eitaa logo
شعر و داستان
1.7هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
79 ویدیو
44 فایل
ارتباط با مدیر. ارسال اشعار @alirezaei993
مشاهده در ایتا
دانلود
عزيز دلم ، می دانی سيم آخر چيست؟ همه خيال ميكنند كه سيمِ آخر ساز است. حتی يك نوازنده بی سواد روی صحنه زد به سيم آخر تارش گفت: اين هم سيم آخر! اما سيم آخر يعنی وقتی ميرفتند قمار، سكه زرشان را كه ميباختند، جيبشان را ميگشتند، آخرين سكه سيم را هم به قمار ميزدند. ميزدند به سيم آخر، به اميد بردن همه هستی، يا به باد دادن آخرين سكه نيستی .. @shearvdastan
هر لحظه بی تو بودن من سال ها گذشت من از تمام مردم دنیا مسن ترم @shearvdastan
ای معنی دمیدن خورشید در غبار وقتی که پا به ساحت این خانه می نهی حس می کنم که بوی تو ، بوی شکفتن است موی تو نیز ، وصلت صبح است و آبشار @shearvdastan
که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد... @shearvdastan
تو آن شعری که من جایی نمیخوانم ... @shearvdastan
هم، حال بدی یکسره دارم، تو نداری هم، بغض در این حنجره دارم تو نداری من بافته ام از غم و دردی متراکم در هر گرهی صد گره دارم تو نداری تکرارم و بیزارم از این کارم و بسیار هی دایره در دایره دارم تو نداری من بى خبرم از تو و تو بى خبر از من سخت است كه من دلهره دارم تو ندارى از پنجره ى رو به خيابان اتاقت آنقدر كه من خاطره دارم تو ندارى @shearvdastan
چرا ازدواج نکردی؟ پیش نیامد...اول ها فکر می‌کردم کارهای مهم تری باید بکنم. بعد فکر کردم باید با زنی در مسائل مثلاً خیلی مهم تفاهم داشته باشم. دیر فهمیدم که تفاهمی مهم‌تر از این نیست که مثلا دیوار را چه رنگی کنیم و اسباب خانه را چه جوری بچینیم و تابلوها را کجا بکوبیم و شام و ناهار چی درست کنیم و سر همه این ها با هم بخندیم! عادت می‌کنیم @shearvdastan
از حباب نفسم میفهمم چیزی از من ته دریا مانده مثل جا ماندن قلاب در آب بدنم در بدنت جا مانده @shearvdastan
باش تا جان برود در طلبِ جانانم که به کاری بِه از این بازنیاید جانم... @shearvdastan
شبیه صبح شمال و شب کویر شدی ندیده بودمت اینگونه؛ بی‌نظیر شدی! @shearvdastan
به کجا چنین شتابان؟ آنجا یک قهوه خانه بود اما ننشستیم به نوشیدن دوتا استکان چای،چرا؟ ، دنیا خراب میشد اگر دقایقی آنجا مینشستیم و نفری یک استکان چای میخوردیم؟! عجله، همیشه عجله کدام گوری میخواستم بروم؟ من به بهانه ی رسیدن به زندگی، همیشه زندگی را کشته ام... @shearvdastan
من از این در به دری غمگینم شعر می‌بافم و در شعر را می‌بینم.. @shearvdastan
تو آن بُتی که پرستیدنت خطایی نیست و گر خطاست! مرا از خطا ابایی نیست بیا که در شب گرداب زلف موّاجت به غیر گوشه‌ی چشم تو ناخدایی نیست درون خاک، دلم می‌تپد، هنوز اینجا به جز صدای قدم‌های تو صدایی نیست نه حرف عقل بزن با کسی نه لاف جنون که هر کجا خبری هست ادعایی نیست دلیل عشق فراموش کردن دنیاست و گرنه بین من و دوست ماجرایی نیست سفر به مقصد سردرگمی رسید، چه خوب که در ادامه‌ی این راه ردّ پایی نیست @shearvdastan
دیگران هم بوده اند ای دوست در دیوان من زان میان تنها تو اما ، شعر نابی بوده ای @shearvdastan
تو در کنار خودت نیستی نمیدانی که در کنار تو بودن چه عالمی دارد ... @shearvdastan
سازی بزن تا این جهان، با من برقصد تا لحظه‌لحظه آسمان، با من برقصد کاری بکن تا روحِ اقیانوسِ سرکش با کشتی بی‌بادبان، با من برقصد هرکس زِ هر جای جهان با هر تباری با هر خط وُ با هر زبان، با من برقصد از فیلسوف و شاعر و از عالِم و مست با این غریبِ بی‌نشان، با من برقصد در طالعم بنویس! شاید سرنوشتم در هر مکان و هر زمان، با من برقصد کاری بکن تا کوک گردد سازِ ناساز چون اتّفاقی ناگهان، با من برقصد با من بسازد سازِ ناسازِ جهانم با من بسازد این جهان با من برقصد @shearvdastan
مرا به هیچ بدادی خلافِ شرطِ محبت ...! @shearvdastan
روا بود که چنین بی‌حساب دل ببری؟ مکن که مظلمه خلق را جزایی هست @shearvdastan
قسم به اشک به بارانِ سیدالشهدا (ع) که می رویم به قربانِ سیدالشهدا به یا حسین ، جهان را حسینیه سازیم قسم به ذکرِ حسن جان سیدالشهدا به گریه ، خنده کنند عده ای و در محشر به خنده آید ، گریان سیدالشهدا شبیهِ کوه بمانیم ، پای این پرچم به دست ماست چو دامان سیدالشهدا چو بود ، پرده نگه دار غارتش کردند گواه ما ، تن عریان سید الشهدا تنور رفت که نانش به اربعین برسد شدیم سیر به احسان سیدالشهدا حرم نرفتن و شک را ، محل نده اصلا که می رویم به فرمان سید الشهدا بگو به شادیِ ارواحِ کربلائی ها سلام بر لبِ عطشان سیدالشهدا حامد آقایی @shearvdastan
°•°•° و اما قلبم ... همین که تو در آن ساکنی مرا بس است :) @shearvdastan
اينجا تمام پنجره ها حرف می زنند درباره ی نگاه شما حرف می زنند تو اتفاق تازه و سبزی، درختها از تو برای هم چه رها حرف می زنند نام تو نقل محفل و بزم فرشته هاست از عشق تو به نزد خدا حرف می زنند از تو کتابهای مقدس به هر بيان با آيه با زبان دعا حرف می زنند در اين شلوغ معرکه ساکت نشسته ای آوازها سکوت تو را حرف می زنند شايد گره زدی دل خود را به آفتاب هی از تو چشم آينه ها حرف می زنند هر روز جمعه و همه جا صحبت شماست يا گوش می دهند و يا حرف می زنند آخر بگو برای دل بی قرار من کاری نمی کنند چرا حرف می زنند؟ ای غايب از نظر !بيا عده ای هنوز پشت سر تو ...عشق... خدا... حرف ميزنند   @shearvdastan
به انتظار نبودی ز انتظار چه دانی @shearvdastan
من سرم را شیره می‌مالم که یادت نیستم، پشت حجمی بی‌خیالی دوستت دارم هنوز @shearvdastan
گل، گلاب آورده و عالَم میانِ گل؛ گم است اولِ ماهِ رجب میلادِ ماهِ پنجم است تا قیامت خط به خطّ ِ علم، با آن گستره در میانِ فقه و عرفانِ احادیثَش گم است از کلامش هست جاری دم به دم آبِ حیات جرعه جرعه از همین آبِ گوارا در خُم است هست نامش باقر(ع) و هر کس که شاگردش نشد تا ابد مثل کلافی کاملا سردرگم است لایه لایه علم را با معرفت از هم شکافت موشکافی کرده دین را و امام ِ مردم است شکرِ حق که شعبه ای از حوزهٔ علمیه اش در میانِ خاک ایران و در آغوشِ قم است مادرش زهراست(س) پس خیرِ کثیرش تا ابد شامل حالِ تمام ِ خوشه هایِ گندم است یادگار کربلا سنگ صبور است و هنوز رازدارِ دردِ دل هایِ رقیه(س) خانم است بی مزار است و به همراهِ پدر کنجِ بقیع داغدارِ کوچه و ضربِ غلاف و هیزم است! مرضیه عاطفی @shearvdastan
هرچند این که سخت شکستی دلِ من است غمگین مشو! که شیشه برای شکستن است من دوستی به‌ جز تو ندارم؛ قسم به عشق هرکس که غیر از این به تو گفته‌ست، دشمن است چشمان من مسیرِ تو را گم نمی‌کنند فانوس اشک‌های من از بس که روشن است! هر کس که دامنِ مژه‌اش تر نمی‌شود باید یقین کنیم که آلوده‌دامن است از دیدنم دوباره پریشان شدی؟ ببخش! چون خوابِ بد، سزای من "ازیادبردن" است... @shearvdastan