eitaa logo
آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
466 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
550 ویدیو
55 فایل
"آن": یُدرک و لا یوصف: به گفت در نیاید! 🌸لطیفه‌ای است نهانی، که عشق از او خیزد (صفحه‌ای برای اهالی فرهنگ، هنر و ادبیات) فاطمه شکردست دکترای زبان و ادبیات فارسی هیئت‌علمی دانشگاه پیام‌نور هنرجوی فوق‌ممتاز خوشنویسی ارتباط با من @fadak_shekardast
مشاهده در ایتا
دانلود
ای کاش جان بخواهد معشوق جانی ما تا مدعی بمیرد از جان فشانی ما گر در میان نباشد پای وصال جانان مردن چه فرق دارد با زندگانی ما ترک حیات گفتیم کام از لبش گرفتیم الحق که جای رشک است بر کامرانی ما سودای او گزیدیم جنس غمش خریدیم یا رب زیان مبادا در بی زیانی ما در عالم محبت الفت بهم گرفته نامهربانی او با مهربانی ما در عین بی‌زبانی با او به گفتگوییم کیفیت غریبی است در بی زبانی ما صد ره ز ناتوانی در پایش اوفتادیم تا چشم رحمت افکند بر ناتوانی ما تا بی‌نشان نگشتیم از وی نشان نجستیم غافل خبر ندارد از بی‌نشانی ما اول نظر دریدیم پیراهن صبوری آخر شد آشکارا راز نهانی ما تا وصف صورتش را در نامه ثبت کردیم مانند اهل دانش پیش معانی ما تدبیرها نمودیم در عاشقی فروغی کاری نیامد آخر از کاردانی ما "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به نظرم این هم جزء گنجینه خاطرات دهه شصتی‌ها باشد. تصنیف ای کاش جان بخواهد معشوق جانی ما با صدای مهرداد کاظمی "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
برای شهید محسن فخری‌زاده سرخی امروزشان شد سبزی فردای ما ای فدای نام قاسم‌ها و محسن‌های ما گرچه در رؤیایشان فرسنگ‌ها پیموده‌ایم همچنان دور است از دنیایشان دنیای ما غوطه زد در خون پاکش قهرمان دیگری تا مگر طوفانیِ غیرت شود دریای ما قهرمانی راستین، آری نه مثل آن قبیل- قهرمانانی که می‌سازند در رؤیای ما.. باز در بغض نگفتن‌ها صدای ما گرفت باز دارد می‌پرد رنگ از رخ سیمای ما غیرت ما را محک زد باز خون دیگری وای ما و وای ما و وای ما و وای ما... "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
🌻زندگی عمر کردن نیست بلکه رشد کردن است عمر کردن کاری است که از همه حیوانات بر می‌آید اما رشد کردن هدف والای انسان است که عده‌ی معدودی می‌توانند ادعایش را داشته باشند ♦️عمرتان قرین رشد باد و رشدتان رو به هدف والای انسانی! "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حسین منزوی (زادهٔ ۱ مهر ۱۳۲۵ – درگذشتهٔ ۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۳) شاعر ایرانی متولد زنجان، و برگزیده اولین دوره جشنواره بین‌المللی شعر فجر در بخش شعر کلاسیک بود. او که بیشتر به‌عنوان شاعری غزل‌سرا شناخته شده‌است، در سرودن شعر نیمایی، شعر سپید و ترانه هم تبحر داشت. نقش منزوی، در زنده‌کردن غزل معاصر، چشمگیر ارزیابی شده‌است و حتی بعضی از منتقدان کار او را انقلابی در غزل امروز می‌دانند. وی در ترانه‌سرایی نیز توانا بود و آلبوم نسیما به خوانندگی علیرضا افتخاری از سروده‌های اوست. بسیاری از غزل‌های او توسط خوانندگان مشهوری نظیر: علیرضا افتخاری، کوروش یغمائی، همایون شجریان، داریوش اقبالی، محمد نوری و … خوانده شده‌است. "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
Alireza Ghorbani - Bi To (320) (2).mp3
7.88M
بی‌تو به سامان نرسم، ای سر و سامان همه تو ای به تو زنده همه من، ای به تنم جان همه تو   من همه تو، تو همه تو، او همه تو، ما همه تو هرکه و هرکس همه تو، ای همه تو، آن همه تو   من که به دریاش زدم تا چه کنی با دل من تخت تو و ورطه تو ساحل و طوفان همه تو   ای همه دستان ز تو و مستی مستان ز تو هم رمز نیستان همه تو، راز نیستان همه تو   شور تو آواز تویی، بلخ تو، شیراز تویی جاذبه‌ی شعر تو و جوهر عرفان همه تو   همتی ای دوست که این دانه ز خود سر بکشد ای همه خورشید تو و خاک تو، باران همه تو "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
33.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 السلامُ علیکِ یا زینب! غیرتت کاخ ظلم را لرزاند خطبه‌هایت شبیه زهرا بود کلمات تو ذوالفقار علی اقتدار تو تیغ مولا بود 📹 شعرخوانی جمعی از شاعران اهل‌بیت در حرم مطهر حضرت زینب علیهاالسلام "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
اگر شعر دینی را یک نوع ادبی و یک تقسیم موضوعی از شعر بدانیم، شعر آیینی یکی از انواع شعر دینی خواهد بود که مشخصا درباره اهل بیت علیهم‌السلام و مسائل مرتبط با ایشان سروده می‌شود. در واقع می‌توان آن را شعر ولایی هم نام‌گذاری کرد.(در وجه تسمیه "آیینی" چون و چراهایی است که جای بحثش اینجا نیست) شعر ولایی به لحاظ موضوعی، اختصاص به خاندان عترت و طهارت دارد و سخنان، سیره‌ی اخلاقی و فضای وجودی آنان در «شعر ولایی» بازتاب پیدا می‌کند. برای شعر ولایی می‌توان زیرمجموعه هایی درنظر گرفت، که مهم ترین آن ها عبارتند از: شعر نبوی، شعر علوی، شعر فاطمی، شعر عاشورایی، شعر رضوی و شعر مهدوی. شعر آیینی پس از انقلاب اسلامی به دوره‌ی جدیدی از حیات خود قدم گذاشته است از جمله خروج از دایره‌ی محدود مرثیه و منقبت، و ورود به عرصه‌‌ی گسترده‌ی مفاهیم عرفانی و حماسی و معرفتی؛ که با وجود کمیت و کیفیت شاعران آیینی دهه‌ی اخیر امید می‌رود درخشش روزافزونی بیابد. شاید بتوان گفت شعر دینی و آیینی سخت ترین عرصه‌ی هنر شاعری است. زیرا علاوه بر اضلاع اصلی شعر(زبان، خیال، موسیقی، درونمایه) به یک پشتوانه‌ی عمیق مطالعاتی و معرفتی نیز نیازمند است. شاعر شعر آیینی مُجاز نیست هر چه به ذهنش رسید یا هر نوع تشبیه و استعاره و کنایه و ... را در شعر آیینی به کار برد. ملاحظه ادب شرعی و ادب اعتقادی، وفاداری به تاریخ و حتی تسلط نسبی بر تحلیل سیاسی-اجتماعی دوره‌ی حیات معصومین‌ع، پیچ‌های صعبی است که هر شاعری از عهده‌ی آن بر نمی‌آید. فهم قرآن و حدیث نیز پیش‌نیاز همه اشعار دینی اعم از ولایی و توحیدی و اخلاقی و ... است. "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
علیهاالسلام 🔹عقیله🔹 هرچند، نامِ نیک، فراوان شنیده‌ایم نامی، به باشکوهیِ زینب، ندیده‌ایم ارث از دلِ شجاع تو برده‌ست، یا علی! نامش گره به نام تو خورده‌ست، یا علی! پیوندِ عقل روشن و بیداری دل است شاگردیِ تو کرده، که استادِ کامل است قانونِ عقل و عشقِ جهان را به هم زند وقتی عقیلة‌العرب از عشق دم زند زینب به بند، بندگی یار می‌کند گیراست زلف یار و گرفتار می‌کند از چشم یار، قامت دلدار، دیدنی‌ست نام حسین، از لب زینب شنیدنی‌ست آن شیرزن که زینت شیر خدا شود باید امیر قافلۀ کربلا شود در پایمردی از همۀ مردها سر است کوثردلی که در رگ او خون حیدر است... زن دیده‌اید در سخنش، برقِ ذوالفقار؟ دربند و سربلند، اسیر و امیروار... زن دیده‌اید اسوۀ هر مرد و زن شود؟ زن دیده‌اید مثل علی بت‌شکن شود؟ غیر از جمال، در دل خون و بلا ندید جز شوق یار، در عطش کربلا ندید شد پیش حق، دلیلِ مباهات اهل‌بیت وقتی که نور چشم علی گفت: «ما رَاَیت» با «ما رَاَیت»، بندگی‌اش را تمام کرد حمدی نشسته خواند و دو عالم قیام کرد... «از هرچه بگذری، سخن دوست خوشتر است» این دخترت، علی! چه‌قَدَر، شکل مادر است! هر بار، تا صدا زده‌ای نام زینبت انگار نام دیگر زهراست، بر لبت آن زهره‌ای که چادر زهراست بر سرش ناموس کبریاست، شبستانِ معجرش باغ حیاست؛ کوچ بیابانی‌اش مبین فخرُالنّساست؛ بی‌سر و سامانی‌اش مبین... بانوی صبر! صبر سواران سر آمده آه از نهاد مردم عالم، برآمده... بانو! دعا کن آن مه پنهان عیان شود روشن زمین، به جلوۀ صاحب‌زمان شود "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹چه بگویم از تو؟🔹 گفتم از کوه بگویم قدمم می‌لرزد از تو دم می‌زنم اما قلمم می‌لرزد هیبت نام تو یک عمر تکانم داده‌ست رسم مردانگی‌ات راه نشانم داده‌ست پی نبردیم به یکتایی نامت زینب کار ما نیست شناسایی نامت زینب من در ادراک شکوه تو سرم می‌سوزد جبرئیلم همۀ بال و پرم می‌سوزد من در اعماق خیالم... چه بگویم از تو من در این مرحله لالم چه بگویم از تو چه بگویم؟! به خدا از تو سرودن سخت است هم علی بودن و هم فاطمه بودن سخت است چه بگویم که خداوند روایتگر توست تار و پود همه افلاک نخ معجر توست روبروی تو که قرآن خدا وا می‌شد لب آیات به تفسیر شما وا می‌شد آمدی شمس و قمر پیش تو سوسو بزنند تا که مردان جهان پیش تو زانو بزنند چشم وا کردی و دنیای علی زیبا شد باز تکرار همان سورۀ «اَعطینا» شد عشق عالم به تو از شوق مکرر می‌گفت به گمانم به تو آرام پیمبر می‌گفت: بی‌تو دنیای من از شور و شرر خالی بود جای تو زیر عبایم چقدر خالی بود میلاد بانوی ایستاده بر تارَک تاریخ، زینب کبری سلام‌الله‌علیها ، مبارک باد. "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
نوشتن دو آفت روحی دارد: ۱- عدم اعتماد به نفس ۲-اعتماد به نفس کاذب! برای اولی: بدانید تا حدی طبیعی‌است. به همان اندازه که تمرین و ممارست کنید همان‌قدر از این احساستان کم می‌شود. اما دائم به خودتان یادآوری کنید که هیچ شاعر و نویسنده‌ی درجه یکی از روز اول شاهکار خلق نکرده! کمالگرایی و توقع بی عیب و نقص بودن آدم را فلج می‌کند! کسی که جرات نوشتن دارد -ولو ضعیف- آینده‌ی هنری بهتری دارد تا کسی که نمی‌نویسد مبادا کارش عیب و ایراد داشته باشد. پس به آن ندای درونی که تا قلم دست می‌گیرید سراغتان می‌آید و شما را از نوشتن می‌ترساند گوش نکنید. برای غلبه بر این احساس چند کار دیگر هم بکنید: خودتان را با کسی مقایسه نکنید. توانایی هرکس منحصر به تجربه‌ها و مطالعات و شرایط زندگی خود اوست. توانایی شما هم. در ابتدای کار خودتان را در معرض قضاوت افرادی که نگاه درستی به موضوع شما(نوشتن) ندارند قرار ندهید. برعکس با استادان و همچنین هنرجوهایی مثل خودتان(به شرطی حسود نباشند خودتان هم حسود نباشید😄) دائم در مراوده باشید.بازخورد کارتان را بگیرید. حتی با هم تمرین کنید. از نقد شدن به خصوص از طرف استاد نترسید. مطمئن باشید گوش دادن به توصیه‌های استادان شما را جلو می‌اندازد. وقتی توانایی‌تان به حد متوسطی رسید و کمی اعتماد به نفس پیدا کردید بگذارید همه درباره‌ی نوشته‌ی شما قضاوت کنند، درست بود بپذیرید و تشکر کنید. اشتباه بود خوتان را ناراحت نکنید ولی حتما درباره‌ش فکر کنید. اگر با ناقد فرهیخته‌ و کاربلدی روبه‌رو بودید اشکال ندارد در موضوع مورد نقد مباحثه‌ی مودبانه کنید تا ابعاد اشکال برایتان روشن شود ولی اگر برعکس با ناقد غیرمتخصص طرف بودید، بحث نکنید. (قالوا سلاما/مرّوا کراما!) (با این نظر که کلا هر کس هر نقدی وارد کرد چیزی نگویید و تشکر کنید موافق نیستم. این خودش نوعی نقدناپذیریست. نوع عکس‌العمل با توانایی ناقد نسبت مستقیم دارد.) یادتان باشد این اثر شماست که قضاوت می‌شود نه شخصیت شما(ناقد هم البته باید همین نکته را توجه کند) پس عصبانی یا سرخورده نشوید بدتر از آن، جواب‌های تند ندهید! و اما برای اعتماد به نفس کاذب! شما باور می‌کنید کسانی هستند که فکر می‌کنند بهترینند؟ بی عیب و ایرادند؟ بله باورش سخت است. ولی هستند! این اعتماد به نفس کاذب اغلب ریشه در خودشیفتگی دارد و خودشیفتگی از تحقیر و سرخوردگی‌های دوره کودکی ناشی می‌شود. احتمالا این افراد در امور دیگر هم همین نگاه را به خودشان دارند. راهی برایش ندارم چون درمانش با روانکاو و روانشناس است. ولی در کل بدانید به هر موفقیتی برسید نسبی است‌. باز می‌توانید بهتر بشوید. احساس رضایت از خود= توقف خلاقیت=توقف رشد ناقدها رغبتی برای نقد آثار خودشیفته ها ندارند! تجربه من می‌گوید هرکس به اندازه‌ی بهتر بودنش در مقابل نقد متواضع‌تر است. حتی نقد ناوارد. در مورد آداب نقد کردن و نقد شنیدن خیلی حرف‌ هست اما بماند برای مجالی دیگر. ادامه دارد.... "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
محتاج قصه نیست گرت قصد خون ماست چون رخت از آن توست به یغما چه حاجت است؟ "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
1357913858_1237307382.mp3
6.3M
بیدار شو بیدار شو هین رفت شب بیدار شو بیزار شو بیزار شو وز خویش هم بیزار شو در مصر ما یک احمقی نک می‌فروشد یوسفی باور نمی‌داری مرا اینک سوی بازار شو بی‌چون تو را بی‌چون کند روی تو را گلگون کند خار از کفت بیرون کند وآنگه سوی گلزار شو مشنو تو هر مکر و فسون خون را چرا شویی به خون همچون قدح شو سرنگون و آن گاه دردی خوار شو در گردش چوگان او چون گوی شو چون گوی شو وز بهر نقل کرکسش مردار شو مردار شو آمد ندای آسمان آمد طبیب عاشقان خواهی که آید پیش تو بیمار شو بیمار شو این سینه را چون غار دان خلوتگه آن یار دان گر یار غاری هین بیا در غار شو در غار شو تو مرد نیک ساده‌ای زر را به دزدان داده‌ای خواهی بدانی دزد را طرار شو طرار شو خاموش وصف بحر و در کم گوی در دریای او خواهی که غواصی کنی دم دار شو دم دار شو   "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
37 Yeki Az Molook Ajam.mp3
2.29M
سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۴ یکی از ملوک عجم طبیبی حاذق به خدمت مصطفی صلی الله علیه و سلم فرستاد. سالی در دیار عرب بود و کسی تجربه پیش او نیاورد و معالجه از وی در نخواست. پیش پیغمبر آمد و گله کرد که: مر این بنده را برای معالجت اصحاب فرستاده‌اند و در این مدّت کسی التفاتی نکرد تا خدمتی که بر بنده معین است به جای آورد. رسول علیه السلام گفت: این طایفه را طریقتی است که تا اشتها غالب نشود، نخورند و هنوز اشتها باقی بود که دست از طعام بدارند. حکیم گفت: این است موجب تندرستی. زمین ببوسید و برفت. سخن آنگه کند حکیم آغاز یا سرانگشت سوی لقمه دراز که ز ناگفتنش خلل زاید یا ز ناخوردنش به جان آید لا جرم حکمتش بود گفتار خوردنش تندرستی آرد بار   "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast