#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_جمعه
#غزل
نفَس های مرا وابستهی آهِ دمادم کن
طناب بُغض را دور گلویم سخت محکم کن
چه کم دارد کسی که در دلش داغ تو را دارد
تنور سینه ام را روشن از گرمای این غم کن
به جای مال دنیا گریه می خواهم فقط از تو...
دو جرعه اشک را در استکان چشم من دم کن
پس از مُردن لباس روضه ام نذر حسینیّه است
تمام تار و پود مشکی اش را خرج پرچم کن
در آغوشم نمی گیری ، چه زجری بیشتر از این!...
بیا با بوسه ای دردِ دلِ عُشّاق را کم کن
همه عالم مرا دیوانه ی عشق تو می خوانند
اگر این است رسوایی ، مرا رسوای عالم کن
حبیب تو شدن شیرینترین رویای نوکرهاست
پس از عُمری به پایت سوختن ، پشت مرا خم کن
نسیم کوی تو حُرِّ یزیدی را حسینی کرد
مرا با عطر بابالقبله ات یک روز آدم کن
برایم هر شبی که از حرم دورم ، شبِ یلداست
خودت این حسرت طولانی من را مجسم کن
فقیرم..،کربلایِ این گدا را لنگ نگذاری...
بساط رفتنم را یک شبِ جمعه فراهم کن
من از تعداد زخم پیکرت سر درنیاوردم
خودت فکری به حال پرسشی اینگونه مبهم کن
▪️
کسی جز تو تن پاشیده را جمعش نخواهد کرد
بیا ای بوریا! کاری برای جسم درهم کن
#بردیا_محمدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
ای شب یلدای هجرت بیشتر از سال ها
ای حضورت در شب غم، بهترینِ فال ها
بخت کور عاشقان را باز کن یابن الحسن
تا به کی بسته به چین ابرویت اقبال ها
سجده ای، اشکی، دعایی در نماز نافله!
بی دعایت بوی عصیان می دهد اعمال ها
کربلا! من اشک میخواهم که تطهیرم کند
چون شب جمعه شود تقسیم، شور و حال ها
#رضا_دین_پرور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج
#شب_یلدا
#غزل
تا برنگردی آقا؛ اینجا صفا ندارد
لبریزِ اضطراب است دنیا صفا ندارد
ایکاش همنشینت بودیم چونکه بی تو
دنیا وفا ندارد، عقبی صفا ندارد
تقویم چند قرن است فریاد میزند که:
امروز اگر نیایی فردا صفا ندارد
این زندگی به والله؛ عمریست با فراقِ
فرزندِ آخرینِ زهرا(س) صفا ندارد
بودیم امشب ایکاش مهمانِ خیمه گاهت
آغازِ این زمستان، تنها صفا ندارد
برگرد! چون عزیزم بی تو دوباره امسال
چلّه نشینیِ ما جانا صفا ندارد
هستند در کنارت، بحرالعلوم و بهجت
عصیانگریم و عالَم با ما صفا ندارد
ایکاش که می آمد کوتاه؛ انتظارت
وقتی شبِ بلندِ یلدا صفا ندارد!
#مرضیه_عاطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج
#شب_یلدا
مگر در این شب دیر انتظار عاشق کش
به وعده های وصال تو زنده دارندم
#هوشنگ_ابتهاج
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج
هنوز با همه دردم امید درمانست
که آخری بود آخر شبان یلدا را
#سعدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج_مناجات
#شب_یلدا
بدون عشق تو عمری اسیریم
فقیریم و فقیریم و فقیریم
بیایی و الهی سال بعدی؛
کنار جمکران یلدا بگیریم!
#مرضیه_عاطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#شب_یلدا
همه دنبال انارِ شب یلدا و دلم
مستِ انگور ضریحت شده ای شاه نجف
#مرضیه_عاطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#شب_یلدا
خیال کن که پریشان و بی قرار توایم
اگرچه فاصله داریم ، در کنار توایم
هزار سال ، هزاران شب بدون سحر
هنوز در شب یلدای انتظار توایم
#مجتبی_خرسندی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#شب_یلدا
دورهم؛خنده به لب؛کرسی و فال حافظ
شب یلدا شب زیبای غزل خوانی شد
شب طولانی سال است کمی فکر کنیم
غیبت یار چرا اینهمه طولانی شد؟!
#قاسم_نعمتی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#شب_یلدا
باید که گناه را فراموش کنیم
قدری به سکوت قبرها گوش کنیم
حیف است که در بلندی این یلدا
کوتاهی عمر را فراموش کنیم
#سید_ابوالفضل_مبارز
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#یلدای_فاطمی
آن میوهای که فاطمه(س) آنرا طلب نمود
چون باب میل اوست شد این میوه تاجدار
ـ
#سید_حمید_رضا_برقعی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#شب_یلدا
#غزل
شبیه عاشقِ مجنون که یار میخواهد
دلم دو خط غزل گریهدار میخواهد
برای تیشه نمیرفت بیستون ، فرهاد
که گاه سینهی سنگین ، هوار میخواهد
همینکه بستهای افسار ، گردنم ممنون !
کدام عاشقِ یار اختیار میخواهد؟
اگر که مضحکهی شهر ، من شدم عشق است
که عاشقی سر و وضعی نزار میخواهد
زدم به این در و آن در مرا نگاه کنی
که شر و شور جوان هم ، قرار میخواهد
پسندم آنچه که بانو پسند کرده و بس
بخواهم آنچه که میل نگار میخواهد
همه انار خریدند ، چون که فهمیدند
دل حبیبهی عالم انار میخواهد
تو یک دقیقه به دردت اضافه شد امشب
ز جانِ خسته چه این شام تار میخواهد !؟
#علیرضا_وفایی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#شب_یلدا
#دوبیتی
دادیم سلام بی نقابش امشب
شاید برسد به ما جوابش امشب
یارب به بلندای شب گیسویش
ما را برسان به آفتابش امشب
*
بر گیسوی یلدایی او دل بستیم
عشق است اگر به بند مویش هستیم
در انجمنش به جام دستی داریم
از خون دلی که داده ما را مستیم
*
ما را به انار امشبت دعوت کن
یلدا شده ما را به لبت دعوت کن
در آتش عشق هم بسوزان اما
ما را به شب تاب و تبت دعوت کن
*
خوب است کسی به ساقی ما برسد
تا سهم شراب او ز بالا برسد
انگور سرافکنده بیافتد از تاک
وقتی که انار تو به یلدا برسد
*
فرصت نشده به خال زیبا برسد
یا شانه او به گیسوی تا برسد
از بس که تنقلات رنگارنگ است
حتی نرسیده او به یلدا برسد
***
#سید_علی_میری_رکن_آبادی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آلوده دامنی را بین نجف خریدند
تا قطره های باران، از ناودانْ طلا خورد
هرکس علی ندارد ، دستش نمک ندارد
ای خوش به حال آنکه با مرتضی غذا خورد
#رضا_دین_پرور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#غزل
مادرم در گوش من خوانده است: یا ام البنین
ذکر من تا روز محشر هست: یا ام البنین
هر کسی که توبه اش در محضر ربّ شد قبول
قبل از آن در زیر لب گفته است: یا ام البنین
مستجاب الدعوه شد هرکس که در این روزگار
بر گدایان درت پیوست یا ام البنین
ما همیشه محضر تو عرض حاجت کرده ایم
هر کجا خوردیم بر بن بست یا ام البنین
هفت پشتم را نظر کردم تماماً بوده اند
نوکر عباس تو دربست یا ام البنین
در حمایت از غریب کربلا، عباس تو
دست داده تا بگیرد دست یا ام البنین
فرق او را با عمودی تا دم ابرو شکافت
آن " حکیم بن طُفِیلِ " پست یا ام البنین
خون چکید از چشم هایش روی نیزه تا که دید
دست زینب را کسی می بست یا ام البنین
بعد عباست برای غارت اهل حرم
حرمله با شمر شد همدست یا ام البنین
گرچه قدّت تا شده از غصه ی زینب ولی
حرمتت با کعب نی نشکست یا ام البنین...
#مهدی_علی_قاسمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#وفات
#غزل
بعد از تو دیگر هیچ کس ام البنین نیست
یعنی زنی مانند تو مرد آفرین نیست
ام الادب، ام الوفا، ام الاباالفضل
غیر از تو وصف هیچ شخصی این چنین نیست
شاگرد درس صبر مولا بوده ای که
با این همه غم روی پیشانیت چین نیست
در گریه ات راهی ندارد داغ فرزند
قصد تو از این کار غیر از حفظ دین نیست
وقتی که اشک دشمنانت را در آورد
پس خطبه ای چون خطبه هایت آتشین نیست
مدح تو چون با مدح عباست گره خورد
دیگر گریز روضه هایت هم جز این نیست
شور رجزهایش نمی آمد به آن که
در راه حفظ دین خود قطع الیمین نیست
آه! ای خوشا بر حال آن مردی که در جنگ
وقتی که دستش قطع شد بر روی زین نیست!
این چند برگ از متن قرآن است بر خاک؟
یا دست های اوست که در آستین نیست؟
یا روی پای فاطمه یا روی نیزه است!
یعنی سر عباس بر روی زمین نیست...
#مجتبی_خرسندی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#وفات
#غزل
رو كرد به يك باره هنرهاي خودش را
پوشاند رخ اهل نظرهاي خودش را
با ديدن و با بودن آن لوءلوء و مرجان
برجسته نمي ديد اثرهاي خودش را
گرداند به دور سر خورشيد از اول
با عشق تمامي قمرهاي خودش را
او وقف عزيزان دل فاطمه كرده است
از لحظه ي ميلاد ثمرهاي خودش را
اول ادب آموخت به آن ها و سپس رزم
با عشق درآميخت سپرهاي خودش را
در روضه فقط ذكر حسين گفت و نمي برد
بانوي ادب نام پسرهاي خودش را
سوز جگرش خرج حسين ابن علي شد
انگار نه انگار جگرهاي خودش را
#محسن_صرامی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#غزل
تو سوختی دل مادر کباب باقی ماند
چرا که جسم تو در آفتاب باقی ماند
لبم به آب خنک بعد تو نخواهد خورد
برای چشم ترم اشک ناب باقی ماند
تو رفته ای و به جز آه در بساطم نیست
برای من فقط این مشک آب باقی ماند
قسم به سوره ی کوثر که شرم، آبت کرد
فقط برای تو شرم از رباب باقی ماند
میان همهمه ی «أینَ عَمی العَباس»
به دست نیزه، هزاران جواب باقی ماند
تو رفتی و همه ی گوشواره ها رفتند ...
برای اهل حرم اضطراب باقی ماند
به روی نیزه سرت _ پیش محمل زینب _
هزار شکر که پا در رکاب باقی ماند
هزار روضه ی مکشوفه خوانده ام اما
هزار روضه ی بین حجاب باقی ماند
سرت شکست، ولی تا تنور برده نشد
تنور گفته شد اما شراب باقی ماند ...
#حجت_الاسلام_محسن_حنیفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#غزل
بار دیگر قافیه "یا فاطمه جان" میشود
شاد از آنم طبع شعرم خرج جانان میشود
بانگاه لطف تو من صاحب دیوان شدم
شاعری غافل شود از تو، پشیمان میشود
چهره ی زهرایی ات همواره ثابت میکند
هر که "زهرایی" شود خورشید تابان میشود
یا ابوالفضلی بگو تا که ببیند عالمی
ارمنی در روضه های تو مسلمان میشود
مادر باب الحوائج ! خانه ات دارالشفاست
درد هر کس که دخیل آورده درمان میشود
آب کردی قلب سنگی را میان نوحه ات
دشمنت هم پای این مرثیه گریان میشود
پا به پای ناله ی جانسوز هر روز رباب
فکر و ذکرت مشک آب و کام عطشان میشود
" چشم گفت و چشم داد و چشم پوشید از عطش"
اینقدر با خود نخوان زینب پریشان میشود
**
مادر عباس های بی نظیر عالمی
یک نفر از نسل تو "عباس دوران" میشود
#علیرضا_خاکساری
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#مربع_ترکیب
نظر لطف کریمان به گدا بیشتر است
پس گدا دور و بر بیت شما بیشتر است
چون به این لقمه ی نان لطف خدا بیشتر است
سر این سفره یقین روزی ما بیشتر است
سر این سفره نشستیم که نوکر باشیم
تا ابد زیر پر چادر مادر باشیم
نمک نام تو در کام رطب میریزد
جان فدایت که ز نام تو ادب میریزد
هرچه در ساغر این سوخته، رب میریزد
از تمسک به تو بانوی عرب میریزد
آسمانی شده ام گرچه زمینی بودم
از همان روز ازل ام بنینی بودم
بسته ی چادر تو دست گداها بانو
در طواف قدمت وسعت دریا بانو
حضرت فاطمه ی دوم مولا بانو
محرم راز دل زینب کبری بانو
ذکر خیر پسرت حل همه مشکل ها
تا ابد وقف تو هستند همه سائل ها
مثل هر روز دوباره جگرش میسوزد
جگرش در غم هجر قمرش میسوزد
پسرش رفته زدستش سپرش میسوزد
زیر خورشید دوتا پلک ترش میسوزد
با عصا آمده خود را برساند امروز
باز با سوز جگر روضه بخواند امروز
روضۀ شرم ابالفضل ز چشمان رباب
وعدۀ آب ابالفضل به طفلان رباب
روضۀ حال خراب و دل گریان رباب
جای خالی علی برروی دامان رباب
پسرش را سر نیزه به طنابی بستند
بس که افتاد به هررنج و عذابی بستند
روضه میخواند که پروانه پرش زخمی شد
بین بازار تن محتضرش زخمی شد
سنگ بارید زهر سمت و سرش زخمی شد
در بر مردم شهر پدرش زخمی شد
به جراحات تن قافله میخندیدند
وسط ساز و دف و هلهله میخندیدند
بی علمدار شدیم و حرم از پا افتاد
گذر آل پیمبر به کجاها افتاد
چقدر پای سرش زینب کبری افتاد
رد شلاق به روی بدن ما افتاد
روضۀ ام بنین تاکه به این حرف رسید
زینب آمد به سخن از جگرش ناله کشید
لحظۀ پر زدنت هست به یادم ای وای
غارت پیرهنت هست به یادم ای وای
نیزه بود و دهنت هست به یادم ای وای
بوریا شد کفنت هست به یادم ای وای
بدنت غلت زنان تا ته گودال که رفت
بند آمد نفس مادرت از حال که رفت
دیدم از دور که سنگی به سبویت افتاد
دیدم از دور رد چکمه به رویت افتاد
پیش چشمان حرم پنجه به مویت افتاد
گذر خنجر کندی به گلویت افتاد
زیر و رو کرد کسی یوسف بی جان مرا...
یوسفِ از نفس افتاده ی عریان مرا...
#سید_پوریا_هاشمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_ام_البنين_سلام_الله_علیها
"ام البنین" پیش همه روضه خواند و گفت
شرمنده ام "رباب"، پسرم را حلال کن
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#غزل
حالی که داری حال دوران پیمبر نیست
از تو چه پنهان حال ما هم از تو بهتر نیست
ای ليلة القدری که عمرت ليلة القدر است
انگار زنده ماندنت دیگر مقدر نیست
با دیدن تابوتِ خود، همسر که میخندد
یعنی دلش دیگر به ماندن پیش شوهر نیست
من که نود زخم از اُحُد دارم خبر دارم
که هیچ زخمی سخت تر از "زخم بستر" نیست
یک پلک تو از ضربه ی سیلی ورم کرده
اندازهی چشمان تو با هم برابر نیست
حوریه با برگ گلی مجروح میگردد
اصلا نیازی به غلاف و میخ، دیگر نیست
در را شکستند و به پهلوی تو کوبیدند
باور کنم اینها تقاص فتح خیبر نیست؟
اصلا چه بهتر فضه را آنجا صدا کردی
مسمار از سينه كشيدن كار حيدر نيست
یک گوشه زینب گریه یک گوشه حسین گریه
دریا حریف اشک این خواهر برادر نیست
سهم حسینت پیرُهن ، پس سهم زینب چه؟
در یادگاریهای تو یک تکه معجر نیست؟
#گروه_شعری_یا_مظلوم
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#مادران_شهدا
#مثنوی
میان بارش بارانی از ستاره رسید
اگرچه مثنوی... اما چهارپاره رسید
چهار پارۀ تن، نه چهار پارۀ دل
چهار ماه شب بیکسی ولی کامل
چهار ابر به باران رسیده در ساحل
چهار رود به پایان رسیده، دریادل
چهار فصل طلایی ولی میان خزان
چهار بغض غمانگیز و مادری نگران
چهار مرتبه وقتی به غم دچار شوی
برای دشمن خود نیز گریهدار شوی
مدینه، حسرت دیرینۀ دو چشم ترش
چهار قبر غریب است باز در نظرش
چقدر خاطره ماندهست در مفاتیحش
و دانه دانۀ اشکی که بوده تسبیحش
نشسته بود شب جمعهای کنار بقیع
کمیل زمزمه میکرد در جوار بقیع
غروب، لحظۀ تنهاییاش دوباره رسید
غروبها دل او خونتر است از خورشید
به غصههای جگرسوز میزند پهلو
دوباره شعله کشیدهست آب وقت وضو
شروع میکند او لیلة المصائب را
همین که دست به پهلو نماز مغرب را…
چهار رکعت دلواپسی پس از مغرب
چهار نافله در بیکسی پس از مغرب
در آسمان نگاهش که بیستاره شده
چهار آینه مانده، هزار پاره شده
شکست آینههایش میان گرد و غبار
شلمچه، ترکش و خمپاره، کربلای چهار
از آن زمان که پسرهای او شهید شدند
یکی یکی همه موهای او سفید شدند
و همسری که به دل غصهای گذاشت، وَ رفت
نماز صبح سر از سجده برنداشت، وَ رفت
اگرچه بین غم و غصههای خود تنهاست
ولی چهارم هر ماه روضهاش برپاست
طراوتی که نرفتهست سالها از دست
بهشت خانۀ او سفرۀ اباالفضل است
صدای گریه بلند است بین مرثیهها
چه دلنواز شده یا حسین مرثیهها
نشسته گوشۀ ایوان کنار گلدانها
برای بدرقه با اشک خود به مهمانها -
- در التماس دعایش چه حرفها گفته است
به لطف آن کمر خسته کفشها جفت است...
یکی یکی
همه رفتند و
باز هم تنهاست...
#رضا_خورشیدی_فرد
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc