شقشقیه ۱۰
«موضوع و حکم» در منطق و اصول
یکی از اصطلاحاتی که به نحو مشترک لفظی(یعنی لفظا مشترک هستند ولی معنای آنها متفاوت است) بین علم اصول و منطق وجود دارد، اصطلاح موضوع و حکم است.
در علم اصول، ما در احکام میگوییم که یک حکم داریم و یک موضوع و یک متعلق و گاهی متعلق المتعلق هم موجود است.
حال معنای این اصطلاحات را در علم اصول بررسی خواهیم کرد.
محقق نایینی رحمه الله در کتاب فوائد الاصول ج۱ می فرمایند : مراد از حکم همان وجوب و حرمت و ... است. مثلاً در «اکرم کل عالم» حکم، وجوب است که از اکرم فهمیده میشود.
و اما مراد از متعلق حکم آن چیزی است که حکم بر سر آن آمده و به وسیلهی حکم، طلب شده است و حکم به آن تعلق گرفته است، که در مثال قبل، متعلق حکم، اکرام است.
سپس ایشان میفرمایند : مراد از موضوع حکم، آن امری است که مقدر الوجود باشد یعنی وجودش مفروض گرفته شده باشد. به عبارت واضح تر مراد از موضوع حکم، مکلفی است که حکم بر او تحمیل میشود.
و مراد از متعلق المتعلق هم امری است که به متعلق حکم تعلق دارد، که در مثال بالا متعلق المتعلق همان کل عالم است.
.__________________________________________
«أکرِمْ کلَّ عالم»
حکم: وجوب
متعلق حکم: اکرام
موضوع حکم: مکلف
متعلقِ متعلق حکم : کل عالم
#اصول
#اصول_فقه
#فقه
#حکم
#موضوع
#موضوع_حکم
#متعلق
#متعلق_حکم
#متعلق_المتعلق
#محقق_نایینی
#فوائد_الاصول
#احمدی_شیرازی
شقشقیات. احمدی شیرازی
شقشقیه ۱۱ «مشترک لفظی و معنوی» مراد از مشترک لفظی و معنوی در هر یک از علوم «ا
شقشقیه ۱۲
«مشترک لفظی و معنوی ۲»
ملاک تشخیص :
محقق نایینی رحمه الله در بحث وضع الحروف از کتاب فوائد الاصول میفرمایند :
#مشترک_لفظی آن است که یک لفظ دارای معانی متعدد باشد و #مشترک_معنوی یعنی لفظی که دارای یک معنا باشد و لیکن این معنا دارای مصادیق متعدد باشد.
سپس ایشان موردی را ذکر میکنند که در یک وضع، یعنی با وضع و قراردادی واحد، برای چندین معنا یک لفظ را قرار بدهیم، مثلاً برای چندین فرزند در آن واحد و با یک وضع و قرارداد نام حسین را قرار بدهیم و بگوییم که نام این ۳ پسر را حسین گذاشتم. آیا این مشترک لفظی است یا معنوی؟
سپس در پاسخ میفرمایند که قطعا این مورد مشترک لفظی است در حالی که با یک وضع و یک قرارداد انجام شده است.
راه حل این مشکل چیست یعنی اگر با وحدت یا تعدد نمیتوان مشترک لفظی و معنوی را تشخیص داد پس چگونه میتوان مشترک لفظی و معنوی را تشخیص داد؟
ایشان میفرمایند که اگر در معانی ای که وضع برای آنها شکل گرفته است یک طبیعت مشترک از باب آن لفظ وجود داشته باشد به آن مشترک معنوی میگوییم و اگر چنین نباشد به آن مشترک لفظی خواهیم گفت.
پس مشترک لفظی و معنوی به وحدت یا تعدد وضع و قرارداد ارتباطی ندارد.
در توضیح این مطلب شریف میگوییم که اگر موضوع و معنایی که برای آنها وضع و قرارداد شکل میگیرد از نوع موضوع در قضایای خارجیه باشد(که قبلاً توضیح آن ذکر شد و مراد در اینجا قضایای خارجیه در علم اصول است)، در این صورت مشترک لفظی است و اگر موضوع آن از جنس موضوع در قضایای حقیقیه باشد به آن مشترک معنوی میگوییم.
در آینده به مشترک لفظی و معنوی در علم منطق و در علم فلسفه خواهیم پرداخت ان شاءالله.
#اصول
#اصول_فقه
#ادبیات
#ادبیات_عرب
#منطق
#فلسفه
#محقق_نایینی
#فوائد_الاصول
#مشترک_لفظی
#اشتراک_لفظی
#مشترک_معنوی
#اشتراک_معنوی
#وضع
#احمدی_شیرازی
@sheqsheqiat
شقشقیه ۲۰
«حصه چیست؟»
گاهی در کتب فقهی، اصولی، منطقی، فلسفی و حقوقی با کلمه «حصه» برخورد میکنیم که باید تبیینی صحیح از این کلمه در ذهن ما شکل بگیرد.
در ابتدا باید توجه داشت که این لفظ، مشترک لفظی بین دو معنای متفاوت است.
معنای اول : همان معنای لغوی این کلمه است که در کتب لغوی به معنای «نصیب، سهم و جیره» آمده است. (نک : لغتنامه دهخدا، لسان العرب، صحاح و ... ذیل ماده حصه)
این کلمه با معنای لغوی اش در اشعار فارسی و عربی نیز به طور مکرر آمده است.
مثلاً عطار میگوید: «طمع وصل تو مجالم نیست/ حصه زین قصه جز خیالم نیست». یا در کلام مولوی چنین آمده است که: «از کلیله بازخوان آن قصه را/ و اندر آن قصه طلب کن حصه را.»
در کتب فقهی و حقوقی وقتی با کلمهی «حصه» برخورد میکنیم، غالبا همین معنای لغوی مراد است، مگر اینکه قرینه ای وجود داشته باشد که نشان دهد مراد از این کلمه، معنای لغوی آن نیست.
مثلاً در کتاب مکاسب شیخ انصاری چنین میخوانیم : « ثمّ إنّ البيع المذكور صحيح بالنسبة إلى المملوك بحصّته من الثمن، و موقوف في غيره بحصّته.»
معنای دوم : معنای اصطلاحی این کلمه در علم فلسفه است که شهید مطهری ره در جلد نهم مجموعه آثار (شرح مبسوط منظومه) صفحه 203 آن را به خوبی تبیین کرده اند و ما در اینجا به نحو خلاصه و شاید بتوان گفت که با زبان دیگری آن را توضیح خواهیم داد ان شاءالله.
وقتی که ما موضوع و محمولی مثل «زید عالم» و یا مضاف و مضاف الیهی مثل «غلام زید» داریم، در اینجا سه امر داریم.
اولا یک «مقیَّد» داریم که دارای یک قیدی شده است، پس امر دوم همان «قید» است که در این مثالها عالم بودن یا زید بودن است.
اما در اینجا یک امر سومی هم وجود دارد که به آن «تَقیُّد» گفته میشود یعنی رابطه بین علم و زید، و غلام و زید که همان مال زید بودن غلام است.
اگر ما فقط مقیَّد و تقیُّد را داشته باشیم و قید را بیرون بیندازیم به آن «حصه» گفته میشود و به اصطلاح میگویند «تقیُّدٌ جزءٌ و القیدُ خارجیٌّ» یعنی تقید جزء است و داخل در معناست اما قید خارج از معناست.
مرحوم محقق نایینی برای حل اشکال شرط متاخر (در آینده به این بحث خواهیم پرداخت) به همین معنا از حصه تمسک یافته اند (به بخش مقدمه واجب، بحث شرط متاخر از کتاب فوائد الاصول مراجعه شود) و جناب علامه مظفر ره نیز در همین بحث از کتاب شریف «اصول الفقه» همین بیان و مبنا از «حصه» را از استادشان محقق نایینی رحمه الله پذیرفته اند.
و اما در علم فلسفه نیز حضرت علامه طباطبایی رحمة الله و رضوان الله تعالی علیه، در کتاب شریف «بدایة الحکمة» در مرحلهی اول، فصل ششم، بحث «حصه» را با همین معنا ذکر کردهاند.
#فلسفه
#منطق
#اصول
#اصول_الفقه
#فقه
#حقوق
#علامه_طباطبایی
#بدایة_الحکمة
#محقق_نایینی
#فوائد_الاصول
#علامه_مظفر
#اصول_الفقه
#حصه
#حصة
#احمدی_شیرازی
@sheqsheqiat