eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
27.7هزار عکس
6.1هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem زیارت نیابتی @Shahid_nazarzade
مشاهده در ایتا
دانلود
❣️ #سلام_امام_زمانم❣️ 🍂 دل رمیده💔 حوالی آستانه ی #اوست ⭕️تمام دلخوشیم #جشن شادیانه اوست 🍂ترانه ی🎶 لب من از غزل ترانه ی #اوست ⭕️رواق منظر #چشم من آشیانه ی 💖اوست #اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌾تمام صبـ☀️ـح هایم #با_تو بخیر مےشود... 🌾 #تـــــو آنی که با هر تَبسُمَت خورشید طلوع🌤می کند #شهید_علیرضا_بریری #سلام_صبحتون_شهدایی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
Raefipor.jaheliat modern.mp3
3.88M
🎼 سخنرانی بسیار مهم 🎤استاد رائفی پور ✅ #جاهلیت_مدرن 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
#عاشق شدن درست مثل خواب دیدنه😴 ↫هیچوقت یادتـ💬 نمیاد از کجا #شروع شده ↫هیچوقتم به آخرش نمیرسی❌ #دوست_شهیدم❤️ #شهید_سیدمجتبی_علمدار 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#عمــــــار... دلتنگیــ💔ـم برای #صاعقه ی نگاهت. از همان ها که تخریب⚡️ میکند بنای آلودگی ها را و #محبت_خدا را در زمینی صاف و پاک✨ بنا میسازد دلمان تنگ شده😔 ⇜برای رنگین کمان #خنده_هایت. ⇜و برای هوای ابری #چشمانت... ⇜و چه بارانی بودی😭 در بین #روضه ها... چه جوان زیبایی... عمار پر کشید🕊 به سوی #محبوبش همانی که عمرش را به پای عشقش💖 گذاشته بود. و مارا #خجالت زده کرد😔 #شهید_محمدحسین_محمدخانی #شهید_مدافع_حرم 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💢به اسم حبیب 💠روایت اول 🔰میخوام در مورد صحبت کنم از جنس جوونای شهر♡همرنگ، هم خون❣هم دل [محمدحسین محمد خانی] دانشجوی دانشگاه آزاد یزد. اگه بخوام از زبون اطرافیانش معرفیش کنم؛ باید بگم:👇 🔰یه جوون نسبتا با قد متوسط. شلوار کتان وپیراهن یقه دیپلمات👌 و ریش بلند. البته موتور تریلش🏍 رو از قلم نندازیم بهتره، بچه بود ولی وقتی میدیدیش یه آدم معمولی بود. کسی که فیلم بازی کردن بلد نبود❌باور داشت و میکرد. 🔰سر وتهش رو میزدی تو پیداش میکردی، خونه🏡 دانشجویی داشت خونه که چه عرض کنم هیئت بود تا خونه☺️ درش به رو همه باز بود. با همه آدمی می پرید می آوردشون تو خط. به قول دوستاش گرا که میداد تا ته خطو میرفتی. 🔰میگفت کلید جذب هیئت محبته💞همه رو تحویل میگرفت بعد هیئت حتما باید سفره مینداختن تا همه دور هم👥 باشن به هیچ وجه از نمی گذشت🚫حالا چه نون پنیر سبزی باشه. چه قیمه یا شایدم پیتزا وساندویچ🌯 بستگی داشت چقدر باشه. اواخر آشپزی🍲 یاد گرفته بود خودش دست بکار میشد. سر همون سفره هم باب باز میکرد و بچه ها رو پابند هیئت… 🔰فوتبال⚽️ دستی وتخمه هم برنامه آخر شبشون بود. اگه قرار بود جایی جمع کنه با یه پیام📲 همه بچه های دانشکده رو خبر میکرد. آدمایی رو کنار هم بکار میگرفت که حتی یکی نبود... بذارید اول کاری یه یادگاری از حاج قاسم داشته باشیم. 🔰ایشون میگن: باید به این بلوغ برسیم که دیگر نباید ♨️ آنکس که باید ببیند میبیند. دنبال دیده شدن نبود، نمی گذاشت کار رو زمین بمونه❌ از مداحی ومیون داری و شستن وبنر زدن وهر چی که به ذهنتون💭 برسه 🔰مثل (همون کسی که از شاهین شهر میومد اصفهان🚗 تا کارای تدارکات هیئت رو انجام بده) کسی از زیر کار در میرفت محمد حسین جاشو میگرفت. میگفت خودت رو خرج کن، همیشه میخوند: 🔸عشق حسین مارا به این وادی کشانده 🔹ای عاشقان تا راهی نمانده 🔸در خاطرم شد زنده یاد 🔹یاد یاد فکه یاد مجنون 🔰نه که فقط بگه✘ واقعا خودش رو خرج میکرد؛ یه خط در میون جزوه هاش ای همه زندگی ام رو پیدا میکردی. یکی از هیئتی ها میگفت: آدم مثل چاله میمونه بلد بود چطور چاله رو پر کنه✅ بیل اول را که ریخت شدم... 📚برگرفته از کتاب عمار حلب 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#صفحه۴
صفحہ ۴ استاد پرهیزگار.MP3
1.04M
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم ✨سوره مبارکه بقره✨ #قرائت_صفحه_چهارم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
💢حاج رضا و آقا سجاد بانی تمام كارهای خير بودند👥 از راه انداختن هيئت تا جور كردن و رسیدگی به افراد نیازمند. وقتی می‌فهميد كسی تو زندگيش داره سریع كارشو حل می‌كرد✔️ 💢يادمه يكی از بچه ها مشکل مالی💰 براش پيش اومد، حاج رضا نصف بيشتر بهش داد و گفت: برو كارت و انجام بده؛ با اينكه زياد اوضاع مالی خوبی نداشت❌حاج رضا مثل بود برای نيروهاش.... 💢هروقت بچه ها مشکلی🗯 داشتند با آقا در میان می‌گذاشتند. این مکمل💞 همدیگر بودن در زمینه ی ... 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#فرازی_از_وصیت 2⃣ 💢قسمتی از وصیت نامه #شهید_علی_شاه_سنایی🌷 ⚜ای برادران و خواهران دینی به شما سفارشی می کنم به پیروی از #ولایت فقیه و گوش دادن و عمل بی قید و شرط👌 به فرمایشات ایشان و ا#حترام به پدر و مادر که خیلی به گردن ما حق دارند ⚜خواندن #زیارت_عاشورا، من خود هر صبح و شام زیارت عاشورا را می خواندم، نتیجه آن را در زندگی دیدم☺️ و از خدا بخواهید که به همه ما اشک چشم و #دل_مناجات عنایت کند، مخصوصا در مجالس روضه امام حسین(ع)✔️ ⚜ای مردم این جـ❣ـانها از خودمان نیست، آن را #خداوند تبارک و تعالی به ما داده و روزی هم از همه می گیرد. پس اگر این بدنها برای #مرگ آفریده شده است که چه بهتر که انسان در #راه_خدا کشته شود🌷" 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🎊10 تیر #تولد کسی است، که مثل هیچ کس نیست، کسی که #لبخند هایش بوی طراوت باران و بهار🌸 دارد 🎀هر چند باید سالروز #آسمانی شدنت را جشن بگیریم ولی هر چه باشد امروز #سالروز زمینی شدنت است تولدی #بدون_حضور خودت عباس جان🌷 چه خوب پیشوندی برای خودت انتخاب کردی و مهر تائیدش✅ را گرفتی  #شهیـــــد... شهید عباس آسمیه🌷 🎊همان شهادتی🕊 که لباس #تک_سایزی ست برای پوشیدن، منتها زمان دارد. هر زمان به سایزش رسیدیم لباس خودش #می_آید به سراغت. 🎀چه جمله ی زیبایی ست👌 #شهادت هنر مردان خداست  بگذریم ... حرف زیاد است😊 فقط یک کلام #تولدت_مبارک_مرد_خدا🎈 #شهید_عباس_آسمیه #سالروز_ولادت🎉 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
7⃣4⃣1⃣ به یاد 🕊❤️🕊 شادی روحش 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
0⃣5⃣1⃣1⃣ 🌷 🔰او یک بود و آنقدر به سوریه رفت تا به عشقش رسید💞 بسیار خستگی‌ناپذیر بود، گاهی اوقات ساعت 2 شب🌒 به خانه می آمد و ساعت سه . معمولا کسی که از ماموریت می آید، مدتی در خانه🏡 می ماند تا بگیرد؛ ولی او اینطور نبود❌ تا می آمد سریع به دنبال کار دیگری می رفت. مخصوصا برای مسابقات ضد گلوله💥 خیلی تلاش کرد. 🔰در این سال ها بارها به سوریه رفت. بهمن ماه📆 مجددا برای دفاع از حرم به سوریه اعزام شد و به خاطر فوت پدرم به خانه برگشت و پس از مراسم بلافاصله به رفت. 🔰فوق العاده استثنایی بود👌 چه در مراودات کاری چه در روابط تک بود. خیلی آرزوی شهادت🌷 داشت، به سوریه رفت که بشود، خوشحالم که به آرزویش رسید😊 خدا را شکر می کنم که لیاقت داشتم شوم. 🔰2 روز قبل از با او صحبت کردم📞 گفت به زودی که کارهایم را انجام بدهم. کار کوچکی دارم که تا 2 روز دیگر انجام می شود✅ و در این فاصله بود که به رسید🕊 🔰پنج ماهی بود که او را بودم و تماس و ارتباطی باهم نداشتیم😔 از آنجا که هر سال نورافشانی را انجام می دهیم🎆 امسال گفت این بارم است که نورافشانی می کنم، حضرت حجت، شهادتش را از امام زمان (عج) گرفت🌷 🔰و گفت که است اینجا را می کنم، گفتم: اگر قرار باشد نیایید دیگر نمی شود کار را انجام داد✘ گفت: شما خودت هستی و کار روزی زمین نمی ماند🚫 🔰 که می خواست به سوریه برود برایم بود. چه آن یک ساعتی که در مسیر بودیم🚖 و حرف هایی که بینمان رد و بدل شد و چه لحظه خداحافظی👋 همه برایم جور دیگری بود. راوی: همسرشهید 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔸 اين پاسدار جليل القدر انقلاب و مدافع حرم روز يکشنبه #10تيرماه در سن 32 سالگي📆 در حين انجام ماموريت مستشاري و در برخورد با تله انفجاري💥 در #سوريه آسماني شد و به همرزمان شهيدش پيوست🕊🌷      🔹شهيدابراهيم رشيد مدتي نيز #فرماندهي پايگاه مقاومت بسيج ويژه شهداي🌷 روستاي صرم #قم را بر عهده داشت. #شهيد «ابوالقاسم رشيد» برادر اين شهيد مدافع حرم و از شهداي هشت سال #دفاع_مقدس است که پس از چندين سال #مفقوديت، در سال 73 در گلزار شهداي علي بن جعفر(ع) قم خاکسپاري شد. مادر اين شهيد🌷 عزيز نيز در حادثه #منا به رحمت ايزدي پيوست.      #شهید_ابراهیم_رشید #سالروز_شهادت 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💠حساسیت روی خمس 🌷ما سال خمسیمون اول بهمن🗓 هست و هم تو نیمه دوم سال وارد دانشکده افسری شد و یک حقوق ماهیانه💰 دریافت می کردند و اتفاقا حقوقشون شد بهمن ماه. 🌷آنقدر به پرداخت حساسیت داشت که هروقت می‌خواستیم خمس اموال مون رو حساب کنیم🔢 ایشون مقدار که براشون مونده بود یا دریافت میکرد رو تمام و کمال می پرداخت✅ 🌷بهش میگفتم: من پرسیدم از دفاتر معظم میشه چون میخوای خونه بخری🏡 یا ازدواج کنی یا ... با دفتر صحبت کنی یک راهی میکنند، همیشه به صراحت می گفت : «این ها . من می خوام اموالم تمام و کمال باشه👌» و هرسال روی پرداخت خمس دقت خاصی داشت. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣﷽❣ 🔻 * .... * 16 💕◈•══•💖•══•◈💞 15 سرشارِ از شکر... ⭕️ اگه ما با رنج های طبیعی دنیا به خوبی برخورد نکنیم، شکرِ نعمت رو هم نمیتونیم به خوبی به جا بیاریم.⛔️ ⛔️ حتما دیدید افرادی رو که حاضر نیستن رنج هاشون رو بپذیرن 🚸و صبح تا شب به زمین و زمان غُر میزنن و مدام خداوند رو مقصّر مشکلاتشون میدونن! 😒 🔞 کسی که مسألۀ رنج رو برای خودش حل نکرده باشه «اصلاً نمیتونه شاکر خداوند متعال باشه». 🌺 یکی از جلوه های مهربانی خداوند متعال اینه که در بین رنج های طبیعی دنیا مثل پیر شدن و بیماری و مرگ و گذشت زمان و... شیرینی هایی هم به ما میده. 😊💞🌺😍 🌺شیرینی هایی مثل ازدواج و فرزندآوری و تفریحات مختلف و برخی شیرینی هایی که گاهی میفرسته و انسان غافلگیر میشه!😊 مثلا یه پول قلمبه از یه جایی بهت میرسه! 💵💶💸 🚸 اگه کسی مسألۀ رنج رو برای خودش حل نکرده باشه، دیگه از این شیرینی ها هم لذّت چندانی نمی بَره و همیشه در رنج های مختلف خواهد بود.... ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
امام زمان عج_۱۰۴.mp3
5.48M
#فایل_صوتي_امام_زمان 92 ❤️فقط قلبی که بزرگ شده، و به بزرگتر شدن، فکر میکنه؛ یه خلاء بزرگ رو، در دنیای درون و بیرون، احساس میکنه. خلاء کسی که میتونه به وسعت بینهایت بزرگش کنه!👆👆 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
ولادت: ۶۸/۲/۴ شهادت: ۹۴/۹/۵ مزار شهید: گلزار شهدای قزوین🌷 محل شهادت: سوریه، حلب 🌾مهر ماه سال 94 وقتی برای اعزام به ، سوار اتوبوس🚌 شده بودیم حمید را دیدم که به دیوار تکیه زده بود. وبا خاصی نگاهش به اتوبوس بود🙁 🌾چون از صبح چیزی نخورده بودم آبمیوه ای🍹 که در دست داشتم را می نوشیدم وقتی آبمیوه تمام شد حمید جلو آمد پاکت خالی را از دستم گرفت تا دوباره از اتوبوس پیاده نشوم🚷 وبا حسرت خاصی گفت: ، این سری که قسمت نبود من بیام (ان شاء الله سری بعد)😔 🌾هنوز ده روزی📆 نبود که از برگشته بودم ومشغول پذیرایی از مهمانان بودم. که آقا حمید آمد🕊 📜بخشی از وصیت نامه: 🔹همیشه یادتان💭 را 🔸من به هنگام نظر بازی 🔹ز رخسار جویم 🔸واین است اوج طنازی 🔹همیشه با لبت آرام 🔸و با چشمان تو😍 مستم 🔹قسم خوردم به جـ❣ـان تو 🔸که پای هستم 🔹همیشه خار بودم 🔸به چشم دشمن ناپاک😈 🔹خدارو شکر در 🔸به افتاده ام بر خاک 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔺دوست من❤️ دست یابی به قله رفیع #انسانیت آسان است. کافی است کمی همت و اراده به خرج دهی👌 🔻بیا امشـ🌙ـب با هم ، هم قسم شویم و دست در دست یکدیگر بگذاریم تا از #یاران آخر الزمانی مولایمان باشیم..... #شهید_محمدهادی_ذوالفقاری #شهید_مدافع_حرم 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣﷽❣ 💖 (فوق العاده زیبا) 3⃣1⃣ من در آن دوران نزدیکترین دوست احمد بودم.ما راز دارهم بودیم. یک روز به او گفتم:احمـ🌹ـد،من و تو از بچگی همیشه باهم بودیم.اما یک سوالی ازت دارم!من نمیدونم چرا توی این چند سال اخیر،شما در معنویات رشد کردی اما من... لبخنــ☺️ـدی زد و میخواست بحث را عوض کند.اما من دوباره سوالم را تکرار کردم و گفتم:حتما یک علتی داره،باید برام بگی! بعد از کلی اصرار سرش را بالا اورد و گفت:طاقتش را داری؟ با تعجـ😳ـب گفتم:طاقت چی رو!؟ گفت:بشین تا بهت بگم. نفس عمیقی کشید و گفت:یه روز با رفقای محل و بچه های مسجد🕌رفته بودیم دماوند. شما توی اون سفر نبودی. ✨✨✨ همه ی رفقا مشغول بازی و سرگرمی بودند. یکی از بزرگتر ها گفت: احمـ🌹ـد اقا برو این کتری و آب کن و بیار تا چای درست کنیم. بعد جایی را نشان داد و گفت: اونجا رودخانه است. برو از اونجا اب بیار. من هم راه افتادم. راه زیاد بود. کم کم صدای اب به گوش رسید. نسیم خنکی از سمت اب به سمت من امد. از لابه لای درخت ها و بوته ها به رودخـ🌊ــانه نزدیک شدم... ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💖(فوق العاده زیبا) ⃣1⃣ تاچشمم به رودخانه افتاد سرم‌ را انداختم‌ پایین وهمان جا نشستم‌‌❗️ بدنم شروع کرد به لرزیدن. نمی دانستم چه کارکنم❗️ همان جا پشت درخت مخفی شدم. کسی آن اطراف مرا نمی دید. درخت ها و بوته ها مانع خوبی برای من‌ بود. من با چشمانی گردشده ازتعجب منتظر ادامه ی ماجرای احمدبودم. چرا این قدر ترسیده بود⁉️🤔 احمد ادامه داد؛ من‌ میتوانستم به راحتی گناه بزرگی انجام بدهم. در پشت آن درخت و در کنار رودخانه چندین دخترجوان مشغول شناکردن بودند. ✨✨✨✨ من همان جاخدا را صدا زدم وگفتم؛ خدایا کمکم کن. خدایا الان شیطان به شدت مرا وسوسه میکند که من نگاه کنم. هیچ کس هم متوجه نمیشود.اماخدایا من به خاطر تو از این گناه می گذرم. کتری خالی را برداشتم و سریع از آنجا دور شدم. بعد هم از جایی دیگر آب تهیه کردم و رفتم پیش بچه ها. هنوز دوستان مسجدی مشغول بازی بودند. برای همین‌ من‌ مشغول درست کردن آتش شدم. چوب ها را جمع کردم و به سختی آتش را آماده کردم. خیلی دود توی چشمم رفت. اشک😢 همین طور از چشمانم جاری بود. یادم افتاد که حاج آقا گفته بود؛ خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت. همین طور که داشتم اشک میریختم گفتم؛ ازاین به بعد برای خدا گریه میکنم.😭 حالم خیلی منقلب بود.از آن که درکنار رودخانه برایم پیش آمده بود هنوز بودم... ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh