شقشقیه ۱۸
«علامت اشتراک لفظی»
یکی از راههای شناخت مشترک لفظی که در کتب اصولی مثل الموجز و اصول فقه علامه مظفر رحمه الله ذکر شده است، این است که یک کلمه و یک لفظ واحد دارای دو جمع است.
اقول: البته به این بیان باید مطلبی اضافه شود تا مطلب صحیح بشود و گر نه ما کلمات متعددی داریم که یک لفظ که دارای یک معناست دارای جمعهای متعدد است، و آن مطلب چنین است که باید نتوان این جمعها را به جای هم به کار برد، و إلا دیگر ما با مشترک لفظی مواجه نخواهیم بود.
و الحاصل : یکی از نشانههای مشترک لفظی این است که لفظ واحد، دارای جمع های متعددی باشد که نمیتوان آنها را به جای یکدیگر به کار برد.
#مشترک_لفظی
#مشترک_معنوی
#علامت_مشترک_لفظی
#اصول
#اصول_فقه
#محقق_سبحانی
#علامه_مظفر
#اصول_الفقه
#الموجز
#احمدی_شیرازی
@sheqsheqiat
شقشقیه ۲۰
«حصه چیست؟»
گاهی در کتب فقهی، اصولی، منطقی، فلسفی و حقوقی با کلمه «حصه» برخورد میکنیم که باید تبیینی صحیح از این کلمه در ذهن ما شکل بگیرد.
در ابتدا باید توجه داشت که این لفظ، مشترک لفظی بین دو معنای متفاوت است.
معنای اول : همان معنای لغوی این کلمه است که در کتب لغوی به معنای «نصیب، سهم و جیره» آمده است. (نک : لغتنامه دهخدا، لسان العرب، صحاح و ... ذیل ماده حصه)
این کلمه با معنای لغوی اش در اشعار فارسی و عربی نیز به طور مکرر آمده است.
مثلاً عطار میگوید: «طمع وصل تو مجالم نیست/ حصه زین قصه جز خیالم نیست». یا در کلام مولوی چنین آمده است که: «از کلیله بازخوان آن قصه را/ و اندر آن قصه طلب کن حصه را.»
در کتب فقهی و حقوقی وقتی با کلمهی «حصه» برخورد میکنیم، غالبا همین معنای لغوی مراد است، مگر اینکه قرینه ای وجود داشته باشد که نشان دهد مراد از این کلمه، معنای لغوی آن نیست.
مثلاً در کتاب مکاسب شیخ انصاری چنین میخوانیم : « ثمّ إنّ البيع المذكور صحيح بالنسبة إلى المملوك بحصّته من الثمن، و موقوف في غيره بحصّته.»
معنای دوم : معنای اصطلاحی این کلمه در علم فلسفه است که شهید مطهری ره در جلد نهم مجموعه آثار (شرح مبسوط منظومه) صفحه 203 آن را به خوبی تبیین کرده اند و ما در اینجا به نحو خلاصه و شاید بتوان گفت که با زبان دیگری آن را توضیح خواهیم داد ان شاءالله.
وقتی که ما موضوع و محمولی مثل «زید عالم» و یا مضاف و مضاف الیهی مثل «غلام زید» داریم، در اینجا سه امر داریم.
اولا یک «مقیَّد» داریم که دارای یک قیدی شده است، پس امر دوم همان «قید» است که در این مثالها عالم بودن یا زید بودن است.
اما در اینجا یک امر سومی هم وجود دارد که به آن «تَقیُّد» گفته میشود یعنی رابطه بین علم و زید، و غلام و زید که همان مال زید بودن غلام است.
اگر ما فقط مقیَّد و تقیُّد را داشته باشیم و قید را بیرون بیندازیم به آن «حصه» گفته میشود و به اصطلاح میگویند «تقیُّدٌ جزءٌ و القیدُ خارجیٌّ» یعنی تقید جزء است و داخل در معناست اما قید خارج از معناست.
مرحوم محقق نایینی برای حل اشکال شرط متاخر (در آینده به این بحث خواهیم پرداخت) به همین معنا از حصه تمسک یافته اند (به بخش مقدمه واجب، بحث شرط متاخر از کتاب فوائد الاصول مراجعه شود) و جناب علامه مظفر ره نیز در همین بحث از کتاب شریف «اصول الفقه» همین بیان و مبنا از «حصه» را از استادشان محقق نایینی رحمه الله پذیرفته اند.
و اما در علم فلسفه نیز حضرت علامه طباطبایی رحمة الله و رضوان الله تعالی علیه، در کتاب شریف «بدایة الحکمة» در مرحلهی اول، فصل ششم، بحث «حصه» را با همین معنا ذکر کردهاند.
#فلسفه
#منطق
#اصول
#اصول_الفقه
#فقه
#حقوق
#علامه_طباطبایی
#بدایة_الحکمة
#محقق_نایینی
#فوائد_الاصول
#علامه_مظفر
#اصول_الفقه
#حصه
#حصة
#احمدی_شیرازی
@sheqsheqiat
هدایت شده از شرح اصول الفقه علامه مظفر ره
«جلسه اول»
مرحوم علامه مظفر رحمه الله کتاب اصول الفقه را برای مبتدیان در علم اصول نوشته اند و سپس بیان کرده اند که این کتاب حلقه وصل بین دو کتاب #معالم_الاصول و #کفایه میباشد.
ایشان میفرمایند که در کتاب #اصول_الفقه سه نکته را رعایت کرده اند:
اولاً عبارات را به صورت سهل و آسان و بدون پیچیدگی و غموض بیان کردهاند.
ثانیاً عبارات را به صورت مختصر و کوتاه بیان کردهاند.
ثالثاً اینکه آراء جدید در علم اصول را که در عصر ما پدید آمده اند را هم در این کتاب متذکر شدهاند. که عمده نظرات این مرحله عبارتند از نظرات #شیخ_انصاری و #آخوند_خراسانی و #محقق_نایینی و #محقق_اصفهانی.
لذا باید توجه داشت که این دو نکته اخیر کمی تدریس و تحقیق در این کتاب را سخت کردهاند و مدرس و محقق در این کتاب باید اشرافی بر نظرات أعلام و بزرگانی که ذکر شد داشته باشد تا بتواند حق مطلب را ادا کند و همچنین باید بتوان از عبارات کوتاه موجود در مطلب، مطلب صحیح را استخراج و تبیین کرد.
نکته دیگری که باید مورد توجه قرار گیرد، مکتبی است که مرحوم علامه مظفر رحمه الله در آن مشغول به تدریس است و این کتاب را هم بر اساس آن نوشتهاند.
ایشان یکی از بارزترین مدرسین حوزه نجف و مکتب نجف در علم اصول میباشند. لذا ابتداءً باید کمی در مورد این مکتب و خصوصیاتش صحبت کرد و سپس وارد مباحث کتاب شد.
و للکلام تتمة سیأتی ان شاءالله
#اصول_الفقه
#جلسه_اول
#احمدی_شیرازی
@osul_mozaffar
هدایت شده از شرح اصول الفقه علامه مظفر ره
«جلسه دوم»
در جلسه قبل، از سختی تدریس و تحقیق کتاب #اصول_الفقه به خاطر خلاصه بودن عبارات و متفرع بودن بر نظرات #شیخ_انصاری، #آخوند، #محقق_نایینی و #محقق_اصفهانی سخن گفته شد، و البته بنابر نظر حقیر به خاطر همین دو دلیل، بنده این کتاب را از سختترین کتب تدریسی حال حاضر در حوزههای علمیه و دانشگاهها میدانم، گر چه عبارات آن دارای پیچیدگی و غموض نمیباشد.
همچنین گفته شد که مرحوم علامه مظفر رحمه الله یکی از نمادهای مکتب نجف در علم اصول فقه میباشند.
لذا باید در مورد این مکتب اصولی کمی بحث و گفتگو کرد. و علی الله الاتکال
مکتب اصولی نجف که علمایی همچون #آخوند_خراسانی و #محقق_نایینی و #علامه_مظفر و #محقق_خویی را میتوان از افراد شاخص آن معرفی کرد، دارای شاخصههایی است که البته برخی از این شاخصهها در میان برخی علمای قم هم رسوخ کرده است.
ما برای تدریس کتاب شریف #اصول_الفقه به دو شاخصهی مهم این مکتب اصولی اشاره خواهیم کرد:
۱. در این مکتب عموماً مباحث تداخل دو علم #اصول_فقه و #فلسفه به نحو چشمگیری وجود دارد و استدلالات و اصطلاحات فلسفی و منطقی متعددی در کتب صاحبان این مکتب و من جمله #علامه_مظفر وجود دارد. لذا برای یادگیری کتب اصولی این بزرگان باید با اصطلاحات و استدلالات فلسفی آشنا بود.
۲. شاخصهی دوم که به نحوی از شاخصهی اول به وجود آمده است، این است که علم اصول در نزد صاحبان این مکتب دارای یک نظم ریاضی خاص میباشد و هر مطلبی را باید در چارچوب این نظم ریاضی قرار داد تا بتوان آن را وارد علم اصول فقه کرد و اگر مطلبی از این چارچوب تخطی و تخلف کرد، از علم خارج خواهد شد.
شاخصهی دوم را در جلسه آینده که بحث از #تعریف_علم_اصول میباشد، به نحو مبسوطی به بحث خواهیم گذارد ان شاءالله تعالی.
#اصول_الفقه
#جلسه_دوم
#احمدی_شیرازی
@osul_mozaffar
هدایت شده از شرح اصول الفقه علامه مظفر ره
«جلسه سوم»
#علامه_مظفر رحمه الله در ابتدای علم اصول به تعریف این علم میپردازند.
نگاه ایشان به #تعریف علم اصول، به واسطهی آلی بودن این علم، تعریفی بر مبنای کارکرد و غرض این علم به نسبت علم فقه است، نه اینکه بخواهند به واسطهی #موضوع_علم_اصول و یا هر امری دیگر این علم را تعریف کنند.
علامه مظفر رحمه الله علم اصول را آلی میدانند و آن را ابزاری برای استخراج صحیح احکام در #علم_فقه میدانند، لذا در ابتدا باید نحوهی ارتباط این دو علم را از نظر این اصولی بزرگ تبیین کنیم.
علامه مظفر رحمه الله نوع استخراج و استنباط احکام در علم فقه را مبتنی بر یک قیاس میدانند که به آن #قیاس_فقهی گفته میشود. پس قیاس فقهی به قیاسی گفته میشود که صغری و کبرای آن، به ما یک نتیجهی فقهی و به اصطلاح یک حکم شرعی بدهد.
حال سوال این است که دخالت علم اصول در این قیاس فقهی به چه شکل میباشد؟
و للکلام تتمة سیأتی ان شاءالله تعالی
#اصول_الفقه
#جلسه_سوم
#احمدی_شیرازی
شقشقیات. احمدی شیرازی
شقشقیه ۲۴ «قیاس فقهی، اصولی و منطقی» مراد از قیاس های «فقهی، اصولی و منطقی» چیست؟ چطور م
شقشقیه ۲۵
«قیاس فقهی و اصولی»
در بیانات آقایان فقها و اصولیون، با عبارت قیاس فقهی و قیاس اصولی برخورد میکنیم که باید به نحو صحیحی آن را در ذهن داشته باشیم تا بتوانیم کلام ایشان را به درستی درک کنیم.
مراد از قیاس در هر دو عبارت آن یعنی قیاس فقهی و اصولی، همان قیاس در عبارات منطقیون یعنی صغری و کبری است که از انضمام آنها نتیجه به دست میآید.
تنها نکته ای که باعث میشود تا نام قیاس فقهی و اصولی بر آنها اطلاق شود دو مطلب است.
یک: موادی که در این قیاس ها ریخته میشود
دو: نتیجه ای که از این قیاس ها بدست میآید.
در قیاس فقهی:
صغری : از آیات و روایات و سایر ادله اربعه تشکیل شده است.
کبری : نتیجه ای است که از یک قیاس اصولی گرفته شده است.
نتیجهی قیاس فقهی: یک حکم شرعی است.
در قیاس اصولی: از موادی بهره میگیریم که -همان طور که ذکر شد- نتیجهاش بتواند کبرای قیاس فقهی قرار بگیرد.
برخی از آقایان اصولیون مثل علامه مظفر رحمه الله همین امر را به عنوان ضابطه برای اصولی دانستن یک مسأله قرار دادهاند. یعنی طبق نظر آنها مسألهای اصولی است که صغری و کبرای قیاس اصولی قرار بگیرد، و به عبارت دیگر، نتیجهی این قیاس، کبرای قیاس فقهی واقع شود.
حضرت علامه مظفر رحمه الله در ابتدای کتاب و نیز در ابتدای مقدمهی مقصد ثالث، مثالی را برای قیاس اصولی و قیاس فقهی ذکر میکنند که ما نیز این مثال را به تبع ایشان ذکر میکنیم.
قیاس اصولی:
صغری: صیغةُ إفعل، ظاهرةٌ فی الوجوب (که این صغری در مبحث ظواهر علم اصول مورد بحث قرار میگیرد)
کبری: کلُّ ظاهر حجةٌ (که این کبری در مباحث حجج و امارات از علم اصول اثبات میشود)
________________________
نتیجه: صیغة إفعل حجةٌ فی الوجوب
قیاس فقهی:
صغری: اقیموا الصلاة صیغةُ إفعل (که این صغری را از قرآن گرفته ایم)
کبری: کل صیغةِ إفعل حجةٌ فی الوجوب (که این کبری همان نتیجهی قیاس اصولی است)
________________________
نتیجه: اقیموا الصلاة حجةٌ فی الوجوب
ملاحظه میشود که نتیجه قیاس فقهی، یک حکم شرعی یعنی وجوب نماز است.
#فقه
#اصول
#قیاس_فقهی
#قیاس_اصولی
#اصول_الفقه
#علامه_مظفر
#احمدی_شیرازی
@sheqsheqiat