eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
6.8هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
9⃣4⃣ به یاد شادی روحش 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
9⃣4⃣ به یاد #شهید_براتعلی_نظرزاده شادی روحش #صلوات 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
3⃣5⃣ 🌷 🕊❤️🕊 🔹شهید نظرزاده دوازدهم فروردین 1323، در روستای لوشاب از توابع شهرستان فریمان به دنیا آمد. 🔸به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. یکم خرداد 1365، در مهران بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در بهشت رضای شهرستان مشهد واقع است. 🌷🍃🌷🍃🌷 💠فرازي از وصيت نامه شهيد: 🔹اگر قسمت من بود كه شهيد شدم خدا را شكر مى‌كنم كه بنده ناچيز خود را پذيرفتن و از من گنه‌كار اين خون ناقابل مرا فداى اسلام و قرآن نمود 🔸من به همه دوستان و دشمنان مى‌گويم كه من اين راه را با چشم باز انتخاب نمودم نه با چشم بسته 🔹من درس شهادت را از امام حسين (ع) آموختم و باكى از شهادت ندارم چون مرگ با عزت بهتر از زندگى با ذلت مى‌باشد و من هم با دل و جان اين مرگ را مى‌پذيرم. شادی روح این شهید بزرگوار 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✍ادمین نوشت 🌺دوستان سلام✋ از شما به خاطر اینکه همچنان همراهمون هستین، سپاسگزاریم🙏🌸 💢خاطرات بسیار زیادی از دفاع مقدس و مدافعان حرم به خصوص شهدای شاخص🌷 در کانال گذاشته شده که میتونید با جستجوی اسم شهید، در کانال شهید نظرزاده، به خاطراتشون دسترسی پیدا کنید و مطالعه نمایید. ⭕️«به عنوان مثال: با جستجوی هشتگ در کانال شهید نظرزاده، میتونید خاطرات شهید باکری رو مطالعه نمایید👌» 💢چند از هشتگ اسم شهدا که در کانال میتونید جستجو نمایید👇 ( ) ( ) ( ) ( ) ( ) 🌷و بیش از صد و پنجاه شهید دیگر🌷 💢چند نمونه از هشتگ های و که در کانال استفاده شده👇👇 (1200 مورد) (110 قسمت) (100 مورد) (12 قسمت) (10 قسمت) (9 قسمت) (6 قسمت) ( در 8 گام به همراه توضیح کامل) (بیش از 100 مورد) (117 قسمت) (57 قسمت) و (75 قسمت) (61 قسمت) (16 قسمت) (51 قسمت) (87 قسمت) (امام مهدی در قرآن) (16 قسمت) (بیش از 170 قسمت) ( 36 قسمت) (104 قسمت) (9 قسمت) (13 قسمت) (17 قسمت) (17 قسمت) (12 قسمت) (10 قسمت) (22 قسمت) ؟ (8قسمت) 💢رمان👇👇 (شهید ایوب بلندی) (شهید منوچهر مدق) ⭕️برای دسترسی به این مطالب های بالا👆👆 رو در کانال جستجو نمایید. ♨️استفاده و کپی از شهید نظرزاده در گروه ها و کانال های دیگه با ذکر مانعی ندارد😊 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
0⃣4⃣1⃣ به یاد #شهید_براتعلی_نظرزاده🕊❤️🕊 #سالروز_شهادت شادی روحش #صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
8⃣8⃣0⃣1⃣ 🌷 💠زندگی نامه 🔰شهید در 12 فروردین 1323🗓 در روستای از توابع شهرستان فریمان در خانواده ای مذهبی دیده به جهان گشود، در همان اوایل کودکی از نعمت محروم گردید، درسش📚 را تا پایه چهار نهضت ادامه داد و در روستا بیشتر به و در زمستان ها نیز به می پرداخت. 🔰ایشان از همان کودکی از نظر در فامیل سرآمد بود👌 او بسیار ✓مهربان🙂 ✓زحمت کش، ✓قوم دوست، ✓ و ✓خوش اخلاق بود. براتعلی در سال 1343 ازدواج نمود💍 که از این شهید عزیز، به نامهای 🔅محمدجواد، 🔅محمدحسین و 🔅حسن و به یادگار مانده است. 🔰شهید نظرزاده در سال 55 از به همراه خانواده به آمد و در مبارزات ضد نظام شاهنشاهی👑 حضوری فعال👌 داشت. پس از شروع جنگ در با وجود داشتن چهار فرزند خردسال و یک فرزندِ درراه، عازم🚌 جبهه های نبرد گردید. 🔰در اعزامش به جبهه در عملیات تهاجمی به عنوان نیروی خط شکن حضور یافت، ایشان از جمله افرادی بود👤 که موفق شدند از رودخانه اروند🏞 عبور کرده و شبه جزیره در جنوب عراق را به تصرف در آورند و دسترسی مستقیم عراق به آب های خلیج فارس را قطع نمایند. 🔰سرانجام پس از 4 بار حضور در جبهه در نیروی بعثی در مهران در اثر اصابت ترکش💥 به و پشت سر در تاریخ ۱۳۶۵/۳/۱📆 در روز دوازدهم و در شب جمعه با زبان روزه به درجه رفیع 🌷 نائل گردید. 🔰پیکرمطهر⚰ ایشان پس از تشییع باشکوه در شهر در قطعه شهیدان بهشت رضا🌷 در جوار دیگر آرام گرفت. 🌷روحش شاد و یادش گرامی باد🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔰ماجرای خوابی که شهید میبیند 🔻به نقل از همسر شهید 🔸 خیلی به بچه هاش علاقه داشت، از آنجا که خودش خواهر نداشت، و پدر هم نداشت❌ فقط دو تا برادر👥 داشت لذا خیلی به بچه هاش وابسته بود💞 جای بچه ها روی سینه اش بود. 🔹وقتی برای میخواست عازم🚌 جبهه شود زمستان بود گفتم الان نرو🚷 صبر کن تابستان که شد برو، چون این ها بهت وابسته هستند و زمستان هم هست، بچه ها همه شون تو خونه اند🏡 بهانه گیری میکنن اگر هوا گرم بشه میرن تو حیاط بازی میکنن. گفت: نه من باید برم 🔸گفتم: چه خوابی⁉️ گفت: خواب دیدم آقایی پوش سوار بر اسب بود، من رو با اسم صدا کرد، گفت بیا بریم. دل به این دنیـ🌎ـا نبند، این دنیا ارزش نداره✘ 🔹👍گفتم: شما چه کار کردی؟! گفت: من پشت سر آقا و با آقا رفتم لذا من باید برم و شما رو به می سپارم. 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣اینجا نماند پَر زد🕊 و از پیش ما گذشت 🌷تنگ #غــروب بود که او بی هوا #گذشت ❣من از خــودم
📜فرازي از شهيد 📝به نام الله پاسدار حرمت خون شهيدان🌷 اينجانب بشرح زير ميباشد: اگر قسمت من بود كه شدم خدا را شكر مى‌كنم🙏 كه بنده ناچيز خود را پذيرفتن و از من گنه‌كار😔 اين ناقابل مرا فداى اسلام و قرآن نمود 📝و من به همه و دشمنان مى‌گويم كه من اين راه را با چشم باز👌 انتخاب نمودم نه با چشم بسته❌ و را از امام حسين (ع) آموختم و باكى از شهادت ندارم🚫 چون بهتر از زندگى با ذلت مى‌باشد و من هم با دل جان❤️ اين مرگ را . 📝اينجانب بعد شهادتم🕊 وصى خود را نظرزاده و همسرم💞 عصمت تاج ناظر مى‌باشد و از شما مى‌خواهم كه در تربيت كوشا باشيد و به اسلام و قرآن📖 و نماز جماعت آنها را يارى نمائيد تا در آينده سربار جامعه نباشند بلكه خوبى براى امام زمان (عج) و نايب امام امت خمينى كبير باشد و ادامه دهند✔️ 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
•{ #پس_زمینه ♥️🌿 #شهید_براتعلی_نظرزاده🌸} #سالروز_شهادت 🍃🌹🍃🌹 @shahed_sticker
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔰ماجرای خوابی که شهید میبیند 🔻به نقل از همسر شهید 🔸 #شهید_نظرزاده خیلی به بچه هاش علاقه داشت، از آ
بعد از تو💕 تا همیشه و روزها بی مـ🌙ـاه و مهر مےگذرند از کنار ما 💥اما پشت دریچه ها در سینه ها ماھ ِ قصه های تابان است🌝 🌷 🌙 🍃🌹🍃🌹 کانال شهید نظرزاده 👇👇👇👇👇👇👇👇 @shahidNazarzadeh
بعد از تو💕 تا همیشه #شبها و روزها بی مـ🌙ـاه و مهر مےگذرند از کنار ما 💥اما پشت دریچه ها در #عمق سینه ها ماھ ِ قصه های #تو #همیشه تابان است🌝 #شهید_براتعلی_نظرزاده🌷 #شبتون_شهدایی🌙 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🍄🍀🍄🍀🍄🍀🍄🍀 ای گر بگذری بر کوی مهرافشانِ💖 دوست را گو سلامی دل همیشه یادِ اوست♥️ 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
همسر #شهید_نظرزاده به همراه #آقازاده ها و #نوه های شهید در حسینیه شهید نظرزاده 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzad
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 ↯پیام فرزند بزرگوار به دست اندرکاران عزیز کانال از زحمات بی دریغ شما کمال تشکر را دارم🌸 و از درگاه ایزد منان دراین شبهای عزیز سلامت و همه شما عزیزان راخواستارم🤲 پیکر پاک پدر عزیزم♥️ درسال 1365 "روز 23 " المبارک در بهشت رضا🌷 آرام گرفت در این شب عزیز از همه شما خوبان مخصوص دارم🙏 🖇ارادتمند 📌شادی روح این شهید عزیز که ان شاءالله عنایتی بهمون داشته باشن و ای نثار بفرمایید🙏 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔰ماجرای خوابی که شهید میبیند 🔻به نقل از همسر شهید 🔸 خیلی به بچه هاش علاقه داشت، از آنجا که خودش خواهر نداشت، و پدر هم نداشت❌ فقط دو تا برادر👥 داشت لذا خیلی به بچه هاش وابسته بود💞 جای بچه ها روی سینه اش بود. 🔹وقتی برای میخواست عازم🚌 جبهه شود زمستان بود گفتم الان نرو🚷 صبر کن تابستان که شد برو، چون این ها بهت وابسته هستند و زمستان هم هست، بچه ها همه شون تو خونه اند🏡 بهانه گیری میکنن اگر هوا گرم بشه میرن تو حیاط بازی میکنن. گفت: نه من باید برم 🔸گفتم: چه خوابی⁉️ گفت: خواب دیدم آقایی پوش سوار بر اسب بود، من رو با اسم صدا کرد، گفت بیا بریم. دل به این دنیـ🌎ـا نبند، این دنیا ارزش نداره✘ 🔹👍گفتم: شما چه کار کردی؟! گفت: من پشت سر آقا و با آقا رفتم لذا من باید برم و شما رو به می سپارم. 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🇮🇷امروز زنده نگه داشتن كمتر از شهادت نيست🌷 "مقام معظم رهبري" 🔰برخود فرض ميدانم شهيد والامقام عمارت🌷 را خدمت خانواده معظم ايشان تبريك و تسليت عرض نمايم. 🔰خداوند روح پرفتوح اين شهيد را با سرور و سالار شهيدان الحسين(علیه السلام) محشور فرمايد🤲 🔴سرلشكر پاسدار حسين سلامي فرمانده كل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
❣اینجا نماند پَر زد🕊 و از پیش ما گذشت 🌷تنگ بود که او بی هوا ❣من از خــودم برای خدا کم گذاشتم 😔 🌷 از خودش برای گذشت 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣اینجا نماند پَر زد🕊 و از پیش ما گذشت 🌷تنگ #غــروب بود که او بی هوا #گذشت ❣من از خــودم
7⃣5⃣2⃣1⃣ 🌷 💠خبر شهادت 🔰شهید نظرزاده به عنوان بسیجی رفتند برای اعزام به جبهه. از طریق ثبت نام کردن. یک شب، دو شب موندن بعد اعزام شدند. 🔰ماه رمضون بود که خبر شهادتش رو بهمون دادن. نمیدونم چندم بود. ما چشم انتظار آمدنش بودیم، قند شکسته بودیم🍚 آماده کرده بودیم. مرغ گرفته بودم ببرم بزارم خونه بابام توی یخچال، شنیدم در می زنند به پسر بزرگم گفتم ببین کیه، رفت دم در یک مرتبه دیدم برگشت. 🔰گفتم کی بود مامان گفت: یک آقایی. بهم گفت داخل خانه کیه؟ گفتم . گفت غیر از مامانت کس دیگه ای نیست؟ گفتم چرا پدر بزرگ و مادر بزرگم و خاله ام. دیگه اون بنده خدا رفته بود، گفتم خب نپرسیدی چیکار داره؟! گفت زود رفتند. دل من یهو یه جوری شد😢 گفتم نکنه یه . 🔰مرغ ها🍗 رو برداشتم رفتم خونه بابام بزارم تو یخچال دیدم نیستند. رفتم دم پنجره. دیدم اقا رضا با یه نفر دیگه با موتور اومدن. مثل اینکه گفته بود ایشون خالَمه، بنده خدا رفت. می خندید😄 گفت چه خبر خاله؟ گفتم خبرا که دست شماست کجا بودی⁉️ این بنده خدا کی بود، واسه چی اومده بود. گفت اومده بود کنه برای پسر خاله. گفتم خاله شب که کسی تحقیقات نمیاد. گفت چرا چون است و هوا گرمه شب میان واسه تحقیق 🔰این که رفت، من یه مقدار شدم که خبرهایی هست و اینا به من چیزی نمیگن. برگشتم خونه خواهرم. رفتم دیدم عموم خدا بیامرز نشسته؛ سلام و احوالپرسی کردیم. دیدم پسرخواهرم چندتا دفتر و ... زیر بغلش گرفته. گفتم کجا میری آقارضا؟ گفت امشب هست دارم میرم. گفتم نه دروغ میگی آقا رضا، گفت به جان خودم خاله، گفتم اگر خبری هست به من بگو. گفت هیچ خبری نیست خاله، عمو مگه خبریه؟؟ گفت نه❌ هیچ خبری نیست. 🔰گفت بیا بشین یه چایی☕️ بخور گفتم نه من میرم خانه. به آقاجواد گفتم: مادر هر خبری هست اینا چیزی به من نمیگن. رفت به خاله اش گفت چه خبره خاله؟ خواهرم گفته بود خبری نیست دیگه اومدیم خوابیدیم. دیدم دو تا بچه های کوچکم خیلی بی تابی می کنند. این دو تا طفلکی ها پشت سر هم بودن از لحاظ سنی، خیلی بی قراری می کردند. جواد گفت: من میرم مسجد🕌 🔰همین که رفت چیزی نگذشت که دیدم یه دفعه برگشت. گفتم نخوندی گفتش نه مامان (رنگش هم خیلی پریده بود) گفت مثل اینکه یه خبرایی هست مامان😥 من پامو گذاشتم تو مسجد همه گفتن شش تا بچه داره مثل اینکه رو میگفتن. گفتم خب می خواستی بری بپرسی گفت دیگه اصلا پام پیش نرفت که برم تو مسجد. 🔰بچه ها رو خوابوندم. دیگه خودمم خوابیدم هوا روشن شد ساعت های شش و نیم، هفت🕗 بود دیدم پسر خواهرم اومد زنگ زد در رو باز کردم. گفت خاله خوبی چه خبر؟ گفتم سلامتی خاله جان! خبر ها که دست شماست. گفت نه خبری نیست فقط بابای جواد(شهید نظرزاده) شده. گفتم الکی میگی آقا رضا زخمی شده یا ⁉️ اونم گفت: حالا که شما میگی خاله، آره شهید شده😔 🔰سردخانه که رفتیم فقط بدنش سرد بود ما گفتیم که حتما هست. دیدم تمیز، مرتب خوابیده. پسر خواهرم میخواست عکس بگیره📸 که دیدیم پشت سرش، سمت چپ ترکش خورده و به شهادت رسیده. روحشون شاد🌷 راوی: همسر بزرگوار شهید 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
بعد از تو💕 تا همیشه و روزها بی مـ🌙ـاه و مهر مےگذرند از کنار ما 💥اما پشت دریچه ها در سینه ها ماھ ِ قصه های تابان است🌝 🌷 🌙 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
بعد از تو💕 تا همیشه و روزها بی مـ🌙ـاه و مهر مےگذرند از کنار ما 💥اما پشت دریچه ها در سینه ها ماھ ِ قصه های تابان است🌝 دیروز سالروز شهادت شهیدبزرگوار 🌷 شادی روحشان 🍃🌹🍃🌹 کانال شهید نظرزاده 👇👇👇👇👇👇👇👇 @shahidNazarzadeh
خاطره ای از شهید نظرزاده 💠خبر شهادت 🔰شهید نظرزاده به عنوان بسیجی رفتند برای اعزام به جبهه. از طریق ثبت نام کردن. یک شب، دو شب موندن بعد اعزام شدند. 🔰ماه رمضون بود که خبر شهادتش رو بهمون دادن. نمیدونم چندم بود. ما چشم انتظار آمدنش بودیم، قند شکسته بودیم🍚 آماده کرده بودیم. مرغ گرفته بودم ببرم بزارم خونه بابام توی یخچال، شنیدم در می زنند به پسر بزرگم گفتم ببین کیه، رفت دم در یک مرتبه دیدم برگشت. 🔰گفتم کی بود مامان گفت: یک آقایی. بهم گفت داخل خانه کیه؟ گفتم . گفت غیر از مامانت کس دیگه ای نیست؟ گفتم چرا پدر بزرگ و مادر بزرگم و خاله ام. دیگه اون بنده خدا رفته بود، گفتم خب نپرسیدی چیکار داره؟! گفت زود رفتند. دل من یهو یه جوری شد😢 گفتم نکنه یه . 🔰مرغ ها🍗 رو برداشتم رفتم خونه بابام بزارم تو یخچال دیدم نیستند. رفتم دم پنجره. دیدم اقا رضا با یه نفر دیگه با موتور اومدن. مثل اینکه گفته بود ایشون خالَمه، بنده خدا رفت. می خندید😄 گفت چه خبر خاله؟ گفتم خبرا که دست شماست کجا بودی⁉️ این بنده خدا کی بود، واسه چی اومده بود. گفت اومده بود کنه برای پسر خاله. گفتم خاله شب که کسی تحقیقات نمیاد. گفت چرا چون است و هوا گرمه شب میان واسه تحقیق 🔰این که رفت، من یه مقدار شدم که خبرهایی هست و اینا به من چیزی نمیگن. برگشتم خونه خواهرم. رفتم دیدم عموم خدا بیامرز نشسته؛ سلام و احوالپرسی کردیم. دیدم پسرخواهرم چندتا دفتر و ... زیر بغلش گرفته. گفتم کجا میری آقارضا؟ گفت امشب هست دارم میرم. گفتم نه دروغ میگی آقا رضا، گفت به جان خودم خاله، گفتم اگر خبری هست به من بگو. گفت هیچ خبری نیست خاله، عمو مگه خبریه؟؟ گفت نه❌ هیچ خبری نیست. 🔰گفت بیا بشین یه چایی☕️ بخور گفتم نه من میرم خانه. به آقاجواد گفتم: مادر هر خبری هست اینا چیزی به من نمیگن. رفت به خاله اش گفت چه خبره خاله؟ خواهرم گفته بود خبری نیست دیگه اومدیم خوابیدیم. دیدم دو تا بچه های کوچکم خیلی بی تابی می کنند. این دو تا طفلکی ها پشت سر هم بودن از لحاظ سنی، خیلی بی قراری می کردند. جواد گفت: من میرم مسجد🕌 🔰همین که رفت چیزی نگذشت که دیدم یه دفعه برگشت. گفتم نخوندی گفتش نه مامان (رنگش هم خیلی پریده بود) گفت مثل اینکه یه خبرایی هست مامان😥 من پامو گذاشتم تو مسجد همه گفتن شش تا بچه داره مثل اینکه رو میگفتن. گفتم خب می خواستی بری بپرسی گفت دیگه اصلا پام پیش نرفت که برم تو مسجد. 🔰بچه ها رو خوابوندم. دیگه خودمم خوابیدم هوا روشن شد ساعت های شش و نیم، هفت🕗 بود دیدم پسر خواهرم اومد زنگ زد در رو باز کردم. گفت خاله خوبی چه خبر؟ گفتم سلامتی خاله جان! خبر ها که دست شماست. گفت نه خبری نیست فقط بابای جواد(شهید نظرزاده) شده. گفتم الکی میگی آقا رضا زخمی شده یا ⁉️ اونم گفت: حالا که شما میگی خاله، آره شهید شده😔 🔰سردخانه که رفتیم فقط بدنش سرد بود ما گفتیم که حتما هست. دیدم تمیز، مرتب خوابیده. پسر خواهرم میخواست عکس بگیره📸 که دیدیم پشت سرش، سمت چپ ترکش خورده و به شهادت رسیده. روحشون شاد🌷 راوی: همسر بزرگوار شهید 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
بعد از تو💕 تا همیشه #شبها و روزها بی مـ🌙ـاه و مهر مےگذرند از کنار ما 💥اما پشت دریچه ها در #عمق سین
📜فرازي از شهيد 📝به نام الله پاسدار حرمت خون شهيدان🌷 اينجانب بشرح زير ميباشد: اگر قسمت من بود كه شدم خدا را شكر مى‌كنم🙏 كه بنده ناچيز خود را پذيرفتن و از من گنه‌كار😔 اين ناقابل مرا فداى اسلام و قرآن نمود 📝و من به همه و دشمنان مى‌گويم كه من اين راه را با چشم باز👌 انتخاب نمودم نه با چشم بسته❌ و را از امام حسين (ع) آموختم و باكى از شهادت ندارم🚫 چون بهتر از زندگى با ذلت مى‌باشد و من هم با دل جان❤️ اين مرگ را . 📝اينجانب بعد شهادتم🕊 وصى خود را نظرزاده و همسرم💞 عصمت تاج ناظر مى‌باشد و از شما مى‌خواهم كه در تربيت كوشا باشيد و به اسلام و قرآن📖 و نماز جماعت آنها را يارى نمائيد تا در آينده سربار جامعه نباشند بلكه خوبى براى امام زمان (عج) و نايب امام امت خمينى كبير باشد و ادامه دهند✔️ 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔰ماجرای خوابی که شهید میبیند 🔻به نقل از همسر شهید 🔸 خیلی به بچه هاش علاقه داشت، از آنجا که خودش خواهر نداشت، و پدر هم نداشت❌ فقط دو تا برادر👥 داشت لذا خیلی به بچه هاش وابسته بود💞 جای بچه ها روی سینه اش بود. 🔹وقتی برای میخواست عازم🚌 جبهه شود زمستان بود گفتم الان نرو🚷 صبر کن تابستان که شد برو، چون این ها بهت وابسته هستند و زمستان هم هست، بچه ها همه شون تو خونه اند🏡 بهانه گیری میکنن اگر هوا گرم بشه میرن تو حیاط بازی میکنن. گفت: نه من باید برم 🔸گفتم: چه خوابی⁉️ گفت: خواب دیدم آقایی پوش سوار بر اسب بود، من رو با اسم صدا کرد، گفت بیا بریم. دل به این دنیـ🌎ـا نبند، این دنیا ارزش نداره✘ 🔹👍گفتم: شما چه کار کردی؟! گفت: من پشت سر آقا و با آقا رفتم لذا من باید برم و شما رو به می سپارم. 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
ثبت نام اردوی راهیان نور کاروان ساعات ثبت نام از 10تا11و16تا19 【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】 🌷🍃🌷🍃 @ShahidNazarzadeh