« #زیر_چتر_شعر ☔️ »
غمخوار من! به خانهی غمها خوش آمدی
با من به «جمع» مردم تنها خوش آمدی
بین جماعتی که مرا سنگ میزنند
میبینمت برای تماشا خوش آمدی
راه نجاتم از شب گیسوی دوست نیست
ای من به آخرین شب دنیا خوش آمدی
پایان ماجرای دل و عشق، روشن است
ای قایق شکسته به دریا خوش آمدی
با برف پیری ام سخنی غیر از این نبود
منت گذاشتی به سر ما خوش آمدی
ای عشق ای عزیزترین میهمان عمر
دیر آمدی به دیدنم اما خوش آمدی
#فاضل_نظری
🍭 @shakhee_nabat
«#سفر_با_کتاب✈️»
📒نام کتاب: ایما
👤شاعر: سجاد سامانی
🗒تعداد صفحه: ۸۸
🔮سبک: غزل
🌀نشر: سوره مهر
سجاد سامانی از اون دسته شاعرهاییه که با خوندن غزلهاش، انگار در اون قصه زندگی میکنی و خودت رو در اون حالت تصور میکنی. تعریف ماهرانهاش در توصیف عشق، هر آدمی رو مشتاق میکنه که حداقل یه بار عاشق بشه! وقتی از عطر گیسوی یار میگه، وقتی چشم های معشوقه اش رو توصیف میکنه، حتی وقتی از غم هجران و فراق هم میگه، انگار دلت میخواد توی اون قصه باشی و این توصیف رو زندگی کنی:
به سویت آمدهام با دو همسفر در راه
دلِ شکسته یکی، جانِ بیقرار یکی...
وقتی به دلبر جفاکارش با طعنهای آکنده از دلتنگی میگه:
از کجا علم سخن یاد گرفتی که هنوز
ظاهرا معنیِ برگرد نمیدانی چیست
انگار دوست داری حال و هوای این عاشق رو لمس کنی. زندگی در میان غزلهای کتاب ایما، زندگی سرشار از احساسات مختلف و لمس لطافت شاعر در تعریف ماجرای عشقه. خوندن این کتاب رو به همگی نه یک بار بلکه چندین و چندبار توصیه می کنم.
📌علی بابائی
🍭@shakhee_nabat
🍥از شعر های کتاب:
به رسم صبر، باید مرد آهش را نگه دارد
اگر مرد است، بغض گاهگاهش را نگه دارد
پریشان است گیسویى در این باد و پریشانتر
مسلمانى که میخواهد نگاهش را نگه دارد
عصاى دست من عشق است، عقل سنگدل بگذار...
که این دیوانه تنها تکیهگاهش را نگه دارد
به روى صورتم گیسوى او مهمان شد و گفتم
خدا دلبستگان رو سیاهش را نگه دارد
دلم را چشمهایش تیرباران کرد، تسلیمم
بگویید آن کمانابرو سپاهش را نگه دارد
#سجاد_سامانی
🍭@shakhee_nabat
«#دو_بیتی🍒»
نیکی و بدی که در نهاد بشر است
شادی و غمی که در قضا و قدر است
با چرخ مکن حواله کاندر ره عقل
چرخ از تو هزار بار بیچارهتر است
#خیام
🍭@shakhee_nabat
«#نجوا🦋»
خدایا "به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژندهٔ خود را؟"
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بگذاریم
کجا؟ هر جا که پیشید
بدآنجایی که میگویند خورشید غروب ما
زند بر پردهٔ شبگیرشان تصویر
بدان دستش گرفته رایتی زربفت و گوید: زود.
#مهدی_اخوان_ثالث 🍁🍂▓⃟
🍭@shakhee_nabat
🌱صبحمون رو با یه آیه از قرآن شروع کنیم
«#نور ✨»
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
وَإِنْ عَزَمُوا الطَّلَاقَ فَإِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ
و اگر عزم طلاق نمودند خدا (به گفتار و کردارشان) شنوا و داناست.
(آیه ۲۲۷ سوره بقره)
🍭@shakhee_nabat
«#گاه_شمار🗓»
به مناسب آیین سنتی و مذهبی قالیشویان کاشان که همه ساله در دومین جمعه مهرماه در مشهد اردهال برگزار میشود، غزل زیر تقدیم می شود:
این آیین، تنها آیین مذهبی اسلامی است که به تقویم خورشیدی برپا میشود...
🍭@shakhee_nabat
💠مدح حضرت سلطانعلی ابن امام محمد باقر علیه السلام
در قالب مثلث ترکیب بند
مداح توام مدح تو را میگویم
شیدای توام عشق تو را میجویم
از روز ازل راه تو را میپویم
در گلشن جان عطر تو را میبویم
مولا توئی وعبد سر کوی توام
سرمست نسیم عطر دلجوی توام
ای نوگل بستان امام باقر ع
شاگرد دبستان امام باقر ع
مهتاب شبستان امام باقر ع
سرمایه ی عرفان امام باقر ع
ریحانه ی پنجمی ،امامی ، آقا
شایسته ی این چنین مقامی آقا
کردی سفر عشق برای قرآن
با دعوت اهل فین و شهر کاشان
کردی سر و جان خود فدای جانان
شد مشهد تو کرببلای ایران
هم عطر گل محمدی آوردی
هم فیض بلیغ سرمدی آوردی
نام آور اهل بیت طاهائی تو
دنباله رو عترت زهرائی تو
گلواژه ی زهد وعلم و تقوائی تو
شاگرد علوم فقه بابائی تو
هم نام علی کنیه تو طاهر شد
شور علوی ز جلوه ات ظاهر شد
بوی پدر از کرببلا داری تو
خونین جگر از دشت بلا داری تو
از خاوه نوای نینوا داری تو
یاد از سفر خون خدا داری تو
اینجاست شکوه شیعیان کاشان
یعنی که زمین کربلای ایران
درهفدهم مهر عجب غوغائی ست
در مشهد اردهال عاشورائی ست
از اشک مجاوران زمین دریائی ست
در هاله ی خون مهر جهان آرائی ست
در خاوه واردهال غوغا بر پاست
گویی به یقین محشر کبری اینجاست
افسوس جفا با تو سراسر کردند
از جور تو را چو لاله پرپر کردند
با زخم کفن بر تن بی سر کردند
کشتند چنان حسین و باور کردند
نور تو نشد خموش و دنیاگوید
خاموش دلی که غیر حق را پوید
مهمان عزیز این دیاری سلطان
درچشم همه بزرگواری سلطان
مانند حسین سربداری سلطان
از این همه ظلم شکوه داری سلطان
با اینکه خجالت زده روی توایم
اما به خدا فدائی کوی توایم
مولا توئی وعبد سرایت یوسف
سرمست زباده ولایت یوسف
از روز نخست خاک پایت یوسف
باعشق سیه پوش عزایت یوسف
( یوسف ) ز غمت دیده ی پر نم دارد
از روضه کربلات ماتم دارد
#حاج_عباس_علی_نیکوکار( یوسف کاشان)
🍭@shakhee_nabat
« #زیر_چتر_شعر ☔️ »
گفتم فراق را به صبوری دوا کنم
صبرم زیاد نیست، چرا ادعا کنم؟
بوسیدمش ز دور و چنین مستم از غرور
گر بوسه بر لبش بگذارم چهها کنم
گفتم به قول خویش وفا کن، جواب داد
کی قول دادهام که بخواهم وفا کنم؟
بیم فراق دارم و باید به شوق وصل
شب تا سحر نماز بخوانم، دعا کنم...
اشکی نماندهاست که جاری کنم ز چشم
جانی نماندهاست که دیگر فدا کنم
ای عشق، من که عقل خود از دست دادهام،
دیوانهام مگر که تو را هم رها کنم؟
زاهد به ذوق آمده از شعر من ولی
ننگا به من که ذوقی از این مرحبا کنم...
#سجاد_سامانی
🍭 @shakhee_nabat
«#عکس_نوشته📷»
پرتو نور روی تو هر نفسی به هر کسی
می رسد و نمیرسد نوبت اتصال من...
#سعدی
🍭@shakhee_nabat
«#سفر_با_کتاب✈️»
سفر به آمریکا 🇺🇸
📒نام کتاب: عامه پسند
👤نویسنده: چارلز بوکفسکی
✏️مترجم: پیمان خاکسار
🗒تعداد صفحه:۱۹۸
🔮سبک: اجتماعی،معمایی
🌀نشر:چشمه
این کتاب برعکس اسمش اصلا عامه پسند نیست!
داستان این اثر به ماجراهای عجیب شخصیتی به نام نیک بلان می پردازد. نیک، کارآگاهی بدشانس است که به شکلی اتفاقی با مهمترین پرونده ی قرن مواجه می شود؛ خب البته باید گفت چندین پرونده که هر کدام به یک میزان مبهم و اسرارآمیز هستند و هیچ کدام به جز رفتنِ بیشتر و بیشتر به اعماق کابوسی تاریک، اگزیستانسیال و البته طنزآمیز به جایی نمی رسند. در ابتدا، بانوی مرگ از بلان می خواهد تا از مرگ رمان نویسی فرانسوی به نام سلین مطمئن شود؛ بلان سپس توسط افراد دیگری نیز استخدام می شود: شوهری که گمان می کند همسرش در حال خیانت به اوست، یک متصدی کفن و دفن که به دنبال موجودی فضایی می گردد و شخص دیگری که از بلان می خواهد کسی یا چیزی را پیدا کند که فقط با نام گنجشک قرمز شناخته می شود...
🍭@shakhee_nabat
«#برش_کتاب🍰»
من با استعداد بودم. یعنی هستم. بعضی وقت ها به دست هایم نگاه می کنم و فکر می کنم که می توانستم پیانیست بزرگی بشوم. یا یک چیز دیگر. ولی دست هایم چه کار کرده اند؟ یک جایم را خارانده اند، چک نوشته اند، بند کفش بسته اند، سیفون کشیده اند و غیره. دست هایم را حرام کرده ام. همین طور ذهنم را...
🍭@shakhee_nabat
«#برش_کتاب 🍰»
همیشه یک نفر هست که روز آدم را خراب کند. البته اگر به قصد نابودی کل زندگی ات نیامده باشد!
🍭@shakhee_nabat
«#نمکدون🧂»
دائم از غصه میزنم بر سر
زندگی مشکل است بیدلبر
دوستانم شدند بابا، و
بنده هستم هنوز بیهمسر
پیرمردی مجردم، که همه
میدهندم نشان به یکدیگر
پسرِ پیر داند ارزش زن
پیر دختر هم ارزش شوهر
زرگر از قدر زر خبر دارد
گوهری داند ارزش گوهر
وای بر من، خروس با مرغ است
شدهام از خروس هم کمتر
نه جگر دارم و نه دندانی
بسکه دندان گذاشتم به جگر
گرچه در بین جمع خاموشم
دارم آتش بر زیر خاکستر
گفت یک بچه دبستانی:
«میم مثل چه؟» گفتمش: «محضر»
با تو از راز خویش میگویم
گرچه آن را نمیکنی باور:
همه را شکل یار میبینم
پیرزن را نگار میبینم👵🏻
#محمد_نظری_ندوشن
📌بخش اول
🍭@shakhee_nabat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«#کلیپ_شاخ_نبات🎥»
فکر کردن به تو یعنی غزلی شورانگیز
که همین شوق، مرا خوب ترینم کافیست💎
#محمدعلی_بهمنی
🍭@shakhee_nabat
هدایت شده از موسیقی شاخ نبات🎵🍭
02_Deadman_On_Vacation.mp3
5.81M
🎼🎼🎼
#مهمان_موسیقی 🎵
«#شباهنگ🌌»
دیر است!
آنقدر دیر که دیگر به سختی گریهام میگیرد...
آنقدر دیر که دیگر نمیدانم چقدر دوستت داشتهام ...
آنقدر دیر شده که قاب عکس شکست،
لبخندت ترک برداشت، اما نگرانم نکرد.
•امیرمحمد مصطفیزاده
☁️«باران بهاری» Deadman on vacation
☁️اثری از :April Rain
#موسیقی_بی_کلام
🎼🎼🎼
l🍭موسیقی شاخ نبات🍭l
@music_shakhee_nabat
🌱صبحمون رو با یه آیه از قرآن شروع کنیم
« #نور ✨ »
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ ۚ وَلَا يَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ يَكْتُمْنَ مَا خَلَقَ اللَّهُ فِي أَرْحَامِهِنَّ إِنْ كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ۚ وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَٰلِكَ إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا ۚ وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ ۚ وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ ۗ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ
و زنهایی که طلاق داده شدند از شوهر نمودن خودداری کنند تا سه پاکی بر آنان بگذرد و آنچه را (حیض یا حملی) که خدا در رحم آنها آفریده کتمان نکنند اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارند. و شوهران آنها در زمان عدّه سزاوارترند که آنها را به زنی خود رجوع دهند اگر نیّت سازش دارند، و زنان را بر شوهران حق مشروعی است چنانچه شوهران را بر زنان، لیکن مردان را بر زنان افزونی است، و خدا (بر هر چیز) توانا و داناست.
( آیه ۲۲۸ سوره بقره)
🍭@shakhee_nabat
«#پاکتنامه💌»
•••
ناتانائیل عزیزم
زخم آدمها محترم است؛
پشت هر کدام از آن زخمها و دردها قصههای ارزشمندی نهفته که حرف زدن درباره آنها کار آسانی نیست.
از درد و رنج کسانی که تو را امن دانستند و از رنجها و زخمهایشان با تو حرف زدند مراقبت کن.
ناتانائیل عزیزم!
زخمهای تو نیز ارزشمند هستند و خوشا به حال تمام آدمهایی که از زخمهای تو خبر دارند...
زیرا میدانم که برای تو بسیار عزیز و ارزشمند هستند❤️
🦋
#زینب_رئوفی
#مخاطب_کانال
🍭@shakhee_nabat
«#عکس_نوشته📷»
از پدر گر قالب تن یافتیم
از معلم جان روشن یافتیم
ای معلم چون کنم توصیف تو
چون خدا مشکل توان تعریف تو
✨به مناسبت روز جهانی معلم
#شهریار
🍭@shakhee_nabat