eitaa logo
آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
479 دنبال‌کننده
2هزار عکس
610 ویدیو
65 فایل
"آن": یُدرک و لا یوصف: به گفت در نیاید! 🌸لطیفه‌ای است نهانی، که عشق از او خیزد (صفحه‌ای برای اهالی فرهنگ، هنر و ادبیات) فاطمه شکردست دکترای زبان و ادبیات فارسی هیئت‌علمی دانشگاه پیام‌نور هنرجوی فوق‌ممتاز خوشنویسی ارتباط با من @fadak_shekardast
مشاهده در ایتا
دانلود
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
https://eitaa.com/joinchat/1272119614C2928b2a790لینک گروه محفل‌ادبی‌آن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلا، نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد به زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارد در این بازار عطّاران، مرو هر سو چو بیکاران به دکّان کسی بنشین که در دکّان، شکر دارد ترازو گر نداری، پس تو را زو، ره زند هر کس یکی قلبی بیاراید، تو پنداری که زر دارد تو را بر در نشانَد او، به طَرّاری که: می‌آیم تو منشین منتظر بر در، که این خانه، دو در دارد به هر دیگی که می‌جوشد، میاور کاسه و منشین که هر دیگی که می‌جوشد، درون چیزی دگر دارد... بِنِه سر گر نمی‌گُنجی، که اندر چشمه‌ی سوزن اگر رشته نمی‌گنجد، از آن باشد که سر دارد... لغات: زو: زود، به سرعت قلب: سکّه‌ی تقلّبی طراری: دزدی چشمه‌ی سوزن: سوراخ سوزن در عشق زنده بودن، گزیده‌ی غزلیات شمس، دکتر شفیعی کدکنی، ص ۱۳۷. 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
shahram_nazeri_ayooha_saaghi 128.mp3
6.72M
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
‌ از ما استخوان‌هایی خواهد ماند که حسین(ع) را دوست دارد، و روحی که آواره‌ی اوست 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای نابودیشان دعای این کودک کافیست... یا رب یارب یا رب🤲 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نی و نماد آن در ادب فارسی: نی اغلب نماد تُردی و شکنندگی و در عین حال، انعطاف به شمار می‌آید. در مثنوی مولوی، نماد عارف و انسانی است که از خدا دور افتاده و با آواز حزینش، آرزوی بازگشت به اصل خویش را نشان می‌دهد. نیستان هم عالم بالاست که از آن دور شده و خواهان بازگشت به آن جا و نزد خداوند است. بشنو این نی، چون شکایت می‌کند از جدایی‌ها حکایت می‌کند کز نیستان تا مرا ببریده‌اند در نفیرم، مرد و زن نالیده‌اند سینه خواهم شَرحه‌شَرحه از فِراق تا بگویم شرح درد اشتیاق هر کسی کاو دور ماند از اصل خویش بازجوید روزگار وصل خویش نفیر: فریاد شرحه‌شرحه: پاره‌پاره مثنوی معنوی،دکتر برزگر خالقی ج ۱، ص ۳ 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کتابی که برای نصیحت پسرش نوشت، ادبیات فارسی را تکان داد! 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به جان جوشم که جویای تو باشم خسی بر موج دریای تو باشم تمام آرزوهای منی، کاش یکی از آرزوهای تو باشم آیینه‌ای برای صداها، شفیعی کدکنی، ص ۱۵. 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
یادآوری🕯🕯🕯 قالب شعری مثنوی: شعری است با بیتهای مُصَرَّع که هر بیت قافیه‌ای مستقل دارد. خاص ایرانیان و فارسی‌زبانان است. مثنوی، مناسب‌ترین قالب برای بیان داستانها و مطالب طولانی است؛ زیرا قافیه‌ی هر بیت، مستقل است و شاعر می‌تواند پس از چند بیت، از قافیه‌ی قبلی نیز استفاده کند. کلیله و دمنه‌ی منظوم رودکی و آفرین‌نامه‌ی ابوشکور بلخی، از اولین مثنویهای شعر فارسی است. از نظر محتوا، مثنویها به چهار دسته تقسیم شده‌اند: ۱ - حماسی و تاریخی؛ مانند: شاهنامه‌ی فردوسی و اسکندر‌نامه‌ی نظامی گنجوی. ۲ - اخلاقی و تعلیمی؛ مانند: بوستان سعدی و گلشن راز محمود شبستری. ۳ - عاشقانه و بزمی؛ مانند: خسرو و شیرین نظامی و وِیس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی. ۴- عارفانه؛ مانند: مثنوی مولوی، حدیقه الحقیقه‌ی سنایی و منطق الطیر عطار. پروین اعتصامی، حمیدی شیرازی و شهریار از مثنوی‌گویان معاصرند. اینک بخشی از آغاز مثنوی مولوی: بشنو این نی چون شکایت می کند از جدایی‌ها حکایت می‌کند کز نیستان تا مرا ببریده‌اند در نَفیرم مرد و زن نالیده‌اند سینه خواهم شَرحه شرحه از فراق تا بگویم شرح درد اشتیاق هر کسی کاو دور ماند از اصل خویش باز جوید روزگار وصل خویش... نیستان: نیزار. منظور عالم حقیقت و عالم وحدت است نی: انسان جدا‌شده از عالم بالا نفیر: بانگ بلند نی، فریاد. شرحه شرحه : پاره پاره. آرایه‌های ادبی، ص ۴۳ - ۴۶ و گزیده‌ی متون ادب فارسی، ص ۸۴. 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
ما دل سپرده‌ایم به گریه برای هم باران به جای من، من و باران به جای هم ابری گریست در من و در وی گریستم تا دم زنیم دم زدنی در هوای هم ما تاب خورده‌ایم که ما قد کشیده‌ایم گهواره‌های چابکمان دست‌های هم باری به پایبندی هم پیر می‌شویم تا پیر می‌شوند درختان به پای هم غم نیست نیستن که همه در تداومیم چون ابتدای یک دگر از انتهای هم تنها صداست آنچه در این راه ماندنی است خوش باد زنده ماندنمان در صدای هم 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
ما گنهکاریم، آری، جرم ما هم عاشقی است آری اما آنکه آدم هست و عاشق نیست، کیست؟ زندگی بی عشق، اگر باشد، همان جان کندن است دم به دم جان کندن ای دل کار دشواری است، نیست؟ زندگی بی عشق، اگر باشد، لبی بی خنده است بر لبِ بی خنده باید جای خندیدن گریست زندگی بی عشق اگر باشد، هبوطی دائم است آنکه عاشق نیست، هم اینجا هم آنجا دوزخی است عشق عین آبِ ماهی یا هوای آدم است می توان ای دوست بی آب و هوا یک عمر زیست؟ تا ابد در پاسخ این چیستانِ بی جواب بر در و دیوار می پیچد طنینِ چیست؟ چیست؟... 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
به فلک می‌رود آه سحر از سینه‌ی ما تو همی بر نکُنی دیده ز خواب سحری 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یادآوری🕯🕯🕯 قالب شعری قِطعه: شعری را که معمولاً قافیه‌های آن، در پایان مصراعهای زوج می‌آید و در آن درباره‌ی یک موضوع خاص سخن گفته می‌شود، یعنی وحدت موضوع دارد، قطعه می نامند. نام‌گذاری قطعه به این نام، بدان سبب است که گویا پاره‌ای از یک قصیده است. پیدایش قطعه، به آغاز شعر فارسی باز می‌گردد؛ زیرا در شعر رودکی، پدر شعر فارسی، قطعات زیبایی یافت می‌شود. محتوای قطعه معمولاً اخلاقی، تعلیمی، حکایت، شکایت، مدح، هَجو(بدگویی و عیب‌جویی)، تقاضا و... است. معروفترین قطعه‌سرایان، عبارتند از: انوری(قرن ششم)، ابن‌یَمین(قرن هشتم) و پروین اعتصامی(قرن چهاردهم). قطعه‌ای از سعدی گُلی خوش‌بوی در حمّام روزی رسید از دست مخدومی به دستم بدو گفتم که مُشکی یا عَبیری که از بوی دلاویز تو مستم؟ بگفتا: من گِلی ناچیز بودم ولیکن مدتی با گُل نشستم کمال همنشین در من اثر کرد وگرنه من همان خاکم که هستم قطعه‌ای از پروین اعتصامی شنیده‌اید که آسایش بزرگان چیست؟ برای خاطر بیچارگان نیاسودن به کاخ دهر که آلایش است بنیادش مقیم گشتن و دامان خود نیالودن همی ز عادت و کردار زشت کم کردن هماره بر صفت و خوی نیک افزودن برون شدن ز خرابات زندگی، هشیار ز خود نرفتن و پیمانه‌ای نپیمودن رهی که گمرهی‌اش در پی است، نسپَردن دری که فتنه‌اش اندر پس است، نگشودن آرایه‌های ادبی، ص ۲۹ و ۳۰. 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
جان پس از عمری دویدن لحظه ای آسوده بود عقل سرپیچیده بود از آنچه دل فرموده بود عقل با دل روبرو شد صبح دلتنگی بخیر عقل بر میگشت راهی را که دل پیموده بود عقل کامل بود، فاخر بود، حرف تازه داشت دل پریشان بود، دل خون بود، دل فرسوده بود عقل منطق داشت حرفش را به کرسی می نشاند دل سراسر دست و پا میزد ولی بیهوده بود حرف منت نیست، اما صد برابر پس گرفت گردش دنیا اگر چیزی به ما افزوده بود من کیم؟ باغی که چون با عطر عشق آمیختم هر اناری را که پروردم به خون آلوده بود ای دل ناباور من دیر فهمیدی که عشق از همان روز ازل هم جرم نابخشوده بود 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast