eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
6.8هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
چه بزرگ است والاترین ندا دهنده آزادگیست تا ما معنای آزادگی را بفهمیم👌 مرگ را به سخره گرفته است تا ما حقارت دنیـ🌍ـا را بفهمیم از همه چیز برید تا گذر گاه بودن این دنیا را به ما نشان👀 دهد پیامبر حماسه انسان است تا به ما درس📚 از خود گذشتگی بیاموزد و شاهدی است که ؛تاریخ را معلّمی🖊 خواهد کرد. 💎 سلام بر شهید و برفرهنگ نورانیش🌟 💎سلام برشهید و رسالت جاودانه اش👌 💎سلام بر شهید که ایستاده و با عزت پرمی کشد🕊 💎سلام بر شهید که به مولای بی سرش😭 اقتدا می کند 💎سلام بر شهید که با خونش درخت🌴 اسلام را آبیاری میکند 💎سلام بر فریاد شهید که ریشه در فریاد📢 "هَل مِن ناصِرٍ" سید الشهدا دارد و 💎سلام بر که بزرگترین نتیجه حرکت در راه ✨♥️✨ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
0⃣9⃣1⃣ 🌷 آن روز به نرسید. برای نماز به خانه🏡 آمد و رفت توی اتاقش . داشتم یواشکی نماز خواندش را تماشا میکردم👀،حالت عجیبی داشت . انگار در مقابلش ایستاده بود. طوری حمد و سـوره می خواند مثل اینکه خدا را می بیند😍. ذکرها را دقیق و شمـرده ادا می کرد. بعدها در مورد نحوه ی نماز خواندنش ازش پرسیدم.⁉️⁉️ 💬گفت: اشکال کار ما این است که برای همه وقت میزاریم ،جز برای 😔 نمازمون رو سریع میخوانیم و فکر می کنیم زرنگی کردیم .😏 💥اما یادمون میره اونی که به وقت ها برکت میده فقط خود ۰ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌸🍃🌸🍃 #شهادت🌷🕊 مقصد نیست راه است مقصد #خداست... و #شهادت معقولترین راه رسیدن به خداست ... الهی طی کردن این راهم آرزوست🕊🌷 🌹 #شهید_جواد_محمدی🕊 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#حجاب_وصیت_شـهـــــدا دلم هوای شهادت ڪہ مے ڪند پناه میبرم بہ چادرم☺️ که تا آسمان راه دارد... چاد
🔔🔔 نه واقعا عجیب نیست؟ 👈پوشیدن لباس آزاد و بلند، ، یا و مناسب ، دست و پاگیر و اذیت کنندست❗ 💥اما پوشیدن کفش های این چنینی در کوچه و خیابان، بازار و مترو .... راحت و بی درد سر است❗ 👈پوشیدن چادر تو گرمای تابستون و عجیبه.. 💥‌اما پوشیدن در سرمای زمستون مسخره که نیست هیچ، خیلی عادی و منطقیه!!!! ⚡️واقعا این کفش ها نیست ‌آن هم برای کوچه و خیابان؟ ‌کمر درد و پا درد و عوارض متعدد دیگه برای سلامتی ، همه فدای یک لحظه دیده👁 شدن؟؟ ارزشش رو داره؟!😞 و و اصلا به کنار.....‌واقعا چرا؟؟ ‌این همه فقط برای پسند دیگران!!؟؟🙁 ⚡️چرا باید برای نگاه عده ای که خیلی از آونها نگاه های هوس آلود🔥 و ناپاک دارن، انقدر جسم و روحت رو خسته کنی !! ⚡️برای آنها فقط .. فقط یک لحظه...همین❌ ⚡️باور کن خیلی زود فراموشت میکنند، مثل خیلی های دیگه که فراموش شدن و به دور انداخته شدن...!!! ⚡️باور کن و ایمان بیار که.. ..📛 🔴اونوقت همه وجودت و خلاصه نمیکنی در نمایش زیبایی های خدادایه 🔴اونوقت نگاه پسر و دختر به تو، تبدیل به نگاه یک میشود به انسانی دیگر..✅ 🔴اونوقت به خودت و دیگران ثابت میکنی که ارزش تو فقط به تنت نیست، ‌افکار زیبا و استعداد های ناب هم داری که باید به اونها توجه کنن👌 🌺کاش کمی خودمان را داشته باشیم.. 🌺‌کاش بفهمیم هدیه زیبا و استثنایی برای ما.. 📛‌نه ظلم خدا به زن و گرفتن آزادی او❌ 🌺‌کاش بفهمیم خدا ما را با چه تیپی بیشتر دوست دارد😍 🌺کاش وقتی لباس میپوشیم با خود بگیم : 👈آیا این لباس و من رو تحت تاثیر منفی قرار نمیده؟؟ 👈آیا این لباس من رو تبدیل به یک برای ارضا و شهوت دیگران نمیکنه؟؟ 👈آیا این کفش و لباس در شان و شخصیت من است؟؟ 👈واقعا با این پوشش میتونم ادعا کنم که ؟! 📛 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
اگر در پیـــروزی ها✌️ خودمان را دخیـل بدانیــم این #حجاب است برای ما این شاید انکــار #خداست #شهید_حاج_حسیـن_خــــرازی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷🌾🌷🌾🌷🌾🌷🌾 برات سرود نمیگم🎧 الان! برات میخوام افسانه بگم که می گفت: 🌾 میخوابم روی سیم خاردار! بگو بچه ها از روی کمرم رد شن😭... که چشم بچه ها تو چشم من نیفته!😭😭 گوشت چرخ کرده شده بود لای حلقوی... نوکش به سر ناخنت بره،یک ماه چرک میکنه... 🎤 ♨️حالا ما کجاست! ♨️ ما کجاست! که دست یکی رو بگیریم و تو شب عملیاتِ دنیا! برسونیم اونطرف ؛ ⚜که ... ⚜که (عج) هست... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
از سیم خاردار #نفسشان عبور کردند که توانستند از سیم خاردار عبور کنند، 👈این بود #رمز عبورشان... قر
3⃣4⃣4⃣ 🌷 💠نگذار کار بزرگم را خراب کنند 🌿بارِ آخری که در دیدمش، نگران بود که بعد از کسی شماتتی بکند؛ به ویژه در حق عزیز انقلاب. 🌿می گفت: می ترسم بعد از ما پشت سر حرفی زده شود. محمودرضا خیلی بود. فکر همه جای بعد از شهادتش را کرده بود. 🌿جنس را نمی دانستم. نگران این بود که مثل زمان ، کسانی بگویند که جواب این جوان ها را چه کسی می دهد و از این حرف ها. 🌿نمی دانستم در برابر حرفش چه باید بگویم. گفتم: این طوری فکر نکن، مطمئن باش چنین اتفاقی نمی افتد. وقتی این را گفتم، برگشت گفت: من می خواهم انجام بدهم. نباید حرفی زده شود که آن را پایین بیاورد.!! 🌿چیزی پیدا نکردم در جواب حرفش بگویم. بی اختیار گفتم: خون شهدای ما مثل خون (ع)است. صاحبش . خدا نمی گذارد چنین اتفاقی بیفتد. 🌿گفت: به هیچ کس نده پشت سر آقا حرف بزند. خودش این طور بود. دیده بودم که وقتی با کسی حرف نامربوطی درباره آقا می زد، هایش می رفت توی هم. 🌿اگر با می توانست جواب طرف را بدهد،جواب می داد و اگر می دید طرف به حرف هایش ادامه می دهد ، می شد و می رفت. 📚کتاب تو شهید نمی شوی به روایت برادر 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#وصیت_شهید✍ جهان در حال #تحول است، دنیا دیگر طبیعی نیست، الان #دو جهاد در پیش داریم، اول #جهاد_نفس
1⃣7⃣4⃣ 🌷 🔰سال 1367 بود که یا همان هادی به دنیا آمد.او در شب جمعه و چند روز بعد از ایام فاطمیه به دنیا آمد👶. وقتی تقویم🗓 را که می بینند درست مصادف است با (علیه السلام ) بر همین اساس نام او را محمدهادی می گذارند. 🔰عجیب است که او عاشق و دلداده امام هادی (علیه السلام) شد💞 و در این راه و در شهر امام هادی (علیه السلام) یعنی به شهادت🌷 رسید. 🔰خانواده‌ هادی می گویند : اذیتی برای ما نداشت🚫. آنچه می خواست را خودش به دست می آورد. از همان کودکی روی پای خودش بود👌. بار آمد و این، در آینده زندگی او خیلی تأثیر داشت. 🔰هادی از اول یک جور دیگری بود. حال و هوا و خواسته‌هایش مثل هم‌ سن و سالش نبود❌. دغدغه‌مندتر و جهادی‌تر✊ از جوانان دیگر بود. او ویژگی های خاصی داشت : 🔰همیشه بود. مداحی می کرد🎤. اکثر اوقات ذکر سینه زنی هیئت را می گفت. او زبانزد رفقا بود. اگر کسی از او تعریف می کرد، خیلی بدش می آمد🙁.   🔰وقتی که شخصی از زحمات او می کرد، می گفت: را خدا آزاد کرد✌️، یعنی ما کاری نکرده ایم. همه کاره و همه کارها برای خداست. 🔰هادی علاقه ی زیادی به شهید  داشت و همیشه جلوی موتورش🏍 یک عکس بزرگ از شهید ابراهیم هادی نصب داشت👌.ودر ها خود را خیلی به ابراهیم نزدیک کرده بود. 🔰از خصوصیات بارز هادی به نیازمندان چه در ایران🇮🇷 و چه در بوده است که این از اظهارات بعضی نیازمندان بعد از شهادتش🌷 روشن شد.   🔰انرژی‌اش را وقف و کار فرهنگی و کرده بود و بیشتر وقتش در مسجد محله 🕌و پایگاه  در کنار دوست صمیمی و استادش زنده یاد همسفر شهدا مصطفوی و انجام کارهای فرهنگی می گذشت. 🔰پس از پرواز ناگهانی سید علیرضا در تابستان🌳 سال 88 هادی آرام و قرار نداشت و بسیار غمگین بود😔. زیرا نزدیکترین خود را در مسجد از دست داده بود. 🔰سال بعد از عروج🕊 آقا سید علیرضا همه ی دوستان را جمع کرد و تلاش نمود تا کتاب📗 خاطرات سیدعلیرضا چاپ شود. او همه ی کارها را انجام می داد اما می گفت: راضی نیستم از من به میان آید🚫. 🔰هادی بعد از ، چندین کار مختلف را تجربه کرد و بعد از آن، راهی علمیه شد.زیرا راهی جز طلبگی در پاسخگوی غوغای درون هادی نبود❌ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📌از شهردای یک بنز داده بودند بهش. سوارش نمی شد. فقط یک بار ازش استفاده کردند؛ داد به پرورشگاه. عروسی
#شهید_مهدی‌_باکری❤️ 🍁خصوصی برای همسرم🌷 صفیه بایستی ان شاءالله مرا ببخشی من نتوانستم همسر #خوبی برایت باشم ولی تو خودت میدانی که من دنبال چه کار بودم و #وقت من در چه راه می‌گذشت و قلبت #قوی باشد برای خدا. سرنوشت ما دست #خداست فقط باید در راهش بود که هر چی پیش بیاید از اوست. امیدوارم در همه حال در طلب جلب #رضایتش باشی وخود را به او سپرده و #شکرگزار دائمیش باش التماس دعا دارم @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
عجیب‌ دنیارا جدی گرفتیم...‌ #شهید_هادی_ذوالفقاری_میگفت؛‌ "من مطمئنم چشمی که به نگاه حرام عادت کنه خی
0⃣8⃣7⃣ 🌷 🔹خانواده‌ می گویند : هادي اذيتي براي ما نداشت🚫. آنچه مي خواست را به دست مي آورد.از همان كودكي👦 روي پاي خودش بود. 🔸مستقل بار آمد و اين، در زندگي او خيلي تأثير داشت👌. هادی از اول یک بود. حال و هوا و خواسته‌هایش مثل جوانان هم‌ سن و سالش نبود❌. 🔹دغدغه‌مندتر و از جوانان دیگر بود. او ویژگی های خاصی داشت : همیشه بود. مداحی می کرد🎤. اکثر اوقات ذکر سینه زنی را می گفت. 🔸 او زبانزد رفقا بود. اگر کسی از او می کرد، خیلی بدش می آمد😔.وقتی که شخصی از زحمات او تشکر می کرد، می گفت: را خدا آزاد کرد✌️، یعنی ما کاری نکرده ایم. همه کاره و همه کارها برای خداست. 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍂🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍂 🌾یکی از بچه ها شیرینی #تولد بچه اش را آورده بود. 🌾تعارف کردیم #حاجی یکی برداشت. 🌾گفتم:
وقتی فرمانده را مےبینم بیشتر مردان بےادعا مےشوم این همان فرمانده ای است که مےگفت: "کار اگر برای ، گفتن برای چه؟" و ما همچنان در پیِ نام و نشان... 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✍همسر شهید : 🌷| یک سالی از #زندگی مشترکمان می گذشت که یکی از دوستانش دعوت کرد، #برویم خانه شان🏡 گفت
🌸همسر شهید ❣بعضی وقت ها که عباس حرف از رفتن و #شهادت می زد، #دلتنگ می شدم و می گفتم: آخه تو بگو من با این سه تا بچه چی کار کنم؟ ❣می گفت: ببین ملیحه من فقط #وسیله هستم، همسرتم، مرد خونه تم، امیدتم، سایه بالا سرتم؛ اما #سرپرست تو #خداست، سرپرست همه ما خداست ❣می گفت: ملیحه! پشت صحنه زندگی من تو هستی که می تونم #فعالانه قدم بردارم ❣اگه من توی خانواده، پشتوانه گرمی نداشته باشم، اگه همسرم، خانواده ام رو نگردونه و مسئولیت بچه ها رو بر عهده نگیره و به کار من خدشه وارد کنه. مطمئن باش #هیچ_موفقیتی به دست نمیاد ❣اینها رو که می شنیدم یکم #آروم می شدم و تحمل دوریش برام شیرین می شد #شهید_عباس_بابایی🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💞همسر شهید محمد تقی سالخورده:  محمدم خیلی دوست داشت زینب #حافظ_قرآن شود. چند روزقبل از رفتنش #زینب
#شهـــــدا🌷 تکیه کن به شـهـــ🕊ــدا شهــــدا تکیه شان به #خداست اصلا #کنار گــ🌺ـل بنشینی بوی گل میگیری 👌 پس #گلستــان کن زندگیت را با یاد شهــــدا 😍 #شهید_محمدتقی_سالخورده میخوام مثل تو باشم #رفیقم❣ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فکر 29_22.mp3
9.06M
#مهندسی_فکر 29 💢اینکه میگن؛ عمر ما به اندازه ی خودِ #خــداست یعنی چی؟ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔹 #نمازش رو همیشه شمرده شمرده و #بادقت می خوند👌بهمون می گفت: اشکال کار ما اینه که برای #همه وقت می ذاریم، جز برای #خدا☝️ 🔸نمازمون رو سریع می خونیم و فکر می کنیم #زرنگی کردیم😊 اما یادمون می ره اونی که به وقت ها برکت می ده، فقط خود #خداست♥️ #شهید_علیرضا_کریمی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
برشی از کتاب #خدای_خوب_ابراهیم 🔰از بزرگان محل و مسجد ماست. کنارش نشستم و گفتم از #ابراهیم برایم بگو
📚برشی از کتاب #خدای_خوب_ابراهیم 🌷گاهی وقت ها با خودم میگویم: چه میشود که شهیدی مانند #ابـراهـیـم اینقدر محبوب شود که کتابش بیش از یک میلیون و دویست هزار نسخه چاپ شود؟! 🌷خدای خوب ابراهیم جوابم را می دهد که اگر بنده خوبی باشی محبتت را در دل مردم می اندازم همانطور که محبت موسی را در دل فرعون انداختم. 🌷محبت دست #خداست. من و تو کاره ای نیستیم. ما فقط برای او #بنده باشیم، آن موقع خدا جبران می کند. * إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَٰنُ وُدًّا * (به یقین کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، به زودی خداوند رحمان محبتی برای آنان در دلها قرار می دهد!) (مریم۹۶) 📚 خدای خوب ابراهیم #شهید_ابراهیم_هادی🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌺🌸عیدتون مبارکا باشه😍🌸🌺 💖 فرا رسیدن با سعادت حضرت ام ابیها (س) را محضر مطهر ومنور قطب عالم امکان حضرت "بقیه الله حجت ابن الحسن (عج)" تبریک وتهنیت عرض میکنیم🌼✨♥️✨🌼 💖وهمچنین و را محضر بانوان کانال تبریک عرض میکنم و امیدواریم خداوند در دنیا زیارت و در آخرت حضرت زهرا را به همه ما مرحمت فرماید ان شاءالله🌺 🔸کالای‌ حب‌فاطمه💖 را 🔹مشتری 🔸رزق گدای 🔹از دیگران جداست 🔸آری! 🔹زیر قدم‌های است😍 🔸وقتی که پای‌"فاطمه" 🔹بر خاک‌ مبارکباد 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔸یکروز با بچه ها👥 مشغول صحبت کردن بودیم. از هر موضوعی بحث می شد که من گفتم من برای بعد از #بازنشستگی
بوسه بر و بر لب دعای سلامتی🤲 در دل چه غوغاييست 💗 معامله است ديگر از جان خود گذشتند تا خريدار جانشان شود.. معامله خوبيست👌 سراسر سود طرف حسابت .... 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
1 ﺯﻧﺪگی 🔻به ﺭﻭﺍیت: ﻫﻤﺴﺮشهیــد 6⃣2⃣ 🔮آن شب قرار بود مصطفی تهران بماند، گفته بود روز بعد برمی گردد. عصر بود و من در ستاد نشسته بودم، در اتاق . آنجا در واقع اتاق مصطفی بود و وقتی خودش نبود کسی آن جا نمي آمد🚫 اما ناگهان در اتاق باز شد، من ترسیدم فکر کردم چه کسی است که مصطفی وارد شد، تعجب کردم قرار نبود برگردد. 🔮او مرا نگاه کرد گفت مثل این که نشدی، دیدی من برگشته ام. من شب برای شما برگشتم. گفتم نه مصطفی تو هیچ وقت به خاطر من برنگشتی❌ برای کارت آمدی. مصطفی باهمان مهربانی گفت امشب برگشتم "به خاطر شما" از احمد سعیدی بپرس. من امشب اصرار داشتم به اهواز برگردم هواپیما نبود، تو می دانی من در همه عمرم از هواپیمای خصوصی استفاده نکرده ام ولی اصرار داشتم برگردم. 🔮با هواپیمای خصوصی آمدم که این جا باشم. من خیلی حالم منقلب بود💗 مصطفی من عصر داشتم کنار قدم می زدم احساس کردم این قدر دلم پر است که مي خواهم فریاد بزنم، خیلی گرفته بودم😢 احساس کردم هرچه در این رودخانه فریاد بزنم باز نمی توانم خودم را خالی کنم، مصطفی گوش می داد 🔮گفتم آن قدر در وجودم بود که حتی اگر تو می آمدی نمی توانستی مرا تسلی بدهی😔 او خندید و گفت «تو به عشق بزرگ تر از من نیاز داری و آن عشق باید به این مرحله از تکامل برسی که تو را جز خدا و عشق خدا♥️ هیچ چیز راضی نکند. حالا من با اطمينان خاطر می توانم بروم. 🔮من در آن لحظه متوجه این کلامش نشدم. شب رفتم بالا وارد اتاق که شدم دیدم روی تخت درازکشیده🛌 فکر کردم خواب است آمدم جلو و او را بوسیدم. مصطفی روی بعضی چیزها داشت. 🔮یک روز که آمدم دمپایی هایش را بگذارم جلو پایش خیلی ناراحت شد🙁 دوید دو زانو شد و دست مرا . گفت: تو برای من دمپایی می آوری؟ آن شب تعجب کردم که چرا وقتی را بوسیدم تکان نخورد احساس کردم او بیدار است. اما چیزی نمی گوید. چشم هایش را بسته و همین طور بود. 🔮مصطفی گفت: "من فردا می شوم" خیال کردم شوخی می کند. گفتم مگر شهادت دست شماست⁉️ گفت نه من از خدا خواستم و می دانم خدا به خواست من جواب می دهد ولی من می خواهم شما بدهید اگر رضایت ندهید من شهید نمی شوم✘ خیلی این حرف برای من تعجب بود. گفتم ... ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
‍ •به نام او •که جایگاهش •قلب من♥️ است متعال حسی وصف ناپذیر دل هایی در هم آمیخته 💞 دو دوست، دو همراه👥 دو همسفر و دو همسرانی که روح شــــان در هم تنیده شده برای پرواز🕊 دل از هم می ستانند و هم میشوند و سرانجام دل هاشان را به دلدار حقیقی دل های عالمیان می سپارند💖 از برای ⇜مرد ما عمار همت است ⇜و زن، سمیه فطرت ↵اینجا، هم دوشی و هم جوشی و هم خروشی جاریست👌 ↵اینجا، لبریز از لطافت ابریشم کلام . ↵اینجا، قرار خزان🍂 پا بر جاست. ↵اینجا، مقربان از میان سادگی ها به پا می خیزند. ↵اینجا، سرزمین آشفته دلانی است که آخرین دوستت دارم♥️ هایشان موسوم گشته به . ✍ به قلم: 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh