eitaa logo
آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
479 دنبال‌کننده
2هزار عکس
621 ویدیو
65 فایل
"آن": یُدرک و لا یوصف: به گفت در نیاید! 🌸لطیفه‌ای است نهانی، که عشق از او خیزد (صفحه‌ای برای اهالی فرهنگ، هنر و ادبیات) فاطمه شکردست دکترای زبان و ادبیات فارسی هیئت‌علمی دانشگاه پیام‌نور هنرجوی فوق‌ممتاز خوشنویسی ارتباط با من @fadak_shekardast
مشاهده در ایتا
دانلود
اگر یادتون باشه هفته گذشته گفتیم آرایه‌ها، به لفظی و معنوی تقسیم میشن آرایه‌های لفظی هم از سه گروه تشکیل میشدن: سجع‌ها، جناس‌ها، تکرارها. فرض می‌گیرم انواع سجع‌ها رو که هفته پیش گفتیم یادتونه😏 و سراغ انواع جناس‌ها میریم که داستانش مفصل‌تره. دوستانی که از دبیرستان آرایه‌ها رو یادشونه احتمالا می‌گن جناس که دو مدل بیشتر نبود، همسان و نا‌همسان! همسان= جناس تام ناهمسان=جناس اختلافی و جناس افزایشی پس خبر ندارید که در بعضی کتب بلاغی جناس‌ها رو تا ۶۱ نوع تقسیم کردند! هرچند برخیش اختلاف در نام‌گذاریه(همون داستان عنب و اوزوم و انگور) ولی بقیه‌اش قابل تامل و گاهی جذابه. حالا هم ما اینجا نمی‌خوایم همه‌ش رو بگیم (نه به شوری کتب بلاغی، نه به بی‌نمکی کتب دبیرستانی). برخی از انواعش رو که بیشتر به چشم میان و جالبند رو خدمتتون عرض می‌کنیم. و برای اینکه به ذهنتون نزدیک باشه از همون اصطلاحات دبیرستان هم استفاده می‌کنیم. (ملغمه‌ای از بدیع قدیم و جدید) پ.ن.۱ راستی: آرایه‌ها معادل فارسی واژه‌ی بدیع است. (معادل، نه هم‌معنی) پ.ن.۲ خدا رحمت کنه همه‌ی اموات رو، اسم مادربزرگم بدیع بود، بدیع‌السادات، (البته ما مامان بدری صداش می‌کردیم.) همون مهربانی که اسفند گذشته به دارالقرار رفت. 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
از همه‌ی انواع ، موارد بالا رو اینجا خواهیم گفت. یادآوری می‌کنم این همه‌ش نیست. مهم‌ترین‌هاست. جناس تام: جناس تام یعنی دو واژه در لفظ، عین هم ولی در معنی متفاوت باشند. دقت کنید اگر معنی یکی بود جناس نیست! روان و روان (جاری، روح و جان) رود و رود (نهر، فرزند) شیر و شیر یک مثال جذاب از جناس تام: کار پاکان را قیاس از خود مگیر گرچه باشد در نوشتن شیر، شیر ..........(قیاس گرفتن: مقایسه کردن) آن یکی شیر است اندر بادیه(بیابان) و آن یکی شیر است اندر بادیه(قابلمه) آن یکی شیریست که آدم می‌خورد و آن یکی شیریست که آدم می‌خورد 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
زیاد شد... جناس مرکب باشه برای بعد...
حکایتی از بوستان سعدی یکی مُتّفِق بود بر مُنکَری گذر کرد بر وی، نکومَحضَری نشست از خجالت، عرق‌کرده روی که آیا خجل گشتم از شیخِ کوی؟ شنید این سخن، پیر روشن‌روان بر او بر، بشورید و گفت: ای جوان نیایدهمی شرمت از خویشتن که حق، حاضر و شرم داری ز من؟ نیاسایی از جانب هیچ کس برو جانب حق نگه دار و بس چنان شرم دار از خداوند خویش که شرمت ز همسایگان است و خویش لغات: متفق: مصمم، قصدکننده منکَر: کار زشت و ناپسند، گناه نکومحضر: خوش‌رفتار، خوش‌برخورد شوریدن: تندی کردن کلیات سعدی، بوستان، باب نهم در توبه و راه صواب، ص ۳۹۰ و ۳۹۱. 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
شادم که در این دام اسیر افتادم در این لحظات دلپذیر افتادم مثل انسان، بی‌خود از خود شدم و از شوقِ «هبوط در کویر» افتادم 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
انسان شناسی ۱۵۷.mp3
11.18M
▪️در تعالیم امیرالمؤمنین علیه‌السلام؛ ریشه‌ی تمام ناامنی‌ها، تلاطم‌ها، حسادت‌ها، تکبرها، ناامیدی‌ها و ... یک علّت است: یعنی: - ترس علّت حسادت است؟ - ترس علّت تکبر است؟ - ترس علّت کینه و .... است؟ چگونه اثبات می‌کنید؟ چگونه این درمان می‌شود؟ 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
• 🍀می‌بینی ام هنوز و نمی‌بیـــنمت هنوز... دیدن به تو رسید و ندیدن به من رسید...🍀 اللهم‌عجّل‌لولیک‌الفرج🍁 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
گنجینه‌ی دل چشم فروبسته اگر وا کنی در تو بُوَد هر چه تمنّا کنی عافیت از غیر، نصیب تو نیست غیر تو ای خسته، طبیب تو نیست از تو بُوَد راحت بیمار تو نیست به غیر از تو، پرستار تو همدم خود شو که حبیب خودی چاره‌ی خود کن که طبیب خودی غیر که غافل ز دلِ زار توست بی‌خبر از مصلحت کار توست برحذر از مصلحت‌اندیش باش مصلحت‌اندیش دل خویش باش... ای شده نالان ز غم و رنج خویش چند نداری خبر از گنج خویش؟ گنج تو باشد دلِ آگاه تو گوهر تو، اشک سحرگاه تو مایه‌ی امّید مدان غیر را کعبه‌ی حاجات مخوان دیر را... دیوان رهی معیری، ص ۱۲۹ - ۱۳۱. 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
یک رباعی از مولوی ای دوست، به دوستی قرینیم تو را هر جا که قدم نهی، زمینیم تو را در مذهب عاشقی، روا کی باشد؟ عالم به تو بینیم و نبینیم تو را در عشق زنده بودن، گزیده‌ی غزلیات شمس، دکتر شفیعی کدکنی، ص ۲۶۶. 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
ابر لکنت گرفته، درمانده قاصدک تشنهٔ خبر مانده آن نسیمی که بوی باران داشت چند سالی‌ست در سفر مانده همه اوقات مزرعه تلخ است بر دلش داغ نی‌شکر مانده هرچه دشت است بی گل و گندم هرچه باغ است بی‌ثمر مانده باید آهسته خرج خاک شود رود را طاقتی اگر مانده نرسیدند به توانستن خواستن‌های بی‌اثرمانده باز چشم‌انتظار معجزه‌اند مردمِ بین خیر و شر مانده تو بگو کی سپیده می‌آید؟ چند شب‌گریه تا سحر مانده؟ ما همه آفتابگردانیم اوست خورشید و اوست فرمانده إِلهى عَظُمَ البلاء و بَرِحَ الخَفاء و انكَشَفَ الغِطاء و انقَطَعَ الرَّجاء ‌و ضاقَتِ الاَرضُ و مُنِعَتِ السَّمآء… 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زیرِ شمشیرِ غـــمش رقص‌کُنان باید رفت کـ‌آن که شد کشتهٔ او نیک سرانجام افتاد "سردار شهید ، سلام ما رو به همه‌ی شهدا برسان..." 🆔 @honare_kimiya
با تیغ زبان ببین چه کاری کردی خون از رگ سبز واژه جاری کردی با معجزه‌ای به نام «حیدر بابا» در وادی شعر شهریاری کردی 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
انسان شناسی ۱۵۸.mp3
11.52M
♨️ اگر دین در یک نفر، در یک خانواده، در یک اداره یا محل کار، در یک فامیل، در یک اجتماع و .... حقیقتاً وجود داشته باشد، شما براحتی قادر به تشخیص آن خواهید بود! ♨️سخت نیست، فقط باید مبناهای آنرا بشناسید! 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
37035776_-339999569.mp3
18.33M
زاهدِ خلوت نشین دوش به میخانه شد از سرِ پیمان بِرَفت با سرِ پیمانه شد صوفیِ مجلس که دی جام و قدح می‌شکست باز به یک جرعه می، عاقل و فرزانه شد شاهدِ عهدِ شباب آمده بودش به خواب باز به پیرانه سر عاشق و دیوانه شد مُغْبَچه‌ای می‌گذشت راهزنِ دین و دل در پِی آن آشنا از همه بیگانه شد آتشِ رخسارِ گل خرمنِ بلبل بسوخت چهرهٔ خندانِ شمع آفتِ پروانه شد گریهٔ شام و سحر شُکر که ضایع نگشت قطرهٔ بارانِ ما گوهرِ یکدانه شد نرگسِ ساقی بِخوانْد، آیتِ افسونگری حلقهٔ اورادِ ما مجلسِ افسانه شد منزلِ حافظ کنون بارگهِ پادشاست دل بَرِ دلدار رفت جان بَرِ جانانه شد 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
در شکست ماست حکمت‌ها که چون کشتی شکست غرقه‌ای را دستگیری می‌کند هر پاره‌ای 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast