eitaa logo
شعر شیعه
6.6هزار دنبال‌کننده
438 عکس
162 ویدیو
14 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
إِلَهِی أَنَا عَبْدُکَ الضَّعِیفُ الْمُذْنِبُ ... بیرون شدم از مسیر و رفتم بیراه افتاده ام از شدت عصیان در چاه این بنده اگرچه عبدک المذنب بود از شدت غفران تو می کرد گناه هب لی کمال الانقطاع الیک یارب دل من که دل نشد ، چیست دلم ؟! مانده م که پس از غم تو با کیست دلم ؟! باید ببرم از همه تا برگردم اما چه کنم که منقطع نیست دلم الهی إن أخذتنی بجرمی ، أخذتک بعفوک من از کرمت به دیگران خواهم گفت از لطف تو با اهل جهان خواهم گفت باشد ، تو مرا به جرم و تقصیرم بین من عفو تو را به این و آن خواهم گفت الهی ان حرمتنی فمن ذالذی یرزقنی.. ای رازق من ! مرا تو محروم نکن من یَنصُرُنی ؟! مرا تو مغموم نکن غیر از تو خدای دیگری دارم ؟! نه من گرچه بدم  ، مرا تو محکوم نکن الهی جودک بسط املی و عفوک افضل من عملی من عبد گنهکار و تویی اربابم آغوش گشوده ای که من بشتابم ای عفوکَ افضل از تمام عملم وی جودک بسط املی ، دریابم الهی ! کیفَ آیسُ من حسنِ نظرک لی بعدَ مماتی... محکومم و در گناه خود محبوسم فاسد شدم و درون خود می پوسم یک‌ عمر به‌ من‌ نیکی‌ و‌ احسان کردی یارب ! پس مرگ هم نکن مأیوسم إِلٰهِى قَدْ سَتَرْتَ عَلَىَّ ذُنُوباً فِى الدُّنْيا وَأَنَا أَحْوَجُ إِلىٰ سَتْرِها عَلَىَّ مِنْكَ فِى الْأُخْرىٰ . دریاست و چشم من که مواج تر است هنگام مناجات از امواج ، تر است امروز ز عیب ، بنده را پوشاندی محشر به عنایات تو محتاج تر است @shia_poem
طلوعی نیست تا دلخوش به فرداها کنم خود را چراغی نیست تا راحت از این سرما کنم خود را تمام بندِ انگشتانِ دستم یخ زد از دوری توانی در نفس هایم نمانده ، ها کنم خود را من آن بیدم که مجنون‌بودنم را جار خواهم زد چگونه در نگاه این و آن حاشا کنم خود را به جرم سوختن از داغِ تو ، پروانه طَردَم کرد دلت می آید اینگونه تک و تنها کنم خود را کسی در شهر ، تابِ ناله هایم را نخواهد داشت... همان بهتر که شب‌ها راهی صحرا کنم خود را مرا از دستِ مَن‌مَن کردنم راحت کنی ای کاش وگرنه با " مَنیَّت " عاقبت رسوا کنم خود را من از این چشم‌های خیر‌ه‌سر خِیری نمی بینم... هر از گاهی دلم می خواست ، نابینا کنم خود را ضمیر ناخودآگاهِ مرا بیدار باید کرد مگر از خواب رِخوَت‌زایِ غفلت پا کنم خود را " الٰهی لا تَرُدَّ حاجَتی"..، تو حاجتم هستی! جز این هر خواهشی کردم ، بگو دعوا کنم خود را برای عاشقی سَرگشته مثل من..، بغل وا کن مگر با گم‌شدن در عشق تو پیدا کنم خود را عَلیٰ رَغمِ گنهکاری به زهرا دوستت دارم قسم خوردم به مادر، در دل تو جا کنم خود را تمام ذوق افطارم رطب‌های علی‌جان است کنار نخل حیدر سیر از خرما کنم خود را کبوترز‌اده ام ، روی پَرَم مُهر نجف خورده به دنیا آمدم تا جلد این مولا کنم خود را دوای هر که دلمُرده است ، خاک صحن شش‌گوشه‌ست لبم را روی تربت می کشم..،احیا کنم خود را تو را جان شهیدی که تنش پامال شد..، برگرد همان تشنه که در سوگِ لبش دریا کنم خود را ▪️ دم مغرب..، همه رفتند..، تازه ساربان آمد... نبودم ، پیش‌مرگِ خاتمِ آقا کنم خود را @shia_poem
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دعوت حاج‌ حسین یکتا برای کمک به سیل‌زدگان سیستان و بلوچستان لینک پرداخت مستقیم: 📍https://boon.emamrezaeeha.ir/payment?id=57 شماره کارت: 📍
5041721111658309
شماره شبا: 📍IR
640700001000227888888010
روی شماره کارت و شبا بزنید کپی می شود @emamrezaeeha_ir
ای خدا امشب مرا از مستی دنیا بگیر سر بزیرم کن، سرم را از کرم بالا بگیر روسیاهم در دلِ شب، راه را گم کرده ام مثل نوری در دل تاریک من مأوا بگیر قطره ی اشکم چو دُر، به چشم صیاد آمده قطره ای ناچیز را از ساحل دریا بگیر من شدم تنها، رفیقان هم فقط دورم زدند باز هم دنبال کارم را خودت تنها بگیر نیمه ی شعبان گذشت و سفره ی آن جمع شد قبل ماه میهمانی، خود برایم جا بگیر طفل، بد باشد فقط مادر به دردش میخورد پس سراغم را دگر از مادرم زهرا بگیر تا که گفتم می شود امشب پناه من شوی؟ زود گفتی می شود ... یک اذن، از مولا بگیر با مژه از صحن حیدر خاکروبی می کنم آخر سال است ... دیگر گرد و خاکم را بگیر دستِ خالی، کربلا میخواهم امشب یاحسین! دست من را در کنار مرقد سقا بگیر من فدای آن که عباسش میان علقمه گفت جایم، معجری روی سرِ زن ها بگیر من شدم غارت ولی دنبال آن پیراهنند چشم زینب را برادر، از همین حالا بگیر @shia_poem
ابیاتی مرتبط با فرازهایی از مناجات شعبانیه وَأَقْبِلْ عَلَىَّ إِذا ناجَيْتُكَ، فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ، وَوَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيْكَ اِنْ كانَ قَدْدَنا اَجَلى وَ لَمْ یُدْنِنى مِنْكَ عَمَلى فَقَدْ جَعَلْتُ الْاِقْرارَ بِالذَّنْبِ اِلَیْكَ وَسیلَتى أَقْبِلْ عَلَىَّ، خسته و نالانم از خودم آغوش باز کن که گریزانم از خودم آغوش باز کن که به سوی تو آمدم اقرار میکنم که پشیمانم از خودم غیر از تلف شدن چه نصیبی مرا ز عمر؟! آنگونه ام که سیر شده جانم از خودم پوشانده ام درونِ خودم را ز دیگران این ننگ را چگونه بپوشانم از خودم؟! از غیر خود چگونه شکایت کنم؟! که من مانند گردباد پریشانم از خودم از دیگران کناره گرفتن که سخت نیست توفیق دِه که روی بگردانم از خودم . إِلَهِی إِنْ حَرَمْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی یَرْزُقُنِی وَ إِنْ خَذَلْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی یَنْصُرُنِی‏ محرومم اگر کنی، فَمَن یَرزُقُنی؟! مخذولم اگر کنی، فَمَن یَنصُرُنی؟! ما جز تو مگر خدای دیگر داریم؟! ماییم و امید بر تو، با ما چه کُنی؟ . إِلَهِی إِنْ عَفَوْتَ فَمَنْ أَوْلَی مِنْکَ بِذَلِکَ؟! هر گز نشود جدا، دل ما از تو رحمی نکنی به بنده؟! حاشا از تو رحمانی و رحمتت رسیده به همه بر بخششِ بنده کیست اولی از تو . إِلَهِی لَمْ یَزَلْ بِرُّکَ عَلَیَّ أَیَّامَ حَیَاتِی فَلا تَقْطَعْ بِرَّکَ عَنِّی فِی مَمَاتِی إِلَهِی قَدْ سَتَرْتَ عَلَیَّ ذُنُوبا فِی الدُّنْیَا وَ أَنَا أَحْوَجُ إِلَی سَتْرِهَا عَلَیَّ مِنْکَ فِی الْأُخْرَی دست تو همیشه بوده بر روی سرم جز لطف تو توشه ای نبوده به بَرَم رسوا ننموده ای مرا در دنیا بر لطفِ تو بعد مرگ محتاج ترم . فَلاَ تَفْضَحْنِی یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَلَى رُءُوسِ الْأَشْهَادِ فریاد ز رسوایی محشر، فریاد یا رب! ندهی آبرویم را بر باد از شرم نگاه خلق وحشت دارم "لاتَفضَحنِی عَلَی رُءُوسِ الاَشهاد" . إِلَهِي كَيْفَ أَنْقَلِبُ مِنْ عِنْدِكَ بِالْخَيْبَةِ مَحْرُوماً وَ قَدْ كَانَ حُسْنُ ظَنِّي بِجُودِكَ أَنْ تَقْلِبَنِي بِالنَّجَاةِ مَرْحُوما شقی رسیده ام اینجا، سعید برگردم عزا رسیده ام امّا چو عید برگردم شبیه ابر سیاهی که شد ز گریه سفید به گریه آمده ام روسفید برگردم اگر چه دست تهی آمدم، امیدی هست که دست پُر ز "لَدَینا مَزید" برگردم منی که دل به هوای تو بسته ام یارب چگونه از کرمت نا امید برگردم؟! اگر چه لایق این آرزو نِیَم امّا بگیر جان مرا تا شهید برگردم . اِلهي لَم يَكُن لي حَولٌ فَاَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصيَتِكَ اِلّا في وَقتٍ اَيْقَظْتَني لِمَحَبَّتِكَ وَ كَما اَرَدْتَ اَنْ اَكُونَ كُنتُ فَشَكَرْتُكَ بِاِدْخالي في كَرَمِكَ وَ لِتَطْهيرِ قَلْبي مِنْ اِوْساخِ الْغَفْلَةِ عَنْكَ جز تو چه کسی تفقّد از خاک کند؟! رحمت به چنین دلِ هوسناک کند؟ عشق تو مگر رسد به فریادِ من و از چرکِ گناه، سینه را پاک کند . إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ الاِنْقِطَاعِ إِلَیْکَ ما را به گران ترین متاعت برسان تا اوج بلندایِ شعاعت برسان ما از تو به کمتر از تو راضی نشویم ما را به کمال انقطاعت برسان . هب لی کمال الانقطاع الیک بر نورِ خداوند، شعاع است حسین فارغ ز غمِ هرچه متاع است حسین انگشتر و پیراهن و سر را بخشید تفسیرِ کمالِ انقطاع است حسین . امام رضا علیه السلام :  بسیار بخوان در بقیّه این ماه این دعا را: اَللّهُمَّ اِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنا فیما مَضى مِنْ شَعْبانَ فَاغْفِرْ لَنا فیما بَقِىَ مِنْهُ در آنچه رفته ز شعبان اگر نگشتم پاک در آنچه مانده ز شعبان بیا و پاکم کن . . وای بر من اگر از غفلتِ بیش از حدّم من ز خود نگذرم و فرصت شعبان گذرد @shia_poem
▫در شب جمعه آخر ماه قمری سفارش شده سی مرتبه سوره قدر خوانده شود و پس از آن سه مرتبه بگوید: « اللَّهُمَّ أَلْهِمْنِي الْخَيْرَ وَ الْعَمَلَ بِهِ»
بر نفس خود دچارم، یابن الحسن اغثنی عبدی خرابکارم، یابن الحسن اغثنی در غفلت از قیامت، با شعله‌ی جهالت آتش گرفته بارم، یابن الحسن اغثنی تاریک و روسیاهم، افتاده قعر چاهم ای شمس روزگارم، یابن الحسن اغثنی از شرم ناگزیرم، از شرم سر به زیرم از شرم بی‌قرارم، یابن الحسن اغثنی جز رحمت نگاهت، جز گرمی پناهت آرامشی ندارم، یابن الحسن اغثنی ای ذوالکرم می‌آیی؟ بالاسرم می‌آیی هنگام احتضارم؟ یابن الحسن اغثنی هستم فقیر خوانت، بر لطف بی‌کرانت خیلی امیدوارم، یابن الحسن اغثنی مانند والدینم، گریه‌کنِ حسینم این است اعتبارم، یابن الحسن اغثنی عقده گشاییم کن، کرب و بلاییم کن دلتنگ آن دیارم، یابن الحسن اغثنی @shia_poem
سحر دمیده و بر شیشه می‌زند باران هوا مسیح‌نفس شد، به مقدم رمضان جوانه‌ها همه دست دعا به شاخه بلند شکوفه‌های بهاری به ذکر الرحمان وضو گرفته شقایق به جرعه‌ای شبنم نسیم غرق نیایش، درخت محو اذان گل محمدی و نغمۀ خوش صلوات نگاه نرگس سرمست همچنان نگران خوشا تلاوت قرآن به وقت آمدنت خوشا دعای سحر در نمازخانۀ جان اگرچه زخمی صد داغ کهنه است زمین نگاه لطف تو کافی‌ست تا بگیرد جان سلام بر تو که اصل سلام دیدن توست سلام بر سحرستان اول رمضان #@shia_poem
باز شد پنجرۀ روشنی از فصل حضور فصل سرسبز دعا، فصل شکوفایی نور دردمندان! به شما ماه خدا رو کرده‌ست چه خدایی، که رحیم است و کریم است و غفور به هلال مَهِ نو در رمضان باید گفت: «قُل هُو‌الله اَحَد چشم بد از روی تو دور».. گاه در پرتو قرآن، به تلاوت بنشین ای نگاه تو طربناک‌تر از باغ بلور عافیت چون طلبد؟ آن که گریزد ز طبیب به خدا کی رسد؟ از خود نکند آن که عبور صبر بر معصیت، از زهدِ ریایی بهتر سعی کن تا که در این ماه شوی سنگ صبور ای دلت در گرو آیۀ «فَاخلَع نَعلَیک» در دلت مانده اگر آرزوی وادی طور بی ریا، در پی تسکینِ دلِ مسکین باش نشود مانع احساس تو، احساس غرور ای صفای تو نوازشگر گل‌های یتیم نذر این باغچه کن، شادی و شیدایی و شور سعی کن لذت غفران خدا را بچشی ای که ابر کَرَم از روی سرت کرده عبور دل اگر یاد خدا کرد و شب از نیمه گذشت می‌شوی غرق عنایت، سحر از فیض حضور به دعا دست برآرید «شب قدر» مگر بگشاید گره از کار شما صبح ظهور ای که چشم دل تو در طلب راه خداست رو به مهمانی او کن، رمضان ماه خداست @shia_poem
غروب بود که  "حَیِّ عَلی"رسید به ما خوش امدیدِ خدا از سما رسید به ما چه خوب شد رفقا!دور دور ما شده است! دعا کنید،که اذن دعا رسید به ما دوباره گوشه ی این خانه جایمان دادند دراین شلوغی میخانه جا رسید به ما غریبه دور و بر ما زیاد بود اما.. طراوت نفسی آشنا رسید به ما دوباره شوق گرفتیم بنده اش باشیم گرفته بود دل ما صفا رسید به ما کجاست دست گدایان کریم آمده است کریم  آمد و دست عطا رسید به ما به جای ثروت دنیا نجف به ما دادند خوشا به طالع ما! خاک پا رسید به ما حساب سی شبه ی ما فقط به دست علیست فقط به عشق علی اهدنا رسید به ما علی مراقب ما بود و هست و خواهد بود همیشه و همه جا این بها رسید به ما برای سفره افطار هم حواسش بود کمی هم از رطب مرتضی رسید به ما شروع ماه مبارک صدا زدیم حسین شروع ماه خدا  کربلا رسید به ما عیار روزه ما گریه بر حسین باشد هزار خیر در این گریه ها رسید به ما به روزه ی رمضان روضه ی عطش دادند غم لبان عزیز خدا رسید به ما همان لبی که حرامی لگد به رویش زد درآن میان خبر از نیزه ها رسید به ما سپاه شام صدا زد که پیرهن اینجاست! سپاه کوفه صدا زد عبا رسید به ما! @shia_poem
آمد سحر دوباره و حال سَهَر(۱) کجاست؟ تا بلکه آبرو دهدم، چشم تَر کجاست؟ بیدار می‌نشینم و باشد دلم به خواب با این درختِ آب نداده، ثمر کجاست؟ ای داوری که دست مرا کرده‌ای بلند از من ز دستِ نفْس، زمین خورده‌تر کجاست؟ دارم دو دست سوی تو بالا و سر به زیر کو دست دیگری که گذارم به سر؟ کجاست؟ با آب می‌کنند سیاهی ز صفحه پاک پر گشته نامه‌ام ز گنه، چشم تر کجاست؟.. جز خانۀ تو، هر چه درِ خانه، بسته است یک در، که وا شود به منِ دربه در کجاست؟ یک گوشۀ نگاه، عوض می‌کند مرا در این میان، به گوشه‌نشین آن نظر کجاست؟ (۱) سَهَر: شب‌زنده‌داری، بیداری @shia_poem
جاری‌ست چو باران عرق شرم به رویم از عفو تو یا از گنه خویش بگویم؟ ترسم نگذارند به فردای قیامت یک برگ گل از باغ وصال تو ببویم کوری به از آن کز کرمت چشم بپوشم لالی به از آنم که ثنای تو نگویم تو زود رضا می‌شوی از بنده ولی من دیر آمده‌ام تا که رضای تو بجویم من رو به در غیر تو بردم، تو ز رحمت آغوش گشودی که بیا باز به سویم خواهم که حضور تو کنم سفرۀ دل، باز ترسم که گناهان بفشارند گلویم صد سالم اگر در شرر نار بسوزی از دوستی‌ات کم نشود یک سرِ مویم بر خاک درت ریخته‌ام اشک خجالت این اشک نکوتر بود از آب وضویم پروندۀ تاریک مرا اشک نشوید بگذار که در چشمۀ عفو تو بشویم صد بار خطا دیده‌ای از «میثم» و یک بار نگذاشتی از لطف بیارند به رویم @shia_poem
نوکر بساط نوکریش را که پهن کرد او را علی، کبوتر ایوان و صحن کرد سائل برای بندگیت انتخاب شد با جود و بخشش تو گناهش صواب شد هرکس میان میکده مست سحر شده خورده شراب ناب تو دیوانه تر شده وقتی طرف حساب همه ساقی ات علی است ما را بُکُش که ذکر هوالباقی ات علی است مستیم مستِ خوشهء انگوری از نجف ما را عذاب می کند این دوری از نجف شاه نجف! گدای گرفتار را بخر جنس خراب و بنجل بازار را بخر بیچارگی برای تو کردم بساط، علی دستم بگیر وقت گذر از صراط، علی بالم شکست و از حرمت پر گرفته ام دست تهی به چادر مادر گرفته ام ما را خدا اسیر دو زلف کمند کرد ما را حسن برای حسینت پسند کرد در را به روی قلب گدا قفل کرده اند انگار کربلای مرا قفل کرده اند بالای دار عشق، سرم را بیاورید جان رضا هوای حرم را بیاورید اصلاً حسین گفتن ما کار زینب است جنگ حسین، جلوهء پیکار زینب است بالای نیزه رفت ولی دید خواهرش خورده زمین به خاطر خلخال و معجرش عاشق همیشه مضطرب و نامرتب است درد حسین موی پریشان زینب است #@shia_poem
بیدارم و اما دل بیدار ندارم در توشه به جز این دل بیمار ندارم گفتی که بیا توبه کن و بنده ی من باش صد حیف که من گوش بدهکار ندارم صد بار به رویم در این خانه گشودی اما من بیچاره به تو کار ندارم این چشم خطاکار شده مایه ی خجلت در روضه دگر چشم گهربار ندارم این بار ضرر کن، بخر این عبد گدا را من جز تو در این شهر، خریدار ندارم من در دو جهان دل به علی داده ام و بس جز با علی و آل علی کار ندارم می سوزم از این سوز که سربار حسینم سربار شدم، همت عیّار ندارم می سوزم از این روضه با گریه حسین گفت: ای اهل حرم میر و علمدار ندارم @shia_poem
با درد آمديم امان را طلب کنیم مهمان نوازی رمضان را طلب کنيم ما سال‌هاست قسمتمان خشکسالی ست دریا کجاست اشک روان را طلب کنيم موسی و شيوۀ سخنش مال ما نبود پس بهتر آنکه درس شبان را طلب کنیم موسی به یمن ضعف تکلم ، کلیم شد باید که از سکوت ، بیان را طلب کنیم در های و هوی ما به خدا که خدا نبود ديگر بس است که هیجان را طلب کنیم جِرمش کم است و جُرم گناهش بزرگ، آه بگذار اختیار زبان را طلب کنیم حاجات ما به درد تقرب نمی خورد اصلا خودت بگو که همان را طلب کنيم وقتی کنار رحمت دریا نشسته ایم حیف است آب قطره چکان را طلب کنیم حیف است جای درد و دل و هم جواری اش هی از کریم لقمۀ نان را طلب کنیم حاجت روا شويم، بیا امتحان کنیم یکبار حاجت دگران را طلب کنیم یکبار هم برای رضای خدا نشد که حاجت امام زمان را طلب کنیم از دستهای ضامن آهو خدا کند تضمین این رفاقتمان را طلب کنیم حاجات نوکرت رمضان هم محرم است بودن،کنار سینه زنان را طلب کنیم گمنامی شهید به ما درس می دهد بازنده ایم ، نام و نشان را طلب کنیم از دستهای بسته طفل سه ساله اش با دست بسته دادن جان را طلب کنيم @shia_poem
(عج) خوابند و با امید تو بیدار میشوند سرگشته‌اند و عاشقِ دیدار میشوند باشد شفای عالم و آدم حضورِ تو اما ز هجر تو همه بیمار میشوند این از فراقِ توست ، که هر روز عده‌ای... در اوج غربتند و گرفتار میشوند بعد از هزار سال، هزاران نفر هنوز... از عشقِ تو ابوذر و تمار میشوند چشمانِ خیسِ منتظرت،صاحب الزمان آخر چه وقت لایقِ دیدار میشوند؟ مضمونِ نابِ شعر و غزل‌های من تویی قافیّه‌ها زِ شوقِ تو هموار میشوند @shia_poem
آمد رمضان و می‌دهد ماه نوید کز مشرق آرزو گل نور دمید هرکس که نهاد گام در راه علی در خلوت دل به وصل دلدار رسید @shia_poem
طلیعه اسیری دل و گیسوی تو حکایتی است رسیده اول ماه و شب زیارتی است هلال ماه که مکشوفه میشود هرماه گریز روضهء ما کوفه میشود هرماه عقیله گفت : حسین جان ببین سیه پوشم ز روی نیزه عزیزم بیا در آغوشم تکان بده مژه بر روی نیزه نازی کن تو با دل من گیسو سپید؛ بازی کن کجا کشیده ببین روزگار زینب را نسیم شانه زده موی نامرتب را چقدر روی ملیح تو را عوض کردند چه بر سر ِ سرِتو در تنور آوردند تکان بده لب خود، شهر را هدایت کن دلم گرفته حسین آیه ای تلاوت کن به چشم خارجی از ما نگاه را بردار ببین چگونه معطل شدم سر بازار @shia_poem
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
با نوای غروب بود که  "حَیِّ عَلی"رسید به ما خوش امدیدِ خدا از سما رسید به ما چه خوب شد رفقا! دور دور ما شده است! دعا کنید،که اذن دعا رسید به ما دوباره گوشه ی این خانه جایمان دادند دراین شلوغی میخانه جا رسید به ما غریبه دور و بر ما زیاد بود اما.. طراوت نفسی آشنا رسید به ما دوباره شوق گرفتیم بنده اش باشیم گرفته بود دل ما صفا رسید به ما کجاست دست گدایان کریم آمده است کریم  آمد و دست عطا رسید به ما به جای ثروت دنیا نجف به ما دادند خوشا به طالع ما! خاک پا رسید به ما حساب سی شبه ی ما فقط به دست علیست فقط به عشق علی اهدنا رسید به ما علی مراقب ما بود و هست و خواهد بود همیشه و همه جا این بها رسید به ما برای سفره افطار هم حواسش بود کمی هم از رطب مرتضی رسید به ما شروع ماه مبارک صدا زدیم حسین شروع ماه خدا  کربلا رسید به ما عیار روزه ما گریه بر حسین باشد هزار خیر در این گریه ها رسید به ما به روزه ی رمضان روضه ی عطش دادند غم لبان عزیز خدا رسید به ما همان لبی که حرامی لگد به رویش زد درآن میان خبر از نیزه ها رسید به ما سپاه شام صدا زد که پیرهن اینجاست! سپاه کوفه صدا زد عبا رسید به ما! @shia_poem
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙استقبال از 🍃هر که دارد هوس ماه خدا بسم الله 🍃هر که دارد سر سودای خدا بسم الله 🎙حاج 👌
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
آمد رمضان سفره ی دل باز کنیم گُلبانگِ دعا به سویش ابراز کنیم ایامِ مناجات و ثَنا آمده است تا عَرش خدا دوباره پرواز کنیم تبریک به اهل معرفت باید گفت فَرخُنده شویم و خنده آغاز کنیم هنگامِ سَحَر، به وقتِ افطار و نماز گوشِ دل خود مَحرَم این راز کنیم: جز آب و غذا، کِبر و حَسَد هم ممنوع غیبت نکنیم و عشق اِحراز کنیم صد شُکر که مهمان خداییم همه با حال خوشی روزه ی خود باز کنیم @shia_poem
من و این نَفسِ گرفتار الهی العفو تویی و این دل بیمار الهی العفو عوضم کن عوضم کن عوضم کن اینبار خسته‌ام زینهمه تکرار الهی العفو روبروی حرم و چشم به گنبد دارم سرم و شانه‌ی دیوار الهی العفو نکند بگذرد این ماه و نبخشی ما را بُگذر ای حضرت غفار الهی العفو دلِ ما را بتکان تاکه بریزد جز تو... آه از غلفت غمبار الهی العفو چند شب مانده از این سُفره ، الهی ارحم چند شب مانده به دیدار الهی العفو نکند آدمِ قبل از  رمضان باز شوم باز  نااهل و گنهکار الهی العفو نگذاری بروم ، رو بزنم بر غیرت آه از خاری اصرار الهی العفو به همان حامی تنهای علی در کوچه به همان مادر تبدار الهی العفو به همان دست که از شال علی کنده نشد مگر از ضربه‌ی بسیار الهی العفو به همان چادر خاکیِ در آتش مانده در میان در و دیوار الهی العفو به نفَسهای حسن ، آه حسن داد حسن -آی لعنت به تو مسمار - الهی العفو @shia_poem