#دستورات_ماثور
🔴 اعمال مخصوص شب #بیست_و_سوم #ماه_مبارک_رمضان
🔻 ۱. غير از غسل اوّل شب، غسلي نيز در آخر شب روايت شده که امام صادق "سلام الله علیه" در اين شب دو بار غسل نمودند يک بار در اول شب و بار ديگر در آخر شب
🔻۲. نمازمخصوص اين شب:
هر كه شب بيستم و سوم ماه رمضان هشت ركعت نماز- به هر سوره كه ميسّر شود - را بخواند، درهاي آسمانهاي هفتگانه براي او گشوده شود و دعايش به اجابت رسد.
🔻۳. قرائت سوره #قدر هزار مرتبه:
ازحضرت صادق "سلام الله علیه " روايت است که فرمود:
«اگر کسي در شب بيست و سوم ماه رمضان هزار مرتبه سوره قدر را بخواند قطعا صبح خواهد کرد در حالي که يقين او در اعتراف به آن چه مخصوص به ماست (ولايت ما) بيشتر مي شود و اين نيست جز به خاطر آن چه در خواب ديده است»
🔻۴. خواندن سوره #عنكبوت، #روم:
ازحضرت صادق "سلام الله علیه " روايت است که فرمود:
«هرکس دو سوره عنکبوت و روم را در شب بيست و سوم بخواند به خدا سوگند اهل بهشت خواهد بود و من قيدي نمي کنم و بيمي ندارم که خداوند متعال بر اين سوگند، گناهي بر من بنويسد اين دو سوره جايگاه و يژه اي نزد خداوند متعال دارند»
🔻۵. قرائت سوره حم #دخان:
چنانکه در اعمال مشترک براي درک شب قدر روايتش گذشت.
🔻۶. خواندن دعای زير:
دعايي که از پيامبر صلي الله عليه و آله براي اين شب روايت شده است:
سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلَائِكَةِ وَ الرُّوحِ سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الرُّوحِ وَ الْعَرْشِ سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْبِحَارِ وَ الْجِبَالِ سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ يُسَبِّحُ لَهُ الْحِيتَانُ وَ الْهَوَامُّ وَ السِّبَاعُ فِي الْآكَامِ سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ سَبَّحَتْ لَهُ الْمَلَائِكَةُ الْمُقَرَّبُونَ سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ عَلَا فَقَهَرَ وَ خَلَقَ فَقَدَرَ سُبُّوحٌ سُبُّوحٌ سُبُّوحٌ سُبُّوحٌ سُبُّوحٌ سُبُّوحٌ سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ قُدُّوسٌ قُدُّوسٌ قُدُّوسٌ قُدُّوسٌ قُدُّوسٌ قُدُّوسٌ.
📚اقبال الاعمال ج۱ ص۲۰۷_۲۱۱
#شب_قدر
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#مدح
#شب_قدر
#مسدس_ترکیب
ای شنیـده ز دَمت ختم رسل بوی خدا
دیده در ماه رخت چشم علی روی خدا
چشمِ چشمِ حقـی و بـازوی بازوی خدا
منطقت وحی و زبان تو سخنگوی خدا
سینـهات مخـزن اسـرارِ هـوالهوی خدا
خـلقتت آینـۀ خُلـق خــدا، خوی خدا
سوَرِ، کوثـر و یاسین محمّد، رویت
لیلۀ القدر خدا، سایهای از گیسویت
مصطفـی شیفتـۀ وجهۀ ربانی تو
نورهـا هالهای از طلعت نورانی تو
ملک و جن و بشـر گرم ثناخوانی تو
آسمان گوشهای از سفرۀ مهمانی تو
روح جبریـل امین مرغ گلستانی تو
وحی پرواز کنـد وقت سخنرانی تو
نگـه نافـذ چشم تو مسیحای علی است
راز هر موی تو یک لیلۀ احیای علی است
خالـق عزّوجـلّ مــدح تــو را میگوید
پــدر از بـاغ جنـان عطر تو را میبوید
کوثر از اشک سحرگاه تـو رخ میشوید
عصمت از چار طرف راه تـو را میپوید
خلد، خـاک در سلمـان تـو را میبوید
از قدمهــای کنیـز تــو ملک میروید
بـال جبریـل امیـن فرش ره زائر توست
دو جهان گمشده در تربت بیحائر توست
دفتـر مـدح تـو قـرآن رسول الله است
مهـر تــو پایـۀ ایمـان رسول الله است
دامنت بـاغ دو ریحـان رسول الله است
سینۀ پـاک تـو رضوان رسول الله است
صـورتت سـورۀ فرقـان رسول الله است
جان تو جان علی، جان رسول الله است
برتـر از دانـش و ادارک و ثنـای همهای
تو همان فاطمهای فاطمهای فاطمهای"
طایـر قلـۀ عـرشی و زمیــن منزل توست
عقـل کـل زائر کاشانۀ خشت و گل توست
ناقهات رفـرف و آغـوش خدا محمل توست
وسعت باغ جنان گوشهای از محفل توست
تو در آغوش خدایـی و خدا در دل توست
تـا ابـد ذریّـۀ ختـم رسـل، حاصل توست
کوثـر رحمتـی و ساقی تو دست علی است
بودِ تو، بود علی، هستیِ تو هست علی است
پدرانـم همــه خــاک قــدم دو پسرت
پسرانـم همــه تـا روزِ جـزا خاک درت
پدرت گفت: به قربان تو دختـر، پدرت!
مـادرت عصمـتِ ذاتِ احــدِ دادگـرت
دخترت زینب کبراست- حسینِ دگرت
تو: صدف، نسلِ علی تا صف محشر: گهرت
نور و فرقانی و طاهایی و یاسین علی
مهر تو دین علی، مشی تو آئین علی
جز تو یا فاطمه بر ختم رسل کوثر کیست؟
بضعــه و مـام دو ریحـانۀ پیغمبر کیست؟
دختـری را که پدر گفته به او مادر، کیست؟
با علی همدم و هم پایه و هم سنگر کیست؟
حامـی دست خـدا، دخت پدرپرور کیست؟
بین دشمن تک و تنها سپر حیدر، کیست؟
تو سراپا علی استی و علی زهرایی است
نـه علی، بلکه خدای ازلی زهرایی است
نوح تـوحیـد در امـواج خطر کیست؟- تویی
روح مابیــن دو پهلوی پــدر کیست؟- تویی
اُمِّ دیــن، اُمِّ کتـاب، اُمِّ بشــر کیست؟- تویی
مطلعالفجرِ دو شمس و دو قمر کیست؟- تویی
بهتریـن یـار علـی در پس در، کیست؟- تویی
به علـی بازو و شمشیـر و سپر کیست؟- تویی
بهتـرین یـار علـی یار علی یار علی!
تا صف حشر به هر عصر، طرفدار علی!
هـر کــه از قبـر نهـان تـو نشانی میخواست
گفتمش در دل تو، در دل من، در دل ماست
بس کـه پیداست، به چشم دگران ناپیداست
نه مدینــه، همـهجا تربــتِ پــاکِ زهراست
فاش گویم: حـرمِ فاطمـه، آغــوش خداست
حال میپرسم: آنجا که خدا نیست، کجاست؟
چــارْ دیوارِ بهشت دل ما حائر توست
تو همان وجه خدایی و خدا زائر توست
تو کجا؟ این همه رنج و غم و آزار کجا؟
تـو کجـا؟ نالـه بین در و دیوار کجا؟
بضعـۀ احمد و دود و شــرر نار کجا؟
روی حـور و ستمِ دیـوِ ستمکار کجا؟
مخزن سرِّ حق و صدْمۀ مسمار کجا؟
گل بیخار؟ کجا نیشِ سرِ خار کجا؟
از در سوختــۀ خانه تو معلوم است
به خدایی خداوند، علی مظلوم است
شـده نزدیـک بـه آتش بکشـم دنیا را
گوییــا مینگـرم ایــن ستـمِ عظما را
کـه فلانی بـه فلان گفـت: بزَن زهرا را
آن که سوزانـد بـه آتش، حرمِ طاها را
کشت بـا کشتـن نامـوس خدا، مولا را
زد چو بر باب ولایت به جسارت، پا را
لگدی زد به در و سوخت روان همه را
کشت یـک سوم سادات بنی فاطمه را
نـه فقـط دسـت عـدو بیت تـو را آتش زد
دست شیطان به همه هست خدا آتش زد
بــه دل سوختـه اهـل ولا آتش زد
به خدا بر حرمِ کـرب و بلا آتش زد
تا صفِ حشر به قلب شهدا آتش زد
بال جبریل امین را ز جفـا آتش زد
زین شرر تا صف محشر دل عالم سوزد
پای این آتش دل، سینۀ «میثم» سوزد
#استاد_حاج_غلامرضا_سازگار
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مناجات
#شب_قدر
#غزل
ای که با گوشه نگاهت درد درمان می شود
تو بگو که سرنوشتم چون شهیدان می شود ؟
چند روزی مانده تنها از جوانی ، آه آه
غافلم من از خودم دارد زمستان می شود
خوار گشتم ، آه از این کوله بار معصیت
یک گلستان آرزو دارد بیابان می شود
وای اگر بی توشه برگردم از این ایام که
مهربانی های تو هر شب دو چندان می شود
این سحر گردی پشیمانی ندارد آخرش
این کویر تشنه روزی ، ابر باران می شود
هر که هستم ، هر چه هستم ، هست زهرا مادرم
فاطمه در آتشم بیند پریشان می شود
این نفس آلوده را مهمانی ات شرمنده کرد
هر نفس که می کشم سبحان َ سبحان می شود
خواب وقتی شد عبادت ، چیست اجر دیده ای
که به یاد کربلا این ماه گریان می شود
هر که در این ماه باشد میهمان خوب تو
اربعین در کربلای یار مهمان می شود
هر که در ماه مبارک گشت گریان حسین
دستگیرش رحمت مولای ریان می شود
باز قرآن یاد آن قاری و چوب خیزران
در بهارش دیده اش ابر بهاران می شود
زینبی که چشم ها از سایه اش هم کور بود
میهمان لا ابالی های دوران می شود
#محمد_حسین_رحیمیان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#شب_نوزدهم_ماه_مبارک_رمضان
#شب_قدر
#غزل
خیره به اسمان شده این دیده ی ترم
من بی کس همیشه تاریخ حیدرم..
یک روز آب خوش به گلویم نرفته ست
از ابتدا غریب مرا زاد مادرم
امشب فقط به فاطمه ام فکر میکنم
آغوش باز کرده در این شام آخرم
افطار تلخ من به نمک باز میشود
خرما چرا گذاشته زینب برابرم
ای کوفه خوش بخواب علی رفتنی شده
راحت شدید از من و فریاد منبرم
وقت اذان شدست مهیای رفتنم
شمشیرتان کجاست بکوبید بر سرم
الله اکبر! اشهد حیدر بلند شد...
یارب گواه باش که پر گشته ساغرم
فزت و رب کعبه!سرم غرق خون شده
این را برای فاطمه سوغات میبرم
من را رها کنید خودم راه میروم
حالا که ایستاده دم خانه دخترم
زینب بمان به خانه که خانه ست جای تو..
این کوچه نیست جای تو ای بانوی حرم
از کوچه رد شدن به تو یکروز میرسد
از حال و روز کوفه ی آنروز مضطرم
فریاد میزنند ببینید اسیر را
فریاد میزنی که خدا نیست معجرم
فریاد میزنند که خیراتشان دهید
فریاد میزنی که زنسل پیمبرم
فریاد میزنند که زینب حسین کو؟
فریاد میزنی که به نیزه است دلبرم
#سید_پوریا_هاشمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#شب_نوزدهم_ماه_مبارک_رمضان
#شب_قدر
#غزل
فرقش شکافت رُکنِ زمین و زمان شکست
یک ضربه زد ولی کمر آسمان شکست
نالید فاطمه که نزن نانجیب زد
از فرق تا به اَبروی او ناگهان شکست
راحت علی به خاک نمیخورد ، میخ در...
شمشیر شد که باز زد و استخوان شکست
تا خورد بر زمین دلِ زهرا دو نیم شد
قلب حسین قلب حسن توامان شکست
فریادِ جبرئیل که پیچید ، دخترش
بی اختیار در وسط آستان شکست
خون پاک میکند زِ روی خویش مرتضی
زینب دمِ در است ولی بی گمان شکست
اینبار روضه خواند علی پیشِ دخترش
از تشنهای که داغِ لبانش جهان شکست
از تشنهای که داغِ جوان داغِ طفل دید
در حلقههای هلهلهی این و آن شکست
از تشنهای که در وسط جمع گیر کرد
با سنگِ بی مروتِ این کوفیان شکست
وقتی رسید نیزهی خود را دوباره زد
وقتی که رفت نیزهی خود را سنان شکست
انگشت مانده بود و عقیقی... از آن بدن
انگشت مانده بود ولی ساربان شکست
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مناجات
#شب_قدر
#غزل
بیا سنگینیِ بارِ گناهم را نبین امشب
مقدّر کن برایم بهترینها را همین امشب
برای استجابت فرصتی بهتر نخواهم یافت
گره خوردهست احیا با امیرالمؤمنین امشب
تمام عمر با خود، گرمِ جنگی تن به تن بودم
به دیدارت میآیم از جدالی سهمگین امشب
پناهِ من همین سجاده و تسبیح و قرآن است
نگاهی کن به این درماندۀ گوشهنشین امشب
شب قدر است و جا خوش کرده بغضی در گلوی من
مقدّر میشود آیا برایم اربعین امشب؟
به فردایم امیدی نیست، اکنون دستگیری کن
همین حالا، همین حالا، همین امشب، همین امشب
#رضا_ابوذری
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#شب_نوزدهم_ماه_مبارک_رمضان
#شب_قدر
#دوبیتی
نمیجنبد ز جا مرداب کوفه
چه دلگیر است و سنگین، خواب کوفه
در این ظلمت بمانید؛ آی مردم!
به خون آغشته شد مهتاب کوفه
*
دل شب سوگباران شد همیشه
و نخلستان، پریشان شد همیشه
چه میگفتی مگر با چاه؟ مولا!
که چشم چاه، گریان شد همیشه
*
فدای دردهای بیدوایت!
فدای گریههای بیصدایت
خدا را میتوان دیدن، علیجان!
در آن گلپینههای دستهایت
#محمدرضا_سهرابینژاد
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#شب_قدر
#شهادت
#غزل
رسیدم از بین نامه هایش، به حرف او با زمامدارش
کسی که بر سفره های رنگین نشسته و اغنیا کنارش
کسی که از حال مستمندان گذشت و رد شد، نه دل پریشان
نه هم قدم با غم ضعیفان نه عابری خسته در گذارش
میان نهج البلاغه خواندن دلم چه آرام و بی صدا ریخت
مگر نه از شیعیان اویم، که نام دارم از اعتبارش؟!
کنار فرزند خود شبانه، به گفتگویم چه عاشقانه
یتیم همسایه ام چه؟ امشب، چه رفته بر حال سوگوارش؟!
خبر ندارم، خبر نداری، خبر ندارد وکیل این قوم
هم او که بر گرده ی ضعیفان نشسته بر تخت تاجدارش
هم او که بر لب مدام ذکر و به جای مُهرش، نشسته پینه
گره به ابرو نشانده بلکه گره نیفتد به کار و بارش
یتیم همسایه صبح تا شب به کوچه دنبال آب و نانش
وکیلِ با رأیِ او معظّم، خوش است با درهم و دلارش
سلام حاجی! خدا نکرده، به اسمتان برنخورده باشد
یتیم همسایه بسته تر شد به دست قاضی طناب دارش
علی برای تو خطبه خواند و به جای تو گوش ما شنیده است
خوشم که نهج البلاغه ما را، گرفته عمریست در مدارش
#محسن_ناصحی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مناجات
#شب_قدر
#قصیده
منم و این شب میقات الهی العفو
تویی و اینهمه حاجات الهی العفو
شب قدر است الهی به رسولالله ات
شب عفو است و ملاقات الهی العفو
به صحیفه به مفاتیح به قرآن عظیم
به زُمر ، غافر و صافات الهی العفو
به ابوحمزه ، کمیل و به دعاهای سحر
به شب اهل خرابات الهی العفو
مَسَّنا الضُّر فَتَصَدَّق به علیٍ به علی
آه جِئناک بِمُزجاة الهی العفو
قدر زهراست الهی به پَرِ چادر او
به دلِ مادرِ سادات الهی العفو
به کریمی به غریبی به یتیمیِ حسن
به کَرَمخانهی حاجات الهی العفو
به حُسینت به حُسینت به حُسینت به حسین
زیر رگبارِ جراحات الهی العفو
به دو دستان گره خوردهی سجاد میان رنجیر
به اهالی مناجات الهی العفو
به غم خاطرهی کرببلای باقر
توبه از اینهمه آفات الهی العفو
عمرِ من رفت الهی به امام صادق
خط بکش بر همه مافات الهی العفو
من و زندان خطاهام به موسیالکاظم
من و زنجیرِ مجازات الهی العفو
به همین پنجرهفولاد به زوارِ رضا
به تمامیِ زیارات الهی العفو
هیچ جز شرم نداریم الهی به جواد
جان این کعبهی خیرات الهی العفو
به دل محترم حضرت هادی یارب
که نکردند مراعات الهی العفو
و الهی به حسن از همه کوتاهیها
یا که از اینهمه افراط الهی العفو
همه گفتیم بگوییم به مهدی الغوث
به همین صاحب اوقات الهی العفو
آه بر گریهی صبح و شبِ او بر زینب
پشتِ دروازهی ساعات الهی العفو
به رُباب و به سکینه به غم گهواره
موقع غارت و سوغات الهی العفو
به زمین خوردن بی دست علمدار حرم
وای از خیمهی سادات الهی العفو
به شهیدان حرمها به سلیمانیها
میرسد روز مکافات الهی العفو
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#شب_قدر
#مسمط_مخمس
ای بهترین ذکر دل ها ، یاربِّ یاربِّ یارب
ای زمزمه ی دو دنیا ، یاربِّ یاربِّ یارب
یار غریبانِ تنها ، یاربِّ یاربِّ یارب
تنها پناه دل ما ، یاربِّ یاربِّ یارب
از تو نمایم تمنا، یاربِّ یاربِّ یارب
ای ذکر اهل مناجات ، یاربِّ یاربِّ یارب
نام تو قاضی حاجات، یاربِّ یاربِّ یارب
نغمه ی اهل سماوات ، یاربِّ یاربِّ یارب
عالم ز لطفت شده مات ، یاربِّ یاربِّ یارب
ای یار پنهان و پیدا ، یاربِّ یاربِّ یارب
تو زمزمه ی حبیبی، تو ناله ی هر غریبی
دلْ خستگان را پناهی ، مقصود اَمَّن یُجیبی
در رنج و درد و مصائب ، یار دل پر شکیبی
تو هر دعا را اجابت ، هر ناله ای را مُجیبی
هر دل بگوید به سودا ، یاربِّ یاربِّ یارب
یا سیدی یا الهی ، بر بی پناهان پناهی
تویی که ما را بخوانی ، با این همه روسیاهی
از درگه خود نرانی ، ما را به این پُر گناهی
کن از سرِ رحمت خود ، بر سائلانت نگاهی
ای بخششِ بی تقاضا ، یاربِّ یاربِّ یارب
ای منشأ جود و رحمت ، ای معدن هر کرامت
ای نور ارض و سماوات ، ای اوج مهر و محبت
ای مهربان تر زِ هر کس، ای بخشش بی نهایت
بر بندگان گنه کار ، با مغفرت کن عنایت
اِغفر ذُنوبی اِلاهی، یاربِّ یاربِّ یارب
ای مبدأ مهربانی ، ای دلبر آسمانی
ای خالق هر چه خوبی ، معبود هر دو جهانی
در جای جایِ دو گیتی ، پیدایی و بی نشانی
حاشا که از بارگاهت ، این روسیَه را برانی
رحمت شده از تو بر پا ، یاربِّ یاربِّ یارب
ای خالق حیِّ داور ، یاربِّ یاربِّ یارب
سید و مولا و سرور ، یاربِّ یاربِّ یارب
از فهم مایی تو برتر ، یاربِّ یاربِّ یارب
ای از همه مهربان تر ، یاربِّ یاربِّ یارب
بی مثل و مانند و همتا ، یاربِّ یاربِّ یارب
هر کس بجوید نشانه ، از عشقت ای بیکرانه
تو از ازل بوده ای و ، هم تا ابد جاودانه
ای بهترین ذکر هستی ، در زمزمه شبانه
هر کس تو را خوانَد ای یار ،با نغمه ای عاشقانه
محبوب دنیا و عقبی ، یاربِّ یاربِّ یارب
ای یار هر دل شکسته ، یاربِّ یاربِّ یارب
معشوق جان های خسته ، یاربِّ یاربِّ یارب
هر که به راهت نشسته ، یاربِّ یاربِّ یارب
بر لطف تو دل ببسته ، یاربِّ یاربِّ یارب
ای یار و معشوق والا ، یاربِّ یاربِّ یارب
ای از تو مهتاب و خورشید ، نورت به هر ذره تابید
ماییم و کوه گناه و ، از تو همه لطف و امید
نادیده ای و نباشد ، جایی که نَتوان تو را دید
ای وای از آن قلب سنگی ، کز ذکر و یادت نلرزید
از خود مرانی تو ما را ، یاربِّ یاربِّ یارب
تو نور و ما خود حجابیم ، جا مانده از آفتابیم
تو حی سبحانی و ما ، در غفلت و وَهم و خوابیم
تو حاکم مطلق و ما ، محکوم روز حسابیم
ما ای خدا بنده ی تو ، هم سائل بوترابیم
بگذر ز ما جان مولا ، یاربِّ یاربِّ یارب
بنده ی تو ما همه ایم ، ما با تو در زمزمه ایم
گر چه کنیم از تو دوری ، سوی تو در خاتمه ایم
بنگر پناهندگانی ، بر حیدر و فاطمه ایم
ما تشنه ی جرعه ی عشق ، از ساقی علقمه ایم
کن کربلا قسمت ما ، یاربِّ یاربِّ یارب
#محمد_مبشری
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج_مناجات
#شب_قدر
#چارپاره
بگیر تُو دستت سر و سامونم و
رها نکن حال پریشونم و
فدات بشم فقط یه بار نگام کن
منم وسط می ذارم این جونم و
من نمیخام وصله ناجور بشم
با کارام از تو انقدر دور بشم
اگه قراره که روت و نبینم
بهتره از همین الان کور بشم
نذار که تا ابد خجل بمونم
با پای لنگم توی گل بمونم
بذار سرم رو زیر پات بذارم
نذار که آرزو به دل بمونم
درد داریم بده دوای مارو
بیا و کم کن شر دشمنارو
میگن درای حرما رو بستن
دوباره وا کن راه کربلارو
برام همینکه روضه خونم بسه
همینکه گریه کن بمونم بسه
همینکه یک بار تا میگم حسین جان
مادرت از عرش بگه جونم بسه
میگن که هر هفته شب جمعه ها
روضه به پا میکنه تو کربلا
تو قتلگاه میگه غریب مادر
بمیره مادر که سرت شد جدا
#محمد_بیابانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem