خواهم زیارت عمه سادات، #حضرت_زینب(سلام الله علیها) را نصیب ما کند."☺️
🔹روز بعد یکی از دوستان من زنگ زد☎️ و گفت: "با یک کاروان راهی #سوریه هستیم. دو نفر جا دارد. اگر گذرنامه داری، سریع اقدام کن. باور کردنی نبود😃 شب #جمعه ی بعد در حرم حضرت زینب(سلام الله علیها) نائب الزیاره #سید بودیم!"
🌷☘🌷☘
🔸در بین بچه های همکار این ماجرا را تعریف کردم. اینکه هرکسی از خدا چیزی بخواهد به سراغ #مزار_سید می رود و با قرائت زیارت عاشورا📖 از خدا می خواهد که مشکلش برطرف شود🙏.
🔹هفته بعد سید را در عالم خواب😴 دیدم. گفت: "#به فلانی(از همکاران محل کار)، این مطلب را بگو..."
🔸روز بعد همان شخص در حضور جمع گفت: "تو درباره ی #سیدمجتبی چی می گفتی؟! من رفتم سر قبر سید. #زیارت_عاشورا هم خواندم. اما مشکل من حل نشد."❌😔
گفتم: "اتفاقا سید برات پیغام📩 داده. گفته تو دو تا مشکل داری!"
🔹از جمع خارج شدیم. ادامه دادم: "سید پیغام داد و گفت: " مشکل اول تو با توسل به #مادرم حضرت زهرا(سلام الله علیها) حل می شود✅. اما مشکل دوم را خودت به وجود آوردی. در زندگی خیلی به #همسرت دروغ گفتی و این نتیجه همان دروغ هاست!" رنگ از رخسار دوستم پریده بود😨. گفت: درسته"
🌷☘🌷☘
🔹توی سفر #راهیان_نور همین مطالب را گفتم. نوروز 1388 بود. یکی از #روحانیان کاروان جلو آمد و گفت: "من زیاد به این حرف ها اعتقاد ندارم🚫. برو به این #سید که می شناسی بگو یه دختر شهید داره طلاق می گیره😔 برای اینکه بچه دار نمی شه. بگو آبروی خانواده #شهید در خطره."
🔸من هم بعد از سفر🚌 به سراغ مزار سید رفتم و بعد از #زیارت_عاشورا همین مطالب را گفتم.
نوروز سال 1389 همان روحانی با من تماس گرفت📞. می خواست آدرس #قبر سید را بپرسد.
🔹گفت: "با همان دختر شهید و همسر و #فرزندش👶 می خواهیم بریم سر مزار سید!"
🌷☘🌷☘
🔸 #سید به یکی از دوستانش گفته بود: "هروقت خواستید برای من کاری انجام دهید زیارت عاشورا را بخوانید. #سه بار هم در ✓اول و ✓آخر آن نام مادرم #حضرت_زهرا(سلام الله علیها) را ببرید.👌"
نقل از: #یوسف_غلامی
📚منبع/ کتاب"علمدار"
کاری از گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی
شادی روحش #صلوات
#شهید_سید_مجتبی_علمدار❤️🕊
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
دستم نمیرسد به بلندای آسمان #شهادت🌷. اما دست به دامان تو میشوم #ای_شهید تا شاید ضمانتم را بکنی.
2⃣3⃣6⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
📚برشی از کتاب قصه دلبری
(شهید محمدخانی به روایت همسر)
🔰دلـداده ی اربـاب بـود
درِ تابـوت⚰ را بـاز ڪردند ایـن #آخـرین فرصـت بـود.بـدن را برداشتنـد تا بگـذارند داخـل #قبـر.
🔰بدنـم بیحـس شـده بـود، #زانـو_زدم ڪنار قبـر دو سـه تا ڪار دیگر مانـده بـود . بایـد #وصیـتهای محمـدحسیـن را مـو بہ مـو👌 انجـام میدادم.
🔰پیـراهـن #مشڪی اش را از تـوی ڪیـف👜 درآوردم.همـان که #محـرم_ها می پوشیـد. یڪ #چفیـه مشـکی هم بـود ، صـدایـم میلرزیـد .
🔰بہ آن آقـا گـفتـم ڪہ ایـن لبـاس👕 و ایـن چـفیـه را قشنـگ بڪشد روی #بدنـش ، خـدا خیـرش بـدهد توی آن قیـامت ؛ پیراهـن را با #وسـواس ڪشیـد روی تنـش و چـفیـه را انـداخـت دور #گردنـش.
🔰جـز زیبـایی چیـزی نبـود🚫 بـرای دیـدن و خـواستـن ! بہ آن آقـا گفتـم:« میخواسـت بـراش #سینـه_بزنـم ؛ شـما میتونید⁉️یا بیـاید بالا ، خـودم بـرم بـراش سینـه بـزنم » بغضـش ترڪید😭.
🔰دسـت و پایـش را گـم کـرد. نمیتوانست حـرف بـزند؛چـند دفعـه زد رو سینـه #محـمـدحسـیـن. بهـش گفتـم:« نوحـه هـم بخونیـد🎤.» برگـشت نگاهـم کـرد. صورتـش خیـس خیـس بـود😭.
🔰نمیدانم #اشـک بـود یـاآب باران🌧. پرسیـد:« چی بخونـم❓» گفتـم :« هرچـی به زبونتـون اومد. » گفـت:« #خودت بگـو » نفسـم بالا نمیآمد .
🔰انگار یڪی چنـگ انداختـه بود و #گلـویم را فـشار میداد😓 ، خیلی زور زدم تا نفـس عمیـق بکـشم.گفتــم :
🍂از حـرم تـا قـتلگـاه
#زینـب صـدا میزد حسـیـن
دسـت و پـا میزد #حسـیـن ؛
زینـب صـدا میزد حسـیـن😭 ...
🔰سینـه میزد برای محمـدحسیـن،شانـه هایـش تکـان میخورد. برگـشت با اشـاره بہ مـن فهمـاند ؛همـه را #انجـام_دادم ؛ خـیالـم راحـت شـد . پیـشِ #پـای_اربـاب تـازه سینـه زده بـود ...
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣جایِ گِلِه ز فاصله ها گریه می کنم😭
💛با نام #سیدالشهدا گـریه می کنم
❣من که تمام عمر ز داغت گریستم
💚در بین #قبر هم چه بسا گـریه می کنم
❣باید هزار سال برای تو گـریه کرد
💙قدر هزار سال #تو_را گـریه می کنم
❣من سمت #روضه می روم و عابری به من
💜می گوید #التماس_دعا گـریه می کنم
❣تو خواستی كه حاجتِ من شد روا #حسین
💖بر نذرهای گشته ادا گـریه می کنم😭
❣حالا تو بخش# بخش شدی
"حا" شدی و "سین"
💛حالا تو را هجا به هجا #گـریه می کنم
❣تو در ازای اشک به مـن #کـربلا بده
💚من در ازای کـرب و بلا گـریه می کنم😭
⚜💢⚜💢⚜💢⚜💢⚜💢⚜💢⚜
🌾این حسین کيست که در قلب همه جا دارد
🌾این همه عاشق دیوانه و شیدا دارد💞
🌾این حسین کيست که نام کـرمش در دو سرا
🌾این چنین پیش #خـدا رتبه ی اعلا دارد
#صلي_الله_عليڪ_يا_سيدناالمظلوم_يااباعبدالله_الحسين
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔻پدر شهید: ⭐️داشت واسه خودش #خونه می ساخت. من و پدرخانمش سرخونش کار میکردیم. سعید هم عصرها بعد از س
5⃣7⃣9⃣ #خاطرات_شهدا🌷
💠 روایت عاشقی
🔰سعیدم اهل نماز و روزه و #نمازشب بود همیشه #وضو داشت. تا زمانی که نماز نمیخواند سر سفره نمینشست❌ خوش اخلاق، مهربان بود😊 بسیار به بزرگترها احترام میگذاشت غذا زیاد نمیخورد🚫
🔰میگفتم پسرم بیشتر بخور خیلی ضعیف هستی چون به #مناطق_محروم میرفت میگفت: اگر بروی کرمان و مناطق محروم مردم نان🍞 برای خوردن ندارند و یا نان را با آب میخورند😔 مسلمان وقتی صبح بلند میشود در فکر دیگر مسلمان نباشد #مسلمان نیست.
🔰بر رعایت #حق_الناس تاکید داشت. حلقه صالحین💫 در روستاهای میاندورود برگزار میکرد. زمان تشییع پیکر شهدای غواص⚰ از گلوگاه تا رامسر همراه #شهدای_غواص بود.
🔰یک شب در #قبر شهیدی که در سورک تشییع شد #خوابید. در ساخت گلزار شهیدان🌷 خوشنام حضور داشت تمام احساس خوب را از #شهدا میگرفت😍 همه چیز دست خداست ما امانت هستیم. همه میگفتن #سعیدبوی_شهادت میدهد.
🔰حاج سعید میگفت: اگه #سرباز نظام هستیم همه باید گوش به فرمان مقام معظم #رهبری باشیم✊ اگر در #سوریه نجنگیم باید در مرزها و شهرهای ایران🇮🇷 با #داعش بجنگیم از طرفی باید زمینه را برای فرج امام زمان (عج) فراهم کنیم.
🔰باید زمینهساز باشیم اگر بستگان💞 ابراز ناراحتی میکنند بگویید پس #جلسات_قرآن برای چه برگزار میکنند. اینها مقدرات است و همه تحت فرمان #الله هستیم هر چه خدا خواهد همان میشود👌
🔰مردن حق است ⚡️اما با عزت و در راه خدا مردن #افتخار است. اگرصد بار بمیریم و زنده شویم به سعید میگفتیم برو. ما تاپای جان با ولایت هستیم.
✍راوی: پدر شهید
#شهید_سعید_کمالی_کفراتی
#شهید_خانطومان
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh