#مناجات
#شب_قدر
#غزل
یا بسوزان درمیان شعله خاکستر شوم
یا ببخش این بنده را آدم شوم بهتر شوم
بنده ی بد را زدن کاری ندارد،تو نزن!
جای آن راهم بده در خانه ات نوکر شوم
من قیامت پیش رو دارم که گریه میکنم
وای اگر آنروز عریان وارد محشر شوم
هرعذابی هست باشد من تحمل میکنم
نه نمیخواهم که ننگ آل پیغمبر شوم
رحمت تو بیشتر از این گناهان من است
مرگ بر من گر که یک لحظه جدا زین در شوم
من از اول خاک بودم خاک نعلین علی
پس خدا نگذار تا روزی که هستم زر شوم
ای گنهکاران گرفتاران علیکم بالنجف!
دارم امشب میروم در محضرش قنبر شوم
فاطمه امشب میاید کربلا پیش حسین
کاش من هم همسفر با حضرت مادر شوم
یا بنیّ دشنه دست از حنجر تو برنداشت
حق بده از داغ ذبحت دم به دم مضطر شوم
#سید_پوریا_هاشمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مناجات
#شب_قدر
#غزل
لیله القدرت رسید، آدابِ امشب جالب است
احترام هر گنهکاری که داری واجب است
پیش مردم گرچه خورده طبل رسوایی من
به همه گفتی که این رسوا مگر بی صاحب است!
آسمان رحمتت ابری شد و باران گرفت
سایه ی عفو تو بر دشت گناهم غالب است
آبروی رفته ی من را بخر تا وقت هست
گاه گاهی این ضرر کردن به نفع کاسب است
گردن کج آمدم، گردن بگیر امشب مرا
این فراری که زمین خورده، به جودت راغب است
یک نفر العفو گویان از کنار من گذشت
زود گفتی اینکه توبه هم نکرده تائب است
شرم دارم! خیلی از مهدی خجالت می کشم
آن امام حاضری که فکر کردم غائب است
لیله القدر علی، چادرْ سیاه فاطمه است
نور زهرا بر سیاهی های عالم حاجب است
غیر حیدر، قدر زهرا را نمیداند کسی
جسم زهرا و علی، یک روح در دو قالب است
بستگی دارد به زهرا که علی هم بگذرد
کار، دست مادر است و مرتضی هم کاتب است
اینکه هرشب یاعلی بُرده دل ما را نجف...
فاطمه زحمت کشیده... زحمت ما کاذب است
حاجتم را، هم ندادی در حرم راهم بده
این دل سرگشته امشب، کربلا را طالب است
زیر قبّه با نمازت روضه ی کامل بخوان
چون حسین بن علی آنجا امام راتب است
شمر، اگر بالای ده ضربه زده بر گردنش
تیرِ مانده در گلو، کار سنان غاصب است
سر، هزاران دفعه از نیزه زمین افتاده است
زخم های روی سر، زیر سر آن راکب است
بردن او در تنور مطبخش با خولی و
شستن خاکسترش با گریه، کار راهب است
#رضا_دین_پرور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مناجات
#شب_قدر
#ماه_مبارک_رمضان
#مربع_ترکیب
یا غافر الخطایا، با ما چکار داری
با بنده ای فراری، اینجا قرار داری
از روسیاه عالم، چه انتظار داری؟
راهم اگر ندادی، تو اختیار داری
یکسال رفته بودم، دنبال اشتباهم
حالا رسیده ام با، پرونده ی سیاهم
عمر و جوانی ام را، عصیان تباه کرده
این گرگ ... یوسفم را، تنهای چاه کرده
هرچه گناه کردم، مهدی نگاه کرده
آن عبد خودسرش را، خود سر به راه کرده
گرچه فریب خوردم، بازنده را بخر باز
شرمنده ام کن امشب، شرمنده را بخر باز
آنکه به شانه بار، ما را کشیده مهدی است
درد نگفته ام را، او که شنیده مهدی است
آن یار که به داد، عالم رسیده مهدی است
در سینه ی فلسطین، نور امید مهدی است
بوی وصالش امشب، قبل اذان می آید
ما که امیدواریم، آقایمان می آید
باید ز بس خرابیم، در قبرْ چال مان کرد
ای کاش میشد امشب، فکری به حال مان کرد
مولا رسید و رحمی، بر سن و سال مان کرد
اسم علی که آمد، مادر حلال مان کرد
این عبد بی لیاقت، با فاطمه طرف شد
سجاده ی نمازش، خاکِ درِ نجف شد
گرد و غبارم امشب، روی عبای حیدر
تا صبح سجده دارم، بر خاک پای حیدر
خاکم کنید بین، صحن و سرای حیدر
شاید طلا شدم در، ایوان طلای حیدر
بی او عبادت ما، در اصل ... معطلی بود
هر روزه ای گرفتیم، کار خود علی بود
طاعت برای ما کرد، ضربت برای ما خورد
زحمت کشید و جایش، با سائلان غذا خورد
در این بهار باید، بین نجف هوا خورد
گریان شده کسی که، افطار ... کربلا خورد
مولا کنار سفره، خود را به ما رسانده
هرشب سلام ما را، تا کربلا رسانده
کشتی ما حسین و دریای ما حسین است
دنیای ما حسین و عقبای ما حسین است
امروز ما حسین و فردای ما حسین است
دلدار ما حسین و لیلای ما حسین است
زنجیر غم گرفتیم، آن را مدال کردیم
با مرتضی و ارباب، تحویل سال کردیم
هجران مرتضی نه، هجران دخترش بود
چون شمعی آب میشد، پروانه دخترش بود
حیدر به فکر روز، پایان دخترش بود
فکر هجوم کوفه، بر جان دخترش بود
زینب برای داغ، دلدار گریه می کرد
بر غربت حسین و بازار گریه می کرد
مثل امیر عالم، همدم نداشت زینب
پیش حسین و عباس، که غم نداشت زینب
در کوفه معجرش رفت، پرچم نداشت زینب
دورش شلوغ بود و محرم نداشت زینب
خاکستر سرش از، خاکستر حسین است
خون سرش به محمل، خون سر حسین است
#رضا_دین_پرور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مناجات
#ماه_مبارک_رمضان
#شب_قدر
#غزل
باز کن آغوش خود را سائلات سر می رسد
آن گدا که بخششات را کرده باور،می رسد
آنقَدَر فریاد خواهم زد که من را هم ببین
ناله های هر شبم از پشت این در می رسد
تا نَفَس باقی است..،نَفس سرکشم را رام کن
رفتهرفته عمر من دارد به آخر می رسد
در شب قَدرَت،به قَدرِ گریه ام رونق بده...
هر که به جایی رسید ، از دیدهی تر می رسد
گرچه بد کردم..،بیا با این بدت تندی مکن
ای که لطفِ بی حدت حتی به کافر می رسد
از دل هر معصیت زهرا مرا بیرون کشید
کار من هرگاه گیر افتاد..،مادر می رسد
زیر قرآن زیر و رویم کن..،الهی بِالْعَلی...
دلشکسته گیر می افتد ، به دلبر می رسد
نخل حیدر خرج افطاری ما را می دهد
از نجف ظرف رطب هر شب به نوکر می رسد
دفن نوکر احتیاطاً گردن ارباب هاست
بعد مُردن کفن و دفن ما به حیدر می رسد
در سراشیبی قبرم ، بعد تلقین خواندنم...
حتم دارم مرتضی آنجاست که سر می رسد
هرچه ماتم بود حیدر در وجودش جمع کرد
بعدها ارث پدر یکجا به دختر می رسد
▪️
▪️
سر به چوب مهمل خود زد..،در آن ساعت که دید
نیزهداری مست با راس برادر می رسد
در کنار خانه ی باباش سنگش می زنند
زخم مهلک بر پر و بال کبوتر می رسد
کاش زینب خاطرش در کوچه ها آسوده بود...
کاش بر هر دختری می دید معجر می رسد
#بردیا_محمدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#مناجات
#شب_قدر
#چارپاره
#محاوره
دوباره اومدم چونکه یه عمره
شده بنده نوازی کار و بارِت
میشینی با دل و جون پایِ حرفام
دوسِت دارم! سبک میشم کنارِت
دلم خیلی گرفته، بسکه ذهنم
همش تاریکه و محتاجِ نوره
خبر داری! میدونم! آره، اما
بذا واست بگم حالم چجوره
دلم رو خیلیا خیلی شکستن
چه شبها سوختم تا صبح توو تب
تک و تنها با گریه مثل هر سال
به آغوشت پناه آوردم امشب
خدایا از زمونه خیلی خسته م
دلم خونه! ندارم حس و حالی
میدونم که نمیذاری بمونه
شب بیست و یکم دستام، خالی
شب قدره، شدم حالا که مهمون
بگو بخشیدمت! پیش خودم باش
گذشتی از گناهام با یه توبه
بدونم بیشتر قدرِ تو رو کاش
شب قدره، به قدرِ چند جرعه
میشه قسمت بشه رزق شهادت؟!
واسه من که حسین(ع) آقامه والله...
به قران اُفت داره مرگِ راحت
خودت میدونی که دارم شب قدر
به این نیت فقط "جوشن" میخونم
میترسم آخه از مردن خدایا
شهیدم کن! میخوام زنده بمونم
تو رو جونِ همون آقا که دیگه
تویِ بستر داره از دست میره
یتیما پشتِ در میگن با گریه:
دیگه شیر از گلوش پایین نمیره
چقد سختی کشید و خسته جون داد
بمیرم! رفت با فرقِ شکسته
خبر پیچیده توو کوفه، که حیدر-
تموم کرده! دیگه چشماش و بسته
دلم آتیش گرفت از اینکه باید
بسوزن بچه ها از غم توو خونه
که تشییع علی(ع) هم خیلی آروم
شبیه فاطمه(س) باشه شبونه
به دورِ بستر خالی دوباره
نشستن بچه ها با چشم گریون
حسن(ع) شاید به زینب(س) گفته باشه
دو چندان شد غم ِ بی مادریمون
ندارن میلِ به افطار، دیگه
دلم داره عجب حالِ وخیمی
کناره سفره میخونم با گریه
یتیمی درد بی درمون یتیمی!
#مرضیه_عاطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#ماه_مبارک_رمضان
#مناجات
#غزل
بد آورده ام روزگارم عذاب است
به دنبال آبم نصیبم سراب است
چه میفهمد از حال خوب گدایی
کسی که زمان عنایات خواب است
توقع ندارم خودی باشم اینجا
میان من و تو گناهان حجاب است
مرا زود بشکن مرا زیر و رو کن
دل من نیازش به یک انقلاب است
ازین لقمه ها معنویت ندیدم
که این خانه از پای بستش خراب است
به ذکر علی یا علی در زدم من
دعایم به لطف علی مستجاب است
منم خاک پایش منم خاک پایش
علی بوتراب است علی بوتراب است
ته کوچه ی بندگی کربلا بود
به یمن حسین روزه ی ما حساب است
بمیرم برای تن آن غریبی..
که در معرض تابش آفتاب است
زنانه ست این روضه.. زنها بگریند..
علی نیست! گهواره دست رباب است!
#سید_پوریا_هاشمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#ماه_مبارک_رمضان
#مناجات
#غزل
همین که دید شکسته زِ بی کسی پرِ من
کشید دست نوازش به گونه ی ترِ من
خدا گناه مرا هرچه هم که بود ندید
گذاشت بین ملائک چه منّتی سرِ من
به قدر وسعت هر شب به حقِ لیله ی قدر
گذاشت رحمت خود را خودش برابرِ من
نمی شود که نبخشیده رد کند ز صراط
که ایستاده علی روی پل جلوترِ من
هنوز منتظرم ذوب عشق او بشوم
هنوز آتش دوزخ نگشته باورِ من
مقدّرات مرا گریه بر حسین نوشت
گرفت دست مرا توبه ی مکررِ من
به عزت و شرف روضه ها حسین حسین
شود جواب سئوال نکیر و منکرِ من
حساب میکشد اما خیال من جمع است
چه دیدنی بشود با حسین، محشرِ من
نگاه من به غروب است و گریه در عرفه
اگر که حاجت مرا نداده بهترِ من
به کاظمین بود سوی چشمم این شبها
چه جانگداز شود روضههای آخرِ من
فدای آنکه صدا زد به قعر زندانش
که حال من شده اکنون شبیه مادرِ من
همیشه لحظه افطار«سِندیِ» ملعون
نثار کرده فقط ناسزا به محضرِ من
به روی گردن من رد چند زنجیر است
خدا کند نرسد این خبر به دخترِ من
#رضا_دین_پرور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#ماه_مبارک_رمضان
#مناجات
#مثنوی
بگیر ای دوست دست بی نوا را
زمین افتاده ی سر به هوا را
نگاهم کن! نگاهم کور مانده
گدا از آستانت دور مانده!
همانم که فراموشی ست کارم
به معصیّت گذشته روزگارم
همانم که سر راهت نشستم
همیشه توبه هایم را شکستم
همانم که ز تو توشه نبردم
به جایش باز نان شبهه خوردم
دوباره خوب کن بدحالیم را
خودت پر کن دو دست خالیم را
به گردن مانده عمری قرض و دینم
نگو یارب که عاق والدینم
اگرچه مضطرم، زارم غمی نیست
حسین ابن علی دارم غمی نیست
چه غم دارم اگر مَحرم حسین است
خدارا شکر اربابم حسین است
تمام عشق من این بار عام است
بدون روضه اش کارم تمام است
بمیرم وقت آخر پر محن بود
بزرگ یک قبیله بی کفن بود
تنش را برروی نیزه کشیدند
عزیز الله ما را سربریدند
بمیرم بچه هایش زخم خوردند
سرش را تا به کوفه زود بردند
#سید_پوریا_هاشمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#مناجات
#ماه_مبارک_رمضان
#غزل
شکایت از من عنایت از او ، قنوت از من اجابت از او
گناه و عصیان همیشه از من ، همیشه عفو و حمایت از او
مرا فراخواند و من نرفتم ، بغل گشود و محل ندادم
که بوده دائم فرار از من ، که بوده همواره دعوت از او
عجب خدایی چه باوفایی ، چه مهربانی چه آشنایی
که من گنه کردم و به جایم ، مدام بوده خجالت از او
گناهکاری است عادت من ، گناه پوشی است عادت او
ندیده جز ناسپاسی از من ، ندیده ام جز محبت از او
مگر چه می خواست غیر طاعت ، چه خواست از من به جز اطاعت
نکردم از او اطاعت اما ، همیشه دیدم اطاعت از او
رسیده ام با دو بال بسته ، رسیده ام خسته و شکسته
حسین را صدا زدم تا ، مگر بگیرم شفاعت از او
حسین از سنگ دُر بسازد ، ز من هم ایکاش حُر بسازد
امید دارم بغل بگیرد ، مرا که بوده رفاقت از او
عجب رئوفی عجب رحیمی ، عجب بزرگی عجب کریمی
که ساربان نیز سائلش شد ، گرفت او نیز حاجت از او
به تیغ ، اذن حضور داد و به دشنه اذن عبور داد و
درون گودال بود و خنجر ، گرفت اذن زیارت از او
حسین در خاک و خون پر از تب ، به خیمه در آه و ناله زینب
برادری ماند و خواهری رفت اسارت از این شهادت از او
#محسن_ناصحی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#ماه_مبارک_رمضان
#مناجات
#غزل
مرگم فرا رسیده و باید بایستم
محکوم به اطاعتِ فرمانِ "ایستم"
من یک گناهکارِ زمینگیرم ای خدا
من جز شکست خوردهٔ بیچاره کیستم؟!
حالا که غیرِ زحمتِ دائم نداشتم
راضی به رحمتی که مدام است؛ نیستم
گفتند میرسد دم ِ جان دادنم علی(ع)
عمری فقط به شوقِ همین لحظه زیستم
در فکرِ کفْنِ و دفنِ خودم بارها غروب
کنج حرم نشستم و نم نم گریستم
حالا که آخرِ همهٔ گریه ها؛ خوشی ست
غیر از امیدواری و جز عشق؛ چیستم؟!
در قید و بندِ بندِ کفن نیست پیکرم
چونکه علی(ع) رسیده و باید بایستم!
#مرضیه_عاطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج
#مناجات
#عید_فطر
#غزل
شب عيده ولي عيد بي تو كه معنا نداره
هرچي غير تو من از خدا بخوام جا نداره
ميگن امشب هرچي از خدا بخواي روا ميشه
آقاجون كي پاي تو توي مدينه وا ميشه
آرزومه تا ظهورت اگه زنده بمونم
پشت تو با رهبرم نماز عيدو بخونم
ماهِ ماه رمضون تو بودي و نديدمت
هر شب آقا روضه خون تو بودي و نديدمت
روزي كه تو مي رسي اون بهترين روز منه
كي آقا به غير تو ياور و دلسوز منه
شبا قسمتم مي شد آقا پريشونت باشم
يه شبم ولي نشد افطاري مهمونت باشم
حالا آقا بگو كه از فردا شب كجا برم
با دعاي كي سر سفره هاي دعا برم
من خودم خوب مي دونم كه عشقمون يك طرفه اس
بعد از اين همه اميدم آقا روز عرفه اس
يعني ميشه عرفه بين دعا ببينمت
وسط روضه ي عباس كربلا ببينمت
امسال آقا مهمون مدافعان حرميم
براي دفاعِ از ناموستون هم قسميم
آقاجون بيا ببين عاشقا روسفيد شدن
همه با آرزوي ديدن تو شهيد شدن
مرد واقعي بودن عشقشونو نشون دادن
مطمئنم كه آقا رو زانوي تو جون دادن
نمي افتاد از رو لبهاشون اميد عالمين
تا دم آخر صداي يا لثارات الحسين
#رضا_تاجیک
#تیشه_های_اشک
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem