#آرایههای_ادبی
#جناس
اگر یادتون باشه هفته گذشته گفتیم آرایهها، به لفظی و معنوی تقسیم میشن
آرایههای لفظی هم از سه گروه تشکیل میشدن: سجعها، جناسها، تکرارها.
فرض میگیرم انواع سجعها رو که هفته پیش گفتیم یادتونه😏 و سراغ انواع جناسها میریم که داستانش مفصلتره.
دوستانی که از دبیرستان آرایهها رو یادشونه احتمالا میگن جناس که دو مدل بیشتر نبود، همسان و ناهمسان!
همسان= جناس تام
ناهمسان=جناس اختلافی و جناس افزایشی
پس خبر ندارید که در بعضی کتب بلاغی جناسها رو تا ۶۱ نوع تقسیم کردند!
هرچند برخیش اختلاف در نامگذاریه(همون داستان عنب و اوزوم و انگور) ولی بقیهاش قابل تامل و گاهی جذابه.
حالا هم ما اینجا نمیخوایم همهش رو بگیم (نه به شوری کتب بلاغی، نه به بینمکی کتب دبیرستانی).
برخی از انواعش رو که بیشتر به چشم میان و جالبند رو خدمتتون عرض میکنیم.
و برای اینکه به ذهنتون نزدیک باشه از همون اصطلاحات دبیرستان هم استفاده میکنیم. (ملغمهای از بدیع قدیم و جدید)
#اطلاعات_ادبی
پ.ن.۱ راستی: آرایهها معادل فارسی واژهی بدیع است.
(معادل، نه هممعنی)
پ.ن.۲ خدا رحمت کنه همهی اموات رو، اسم مادربزرگم بدیع بود، بدیعالسادات، (البته ما مامان بدری صداش میکردیم.) همون مهربانی که اسفند گذشته به دارالقرار رفت.
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
از همهی انواع #جناس، موارد بالا رو اینجا خواهیم گفت.
یادآوری میکنم این همهش نیست. مهمترینهاست.
جناس تام:
جناس تام یعنی دو واژه در لفظ، عین هم ولی در معنی متفاوت باشند.
دقت کنید اگر معنی یکی بود جناس نیست!
روان و روان
(جاری، روح و جان)
رود و رود
(نهر، فرزند)
شیر و شیر
یک مثال جذاب از جناس تام:
کار پاکان را قیاس از خود مگیر
گرچه باشد در نوشتن شیر، شیر
..........(قیاس گرفتن: مقایسه کردن)
آن یکی شیر است اندر بادیه(بیابان)
و آن یکی شیر است اندر بادیه(قابلمه)
آن یکی شیریست که آدم میخورد
و آن یکی شیریست که آدم میخورد
#اطلاعات_ادبی
#آرایههای_ادبی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
حکایتی از بوستان سعدی
یکی مُتّفِق بود بر مُنکَری
گذر کرد بر وی، نکومَحضَری
نشست از خجالت، عرقکرده روی
که آیا خجل گشتم از شیخِ کوی؟
شنید این سخن، پیر روشنروان
بر او بر، بشورید و گفت: ای جوان
نیایدهمی شرمت از خویشتن
که حق، حاضر و شرم داری ز من؟
نیاسایی از جانب هیچ کس
برو جانب حق نگه دار و بس
چنان شرم دار از خداوند خویش
که شرمت ز همسایگان است و خویش
لغات:
متفق: مصمم، قصدکننده
منکَر: کار زشت و ناپسند، گناه
نکومحضر: خوشرفتار، خوشبرخورد
شوریدن: تندی کردن
کلیات سعدی، بوستان، باب نهم در توبه و راه صواب، ص ۳۹۰ و ۳۹۱.
#بوستان_سعدی
#سعدی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
شادم که در این دام اسیر افتادم
در این لحظات دلپذیر افتادم
مثل انسان، بیخود از خود شدم و
از شوقِ «هبوط در کویر» افتادم
#هبوط_در_کویر
#علی_شریعتی
#معرفی_کتاب
#کتاب_خوب_بخوانیم
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
انسان شناسی ۱۵۷.mp3
11.18M
#جهانِ_جان
#انسان_شناسی_۱۵۷
#استاد_شجاعی
#استاد_پناهیان
▪️در تعالیم امیرالمؤمنین علیهالسلام؛
ریشهی تمام ناامنیها، تلاطمها، حسادتها، تکبرها، ناامیدیها و ... یک علّت است: #ترس
یعنی:
- ترس علّت حسادت است؟
- ترس علّت تکبر است؟
- ترس علّت کینه و .... است؟
چگونه اثبات میکنید؟
چگونه این #ترس درمان میشود؟
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
•
🍀میبینی ام هنوز
و نمیبیـــنمت هنوز...
دیدن به تو رسید
و ندیدن به من رسید...🍀
اللهمعجّللولیکالفرج🍁
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
گنجینهی دل
چشم فروبسته اگر وا کنی
در تو بُوَد هر چه تمنّا کنی
عافیت از غیر، نصیب تو نیست
غیر تو ای خسته، طبیب تو نیست
از تو بُوَد راحت بیمار تو
نیست به غیر از تو، پرستار تو
همدم خود شو که حبیب خودی
چارهی خود کن که طبیب خودی
غیر که غافل ز دلِ زار توست
بیخبر از مصلحت کار توست
برحذر از مصلحتاندیش باش
مصلحتاندیش دل خویش باش...
ای شده نالان ز غم و رنج خویش
چند نداری خبر از گنج خویش؟
گنج تو باشد دلِ آگاه تو
گوهر تو، اشک سحرگاه تو
مایهی امّید مدان غیر را
کعبهی حاجات مخوان دیر را...
دیوان رهی معیری، ص ۱۲۹ - ۱۳۱.
#رهی_معیری
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
یک رباعی از مولوی
ای دوست، به دوستی قرینیم تو را
هر جا که قدم نهی، زمینیم تو را
در مذهب عاشقی، روا کی باشد؟
عالم به تو بینیم و نبینیم تو را
در عشق زنده بودن، گزیدهی غزلیات شمس، دکتر شفیعی کدکنی، ص ۲۶۶.
#مولوی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
ابر لکنت گرفته، درمانده
قاصدک تشنهٔ خبر مانده
آن نسیمی که بوی باران داشت
چند سالیست در سفر مانده
همه اوقات مزرعه تلخ است
بر دلش داغ نیشکر مانده
هرچه دشت است بی گل و گندم
هرچه باغ است بیثمر مانده
باید آهسته خرج خاک شود
رود را طاقتی اگر مانده
نرسیدند به توانستن
خواستنهای بیاثرمانده
باز چشمانتظار معجزهاند
مردمِ بین خیر و شر مانده
تو بگو کی سپیده میآید؟
چند شبگریه تا سحر مانده؟
ما همه آفتابگردانیم
اوست خورشید و اوست فرمانده
#فاطمه_عارفنژاد
إِلهى عَظُمَ البلاء
و بَرِحَ الخَفاء
و انكَشَفَ الغِطاء
و انقَطَعَ الرَّجاء
و ضاقَتِ الاَرضُ و مُنِعَتِ السَّمآء…
#شعر_انتظار
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
هدایت شده از خطِ خودکاری وزیری | هنرِکیمیا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زیرِ شمشیرِ غـــمش رقصکُنان باید رفت
کـآن که شد کشتهٔ او نیک سرانجام افتاد
"سردار شهید #سید_رضی_موسوی ،
سلام ما رو به همهی شهدا برسان..."
#خط_نستعلیق_خودکاری
#ضخیم_نویسی
#حافظ
🆔 @honare_kimiya
با تیغ زبان ببین چه کاری کردی
خون از رگ سبز واژه جاری کردی
با معجزهای به نام «حیدر بابا»
در وادی شعر شهریاری کردی
#حیدر_بابا
#محمد_حسین_بهجت_تبریزی
#شهریار
#معرفی_کتاب
#کتاب_خوب_بخوانیم
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
انسان شناسی ۱۵۸.mp3
11.52M
#جهانِ_جان
#انسان_شناسی_۱۵۸
#استاد_شجاعی
#دکتر_انوشه
♨️ اگر دین در یک نفر،
در یک خانواده،
در یک اداره یا محل کار،
در یک فامیل،
در یک اجتماع و .... حقیقتاً وجود داشته باشد، شما براحتی قادر به تشخیص آن خواهید بود!
♨️سخت نیست، فقط باید مبناهای آنرا بشناسید!
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
37035776_-339999569.mp3
18.33M
زاهدِ خلوت نشین دوش به میخانه شد
از سرِ پیمان بِرَفت با سرِ پیمانه شد
صوفیِ مجلس که دی جام و قدح میشکست
باز به یک جرعه می، عاقل و فرزانه شد
شاهدِ عهدِ شباب آمده بودش به خواب
باز به پیرانه سر عاشق و دیوانه شد
مُغْبَچهای میگذشت راهزنِ دین و دل
در پِی آن آشنا از همه بیگانه شد
آتشِ رخسارِ گل خرمنِ بلبل بسوخت
چهرهٔ خندانِ شمع آفتِ پروانه شد
گریهٔ شام و سحر شُکر که ضایع نگشت
قطرهٔ بارانِ ما گوهرِ یکدانه شد
نرگسِ ساقی بِخوانْد، آیتِ افسونگری
حلقهٔ اورادِ ما مجلسِ افسانه شد
منزلِ حافظ کنون بارگهِ پادشاست
دل بَرِ دلدار رفت جان بَرِ جانانه شد
#حافظ
#تصنیف
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
در شکست ماست حکمتها که چون کشتی شکست
غرقهای را دستگیری میکند هر پارهای
#صائب_تبریزی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast